فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
گفتگو با «ترانه علیدوستی» را از دست ندهید
آخرین باری که خیلی خوشحال بودید؟
همین امروز. بابت سکانس خیلی زیبایی که گرفتیم. سر فیلم آقای فرهادی
یعنی از کار خودتان راضی بودید؟ و خوشحال؟
نه که کار خودم. از مجموعه صحنه ای که گرفتیم آن قدر به وجد آمدم که چند ساعتی خیلی خوشحال بودم.
و آخرین باری که غمگین بودید؟
خیلی آخرین بار ندارد. آدم هر هر روز باهاش سر و کار دارد.
یعنی همیشه یک اندوهی باهاتان هست؟
نه این که همیشه یک اندوهی باهام باشد. ولی خب هر روز که چشم باز کنی یک چیزهایی هست که تو را غمگین کند. بگردی، هست. گاهی آدم می گردد و گاهی نه.
آن خصوصیتی که فکر می کنید شخصیت شما با آن تعریف می شود؟
شاید اصول گرایی [می خندد]!
اصول گرایی؟ منظورتان که دقیقا همین نیست؟
نه به معنی مصطلحش در عرصه سیاست کشور! بار اول یکی از نزدیکانم به من گفت اصول گرا هستم. اول مخالفت کردم. حالا فکر می کنم او راست می گوید و گاهی حتی دیگران را با این خصوصیتم عصبانی کرده ام. چون کوتاه نمی آیم. یکی اصول گرای افراطی [می خندد]! منظورم البته اصول شخصی است که هر آدمی به شکل خاص برای خودش دارد.
یکی اش را می توانید بگویید؟
راز داری. راست گویی. شجاعت، در حد منطقی. قدرت سکوت کردن. از همه مهم تر انصاف. انصاف خیلی حیاتی است.
و آن خصوصیتتان که ازش ناراضی هستید؟
فکر می کنم زیادی حساس و زودرنجم. و کم اند کسانی که این را می دانند. چون وقتی هم که از چیزی یا کسی می رنجم نمی توانم درباره اش حرف بزنم. نمی توانم نشان بدهم که اذیت شده ام. از این که حس کنم حس ناراحتی من دردسری برای دیگران است وحشت دارم. از این که فکر کنم مسئولیت حال بدم را گردن بقیه انداخته ام. این خصوصیت بدی است چون دلگیری ها را عمیق می کند و انسان را تنها. و گاهی یک دنده.
پس وقتی به هر دلیلی ذهنتان درگیر و تحت فشار است چه کار می کنید؟
هیچ کاری. دقیقا هیچ کاری نمی کنم.
گاهی وقت ها نوشتن درباره اش به آدم کمک می کند.
بله. آن موقع ها که می نوشتم باز خوب بود ولی از وقتی نمی نویسم یا کمتر می نویسم...
بعضی ها تکنیک هایی دارند برای خلاص شدن ازش. یوگا می کنند. موسیقی گوش می کنند.
من اگر چیزی بزند به سرم با اینها بیرون نمی رود.
«تکنیکی» برایش ندارید.
خودخوری. خودخوری تا عبور به مرحله بعد.
با استرس قبل از کار چه می کنید؟ قبل از رفتن جلوی دوربین.
وقت کار استرس ندارم.
یعنی هیچ صحنه یا فیلمی نبوده که قبلش دلهره نداشته باشید؟
آن اسمش دلهره و استرس نیست. یک جور نگرانی خوشایند است. دغدغه است. اهمیت است. اتفاقا هر دردی ام باشد وقتی می روم سر صحنه بهتر می شوم. اصلا آن چیزی که از بقیه نگرانی ها در زندگی روزمره نجاتم می دهد بازی است. «باری تراپی» می کنم. با نقش ها از خودم بیرون می آیم. وقتی از خودم خوشم نمی آید نقش ها کمکم می کنند به خودم فکر نکنم.
می خواستم بپرسم آیا کاری به جز بازیگری بوده که بخواهید امتحانش کنید؛ پس نبوده.
خب من موسیقی کار می کردم و خیلی دوستش دارم. نوشتنش را امتحان کرده ام و ترجمه می کنم ولی حرفه من بازیگری است. از این که بازیگرم خیلی راضی ام. خوشحالم. فکر می کنم در جایی هستم که باید باشم. خیلی وقت ها که سر فیلم نیستم هم به بازیگری فکر می کنم. به این که واقعا چه اتفاقی می افتد وقتی بازی می کنیم. یک وجه جادویی دارد به نظرم. تو هم یکی دیگر باشی هم نباشی. عمیقا خودت باشی در حالی که خودت نیستی. مثل زندگی در یک واقعیت موازی است. بازیگری دنیای من را بزرگ تر کرده.
اولین کاری که می کنید، صبح ها که بیدار می شوید؟
روزهایی که کار نمی کنم، رفتن سراغ حنا دخترم. یعنی این جوری است که همیشه با صدای او بیدار می شوم و می روم به او می رسم.
اولین کاری که صبح برای خودتان می کنید؟
[می خندد] چایی دم می کنم.
کدام کارتان را بزرگ ترین موفقیتتان می دانید؟
فیلم اولم، «من ترانه 15 سال دارم»، بهترین فیلم من نیست، اما اگر تازه واردی من و سطح موفقیت آن فیلم را در نظر بگیرید قطعا آن را تعیین کننده ترین کارم می دانید.اما فیلم هایی که سر و شکل به کارنامه ام داده اند و شاید تعریف درستی از جنس فعالیتم داده اند، فیلم هایی هستند که با اصغر فرهادی و مانی حقیقی کار کرده ام.
دلتان می خواست شبیه کدام شخصیت تاریخی باشید؟ البته درباره شما شاید درست ترش این است که بپرسیم دلتان می خواست شبیه کدام کاراکتر ادبی باشید؟
راستش شبیه هیچ شخصیت تاریخی ای دلم نمی خواهد باشم و کاراکتر ادبی... از آن سوال هایی است که آدم باید فکر کند و جواب بدهد. دلم می خواست و می خواهد انسان آزاده ای بودم. مثل آنا کارنینا، مثل راوی داستان های کورت ونه گات. حتی مثلا اسکارلت اوهارا.
عزیزترین دارایی تان در زندگی؟
عزیزترین چیز دخترم حناست، اما او دارایی من نیست. احساسم به او دارایی من است.
بارها از قول بازیگرها، بازیگرانی مثل کیت لانشت، کالین فرث و دیگران جملاتی خوانده ایم شبیه این که بچه دار شدن علاج خودشیفتگی است یا بچه دار شدن باعث می شود به چیزی بیرون از خودت و غیر از خودت فکر کنی. نظر شما چیست؟ مخصوصا که آدم فکر می کند خودشیفتگی برای بازیگرها شاید یک حسن به حساب بیاید.
خودشیفتگی برای همه عیب است. زهری است که دیر عمل می کند و رفته رفته زوالت را جلو می اندازد. بچه داشتن هم علاج خودشیفتگی نیست؛ انسان خودشیفته با بچه دار شدن فقط خودش را بیشتر آزار می دهد و فرزندش را آزار می دهد. فکر می کنم بچه داشتن، علاوه بر ارضای حس بقا که مسئله مهمی است هنوز برای انسان، تنها چیزی است که به تو ثابت می کند عیب های تو هم بخشی از توست و می توان آنها را پذیرفت و دوست داشت.
فقط فرزند توست که وقتی بداخلاق و ضعیف هم باشی دوستت دارد. فقط اوست که تو را از ته قلب و بی بدیل می خواهد. تا روزی که به مقام مادری ات غره نشوی، و تا روزی که او درگیر پیچیدگی های بزرگ سالی نشده، این غریزی ترین و صاف ترین رابطه دنیاست. باید خیلی مواظب این احساس بود.
کتابی که کنار تختتان است؟
سه تاست. «نامه به سیمین» از ابراهیم گلستان، «The Savage Detectives» نوشته روبرتو بولانیو و «کار هنرپیشه روی نقش». البته این آخری را قبلا خوانده ام و فقط می خواستم درباره نکته ای به آن رجوع کنم.
و آن دو تا را با هم دارید می خوانید؟
آن دو تا را هم قرار است بخوانم. گذاشته ام که بخوانم مثلا. وقت نمی کنم مثل سابق کتاب بخوانم متاسفانه.
بازیگری که دوستش دارید؟
راستش من خیلی به این که آدم حتما در بازی الگویی داشته باشد یا بازیگری را مدل خودش قرار بدهد اعتقادی ندارم. اصلا این جوری نمی بینم ماجرا را.
منظورم این وجهش نبود. آن بخش حسی اش را می گویم. کسی که دوستش دارید و مثلا اگر در فیلمی بازی کند آن فیلم را حتما می بینید.
کسی که الان برایم این حکم را دارند آقای نصیریان اند.
یعنی بعد از این که در شهرزاد باهاشان هم بازی شدید این اتفاق افتاد؟
خب همیشه به شان علاقه داشتم و فیلم هایشان را دیده بودم ولی بعد از این همکاری اصلا سطح قضیه برایم عضو شد. من خیلی اهل گفتن جملات این جوری نیستم. چون همیشه به حساب تعارف یا کلیشه گذاشته می شوند و افرادی این جمله ها را بی معنی خرج می کنند؛ ولی واقعا آقای نصیریان بازیگرانی هستند که در هر صحنه که باهاشان هم بازی بودم حس کردم چیزی به من افزوده شد.
از چی می ترسید؟
از خیلی چیزها می ترسم. از فضاهای بسته
آسانسور مثلا؟
اگر خیلی تنگ و کوچک باشد، یا بیخودی از حرکت بایستد. از هر فضای کوچکی که درش بسته شود. و همیشه این وحشت باهام هست که آن در دیگر باز نشود [مکث]. این یک هراس خیلی عینی است. درباره مسائل مفهومی و ناشناخته مثل مرگ یا آوارگی یا بیماری صحبت نمی کنم.
اگر بخواهید چیزی را در ظاهرتان تغییر بدهید؟ درواقع آیا از چیزی در ظاهرتان ناراضی هستید؟
دلم می خواست مژه های پرپشت تری داشتم [می خندد]، ولی دلم هم نمی خواهد بروم اینها را در خودم تغییر بدهم.
و در خلق و خوتان، آیا چیزی هست که دلتان می خواست جور دیگری می بود؟
[مکث می کند] دلم می خواست کمتر سخت می گرفتم.
در زندگی یعنی؟
در همه چیز. زندگی سخت می شود این طوری. خیلی چیزها در زندگی آن طوری که باید باشد نیست و آن طوری که باید، پیش نمی رود. خیلی چیزها کامل نیستند و تو باید بتوانی این را بپذیری و یک جوری باهاش کنار بیایی. حتی از عدم تکاملش لذت ببری. وقتی این کار را نمی کنی خب سخت می شود همه چیز. شاید شکل دیگری از همان اصول گرایی است که آن اول صحبتش شد و دیگران را هم گاهی ازم شاکی می کند.
و شکلی از کمال گرایی.
بله. شاید.
کلمه ای که دوستش دارید؟
«رضایت».
کلمه ای که اذیتتان می کند؟
«متلک». هر عبارت یا کلمه ای که به کنایه ادا شود. از حرف هایی که به جای این که سرراست گفته شوند به کنایه گفته می شوند متنفرم. از حرف کلفت.
وسوسه ای که نمی توانید در برابرش مقاومت کنید؟
وسوسه ای که نتوانم در برابرش مقاومت کنم؟ من پرروام. در برابر همه چیز می توانم مقاومت کنم [می خندد]. اگر کاری به نظرم دلخواه باشد می روم انجامش می دهم. اگر هم نباشد می توانم در برابرش مقاومت کنم. هر چه که باشد.
منظورم چیزی است که آدم خوشش می آید ولی با خودش فکر می کند خیلی بهتر می بود که خوشش نمی آمد! مثلا این آقای شرلوک هلمز (بندیکت کامبریچ) جایی گفته بود که عاشق تماشای برنامه X Factor است. تماشای می کند ولی همیشه هم بابتش عذاب وجدان دارد.
آهان. خب آن چیز دیگری است. مثلا خیلی وقت ها ممکن است موسیقی پایی گوش کنم که خودم به سطحش واقفم و می دانم کار جدی ای نیست. ولی بابتش شرمنده نیستم. خب موسیقی کلاسیک هم گوش می کنم. هر دو برایم نوعی محصول کاربردی است. موسیقی سنگین تر برای فعالیت های جدی تر موسیقی سبک و گاهی حتی سخیف برای تمام لحظه هایی که باقی مسائل به اندازه کافی سنگین هستند و آدم نیاز به رهایی دارد. این را ممکن است فقط به خاطر لذتش گوش کنم و از این خجالت نمی کشم.
سریالی که دوست دارید و می بینید؟
به «بازی تاج و تخت» تقریبا معتادم. بعد از آن «برکینگ بد» بود که شاهکار بود. «یک» سودربرگ را می بینیم و «مردگان متحرک» را دنبال می کنم. فصل اول «کارآگاه حقیقی» هم از آنهایی بود که بعید می دانم دیگر شبیهش را ببینم.
و فکر می کنم یک دلیلش حضور متیو مک کانهی در آن بود.
مک کانهی اصلا آن موجودی است که می توانم بگویم از یک مرزی گذشته است. می دانید، نمی توانم بگویم خدای بازیگری. چون احتمالا نمی توانید این تعبیر را به آن معنی چاپ کنید. ولی آن حد را فقط او دارد. منحصر به فرد و خالق است واقعا.
و سوال آخر: قهرمان زندگی تان؟
ندارم.
یعنی نگاهتان هیچ وقت به دنیا این جوری نبوده؟
نه. آدم به نظرم تنهاست. خودش است که باید بخواهد و بهترین باشد.
اخبار فرهنگی - همشهری سینما 24, برتررینها
ویدیو مرتبط :
ترانه علیدوستی در کلانتری_من ترانه 15 سال دارم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتگو با ترانه علیدوستی که حالا خود مادر شده است
ترانه علیدوستی که در نوجوانی برای اولین بار در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» مقابل دوربین رسول صدرعاملی رفت، شاید جزو معدود بازیگرانی است که در اولین حضور سینماییاش، نقش مادر را بازی کرد. او حالا با فیلم «استراحت مطلق» به کارگردانی رضا کاهانی روی پرده است و بعد از سالها بار دیگر چنین نقشی را بازی میکند.
سال 80 در اولین تجربه سینماییاش، مژده آمدن استعدادی تازه را داد و بعدها با بازی در فیلمهای «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «درباره الی»، «پذیرایی ساده»، «کنعان»، « انتهای خیابان هشتم»، «تردید»، «هرچی خدا بخواد»، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»، «آسمان زرد کم عمق» و ... نشان داد که درخشش اولش اتفاقی نبوده است.
آنچه در ادامه میخوانید، گفتگوی ما با این بازیگر سینما به انگیزه بازی او در فیلم «استراحت مطلق» است.
دلم میخواست روزی با کاهانی کار کنم
ترانه علیدوستی در آغاز درباره بازیاش در این فیلم میگوید: «معمولا از طرفداران فیلمهای کاهانی بودم و کارهایش را دنبال میکردم. خیلی دلم میخواست روزی با او کار کنم و مهمترین فاکتور برایم این بود. البته نقشم هم فاصلهی زیادی از نقشهایی که چند سال اخیر کار کرده بودم، داشت. هم به لحاظ سن و فیزیک، و هم اینکه مثلا من تجربه بازی با لهجهی دیگری را نداشتم.»
دنیا پیش چشم کسی که فرزندی متولد کرده، شکل دیگری است
علیدوستی جزو معدود بازیگرانی است که در نوجوانی نقش مادر را به عنوان اولین نقش خود بازی کرد. حالا که بعد از 14 سال بار دیگر این نقش را بازی کرده است،میخواستیم بدانیم چه نگاهی به نقش مادر دارد؟
او در این باره توضیح میدهد: «در طول این سالها بازهم مادر بازی کردهام. نقش مادر هم مثل خود مادر شدن است، هربار با مرتبه قبل متفاوت است و انگار بار اول است تجربهاش میکنی. چون هر چه هم کارکشته شوی، هر فرزند و هر نقش ویژگیهای منحصر به خودشان را دارند و برخورد مناسب خودشان را اقتضا میکنند.»
مادر نوجوان فیلم «ترانه» البته تفاوتهای زیادی با مادر جوان و لهجهدار فیلم «استراحت مطلق» دارد. پرسش بعدی ما درباره این تفاوتهاست به ویژه اینکه در فاصله زمانی میان این دو فیلم ترانه علیدوستی در زندگی شخصی خودش هم مادر شده و طبیعتا این تجربه شخصی بر نگاهش به نقش مادر هم تاثیرگذار بوده است.
او خود در این باره میگوید: « نقش سمیرا اولین مادری است که بعد از مادر شدن خودم بازی کردهام. در واقع دخترم نه ماهه بود که رفتم سر فیلم «استراحت مطلق». خیلی از تقلاهایی که پیش از این باید میکردم تا به زوایایی از این نقشها برسم، دیگر لازم نبود. چیزهای سطحی البته. دنیا پیش چشم کسی که فرزندی متولد کرده، شکل دیگری است. ریتم آدم تغییر میکند. این لابد توی نگاهتان، توی بازیتان میآید.
هم خوش شانسی، هم وسواس
علیدوستی جزو بازیگران خوش سابقه سینما است که در کارنامه هنریاش سابقه همکاری با کارگردانهای مطرحی چون رسول صدرعاملی، واروژ کریم مسیحی، مانی حقیقی، بهرام توکلی و ... را دارد و تنها بازیگری است که در سه فیلم اصغر فرهادی بازی کرده است. از او میپرسیم این کارنامه چقدر برآمده از وسواس شما در انتخاب نقشهاست و چقدر از خوش شانسی شما ناشی میشود؟
و او پاسخ میدهد: «میتوانم بگویم هر دو . اینکه در ابتدای راه بازیگریام خوب دیده شدم و موفق شدم، حتما از خوش اقبالیام بوده است و وسواسی که بعد از آن به خرج دادم، موجب شد کسانی مثل فرهادی که خودشان هم اهل این جنس وسواسها بودند، به سمتم جلب شوند که کم کم این همکاریها و روابط شکل گرفت و به اصطلاح من هم خودم را پیدا کردم که البته هیچ جایگاهی ابدی نیست. آدم باید برای حفظ کیفیت کارش زحمت بکشد و نیت من همیشه این بوده و هست.»
سرخورده شدن و وادادن راهش نیست
فکر میکنید شرایط سینمای ما چقدر به بازیگری جوان و خوش سابقه مثل شما اجازه بدهد که بتوانید کارنامه قابل قبول خود را حفظ کنید؟
پاسخ ترانه علیدوستی به این پرسش ما چنین است: «محدودیتها همیشه بوده و هست. ما هم همیشه داریم سعی میکنیم بهترین نتیجه را برداشت کنیم. گاهی موفق میشویم و گاهی نه. اما سرخورده شدن و وادادن راهش نیست. به هرحال نیروی جوان که سینما را در دست دارد، ما هستیم و آدمهای بعد از ما. خودمان باید سعی کنیم و نقشی ایفا کنیم در بهتر شدن این شرایط. داریم پا به پای هم بزرگ میشویم، چه بهتر که کمی هم مسئولیت به عهده بگیریم. پایهی خیلی چیزها را لااقل بخشی که دست ماست اصلاح کنیم تا سالهای بعدی.»
به دلیل همکاریاش با تعدادی از بهترین کارگردانهای سینما میپرسیم دوست دارید در کار کدام یک از کارگردانهای سینما بازی کنید؟ و او پاسخ میدهد:« کارگردانهایی که برای فیلمنامههایشان وقت میگذارند، تنبل نیستند و بلندپرواز هستند.»
خودم را گول نمیزنم
ترانه علیدوستی چند سال بعد از حضورش در سینما با بازی در نمایش «فنز» نوشته و کار محمد رحمانیان، صحنه تئاتر را هم تجربه کرد و بعد از این نمایش نیز در نمایش دیگر رحمانیان «مانیفستچو» که به زبان انگلیسی اجرا میشد، بار دیگر روی صحنه تئاتر حضوری گرم داشت. قرار بود در نمایش سوم رحمانیان «روز حسین» هم بازی کند که این نمایش در اجرا ناکام ماند. با این حال بعد از چند سال در نمایشنامهخوانی «آنا کارنینا» به کارگردانی هما روستا نقش «آنا کارنینا» را اجرا کرد.
میخواستیم بدانیم معیارش برای بازیگری در تئاتر چیست و تئاتر چقدر برایش اولویت دارد؟ که توضیح میدهد: «تئاتر خیلی برایم اولویت داشت. عاشق تئاترم و تا مدت زیادی انتظار میکشیدم به یکی از وزنههای اصلی زندگیام تبدیل شود. اما آنطور که دلم میخواست، نتوانستم ورود کنم به تئاتر. پیشنهادها زیاد است. اما کم پیش میآید از آن جنس تئاتری باشد که من اهلش هستم. تئاتری که من دوست دارم، اعضا و گروههای خودش را دارد و نیاز به آدمی از بیرون ندارد و کارهایی که به ماها پیشنهاد میشود، خیلی اوقات کارهای نیمبندی است که متاسفانه برای ویترینشان به آدمی مثل من نیاز دارند. این است که من خودم را گول نمیزنم. میدانم کجا از من دعوت شده و کجا از اسم و فامیلم. با این شرایط پذیرفتهام فعلا دور باشم از تئاتر تا موقعیتش پیش بیاید.»
تجربه داوری در جشنوارههای خارجی
ترانه علیدوستی با وجود جوانیاش خیلی زود به عنوان داور جشنوارههای معتبر بینالمللی انتخاب شد و در کنار چهرههای سرشناس هنری در ترکیب هیاتهای داوری بینالمللی قرار گرفت. او زمستان سال 92 در کنار بریلنت مندوزا، فیلیپ چی، ونگ چائو در ترکیب هیأت داوران بینالمللی جشنواره فیلم «وزول» فرانسه شد. جشنوارهای که یکی از قدیمیترین جشنوارههای مربوط به سینمای آسیاست که در اروپا برگزار میشود. پیش از این نیز به عنوان داور در جشنواره فیلم «هانوی» ویتنام حضور داشت .
او درباره تجربه داوریاش در جشنوارههای معتبر خارجی میگوید: «به هر حال با سینماگرانی از چند فرهنگ درباره فیلمها حرف زدن و چانه زدن، به چیزهای مشابه خندیدن و از چیزهای مشترکی حرص خوردن برای من خیلی آموزنده بود. آدم به یک فرهنگ سینمایی مشترک نزدیک میشود که به درد کار خودش میخورد.»
به ترجمه علاقه پیدا کردهام
ظاهرا علیدوستی هم جزو آن دسته از بازیگرانی است که دوست دارد در حیطههای دیگر هم تجربه به دست آورد. او در کنار فعالیتش در سینما و تئاتر، کتاب هم ترجمه کرده و با ترجمه داستان رؤیای مادرم اثر «آلیس مونرو» در نوزدهمین دوره کتاب فصل، در گروه ادبیات شایسته تقدیر شناخته شده است.
گفته میشود پیش از بازیگری ساز هم میزده است.
او خود درباره این تجربهها میگوید: «نواختن ساز که مال گذشتههاست. در ترجمه هنوز هم فعالم چون به آن علاقه پیدا کردهام. کتاب بعدیام آماده است.»
شهرزاد جریانساز
ترانه علیدوستی از بازیگرانی است که علاقهای به بازی در مجموعههای تلویزیونی ندارد و تا به حال هم بر این عقیده پابرجا بوده است، اما میخواستیم بدانیم چه شد که بازی در سریال نمایش خانگی «شهرزاد» کار حسن فتحی را پذیرفته است.
او در این باره میگوید: «سریال شهرزاد در مدیوم نمایش خانگی اولین تجربه در ژانر خاص خودش است. ملودرامی تاریخی با داستانی بسیار پر کشش. با استانداردهای بالا در ساخت، با تیم بسیار حرفهای بازیگری. اگر «شهرزاد» موفق شود، میتواند در صنعت سریال سازی برای شبکه خانگی، نه به شکلی که تا حالا دیدهایم که با پروداکشنهای عظیمتر، جریان ساز باشد.»
و ادامه میدهد: «همه به تسلط حسن فتحی روی درامهای عاشقانه در بسترهای تاریخی واقفیم. من ابتدا بعید میدانستم چنین ریسکی بکنم، اما وقتی فیلمنامه را خواندم و دیدم قسمت به قسمت آنرا از فرط جذابیت نمیتوانم زمین بگذارم، حس کردم اگر این پیشنهاد را رد کنم، احتمالا هرگز در عمرم بازی در سریالی را تجربه نخواهم کرد و اگر بخواهم بکنم، جایش فقط اینجاست.»
اخبار فرهنگی - ایسنا