فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
در خانه فرمانیه چه میگذرد؟
در خانه فرمانیه چه میگذرد؟
اپیزود اول
زمین از باران نمخورده خیس است و برگهای زرد پاییزی فضای حیاط را در برگرفته است. حیاط را كه پشت سر میگذارم، در انتهای درختها، استخر پرآبی خودنمایی میكند كه سطح آن از برگ درختان پر شده است.
خانه در عین آنكه بزرگ و زیباست، لوكس و خیرهكننده به نظر نمیآید. در تاریكی كه از پس پنجرههای آن بیرون میریزد و تلفیق آن با رنگ زرد غمبار نور حیاط، نوعی فضای مهآلود ساخته است. وارد خانه میشوم. راهروی بلندی، مرا به سالن اصلی میرساند. سالن اصلی تاریك است و تنها از طبقه بالا نوری به پایین میتابد.
خانه عجیبی به نظر میآید كه گویی برای فیلمهای ژانر وحشت مناسب است. در انتهای سالن بزرگ راهپلهای قرار دارد كه در پاگرد آن دو لوستر دیواری روشن است و تنها نوری كه در بدو ورودم در كل ساختمان به چشم میآید، همین دو نور است.
اینجا چراغی روشن است
پاگرد از دو سو با چند پله به سالنی كوچك میرسد. سالنی كه كاناپهای كرم رنگ در انتهای آن به چشم میخورد و تلویزیونی در مقابل قرار دارد.
در كنار تلویزیون در دو سوی دیوار، تعدادی طبقه به چشم میخورد كه با دیویدی فیلمهای مختلفی پر شدهاند. فرش فیروزهرنگی بر كف اتاق گسترده شده و بر دیوار، تابلوهای نقاشی بزرگی به چشم میخورد. نقاشیهایی كه تلفیق رنگ قهوهای و فیروزهای در آنها مشهود است و در تاریكی فضا تصویر نقشبسته بر آن پرهیب انسانهاییست كه به شكل حیوانات مختلف نمود پیدا میكند.
در همه این دكوراسیون جابهجا وسایل فیلمبرداری به چشم میخورد. ریل تراولیگ در پشت كاناپه است و دوربینی بر آن قرار دارد. روی سقف آركها و پارچههای سیاه رنگ نورپردازی به چشم میخورد. در ابتدای سالن دری قرار دارد كه وقتی از آن میگذرم به سالن كوچكی میرسم كه چند در، در آن دیده میشود و در گوشه آن آشپزخانه بزرگی قرار دارد.
در انتهای سالن كه راهرو كوچكی قرار دارد، نوری به چشم میآید و دو نفر در آن مشغول گفتوگو هستند. وارد اتاق میشوم و خوشحالم كه در این فضای سرد و تاریك بالاخره به دو نفر از اعضای گروه برخوردهام- با توجه به آنكه ساعتی قبل از رسیدنم به لوكیشن در مكالمه تلفنی با روابط عمومی كار شنیده بودم كه فیلمبرداری باید شروع شده باشد- اشتباه نیامدهام.
خانه متروك
اتاق گریم است و دو مجری گریم در حال آماده كردن وسایلشان هستند. بر روی زمین، آینهای گذاشته شده و عكس نیمرخ «محمدرضا فروتن» بر آن قرار دارد كه مشخص است، زمان تست گریم گرفته شده و حال، مجری گریم از آن برای گریم فروتن استفاده میكند. وسایل گریم را بر میز گسترده است و بر ماكت تندیس سری كه روی میز قرار دارد، پستیژی (نوعی کلاهگیس) از موهای جوگندمی به چشم میخورد و با تصویر فروتن با موهای جوگندمی در عكس تطابق دارد.
ساعتی از زمان آمدنم به محل فیلمبرداری گذشته است كه «شقایق فراهانی»، یكی از بازیگران فیلم فرزاد مؤتمن از راه میرسد تا گریم و برای فیلمبرداری امشب آماده شود. تا او آماده میشود به سالن بیرونی میآیم و خدا خدا میكنم كه زودتر اعضای گروه از راه برسند و چراغها را روشن كنند تا این فضای دلمرده كه بر سینه سنگینی میكند، بشكند. به خیابان میروم تا گروه از راه برسد، لوكیشن فیلم، به شدت با فضایی كه در خبرهای فیلم شنیدهام، همخوانی دارد و برایم جالب است كه روح فیلم در فضا جاری است.
اپیزود دوم
به لوكیشن بازگشتهام مثل اینکه اعضای گروه آمدهاند. در حیاط چند نفری در كنار استخر ایستادهاند و گویی در حال خالی كردن آب استخر هستند. وارد سالن میشوم. حالا فضای سالن بالا با نورپردازی روشن شده و احساس متروك بودن را تا حدی از فضا گرفته است.
میترا و نه سایه
گریم فراهانی تمام شده؛ پایه صورتش به زردی میزند؛ درباره نقش با او صحبت میكنم تا بدانم قرار است چه نقشی را ایفا كند. با هم به سالن كنفرانس میرویم. فردی با ضربات چاقو خیارها را خرد میكند و ما در میان این ضربات، گفتوگو میكنیم.
او میگوید كه نمیتواند درباره نقش خود توضیح دهد؛ چراكه هر صحبتی ممكن است فیلم را لو دهد؛ اما درباره همكاریاش با مؤتمن برایم میگوید: «همكاری من و آقای مؤتمن به فیلم «بیداری» برمیگردد. وقتی این فیلمنامه به من پیشنهاد شد و آن را خواندم، واقعا از این پیشنهاد خوشحال شدم. فیلمنامه چیزی نیست كه آن را در دو جمله خلاصه كنم. فیلمنامه تحلیلهای روانشناسی عمیق دارد و فكر كنم مخاطب آن، خاص باشد.»
فراهانی با عنوان اینكه من خیلی خوشحال شدم نقش میترا و نه سایه به من پیشنهاد شد، گفت: «كه باید فیلم را ببینید تا این ارجحیت از نظر من را متوجه شوید.»
میترای «سایه روشن» درباره اینكه چگونه میترا شده است، میگوید: «برای رسیدن به نقش روخوانیهای زیادی داشتیم، با نویسنده مشورت كردیم. حتی با آقای مجتهدی، رواندرمانگر معروف، جلسات متعددی داشتیم تا نسبت به نقش توجیه شوم؛ چراكه میترا نقش پیچیدهایست؛ اما ورای همه این جلسات، این آقای مؤتمن بود كه من را در رسیدن به نقش كمك كرد.»
با توجه به آنكه گفته با رواندرمانگر مشاوره داشته است، از او میپرسم كه آیا میترا ویژگی روانی خاصی دارد یا اینكه بیمار است و او در پاسخ با بیان اینكه همه ما ویژگی روانی خاص خودمان را داریم و این مختص به میترا نیست؛ بیماری تلقی نمیشود.
ملاقات دیوید لینچ و فرزاد مؤتمن
به سالن بالا برمیگردم. «فرزاد مؤتمن»، مشغول آمادهسازی میزانسن است؛ گروه فیلمبرداری نیز دوربینشان را در پاگرد سالن نشاندهاند. كاناپه به عقب كشیده شده و سر و شكل یك فضای نرمال به خود گرفته است. مؤتمن به گروه میگوید كه آن سكانسی كه از فراهانی گرفتهایم از زاویهایست كه صورتش مشخص نبود و این موضوع ذهن من را درگیركرد؛ برای همین دوست دارم یك «كلوزآپ» از صورت او داشته باشم.
گروه صحنه را آماده میكند؛ فیلم «بزرگراه گمشده» دیوید لینچ از تلویزیون پخش میشود؛ مؤتمن میگوید كه آن را روی منو بگذارند؛ چون فیلم دیده شده و اتفاقات مختلفی در این میان افتاده و فیلم خودكار به صفحه آغاز رفته است. همه چیز آماده است.
گروه پس از چند تمرین، آماده گرفتن صحنه میشود. گریمور در چشمان فراهانی قطره اشكآور میریزد. كِلاكت 22 مقابل دوربین گرفته میشود و او با فرمان صدا، دوربین، حركت از كنار در با تردید به سمت نرده انتهای سالن كه به راهپله مشرف است میرود. بهتزده به پایین مینگرد و چند قدم به عقب میرود و از كادر دوربین خارج میشود. پس از چند بار سكانس گرفته میشود و با تأیید كارگردان، پرونده سكانس مذكور بسته میشود.
گروه آماده میشود تا سالن پایین را برای فیلمبرداری آماده كند. مؤتمن با فیلمبردار مشورت میكند و از او میپرسد كه آیا میتواند از پشت نردههای راهپله به نحوی صورت رامین را بگیرد كه میترا نیز در كادر باشد؟ فیلمبردار میگوید كه میشود؛ ولی باید از لنز «واید» استفاده كنیم و ممكن است تصویر «دفرمه» شود كه این حرف او مؤتمن را از داشتن دو بازیگر در كادر منصرف میكند. به سراغ مؤتمن میروم تا از كم و كیف داستان باخبر شوم.
یك عاشقانه پیچیده
فرزاد مؤتمن درباره فیلم گفت: «این یك تریلر عاشقانه است و در پس زمینه آن ابعاد روانكاوانه مشهود است. در واقع یك نوع سایكودرام است. در ایران فیلمهای محدودی در این حیطه ساخته شدهاند. این جزو موارد معدودیست كه سینمای ایران به آن راه داده تا در این حوزه ساخته شود.
این كار را من خیلی دوست دارم و با شادمانی آن را میسازم؛ ولی كار بسیار سختی است. هرچند فیلم به دو بازیگر محدود شده و تنها یك لوكیشن دارد و این به نظر ساده میآید؛ اما این پیچیدهترین پروژهایست كه من ساختهام و خیلی ساخت آن به من فشار میآورد.»
موتمن درباره اینكه آیا روند تهیه فیلم با آنچه در ذهن دارد همخوان است یا خیر، گفت: «من تهیهكننده خوبی در این كار داشتم. فیلم به آن چیزی كه در ذهن من بود بسیار نزدیك است. در روند تدوین اتفاقهای خوبی افتاده و همه چیز خوب پیش میرود.»
او درباره انتخاب بازیگران فیلمش با عنوان اینكه ما در ابتدا لیستی از انتخابها داشتیم و در نهایت به محمدرضا فروتن و شقایق فراهانی رسیدیم، میگوید: «در حال حاضر از انتخابم راضی هستم. ما دوبازیگر تازهكار داریم: «الهه استیری» كه ما خیلی برای بازی او تلاش میكنیم که امیدوارم جواب دهد. در عین حال یك بازیگر خردسال داریم «سونیا اسپهرم» كه غوغاست. تدوینگر این كار معتقد است كه كاتهای این بازیگر را از همه راحتتر میرود.»
موتمن كه معتقد است، دكوپاژ این فیلم كار سختیست درباره اینكه بودن در یك لوكیشن باعث خستگی مخاطب نمیشود، توضیح داد: «هرچند مكان محدود است؛ اما موقعیت هر 10 دقیقه یكبار زیر و رو میشود. تماشاچی هر 10 دقیقه با یك پیچش جدید روبهروست و این سبب میشود حس كنجكاویاش برانگیخته شود تا ببیند پس از آن چه اتفاقی میافتد.»
با توجه به اینكه فروتن، سابقه بازی در نقشهای روانپریش را داشته و از سوی دیگر در این حوزه تحصیل كرده است، از مؤتمن درباره نقش این عوامل در انتخابش میپرسم: «ما دنبال بازیگری بودیم كه بتواند نقش مردی 55 ساله را بازی كند؛ اما كمتر از سنش به نظر بیاید و من فكر میكنم فروتن این ویژگی را داشت. نقش رامین، نقشی دووجهیست. در یك بخش فردی مقتدر و در بخشی كاملا كودك است و با توجه به تواناییها و تجربه فروتن احساس كردم، توانایی این را دارد كه از پس هر دو بخش بر بیاید.»
موتمن در پایان گفت: «این داستان درباره یك خانواده است؛ اما یك خانوادهای كه به قول غربیها dysfunctional است كه در ایران نمیتوانیم از آن استفاده كنیم؛ خانوادهای كه فروپاشیده است.»
زیر پوست رامین
گروه آماده فیلمبرداری است، فروتن با گریمی كه عكس آن را در اتاق گریم دیدهام از اتاق گریم بیرون میآید. قرار است سكانسی را بازی كند كه به نظرم اگر آن را تشریح كنم، فیلم را لو دادهام. هر چند كسی از گروه از من نخواست كه این سكانس را گزارش نكنم. فروتن در فیلمهای بسیاری، نقش مردی مسنتر از خودش را بازی كرده است. به سراغ او میروم تا بدانم چرا این نقش را پذیرفته و كم و كیف داستان را برایم بگوید.
فروتن، درباره تفاوت این كار با دیگر كارهایش گفت: «تفاوت نقش به شیوه كار موتمن برمیگردد. بازیها در این كار درونیست و رو نیستند. نقش درباره فردیست كه فراموشی گرفته و ما او را در دو دوره هوشیاری و فراموشی می بینیم.»
او درباره اینكه تحصیلات و تجربههای مشابهاش در این كار كه یك كار روانشناسانه است، گفت: «من تحلیل و برداشت خودم را از نقش داشتم؛ اینكه چقدر این تحلیلها درست است به این برمیگردد كه كار اكران شود و افرادی كه در این زمینه تخصص دارند درباره آن نظر دهند.»
فروتن با بیان اینكه در مجموع عواملی كه وجود دارند خبر از كار نسبتا خوبی میدهد در پاسخ به این پرسش كه به نظرش كار تجربه جدید یا سبك جدیدی در سینمای ایران است، ادامه داد: «اینكه فیلم یك سبك جدید است، نمیتوانم چیزی بگویم؛ اما با توجه به وسواس و حساسیتهایی كه وجود دارد و همچنین دكوپاژ متفاوتی كه دارد، فیلمیست كه با دقت ساخته شده و امیدوارم تأثیری كه باید بگذارد. فیلم، پیچیدگیهایی دارد كه برای من روشن است كه كار خوبی است؛ اما تا تكمیل نشود، نمیتوان درباره آن نظر داد. تا اینجای كار، فیلمی قویست.
امیدوارم در عین اینكه مسئله خاص و متفاوتی را مطرح میكند، بتواند با مخاطب نیز ارتباط برقرار كند.»
او در پایان درباره همكاریاش با گروه گفت: «كار قرار بود طی 25 روز بسته شود؛ ولی خیلی طولانیتر شد و برنامهریزی من روی آن 25 روز بود؛ ولی به هر حال كار ادامه دارد و ما آن را دنبال میكنیم.»
نه اینیم و نه آن
راهی رفتن میشوم. ساعات پایانی شب است و تازه گروه مشغول آماده كردن صحنه برای سكانس بعد در اتاق ناهارخوریست. در این میان، «جمال ساداتیان» را میبینم؛ تهیهكنندهای كه بر خلاف بسیاری در قالب حامی فیلمهای فرهنگی ظاهر شده است. از او میخواهم تا درباره این انتخابش توضیح دهد.
ساداتیان با عنوان اینكه سینما گونههای متفاوتی دارد، گفت: «سینمای هالیوود، سینمای عام میسازد و با توجه به برخورداری از فناوری و بودجه بالا بر وجه سرگرمی كار تكیه دارد. در مقابل آن سینمای اروپاست كه ذائقه متفاوتی دارد و بر شاخصههای فرهنگی استوار است.
سینمای آمریكا بر بخش خصوصی سوار است و برای همین به دنبال ذائقه عام میرود؛ اما در سینمای اروپا، سرمایهگذاری فرهنگی از طریق دولت انجام میگیرد و ضریب ریسك پایین میآید. در ایران ما نه این هستیم و نه آن. سینمای ایران متكی به سرمایهگذار خصوصی است، تهیهكننده خصوصی نیز به دنبال جبران هزینه به شبكه پخش خانگی توجه دارد و چون ما قانون كپیرایت نداریم، ورود به این شبكه نیز به شدت حقوق تهیهكننده را نقض میكند.
این شرایط باعث شده، سینمای ما نحیف شود و به سمت فیلمهای محدود و ارزان برود. من به سهم خودم تلاش میكنم، كارهای متفاوتی انجام دهم كه تلنگر اجتماعی بزند. این فیلم علاوه بر همه مسائل پیرامونی در ساختار، تجربه متفاوتیست و با توجه به وحشت موجود از رفتن به سمت كارهای تازه، امیدواریم كه فضا را برای ساخت فیلمهای خلاق باز كند.»
او درباره تمایز فیلم «سایهروشن» گفت: «موضوع ممكن است تكراری باشد؛ چراكه همه موضوعات به آنها پرداخته شده است؛ اما اینكه فیلمی با رویكرد جدید و زاویه دید جدید ساخته شود، ایجاد تمایز میكند. این كار با توجه به سبك و دكوپاژ جدید، كار سختی است؛ اما تا اینجا احساس میكنم كار نویی در سینمای ایران است.»
خاطره شیرین فیلم «شبهای روشن» موتمن، همچنان با من است؛ فیلمی كه بر خلاف نظر منتقدان آن روز كه ملالآور میدانستند به نظرم بسیار لطیف میآمد. فیلمی كه پس از اكران عمومی و استقبال تماشاگران به یك فیلم كالت (فیلم کالت فیلمیست که طرفداران نسبتا اندک؛ اما به غایت پروپا قرص دارد) تبدیل شد.
حال «سایه روشن» كه نامش مانند آن فیلم یك تركیب متضاد است و به گفته كارگردان فیلمی عاشقانه است من را مشتاق و امیدوار كرده تا لذت تماشای آن فیلم را در قالبی جدید تجربه كنم. باید تا جشنواره فجر منتظر ماند و دید كه فرزاد موتمن این بار در چنته چه دارد.
/قانون
ویدیو مرتبط :
در خانه ملت چه می گذرد ؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چرا در خانه بعضیها همیشه خوش میگذرد؟
به بعضی خانهها که وارد میشوید، گذشت زمان را حس نمیکنید. بعضی از روزهای تنهاییتان، یاد آن خانه و صاحبخانههایش میافتید و دلتان میخواهد دوباره مهمانشان شوید. شاید آرزو کنید که خودتان هم بتوانید نقش چنین میزبانهایی را بازی کنید اما راز و رمز تبدیل کردن خانهتان به یک خانه گرم را ندانید و از اصول مهماننوازی بیخبر باشید. اما باور کنید که تبدیل شدن به چنین میزبانی، کار سختی نیست. تنها کافی است با بعضی از اصول ریز و درشت مهماننوازی آشنا باشید تا هرکسی از خانه شما احساس آرامش بگیرد.
اولین لحظه؛ مهمترین لحظه
درست است که هزار و یک کار دارید و غذایتان روی گاز میجوشد اما یکی از بدترین رفتارهایی که در لحظه ورود مهمانهایتان میتوانید انجام دهید، حاضر نبودن مقابل در است. مهم نیست چقدر با آنها صمیمی باشید؛ به عنوان یک میزبان، وظیفه شماست که همه کارها را برای چند ثانیه هم که شده کنار بگذارید و به نشانه خوشامدگویی جلوی در حاضر باشید. صبر نکنید که مهمانتان پشت در حاضر شود و زنگ در ورودی را بزند. بهتر است از همان لحظه که در اصلی خانه را باز میکنید، در ورودی خانه را هم باز نگه دارید تا به جای دیدن چوب در، چهره خندان شما را در اولین نگاه ببیند.
در آشپزخانه ننشینید
شاید بخواهید با درست کردن چند جور غذا به مهمانتان بیشتر احترام بگذارید اما فراموش نکنید که او بیشتر از این غذاها به حضور شما نیاز دارد پس بیش از اندازه در آشپزخانه وقت صرف نکنید و با بیش از حد خسته کردن خود، انرژیتان را برای پذیرایی از مهمان کم نکنید. به جای این مشغولیتها، برنامه کمزحمت اما خوبی را برای آماده کردن خوراکیها تعیین کنید و در طول روز چند مرتبه با خوراکیهای مختلف از مهمانتان پذیرایی کنید. کیک و چای، آجیل، پاپکورنهایی که به راحتی در خانه آماده میشوند، میتوانند گزینههای خوبی برای شما باشند.
خانه را به او معرفی کنید
در بردن کیف دستی، چتر یا چمدان به او کمک کنید. مهمانتان را به سمت اتاق با کمدی که میتواند وسایلش را در آن بگذارد راهنمایی کنید تا مهمانتان سرگردان به دنبال جایی برای قرار دادن وسایلش نگردد. اگر مهمانتان از راه دوری آمده، بعد از این مرحله، به او جای حمام و دستشویی را نشان دهید و تا زمانیکه او آماده میشود، میانوعدهای برایش آماده کنید.
قبل از تعارف، شخصیتش را در نظر بگیرید
بگذارید مهمانتان و خانه شما مثل خانه خودش باشد، اما قبل از هر برخوردی، نگاهی به شخصیت او بیندازید. اگر فرد درونگرایی است که خیلی دیر با محیط کنار میآید، لازم است از همان لحظات اول توجه بیشتری به او نشان دهید و گاهی نیازهایش را پیشبینی کنید اما اگر صمیمیت زیادی دارید و او هم آدم گوشهگیری نیست، میتوانید مهمانتان را آزادتر بگذارید تا از خودش پذیرایی کند.
جای خواب مهمان، اتاق است
هیچوقت مهمانی که قرار است شب را در خانه شما بگذراند در هال یا پذیرایی جا ندهید. اگر اتاق اضافهای ندارید، اتاق بچهها یا اتاق خودتان را برای او آماده کنید و همه این هماهنگیها را قبل از ورود مهمان انجام دهید. اگر جای کافی برای پذیرش چنین مهمانی ندارید، از قبل به او اطلاع دهید.
زندگی را به خانه بیاورید
بد نیست قبل از رسیدن مهمان، چند شاخه گل تازه در خانه بگذارید؛ گل تازه به خانه شما روح میدهد و فضای قابلپذیرشتری را برای مهمانتان فراهم میکند. تمیز کردن خانه یا درست کردن چیدمان را در روزهای قبل انجام دهید. بدترین زمان برای خرید کردن وسایل مورد نیاز یا رسیدگی به ظاهر خانه، بعد از ورود مهمان است.
با تعارف، کار را خراب نکنید
به مهمان خود بگویید آیا مجاز به آوردن دوستان یا همراه هست یا خیر. به او یادآوری کنید که باید قبل از آوردن همراه، موضوع را به شما اطلاع دهد و اگر شرایط پذیرایی از همراه او را ندارید، این موضوع را به مهمانتان اطلاع دهید.
چشمتان را از دست مهمان بردارید
اگر مهمان شما بچه کوچکی دارد که ممکن است هنگام بازی به وسایل گرانقیمتتان یا خودش آسیب بزند، قبل از آمدن او این وسایل را از دسترساش دور کنید. درست نیست که در زمان حضور مهمان، مدام مراقب وسایل خود باشید و با استرس چشمتان به دست و رفتارهای دیگران باشد.
منبع:مجله سیب سبز/برترین ها