فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

«بازی تاج و تخت»؛ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظرش هستیم


فصل پنجم سریال بازی تاج و تخت از بعضی جهات با فصلهای قبلی متفاوت بود: چهاراپیزود اول فصل توسط یك نفوذی ناشناس لو رفت و همان هفته اول منتشر شد، برای اولین بار مارتین دیگر در نگارش اپیزودها نقشی نپذیرفت و سازندگان سریال بالاخره تصمیم گرفتند از فلاش بك استفاده كنند.

وب‌سایت 7 فاز: فصل پنجم سریال بازی تاج و تخت از بعضی جهات با فصلهای قبلی متفاوت بود: چهاراپیزود اول فصل توسط یك نفوذی ناشناس لو رفت و همان هفته اول منتشر شد، برای اولین بار مارتین دیگر در نگارش اپیزودها نقشی نپذیرفت و سازندگان سریال بالاخره تصمیم گرفتند از فلاش بك استفاده كنند. حالا می دانیم كه مارتین كتاب ششم(بادهای زمستان / The Winds of Winter) را تا پایان پخش سریال(اگر HBOآن را هفت فصله تمام كند) یعنی تا اواسط سال 2018 منتشر نخواهد كرد و این یعنی قضیه از آنچه به نظر می رسید و ادعا می شد جدی تر است..

آنچه این نوشته درپی آن است اما اشاره ای مختصر به سرخط های فصل پنجم است، به اینكه در فصل پنجم چه دیدیم و در فصل جدید در انتظار چه هستیم:
 
هشتم؛ آریا و سرای سپید و سیاه:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

یكی از سردرگم ترین شخصیتهای سریال و(شاید با كمی جسارت بتوان مدعی شد) حتی كتاب. آریا كه از فصل اول با جكن هكار آشنا شده بود در فصل پنجم بالاخره خودش را به براووس رساند و "سرای سپید و سیاه" / The House of Black and White را پیدا كرد، تحت تعالیمی سختگیرانه پرورش یافت و نهایتا برای انجام اولین آزمون به شهر فرستاده شد. ایراد اصلی آریا نچسبیدنش به بافت كلی دنیای یخ و آتش است: دختر كوچك یك خاندان محترم كه شاهد اعدام به ناحق پدر لردش بوده ولی تصمیم گرفته همچون تین ایجرهای ملوس / خشن تلویزیونی راهی اودیسه ای طولانی و جذاب شود. حالا آریا با دیدن مرین ترنت تمام اشتیاقش برای تبدیل شدن به عضوی از فرقه "مردان بدون چهره" / The Faceless Men را فراموش می كند و به هسته سخت ماجرا برمی گردد و صحنه دوران ساز داستان را بالمعاینه جلوی چشم می آورد و ذكر و دعایی قدیمی باردیگر بر دل و زبانش نقش می بندد: «سر ایلین! سر خائن را برایم بیاور.»

آریا به جرم تمرد از فرامین فرقه نابینا می شود و اكنون دختری بی چشم است كه سودای بی چهره شدن در سر دارد. مسیر بعدی او به سمت كجاست؟ در كتابها او نیز مثل برن و جان در ارتباط با گرگش(نیمریا) معنی می شود.. در سریال اما خیلی معلوم نیست، خیلی مهم هم نیست.
 


هفتم؛ دورن:

بدترین قسمت فصل پنجم و البته و بالتبع كل سریال. سرزمین دورن از كهن ترین و مهم ترین اقالیم سبعه وستروس است. آنها از طرفی به روینارها مربوط می شوند(كه از والرین ها هم قدیمی ترند) و از طرفی دیگر به ملكه افسانه ای دنیای یخ و آتش یعنی نیمریا. آنها در طول هزاران سال نه مقابل اندال ها و نه تارگرین ها و نه هیچ مهاجم دیگری تسلیم نشدند: سرخم نكرده، زانو نزده و بیگانه با شكست. درسریال اما پس از حضور حماسی شاهزاده اوبرین درفصل چهارم به یكباره و درفصل پنجم با مضحكه ایلاریا سند و دار و دسته مواجه می شویم: آنها كه حریف شاهزاده دوران و صلح طلبی اش نمی شوند میرسلا را گروگان می گیرند تا بتوانند به این بهانه لنیسترها را مجبور به شروع جنگ كنند.

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

 جیمی و بران برای بازگرداندن میرسلا وارد دورن می شوند و پس از ملغمه ای هالیوودی از اكشن و لاس زنی سرانجام جیمی به همراه میرسلا و نامزدش شاهزاده تریستین با سلام و صلوات عازم كینگزلندینگ  می شوند. غافل ازینكه گروه "فمنیستهای خشن" میرسلا را قبل از حركت مسموم كرده اند، حركتی كه می تواند بعد از حمله بوش دوم به عراق جایگاه بعدی در لیست احمقانه ترین نقشه های تاریخ را از آن خود كند. اینكه ایلاریا و دختران اوبرین بعد از رسیدن خبر این ترور فوق هوشمندانه به حاكم دورن چه تمهیدی خواهند اندیشید و به كجا فرار خواهند كرد می تواند از جذاب ترین بخشهای فصل شش باشد!
 


ششم؛ سرسی و جیمی:

سازندگان سریال از همان اول بعضی از تم های كتاب را یا درست نگرفتند یا نتوانستند بر وسوسه جذب مخاطب تلویزیونی غلبه كنند. شخصیت سرسی لنیستر بهترین نمونه این ماجراست: او در سریال زنی مستحكم و مغرور است كه همچون یك پری معصوم دریایی عاشق روبرت باراثئون می شود و وقتی زن بارگی و دائم الخمری عشقش را می بیند سرخورده و دلشكسته شده و به زنی حیله گر و شهوتران بدل می شود. البته سرسی سریال به خودی خود شخصیت جذابی است. مثلا صحنه گفتگویش با كتلین در فصل اول و آن حكایت مردن فرزند اولش از شاه روبرت را به یاد بیاورید، یا آن صحنه درد دل كردنش با همسر تاجدار و پاتیلش پس از استعفای تلخ ند بازهم درفصل نخست سریال، یادتان هست چه كمپلكس دراماتیكی دراین گفتگو موج می زد؟ اینها همه ساخت HBO و كار دست سازندگان سریال است كه درجای خود خیلی هم خوب ازآب درآمده اند، اما نكته اینجاست كه سرسی لنیستر در دنیای یخ و آتش آدمی دیگر است و ابدا به این قهرمان مظلوم تلویزیونی بی ارتباط: او از بچگی بیشترین شباهت را به پدر ظالمش تایوین دارد و از لطافت و شیرینی یك روح كودكانه/دخترانه بی بهره است.

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

سرسی فقط از سر حسادت و كینه ورزی و خودخواهی به پر وپای برادر دوقلویش می پیچد و داستانی مثلا دگرباشانه را با او شروع می كند كه روح و روان سلحشور و پهلوان صفت جیمی را به مرور درهم می شكند و او را قانع می كند كه نسل و نژادش با شرافت و پهلوانی بیگانه است و نباید برای رسیدن به مقامات عالیه شوالیه گری زور الكی بزند. چرخش بنیوف و وایز شاید طرفداران سریال را صاحب یك قهرمان زن مستقل و محكم و عاشق پیشه كرده باشد كه مثلا موقع تماشای "پیاده روی شرم" / Walk of Shame عنان احساسات از كف بدهند و حتی آرزو كنند كه ای كاش در كینگزلندینگ حاضر بودند و سپر بلای علیاحضرت ملكه می شدند، اما طرفداران كتاب پشیزی برای این سرسی قلابی ذهنی ارزش قائل نیستند. بزرگترین آسیبی كه این قلب واقعیت به دنیای یخ و آتش وارد می كند از دست رفتن خط داستانی رستگاری سرجیمی لنیستر دركوران سلسله ای از حوادث و اتفاقات عجیب و غریب است، البته سریال قبلا هم تم بی نظیر رستگاری را درباره شخصیتهایی چون هاوند و ثئون به باد داده بود.

 به هرحال پس از یك فصل انحراف ظاهرا در فصل ششم قرار است به خط داستانی جیمی در كتابها برگردیم، البته نه به كمال: جیمی باید دست راستش را می داد تا رستگار شود، همان دستی كه پادشاهش را كشت و از آن مهم تر و شیطانی تر همان دستی كه با نزدیك شدن به ناموس پادشاه دومش برای ابد مهر بی شرفی را بر پیشانی اش داغ كرد. در "طوفانی از شمشیرها"(كتاب سوم) جیمی برای محاصره ریورلند و خاندانهای شورشی اش به آن منطقه لشكر كشیده است. درهمین سفر است كه فرمانده كینگزگارد سر ایلین پین را به عنوان حریف تمرینی انتخاب میكند.

شبی در نزدیكی مسافرخانه ای معروف جیمی افسرده و عصبی خاطره ای هولناك را به یاد می آورد، شبی كه خواهرش او را به اتاق استراحت شاه روبرت می كشاند و جیمی را ترغیب میكند تا دركنار پادشاه سیاه مست و به خواب رفته اش با ملكه هم بستر شود. جیمی جنونی را مجسم می كند كه با تصور بیدارشدن روبرت در آن شب كذایی تجربه كرده بود، اینكه باخودش فكر می كرد اگر شاه او را دراین حالت ببیند چه اتفاقی می افتد.. پس از حلاجی بیشتر و بیشتر این كابوس حالا این سرسی است كه سیبل نفرت شوالیه چهل ساله و معلول داستان می شود. یادآوری این كثافت كاری جیمی را وادار می كند كه مست و لایعقل ایلین پین را به تمرین فرابخواند و در محاكاتی تاریك و تلخ و درمیان صدای تیغه آخته شمشیرها بر سر شوالیه بی زبان و پیر چنین نعره بزند: «تا جایی كه من می دانم تو هم با خواهرم خوابیده ای...»

اكنون سرسی در انتظار روز داوری است و جیمی، آگاه از هرزگی ذاتی خواهرش، درپی جبران مافات و فتح دوباره قله های شرف و وفاداری. آیا سازندگان سریال نیز می توانند قدر این واپسین فرصتهایشان برای نمایش رستگاری را بدانند و در دوفصل باقیمانده از سرجیمی لنیستر محبوب طرفداران كتاب / جیمی حقیقی اعاده حیثیت كنند؟
 


پنجم؛ اسوس، اژدهایان و دنریس:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

در شرق سازندگان سریال تنها یك شخصیت وجود دارد: دنریس تارگرین. ملكه ای كه با ادعا و آرزوی بازپس گیری تخت آهنین پدران تاجدارش شروع می كند ولی به مدیریت خلیج برده داران و مشخصا "مرین" / Meereen می رسد. او با هیزدار زولوراك از بزرگان شهر ازدواج می كند و مسابقات مرگبار بردگان را مجاز می سازد تا شاید بتواند بر شورش برده داران و نوچه هایشان غلبه كند، اما چیزی كه در انتها نصیبش می شود تلی از جنازه های سوخته و تكه و پاره دوستان و دشمنانش است و اژدهای خشمگینی كه او را بر فراز "دریای دوتراكی ها" / The Dothraki Sea به سوی ناكجاآباد می برد. در كتابها اما داستان به كلی متفاوت است: از سویی "گریف جوان" /  The Young Griffرا داریم كه به احتمال فراوان ایگون ششم فرزند شاهزاده ریگار تارگرین و بزرگترین رقیب دنی در ادعای تخت آهنین است و از سوی دیگر كوئنتین و آرین مارتل، ویكتاریون و یورون گریجوی، دوتراكی ها و حتی داریو ناهاریس همه و همه در پی دنریس طوفانزاد و سه اژدهایش هستند. چه چیزی بیشتر از انتظار دیدن دروگون جوان اشتیاق برانگیز است؟ اژدهای ارشد دنی كه اندك تصاویر منتشر شده از او در فصل ششم بدجوری چشمها را قلقلك می دهند!
 


چهارم؛ خاندانهای شمالی، ثئون گریجوی و بولتن ها:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

وای كه چه آش درهم جوشی! برای درك عمق بلایی كه سازندگان سریال بر سر این قسمت از داستان آورده اند كافی است نگاهی به لرد بیلیش یا همان "انگشت كوچیكه" / Littlefinger بیندازیم: او بی سر وپایی است كه با حیله گری و به كمك دختر احمق و ناپاك تالی ها لایسا، اعتماد این خاندان را به دست می آورد و ازین طریق خودش را یه همسر لایسا یعنی لرد جان ارین / وزیر اعظم شاه روبرت می چسباند. او درادامه جان ارین را مسموم می كند و به كمك لایسا نامه ای به كتلین می نویسد و درآن لنیسترها را مقصر معرفی می كند تا ند متنفر از لنیسترها را راضی به پذیرفتن مقام وزارت عظمی نماید.

نقشه پشت نقشه و خیانت پشت خیانت بالاخره او را به هدف بعدی اش كه راه انداختن جنگ و به آشوب كشیدن سرزمین است می رساند و ازین طریق بالاخره بیلیش موفق می شود براساس كهن الگوی "بیل آوازه خوان" / Bale the Bard(آوازه خوانی كه دختری از شمال را می دزدد و با او فرار می كند)سانسا را برباید و با اسم مستعار به ویل منتقل كند. تمام این مراحل را در چهار فصل پیش دیده و فهمیده ایم تا اینكه به یكباره در فصل پنجم سریال سازان تصمیم می گیرند تمام این داستان را به بادفنا بدهند و انگار نه انگار كه خانی آمده و خانی رفته.

سانسا به عقد رمزی درمیاید و به كمك ثئون / ریك از وینترفل فرار می كند. خاندانهای مهم شمالی، از "مندرلی"های باوفا تا "آمبر"های شجاع و از "رایزول"های نترس گرفته تا "وول"های با ایمان، كه هركدام به نوعی و با نقشه ای جداگانه و پنهان از دیگران درپی سرنگونی بولتن ها و گرفتن انتقام "عروسی سرخ" از آنها و فری ها هستند در سریال به كلی غائبند. درعوض اینجا "برین تارثی" را داریم و آن صحنه جادویی مواجهه اش با شاه استنیس باراثئون را، فكر می كنید در فصل ششم و در وینترفل تحت سلطه بولتن ها چقدر می توانیم منتظر سورپرایز بمانیم؟
 


سوم؛ جان اسنو، دیوار و وحشی ها:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

جان اسنو را شاید بتوان از معدود نمونه های تطابق سلیقه خوانندگان كتاب و بینندگان سریال دانست. خط داستانی او از ابتدا تا انتهای كتاب پنجم تقریبا با خط داستانی اش در سریال تفاوتی ندارد و سرانجام خونینش در فصل پنجم دقیقا همان است كه در كتاب "رقصی با اژدهایان" هم آمده: اسنو فرمانده دیوار می شود و تصمیم می گیرد وحشی های منس ریدر را وارد قلمروی پادشاه كند، اعضای نایتس واچ این تصمیم را خیانت تشخیص می دهند و فرمانده شان را كاردآجین می كنند و نهایتا زمزمه هایی از "گوست" و تمام. آیا این همه سروصدا حول و حوش جان اسنو به خاطر رخداد عویصه "برج عیش" / Tower of Joy و معمای ولادت اوست یا ایهام و ترسناكی سرزمینهای همیشه برفی آن سوی دیوار و وایت واكرها، فرمانده جوان و دلاور و سیاه پوش دیوار را این همه محبوب القلوب كرده است؟ آیا در فصل ششم جان اسنویی دوباره زاده شده(ققنوس و خاكستر و اینها) انتظارمان را می كشد یا تنها قرار است این مرگ و رستاخیز دوباره تنها هاله های ابهام اطراف او را از چیزی كه هست نیز پرحجم تر كنند؟
 


دوم؛ برندون استارك، كلاغ سه چشم و وایت واكرها:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

نام برندون از جمله اسرآمیزترین نامهای آتش و یخ است: "برندون معمار" / Brandon the Builder موسس خاندان استارك است كه هزاران سال پیش با كمك گرفتن از "كودكان جنگل" / Children of the Forrest دیوار را بنا نهاد و وینترفل را پایه ریزی كرد. از طرفی برادر بزرگتر ند، همو كه با تاخت خشمگینانه و شجاعانه اش به سمت دربار شاه دیوانه و به قصد نجات خواهرش لیانا، نهایتا موجبات شكل گیری شورش روبرت و سرنگونی تاج و تخت صدهاساله تارگرین ها را فراهم نمود نیز برندون نام داشت. داستان برای این یكی برندون اما زودتر از اسلاف مشهورش شروع می شود و او اكنون تحت تعالیم یكی از قوی ترین جادوگران اقالیم سبعه یعنی لرد "بریندن ریورز" / "لرد بلادریون"(Bloodraven) / "كلاغ سه چشم" و درحال تبدیل شدن به یكی از تعیین كننده های نهایی دنیای یخ و آتش است.

او قرار است از طریق انتقال روحانی(یا به تعبیری ساده تر تله پاتی) در جلد درختان مقدس شمالی فرو رود و از معبر ادراك آنان گذشته و حال جهان را ببیند و بشناسد و حس كند. از طرفی وایت واكرها و لشكر زامبی هایشان تحت فرماندهی "نایت كینگ"(یك استارك كه هزاران سال پیش فرمانده نایتس واچ بوده و به افسونی، تبدیل به شاه وایت واكرها شده است) به سمت مملكت در حركتند. سوال اصلی این است: آیا برندون قصد نابودی آنها و نجات سرزمین را دارد یا می خواهد آنها را در راه نجات سرزمین یاری كند؟ بله درست خواندید، وایت واكرها ممكن است اصلا از قطب های خیر دنیای یخ و آتش باشند!!
 


اول؛ استنیس باراثئون:

نکته درباره «بازی تاج و تخت» در آستانه پخش فصل ششم/ آنچه دیده‌ایم، آنچه منتظ

استنیس را می توان شاه نقش دنیای جورج آر. آر. مارتین دانست. پس از حماسه سرایانی در كلاس و مقیاس هومر هیچ نویسنده ای بیشتر از مارتین به خلق یك اودیسه نزدیك نشده و استنیس را می توان فاروق اعظم این اودیسه دانست. حتی در بین خوره های كتاب هم با اینكه هیچكس منكرغول آسایی شخصیت استنیس نیست، اما طرفداران او اندكند. اما سوال اصلی درباره استنیس سریال را می توان اینگونه پرسید: آیا سازندگان سریال اصولا از درك تمام و كمال ابعاد متناقض و عظیم این كاراكترعاجز بوده اند یا اینكه او را كاملا فهمیده اند ولی مثل بعضی از طرفداران جدی كتابها از دنیایی كه او نمایندگی می كند بدشان آمده است؟

استنیس از طرفی یك پیوریتن قرون وسطایی است كه فتیش وظیفه و شرف به مرزهای جنون نزدیكش كرده و از طرفی دیگر یك شخصیت تراژیك شكسپیری است كه سهمش ازین دنیا و مردمانش تنها ناكامی و درد و رنج تقدیر شده است. آنچه در پایان فصل پنجم سریال می بینیم و مقایسه اش با اولین فصل كتاب ششم(منتشره در انتهای كتاب پنجم تحت عنوان "ثئون") به خوبی این سردرگمی را عیان می كند: مردی شكست خورده و پذیرنده كه به قاتل احتمالی اش خوشامد می گوید یا پادشاهی خشمگین و مقتدر كه غلاظ و شداد احكام و دستوراتش مو برتن آشا/یارا گریجوی، كارستارك ها و بقیه حاضرین در استحكامات شمالی كارهولد سیخ كرده است...

گرچه این نوشته هنوز از مرگ پادشاه در پایان فصل پنج سریال مطمئن نیست، اما حال كه از موضع یك طرفدار كتابها و در تمامی سطور بالا سازندگان سریال را تخطئه كرده است خودش را موظف می داند تا بابت انتخاب استیفن دیلن عمیق ترین سپاسها را تقدیم اچ بی اویی ها نماید: بازیگر بریتانیایی مهجوری كه شاید خودش هم نمی دانست تقدیر او را برای شاه شدن به این دنیا آورده است.


ویدیو مرتبط :
پس زمینه زنده "بازی تاج و تخت"

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

چگونه درگفتگو باهوشتر از آنچه هستیم به نظر برسیم؟



گفتگوهای روشنفکرانه, گفتگوی خاص,موضوع گفتگو

وقتی در بحثی اطلاعات کافی ندارید چه کار می کنید ؟ آیا  ساکت می مانید و یا اظهارنظرهای بی مورد می کنید ؟ شاید هم دستپاچه می شوید ...

تا به حال خود را درگیربحثی دیده اید و احساس نارضایتی داشته اید؟ چنین صحنه ای را مجسم کنید که گروهی از اندیشمندان دانشگاهی در کافه ای نشسته اند و شما ناگهان حس می کنید که چیز کمی برای گفتن در این جمع دارید. به طوری که گفتگوها به آرامی پیرامون این موضوعات تغییر می کند که چه کسی در انتخابات آینده پیروز می شود یا کدام یک از کتاب های استفان هاوکینگ ، صرف نظر از اینکه خواندن کدام یک آسانتر است برای علم بیشتر مفید است. شما ناگهان خودتان را در گفتگو شکست خورده می یابید.

گاهی چنین شرایطی ما را آزار می دهند. ممکن است شما در شرایط متفاوتی باشید، در یک موضوع خاص آکادمیک متخصص باشید اما در شرکت کردن در بحث های ورزشی هیچ مهارتی نداشته باشید. در هر صورت، شماری تکنیک های ساده برای مطمئن ساختن شما به عنوان یک فرد فعال در گفتگو وجود دارند، بدون اینکه باعث شوند نظرات بی فایده ای بدهید که منجر شود بدتر به نظر برسید.با این راهنمایی های ساده هرگز از آن گفتگوهای روشنفکرانه بیرون گذاشته نخواهید شد و قادرید باهوشتر از آنچه هستید به نظر بیایید.

اجباری برای حرف زدن حس نکنید
زمانی که در گفتگوی خاصی درگیر می شویم، وحشت می کنیم و فکر می کنیم که افراد دور و بر ما متوجه می شوند که چیزی به گفتگو اضافه نمی کنیم. آنقدر نگرانیم که افراد ممکن است چه فکری در مورد ما داشته باشند که وحشت می کنیم و بدون توجه و اتفاقی کلمه هایی برای ظاهر سازی می پرانیم با امید به اینکه دیگران متوجه نشوند. البته در اکثر مواقع عقاید بی ربط یا بی اساسی هستند که به بدتر به نظر آمدن شما ختم می شوند. اگر چیزی نمی دانید، استراحت کنید و از جریان گفتگو لذت ببرید.

مردم خودخواه هستند
حقیقت این است که اکثر مردم چنان درگیر خودشان هستند که به ندرت به عدم آگاهی دیگران توجه می کنند، مگر اینکه آن ها حرف بزنند و گفتگو را با نظرات بیهوده خودشان قطع کنند. از این به نفع خودتان استفاده کنید. اگر می خواهید باهوش تر از آنچه هستید به نظر برسید، در انتظار فرصت باشید و صبر کنید تا بهترین موقع را برای افزودن حرفی به گفتگو بیابید. افراد به دنبال مطرح کردن عقایدشان و بحث کردن در مورد آن ها هستند. با فرصت دادن بیشتر به آنان برای صحبت نه تنها مطالب بیشتری یاد می گیرید بلکه به دیگران کمک می کنید از گفتگو لذت ببرند.

 

گفتگوهای روشنفکرانه, گفتگوی خاص,موضوع گفتگو

 

درگیر نشوید، هدایت کنید.
شرکت های مهمی در سراسر دنیا هستند که توسط مردان باهوشی اداره می شوند که دانش اندکی در مورد موضوع کارشان دارند. به سادگی، نیازی به دانستن ندارند.چیزی که انجام می دهند هدایت کسانی است که آگاهی دارند. هر زمان به گفتگویی برمی خورید که حس می کنید از حد شما بیشتر است، می توانید همین راهکار را دنبال کنید.به مباحثات گوش کنید و زمانی را برای مطرح کردن مطلب یک فرد برای افراد دیگر اختصاص دهید. اگر کسی حرف دیگری را قطع می کند به او تذکر دهید که منتظر نوبتش باشد. با مدیریت گفتگو و در عین حال پرهیز از اظهار نظر مستقیم به عنوان کسی که کاملا در بحث حضور دارد به نظر می رسید،همچنین از گفتن چیزی بد و نادان به نظر رسیدن جلوگیری می کنید.

سوال بپرسید
عاقلترین افراد به این دلیل عاقل شناخته شده اند که می پذیرند همه چیز را نمی دانند. از سوال پرسیدن در مورد موضوعی که درک نمی کنید نترسید. به جای کم اطلاع به نظر آمدن، علاقه مند به موضوع جلوه خواهید کرد، اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد و به افرادی که به شما کمک می کنند حس بهتری نسبت به خودشان می دهید.

از گوش هایتان استفاده کنید
به موضوع گفتگو توجه زیادی داشته باشید. بیشتر مباحث پیرامون همان موضوعات تکراریست که به شیوه های مختلف ابراز می شوند. با به دقت گوش کردن و صبر کردن در قسمت های آغازین گفتگو، ممکن است اطلاعات کافی برای حضوری فعال در بحث را به دست آورید. مادامی که اطلاعات غلط اضافه نمی کنید، مشکلی برای شرکت کردن در بحث، حداقل در مورد نکات مشترک ندارید.

اینترنت دوست شماست
اگر با چنین افرادی به طور منظم وقت می گذرانید، شانس خوبی برای به بحث کشاندن موضوعات گفتگو در آینده وجود دارد. زمانی را برای جستجویی مختصر در اینترنت اختصاص دهید. استفاده از یک موتور ساده جستجو می تواند بیش از اندازه شما را مطمئن به یافتن اطلاعات اساسی کند و شما را تا بن دندان با دیدگاه ها و استدلال های مخالف مسلح کند تا برای دیدارهای بعدی با دوستانتان آماده باشید.

این چیزی نیست که شما می دانید...
نکته ای که بیشتر افراد در توجه به آن مشکل دارند این است که اکثر ما وقتی میبینیم کسی مانند ما در مورد موضوعی مطلع نیست، حاضر به کمک هستیم. ما حتی شادتر خواهیم بود که دانشمان را با بیشتر بحث کردن در مورد موضوعات مورد علاقه مان؛با افرادی که به آن ها اهمیت می دهیم تقسیم کنیم .باهوش به نظر رسیدن سنجشی برای آنچه می دانید نیست، بلکه سنجشی برای اشتیاق شما به یادگیری و شرکت در گفتگوها با دیگران است.

همانطور که از ابراز نظرات اتفاقی در مورد موضوعاتی که واقعا نمی دانید دوری می کنید، استراحت کردن را به یاد داشته باشیدو از آن مهمتر به دقت گوش کردن به آنچه در جریان است، در این صورت نباید مشکل چندانی داشته باشید.پس اگر واقعا می خواهید کنترل گفتگو را در اختیار بگیرید، نقش هدایت کننده را داشته باشید و مباحث را به سمت درخواست کردن از افراد برای شفاف سازی نکات مبهم پیش ببرید. متوجه خواهید شد که توانایی بسیاری در باهوشتر به نظر رسیدن دارید.
منبع:آی بانو