فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

دست‌نوشته‌هایی كه ادبیات را تكان دادند


«نل هارپر لی» كه بیشتر او را با نام هارپر لی می‌شناسیم، رمان‌نویسی امریكایی است كه او را برای كتاب «كشتن مرغ مقلد» (١٩٦٠) می‌شناسند.

روزنامه اعتماد - بهار سرلك: «نل هارپر لی» كه بیشتر او را با نام هارپر لی می‌شناسیم، رمان‌نویسی امریكایی است كه او را برای كتاب «كشتن مرغ مقلد» (١٩٦٠) می‌شناسند. این كتاب كه در سال ١٩٦١ برنده جایزه پولیتزر شد، اثری كلاسیك در ادبیات امریكا است. گرچه او در تمام عمرش تنها به انتشار این كتاب بسنده كرد، اما در سال ٢٠٠٧ برای ایفای نقش تاثیرگذارش در ادبیات، مدال آزادی را از رییس‌جمهوری وقت دریافت كرد.

دست‌نوشته‌هایی كه ادبیات را تكان دادند

او فوریه ٢٠١٦ از دنیا رفت و چند ماه قبل از مرگش در حالی كه در آسایشگاه سالمندان به سر می‌برد، وكیلش كتابی با عنوان «برو و دیده‌بانی بگمار» را زیر چاپ برد. لی این كتاب را اواسط دهه ١٩٥٠ نوشته بود و به نوعی این كتاب را دنباله كشتن مرغ مقلد می‌دانند اما در واقع برو و دیده‌بانی بگمار نسخه اولیه كشتن مرغ مقلد است. پس از مرگ این نویسنده، روزنامه تلگراف نگاهی به داستان پشت پرده نوشتن این دو كتاب كرد كه در ادامه می‌خوانید.

سپتامبر ٢٠١٥، آندرو نورنبرگ نماینده ادبی بریتانیایی پیام كوتاهی از وكیل هارپر لی دریافت كرد: «فورا با من تماس بگیر.» هارپر لی نویسنده منزوی كه در طول عمرش تنها یك كتاب به نام «كشتن مرغ مقلد» منتشر كرده بود، جایگاهش را با همین كتاب در ادبیات ثبت كرد.

از آنجایی‌كه لی فقط یك رمان نوشته كه در سال ١٩٦٠ منتشر شده بود احتیاجی به نماینده‌ ادبی برای مذاكره با ناشران نداشت، بنابراین پس از اینكه كار لی با نماینده ادبی سابقش به دادگاه كشیده شد، این نویسنده، نورنبرگ را به عنوان نماینده خود به كار گماشت. زمانی كه پیام تونجا كارتر، وكیل او به دست نورنبرگ رسید، این نماینده ادبی برای حضور در نمایشگاهی ادبی در مسكو به سر می‌برد. نیمه‌های شب بود و با خواندن پیام بدترین افكار به ذهن او خطور كرد. اما در نهایت وقتی با كارتر صحبت كرد متوجه شد درخواست تماس فوری به خاطر مرگ لی نبود.

كارتر از پشت تلفن به او گفته بود: «دست‌نوشته دیگری پیدا كرده‌ام.»

نورنبرگ با شنیدن این خبر سكوت می‌كند. او حالا به من می‌گوید: «این آخرین خبری بود كه انتظارش را داشتم. البته ما اصلا فكر وجود كتاب دیگری را نمی‌كردیم. هیچ‌كس این فكر را نمی‌كرد.»
لی كتاب «برو و دیده‌بانی بگمار» را پیش از كشتن مرغ مقلد نوشته بود. قرار بر این شد كتاب دوم نویسنده چهاردهم جولای در سراسر جهان منتشر شود. چند نفری كه این كتاب را قبل از انتشارش خوانده‌اند با رضایتی تام از محتوای آن دفاع كردند. در امریكا دو میلیون نسخه به چاپ رسید و نخستین نوبت چاپ كتاب در انگلستان ٧٠٠ هزار نسخه بود. برو و دیده‌بانی بگمار بیشترین تعداد پیش‌خرید تاریخ را برای ناشرانش به ارمغان آورد و در سایت كتابفروشی آمازون نیز بیشترین پیش‌خرید سال از آن این كتاب شد.

انتشار این كتاب یك پدیده به شمار می‌رود كه درجاتی از فریبكاری را در خود دارد. از جیسون آرتور، ویراستار انگلیسی این كتاب پرسیدم: «اگر می‌خواستید كتابی جعلی را چاپ كنید كه بالاترین فروش و محبوبیت را تضمین كند، به نظرتان كدام رتبه‌ جدول پرفروش‌ترین‌ها را به خود اختصاص می‌دادید؟» او اذعان كرد كه رقیب بهتری برای كتاب برو و دیده‌بانی بگمار وجود ندارد و همیشه به شوخی می‌گفته: «اگر كتاب‌های منتشر‌شده ما با استقبال مردم روبه‌رو نشد می‌توانیم به رمان بعدی هارپر لی تكیه كنیم.»

اما حالا این گفته او شوخی محسوب نمی‌شود. كارتر اواخر تابستان سال گذشته نسخه‌ تایپ‌شده‌ داستان كشتن مرغ مقلد را در گاوصندوقی كه نزد آلیس، خواهر بزرگ‌تر هارپر بوده است، كشف كرد. دست‌نوشته كتاب مرغ مقلد سال‌ها در این گاوصندوق نگهداری می‌شد اما كسی به فكر وارسی و نگاه كردن به آن نیفتاده بود. كارتر ورق به ورق آن را می‌خواند و متوجه می‌شد داستان دیگری به این نسخه ضمیمه شده است؛ داستان جدید حاوی همان شخصیت‌های كتاب اول، یعنی اسكات و اتیكس، می‌شود اما آنها پیر شده بودند و داستان در اواخر دهه ١٩٥٠ می‌گذشت، یعنی زمانی كه داستان نگاشته شده بود. كارتر پس از این كشف، سراغ دوست و در واقع نویسنده‌ای كه نمایندگی او را بر عهده دارد می‌رود و به او می‌گوید چه چیزی كشف كرده است.

كارتر به هارپر لی می‌گوید: «اسمش«برو و به دیده‌بانی بگو» است.»

دست‌نوشته‌هایی كه ادبیات را تكان دادند

لی تردید نمی‌كند و عنوانی كه كارتر بر زبان آورد را تصحیح می‌كند و می‌گوید: «منظورت «برو و دیده‌بانی بگمار» است. » (این عنوان برگرفته از آیه‌ای از انجیل در كتاب اشعیا است.)

لی در ادامه می‌گوید: «این كتاب، ادامه‌ كشتن مرغ مقلد نیست. پیش‌درآمد آن است.»

از آنجایی كه داستان مرغ مقلد در زمانی زودتر از برو و... می‌گذرد، بنابراین مرغ مقلد از دل این داستان بیرون آمده است.

لی زیر لب می‌گوید: «خدا آلیس را ببخشد.»

طبیعتا نسبت به وجود چنین كتابی سوءظن‌هایی هم وجود دارد. هارپر لی از سال ٢٠٠٧ و زمانی كه سكته كرد در آسایشگاه سالمندان به سر می‌برد و شنوایی‌اش را از دست داده بود و تقریبا نابینا شده بود. بنابراین آیا او به هنگام اجازه دادن برای انتشار كتابش از قوه عقلانی كامل برخوردار بوده است؟ شاید این سوال بی‌ربط باشد، چون كارتر وكالت تام داشت. این حقیقت برخی را بیشتر نگران می‌كرد. كارتر دوست و همكار آلیس لی، سال‌ها پیش و زمانی كه آلیس دیگر نمی‌توانست كارهای خواهرش را انجام دهد، اداره‌ روابط هارپر را بر عهده گرفت.

از زمانی كه كارتر وكیل هارپر شد، از موزه محلی و همچنین نماینده ادبی سابق او به دادگاه اقامه دعوی ارایه داد و نویسنده‌ای را كه درباره خواهران لی كتابی نوشته بود را با توسل به نامه‌ای كه هارپر لی در آن نوشته بود هرگز اجازه چاپ چنین اثری را به این نویسنده نداده را به دادگاه كشاند. طبق گفته‌های ماریا میلز، نویسنده این كتاب، آلیس مدتی بعد به خاطر این نامه از او عذرخواهی كرده و توضیح داده بود كه «نل هارپر بیچاره نمی‌بیند و نمی‌شنود وهر كسی كه به او اعتماد داشته باشد برگه‌ای جلوی او بگذارد او امضا می‌كند.»

با تمام این تفاسیر، بسیاری از كارتر و وكالت او دفاع می‌كنند. اوایل سال جاری میلادی، مقامات قضایی آلاباما پرونده ادعاهای مبنی بر «آزار سالمندی» هارپر لی را بررسی كردند، اعلام كردند مدركی كه صحت این موضوع را تایید كند، پیدا نكرده‌اند. دیان مك‌وورتر، مورخی كه با كارتر و لی دوست بود، می‌گوید: «تونجا كاری كه نل از او بخواهد انجام ندهد را انجام نمی‌دهد. » ماری مك‌دونا مورفی، كسی كه نسخه به روزشده‌ مستندی كه سال ٢٠١٠ را منتشر كرد، گفته تونجا را تایید می‌كند و می‌گوید: «خود لی هم كاری كه نخواهد را انجام نمی‌دهد.»

آندرو نورنبرگ و جیسون آرتور مدتی پیش او را در آلاباما ملاقات كردند و هر دو سلامتی و هشیاری لی را تایید كردند. هارپر لی كه یكی از دوستداران ادبیات انگلستان بود هنگام ملاقات با نورنبرگ و آرتور، اشعاری را از جان میسفیلد خواند و ادای سی‌اس لوییس، استادی كه سال ١٩٤٨ در آكسفورد به او درس می‌داد درآورده بود. لی حتی نورنبرگ را به خاطر گوش‌های بزرگش دست انداخته بود.

و اما «آلیس لی» كه نوامبر سال ٢٠١٥ در سن ١٠٣ سالگی از دنیا رفت. یعنی چند ماه بعد از كشف آن دست‌نوشته و چند ماه پیش از اعلام تاریخ انتشار این كتاب. بسیاری از نارضایتی‌ها به مرگ آلیس مربوط می‌شود: آیا اگر آلیس زنده می‌ماند از انتشار كتاب جلوگیری می‌كرد؟ ماری مورفی پیش از مرگ آلیس، با او مصاحبه كرده بود و آلیس گفته بود كه قبل از انتشار كشتن مرغ مقلد، او صحت وجود دست‌نوشته كشتن مرغ مقلد را تایید كرده بود: «فقط فكر می‌كردم داستان خوبی دارد و وقتی استقبال خواننده‌ها را دیدم، غافلگیر شدم.»

آلیس ١٥ سال بزرگ‌تر از نل بود و اصلا به یكدیگر شباهتی نداشتند. آلیس مجبور بود كالج را رها كند و سر كار برود تا خانواده‌اش را در دوره ركود نجات دهد. مدتی بعد آلیس سراغ درس و كتاب رفت نخستین وكیل شهرش شد. همچنین او مجبور بود با باور مردمان شهر كوچك‌شان كنار بیاید؛ همشهری‌های آلیس تصور می‌كردند، همتای داستانی شهر كوچك‌شان در داستان كشتن مرغ مقلد پیش روی جهانیان قرار گرفته است. احتمالا او فكر می‌كرد كه پرسه‌زنی‌های خواهر كوچكش در نیویورك خیلی تاثیرگذار نیستند. شاید برای پنهان كردن دست‌نوشته هم دلیلی برای خود داشت.

سخت می‌توان به حقایق زندگی و فعالیت‌های لی پی برد بنابراین مباحثه در مورد انتشار كتاب، كاری بی‌فایده است. اما ذكر دو نكته خالی از لطف نیست: اول اینكه به خاطر پنهان بودن داستان برو و دیده‌بانی بگمار، تنها افرادی كه در حال حاضر در جایگاه قضاوت این كتاب هستند همان كسانی هستند كه برای سود انتشار كتاب، ایستادگی كرده‌اند. و دوم اینكه كتاب هرچه از آب دربیاید، طرز فكر ما را نسبت به داستان كشتن مرغ مقلد برای همیشه عوض خواهد كرد.

حقیقتی درباره اتیكس: در داستان «برو و دیده‌بانی بگمار» چه اتفاقی روی می‌دهد؟

دست‌نوشته‌هایی كه ادبیات را تكان دادند

هارپر لی چگونه این دو كتاب را نوشت؟

نل هارپر لی سال ١٩٤٩ از مونروویل آلاباما به نیویورك نقل مكان كرد. او از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود اما تنها یك نیمسال تا به پایان رساندن درسش در مدرسه حقوق نمانده بود كه این مدرسه را ترك كرد. آلیس درباره هارپر گفته بود: «او هرگز قصد نداشت حقوقدان شود. اما فكر می‌كرد دانستن نظام حقوقی مناسب‌ترین آموزش برای كسی است كه می‌نویسد.» پدر او نیز وكیل بود و شخصیت اتیكس فینچ نیز براساس شخصیت پدرش و البته آلیس شكل گرفت.

در نیویورك، لی در یك آژانس هواپیمایی بریتانیایی به شغل بلیت‌فروشی مشغول شد. چون تابستان سال ١٩٤٩ را در آكسفورد گذرانده و عاشق انگلستان شده بود، با كار در این آژانس می‌توانست بلیت تخفیف‌خورده‌ای را كه مخصوص كاركنان بود، به راحتی بخرد.

او در محله آپر ایست ساید منهتن ساكن شد و تا نیمه‌های شب مشغول نوشتن می‌شد و گهگاه با نویسنده‌های ادبیات جنوب نیز ملاقات می‌كرد. بالاخره ترومن كاپوتی، دوست دوران كودكی‌اش، (كاپوتی در خانه یكی از بستگانش زندگی می‌كرد كه همسایه خانواده لی در مونروویل بودند) او را به دوستان چندملیتی‌اش معرفی كرد. كاپوتی برای مایكل بروان، ترانه‌سرا، نامه‌ای نوشت و از او خواست كارهای دوست خجالتی‌اش را كه از آلاباما آمده، راه بیندازد.

براون و همسرش، هارپر لی را زیر بال و پر خود گرفتند. آنها او را به لوری ویلیامز و موریس كرین، زوجی كه نماینده ادبی نویسنده‌ها بودند، معرفی كردند. در نامه غیررسمی داخل سازمانی به تاریخ ٢٨ نوامبر ١٩٥٦ نوشته شده است: «این نویسنده دختر جنوبی خوب و كوچولویی است كه از آلاباما آمده است. » موریس كرین با لی برای نگارش پنج داستان كوتاه قرارداد بست.

عنوان این داستان‌ها «سرزمین همیشگی شیرین»، «یك اتاق پر از كیبل»، «بیننده‌ها و دیده‌شونده»، «برف روی كوه‌ها» و «این تجارت سرگرمی است؟» بود. نماینده‌های ادبی لی تصور می‌كردند حداقل یكی از این داستان‌ها به فصلی در كتاب كشتن مرغ مقلد تبدیل می‌شوند اما هیچ‌كدام از آنها هرگز منتشر نشدند و از آن زمان به بعد این كتاب‌ها مفقود شدند.

لی، كریسمس آن سال را با خانواده بروان در نیویورك گذراند. مایكل به تازگی برای یكی از آثار موسیقی‌اش قرارداد بسته بود و بسیار بخشنده شده بود. در میان شاخه‌های درخت كریسمس پاكتی بود كه در آن نامه‌ای برای لی بود و در آن نوشته شده بود: «نل عزیز، یك سال از كار كردن معاف خواهی بود تا هر چه دلت می‌خواهد بنویسی. كریسمس مبارك.»

اما لی پس از تعطیلات در محل كارش حاضر شد و برای دوستش نوشت: «احساس بدی دارم و فكر می‌كنم با این كار می‌خواستند از من سوءاستفاده كنند.»

لی چهاردهم ژانویه ٥٠ صفحه ابتدایی رمانی را به نماینده ادبی‌اش داد. موریس كرین رسید دریافت كتاب را روی كارتی با اسم نویسنده و نام كتاب نوشت: «لی، نل هارپر، برو و دیده‌بانی بگمار.» یك هفته بعد، لی ٥٠ صفحه بعدی را تحویل او داد.

یك هفته پس از آن نیز با ٥٠ صفحه دیگر به دفتر او رفت. رمان به صورت ٥٠ صفحه‌ای، بدون هفته‌ای تاخیر و با نظمی دقیق كه فقط یك نویسنده می‌تواند روی كار خود اعمال كند، به موریس كرین تحویل داده می‌شد. هارپر لی در مصاحبه‌ای گفته بود نامنظمی نویسنده‌ها ویژگی است كه منزجرم می‌كند و در توضیح گفته بود: «فكر می‌كنم دلیل مخالف بودنم با بی‌نظمی این است كه گرایش‌هایی به بی‌نظمی و شلختگی در خودم دیدم.»

نسخه كامل داستان ٢٩٣ صفحه‌ای تا آخر ماه فوریه در اختیار آژانس ادبی كرین و همسرش قرار گرفت. كرین و همسرش كه با لی دوست شده بودند، ماه‌ها با خود لی روی این كتاب كار كردند. ماه مه، لی نسخه‌ دیگری كه كاملا اصلاح‌شده بود به آنها داد، كرین این كتاب را برای ده ناشر فرستاد كه همگی آن را رد كردند. اما فقط انتشارات «جی‌بی لیپینكات» بود كه به این كتاب علاقه نشان داد.

دست‌نوشته‌هایی كه ادبیات را تكان دادند
تولد یك یا دو رمان

انتشارات لیپینكات ناشر كتاب‌‌های پزشكی، كتاب‌های درسی تاریخ و كتاب الفبای خواندن بود. زمانی كه دست‌نوشته هارپر لی به این انتشارات فرستاده شد، «جراحی: اصول و تمرین» پرفروش‌ترین كتاب این انتشارات بود. حالا برای این انتشارات كتابی فرستاده شده بود كه می‌توانستند آن را زیرمجموعه بخش‌های دیگرشان قرار دهند. در این انتشارات فقط یك ویراستار خانم مشغول به كار بود و متوجه شد در توانایی قلم لی چیزی هست كه او دوست دارد با این نویسنده كار كند.

این ویراستار تی هوهاف بود كه جثه ‌ریزی داشت اما حضورش پررنگ بود. در آن زمان ٥٨ ساله بود و موهای خاكستری و صدایی زیر داشت. دبورا اوون نیز نماینده ادبی بازنشسته‌ای بود كه برای كار به این انتشارات آمده بود.

تابستان آن سال، لی به دفتر لیپینكات می‌رود. هوهاف بعدها درباره این ملاقات می‌گوید: «یك روز داغ در ماه ژوئن ١٩٥٧ بود، خانم جوانی كه مو و چشمانی تیره داشت و خجالتی بود وارد دفتر ما شد... » اما آنها بلافاصله كتاب او را نپذیرفتند. اسناد و مداركی از كرین نشان می‌دهد كه هوهاف پیش‌نویس جدیدی از داستان برو و دیده‌بانی بگمار را ماه جولای خوانده بود اما در ماه آگوست این دست‌نوشته اصلاح شده بود.

هوهاف در خاطراتش نوشته است: «خیلی چیزها در این كتاب اشتباه بود. بیشتر شبیه به یك مجموعه داستان كوتاه بود تا یك رمان واقعی. با این وجود در آن زندگی جریان داشت و داستان حقیقی به نظر می‌آمد. آدم‌ها در صفحات این كتاب ملموس بودند و حس می‌شدند. این موضوع واضح بود كه ذهنی زیرك و با نبوغ روی این داستان كار كرده است. اما آیا این ذهن متعلق به رمان‌نویس حرفه‌ای بود؟

بالاخره اواسط ماه اكتبر، انتشارات لیپینكات با هارپر لی قرارداد بست. كرین با لحن بذله‌گویانه جنوبی برای لی نوشت: «خب، عزیزم تو ناشرت را پیدا كردی! ویراستار خانم باهوشی برای درك شفافیت اثر تو نیاز بود.» اما برخلاف این پیروزی همان طور كه لی می‌گوید: «آنچه پس از قرارداد اتفاق افتاد بارها و بارها رمان را در دوره‌ای طولانی و پر از یاس نوشتم.» در دو سال بعد، لی مدام از نیویورك به آلاباما سفر می‌كرد و در همین حین با هوهاف مشغول كار روی رمان بودند.

 هوهاف این دوره را به خاطر می‌آورد و می‌نویسد: «وقتی او با یكی از پیشنهادهای من مخالفت می‌كرد، گاهی ساعت‌ها درباره این پیشنهاد صحبت می‌كردیم. به راستی می‌توانم بگویم كه او همیشه می‌دانست حتی وقتی كه از او انتقاد می‌كنم، طرفدار نظر او هستم.»

عنوان كتاب از برو و دیده‌بانی بگمار به اتیكس و سپس به كشتن مرغ مقلد تغییر یافت. لی نیز تصمیم گرفت نل را از نام خود حذف كند، بنابراین اسم نویسنده هم عوض شد. هنوز مشخص نشده است تا زمانی كه هوهاف آخرین نسخه از كتاب اصلاح‌شده را كه «آخرین دگرگونی پیروزمندانه» نامید روی چند نسخه از این كتاب كار كردند.

گفته می‌شود هوهاف، لی را تشویق می‌كرد تا روی فلش‌بك‌های دوران كودكی اسكات تمركز كند. همچنین آنها ابتدا تصمیم به انتشار كشتن مرغ مقلد داشتند و سپس كتابی كه زمانش جلوتر از این داستان است و احتمالا در این میان رمانی كه این دو داستان را به یكدیگر متصل كند نیز زیر چاپ برود. هوهاف می‌گوید: «در هر صورت، از آنجایی كه به تعهد بی‌چون‌وچرای او به نویسندگی مطمئن بودم، ترسی از آینده او نداشتم.»


ویدیو مرتبط :
نوشته های پشت ماشین- ادبیات جاده ای

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نابینا‌هایی كه دنیا را تكان دادند + عکس


خودت می‌دانی كه با همه فرق می‌كنی. برای تو كه نمی‌بینی، دویدن مثل بچه‌های دیگر و بدون هیچ ترسی، یك آرزو می‌شود.اگر خودت را باور كنی، می‌توانی با وجود كاستی‌های كوچك جسمی،‌ دنیا را تكان بدهیاگر این ادعاها را باور نمی‌كنی، بهتر است ادامه متن را بخوانی و با تاثیرگذارترین نابیناها جهان آشنا شوی.