فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

کمند امیرسلیمانی، آخرش!



اخبار فرهنگی - کمند امیرسلیمانی، آخرش!

در این روزها کمند امیر سلیمانی را در سریال شوخی کردم می‌بینیم و برای این مطلب آخرین‌ها سراغ او رفتیم و جواب‌های جالبی از او گرفتیم و متوجه شدیم که او با کسی قهر نمی کند و کمتر برای خودش وقت می گذارد و بر عکس اکثر خانم‌ها اصلا اهل خرید کردن نیست.

خواندن این گفت‌وگو خالی از لطف نیست.

آخرین فیلمی که دیدی؟
همین پریشب فیلم هیس دخترها فریاد نمی‌زنند.

آخرین نمایشی که دیدی؟
نمایش بادی که مرا برد تو را خشک کرد با بازی بهاره رهنما و پژمان جمشیدی.

آخرین کتابی که خواندی؟
کتاب اشعار فاضل نظری.

 

اخبار ,اخبار فرهنگی ,کمند امیرسلیمانی


آخرین موسیقی که گوش دادی؟
یک موسیقی بدون کلام برای ریلکس شدن.

آخرین کنسرتی که رفتی؟
گروه سون.

آخرین باری که از ته دل خندیدی؟
دوستی دارم که با او خیلی خوشحالم و تقریبا هر روز از ته دل می خندم.

آخرین باری که گریه کردی؟
دو شب پیش.

آخرین باری که دلت شکست؟
یادم نمیاد. فکر می‌کنم تا حالا دلم نشکسته.

آخرین باری که دل کسی را شکتی؟
هیچ وقت این کار را انجام نداده‌ام.

آخرین باری که قهر کردی؟
من هرگز با کسی قهر نمی‌کنم اما آخرین بار یکی از دوستانم 3 سال پیش خودش با من قهر کرد و خودش هم آشتی کرد.

آخرین باری که ترسیدی؟
حدودا 10 روز پیش که متوجه شدم پدرم دچار حمله قلبی شده و فقط 30 تا نبض در دقیقه دارد. واقعا ترسیدم اما خدارو شکر بعد از جراحی حال‌شان خیلی بهتر است.

آخرین باری که یک کار خلاف انجام دادی؟
در مورد شخصی اطلاعاتی می‌خواستم اما به جای اینکه از خودش بپرسم در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو کردم و اطلاعاتی را به دست آوردم که احساس می کنم کار خلافی انجام داده‌ام چون راه‌های بهتری هم برای این کار وجود داشت.

آخرین سفری که رفتی؟
برای سریال بیقرار به مشهد سفر کردم.

آخرین باری که دروغ گفتی؟
یکی از مشکلات من در زندگی بیش از اندازه راستگو بودن است اما گاهی ممکن است دروغ‌های خیلی کوچک و ناچیزی که تاثیر چندانی ندارد، بگویم .

آخرین باری که بیمار شدی؟
همین حالا که به علت دیسک کمر بعد از مصاحبه با شما میرم دکتر.

آخرین باری که آمپول زدی؟
حدودا یک ماه پیش

آخرین مهمانی که رفتی؟
تقریبا یکی دو روز پیش تولد یکی از دوستانم بود.

اخبار ,اخبار فرهنگی ,کمند امیرسلیمانی

 
آخرین هدیه‌ای که گرفتی؟
متاسفانه من خیلی کم هدیه می‌گیرم اما آخرین هدیه ای که گرفتم یکی از دوستانم گوشواره‌هایی با جنس برنج به من داد که نوشته شده بود کمند.

آخرین باری که ورزش کردی؟
دیروز تقریبا یک ساعت پیاده‌روی کردم.

آخرین باری که سوار مترو شدی؟
دو یا سه هفته پیش با مترو رفتم تئاتر شهر.

آخرین باری که نه گفتی؟
نه گفتن را یکی دو سالی است که در حال تمرین کردنش هستم و دیروز موفق شدم اولین نه مصمم خود را بگویم.

آخرین باری که حرص خوردی کی بود؟
تقریبا هر روز موضوعی پیش می آید که من حرص بخورم و مهم‌ترین دلیل حرص خوردنم زمانی است که از دوستان نزدیکم دروغ می‌شنوم.

آخرین رستوران/کافه که رفتی کجا بود؟
کافه ژوله که خوراکی‌های بسیار خوشمزه‌ای هم داشت.

آخرین باری که با دوستان‌تان نشستید، کی بود؟
دو روز پیش.

آخرین بار چه خریدی کردی؟
خیلی اهل خرید کردن نیستم اما آخرین خریدم لوازم آرایشی بود.

آخرین باری که نوشتی، کی بود؟
هفته گذشته تو عالم خودم بودم و چند خطی برای دل خودم نوشتم

آخرین باری که چیزی از شما دزدیدند کی و چه بود؟
خداروشکر تا به الان موردی نداشتم و چیزی به خاطر ندارم.

آخرین شعر/داستان/مطلبی که خواندی چه بود؟
به لطف شبکه‌های اجتماعی هر روز اشعار و جملات خوبی می‌بینم اما مورد خاصی را در ذهن ندارم.

آخرین جمله تاثیرگذاری که شنیدی چه بود؟
یکی از دوستانم گفت دیروز که گذشته، فردا هم که هنوز نیامده، امروز را از دست ندهیم.

آخرین باری که متنفر شدی کی بود؟
من معمولا با مسائل منفی روبه‌رو نمی‌شوم به همین دلیل از کسی متنفر نمی‌شوم.

 

اخبار ,اخبار فرهنگی ,کمند امیرسلیمانی

 
آخرین باری که درددل کردی کی بود؟
دو روز پیش با یکی از دوستانم که فقط با او دردل می‌کنم.

آخرین باری که اتاقت رو تمیز کردی کی بود؟
امروز صبح.

آخرین باری که برای خودت وقت گذاشتی، کی بود؟
دو روز پیش 2،3 ساعتی برای خودم وقت گذاشتم و به کارهای عقب افتاده‌ام رسیدم.

آخرین باری که از خوشحالی گریه کردی کی بود؟
معمولا وقتی خوشحال باشم گریه نمی‌کنم.

آخرین باری که سورپرایز شدی، کی بود؟
امسال تولدم دوستانم با مهارت خاص و من را سورپرایز کردند و واقعا غافلگیر شدم

آخرین کاری که آن را قبول کردی؟
سریال بیقرار.

آخرین باری که به خودت افتخار کردی، کی بود؟
چند روز پیش در برنامه ویتامین C بعد از برنامه نظرهای خیلی خوبی از سمت مردم گرفتم و خیلی خوشحال بودم.

آخرین باری که احساس مهم بودن کردی؟
دیروز یکی از دوستانم با تمام مشغله کاری که دارد یکی دو ساعتی میان کارهایش برای من وقت گذاشت تا من را ببیند و احساس کردم برای او خیلی مهم هستم.

آخرین باری که غصه خوردی؟
مدتی بود برای کاری تلاش می‌کردم اما به نتیجه نرسید به همین دلیل خیلی غصه خوردم.

آخرین باری که آشپزی کردی؟
دیشب کتلت درست کردم.

آخرین باری که غذای بدمزه/خوشمزه خوردی؟
من غذا خوردن را خیلی دوست دارم و فکر می‌کنم همه غذاها خوشمزه هستند اما وقتی کوچک بودم در یک مهمانی غذا به قدری بدمزه بود که نتوانستم آن را بخورم و هنوز طعمش را به یاد دارم.

آخرین باری که احساس نوستالژی داشتی؟
معمولا وقتی با برادرم، سپند پیش هم هستیم خیلی از خاطرات کودکی حرف می‌زنیم و آنها را مرور می کنیم.

آخرین باری که دلتنگ شدی؟
همین الان برای پسرم.

اخبار ,اخبار فرهنگی ,کمند امیرسلیمانی

 
آخرین جاده‌ای که رفتی؟
هفته پیش با پسرم رفتیم جاجرود.

آخرین باری که به طبیعت رفتی؟
اگر باشگاه انقلاب طبیعت محسوب شود هفته‌ای یک یا دوبار می روم

آخرین باری که به پدر و مادرت سر زدی؟
به خاطر پدرم این روزها تقریبا هر روز می‌روم.

آخرین کاری که انجام دادی و از اون کار پشیمونی؟
یادم نمیاد.

آخرین تلفنی که زدی؟
قبل از تماس شما با الهام پاوه‌نژاد تماس گرفتم.

اخبار فرهنگی - زندگی ایده آل،برترینها

 


ویدیو مرتبط :
گپ و گفت شنیدنی با کمند امیرسلیمانی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

کمند امیرسلیمانی: من فیلم هندی هستم!



کمند امیرسلیمانی: من فیلم هندی هستم!

آدم‌های بی‌شیله پیله را این روزها باید پیدا کرد و قدرشان را دانست. کمند جزو این دسته از آدم‌هاست. اتفاق‌ها را درست همان طوری که افتاده تعریف می‌کند و اهل ادا درآوردن هم نیست.

 آدم‌های  بی‌شیله پیله را این روزها باید پیدا کرد و قدرشان را دانست. کمند جزو این دسته از آدم‌هاست. اتفاق‌ها را درست همان طوری که افتاده تعریف می‌کند و اهل ادا درآوردن هم نیست. برای همین صحبت‌کردن با او برای من و خواندن مصاحبه‌اش برای شما خالی از لطف نبود و نخواهد بود. کمندی که برخلاف ظاهر جدی‌اش آدمی احساساتی است.

کتاب‌ها را در کتابخانه نگه ندارید
  آخرین کتابی که خواندی؟
 در حال اسباب‌کشی بودم و چند کتاب پیدا کردم. تصمیم گرفتم یک سری از کتاب‌های بچگی‌ام را هم به خیریه اهدا کنم. یک کتاب پیدا کردم به اسم هوگو و ژوزفین که یادم افتاد در دوره بچگی یازده بار آن را خوانده‌ام! این کتاب را نگه داشتم ولی بقیه کتاب‌هایم را به جایی دادم که در روستاها کتابخانه درست می‌کنند. تا الان هم 9 تا کتابخانه درست کرده‌اند. حیف است! به نظر من گناه دارد که این کتاب‌ها بدون استفاده در کتابخانه‌ها بمانند. در عین حال کتاب راز را هم پیدا کردم و می‌خواهم دوباره آن را بخوانم.

  آدم مثبت‌اندیشی هستی؟
خیلی(خیلـــی‌اش را می‌کشـــد)! بی‌خودی! اصولا مثل فیلم‌های هندی هستم. دوست دارم همیشه همه چیز خوب باشد، همه چیز خوب و خوش تمام شود. برای این مثبت‌اندیش بودن هم خیلی راضی‌ام چون همیشه به چیزهای خوب فکر می‌کنم اتفاق‌های بد کمتر می‌افتد.

عادات روزانه کمند امیرسلیمانی,زندگی کمند امیرسلیمانی,

  آخرین قوانین مثبت‌اندیشی که از آنها استفاده کرده‌ای چه چیزهایی بوده است؟
چیزی که همیشه و خیلی از آن استفاده می‌کنم از کتاب فلورانس اسکاول شین است. خیلی اعتقاد دارم که هر چیزی برای هر کسی بخواهی سمت خودت برمی‌گردد. قانون دیگر هم ضمیر ناخودآگاه است. شما هر چیزی را در ذهن‌تان متصور شوید همان برای‌تان شکل می‌گیرد و اتفاق می‌افتد.

عملیات سورپرایز من
 آخرین باری که خیلی خوشحال شدی کی بود؟
(با ذوق تعریف می‌کند) من از بچگی عاشق سورپرایز بودم هیچ‌وقت هم کسی مرا سورپرایز نمی‌کرد! همیشه خودم از این کارها می‌کردم. برای تولد امسال من 2 نفر از صمیمی‌ترین دوستانم و خانم سپند با عملیاتی که نمی‌دانم چطور بود یک تولد برای من تدارک دیدند و تمام کسانی که دوست‌شان دارم را هم دعوت کردند. با توجه به اینکه من خیلی حواسم جمع است ولی واقعا تا آخرین لحظه متوجه نشدم. بی‌نهایت هم خوشحال شدم. بهترین تولدم و بهترین اتفاقی بود که این اواخر افتاد.

 آخرین سفری که خیلی خوش گذشت؟
برای جشن رمضان به کیش دعوت شدم و یکی از دوستان خیلی خوبم هم مرا همراهی کرد. 2 روز بیشتر نبود ولی خیلی خوش گذشت. اصلا هم انتظار نداشتم آنقدر خوش بگذرد. آرامش و انرژی خوبی گرفتم.

دیدن عسل 2 هفته قبل از فوتش
  آخرین باری که خیلی ناراحت شدی؟
فوت عسل بدیعی. غم‌انگیزترین اتفاقی بود که افتاد و حداقل یک ماه طول کشید تا بتوانم یک‌ذره آرام شوم. هنوز هم غمگینم. هنوز هم وقتی به این مسئله فکر می‌کنم ناراحت می‌شوم. این در حالی است که ما خیلی وقت پیش یک سال با هم همسایه بودیم و دیگر همدیگر را ندیدیم تا اینکه دقیقا 2 هفته قبل از فوتش به خانه ما آمد.

  در تماس هم نبودید؟
نه، ولی درست قبل از فوتش دو بار همدیگر را دیدیم. اصلا باورم نمی‌شود. همه‌اش صدایش و خنده‌هایش... (با بغضی که  فرو می‌خورد جمله‌اش را تمام می‌کند).

  آخرین خاطره‌ای که از عسل داری؟
صدایش، خنده‌هایش و نگاهش. چشم‌های مهربانش از جلوی چشمم کنار نمی‌رود.

توقف زمان در خانه دکتر حسابی
  آخرین باری که خیلی تحت تاثیر چیزی قرار گرفتی؟
به منزل دکتر حسابی رفتیم و پسر ایشان آقای مهندس حسابی محل سکونت ایشان، محل کار و حیاط را نشان دادند. خیلی تحت تاثیر اینکه روی هر قسمت خانه چقدر فکر کرده بودند و حساب شده بودن همه چیز زندگی‌شان قرار گرفتم. در واقع وقتی وارد خانه دکتر حسابی شدیم انگار زمان برای من متوقف شد. نمی‌فهمیدم چند ساعت بود که آنجا هستیم و ساعت چند است!

عادات روزانه کمند امیرسلیمانی,زندگی کمند امیرسلیمانی,

با فروشنده دعوایم شد
 آخرین باری که خیلی حرص خوردی و عصبانی شدی را یادت هست؟
(می‌خندد) دیروز توی بازار تجریش! نایلون‌های خریدم را گذاشته بودم روی زمین جلوی یک شاتوت فروشی. آقاهه می‌گفت اینجا سد معبر کرده‌ای! گفتم من الان دارم این طرف خرید می‌کنم. داشتم سبزی خرد کنی می‌خریدم.یکهو نایلون‌های مرا پرت کرد آن طرف! من هم فراموش کردم در چه موقعیتی هستم، خیلی عصبانی شدم و شروع کردم به دعوا کردن با او! من خیلی از بی‌ادبی و بی‌احترامی بدم می‌آید. اصولا هم کم پیش می‌آید خیلی عصبانی شوم ولی دیروز یکی از آن روزها بود.

باید قول بدهد او هم با من بمیرد!
 آخرین کارهایی که دوست داری در آخرین روز زندگی‌ات انجام بدهی؟
نمی‌دانم! چون خیلی برنامه‌های وسیعی پیش رویم دارم و هنوز به اینکه می‌خواهم بمیرم فکر نکرده‌ام نمی‌توانم گلچین کنم، ولی واقعا اگر بدانم هیچ کاری نمی‌کنم! چقدر کار کنم؟! از وقتی یادم است دارم کار می‌کنم! آخرین روز عمرم هم کار کنم؟

 می‌روم کنار دریا روی ماسه‌ها می‌نشینم. آسمان را نگاه می‌کنم، به دریا نگاه می‌کنم و به کارهایم و گذشته‌ام فکر می‌کنم. فکر می‌کنم که آیا خوب زندگی کرده‌ام؟ آیا از زندگی‌ام راضی بوده‌ام یا نه؟ بعد خدا را شکر می‌کنم و می‌میرم دیگر!

  دوست داری چه کسی آخرین کسی باشد که آن موقع پیش توست؟
یک دوست خیلی صمیمی دارم که همیشه با هم هستیم. دوست دارم او کنارم باشد ولی می‌دانم اگر بداند قرار است بمیرم ناراحت می‌شود. باید قول بدهد که او هم با من بمیرد!(خنده جمع)

فکر می‌کنند آدم خشکی هستم
  آدم دوست‌بازی هستی؟
نه. شاید 5،4 تا دوست صمیمی و در مجموع هم 10 تا دوست داشته باشم، ولی همان‌ها هم دوستان واقعی‌ام هستند. از هر کدام از دوستانم بپرسید ممکن است بگویند اولش یک خرده آدم خشکی به نظر می‌آیم و خودم را می‌گیرم. دلیلش این است که یک مقدار دوست جدید پیدا کردن برایم سخت است.

من خیلی آدم حسی‌ای هستم. مثلا موقع خرید کردن اگر از فروشنده خوشم نیاید می‌آیم بیرون! وقتی می‌خواهم خانه اجاره کنم اگر از صاحبخانه خوشم نیاید هم می‌آیم بیرون! آدم‌ها هم برایم همین‌طور هستند. در مورد همین دوستی که گفتم با هم به کیش رفتیم. شاید 6 ماه هم نشود که با هم آشنا شده‌ایم ولی آنقدر دوستش دارم و به او احساس نزدیکی می‌کنم که ممکن است به خیلی از آدم‌های اطرافم این احساس را نداشته باشم.

  آخرین باری که دوستانت را دیدی؟
پنجشنبه هفته قبل بود. معمولا ماهی یکی، دو بار دور هم جمع می‌شویم./مجله زندگی ایده آل/برترینها