کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
پسرم را خودم حمام کنم؟
شما به عنوان والدین هر روز با اتفاقات جدیدی روبهرو میشوید که باید در لحظه تصمیم بگیرید و کار درست را انجام دهید. مخصوصا اگر این موقعیت به مسائل جنسی مربوط باشد!
مادران زیادی در همین سایت راجع به یکی از این موقعیتها سوال کردهاند. موقعیتی که کودک آنها برای نخستین بار به تفاوتهای جنسیتی خودش با والدین واقف شده یا سوالاتی پرسیده که آنها را برای جوابگویی در موقعیت سختی قرار داده است. از طرفی هم مسائلی مطرح شده مانند اینکه والدین تا چه سنی میتوانند بچههای جنس مخالف را با خود به حمام ببرند؟ از چه زمانی باید مراقب این باشند که بچهها موقع تعویض لباس بدن آنها را نبیند و...
با دکتر مهراندخت پورشایگان، روانشناس کودک و نوجوان، راجع به این موقعیتها سوال میکنیم. او میگوید: بچهها از وقتی که به دنیا میآیند تا دوسالگی تمام نیازهایشان را با مادرشان بر طرف میکنند و برای تمام وجوه زندگی به مادرشان وابستهاند.
مادر نیز به عنوان مراقب بچهها به خصوصیترین وجوه فرزندشان واقف هستند چون کارهایی مانند نظافت بچه، عوض کردن پوشک و حمام بردن آن به عهده مادر است. چه نوزادان دختر و چه نوزادان پسر، اولین تجربههای محبت و عشق را با نوازش و بغل کردن از مادرشان میگیرند و نزدیکترین ارتباط را با او دارند. اما با بزرگ شدن بچهها این رابطه باید به تدریج تغییر شکل دهد تا هم بچهها مستقل شوند وهم والدین با بچههایشان به مشکل برنخورند.
یکی از این روابط که باید به تدریج شکل جدیدی به خود بگیرد حمام بردن بچههاست. در اغلب موارد مادرها بچهها را با خودشان حمام میبرند و اگر فرزندشان پسربچه باشد ممکن است سوالاتی را در ذهن کودک شکل دهد که چرا بدن او با مادرش متفاوت است. با بزرگ شدن بچهها پدرومادرها باید حتی به این مساله توجه داشته باشند که ممکن است بچهها موقع لباس عوض کردن بدن والدینشان را ببینند و سوالاتی در ذهنشان شکل بگیرد.
با دیدن تفاوتها بچهها سوالاتی میپرسند مثل اینکه چرا مادرش او را به دنیا آورده و پدر این کار را نکرده یا اینکه چرا مادرش به او شیر داده است؟ حتی اگر این سوالات را به زبان نیاورند با لمس بدن مادر این کنجکاوی را نشان میدهد. بهترین واکنش والدین در مقابل چنین سوالات یا حرکاتی این است که رفتار سنجیده داشته باشند و با لطافت و خونسردی به کودکشان توضیحاتی بدهند که در حد فهم او باشد. خیلی مهم است که بچهها فکر نکنند ما به آنها جواب سر بالا میدهیم یا میخواهیم او را از سر خودمان باز کنیم. جوابهایی مانند اینکه: «وقتی بزرگ شدی خودت میفهمی...» یا «بچه نباید از این سوالات بپرسد...» یا پاس دادن بچه به یکدیگر مثلا اینکه مادر میگوید از بابا بپرس و پدر میگوید از مامان بپرس تا بچه خسته شود و دست از سوال پرسیدن بردارد.
بهترین کار در مقابل این وضعیت این است که شما از روشهای بازی درمانی یا قصهگویی استفاده کنید. مثلا برایش قصه مرغی که تخم میگذارد یا گاوی که بچه میزاید را بگویید و توضیح دهید که در حیوانات هم جنس نر نمیتواند تخم بگذارد یا بچه بزاید. با این روش بچهها تفاوت را از طریق طبیعت درک میکنند که تنها جنس ماده میتواند بچه بزاید و به آن بچه شیر بدهد. با این توضیح که این طبیعت موجودات است که خداوند در ذات آنها قرار داده است. این هم یک روش علمی است که ما با استفاده از آن تفاوتها را توضیح میدهیم و هم اینکه کودک احساس نمیکند که ما مقابلش ایستادهایم.
راجع به نوع پوشش والدین نسبت به کودکی که جنس مخالف آنهاست باید توجه داشت که تا 2تا3 سالگی کودک هنوز به مهارتهای انگشتی تسلط پیدا نکرده و نسبت به جنسیت خود آگاهی ندارد. بنابراین حمام بردن کودکی که جنس مخالف ماست یا لباس عوض کردن در حضور او ایرادی ندارد اما از 3/5 تا 4 سالگی به بعد باید از این کار اجتناب کنند چون ممکن است ذهن بچه با سوالاتی مشغول شود و در ذهنش تصویرهایی بسازد. البته این به آن معنا نیست که بچهها حس جنسی پیدا کنند بلکه این صرفا نوعی برانگیختگی است و مانند احساسات بلوغ نیست. تا سن زیر 5سال میتوان خیلی از مسائل را برای بچه توضیح داد و روابط علی ومعلولی را در حد فهم کودک بازگو کرد. ولی لازم نیست که حتما همه چیز را با ذکر جزییات و خیلی دقیق به کودک توضیح دهیم. در سن پیش از دبستان بچهها خیلی زود راضی میشوند.
در مورد حمام بردن پسربچه، بهتر است مادران کودک را در یک وان کوچک بگذارند و اجازه دهند او به مدت نیم ساعت در آب بازی کند و بعد خودشان با لباس سروبدن بچه را بشویند. لازم نیست که حتما خودشان همراه بچه حمام بگیرند.
ویدیو مرتبط :
ماین کرافت دوبله شده ی خودم و پسرم داییم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ضرب المثل خواندنی خودم جا ,خرم جا
افراد خونسرد و بی اعتنا خاصه آنهایی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی ببینند در جهان زیاد هستند.این گونه آحاد و افراد بشری به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. همان قدر که بارشان به منزل برسد و مقصودشان حاصل آید اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد. به این دسته از مردم چنانچه در زمینۀ عدم توجه به مصالح اجتماعی ایراد و اعتراض شود شانه بالا انداخته در نهایت خونسردی و بی اعتنایی به این عبارت مثلی تمثل می جویند و می گویند:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا خواه نزا!"
یا به طور خلاصه می گویند: "خودم جا، خرم جا" مجازاً یعنی سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود لاغیر.( دیگی که برای من نجوشه ، توش سر سگ بجوشه !)
عبارت بالا که سالهای متمادی در منطقۀ غرب ایران هنگام وضع حمل زنان باردار مورد استفاده و اصطلاح قرار می گرفت از واقعۀ تاریخی جالبی ریشه گرفته که نقل آن خالی از لطف و فایده نیست.
خواجه نصیرالدین طوسی قبل از آنکه مورد توجه ناصرالدین شاه محتشم واقع شود و به دربار اسماعیلیله راه یابد یک بار به بغداد رفت تا یکی از تألیفاتش را که در مدح اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) بود به مستعصم خلیفۀ عباسی تقدیم نماید. در این مورد میرزا محمد تنکابنی چنین می نویسد:
"... آنچه مشهور است اینکه محقق طوسی در مدت بیست سال کتابی تصنیف کرد که در مدح اهل بیت پیغمبر (ص) بود. پس از آن کتاب را به بغداد برد که به نظر خلیفۀ عباسی برساند. پس زمانی رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد به تفرج و تماشا اشتغال داشتند. پس محقق طوسی کتاب را در نزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصب به مدایح آل اطهار پیغمبر علیهم صلوات افتاد آن کتاب را به آب انداخت و گفت:"اعجنبی تلمه" یعنی خوش آمد مرا از بالا آمدن آب در وقتی که این کتاب را به آب انداختم و قطراتی از آب بالا آمدند! پس بعد از اینکه از آب بیرون آمدند محقق طوسی را طلبیدند.
"ابن حاجب گفت:"که ای آخوند، تو از اهل کجایی؟" گفت:"از اهل طوسم."
"ابن حاجب گفت:"از گاوان طوسی یا از خران طوس!؟" خواجه فرمود که: "گاوان طوسم."
"ابن حاجب گفت:"شاخ تو کجاست؟"
"خواجه گفت:"شاخ من در طوس است، می روم و آن را می آورم!" پس خواجه با نهایت ملال خاطر روی به دیار خویش نهاد و از ترس عمال ابن حاجب بدون آنکه توشه و زاد راحله ای بردارد با مرکوبش که دراز گوش نحیف وامانده ای بود از بیراهه به ایران مراجعت کرد."
پس از چندی شبانه روز به قریه ای از قرای کردستان رسید و به دنبال پناهگاهی می گشت تا شبی را به روز آورده خود و چهار پایش رنج خستگی را از تن بزدایند. در این موقع عده ای زن و مرد را به حال اضطراب و نگرانی دید. از جریان قضیه جویا گردید معلوم شد زن روستایی چند روز است برای وضع حمل دچار سختی شده اکنون میان مرگ و زندگی دست و پا می زند.
خواجه فرصت را مغتنم شمرده مدعی شد که بیمار باردار را بدون هیچ خطری بزایاند. وابستگان زن دهاتی مقدم خواجه را گرامی شمرده در مقام پذیرایی و بزرگداشت وی برآمدند. خواجه دستور داد قبلاً مرکوب خسته و فرسوده اش را تیمار کرده در طویلۀ گرم جای دادند و آب و علوفه اش را تدارک دیدند. سپس فرمان داد اطاق گرم و تمیزی برای آسایش و استراحت خودش آماده کردند. پس از آنکه از این دو رهگذر خیالش راحت شد و غذای گرم و مطبوعی به اشتهای کامل صرف کرد با اطلاعاتی که در علم پزشکی داشت برای رفع درد و زایمان بیمار تعلیمات لازم داده ضمناً دعایی نوشت و به دست صاحبخانه داد و گفت:"این دعا را با مقداری گشنیز بر ران چپ زائو ببندید و مطمئن باشید که به راحتی فارغ خواهد شد ولی متوجه باشید که پس از وضع حمل دعا را از ران چپش فوراً باز کنید و گرنه روده هایش را بیرون خواهد آورد."
اتفاقاً زکریای قزوینی راجع به خاصیت گشنیز که در حکایت بالا ذکر شده چنین می نویسد:
"کزبره: او را به پارسی گشنیز خوانند و شیخ الرییس گوید که اگر کزبره را به آهستگی از بیخ برکنند و بر ران زنی ببندند که زادن او دشخوار بود در حال خلاص یابد."
باری، هنوز دیر زمانی از تجویز خواجه و بستن دعا بر ران چپ بیمار حامله نگذشته بود که به راحتی وضع حمل کرد و از خطر مرگ نجات یافت.
بامدادان خواجه نصیرالدین طوسی بر درازگوش سوار شده با زاد و توشۀ کافی به جانب طوس روان گردید. پس از چندی چون دعا کردند دیدند که خواجۀ طوسی چنین نوشته بود:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا، خواه نزا!"
شنیده شد که این دعا دیر زمانی در بعضی از قراء و قصبات مناطق غرب ایران برای زایمانهای سخت و دشوار چون حرز جواد به کار می رفت و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمد.