فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ماجرای رئیس سازمان سینمایی و پیاله فاسد!
طبق تجربهای اثباتشده همیشه «ناگفتهها»ی مسئولان فرهنگی، هنری – دستکم در حوزه مربوط به ما - بیشتر از «گفتهشدهها»یشان است. دلیل سادهای هم دارد. چون بیان هر کلمهای جدا از چارچوبهای تعیینشده در دایره قدرت، قطعا برای مسئول دولتی تبعاتی خواهد داشت، حالا بماند که بیشتر ابعاد چارچوب متغیر هستند!
با توجه به اینکه برایند تحلیلها از دومین دوره برگزاری مستقل جشنواره جهانی فجر مثبت بود، آینده این جشنواره را چگونه میبینید؟
پیش از هر چیز از توجه و دقت نظرتان تشکر میکنم. به نظرم جامعه خبرنگاران آشنا به فرهنگ و هنر، به طور کلی نقش برجستهای در نقد اصولی، بدون غرض، پیشرفت سینما و فرهنگ دارند. قطعا حساب خبرنگاران صاحب فکر و اندیشه در مطبوعات از کارمندان ارگانهای حزبی جداست؛ اگرچه ارجاع به گذشته را نمیپسندم، ولی گاه ناچارم؛ زیرا گاهی تنها در مقام مقایسه میتوان تحولات را فهم کرد. اگر به سه سال قبل برگردید و وضعیت سینما را از نقطهنظر مخاطبان، مشارکت سینماگران، نحوه برگزاری جشنواره فیلم فجر، گیشه سینماها و... با امروز مقایسه کنید، پیشرفت را حس خواهید کرد. کلا دو نگاه در مدیریت سینما وجود دارد؛ یکی اینکه از اهالی سینما و به طور کلی فرهنگ و هنر بهمثابه ابزاری در دست دولتمردان استفاده میشود و برای آنها بالاتر از این حقی هم قائل نیستند. نگاهی كه قبلا در عرصههای مختلف در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهدش بودیم.
این حاصل نگاه مدیرانی بود كه فكر میكردند تعهد، دیانت، سوابق و دلسوزیشان برای نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر از اهالی سینما، فرهنگ و هنر است. در این نگاه اهالی فرهنگ و هنر جایی در تصمیمسازی، تصمیمگیری و مدیریت پروژههای فرهنگی و هنری ندارند! بنده این نگاه را نادرست و نوعی خودشیفتگی و خودبزرگپنداری میدانم. اما نگاه دیگری وجود دارد که من هم به آن معتقدم که تعهد و دلسوزی اهالی سینمای ایران برای كشور، انقلاب و نظام و علاقهشان به اعتلای فرهنگ و هنر ایرانزمین از ما، نهتنها كمتر نیست، بلكه در مواردی بیشتر هم هست. خیلی از بزرگان سینما موقعیتهای بسیار خوبی برای زندگی بیحاشیه در بهترین کشورهای دنیا را داشتند و دارند، ولی بودن در ایران و خدمت به فرهنگ و هنر را به آسایش و رفاه ترجیح دادند. نشستن روی صندلی ریاست چیزی را تغییر نمیدهد. ما مدیران میآییم و میرویم. برای مدیران صندلیهای سینما یک موقعیت است، ولی برای سینماگر، سینما همه زندگی اوست و طبیعی است که دلسوزتر از هر مدیری باشد. اگر به سوابق بعضی مدیران نگاه كنید، میبینید چون روی صندلی صدارت نشستند، مدعیاند باید اهالی فرهنگ و هنر در خدمتشان باشند. آنها باید حکم دهند و بقیه اطاعت كنند! اما مجموعه سازمان سینمایی فعلی معتقد است کارها باید به دست اهلش سپرده شود. اتفاقی كه در دو جشنواره اخیر؛ جشنواره ملی و جشنواره جهانی فیلم افتاد حاصل این باور قلبی است. اینکه خانه را باید به دست صاحبخانه سپرد. ما مستأجریم، نه صاحب این خانه زیبا و باشکوه.
برچه اساسی به افرادی همچون حیدری و میرکریمی اعتماد کردید؟
گمان میکنم هم محمد حیدری و هم سیدرضا میرکریمی در عمل به این پرسش پاسخ دادند. دو جشنواره باشکوه و کمنظیر را اجرا کردند. هر دو دبیر، خوشفکر با انرژی و معتمد اهالی سینما هستند.
اما برخی معتقدند مسئولیتهای متعدد آقای میرکریمی در کسوت مدیرعامل خانه سینما، دبیر آینده جشنواره جهانی فیلم فجر و اشتغال در امر فیلمسازی باعث میشود از یکسو کارها فقط به یک جریان فکری سپرده شود و از سوی دیگر، روی کیفیت برگزاری جشنواره تأثیر میگذارد.
شما سالهاست که فعال مطبوعاتی هستید و با سینما بهخوبی آشنایید. هیچ انتخابی با موافقت صدرصدی همراه نخواهد بود. بههرحال هر صنفی درون خودش دستهبندیها و مسائل خودش را دارد. انتخاب از درون یک صنف، حتما با مخالفت عدهای روبهرو خواهد شد، ولی نتیجه برای همه، حتی مخالفان هم رضایتبخش خواهد بود. برگزاری جشنوارهای باشکوه و جهانی سودش برای همه سینماست، حتی برای مخالفان آقای میرکریمی. چه به این موفقیتها اعتراف بکنند یا نکنند. خلاصه همه سوار یکی کشتیاند. وقتی کشتی به ساحل نجات برسد، منتقد و غیرمنتقد، موافق و مخالف همه به ساحل امن رسیدهاند.
در کشورهای توسعهیافته، اداره امور هنری و فرهنگی را به مدیران متخصص و کاردان میسپارند و فارغ از اینکه کدام حزب سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری پیروز میشود، به کارشان ادامه میدهند؛ مثلا مدیر موزه «لوور» ٢٠ سال در پست حساس خود میماند یا سالها رئیس جشنواره فیلم «کن» یک نفر است. چرا چنین نگاهی در فرهنگ و هنر ما وجود ندارد؟
امیدوارم ما هم به این پختگی برسیم و مدیریت فرهنگی را از مدیریت حزبی و سیاسی جدا کنیم.
خب واقعا فضا کوچک بود! چون در ایران كاخ جشنواره نداریم. ساختن کاخ جشنواره از توان بنده هم بیرون است. بااینحال مناسب و گرم بود. سالنها و لابی خوبی داشت. وسط شهر و محیط زندگی مردم بود و همه ویژگیهای متناسب جشنواره را هم داشت. امیدوارم به این نتیجه برسیم كه از جشنواره فجر نترسیم و به استقبالش برویم. بپذیریم جشنواره فیلم فجر، فرزند حلالزاده و خلف نظام جمهوری اسلامی ایران است. رصدخانهها و توپخانهها را به سمتهای دیگر نشانه بگیریم.
بااینحال هنوز برخیها «دلنگران» سینما هستند. برای آنها چه میکنید؟
دلنگرانی یا دلواپسی بر دو نوع است؛ دلواپسان حقیقی دغدغههایی دارند و نگران فرهنگ و تعالی ارزشهای دینیاند. این دلواپسی محترم و مورد توجه همه ماست. اما عدهای که شغل شریفشان دلواپسی است، دلواپس چیزهای دیگریاند. قدرت به کامشان شیرین افتاده بود. حالا دستشان از بیتالمال کوتاه شده. آنها دلشان برای حاتمبخشیهایشان تنگ شده! آنها دلواپس مؤسسات صوری هستند که برای گرفتن پول مردم تأسیس میشدند! خطاب به دلواپسان واقعی میگویم جشنوارهای که برگزار شد آبروی نظام جمهوری اسلامی ایران بود. این همه افراد برجسته و هنرمند در كشوری امن و آرام دور هم جمع شدند و کار فرهنگی بزرگی را رقم زدند. اهالی فرهنگ با این دولت و مردم كار کردند. برای خلق این تصاویر ماندگار هرچقدر هزینه كنیم كم است. اگر «دلنگراننماهای کاسب» ذرهای دنیا را بشناسند و قدری دلشان برای این کشور بسوزد به تابلوهایی كه در این شش روز در دل و ذهن هنرمندان و مردم خلق و حک شد، ارج میگذاشتند، دیگر ناگزیر بودند از همدلی صحبت کنند و نه اینکه تنور خصم را گرمتر و برافروخته کنند!
اصلا من نه به عنوان رئیس سازمان سینمایی، بلکه به عنوان عضو کوچک این مجموعه بزرگ و عمیق، میخواهم بدانم حسوحال «دلنگرانها» در برابر این موفقیت که در اصل توفیق سیاستهای فرهنگی نظام است، چیست؟ وقتی با میهمانان خارجی صحبت میکردم ما را تحسین و نسبت به ایران و فرهنگش ابراز عشق میکردند. چرا نباید قدر بدانیم؟ اگر قدر ندانیم، ناشی از نبود خودباوری ماست. چون ما چیزی از دیگران کم نداریم؛ اما نمیدانم چرا میخواهند همه چیز را تلخ ببینند؟ به کسانی که دلشان واقعا برای «مقاومت» میسوزد میگویم که اگر نام سیوچهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر را «جشنواره مقاومت» میگذاشتیم بجا بود. چون فیلمهایی که انتخاب کردیم درباره مرحوم صدر، مسائل کشور عراق، گروه تروریستی داعش و... بود. همینطور فیلمهای ایرانی همچون «نفس» و «اروند» یادآور روزهای پیروزی انقلاب و دفاع مقدس بودند. در این جشنواره بزرگداشت آقای سلحشور برگزار شد. بچههای جشنواره عمار در بخش «دارالفنون» حضور داشتند. واقعا این کارها قابل دیدن نیست؟ من از اینهمه انکار متحیرم!
کلا در مسائل فرهنگی و هنری نسبت به برخی از کشورها دیرتر وارد گود میشویم که متأسفانه دیگر دوران آن سپری شده! به طور مثال این روزها گروههای مختلف سیاسی با توجه به قدرت سینما، ارادت ویژهای به آن پیدا کردند. اما یادشان رفته که استفاده تبلیغاتی از فیلم و سینما از نوع فیلم «پیروزی اراده» به کارگردانی لنی ریفنشتال که درجهت حمایت از سلطهطلبی مخرب «هیتلر» بوده تاریخ مصرفش گذشته است. انگار سینما بهمثابه ابزاری در جهت «جنگ قدرت» قرار گفته که طبعا درآینده خروجی خوبی نخواهد داشت. فقط متأسفانه همچنان شاهد سیطره سیاست بر هنر سینما هستیم!
ولی این نکتهای که به آن اشاره کردید برای خود اهالی سینما و کسانی که عاملان و خالقان هنر فیلمسازی هستند، اینگونه نیست. جشنواره جهانی برای آقای میرکریمی و گروهش نه برای نمایش و نه در جهت تظاهر بود. نه نانی داشت و نه معبری بود برای ترقی. البته میدانم و متوجه حرفتان هستم که قبلا برای خیلیها نان و آبی داشت!
آقای ایوبی! کار از تعجب گذشته! شاید زورشان زیاد است و همچنان میتوانند سؤال کنند! بگذریم! با این نگاه دولت پیشنهادی برای ساخت کاخ جشنواره ندارد؟
دست نیازم را به سوی مردم دراز میكنم؛ همان مردمی كه سالنهای «چارسو» و «کورش» را ساختند. امیدوارم برای هنر و سینمایی که به آن باور و دوستش دارند همت کنند و کاخ جشنواره بسازند. بنده هم به عنوان نماینده دولت نهایت همکاری را میکنم که چنین امری محقق شود.
البته فکر میکنم ریاستجمهوری میتواند دراینخصوص نقش بسزایی داشته باشد. بهخصوص که شاهد بودیم با وعده دکتر روحانی و عملکرد دکتر جنتی ارکسترسمفونیک تهران احیا شد. آیا شما پیشنهاد ساخت کاخ جشنواره را نمیتوانید مطرح کنید؟
من هم امید فراوان دارم که چنین شود. امیدوارم دولت با همه گرفتاریهایی که دارد بتواند دراین مسیر کمک کند. یادم میآید بعد از حضورم در سازمان سینمایی برای نخستینبار که با شما گفتوگو میکردم، لطف میكردید و به من میگفتید خوشبین و حتی خوشخیال هستید. ولی الان میخواهم بگویم خرسندم که این خوشبینی فراگیر شده. دیدید که سینما دوباره برخاست و جان گرفت. الان هم به شما نوید میدهم روزهای خوبی در انتظار فرهنگ و هنر ایران است. این را به شما اطمینان میدهم حضوری كه مردم الان در ساختوساز سالنهای سینما دارند آینده روشنی را رقم میزند.
صحبت شما کاملا درست است. ما هم در حال انجام همین کاریم. در واقع تا امروز جشنواره بینالمللی فجر ما دوساله بوده! بدونتعارف همه میدانیم تا به حال چیزی به نام جشنواره بینالمللی فیلم فجر نداشتیم. امسال هم شاهد بودید كه چقدر ایدههای خوب و نو در این جشنواره نوپا اجرا شد. یكی از پروژههای فوری ما این است كه برای جشنوارههای مهم دنیا كه احتمال میدهیم بتوانیم فیلمهای خوبی در آنجا کشف کنیم، افرادی را آموزش دهیم یا از حرفهایها و آموزشدیدهها کمک بگیریم و اعزامشان کنیم.
آیا مدیران و هنرمندان زن هم همچون مردان مشارکت فعال در این بخش خواهند داشت؟
حتما خواهند داشت.
یعنی امیدوار باشیم که تعداد بانوان به یک نفر محدود نمیشود؟ به عبارت دقیقتر زنان بهمثابه زینتالمجالس حضور پیدا نمیکنند؟
سعیمان را خواهیم كرد. چرا كه نه. حضور بانوان باسواد، فرهیخته و توانا باعث افتخار خواهد بود.
جشنوارههای الف دنیا زیر نظر «فدراسیون بینالمللی انجمن تهیهکنندگان فیلم» (FIAPF) فعالیت میکنند. همانطور که میدانید این فدراسیون بر كیفیت و كمیت جشنوارهها تأثیر میگذارد. از آقای اسفندیاری که چنین سؤالی را پرسیدم، گفتند ما نگاه ویژهای به جشنواره جهانی داریم، ولی تاکنون درخواست عضویت دراین فدراسیون را نکردهایم. نگاه شما دراینباره چیست؟
به نظرم با همین شیوه که در پیش گرفتهایم اگر جشنوارهمان را درست اداره کنیم، پیشرفت خواهیم داشت. قرار نیست خودمان را با استانداردهای «فیاپف» مطابق کنیم، بلکه باید جشنواره را با نگاه و قرائت خودمان برپا کنیم.
این صحبت شما نظیر این است که کشور ما درعین اینکه موافق «معاهده منع گسترش هستهای» است، خود را عضوی از «ان.پی.تی» نداند!
همین روش که در پیش گرفتهایم، خودبهخود باعث میشود دیگران هم ما را به رسمیت بشناسند و مطمئن باشید به رسمیت خواهند شناخت.
آیا نگاهتان دراین جشنواره با توجه به بضاعت فیلمهای ایرانی، جذب حداکثری فیلمهای خارجی است تا در جهت گسترش منافع نظام جمهوری اسلامی و جهان اسلام عمل کنید؟
كاملا درست است. چون قرار نیست شماره ٢ جشنواره کن را برگزار کنیم.
اگر هم بخواهید، نمیتوانید!
نمیخواهیم ولی حتما میتوانیم. چرا نتوانیم؟!
در این دوره خواستید نظرات طیفهای مختلف سینمایی را جلب کنید. چرا؟!
بنا به فرمان رهبری دوست داریم جاذبهمان بیشتر از دافعهمان باشد. جذب حداكثری و دفع حداقلی هدف ماست. معتقدم برای كمك به سینمای ایران، آنهایی كه سینماگر و هنرمندند باید جذب شوند. در عوض كسانی را كه دنبال منافع شخصی و حزبی در سینما هستند باید از سینما طرد كرد. به نظرم حذف آنها خدمت بزرگی به سینمای كشور است. همانهایی که نفس سینما را به شماره انداخته بودند. همانها که میخواستند کاخهای نخوت و کینه خود را بر ویرانههای سینما بنا کنند که خوشبختانه نتوانستند.
مردم آنها را حذف کردند.
آیا برگزاری مراسم بزرگداشت آقای سلحشور درجشنواره هم در راستای همین جذب حداکثری بود؟
بله.
در آن مراسم در سخنانی گفتید که نمایندگان سفرای كشورهای مختلف درملاقات با شما، آثار آقای سلحشور را طلب میكردند؟
بله.
در این میان سفرای کشورهایی مثل فرانسه، آلمان و ایتالیا چنین درخواستی هم داشتند؟
منظورم بیشتر سفرای كشورهای اسلامی بود...
شهرت آقای سلحشور درزمینه ساخت سریالهای تلویزیونی است و نه فیلمهای سینمایی که دراینصورت برگزاری چنین مراسمی در جشنواره تخصصی فیلم فجر موضوعیت نداشت؟
ایشان خودش هم مدعی سینما نبودند. ولی میگفتند سریالهایی كه ساختم پربیننده و جذاب بود.
دراینصورت چرا تلویزیون این بزرگداشت را برپا نکرد؟
از خودشان سؤال بفرمایید.
تحلیل شما از آقای سلحشور چیست؟ آیا ایشان نماینده یك جریان فکری بودند یا سینماگری بالفطره؟
ایشان خودش معتقد بود سینماگری بالفطره هستند که در هیچ مدرسه سینمایی تحصیل نکردند ولی كسی بود كه مفهوم تصویر را میفهمید.
هر جشنوارهای اساسنامهای دارد كه مطابق آن برگزار میشود. خط قرمزهای جشنواره جهانی چیست؟
عدهای فكر میكردند و هنوز هم میكنند كه هیچ فیلم خارجی در ایران قابل نمایش نیست. این جرئت را از سال قبل پیدا كردیم و به دارندگان چنین دیدگاهی ثابت کردیم که میتوانیم فیلمهای خارجی را مطابق قوانین و عرف جامعه ایران پخش کنیم. فیلمهای خوبی در دنیا وجود دارد كه در ایران قابل نمایشاند. اگر فیلمی ممیزی حداقلی داشته باشد، میتوان با صاحبان فیلمها صحبت كرد كه تغییرشان دهیم. نه اینکه صاحبان فیلم را در زمان نمایش فیلمشان درجشنواره به بازار ببریم تا صنایع دستی بخرند و نبینند با فیلمشان چه کردیم!!!
یكی از وظایف «فیاپف» این است كه از حقوق معنوی هر اثر هنری حفاظت كند. درحالیکه در ایران رعایتنکردن قانون كپیرایت رایج است؛ برای مثال رضا عطاران فیلمی به نام «ردكارپت» ساخت و در جشنواره کن از ستارگانی همچون آیشواریا رای و تیلور سوییفت تصویر گرفت، بدون اینکه اجازه پخش از آنها داشته باشد. در جشنواره جهانی فجر به چنین نکاتی توجه میشود؟
اتفاقا بنده و آقای میركریمی تلاش كردیم صددرصد هنجارهای مربوط به كپیرایت و حق معنوی مؤلف را رعایت كنیم؛ چون هنوز در ایران خیلی با این مفاهیم آشنا نیستیم؛ یعنی نمیدانیم مالكیت معنوی فیلم از مادی آن مهمتر است. نفی نمیكنیم كه ممکن است اتفاقی از دست ما خارج شود، اما دستکم در این دو جشنواره اخیر چنین اتفاقی نیفتاد. درست است كه ما قانون كپیرایت را امضا نكردهایم، ولی وقتی اعلام میكنیم جشنواره جهانی فجر، یعنی ضوابط و مقررات جهانی را پذیرفتهایم.
درباره حضور رسانههای خارجی چه برنامهای دارید؟ مثلا برای ورود خبرنگاران به جشنواره كن حتما باید پولی پرداخته شود و ... .
یكی از تجربههای خوب این جشنواره این بود. كارهایی كه در كشورهای پولدار و كمفرهنگ مثل كشورهای عربی رایج است كه پول خرج میکنند و هتلهای پنجستاره و ... در اختیار میهمانان میگذارند، نکردیم. حتی ما جوایز را به ریال اعلام كردیم. گمان نمیکنم تاکنون چنین اقدامی صورت گرفته باشد. به عنوان یک ایرانی این اقدام جشنواره را تحسین میکنم.
اخیرا شورای راهبردی سینمای ایران پنجمین بیانیه خود را درباره اکران آزاد فیلمها منتشر کرد. نظرتان دراینباره چیست؟
همه حرفها و صداهای سینما شنیدنی و محترماند. البته اصناف هم تعریف خودشان را دارند.
در اظهاراتی گفتید سینماگران شنیدنیاند. آیا واقعا اینگونه است؟
ممنون که یادآوری کردید. سینماگران ما شنیدنی و دیدنی هستند. آنچه در روزی نفسگیر پس از چند ساعت بازدید و سخنرانی و گفتوگو گفته شد، اصلا به این معنا نبود که عزیزان فرهیخته سینمایی حرفهاشان شنیدنی نیست. سؤال شد چرا به سخنان تلخ، گزنده و طولانیای که کارگردانی علیه شما میگوید تنها با یک جمله پاسخ میدهید؟ در پاسخ میخواستم بگویم ترجیح میدهم به دلیل علاقهام به سینما و سینماگران حتی منتقد، این سخنان را نشنیده بگیرم و به جای آن فیلم دیدنیتر او را ببینم. اصلا منظورم به اهالی سینما نبود. اگر چنین برداشتی شد حتما تصحیح میکنم. البته اهالی سینما هم این دانشجوی کوچک را میشناسند و یقینا چنین برداشتی نکردند.
پیاله آلبالوی فاسدِ تقدیمی از سوی دانشگاه خودتان، دانشگاه امام صادق (ع) را میل کردید؟! چسبید؟!
البته بچههای امام صادق(ع) را از خود میدانم و دوستشان دارم. بچههای بسیج امام صادق(ع) هم باید مانند همه بسیجیها همین طور حساس باشند، حرف بزنند و نقد کنند. این ماهیت دانشجویی است. اما من این پیاله را چون گفتند «فاسد» است، نمیپذیرم و برمیگردانم؛ چراکه بنده از آن دسته از دانشآموختگان امام صادق(ع) هستم که در میخانه عشق و ادبِ پیر دیرمان استاد «مهدوی کنی» به می ناب خو کردهام و می دروغین و فاسد به مزاجم ناسازگار است و به قول خیام: «من بی می ناب زیستن نتوانم/ بی باده کشید بار تن نتوانم».
ویدیو مرتبط :
ماجرای سیمان ریختن روی صالحی (رئیس سازمان انرژی اتمی)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گاف بزرگ و تازه رئیس سازمان سینمایی / چرا کسی با او برخورد نمیکند؟
گاف بزرگ و تازه رئیس سازمان سینمایی / چرا کسی با او برخورد نمیکند؟
سینما - کیوان کثیریان
حالا واجبتر از شما نبود که به گونترگراس نامه بنویسد؟ اصلا شما حوزه کاریات ادبیات است؟ سیاست خارجی است؟ انرژی هستهای است؟ اصلا شما گونترگراس را میشناسید آقای عزیز؟ اصلا شعرش را خواندهاید؟ زبان آلمانی که میدانم بلد نیستید. چه کسی برایتان ترجمه کرده؟ با چه ترجمهای خواندهاید؟ واقعا خواندهاید؟
بله، درست. گراس از سیاستهای جنگ طلبانه صهیونیستها انتقاد کرده، از اشغالگریشان و شهرک سازیشان هم. اسراییل اتمی را هم خطرناک دانسته. همه اینها درست. دمش هم گرم. اما از آنطرف مستقیما دارد به سران مملکت ما توهین میکند، بعد شما میگویید: «جاری شدن مسئولیت انسانی و تاریخیتان را از قالب واژگان و ادبیاتی که به زیبایی هشدار میدهد خواندم».
اگر خواندید کجایش را خواندید؟ کجایش را نخواندید؟ این بخشاش را واقعا خواندید؟: «ادعا میشود که زدن ضربه اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی حق است، زیرا گمان میرود در قلمرو..... خلقی اسیر در یوغ.... به هلهلههای اجباری وا داشته،.. یک بمب اتمی ساخته میشود.»
منظورش را فهمیدهاید که نامه نوشتید؟ فکر کردهاید هرچه اسراییلیها را عصبانی کرد، لزوما به نفع ماست؟ فکر نکردید ممکن است کسی با هر دو طرف ماجرا مشکل داشته باشد؟
این قسمت شعر را چطور؟ خواندهاید؟: «و نمیخواستم نام اسرائیل را بر زبان برانم. که خود را با آن همبسته میدانم و به آن وفادار خواهم ماند»
خبر مصاحبههای گراس بعد از انتشار شعرش را چطور؟ خواندهاید؟: «گراس در گفتوگوهای تلویزیونی توضیح داد که در شعر خود درباره خطر جمهوری اسلامی چیزی نگفته، زیرا همه با دروغهای... انه مقامات ایران آشنا هستند، اما کسی از تهدیدات اسرائیل چیزی نمیگوید.»
این یکی را چطور؟: «گراس در گفتوگوی دیگری در رد موضع ضداسرائیلی گفت: اگر شعر را دقیق بخوانید، در آن نگرانی من برای آینده اسرائیل و حق موجودیت آن محسوس است.»
بعد میگویید: «بیتردید شما نیز در یک مقطع حساس تاریخی و در اوج قله شهرت و توانایی و فروتنی باردیگر نشان دادید که نگاه و دغدغه انسانی یک هنرمند میتواند چقدر ضامن بقای سعادت و خوشبختی بشر باشد.»
حال شما خوب است آقا؟ فکر کردهاید هر آنچه شما و اطرافیانتان دوست دارید بفهمید، حقیقت است. کسی که در مسائل ساده حوزه تحت مدیریت خود حداقل ذکاوت را بروز میدهد، چه اجباری است در حوزههای دیگر سرک بکشد؟
این شهوت نامه نگاری به خارجیها از کجا میآید؟ آخر کسی که مسوول سینمایی کشور است باید تا این حد سادهاندیش باشد؟ چه کسی به ایشان مجوز داده که هروقت دلش خواست نامهنگاری کند و آبرو و حیثیت یک ملت را ببرد؟ چرا کسی با این سوء رفتار برخورد نمیکند؟
بار پیش که با نامه ناشیانه و حمایت بیجهت از فون تریه و واکنش تحقیرآمیز فیلمساز دانمارکی، حیثیت برای ما باقی نگذاشت، این بارهم با این موضعگیری در برابر شعر گونتر گراس، همان آبروریزی تکرار شد.
آخر وقتی مسوول بلندپایه فرهنگی یک مملکت تا این اندازه ناشی باشد، روی مردم آن کشور چه حسابی میکنند؟
با این همه سوء مدیریت در ماجرای اکران نوروز حالا شما باید طبیعتا سر در گریبان شرم و خجالت فروبرده باشید. چطور وقت میکنید شعر گونتر گراس بخوانید و نفهمیده، نامه فدایت شوم بنویسید؟ فرصت طلبی و بیدقتی تا چه حد؟
جالب آنکه حوزه هنری هم گاف مشابهی داده و برای گراس بیانیه منتشر کرده و گفته: «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، این حرکت متهورانه و جسورانه را که از درک عمیق این نویسنده آلمانی نشأت میگیرد، میستاید و امیدوار است دیگر نویسندگان و هنرمندان بزرگ جهان نیز با درک شرایط سیاسی موجود جهان و با موضعگیریهای عالمانه و دقیق خود معاملههای سیاسی ناعادلانه و نابخردانه جهان امروز را بر هم بزنند و با ارائه آثاری اینچنینی، تحلیلی منطقی و خردمندانه در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهند.»
واقعا جای تاسف است که یک مترجم درست و درمان در مجموعه عریض و طویل حوزه وجود ندارد که حداقل آقایان شعر را درست و کامل بخوانند، بعد برای گونترگراس، یقه بدرانند./خبرآنلاین