فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
اسکار و سیمرغ؛ رفیق نقش های هراس انگیز و پُرحذر
اواخر فیلم «بازگشته» زمانی که گلس (لئوناردو دی کاپریو) پس از ماهها خون دل خوردن و زجر کشیدن برای بقا، سرانجام موفق میشود در رویارویی با قاتل پسرش هاک، در صدد انتقام بر آید، فیتز جرالد لج در آر و تنفر آمیز (تام هاردی) در موضعی شکننده و ذلیل، با لبخند سردی از او میپرسد آیا این همه مصیبت کشیدن ارزشش را داشت.
سوالی که گلس پاسخ دقیقی برایش ندارد. درست مثل بینندهای که حدود سه ساعت انواع مرارتها را با بازیگر اصلی فیلم متحمل شده تا از فرجام ماجرا مطلع شود. با این وصف بازی دی کاپریو در نقش یک شکارچی پوست سرسخت و داغ دیده آنقدر درگیر کننده بود که سرانجام اعضای آکادمی مجسمه طلایی اسکار را پس از سه بار نامزدی، دو دستی تقدیمش کنند.
حالا قطعاً هم دی کاپریو و هم مخاطبان فیلم ایناریتو در جواب تام هاردی در «بازگشته» میتوانند با قاطعیت بگویند «بله ارزشش را داشت! روزی پنج ساعت روی صندلی گریم نشستن، حشره خوردن، زنده به گور شدن، غرق شدن و… ارزشش را داشت!».
دی کاپریو پیش از این برای دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، سه بار کاندیدا شده بود؛ هوانورد (۲۰۰۴)، «الماس خونین» (۲۰۰۶) و «گرگ وال استریت» (۲۰۱۳). غیر از نقش آفرینی در «بازگشته» که حسابی او را به خاک مذلت انداخت و به انواع بلایا دچارش کرد، او در این سه فیلم خیلی انرژی گذاشته بود.
البته دی کاپریو از همان آغاز شهرت و بازی در «تایتانیک» ثابت کرد مرد روزهای سخت است. همانطور که در «دار و دستههای نیویورکی» هم با کارگردان مورد علاقهاش مارتین اسکورسیزی همکاری داشت و کلی نبرد تن به تن و خون و خون ریزی را به جان خرید. همین طور تعقیب و گریزهایش در «رفتگان» یا «اگه میتونی منو بگیر» و همین تنگناهایش در «جانگوی آزاد شده».
فارغ از خوب یا بد بودن «بازگشته» یا اینکه طرفدار بازی او در این فیلم باشید یا خیر، نمیتوان از تأثیر دشواریها و چالشهای این نقش در جهت مهرورزی اعضای آکادمی اسکار برای دادن بی چون و چرای جایزه به دی کاپریو گذشت. همانطور که امسال جایزه اسکار بهترین بازیگری را به بری لارسون برای بازی در «اتاق» به نقش زنی حبس شده در یک انباری تنگ و تاریک دادند و موقعیت به شدت مخاطره انگیزی که سپری کرد.
دو نمونه فوق نشان میدهد اعضای هیأت داوران در جشنوارههای مختلف چطور میتوانند شیفته و مسحور مصیبت کشیدن بازیگران در فیلمها شوند و به نفع آنان رأی دهند. اسکار سال گذشته را که یادتان هست؛ وقتی ادی ردمین در نقش استیون هاوکینگ چهها که روی ویلچر نکشید و چقدر که کج و معوج نشد! وضعی که مجسمه اسکار را برای او به ارمغان آورد تا رقبای درشتی مثل استیو کارل، بردلی کوپر و بندیکت کامبربچ را بی نصیب بگذارد.
از اینها گذشته، اما اسکار دی کاپریو ما را بر آن داشت که در یک قیاس مع الفارق نقبی به برندگان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن در ادوار مختلف برگزاری جشنواره فیلم فجر بزنیم و موارد مشابه را مرور کنیم.
پرویز پرستویی؛ بادیگارد
پرویز پرستویی به عنوان یکی از محبوبترین و کاریزماتیکترین هنرپیشگان ایرانی همانطور که خودش هم اخیراً در یک جدال کلامی به بهروز افخمی متذکر شد، سیمرغ ندیده نیست.
او پیش از آنکه در جشنواره فیلم فجر امسال سیمرغ بلورین را تصاحب کند، سه بار دیگر هم طعم شیرین این موفقیت را چشیده بود. یکبار سال ۷۶ با بازی در «آژانس شیشهای»، دیگری سال ۸۳ با «بید مجنون» و سال بعد از آن با «به نام پدر». «بادیگارد» یک نقش پر فراز و فرود برای او بود که ناگزیر شد در صحنههای زد و خورد و تعقیب و گریز متعددی ظاهر شود.
به قول خودش سر صحنه این فیلم، مچ دستش شکست، دندهاش ترک خورد و تاندون دستش کش آمد. خلاصه آنکه پس از ۱۰ سال، برای ابراهیم حاتمی کیا و فیلمش، اساسی از جان مایه گذاشت. او مدتها هم با مربیان مختلف برای آموزشهای متفاوت و آشنایی با زیر و بم کار حفاظت، همراه بود و از حیث فعالیت جسمی، بیاغراق بیش از آثار قبلیاش انرژی صرف کرد.
به قول کارن همایونفر آهنگساز «بادیگارد»، مخاطب در این فیلم با یک پرستویی متحول، ویژه و خاص رو به رو خواهد شد و انصافاً همین طور هم بود. هر چند همچنان خیلیها، او را در «آژانس شیشهای» یا حتی «مارمولک» بیشتر میپسندند.
داریوش ارجمند، ناخدا خورشید
«ناخدا را پیدا کردم!»، میگویند این فریاد ناصر تقوایی پیش از ساخت «ناخدا خورشید» بوده، آن هم زمانی که داریوش ارجمند را در یکی از تستها برای ایفای نقشی دیگر دیده. این نقش برای ارجمند یک چالش اساسی بود.
زمانی که چهره سرشناسی در سینما به حساب نمیآمد و حالا فرصت یافته بود تا در یک نقش مشکل، عیار خود را بسنجد. دشوارترین وجه بازی او این بود که باید تنها با یک دست جلوی دوربین میرفت و مدام هم در حال روشن کردن سیگار دیده میشد.
خودش میگوید: «آنقدر بیرون آوردن سیخ کبریت از جعبه و روشن کردن آنرا با یک دست تمرین کرده بودم که تمام انگشتهایم سوخته بود.» این تمرین گویا برای سکانسی بود که ناخدا حین دیالوگ گفتن سیگاری را از پاکت خارج، کبریت را خیلی سریع روشن و سیگار خود را آتش میکند. جدای از این او حتی در نشستن و برخاستن هم، چنان مدتها توی نخ ناخداهای جنوب رفته بود که رفتارش با آنان مو نمیزد.
ضمن اینکه در کنار وظیفه فیلمبردار و کارگردان در خودداری از نمایش دست پنهان شده، او هم باید در مخفی نگه داشتن و بیاثر کردن این عضو خود جلوی دوربین مدام مواظبت میکرد تا مبادا در مجادلهها به چشم بیاید.
تازه ارجمند بعد از رعایت این قضایا، باید لهجه هم میداشت؛ یعنی یک مشهدی باید تمام و کمال جنوبی میشد. همین شد که هیأت داوران هم سال ۶۵ تردید نکردند که سیمرغ بلورین فیلم فجر را بدون درنگ تقدیم او کنند.
رضا کیانیان؛ خانهای روی آب
یک وکیل چاق و چله و بیقید و بند در فیلم دوست داشتنی بهمن فرمان آرا، هر بدیای که داشت،سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را نصیب رضا کیانیان کرد.
شاید بگوئید کامبیز دیرباز هم در «خاکستر و برف» یا حامد بهداد هم در «چه خوبه که برگشتی» اضافه وزن را به قیمت در آمدن نقش و فیلم تجربه کردهاند، اما کیانیان مشکلات دیگری هم داشت. به ویژه آنکه همه آدمهای مبتلا به میدانند که «چاق شدن چه آسان و لاغر شدن چه مشکل» !
آن هم در سن و سال بازیگری مثل کیانیان که برای خانهای روی آب ریسک ۲۰ کیلو اضافه وزن را به جان خرید و بعدها هم به وزن ایدهآل برگشت. او ناچار بود در این فیلم لحظات حسی سنگینی را نیز به نمایش بگذارد که با وجود اضافه وزن، سختی کار او را دو چندان میکرد. رهاورد این نقش در سال ۸۰ برای او سیمرغ بلورین بود.
بهرام رادان؛ شمعی در باد، سنتوری
بهرام رادان در دو سال ۸۲ و ۸۵ دو بار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. اهمیت بازی رادان در دو فیلم «شمعی در باد» و «سنتوری» این بود که از قالب ستاره وار خود خارج و گرفتار حضیض شد. موقعیتی که کمتر سوپراستاری تن به آن میدهد تا مبادا زیبایی و جذابیت خود را مخدوش و در معرض آسیب ببیند.
«شمعی در باد» رادان را در نقش یک معتاد و در نهایت بیماری ایدزی معرفی کرد و در شناساندن او به عنوان بازیگری حسی، باهوش و مستعد موثر بود. به ویژه آنکه یک سال پیش از آن فیلمهای ضعیف و شاید شکست خورده «رز زرد» و «عطش» با بازی او اکران شده بود و هیچ دستاوردی را برایش به همراه نداشت.
عصیان گری ابتدایی او در «شمعی در باد» با هدایت دقیق پوران درخشنده ، تعارض جذابی با استیصال دوران اعتیاد و بیماری او ایجاد میکرد که قطعاً همین مسئله، داوران را ترغیب کرد تا در اهدای سیمرغ بلورین به او تعلل نکنند.
سه سال بعد هم این اتفاق به نوعی دیگر برای رادان تکرار شد. او در این فاصله درخشش خود را با بازی در «سربازهای جمعه»، «گیلانه»، «حکم» و «تقاطع» تداوم بخشید. هر چند «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» و «ازدواج صورتی» را هم در این مقطع بازی کرد که میتوانستند به افول همیشگی او منجر شوند. پس از آن نقطه عطف کارنامه رادان در همکاریاش با داریوش مهرجویی پدیدار شد.
«سنتوری» هم برای رادان سیمرغ بلورین داشت. خودش در سال ۹۰ طی گفت و گو با مجله «زندگی ایده آل» صحبتهایی شنیدنی را درباره این نقش مطرح کرد: «سر «سنتوری» شایع شده بود که خودم قبلاً معتاد بودهام. اصولاً بحث ازدواج کردن و معتاد بودن و… ما هر چند وقت یک بار در جمع عوام شکل میگیرد! به گوش خودمان هم میرسد، ولی کاملاً عادی است.
یادم است محسن چاووشی یک بار بعد از «سنتوری» به من گفت با یکی از دوستانش که چند سال هروئینی بوده، حرف میزده و او گفته که رادان قطعاً معتاد است. محسن گفته نه بابا، بهرام حتی سیگار هم نمیکشد. او هم دوباره گفته من به همه مقدسات قسم میخورم که رادان معتاد است!».
رادان الحق هم در این فیلم سنگ تمام گذاشت. نزول او از جایگاه یک موزیسین شاداب و سرزنده به قامت خمیده معتادی آویزان و آواره در بازی رادان نمود عینی شگفت انگیزی داشت.
او حتی طنز ظریف و خاص سینمای مهرجویی را هم با استادی تمام در نقش خود منظور کرده بود. هنوز یادآوری بازی او در سکانسی که در خانه پدریاش و جمع زنان حاضر در یک جلسه مذهبی، به دنبال مداد برای نوشتن شماره تلفن میگردد، خنده تلخی را به لبان مخاطبان فیلم مینشاند!
داوران جشنواره ۲۵ فیلم فجر هم ارزشهای بازی رادان را به کمال دریافتند و او را به رقبای قدرتمندش سعید پورصمیمی (تک درختها)، مسعود رایگان (خون بازی) و پوریا پورسرخ (روز سوم) ترجیح دادند. هر چند فیلم در نمایش عمومی به مشکل خورد و از اکران باز ماند.
بازیگران زن سیمرغ گرفته
بنا بر اینکه انگیزه نگارش مطلب حاضر، اسکار گرفتن دی کاپریو است، اما بد نیست نامی هم ببریم از زنانی که با نقش آفرینیهای پر چالش و تکان دهنده خود سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش نخست زن را گرفتند.
فاطمه معتمدآریا سال ۷۱ با «یکبار برای همیشه» در نقش زنی که در مقابل درخواست همسرش (مرحوم خسرو شکیبایی) برای سقط جنین و علاقهاش به نگهداشتن آن، یارای جنگ ندارد، اما به مرور تصمیم قطعی و مادرانه خود را میگیرد، حضوری بسیار تکان دهنده داشت. همین شد که بازی معتمد آریا در بهترین فیلم سیروس الوند، او را شایسته دریافت سیمرغ کرد.
گلچهره سجادیه نیز وقتی سال ۷۵ برای بازی در «سرزمین خورشید» سیمرغ گرفت، مخالف خوان نداشت. او در فیلم احمدرضا درویش در بغرنج ترین موقعیتهای جنگی و پر تلاطمترین پلانها چنان مصمم و خیره کننده ظاهر شد که تردیدی برای اعطای سیمرغ به او در میان هیات داوران پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر باقی نگذاشت.
اهدای سیمرغ جشنواره فیلم فجر ۲۵ به باران کوثری برای بازی در «خون بازی» هم یکی از مصادیق صریح عدالت هیأت داوران بود. بازی در قالب یک دختر معتاد، به عنوان یکی از محبوبترین نقشها برای بازیگران، کاری بود که باران کوثری در عین جوانی، با مهارتی مثال زدنی از پس آن بر آمد. او در این نقش با کارگردانی استادانه رخشان بنی اعتماد و درگیر شدن با شرایطی نامتعارف و پر هول و حذر، اثبات کرد که هراسی از خلق هیچ کاراکتری ندارد
اخبار فرهنگی و هنری - بانی فیلم
ویدیو مرتبط :
سفر هراس انگیز...!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
بازیگر برنده اسکار نقش قاچاقچی بدنام کلمبیایی را بازی میکند
بازیگر برنده اسکار نقش قاچاقچی بدنام کلمبیایی را بازی میکند
بنیسیو دل تورو برای بازی در نقش پابلو اسکوبار قاچاقچی کوکائین در فیلم سینمایی «بهشت گم شد» مذاکرات نهایی را انجام میدهد.
به گزارش خبرآنلاین، داستان این تریلر رومانس که با بودجهای حدود 25 میلیون دلار ساخته میشود، در پاناما روی میدهد و شرکت «چپتر 2» متعلق به دیمیتری راسام تهیهکننده آن است.
«بهشت گم شد» از روی اتفاقات واقعی ساخته میشود. داستان درباره نیک، یک موجسوار جوان است که برای دیدن برادرش به کلمبیا میرود و دیوانهوار شیفته یک دختر کلمبیایی زیبا به نام ماریا میشود. رابطه عاشقانه آنها به نظر بسیار خوب است، تا اینکه نیک با اسکوبار عموی ماریا آشنا میشود.
آندرا دی استفانو بازیگر ایتالیایی فیلمنامه را نوشته و قصد دارد با «بهشت گم شد» برای اولین بار روی صندلی کارگردانی بنشیند.
راسام گفت: «بنیسیو دل تورو یکی از معدود بازیگرانی است که آنقدر کاریزما و توانایی دارد که بتواند نقش یک شخصیت چندوجهی مانند اسکوبار را بازی کند، کسی که میتوانست بسیار مسحورکننده و در عین حال خطرناک و تهدیدآمیز باشد.»
او تاکید کرد «بهشت گم شد» فیلمی زندگینامهای درباره اسکوبار نیست. فیلمبرداری 11 هفته طول میکشد و از ماه مارس در پاناما آغاز میشود.
دل تورو 45 ساله در 2001 برای بازی در فیلم «قاچاق» برنده اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل شد و برای «21 گرم» هم نامزد اسکار بود. این بازیگر پورتوریکویی اخیرا فیلم «وحشیها» به کارگردانی الیور استون را روی پرده سینماها داشت.
اسکوبار رهبر کارتل بدنام «مدلین» و یکی از ترسناکترین رهبران قاچاقچی دنیا بود. او و گروهش نه تنها عامل قاچاق کوکائین به آمریکا و دیگر نقاط دنیا بودند بلکه با بمبگذاری در بوگوتا پایتخت کلمبیا عملا رعب و وحشت ایجاد میکردند. اسکوبار دسامبر 1993 در مرکز فرماندهی خود در شمال غربی کلمبیا در 44 سالگی کشته شد.
چند سال پیش، دو فیلم دیگر درباره اسکوبار در هالیوود در دست ساخت قرار گرفت، اما هیچ کدام به نتیجه نرسیدند. یکی از آنها «اسکوبار» به کارگردانی آنتوان فوکوا و تهیهکنندگی الیور استون و پروژه دوم «کشتن پابلو» به کارگردانی جو کارناهان بود./خبرآنلاین