فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

فرزند فروغ ‌بودن


تنها زندگی می‌کند. سال‌های زیادی است که در گوشه‌ای آرام به کار خودش مشغول است. شعر می‌نویسد، نقاشی می‌کشد و گیتاری هم دارد که با آن در خیابان و پارک، موسیقی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی می‌نوازد.

روزنامه شرق - مرجان صائبی: تنها زندگی می‌کند. سال‌های زیادی است که در گوشه‌ای آرام به کار خودش مشغول است. شعر می‌نویسد، نقاشی می‌کشد و گیتاری هم دارد که با آن در خیابان و پارک، موسیقی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی می‌نوازد. یادگاری از روزهای دبیرستان و افسانه «بیتل‌ها» و «صفحات ۴۵ »دور... در روزگاری که فرزندان بی‌استعداد سلبریتی‌های دسته چندم، بازار هنر را صرفا به‌دلیل نسبت خانوادگی قُرق کرده‌اند، کامیار شاپور، فرزند پرویز شاپور و فروغ فرخزاد، سرش در لاک خودش است و کمتر کسی از او خبر دارد.

 شاید اگر مادر و پدرش هم در این روز‌ها زنده بودند؛ نمی‌خواستند پسرشان به دلیل فرزند آنان بودن سری در سر‌ها در بیاورد، بی‌تردید اگر سال‌ها پیش مهاجرت نکرده بودند، به دور از هیاهویی تحت عنوانِ «هنر» و بی‌اعتنا به به بازار، آنها هم در گوشه‌ای به شعرگفتن و نقاشی‌کشیدن مشغول بودند و مشكلی نداشتند كه پسرشان در خیابان می‌نوازد. موسیقی خیابانی برای کامیار شاپور محلی برای کسب درآمد نبوده ‌است، او هم‌زمان آنچه را یاد می‌گیرد گاهی با مردم کوچه و خیابان به اشتراک می‌گذارد، چندباری هم گرفتار شده و تذکر شنیده است، برای همین این روز‌ها ترجیح می‌دهد در تنهایی بنوازد. زندگی اگرچه برایش در لحظات زیادی بی‌معنا می‌شود و دیگر نه نقاشی و نه شعر و نه فرزند فروغ بودن، هیچ‌کدام اعتباری به لحظه‌هایش نمی‌دهد اما موسیقی تنها دستاویزی است که به قول خودش با آن زهرِ زندگی را می‌گیرد، آخرین روزنه برای گریز از روزمرگی و بیهودگی.

فرزند فروغ ‌بودن

می‌دانم شعر می‌گویید و نقاشی می‌کشید و ساز هم می‌زنید. البته الان متوجه شدم مجسمه هم می‌سازید. کدام برایتان جدی‌تر است؟

کارهای مختلفی می‌کنم، البته به این معنی نیست که به همه آنها می‌رسم! تا وقتی پدرم زنده بود این حرف را نمی‌زدم اما در واقع شعر برایم در حاشیه قرار دارد یعنی خیلی برایش انرژی نمی‌گذارم و یا اینکه بخواهم درباره‌اش مطالعه کنم البته انتشارات مروارید سه کتاب از من چاپ کرده...

 تا جایی که می‌دانم دو مجموعه از شما چاپ شده و یکی هم که نامه‌های فروغ به پدرتان بود؟

 کتاب سوم مدت‌هاست در ارشاد مانده و هنوز منتشر نشده، به‌هرحال شعر محوریت کارم نیست و لابد این یکی هم اگر منتشر شود مثل قبلی‌ها‌‌ همان یک‌بار چاپ می‌شود و پرونده‌اش بسته خواهد شد...

فکر کنم مشخص‌ترین فعالیتتان در این سال‌ها نوازندگی بوده؟

وقتی از انگلیس برگشتم فعالیت اصلی‌ام نقاشی بود و اصلا رشته تحصیلی‌ام بود. چند تا نمایشگاه هم گذاشتم. در واقع نگاهم به نقاشی حرفه‌ای بود، اما اگر می‌خواستم درآمد داشته باشم باید تن به چیزهایی می‌دادم که خیلی با روحیاتم هماهنگ نبود و بعد از فوت پدرم خیلی کار نکردم و فقط در یک نمایشگاه گروهی شرکت کردم...

از چه زمانی به طرف موسیقی کشیده شدید، از دوران کودکی ساز می‌زدید؟

من از فروغ خیلی کم خاطره دارم. هم خانه پدری‌ام و هم خانه فروغ در خیابان امیریه بود. از خانه پدری‌ام خیلی چیز‌ها یادم است اما از خانه فروغ چیزی به خاطر ندارم، فقط تصویری مبهم در ذهنم است؛ خانه فروغ حیاط بزرگی داشت و پله‌هایی که به ایوان منتهی می‌شد. من یک آکاردئون داشتم که فروغ برایم خریده بود. تصویری یادم است که از پله‌ها به طرف حیاط می‌دویدم و دوتا از دایی‌هایم که تقریبا هم‌سن‌وسال من بودند دنبالم بودند تا آکاردئون را از من بگیرند. این قدیمی‌ترین خاطره‌ام از ساززدن در دوره کودکی‌ام است.

 با آن آهنگ می‌زدید؟

فکر می‌کنم می‌شد، اما خیلی آکاردئونش حرفه‌ای نبود. تقریبا حالت اسباب‌بازی داشت و برای بچه‌ها بود. در کودکستان هم که بودم یک‌بار مراسم جشن بود و گفتند: «کی می‌تواند بخواند؟» من بلند شدم و یک آهنگی را که آن روز‌ها گل کرده بود خواندم: «طوفان در دریا غوغا می‌کرد، بی‌دادی در کشتی‌ها به پا می‌کرد، دست ناخدا...» شعرش را آن موقع هم کامل حفظ نبودم و همین قسمتش را خواندم و باقی‌اش را فراموش کردم... بعد‌ها که بزرگ‌تر شدم گرامافون داشتیم صفحه‌های سینگل ۴۵ دور و آلبوم ۳۳ دور می‌خریدم و دائم موسیقی گوش می‌دادم... .

آهنگ‌هایی که الان می‌خوانید هم مربوط به‌‌ همان دوره است یعنی موسیقی راک و بلوز دهه ۶۰ و ۷۰... .

بله، برای دوران دبیرستان که دورِ بیتل‌ها بود... در‌‌ همان دوره دبیرستان چند جلسه کلاس گیتار رفتم اما چون سال آخر بودم باید درس می‌خواندم که تجدیدی نیاورم چون قرار بود برای ادامه تحصیل به انگلیس بروم و نمی‌خواستم عقب بیفتد، برای همین موسیقی را کنار گذاشتم... .

تجدید نیاوردید؟

 نه، درسم خوب بود، یعنی خیلی دنبال نمره بالا نبودم اما بالاخره پاس می‌کردم. درواقع رشته طبیعی را انتخاب کرده بودم که آسان‌تر بود و بیشتر می‌توانستم علافی کنم!!

بعد که از ایران رفتید دیگر موسیقی کار نکردید؟

داستان موسیقی برای من خیلی به کندی و در طول زمان پیش رفت. از ۱۶ سالگی همیشه گیتار همراهم بوده. در خانه شیخ هادی که بودیم وقتی با پدرم زندگی می‌کردم خیلی بیشتر تمرین داشتم اما از وقتی پدرم ناخوش شد بیشتر وقتم به مراقبت از او می‌گذشت و کمتر به موسیقی می‌رسیدم. چون من و پدرم و عمویم با هم زندگی می‌کردیم و خیلی از کار‌ها را باید من انجام می‌دادم. بعد از فوت پدرم درواقع گیتار برایم جدی‌تر شد. سه سالی که درخانه عمه‌ام بودم اما خیلی شرایط زندگی برایم سخت شده بود برای همین از آنجا رفتم و ۹ سال هم با آقای رضا کیکاووسی زندگی می‌کردم. درواقع در کل این مدت بیشتر وقتم به تمرین و نواختن می‌گذشت... .

 داستان خیابان از چه زمانی شروع شد؟

بعد از فوت پدرم. خانه عمه‌ام قیطریه بود. صبح‌های زود می‌رفتم درکه و آنجا ساز می‌زدم و بعضی وقت‌ها هم کسی رد می‌شد و پولی برایم می‌انداخت مثلا ۵۰ تومان که آن موقع پول زیادی بود بعد از آن مرا گرفتند و البته گیتارم را پس دادند و فقط تعهد گرفتند که دیگر ساز نزنم. البته این را هم بگویم آن زمان خیلی وارد نبودم چون معلم نداشتم و همین‌طور خودم برای خودم می‌زدم- شاید برای همین خیلی طول کشید تا یاد بگیرم. البته مسائل دیگری هم دخیل بود؛ مثلا از این شاخه به آن شاخه پریدن. در انگلیس ابتدا مهندسی برق و الکترونیک خواندم و بعد از یک‌سال رفتم علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی بعد از آن هم خوشم نیامد و رفتم رشته نقاشی... . یعنی هیچ‌وقت روی یک رشته متمرکز نشدم. بی‌قرار بودم و چیزی راضی‌ام نمی‌کرد... برای همین در این سن و سال و اینقدر دیر تازه کمی به نتیجه رسیدم.

 خب از طرفی خوشحالم و از طرفی افسرده‌ام چون ناخودآگاه می‌بینم که مرگ نزدیک است و خیلی چیز‌ها برایم اهمیتش را از دست می‌دهد. قبلا صبح‌ها خیلی زود از خواب بیدار می‌شدم اما این روز‌ها انگیزه‌ای برای بیدارشدن ندارم. خیلی کلی به همه چیز نگاه می‌کنم، حس می‌کنم خب که چی این کره زمین و این آدم‌ها چرا زندگی می‌کنند وقتی هیچ چیز پایدار نیست و همه چیز نابود می‌شود، ۴۰ سال دیگر من که حتما با دنیا خداحافظی كرده‌ام و البته تمام کسانی که می‌شناسم! برای همین یک حس بیگانگی غریبی پیدا می‌کنم... .

فکرکردن به مرگ معمولا بازدارنده است اما فکر می‌کنم در یک مرحله‌ای همین مرگ اندیشی منجر به آفرینش و خلق اثر هنری می‌شود... .

درست است. ولی این آثار آدم‌هاست که باقی می‌ماند نه خودشان. بگذریم می‌خواهم بگویم برای بیدارشدن چنین پروسه‌ای را طی می‌کنم و با مشقت از خواب بیدار می‌شوم و کمی گیتار می‌زنم تا حالم جا بیاید یعنی به هر ضرب و زوری جلوی زهر روزمرگی را می‌گیرم و به یک حالت خوشحالی و بی‌خیالی می‌رسم.

 یعنی موسیقی نجاتتان می‌دهد... .

 بله به قول پدرم بالاخره باید با چیزی زهر زندگی را گرفت.

شما هیچ‌وقت از اسم پدر و مادرتان استفاده نکردید. اصلا همین که در خیابان ساز می‌زنید کسی چه می‌داند شما پسر فروغ هستید شاید اگر به کسی هم بگویید باور نکند!

همان‌طور که گفتم این داستان خیابان بعد از فوت پدرم شروع شد. وقتی پیش آقای کیکاووسی بودم می‌رفتم پارک کوروش تا هم ساز بزنم هم اگر بشود درآمدی داشته باشم. همان زمانی بود که خیلی خوب نمی‌زدم ولی خب لک و لکی می‌کردم بعد از آن می‌رفتم پارک قیطریه و پارک اندیشه و خانه هنرمندان ولی خب در آمدی نداشتم. حتی دو بار رفتم ترکیه و سازم را هم بردم ولی یک‌بار که هوا تمام مدت بارانی بود، نوبت دوم هم معدن ریزش کرد و تعداد زیادی کارگر زیر آوار ماندند و چند روزی که آنجا بودم عزای عمومی اعلام شد!

عجب شانسی... .

بله، در‌‌ همان دوران بود که آن فیلم مستند را هم درباره‌ام ساختند... الان چند وقتی است که خیلی حوصله خیابان را هم ندارم. حالا شاید در پارک خانه هنرمندان بزنم چون احتمالا آنجا کمتر‌ گیر بدهند، البته هنوز تصمیم خاصی ندارم... .

فرزند فروغ ‌بودن

موسیقی برای شما نه در آمدی داشته و نه شهرتی اما همچنان هنوز ادامه می‌دهید. نوازندگی در خیابان برای شما چه وجهی دارد؟

برای من راهی برای شارژشدن بود و سوای اینکه پولی بگیرم یا نه تظاهر و بیانش تأثیر مثبتی روی من دارد زمانی هم می‌رفتم کافه یا خیابان و نقاشی می‌کشیدم از این مدل کارکردن لذت می‌بردم البته بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که در تنهایی نسبت به کارم جدی‌تر هستم برای همین مدتی است که در خانه ساز می‌زنم. شاید اگر نقاشی را ادامه داده بودم اتفاق دیگری می‌افتاد اما الان وضعیت مشخصی ندارم، گیجم و نمی‌دانم می‌خواهم چه کار کنم. ممکن است از ایران بروم اما دقیقا مقصد خاصی ندارم شاید هم بمانم. سال‌هاست در همین شرایطم و هنوز تصمیم خاصی ندارم... .

 عذر می‌خواهم که می‌پرسم اما درآمدتان از کجا تأمین می‌شود؟

از موسیقی خیابانی درآمدی ندارم. یعنی بیشترین پولی که در یک روز به من دادند ۲۲‌هزارتومان بود ضمن اینکه خیلی هم از نوازندگی خودم راضی نبودم البته از اینکه مردم به ساززدنم گوش می‌دادند خوشحال می‌شدم... حدودا یک‌سال می‌گذرد که دیگر در خیابان ساز نزدم چون به درگیری و اعصاب خورد‌کنی‌اش نمی‌ارزید. برای همین تمام وقتم در خانه تمرین می‌کنم. در مورد درآمد تا وقتی که در‌س می‌خواندم پدرم هزینه‌هایم را می‌داد و بعد هم که فوت شد از خانه پدری ارث بردم که همین خانه را خریدم البته کارهایی هم می‌کنم. کتاب‌های پدرم هم تجدید چاپ می‌شود که البته پولش چشمگیر نیست، تا سال ۷۵ از آثار فروغ هم درآمدی داشتم تا اینکه قانون ۳۰ ساله به پایان رسید البته در باره کتاب‌های فروغ هنوز دعوا داریم. حریف ناشرین نمی‌شویم، یکی دو تا نشر راضی شدند اما اکثرا زیر بار نمی‌روند کار‌ها در دادگستری هم خیلی به کندی پیش می‌رود و هنوز هیچ جوابی نگرفته‌ایم و الان وکیلی که از طرف خانه هدایت آمده دنبال کارهاست که البته فکر نکنم به عمر من قد بدهد. راستش من اصلا حسابی روی کتاب‌های فروغ و قانون ۵۰ ساله نشر باز نمی‌کنم. پروسه بررسی پرونده در دادگستری یک فرایند فرسایشی است. از طرفی دنبال این کاررفتن هزینه دارد و اصلا معلوم نیست در ‌‌نهایت نتیجه‌ای داشته باشد. فقط انتشارات مروارید حق‌التالیف کتاب‌های خودم و مادرم و پدرم را می‌دهد ولی الباقی نه آن‌چنان!

عمران صلاحی برای چاپ کتاب‌های خودتان کمک کرد؛ درست است؟

عمران صلاحی به من کمک کرد و کتاب نامه‌های مادرم را او تنظیم کرد البته کار زیادی نداشت و عین نامه‌ها چاپ شد ولی خب من هیچ تجربه‌ای نداشتم و او زحمت پروسه چاپ را کشید.

مادر و پدرتان دوستان زیادی داشتند که خیلی‌هایشان تا چند سال پیش هم زنده بودند و تک و توک الان هنوز هستند با آنها هیچ ارتباطی ندارید؟

دوستان پدر و مادرم را همه‌شان را تقریبا می‌شناسم اما با هیچ‌کدام معاشرت و رفت‌وآمدی ندارم. خاله‌ام پوران را از سال ۷۸ ندیدم. از خانواده پدری هم که با آنها بیشتر در ارتباط بودم بی‌خبرم یعنی آن‌قدر که حتی اگر کسی فوت شده هم خبر ندارم فقط یک عمو و پسرعمو دارم که گه‌گاهی با آنها در تماس هستم. راستش بعد از اینکه پدر و عمویم فوت شدند ما وکیلی داشتیم که دوست صمیمی پدرم بود آقای «علی محمد نادر‌پور» برادر نادر نادر‌پور بود که با خانمش آمدند همه وسایل مادرم و پدرم را از خانه ما بردند چون من آن موقع بیمار بودم. چرخ خیاطی و فرش فروغ و خیلی چیزهای دیگر و حتی یک وکالتنامه از من گرفته بودند که خانه را هم از من بگیرند من هم خیلی حال خوشی نداشتم ولی با‌‌ همان وضعیت رفتم و وکالتنامه را باطل کردم وگرنه خانه شیخ هادی را هم از دست می‌دادم... .

 یعنی چه؟!

 یعنی چون ارزشمند بود با خودشان بردند حالا یا سرخود این کار را کردند یا از طرف دوستان و آشنایان مأمور شده بودند که آنها را ببرند برای کسی که همه وسایل را جمع می‌کرد!

چه کسی؟

نمی‌خواهم وارد جزئیات بشوم البته این دیگر جزئیات نیست، اما نمی‌خواهم به این شکل اتهام بزنم. غیر از آن نقاشی‌های پدرم هم بود که عمه‌ام صاحب شد و همه اینها چیزهایی است که همین وکیلی که دنبال حق‌التألیف کتاب‌های فروغ است دنبال می‌کند. کتابخانه و تمام آرشیو‌هایم را خانواده عمه‌ام بردند، ببینید اصلا سال‌هاست حرفی از پرویز شاپور نیست چون اکثر کار‌ها دست آنهاست و نه نمایشگاهی می‌گذارند و نه... . این از خانواده و فامیل پدرم. فقط یک بخشی از نقاشی‌های پدرم مانده که می‌خواستم به صورت کتاب منتشر کنم که ناشری پیدا نکردم و حالا شاید نمایشگاهی بگذارم با کمک دوستان اگر عمری باقی باشد. و کتاب‌هایی هم درباره فروغ و پدرم در دست تهیه است. کل زندگی من‌‌ همان خانه پدری‌ام بود که به من رسید. البته از فروغ سوای دست‌نوشته‌های شعرهایش چیزهای دیگری هم باقی مانده بود؛ چند تابلو از سهراب سپهری و بهمن محصص و دیگران که خاله مرحومم (گلوریا فرخزاد) صاحب شد و راستش نمی‌دانم سر این وسائل بعد از فوت خاله‌ام چه آمد؟ دنبالش بودم که ببینم چه شده که دایی‌ام امیر فرخزاد هم فوت شد و از طریق او هم نتوانستم پیگیری کنم، البته شک و گمانی دارم اما مطمئن نیستم و البته این خانم وکیل گفته که دنبال اینها هم هست.

فرزند فروغ ‌بودن

فکر می‌کنید واقعا این وکیل می‌تواند همه اینها را پس بگیرد؟!

نه نه، اولا دنبال جنجال نیستم و من هیچ حسابی روی این‌ها نمی‌کنم دیگر.

حداقل باید معلوم شود این کار‌ها الان کجاست. می‌دانید همین تابلو‌ها الان در حراج‌ها و بین مجموعه‌داران صد‌ها‌هزار دلار به فروش می‌رود؟

 بله می‌دانم. درواقع وقتی من انگلیس درس می‌خواندم تابستان‌ها به ایران می‌آمدم یک تابستان خاله‌ام گفت بیا برویم سراغ ابراهیم گلستان. خانه فروغ برای ابراهیم گلستان بود و وسایل فروغ هم در آن خانه بود. ابراهیم گلستان هم هر آنچه از فروغ مانده بود به ما داد؛ عکس‌ها، دفترهای فروغ و کتابخانه شخصی‌اش و وسایل خانه... و همه آنها را بردیم خانه پدری‌ام. چند سال بعد ابراهیم گلستان- آن زمان از ایران رفته بود- پیغام داد که چند تابلو را سپرده بودند به خانواده‌شان که دوباره با خاله‌ام گلوریا رفتیم و همسرشان فخری خانم آنها را تحویل من دادند؛ تابلویی از محصص بود که تا جایی که یادم است یک پرنده بود، از تابلوی سهراب سپهری یک عکس دارم که یک اثر آبستره است با تم خاکستری و آبی و سیاه روی زمینه کرم رنگ و تابلویی از فیروز شیوانلو و پرتره‌ای از فروغ که فکر کنم بیژن صفاری کشیده بود و تابلوهای دیگری از نقاشان مشهور... چون خانه ما جا نداشت آنها را به خانه گلوریا بردیم که مدت‌ها هم به دیوار بود اما به مرور خاله‌ام آنها را صاحب شد.

چرا آنها را پس نگرفتید؟

 اتفاقا یک جلسه فامیلی هم گذاشتیم چون تابلو‌ها را به من پس ندادند که در آن جلسه دکتر امیر، پوران، گلوریا و دایی‌ام مهرداد قبول نکردند تابلو‌ها را به من بدهند و فقط دایی کوچکم مهرداد به من حق داد و من هم خیلی ناراحت شدم و به حالت قهر بیرون آمدم. دوره موشک‌باران تهران بود من هم از ناراحتی باقی چیز‌ها را بردم آنجا گذاشتم یعنی حتی عکس‌ها را هم بردم... .

 دست‌نوشته‌های فروغ چه شد؟

من نمی‌توانستم درست خط فروغ را بخوانم. البته عمران صلاحی خیلی خوب دست‌خط فروغ را می‌خواند، اما آن زمان هنوز با عمران آشنا نبودم. خاله‌ام گلوریا گفت می‌تواند خط فروغ را بخواند و من آنها را به همین خاطر به او دادم اما هیچ وقت آنها را به من برنگرداند تازه حتی چشمش دنبال نامه‌های فروغ به پدرم هم بود که دیگر من هیچ چیزی از مادرم نداشته باشم. یعنی شاید تنها یک عکس از فروغ میان خرت‌وپرت‌هایم که روی کاغذ کپی است باقی مانده باشد. فقط نامه‌های فروغ به پدرم باقی ماند. به‌هرحال ارزش‌های زندگی خانوادگی به این شکل مشخص می‌شود در کشور گل و بلبل. من سر همین اتفاقات عمیقا دلخور شدم حتی وقتی پدرم بیمار شد سنگ مثانه آورده بود بردیمش بیمارستان و به یک دکتر اورولوژ احتیاج بود که دایی‌ام امیر تخصصش را داشت اما به او نگفتم بیاید و بعد هم که پدرم فوت شد... .

به نظرم بعد از فوت پدرتان زندگی شما خیلی تغییر کرد چون خیلی چیز‌ها را معطوف به مرگ پدرتان می‌کنید. مرگ فروغ هم برایتان متأثر‌کننده بود؟

خاطرات خیلی کمی از فروغ دارم. آنچه دقیقا یادم است، یک‌بار بوده یعنی یک سال قبل از مرگش؛ آمده بود دم دبیرستان فیروز بهرام و زنگ آخر کمی با هم قدم زدیم و رفت، بعد از آن دبیرستان البرز بودم که خبر فوتش را از یکی از همکلاسی‌هایم شنیدم. ببینید مسئله عاطفه به وابستگی برمی‌گردد و آن هم وقتی به وجود می‌آید که با کسی در ارتباط باشید... .

غیر از وابستگی منظورم جای خالی و فقدانش نه حالا تحت عنوان فروغ. منظورم در جایگاه مادر است... .

خب بعضی اوقات خوشحال می‌شوم که مادرم فروغ بوده، ولی خب احوال آدم متغیر است. گاهی وقت‌ها هم با خودم می‌گویم بی‌کار بودید که مرا به دنیا آوردید. البته آنها که نمی‌توانستند آینده را پیش‌بینی کنند ولی خب الان من نه ازدواج کردم و نه فرزندی دارم چون سوای همه ماجرا‌ها خودم احساس رضایت نمی‌کنم که حالا بخواهم موجود دیگری را به دنیا بیاورم و بعد بروم پی کارم. دوست ندارم مسئولیت فرزندداشتن را عهده بگیرم. البته دیگر پیر‌تر از آن هستم که چنین اشتباهی را مرتکب شوم، اما در کل نمی‌خواستم یکی روزی بگوید چرا من را به چنین دنیایی آوردی.


ویدیو مرتبط :
اشعار زنده یاد فروغ فرخزاد2 /شاعر (با صدای فروغ فرخزاد)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چرا فرزند من اینقدر سرما می خورد؟



علت سرماخوردگی کودکان, بیماری های شایع کودکان

يكي از دلايلي كه باعث مي شود بچه ها مرتباً سرما بخورند اين است كه سيستم ايمني آنها هنوز كاملاً تكامل پيدا نكرده است. همچنين فرزند شما با هر بار سرما خوردگي فقط بر عليه يكي از بيش از 200 نوع ويروس سرما خوردگي نوزاد زیبايمني پيدا مي كند. آيا مي توانيد همه سرماخوردگيهائي را كه در سراسر عمرتان به آن مبتلا شده ايد به ياد بياوريد؟ فرزند شما بايد به همه آنها -و حتي بيشتر -مبتلا شود تا نسبت به همه ويروسهاي سرما خوردگي ايمني پيدا كند. در هنگام رشد كردن، او مي خواهد دنياي اطرافش را با لمس كردن (و ليسيدن) هر چيز بيشتر كشف كند.

 

بنابراين به راحتي ويروسهاي سرما خوردگي روي دست هايش خواهند بود. سپس او دستانش را در بيني يا دهان كرده و يا چشمهايش را با آن مي مالد و بنابراين ويروس اين امكان را پيدا مي كند كه به مجاري بيني او راه پيدا كند . ممكن است كه فرزند شما در پائيز يا زمستان بيشتر سرما بخورد كه علت آن سرماي هوا و گرم كردن درون خانه است كه باعث خشك شدن مخاط بيني شده و كار ويروس سرما خوردگي را راحتر مي كند. ضمناً وقتي هواي بيرون سرد است او بيشتر در محيط بسته مي ماند كه در آين حالت امكان انتقال ويروس از فردي به فرد ديگر بيشتر است
مطالعات اخير اظهارات والدين شاغل را مبني بر اين كه بچه ها در مهد كودكها بيشتر سرما خورده، عفونت گوش گرفته و دچار آبريزش بيني مي شوند تاييد مي كنند. حتي اگر فرزندتان با كودكان زيادي در تماس نباشد، در سال اول 4 تا 10 بار سرما خواهد خورد. با افزايش سن تعداد سرماخوردگيها كم شده به طوري كه در سنين 13 تا 19 سالگي به حدود 3 بار در سال مي رسد


چگونه مي توانم متوجه شوم كه فرزندم سرما خورده و مبتلا به آنفولانزا يا آلرژي نشده است؟
اگر فرزند شما در فاصله بين ماههاي آبان تا ارديبهشت بيمار شده و بيماري او بصورت شروع ناگهاني تب (معادل 38.3 درجه سانتي گراد يا بيشتر) همراه با خستگي و لرز و به دنبال آن علائم تنفسي مثل آبريزش بيني يا سرفه خشك باشد به احتمال زياد مبتلا به آنفولانزا شده است (نكته: اگر علائم گرفتگي بيني يا سرفه خيلي پيش از تب اتفاق بيافتد نشان دهنده اين است كه فرزند شما مبتلا به سرماخوردگي شده است). كودكي كه مبتلا به آنفولانزا مي شود ممكن است اسهال يا استفراغ نيز داشته باشد. ارش بيني و چشمهاي اشك آلود علائم كليدي آلرژي هستند. همچنان كه حملات عطسه و يا خارش پوست كه براي هفته ها يا ماهها ادامه داشته باشد جز علائم اصلي آلرژي مي باشندترشحات بيني در آلرژي آبكي باقي مي مانند اما در سرما خوردگي چركي شده، زرد رنگ يا سبز رنگ مي شوند. در آلرژي تب وجود نداشته و معمولاً در بهار، تابستان يا اوايل پائيز ديده ميشود. اگر سن فرزند شما كمتر از 3 ماه بوده و درجه حرارت مقعدي او بالاتر از 38 درجه سانتي گراد است بلافاصله با متخصص اطفال مشورت كنيد زيرا او بايد مطمئن شود كه اين تب به دليل عفونت باكتريايي كه نيازمند درمان مي باشد، نيست


درمان سرما خوردگي كودكم چيست؟

هيچ داروئي نمي تواند باعث شود كه ويروس سريعتر از بدن او خارج شود، اما شما مي توانيد با اطمينان يافتن از اين كه او به مقدار لازم استراحت كرده و مايعات كافي (كه به معناي دريافت كافي شير مادر يا شير خشك براي كودكان زير 6 ماه است) دريافت مي دارد، به فرزندتان كمك كنيد تا احساس بهتري داشته باشد. از آن جائي كه بچه ها نمي توانند تا 4 سالگي به خوبي بيني خود را با فين كردن خالي كنند راه هاي زير مي تواند كنار آمدن با احتقان (گرفتگي) بيني را براي او راحت تر كندسر بچه را به عقب ببريد و چند قطره از محلول نرمال سالين در داخل حفره هاي بيني او بچكانيد.

 

سپس بعد از چند دقيقه با استفاده از سرنگ هاي پلاستيكي، آب نمك و ترشحات بيني را پمپ كنيد. اگر فرزند شما موقع مكيدن شير مشكل دارد 15 دقيقه قبل از شير دادن به او اين كار را انجام دهيد. بدين صورت او مي تواند هم زمادارو دادن به کودکن هم به خوبي تنفس كرده و هم شير را بمكد. به اطراف پره هاي بيني او از ژل هاي نرم كننده بماليد تا باعث كاهش التهاب و تحريك شود. (تا زماني كه پزشك لازم ندانسته از اسپري هاي بيني استفاده نكنيد. اين اسپري هاي اگر چه ممكن است موقتاً باعث برطرف شدن علائم شود اما در نهايت با مصرف مداوم احتقان را بيشتر مي كنند).

 

علت سرماخوردگی کودکان, بیماری های شایع کودکان

 

از يك دستگاه بخور يا بخور سرد براي مرطوب كردن فضاي اتاق استفاده كنيد يا با فرزند خود به داخل حمام رفته، آب داغ را باز كرده، در را بسته و با او در حدود 15 دقيقه در فضاي حمام بنشينيد. وان آب گرم نيز مي تواند همين نتيجه را داشته باشد به خصوص اگر مقداري روغن منتول (نعنا) يا اكاليپتوس به آب اضافه كنيد كه يك راه مطمئن و آرامش بخش براي درمان موقت گرفتگي بيني مي باشدتعدادي حوله در فاصله بين تشك و كف تخت در قسمتي كه كودكتان سرش را مي گذارد قرار دهيد تا سر او كمي بالاتر از بدن قرار گيرد.

 

خوابيدن در اين حالت مي تواند باعث بهبود تخليه ترشحات پشت حلق شود ولي در اين كار زياده روي نكنيد. اگر كودكتان در هنگام خواب مرتباً غلت مي زند پس ممكن است در جاي خود چرخيده و پاهايش بالاتر از سر او قرار گيرد و به اين ترتيب همه زحمات شما از انجام اين كار از بين برود. هر گز از گذاشتن بالش براي بالا آوردن سر او استفاده نكنيد زيرا ممكن است باعث خفه شدن فرزندتان شود. در ضمن هرگز چيزي را زير پايه هاي تخت نگذاريد زيرا باعث ناپايدار شدن آن مي شود. توجه داشته باشيد كه فرزند شما در صندلي ماشين نيز به حالت نيمه نشسته بخوابد


آيا مي توانم به فرزندم داروهايي را كه احتياجي به نسخه پزشك ندارند بدهم؟
بهتر است قبل از اين كار با پزشك مشورت كنيد. اكثر پزشكان هيچ داروئي را براي كودكان زير 6 ماه تجويز نمي كنند. اگر سن بچه شما بيشتر از 6 ماه است ممكن است در بعضي از مواقع مانند شبها كه علائم موجود مانع از استراحت او مي شوند پزشك اين نوع داروها را تجويز كند. از دادن چند داروي مختلف براي درمان علائم متفاوت بپرهيزيد زيرا اكثر آنها حاوي استامينوفن بوده و تجويز هم زمان آنها باعث دو يا چند برابر شدن دوز مصرفي مي شود.

 

شايد بخواهيد از آنتي هيستامينهاي موجود در داروخانه ها استفاده كنيد كه باعث مي شوند فرزند شما راحتر بخوابد. اما به خاطر داشته باشيد كه اين داروها مي تواند به جاي آرام كردن او سبب تحريك او شود. توجه به اين نكته مهم است كه اين داروها نمي توانند دوره بيماري را كوتاه كرده و يا از عوارض بعدي مثل سينوزيت يا عفونت گوش جلوگيري كند. اگر فرزند شما تب دارد، مي توانيد به او استامينوفن اطفال بدهيد. هرگز به او آسپيرين ندهيد زيرا خطر بروز سندرم "ري" (Ray Syndrome) كه يك وضعيت نادر اما كشنده است وجود دارد.


از چه داروهاي طبيعي يا جايگزين هاي آن مي توان براي بهبود علائم سرما خوردگي استفاده كرد؟
اضافه كردن چند قطره روغن منتول يا اكاليپتوس يا كاج به دستگاه بخور يا در حمام مي تواند باعث كاهش احتقان بيني شود. اگر سن فرزند شما شش ماه يا بيشتر است يك محلول رقيق و ولرم چاي بابونه مي تواند باعث تسكين او شود. توجه: هرگز از "ما هوانگ‌" كه همچنين به نام هاي افدرا يا افدرين شناخته مي شود و يك داروي ضد احتقان گياهي است استفاده نكنيد. قدرت اثر اين دارو در افراد مختلف بسيار متفاوت است و سازمان غذا و داروي آمريكا اعلام كرده كه اين دارو باعث واكنشهاي نامناسب مانند افزايش فشار خون، ضربان نامنطم قلب، تشنج، حمله قلبي و سكته مغزي در افراد بزرگسال مي شود. هميشه قبل از تجويز هر داروئي به فرزند خود با پزشك او مشورت كنيد.

 

علت سرماخوردگی کودکان, بیماری های شایع کودکان

 

چه موقع بايد با متخصص اطفال تماس بگيرم؟
اگر سن كودك شما كمتر از 3 ماه است در هنگام بروز اولين علائم بيماري بايد با متخصص تماس بگيريد به خصوص اگر درجه حرارت مقعدي او 38 درجه سانتي گراد و يا علائم به همراه سرفه باشد. در كودكان بالاي 3 ماه در شرايط زير با متخصص تماس بگيريد:اگر 5 تا 7 روز بعد از شروع بيماري علائم او بدتر شده و يا اگر علائم سرما خوردگي بيشتر از 14 روز طول كشيده استاگر سرفه او بدتر شده و يا همراه با خس خس سينه (ويزينگ) و يا تنفس هاي بريده بريده است؛ زيرا اين علائم مي تواند نشان دهنده پنوموني(عفونت ريه) و يا عفونت با ويروس سنسيشيال تنفسي باشد، ويروسي كه نسبتا شايع بوده اما مي تواند براي كودكان زير 1 سال مشكل جدي ايجاد كنداگر كودك در هنگام غذا خوردن يا مكيدن چيزي گريه مي كند يا گوشش را كشيده يا مي مالد؛ زير اين علائم مي تواند نشانه عفونت گوش باشد.

 

علت سرماخوردگی کودکان, بیماری های شایع کودکان

 

چه كار مي توانم بكنم تا باعث كاهش تعداد دفعات سرما خوردگي فرزندم شوم؟
شما نمي توانيد كاري كنيد كه او اصلا سرما نخورد اما مي توانيد كارهائي انجام دهيد تا او كمتر در معرض خطر بيماري قرار گرفته و سيستم دفاعيش تقويت شود. براي شروع مطمئن شويد كه همه اعضاي خانواده و همچنين دوستان قبل از بغل كردن فرزندتان دستهاي خود را مي شويند (به خصوص در مورد نوزادان كه در مقابل سرما خوردگي بسيار آسيب پذيرتر از حتي بچه هاي 1تا 2 ماهه هستند.(تا جائي كه مي توانيد فرزند خود را از افراد بيمار دور نگه داريد. از آنها بخواهيد كه ديدار را تا پايان مرحله سرايت بيماري به تعويق بياندازند.

 

به ياد داشته باشيد بچه هائي كه به مهد كودك مي روند بيشتر از بچه هائي كه در خانه مي مانند به سرما خوردگي مبتلا مي شوند زيرا آنها با بچه هاي بيشتر و در نتيجه با بيماري هاي بيشتري در تماس هستند. در ضمن توجه داشته باشيد كه مربي مهد كودك او مراقب دست شستن خود باشدمايعات كافي به بدن فرزندتان برسانيد. ويروسهاي سرماخوردگي در داخل مخاط خشك بيني راحت تر نفوذ مي كنند.

 

براي بچه هاي زير 6 ماه اين به آن معني است كه آنها ميزان معمول و روزانه شير خشك يا شير مادر را دريافت مي كنند. بعد از 6 ماهگي مي توانيد به فرزند خود آب هم بدهيد. اگر فرزندتان در روز كمتر از 5 تا 6 پوشك را خيس ميكند مي تواند نشانه كم آبي او باشدنهايتا فرزندتان را تا جائي كه مي توانيد با شير خود تغذيه كنيد (آكادمي اطفال آمريكا براي بهره مند شدن از مزاياي شير مادر، توصيه مي كند كه تا يك سالگي كودكان از شير مادر تغذيه كنند). اگر چه شير مادر يك وسيله تدافعي مطلق در مقابل عفونت نيست اما مطالعات نشان داده كه بچه هائي كه از شير مادر تغذيه مي كنند كمتر از بچه هائي كه شير خشك مي خورند بيمار مي شوند كه علت آن وجود آنتي باديها (پادتن هاي) محافظت كننده در آن است.