فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
ماجرای ازدواج عاشقانه رزیتا غفاری +عکس
به گزارش افکارنیوز ، فیلم روزهای زندگی روی پرده سینماهاست؛ فیلمی که عباس صالحی برای چهرهپردازی آن سیمرغ بلورین را به خانه برد؛ خانهای که مأمن و پناهگاه او و همسر بازیگرش، رزیتا غفاری است. آنها 12 سال است که از خوشنامترین زوجهای سینمایی هستند و خوشبختی و تفاهمشان در بین دوستان و همکاران زبانزد است. رزیتا غفاری در گپی دوستانه رازهای موفقیت ازدواجش را با ایدهآل در میان گذاشت.
با عشق ازدواج کردم
شما در چند سالگی ازدواج کردید؟
27 سالگی.
آیا با عشق ازدواج کردید؟
بله. با عشق ازدواج کردم.
ازدواج بر زندگی شما چه تاثیری گذاشت؟
فکر میکنم با ازدواج نیرویی تازه نفس به شما کمک میکند در راه پیش رویتان و برای رسیدن به اهدافتان محکمتر گام بردارید. در واقع ازدواج باعث میشود مسیر زندگی برای شما هموارتر شود. حداقل برای من که اینطور بوده است. ازدواج به آدم در دستیابی به خوشبختی و اهدافی که دارد کمک میکند. البته این در صورتی صدق میکند که طرف مقابل شما همراهتان باشد و نه سد راهتان، یعنی برای زنی که شاغل است اگر بخواهد پیشرفت کند و به موفقیتهای بیشتری برسد، مسلما همسرش باید در زندگی، همراهش باشد و به او کمک کند نه اینکه زندگی زناشویی آنها به شکلی باشد که مانع رشد او شود.
پس ازدواج خوب است؟
من فکر میکنم هر کسی چه زن و چه مرد، باید به تکامل فکری و احساسی درون خودش رسیده باشد و آن وقت به فکر ازدواج بیفتد. اگر آدمها به این مرحله رسیده باشند بهنظر من ازدواج بسیار امر خوب و نیکویی است و من به همه آدمهای مجردی که در این شرایط هستند پیشنهاد میکنم ازدواج کنند.
تا قانع نشوم، کوتاه نمیآیم
بزرگترین اختلاف و تفاهم نداشتن شما با همسرتان چیست؟
الان که فکر میکنم بعد از این همه سال واقعا ما در زندگیمان چنین چیزی نداریم. فکر میکنم من از همزیستی با همسرم همیشه لذت میبرم. شاید آن اوایل زندگی اختلافاتی داشتیم، اما این مسائل کوچک و کم برای من کاملا جا افتاد و با آنها کنار آمدم. الان دیگر نقطه مبهم و غیرقابل تحملی برای من در زندگی با آقای صالحی وجود ندارد. من زنی بسیار حساس و احساساتی هستم و اگر غیر از این بود یک لحظه هم نمیتوانستم به زندگی با ایشان ادامه بدهم. من به دلیل همین حساسیت زیادم سعی میکنم هر ماجرا و مسئلهای که در زندگیمان پیش میآید را سریع حل کنم و تا آخر ادامه میدهم تا آن مسئله برای من حل شود. من هیچچیزی را نمیتوانم در دلم نگه دارم و از آن بگذرم. باور دارم اگر مسئلهای را در زندگیمان حل نکرده باقی بگذارم نخستین کسی که لطمه میبیند خودم هستم.
مهریه نداشتم
مراسم ازدواجتان به چه شکل بود؟
ما همه مراسم را داشتیم اما خیلی سادهتر از این بریز و بپاشهایی که الان مرسوم شده است. من و آقای صالحی سعی کردیم مراسم خیلی دست و پاگیر ازدواجمان نشود. اتفاقا با اینکه خیلی سخت نگرفتیم خاطرات بسیار قشنگی از این دوران داریم.
مهریه شما چقدر است؟
من اصلا سکه و این چیزها مهر نکردم. مهر من یک سفر حج بود. این مهریه به لحاظ معنوی خیلی برای من گرانبهاست. من هیچچیزی از ایشان هیچ وقت نخواستم و اتفاقا شوهرم همیشه هر چه که با هم به دست آوردیم را به من پیش کش کرد.
در زندگی بیشتر تکیهتان بهخودتان است یا به همسرتان؟
سؤال سختی است. باید اعتراف کنم در خیلی از مواقع تکیهام به همسرم است. زمانهایی که شوهرم سفر است و پیش ما نیست برایم خیلی سخت است و خیلی به من فشار میآید و اذیت میشوم یا زمانهایی که خیلی درگیر کار است واقعا نبودش برایم سخت میگذرد.
تمام قد در خدمت خانواده
شما چقدر برای زندگی زناشوییتان وقت میگذارید؟
من تمام زندگیام را در خدمت خانوادهام هستم.
چه کار میکنید که زندگی مشترکتان برایتان تکراری نشود؟
به هر حال من و همسرم قبل از هر چیزی با هم دوست هستیم. این رفاقت باعث میشود همیشه با هم صحبت کرده و درددل میکنیم، با هم بحث داشته باشیم و از طریق زنده نگاه داشتن این ارتباط هیچ وقت اجازه نمیدهیم زندگیمان به کسالت و روزمرگی دچار شده و برایمان عادی شود. زندگی ما سیر خطی ندارد و همیشه بالا و پایینهای بسیاری داشته و همین باعث شیرینیاش شده است.
هر چه مهربان تر، بهتر
کلا شما مجردها را تشویق به ازدواج میکنید؟
اگر احساس کنم به تکامل فکری و عقلی رسیده باشند. من موافق نیستم آدمها باید ازدواج کنند صرف اینکه ازدواج کرده باشند. من عقیده دارم اول باید عاشق طرف مقابلشان شوند و بعد با او ازدواج کنند. من از آن دستهای هستم که عقیده دارم عشق بعد از ازدواج پیش نمیآید.
یعنی فکر میکنید باید قبل از ازدواج عشق شکل بگیرد؟
بله. حتما.
جالب است چون خیلیها به جوانها میگویند سخت نگیرید و ازدواج کنید، عشق بعدا شکل میگیرد.
نه، اصلا اینطور نیست. من فکر میکنم باید عاشق همسرتان باشید و با او ازدواج کنید، برای اینکه وقتی عاشق باشید این عشق باعث میشود بتوانید در زندگی مشترکتان گذشت کنید. شما خیلی چیزها را نادیده بگیرید، خودتان را با مشکلات زندگی تطبیق بدهید و هرقدر بیشتر بهعنوان یک زن گذشت و مهربانی کنید، همسرتان بیشتر قدرتان را میداند.
عشق از نظر شما چه تعریفی دارد؟
عشق یعنی شما همه آمال و آرزوهایی که در زندگیتان دارید در طرف مقابلتان ببینید.
اهمیت خانوادهها در ازدواج
عقیده داشتید همسرتان باید شبیه شما باشد یا باید با شما متفاوت باشد و آن چیزهایی که شما ندارید را کامل کند؟
شباهت خانوادگی خیلی مهم است. اصلا در انتخاب همسر، خانواده خیلی اهمیت دارد. به هر حال شما با هر کسی که ازدواج میکنید، او سالها با خانوادهاش زندگی کرده و شخصیتش در بین آنها شکل گرفته و حالا ارث و ژن و اینها هم که جای خودش را دارد که در بین اعضای یک خانواده حداکثر شباهت را ایجاد میکند. وقتی شما با مردی ازدواج میکنید تنها با او ازدواج نکردهاید بلکه جزئی از خانواده او شدهاید. در مورد مرد هم همینطور است. برای همین شباهت فرهنگی و طبقاتی 2خانواده و رضایت خانوادهها بسیار مهم است. فکر نکنید میتوانید شوهرتان را فقط مال خودتان کنید. او قبل از اینکه شوهر شما باشد، متعلق به خانوادهاش است. قبل از اینکه شما همسرش باشید، فرزند پدر و مادر و برادر دیگر خواهر و برادرهایش بوده است. شما نباید خانواده همسرتان را رد یا تحمل کنید، باید جزئی از آن خانواده شوید. خانواده همسرتان باید خانواده شما هم شوند.
حکایت عروس و فامیل شوهر
وقتی ازدواج کردید رابطهتان با خانواده شوهرتان چطور بود؟
من حالا خیلی رابطه خوبی با خانواده همسرم دارم. حتی میتوانم ادعا کنم از خود عباس به آنها نزدیکتر هستم. اما صادقانه بگویم، نه، از ابتدا همه چیز اینطور نبود. به هر حال طرز فکری در فرهنگ ایرانی وجود دارد که دخترها زیاد نسبت به خانواده شوهر مثبتنگر نیستند و فکر میکنند آنها همیشه میخواهند شوهرشان را تحت تسلط خودشان بگیرند و همیشه فکر میکنند مرزی باید وجود داشته باشد. اما کمی که از ازدواج مان گذشت واقعا رابطهمان فوقالعاده شد و هست. من واقعا یکی از اعضای خانواده صالحی هستم و همانطور که گفتم از خود همسرم به آنها نزدیکترم. آنقدر خانواده شوهرم را دوست دارم که احساس نمیکنم عروس وارد شده به این خانواده هستم، احساس میکنم از ابتدا با آنها بودهام.
منبع:افکارنیوز
ویدیو مرتبط :
قصه های هزار و یک شهرزاد با رزیتا غفاری
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
رزیتا غفاری از ازدواج عاشقانه اش می گوید
فیلم روزهای زندگی روی پرده سینماهاست؛ فیلمی كه عباس صالحی برای چهرهپردازی آن سیمرغ بلورین را به خانه برد؛ خانهای كه مأمن و پناهگاه او و همسر بازیگرش، رزیتا غفاری است.
صبح بخیر: فیلم روزهای زندگی روی پرده سینماهاست؛ فیلمی كه عباس صالحی برای چهرهپردازی آن سیمرغ بلورین را به خانه برد؛ خانهای كه مأمن و پناهگاه او و همسر بازیگرش، رزیتا غفاری است. آنها 12 سال است كه از خوشنامترین زوجهای سینمایی هستند و خوشبختی و تفاهمشان در بین دوستان و همكاران زبانزد است. رزیتا غفاری در گپی دوستانه رازهای موفقیت ازدواجش را با ایدهآل در میان گذاشت.
شما در چند سالگی ازدواج كردید؟
27 سالگی.
آیا با عشق ازدواج كردید؟
بله. با عشق ازدواج كردم.
ازدواج بر زندگی شما چه تاثیری گذاشت؟
فكر میكنم با ازدواج نیرویی تازه نفس به شما كمك میكند در راه پیش رویتان و برای رسیدن به اهدافتان محکمتر گام بردارید. در واقع ازدواج باعث میشود مسیر زندگی برای شما هموارتر شود. حداقل برای من كه اینطور بوده است. ازدواج به آدم در دستیابی به خوشبختی و اهدافی كه دارد كمك میكند. البته این در صورتی صدق میكند كه طرف مقابل شما همراهتان باشد و نه سد راهتان، یعنی برای زنی كه شاغل است اگر بخواهد پیشرفت كند و به موفقیتهای بیشتری برسد، مسلما همسرش باید در زندگی، همراهش باشد و به او كمك كند نه اینكه زندگی زناشویی آنها به شكلی باشد كه مانع رشد او شود.
پس ازدواج خوب است؟
من فكر میكنم هر كسی چه زن و چه مرد، باید به تكامل فكری و احساسی درون خودش رسیده باشد و آن وقت به فكر ازدواج بیفتد. اگر آدمها به این مرحله رسیده باشند بهنظر من ازدواج بسیار امر خوب و نیكویی است و من به همه آدمهای مجردی كه در این شرایط هستند پیشنهاد میكنم ازدواج كنند.
بزرگترین اختلاف و تفاهم نداشتن شما با همسرتان چیست؟
الان كه فكر میكنم بعد از این همه سال واقعا ما در زندگیمان چنین چیزی نداریم. فكر میكنم من از همزیستی با همسرم همیشه لذت میبرم. شاید آن اوایل زندگی اختلافاتی داشتیم، اما این مسائل كوچك و كم برای من كاملا جا افتاد و با آنها كنار آمدم. الان دیگر نقطه مبهم و غیرقابل تحملی برای من در زندگی با آقای صالحی وجود ندارد. من زنی بسیار حساس و احساساتی هستم و اگر غیر از این بود یك لحظه هم نمیتوانستم به زندگی با ایشان ادامه بدهم. من به دلیل همین حساسیت زیادم سعی میكنم هر ماجرا و مسئلهای كه در زندگیمان پیش میآید را سریع حل كنم و تا آخر ادامه میدهم تا آن مسئله برای من حل شود. من هیچچیزی را نمیتوانم در دلم نگه دارم و از آن بگذرم. باور دارم اگر مسئلهای را در زندگیمان حل نكرده باقی بگذارم نخستین كسی كه لطمه میبیند خودم هستم.
مراسم ازدواجتان به چه شكل بود؟
ما همه مراسم را داشتیم اما خیلی سادهتر از این بریز و بپاشهایی كه الان مرسوم شده است. من و آقای صالحی سعی كردیم مراسم خیلی دست و پاگیر ازدواجمان نشود. اتفاقا با اینكه خیلی سخت نگرفتیم خاطرات بسیار قشنگی از این دوران داریم.
مهریه شما چقدر است؟
من اصلا سكه و این چیزها مهر نكردم. مهر من یك سفر حج بود. این مهریه به لحاظ معنوی خیلی برای من گرانبهاست. من هیچچیزی از ایشان هیچ وقت نخواستم و اتفاقا شوهرم همیشه هر چه كه با هم به دست آوردیم را به من پیش كش كرد.
در زندگی بیشتر تكیهتان بهخودتان است یا به همسرتان؟
سؤال سختی است. باید اعتراف كنم در خیلی از مواقع تكیهام به همسرم است. زمانهایی كه شوهرم سفر است و پیش ما نیست برایم خیلی سخت است و خیلی به من فشار میآید و اذیت میشوم یا زمانهایی كه خیلی درگیر كار است واقعا نبودش برایم سخت میگذرد.
شما چقدر برای زندگی زناشوییتان وقت میگذارید؟
من تمام زندگیام را در خدمت خانوادهام هستم.
چه كار میكنید كه زندگی مشتركتان برایتان تكراری نشود؟
به هر حال من و همسرم قبل از هر چیزی با هم دوست هستیم. این رفاقت باعث میشود همیشه با هم صحبت كرده و درددل میكنیم، با هم بحث داشته باشیم و از طریق زنده نگاه داشتن این ارتباط هیچ وقت اجازه نمیدهیم زندگیمان به كسالت و روزمرگی دچار شده و برایمان عادی شود. زندگی ما سیر خطی ندارد و همیشه بالا و پایینهای بسیاری داشته و همین باعث شیرینیاش شده است.
كلا شما مجردها را تشویق به ازدواج میكنید؟
اگر احساس كنم به تكامل فكری و عقلی رسیده باشند. من موافق نیستم آدمها باید ازدواج كنند صرف اینكه ازدواج كرده باشند. من عقیده دارم اول باید عاشق طرف مقابلشان شوند و بعد با او ازدواج كنند. من از آن دستهای هستم كه عقیده دارم عشق بعد از ازدواج پیش نمیآید.
یعنی فكر میكنید باید قبل از ازدواج عشق شكل بگیرد؟
بله. حتما.
جالب است چون خیلیها به جوانها میگویند سخت نگیرید و ازدواج كنید، عشق بعدا شكل میگیرد.
نه، اصلا اینطور نیست. من فكر میكنم باید عاشق همسرتان باشید و با او ازدواج كنید، برای اینكه وقتی عاشق باشید این عشق باعث میشود بتوانید در زندگی مشتركتان گذشت كنید. شما خیلی چیزها را نادیده بگیرید، خودتان را با مشكلات زندگی تطبیق بدهید و هرقدر بیشتر بهعنوان یك زن گذشت و مهربانی كنید، همسرتان بیشتر قدرتان را میداند.
عشق از نظر شما چه تعریفی دارد؟
عشق یعنی شما همه آمال و آرزوهایی كه در زندگیتان دارید در طرف مقابلتان ببینید.
عقیده داشتید همسرتان باید شبیه شما باشد یا باید با شما متفاوت باشد و آن چیزهایی كه شما ندارید را كامل كند؟
شباهت خانوادگی خیلی مهم است. اصلا در انتخاب همسر، خانواده خیلی اهمیت دارد. به هر حال شما با هر كسی كه ازدواج میكنید، او سالها با خانوادهاش زندگی كرده و شخصیتش در بین آنها شكل گرفته و حالا ارث و ژن و اینها هم كه جای خودش را دارد كه در بین اعضای یك خانواده حداكثر شباهت را ایجاد میكند. وقتی شما با مردی ازدواج میكنید تنها با او ازدواج نكردهاید بلكه جزئی از خانواده او شدهاید. در مورد مرد هم همینطور است. برای همین شباهت فرهنگی و طبقاتی 2خانواده و رضایت خانوادهها بسیار مهم است. فكر نكنید میتوانید شوهرتان را فقط مال خودتان كنید. او قبل از اینكه شوهر شما باشد، متعلق به خانوادهاش است. قبل از اینكه شما همسرش باشید، فرزند پدر و مادر و برادر دیگر خواهر و برادرهایش بوده است. شما نباید خانواده همسرتان را رد یا تحمل كنید، باید جزئی از آن خانواده شوید. خانواده همسرتان باید خانواده شما هم شوند.
وقتی ازدواج كردید رابطهتان با خانواده شوهرتان چطور بود؟
من حالا خیلی رابطه خوبی با خانواده همسرم دارم. حتی میتوانم ادعا كنم از خود عباس به آنها نزدیكتر هستم. اما صادقانه بگویم، نه، از ابتدا همه چیز اینطور نبود. به هر حال طرز فكری در فرهنگ ایرانی وجود دارد كه دخترها زیاد نسبت به خانواده شوهر مثبتنگر نیستند و فكر میكنند آنها همیشه میخواهند شوهرشان را تحت تسلط خودشان بگیرند و همیشه فكر میكنند مرزی باید وجود داشته باشد. اما كمی كه از ازدواج مان گذشت واقعا رابطهمان فوقالعاده شد و هست. من واقعا یكی از اعضای خانواده صالحی هستم و همانطور كه گفتم از خود همسرم به آنها نزدیكترم. آنقدر خانواده شوهرم را دوست دارم كه احساس نمیكنم عروس وارد شده به این خانواده هستم، احساس میكنم از ابتدا با آنها بودهام.