فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
مردی که میخواست محافظ باشد
فیلم «بادیگارد» تازهترین ساخته ابراهیم حاتمیکیا این روزها در اکران نوروزی است و در این مدت نقطه نظرات مختلفی به خود گرفت.
حاج حیدر ذبیحی در فیلم «بادیگارد» دست کم از یک جهت با حاج کاظم در «آژانس شیشهای» مشترک است. مساله حاج کاظم این بود که غیر از همسرش فاطمه، تقریبا هیچ کس با کنش او موافق نبود. آدمهای درون آژانس، از روشنفکر تا بازاری و پیرمرد عارفمسلک و دانشجو و احمد همرزم سابق و سلحشور بهعنوان نیروی امنیتی تا پسر بزرگش سلمان، عمل او را درک نمیکردند و این درک نشدن، او را تنها کرده بود.
در بادیگارد هم افشار؛ مسؤول ارشد و مستقیم ذبیحی، نیروی امنیتی روی ویلچر، دخترش و بعد دامادش و مهندس زرین دانشمند هستهای نیز حاج حیدر و کنش او را باز جز همسرش، درک نمیکنند و نتیجه این درک نشدن باز تنهایی حاج حیدر است. در «آژانس شیشهای» کنش خشونتآمیز و غیرقانونی گروگانگیری حاج کاظم صرفا یک عمل خشونتآمیز و غیرقانونی مثل اقدامهای مشابه سایر گروگانگیرها که برای رسیدن به خواسته خود مردم را گروگان میگیرند، درک و فهمیده میشد.
در «بادیگارد» کنش حاج حیدر در محافظت از شخصیتها، با اقدام مشابه بادیگاردهای حرفهای یکسان تلقی میشود که در ازای پولی که بهعنوان حقوق میگیرند، جان خود را برای محافظت از جان فرد دیگر به خطر میاندازند. این شباهت ظاهری دو اقدام باعث شده بود این دو عمل مثل هم معنا و فهمیده شود. در حالی که معنای گروگانگیری حاج کاظم با همه گروگانگیریهای متعارف و معنای کار حفاظتی حاج حیدر با همه کارهایی که بادیگاردهای حرفهای در دنیا انجام میدهند، تفاوت داشت.
اینکه دو عمل که ظاهر و کالبد واحد داشته باشند، شبیه به هم تلقی شوند، متکی بر یک پیشفرض پوزیتیویستی است. در پارادایم پوزیتیویستی، واقعیت به فیزیک قابل مشاهده چیزها و کنشها، تقلیل مییابد و چیزها و کنشهایی که ظهور یک شکل داشته باشند، هم معنی و ظهور متفاوت چیزها و اقدامها، آنها را از هم متفاوت میکند.
اما در پارادایم غیرپوزیتیویستی به جای فیزیک چیزها و کنشها «معنای» آنهاست که درباره شبیه بودن یا متفاوت بودن آنها با یکدیگر حکم میکند. به طور مثال در پارادایم پوزیتیویستی، بین عمل انتحاری با کنش استشهادی، تفاوتی نیست چون ظاهر عمل در هر دو یکسان است اما در پارادایمی که به معنای کنشها توجه دارد، یکی معنای انتحاری میگیرد و دیگری معنایش شهادتطلبی است و میبینیم که چه فاصله عمیقی بین این دو اقدام ظاهرا مشابه وجود دارد. در پارادایم پوزیتیویستی به کیستی کنشگر و اعتقادات و اهدافش از کنش و شرایط و زمینهای که کنشگر در آن دست به اقدام میزند، بیتوجه هستیم و تنها فیزیک عمل و واقعیت است که ملاک ماست بنابراین تفاوتی بین کنش حاج کاظم با سایر گروگانگیرها و حاج حیدر با سایر کسانی که تحت عنوان بادیگارد از جان شخصیتها محافظت میکنند، قائل نمیشویم.
چون پارادایم پوزیتیویستی به دلایلی پارادایم غالب در بین مردم است، درک متفاوت از کنش حاج کاظم و حاج حیدر با اقدامهای مشابه مشکل است و آنها نتیجتا «تنها» میمانند. به یک تعبیر حرف اصلی حاتمیکیا در «آژانس شیشهای» و «بادیگارد» با مخاطبش این است که نکند معنای کار حاج کاظمها و حاج حیدرها را با اقدامهای مشابه یکسان بگیرید. و هنر حاتمیکیا این است که به مخاطبش که غالبا در همان فضای پوزیتیویستی است، تفهیم کند که ظاهر عمل را ملاک قرار ندهد و به معنای کنشها توجه کند و در این راه موفق است چون مخاطب، خشونت حاج کاظم را خشونت متعارف تلقی نمیکند و عمل او را نه تنها مقابله با مردم نمیداند و تقبیح نمیکند بلکه حاج کاظم به مثابه یک قهرمان است که مخاطب آرزو میکند کاش بتواند در شرایط حاج کاظم، حاج کاظموار عمل کند.
مخاطب همین احساس را از عمل حاج حیدر در فیلم «بادیگارد» دارد و کار او را با کار حرفهای یک بادیگار یکسان نمیداند. در سکانس تونل یعنی سکانس پایانی فیلم که باشکوهترین و مؤثرترین سکانس فیلم است، حاج حیدر و همسرش هر دو خود را قربانی حفظ جان مهندس زرین، دانشمند هستهای میکنند در شرایطی که حاج حیدر از کار تعلیق شده است و به طور رسمی مأموریت اداری و وظیفهای بر دوش او نبوده و از او مهمتر بر دوش همسرش نیست. اینجاست که مرزها شفاف میشود و مخاطب میفهمد که «محافظ»، بادیگارد نیست. چون بادیگارد یک مزدور است که براساس یک مأموریت اداری یا گرفتن پول، تلاش میکند جان افراد را از خطر حفظ کند و این تعریف بر کار حاجحیدر ذبیحی در تونل تطبیق نمیکند.
اپوزیسیون، حاتمیکیا را به سبب دفاع از یک سری ارزشها و آرمانهای انقلاب به پیچ و مهره ماشین قدرت فکری و سیاسی جمهوری اسلامی متهم میکند، چنانکه در دیالوگ بین مهندس زرین و همسرش همین بحث است. حاتمیکیا از زبان مهندس زرین به این مخالفتها پاسخ میدهد که طرح نزاعی که میکنید، اساسا غلط است. نزاع بر سر پیچ و مهره بودن یا نبودن نیست چون از آن گریزی نیست. امکان فارغ شدن از این مساله وجود ندارد و آنهایی که از ایران رفتند، تبدیل به پیچ و مهرههای یک ماشین فکری و سیاسی دیگر شدند. بنابراین انتخابی که تا حدودی ما داریم، اولا انتخاب پیچ و مهره شدن یا نشدن نیست.
یعنی امکان زندگی در موضع بیطرفی وجود ندارد. همواره ما در ارتباط با مسائل در موضعی هستیم که این موضع به هر اندازه کوچک و ضعیف، باز در حال پیش بردن چرخدندههای یک ماشین فکری و سیاسی است. مساله بیطرفی از پیشفرضهای دیگر پارادایم پوزیتیویستی است و مورد نقد عموم پارادایمهای گوناگون غیرپوزیتیویستی از هرمونتیک تا انتقادی و پست مدرن و... است.
به طوری که دکتر شریعتی اعلام بیطرفی علم در قرن بیستم را بزرگترین فاجعه این قرن میدانست و بیطرفی را ابزار استفاده از دانشمندان و متفکران برای پیشبرد ماشین بیرحم سرمایهداری و استعمار تلقی میکرد. بنابراین انتخاب ما این است که پیچ و مهرههای چه ماشین فکری و سیاسی و با چه معیاری بشویم.
تفاوتهای عمیق اعتقادی میان محافظ و بادیگارد
فرق بادیگارد و محافظ در این است؛ برای بادیگارد، ارزشهای خاص و افراد خاصی که حامل این ارزشها هستند، معیار کار نیست بلکه بهعنوان یک حرفه به آن نگاه میکند که در ازای درآمد اقتصادی، جان خود را معامله میکند و برای او دکتر صولتی، مهندس زرین و افراد بهتر یا بدتر از اینها فرق ندارد. اما محافظ با معیار ارزشهایش این کار را میکند و اینکه از جان چه کسی مراقبت کند، برایش فرق میکند.
با اینکه صولتی بهعنوان معاون رئیسجمهور و مشاورش از کار او راضیاند و خواهان به خدمت گرفتن او هستند از آنها جدا میشود در حالی که مهندس زرین او را پس میزند و تحقیرش میکند اما خود را موظف به حفظ جان او میداند ولو اینکه از کار تعلیق و برکنار شده باشد. بنابراین ترفیع و تنزل درجه و مراسم بزرگداشت با حضور رئیسجمهور و تعلیق از کار برای انجام کاری که برای خود تعریف کرده است بلاموضوع است.
ویدیو مرتبط :
جومونگ در محافظ (مردی به نام خدا یا فرشته اسمانی)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قالیباف از خدا میخواست که رقیب او فردی مانند جلیلی باشد/ تا یکهفته پیش او با کابوس هاشمی مواجه بود
قالیباف از خدا میخواست که رقیب او فردی مانند جلیلی باشد/ تا یکهفته پیش او با کابوس هاشمی مواجه بود/ بدنه میلیونی اصلاحطلبان به عارف و روحانی رای نخواهد داد چون میدانند رای آنها تلف میشود
شایعهای این روزها دهان به دهان بین مردم و در سایتهای خبری میچرخد که «سعید جلیلی» نامزد مورد حمایت نظام است. این شایعه آنقدر بالا گرفته که برخی اصولگرایان هم به میدان آمده و سعی در رفع آن دارند.
«صادق زیباکلام» استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسایل سیاسی اما نظر متفاوتی در این خصوصدارد. به اعتقاد زیباکلام همه ماجرای شایعهسازی درباره جلیلی و اینکه او گزینه نظام است به نفع تیم «قالیباف» تمام میشود. زیباکلام معتقد است با کنار گذاشته شدن آیتالله هاشمی از انتخابات شانس قالیباف چند برابر شده و بهترین حالت برای او این است که گزینهای همچون جلیلی رقیبش باشد. مصاحبه «شرق» با استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران را در ادامه میخوانید:
شایعهای این روزها در فضای سیاسی کشور مطرح شده که از سعید جلیلی بهعنوان گزینه مورد حمایت نظام یاد میشود. شما این تحلیل را قبول دارید؟
من یک نکته را قبول دارم و آن این است که از میان تمام نامزدهای وابسته به طیف اصولگرا آقای جلیلی با نگاه ایدئولوژیک و جهانبینیای که دارند نزدیکترین گفتمان به اصولگرایان را دارند. ایشان جریانی را بهعنوان «خط مقاومت» در انتخابات به میان آورده است. وقتی این خط مقاومت را بررسی میکنید عملا تداوم گفتمان سال 84 آقای احمدینژاد است. البته بخشهایی از این گفتمان به دلیل شرایط امروز دچار تغییر شده است.
به دلیل آنکه آقای هاشمیرفسنجانی در این انتخابات حضور ندارد، مباحثی همچون مبارزه با اشرافیگری، سادهزیستی، مبارزه با فساد از سوی جلیلی مطرح نمیشوند. اگر جلیلی امروز این شعارها را مطرح کند، مخاطب او رقبایی چون حدادعادل، قالیباف، غرضی، ولایتی و رضایی میشوند. بنابراین، این بخش از ادبیات گفتمان مقاومت جلیلی حذف شده و بهجای آن ادبیات دیگری وارد شده است.
این احتمال که جلیلی گزینه احمدینژاد باشد و دولت، چراغخاموش از جلیلی حمایت کند، چقدر محتمل است؟
من قبول ندارم که احمدینژاد در تمام این مدت مشکلات و دردسرهای آوردن مشایی به صحنه را قبول کرده باشد یا از بهار سخن گفته باشد که بخواهد از جلیلی حمایت کند.
اگر دبیری شورایعالی امنیت ملی را به عنوان کار اجرایی بپذیریم، جلیلی گزینهای بوده که احمدینژاد وارد کار اجرایی کرده و در تمام این مدت هم هیچ انتقادی از سوی جلیلی به عملکرد احمدینژاد و دولت مطرح نشده است.
من یک نکته را قبول دارم که گفتمان سعید جلیلی به احمدینژاد نزدیک است. گفتمان هیچیک از نامزدهایدیگر انتخابات به احمدینژاد نزدیک نیست. ضمن اینکه اگر جلیلی وضعیت اقتصادی کشور را زیر سوال ببرد عملکرد خودش و همکارانش در این هشتسال را زیر سوال برده است. روز جمعه در ورزشگاه شیرودی در مراسم ستاد آقای جلیلی اگر دقت کنید چهرهها و شخصیتهایی پشت سر جلیلی حضور داشتند که در انتخابات سال 84 گفتمان سه تیر را راه انداختند و این گفتمان موجب پیروزی احمدینژاد شد. میخواهم بگویم بخشی از جریانهای اصولگرایان پشت سر جلیلی قرار گرفتهاند.
اما جریانهایی همچون آیتالله مهدویکنی و شیخ محمد یزدی اصراری روی گزینه جلیلی ندارند. تمایل آنها و برخی جناحهای اصولگرا همچون حزب موتلفه، جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، روی ولایتی است.
از سوی دیگر جبهه پایداری به رهبری آیتالله مصباح یزدی هم حامی لنکرانی بودند و تمایلی به جلیلی ندارند. در سال 84 اما تمام طیف اصولگرا پشت سر احمدینژاد بودند. این یکدستی در سال 84 وجود داشت اما امروز بین اصولگرایان دیده نمیشود.
ارزیابی شما از احتمال موفقیت سعید جلیلی در انتخابات و اجماع اصولگرایان در لحظه آخر روی او چیست؟
فکر نمیکنم این اتفاق رخ دهد. جلیلی رای چندانی ندارد. من جلیلی را گزینه نظام یا همه اصولگراها، نمیدانم. تفاوت دیگری که جلیلی با احمدینژاد سال 84 دارد این است که هاشمی وجود ندارد تا جلیلی با مانور بر بحث محرومان و مبارزه با اشرافگرایی جذب آرا کند.
جلیلی بیشتر«خط مقاومت» را در انتخابات مطرح کرده که به نظر میرسد با شعارهای احمدینژاد در 84 فاصله دارد.
تا این لحظه در تمام صحبتهای جلیلی هیچ کلامی در مورد تورم و گرانی نیست. ایشان هیچ نظری درباره بیکاری، فساد اقتصادی، ورشکستگی بنگاههای اقتصادی، کاهش ارزش پول ملی، خروج سرمایه از کشور ندارد. جلیلی حتی به مسایل اجتماعی هم نمیپردازد. انگار نه انگار که این مشکلات برای کشور ایران است. ایشان تنها به خط مقاومت که شامل استکبارستیزی و احیای خط انقلاب است تاکید میکند. احمدینژاد در سال 84 به مسایل و مشکلات جامعه هم میپرداخت.
به نظر شما کنارگذاشتن هاشمیرفسنجانی از انتخابات به نفع کدامیک از گزینههای اصولگرا در انتخابات تمام شد؟
من معتقدم با حذف هاشمیرفسنجانی از انتخابات، آرای جلیلی به هیچوجه افزایش نیافت. با حذف هاشمیرفسنجانی شانس قالیباف زیاد شده است. هر چه جلیلی بیشتر و بیشتر بهعنوان نامزد اصولگرایان معرفی شود شانس قالیباف برای پیروزی در انتخابات افزایش مییابد. جریان رقیب اصلی جلیلی در انتخابات نه ولایتی، نه غرضی، نه حدادعادل، نه رضایی بلکه قالیباف است. تمام کاستیای که جلیلی در جذابیت و جذب مخاطب در سخنرانی دارد، قالیباف برای مخاطب جبران میکند. قالیباف از خدا میخواست که رقیب او فردی مانند جلیلی باشد. تا یکهفته پیش قالیباف با کابوس هاشمی مواجه بود که میتوانست تمام رویاهای او را نقش بر آب کند. اکنون با کنار گذاشتهشدن هاشمی گزینهای مقابل قالیباف قرار گرفته که شانس او را چندبرابر کرده است. به نظر میرسد تمام موازنهها و علایم به نفع قالیباف شده است.
پس به اعتقاد شما در این انتخابات، دو قطبی جلیلی– قالیباف با برتری قالیباف در انتخابات شکل گرفته است؟
نه به اعتقاد من دوقطبی نخواهد شد. زیرا به نظر میرسد، وضعیت به نفع قالیباف است.
در این میان شانس گزینههای نزدیک به اصلاحطلبان آقایان عارف و روحانی چگونه ارزیابی میشود؟
اصلاحطلبان وقتشان را تلف میکنند. بدنه اصلاحطلبان ذیل جریان اصلاحطلبی آن که 20میلیونرای در سال 76 به خاتمی داد یا 10 میلیون رای هاشمی در دور دوم انتخابات سال84 یا 13 میلیون رای سال88 را در این دوره نخواهد داشت. اساسا در این انتخابات این جریان شرکت نخواهد کرد و اگر شرکت کند به عارف و روحانی رای نخواهد داد چون میدانند رای آنها تلف میشود. اگر افرادی از جریان اصلاحطلبی در انتخابات شرکت کنند به قالیباف رای میدهند.
اگر بین نامزدهای نزدیک به جریان اصلاحطلبی اجماع حاصل شود، باز فکر میکنید در انتخابات تاثیرگذار نخواهند، بود؟
من معتقدم اجماعی بین عارف و روحانی شکل نخواهد گرفت و خاتمی و هاشمی هم به هیچوجه از هیچکدام آنها حمایت نخواهند کرد.
با توجه به صحبتهایی که بهتازگی از قالیباف در رسانههای خارجی منتشر شد فکر میکنید در جبهه اصلاحات تمایلی به قالیباف باشد؟
معتقدم از بین همه این نامزدهای جبهه اصولگرا، قالیباف به آنها نزدیکتر است. من از مهر سال گذشته گفتم بهتر است که اصلاحطلبان نامزد خودشان را کنار بگذارند و پشت سر ناطق نوری یا قالیباف بروند. آقای ناطق نوری که در انتخابات حاضر نشد اما قالیباف همچنان گزینه پیش روی این جریان است. جالب است که نزدیکان آقای قالیباف با من تماس میگیرند و میگویند تو اگر درباره قالیباف صحبت نکنی بهترین خدمت و کمک را کردهای. اما واقعیت امر این است که اگر قالیباف رییسجمهور شود، چارهای ندارد که اقتصاد کشور را در مسیر توسعه حرکت دهد. در این راستا توسعه سیاسی را هم به صورت اجتنابناپذیری پیش میبرد./انتخاب