فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

حامد بهداد چگونه بازیگر شد؟



حامد بهداد چگونه بازیگر شد؟

باور كنید یا نه به آن آسانی كه من و شما فكر می‌كنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یا هر چیزی كه شما اسمش را می‌گذارید یك شبه و یك روزه اتفاق نمی‌افتد.

باور كنید یا نه به آن آسانی كه من و شما فكر می‌كنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یا هر چیزی كه شما اسمش را می‌گذارید یك شبه و یك روزه اتفاق نمی‌افتد. به قول آن دیالوگ معروف فیلم «شب یلدا»:« همه چی برمی‌گرده به قبل، قبل و قبل ترش.» قبل و قبل و قبل‌تر از آن روزی كه ستاره‌ای برای اولین بار دیده می‌شود.

رامبد جوان من را به سینما آورد
رامبد از اول خلاق بوده است. عامیانه بخواهم بگویم این است كه رامبد گوشت شیرین است و خلاقیتش فقط به بازیگری و كارگردانی برنمی‌گردد. او حقیقتا زندگی كردن را بلد است، او بلد است همراه باشد و همكاری كند، من الان خیلی چیزها از او یاد گرفته‌ام. واقعا رامبد به من یاد داد كه در یك فضای حرفه‌ای با همكارانم چطور رفتار كنم؛ چطور برخورد كردن، چطور صدای‌شان زدن و چطور از یك راه درست و سالم دیگران را به خدمت گرفتن را از او یاد گرفتم. دوستی من و رامبد از آنجا شروع شد كه من در آن ایام در شركت تبلیغاتی رامبد به نام «زیتون» كار می‌كردم و كمك دستیارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش می‌برد، خانه‌ای كه او در كنار پدرومادرش زندگی می‌كرد. عكس من روی آینه اتاق رامبد بود و حتی آنجا جایی برای خوابیدن داشتم، غذا برای خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادری كرد.

  حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

او مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت. به رامبد نقشی در فیلم «آخربازی» همایون اسعدیان پیشنهاد شده بود. او من را به جای خودش معرفی كرد. فیلمی كه من به خاطرش كاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم. او مرا وارد سینما كرد یعنی دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقایان اینك حامد بهداد. همایون اسعدیان می‌گفت: «مفتخرم كه حامد بهداد را ما به سینما معرفی كردیم.» بله این قشنگ است. تو باید حق مطلب را ادا كنی، تو باید این فرصت را به دیگران بدهی كه به تو افتخار كنند، به تو تكیه كنند، اسم تو را بیاورند و خجالت نكشند.

بازیگر موجود بدبختی است
بازیگر موجود بدبختی است. شغل خودم بازیگری است، ببینید میل به بازیگری از چند عقده و دلیل به وجود می‌آید، من بزرگ‌ترین سؤالم در این مورد را از آقای سمندریان پرسیدم و بهترین جواب را گرفتم. به او گفتم كه استاد، بازیگری چیه؟ ایشان جواب داد: «نمی‌دانم ولی انگار یك روح دیگری در تو فرود می‌آید و تو ارواح دیگری را تجربه می‌كنی، علت‌های مختلفی را می‌فهمی، یك آدم دیگر و شرایط دیگر را زندگی می‌كنی، تبدیل به آدم دیگری می‌شوی كه هوای دیگری را نفس می كشد.» فقط حمید سمندریان می توانست این جواب قانع‌كننده را بدهد و من متوجه منظورش بشوم. من مدتی شعر نوشتم اما شعرها خوب از آب درنیامد. ساز یاد گرفتم و شروع كردم به مطالعه و در كنارش نقاشی و چند كار دیگر كردم. من زحمت زیادی كشیدم كه به شرایط سالم‌تری درون خودم برسم. اگر شرایط اهانت‌آمیز نباشد حال من خوب می‌شود. فقط می‌ماند یك مقدار خودخواهی و سوءاستفاده كه اصولا ما ناخودآگاه نسبت به هم داریم. آنجاست كه ممكن است آن بخش بد ذهنم بخواهد شروع كند به خودنمایی یا هتك حرمت كردن و مشكل آنجاست كه باید حل شود.

علائم حیاتی من
آدمی جدی هستم اما در فضاهای خاصی. درست در دل همان لحظه كه جدی هستم خیلی راحت شوخی می‌كنم چون اگر شوخی نكنم و راحت نباشم سقوط می‌كنم و برای اینكه سقوط نكنم دست و پا می‌زنم و اینها كمك می‌كند كه علائم حیاتم از بین نرود. من از اینكه ضربان قلبم پایین بیاید می‌ترسم، از این تنهایی و از آرامش بیش از حد میترسم. جدیت من در چیزهای دیگری است و شاید بیشترش تظاهر باشد. یك غلو یا یك جلد است كه خودم انتخاب كرده‌ام وگرنه این جدیت و راحتی با هم همزمانی دارند، رفتارهای من همیشه به شدت مورد انتقاد قرار گرفته می‌شود شاید به این دلیل است كه من در بعضی چیزها اعتماد به نفس كافی ندارم. مثلا اصلا نمی‌دانم چرا در بعضی از مراسم مرا صدا می‌زنند و می‌گویند بیا، به من چه؟! در چنین مواقعی بدن من شروع می‌كند از خودش عكس‌العمل نشان دادن؛ عكس‌العمل‌هایی كه از قبل طراحی نشده.

 حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

 دلم می‌خواهد به كما بروم
اصلا نمی‌دانم دارم چه كار می‌كنم، رشد من دیر دارد اتفاق می‌افتد، عضله‌های ذهن من هنوز قوی نشده‌اند، دلم می‌خواهد یك سطل زباله وجود داشت كه یكسری از اطلاعات و داده‌های ذهنم را درون آن می‌ریختم. انباشته‌ها و خاطره‌های زشت و بدی را كه فقط اذیتم می‌كنند، من اینها را كجا بریزم؟ چطوری پاك شان كنم؟ چیزی به نام « restart » وجود ندارد و هیچ فرصتی برنمی‌گردد. شاید باید به كما بروم. داستان‌ها و فیلم‌های زیادی را دیده‌ام كه شخصیت آن در آستانه خودكشی دچار یك تحول عجیب شده و زمان برایش كند می‌شود و هویت ظاهری زمان رنگ می‌بازد و شخصیت با یك ریتم دیگری كه در واقعیت وجود ندارد یكی می‌شود و دریچه‌های ذهنش باز می‌شوند و ناخودآگاهش به او یك فرصت جدید می‌دهد. زندگی شاید حقیقتش را در آستانه مرگ به آدم نشان بدهد.

می‌خواهم به این ویرانه رسیدگی كنم
جایی از وجود من ویران است؛ می‌خواهم به آن ویرانه رسیدگی كنم. بازیگری برای این بود كه كمی شهرت، كاذب یا واقعی، از شغلی كه اعتبار می‌دهد، داشته باشم و همیشه از صمیم قلب از خدای بزرگ به خاطر آن چه بهم داده و حتی آن چیزهایی كه بهم نداده، شكرگزارم . الان باید بنشینم و عمیقا فكر كنم. هربار كه در كارم اضطراب و استرس را به معرض نمایش می‌گذارم، بعدها می‌فهمم كه همان مقدار هورمون در من ترشح شده كه انگار آن استرس به صورت واقعی برمن وارد شده درصورتی كه من آن را تخیل كرده‌ام و تصویر ساخته‌ام.

   حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

 به رامبد گفتم دیگر بهترین دوست تو نیستم
همیشه خیلی از رفتارهایم را با رامبد بررسی می‌كنم، حتی همین چند روز پیش در مورد یك كار با او مشورت كردم. یك‌بار احساس كردم، دیگر مثل قبل با هم دوست و رفیق نیستیم و به او پیامك دادم كه می‌دانم دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و می‌دانم كه فلانی را  از من بیشتر دوست داری. پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می‌كنم. در جواب این پیامك من او جواب داد كه احمقی اگر فكر كنی كه بین دوست‌هایم كسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرین پیامك تو تنظیم می‌كنم.

 شما رامبد را نمی‌شناسید، شما نمی‌دانید پشت این همه طنز و آیتم‌های هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازی یك آدم جدی وجود دارد. توفیق الكی به دست نمی‌آید به خصوص در این مملكت؛ جدیت، پشتكار و همت می‌خواهد. او اگر به اینجایی كه هست رسیده زحمت كشیده، توهین شنیده و هزاران مورد دیگر. من دیده‌ام كه دیگران در برخورد با او چه احترامی می‌گذارند. او آدم عجیب و غریبی است، من اصلا مثل او نیستم. من حوصله این را ندارم كه وقتم و رفاقتم را با آدمی بگذارنم كه من دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛ صرفا گیرنده نیست..../مجله زندگی ایده آل/ برترین ها


ویدیو مرتبط :
نذر حامد بهداد برای بازیگر شدنش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

اظهارنظر تند بازیگر قدیمی سینما/گلزار خودش را خراب کرد/حامد بهداد زیادی شلوغش می کند



اخبار,اخبار فرهنگی ,حامد بهداد

 

اخبار فرهنگی - اظهارنظر تند بازیگر قدیمی سینما/گلزار خودش را خراب کرد/حامد بهداد زیادی شلوغش می کند

سعید راد بازیگر سینمای ایران که جزو معدود افرادی است که توانست دو برهه مختلف زمانی از تاریخ سینمای ایران را ببیند و حتی دورانی ممنوع‌الکاری را نیز تجربه کند؛ البته او در هر دو برهه به‌عنوان یک ستاره مطرح بوده است.

 نمی‌دانم چطور مخاطب سینمای ایران هنوز به سینما اعتماد می‌کند و چنین فیلم‌هایی را می‌بیند. باید گفت دست مخاطبان درد نکند که هرچیزی که روی پرده می‌رود را به تماشا می‌نشینند.

سعید راد بازیگر سینمای ایران که جزو معدود افرادی است که توانست دو برهه مختلف زمانی از تاریخ سینمای ایران را ببیند و حتی دورانی ممنوع‌الکاری را نیز تجربه کند؛ البته او در هر دو برهه به‌عنوان یک ستاره مطرح بوده است.

به نظرتان حال و روز سینمای ایران چطور است؟
نمی‌دانم چطور مخاطب سینمای ایران هنوز به سینما اعتماد می‌کند و چنین فیلم‌هایی را می‌بیند. باید گفت دست مخاطبان درد نکند که هرچیزی که روی پرده می‌رود را به تماشا می‌نشینند. درحالی که با این وضعیت موجود به نظرم مردم حتی نباید تلویزیون ببینند! آن‌ها باید اعلام کنند که دیگر تلویزیون نگاه نمی‌کنند، اما این مردم خوب هر خوراکی که ما برایشان آماده می‌کنیم قبول کرده و اعتراضی نمی‌کنند. در حالی که ما باید نسبت به این لطف قدردان باشیم اما به خودمان غره می‌شویم، آن هم نسبت به کاری که اطمینان داریم بد است.

کاهش سطح سلیقه مخاطب یا نزول کیفیت آثار موجب شده تا شما از مخاطب برای سینما رفتن تشکر کنید؟
ما یاد گرفتیم وقتی به مردم نیاز داریم به آن‌ها اهمیت بدهیم و از آن‌ها درخواست کنیم، اما مردم ما هوشمندند و خودشان قادر به تشخیص‌اند که از چه چیزی باید حمایت کنند و از چه چیزی نه. بسیاری برای مردم ارزش قائل نیستند و مردم نیز از این باخبرند، ولی باز هم با وجود همه این شبکه‌های ماهواره‌ای، به سینما می‌روند و فیلم می‌بینند. واقعاً دمشان گرم! هرچند می‌توانند فیلم روی پرده را یک ماه بعد با هزینه کمتر خریداری کنند و تا مدت‌ها هم خودشان ببینند و هم به بقیه بدهند. به این مخاطب باید احترام گذاشت. به جای این‌که پز دهیم و از او توقع و انتظار داشته باشیم که همیشه ما را حمایت کند، ما باید مراقب مخاطبمان باشیم.

رسانه چقدر می‌تواند در تغییر سطح سلیقه مخاطب و کیفیت سینما مؤثر باشد؟
مسلم است که رسانه بسیار تأثیرگذار است. اگر سینماگر جایگاهی در رسانه‌های معتبر داشته باشد که علاوه بر حرف‌هایش مورد نقد هم قرار بگیرد، در‌‌نهایت بر عملکرد و کیفیت کارش نیز اثر می‌گذارد. درواقع باید جایی باشد که بتواند گوش فیلمساز را هم بکشد. همان‌طور که قبلاً گوش‌ ما کشیده شده. یادم است 33سال پیش، یکی از روزهای فیلمبرداری فیلم «خط قرمز» آقای کیمیایی، یک ربع دیر به سرصحنه رفتم و تا سه روز از ایشان معذرت‌خواهی می‌کردم، اما حالا بازیگر حتی سر صحنه هم حاضر نمی‌شود!

شاید یکی از کمبودهای سینمای ایران نسبت به سینمای پیش از انقلاب این است که دیگر ستاره ندارد؟
بازیگران سینما برای این‌که ستاره شوند، نیاز به جنم دارند. درست است که فاکتورهای دیگری مثل بیان خوب، چهره، قامت و البته توجه به قهرمان و ضدقهرمان در فیلم‌ها برای ستاره‌سازی مهم است اما تا زمانی که آن جنم وجود نداشته باشد، کسی نمی‌تواند ستاره شود. بازیگران این سال‌ها بازی‌های خوبی دارند، معروف هم می‌شوند اما آن جنم لازم را ندارند؛ مثلاً یک بازیگر خوبمان که می‌گوید به واسطه ایفای 37نقش در یک فیلم نامش در گینس ثبت شده است. به نظرم این اتفاق خوبی نیست. اگرچه این بازیگر بااستعداد و خوب است اما این تعداد نقش در یک فیلم بیشتر شبیه یک شوخی است. گاهی بازیگر نباید بعضی نقش‌ها را بازی کند. البته در بین آن‌ها استثناهایی هم وجود دارد که از این فاکتور اصلی برخوردار هستند، اما به واسطه انتخاب راه اشتباه به این سرانجام نمی‌رسند. این بازیگران قدر خودشان را نمی‌دانند و نقش‌هایی را بازی می‌کنند که نقش خوب قبلی را به سخره می‌گیرد. به نظرم دو نفر از بازیگرانی که می‌توانستند تبدیل به ستاره شوند، محمدرضا فروتن و حامد بهداد بودند. بهداد یکی از خوش جنم‌ترین بازیگران سینمای ایران است که به واسطه انتخاب برخی از نقش‌هایش نتوانسته به آن جایگاه برسد.

به نظر شما این مسئله فقط به بازیگر و نحوه عملکردش بازمی‌گردد؟
مسلماً این مسئله فقط به بازیگر ربط دارد.

به نظرتان مخاطب امروز سینمای ایران هنوز هم قبول می‌کند که بازیگری در سینما تبدیل به ستاره شود؟
نه قبول نمی‌کند. مخاطبان سینمای ما اگر به ستاره بودن بازیگران اعتقاد داشتند، فیلم بازیگرانی چون فروتن یا بهداد باید حداقل 10میلیارد می‌فروخت، چرا که این بازیگرها، ستاره‌های سینمای ایران هستند. در حالی که این فیلم‌ها در‌‌نهایت 700میلیون می‌فروشد، آن هم به واسطه مصاحبه و درخواست از مردم برای دیدن فیلم‌هایشان.

این نقش‌های اشتباه به انتخاب کارگردان برمی‌گردد.
بله، همه اشتباهات در کنار یک نتیجه اشتباه حاصل می‌شود. کارگردان خیال می‌کند بازیگر می‌تواند در هر نقشی ظاهر شود و به اصطلاح شق‌القمر کند. کسی را برای نقش خلبانی انتخاب می‌کنند که حتی قدش نیز به این شغل نمی‌خورد. این برای مخاطب ایرانی شوخی است که یک خلبان قد کوتاه ببیند. یا مثلاً حامد بهداد نقش یک پلیس را در یک سریال بازی کرد. سریال را که دیدم به او گفتم من موقع دیدن این فیلم فقط خندیدم. نقش پلیس در آن سریال آنقدر کمدی بود که شاید حتی اگر قرار بود اصل فیلم در ژانر کمدی ساخته شود به این خوبی نمی‌شد.

آیا سینمای امروز، ظرفیت لازم را برای ستاره شدن بازیگران فراهم کرده است؟
سینما باید این فضا و ظرفیت را به وجود بیاورد. در تعریف اکنون ما هر بازیگر شناخته شده‌ای را که در فرم خوب بازی می‌کند لقب ستاره می‌دهند، اما لفظ سوپراستار به کسانی می‌گویند که در تمام دوران زندگیشان نقش بازی می‌کنند. مثل آنتونی کویین، داستین هافمن یا گری‌گوری پک، اما در ایران به این تعریف می‌گوییم پیشکسوت. درحالی که این لفظ برای ورزش استفاده می‌شود و ربطی به سینما ندارد. در سینما اصلاً پیشکسوت یا قدیمی نداریم. بازیگر در همه حالی و با هر شرایطی می‌تواند و باید بازی کند.

زمانی می‌گفتند محمدرضا گلزار ستاره سینمای ایران است، معتقدید گلزار توانست به این عنوان برسد؟
گلزار تیپ و فرم متفاوتی را به سینما آورد و اگر حواسش را جمع می‌کرد می‌توانست سال‌ها تماشاگران را به سینما جذب کند. او بسیار تیپیک بود. شی‌شی کاپور سینمای ایران بود، اما به واسطه نقش‌های اشتباهش، خود را خراب کرد. او خواست جدی باشد، اما نقش جدی بازی کردن به جایگاهش ضربه زد. به طورمثال او در فیلم «بوتیک» بسیار عالی بود. یک نقش جدی فوق‌العاده داشت، اما در ادامه راه را اشتباه رفت.

فکر نمی‌کنید یکسان بودن نقش‌ها تبدیل به تیپ شود؟
بعضی تیپ‌ها همان‌قدر قشنگ هستند که نقش‌های متفاوت. می‌شود یکی دوبار در سال چنین نقش‌هایی را بازی کرد و فضای سینما و مخاطبان را شاد کرد.

البته در مورد «حامد بهداد» که شما او را دارای پتانسیل ستاره شدن می‌دانید، گفتند که آنقدر انرژی دارد که گاهی از نقش بیرون می‌زند؟
نه این حرف است. البته بهداد هم گاهی زیاد شلوغ می‌کند، اما بازیگر بااستعدادی است.

نمونه دیگری از بازیگران سینمای ایران بوده‌اند که صاحب چنین فاکتورهایی باشند، اما سوپراستار نشده باشند؟
یک‌بار در برنامه «هفت» بازیگری آمده بود به نام رادان. بسیار شیک، خوش‌تیپ و خوش‌صحبت. در حالی که بسیاری از بازیگران ما به هیچ‌کدام از این فاکتور‌ها دقت نمی‌کنند، اما بهرام رادان خیلی جنتلمن مقابل دوربین قرار گرفت و درخصوص مسائل درست صحبت کرد و تحلیل اجتماعی داد. به او‌‌ همان شب برنامه پیامک زدم و تبریک گفتم. به جز او کسان دیگری چون مریلا زارعی، رضا کیانیان هم بازیگران باسواد و باشخصیتی هستند که از حضورشان افتخار می‌کنیم...
اخبار فرهنگی - روزنامه صبا