کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
مامان... من دکتر نمیام!
آیا وقتی به کودکتان میگویید «وقت رفتن به پزشک است» فرار میکند؟ آیا وقتی در حال تعقیب برای گرفتن او هستید، با خود فکر میکنید کاش راه آسانتری برای مراجعه به مطب پزشک وجود داشت؟
بخشی از احساسات کودکان بهراحتی آشکار میشود، از این رو بگذارید حرفشان را بزنند. بخشی نیز مخفی و ناگفته باقی میماند که لازم است به آن توجه کنید. در هر صورت لازم است ترس و نگرانی کودکتان را دریافته و به او کمک کنید. در ادامه شما را با نحوه رسیدگی به ترس کودکان از مراجعه به پزشک آشنا کرده و راهکارهایی برای غلبه بر ترس آنها ارائه کردهایم. اگر فرزند کوچکی دارید که در مراجعه به مطب پزشک مشکل دارد، این مطلب برای شماست.
چرا از پزشک میترسند؟
بسیاری از کودکان از مراجعه به پزشک دچار ترس و نگرانی میشوند و این مختص شما نیست. ترسهایی که در اکثر کودکان مشاهده میشود، غالبا در موارد زیر خلاصه میشود:
جدایی از والدین: کودکان اغلب از این میترسند که والدین آنها را در اتاق معاینه تنها بگذارند. ترس از جدایی در طول معاینات پزشکی عمدتا در کودکان زیر 7سال یک امر رایج است، اما میتواند در بچههای بزرگتر یک حس ترسناک باشد.
درد: کودکان از این میترسند که بخشی از روند معاینات دردآور باشد. کودکان 6 تا 12سال اغلب از تزریق آمپول میترسند.
عملکرد پزشک: نگرانی بعضی کودکان به شیوه معاینات پزشک برمیگردد. یک کودک خردسال، سرعت عمل، کارایی و نظرات پزشک را با ترشرویی و عدم علاقه او اشتباه میگیرد. کودکان نمیدانند پزشک چه روندی برای درمان خواهد داشت، بنابراین پزشک را یک فرد بداخلاق میپندارند که آمپول به دست منتظرشان است.
ناشناختهها: کودکان اغلب از این میترسند که روند معاینات سختتر از آن چیزی باشد که والدین میگویند. برخی بچهها که مشکلات سادهای دارند، گمان میکنند باید جراحی شوند، برخی نیز فکر میکنند در حال مرگاند.
چگونه به او کمک کنید
کودک را به بیان احساساتش تشویق کنید و سپس به زبان ساده با او حرف بزنید. اگر ملاقات با پزشک برای یک معاینه معمولی ترتیب داده شده، به کودک توضیح دهید که «یک ملاقات دوستانه خواهید داشت. پزشک وضعیت رشدت را بررسی میکند و سوالاتی میپرسد که از وضعیت سلامتت مطمئن شود. تو هم میتوانی سوالهایت را از پزشک بپرسی.» اگر ملاقات با پزشک برای تشخیص و درمان بیماریهای خاص ترتیب داده شده، به زبان ساده برایش توضیح دهید که پزشک میخواهد از طریق معاینه به او کمک کند که حالش بهتر شود.
اگر کودکتان احساس گناه دارد
اگر فرزندتان بهدلیل یک بیماری خاص مورد تمسخر سایر بچهها قرار گرفته است، باید تا میتوانید تلاش کنید احساس شرم و گناه او را برطرف کنید. شپش سر، خارش ناشی از کرمک و خیس کردن لباس ازجمله اتفاقاتی هستند که باعث سوءبرداشت دیگران میشوند. حتی اگر همیشه حامی فرزندتان بودهاید، قبل از مراجعه به پزشک به او اطمینانخاطر دهید که بیماری به هیچ عنوان تقصیر او نبوده و این اتفاق برای خیلیها میافتد. کودکانی که بهدلیل بیماری نزد پزشک میروند، اغلب بهخاطر این مسئله احساس گناه میکنند.
درمورد بیماری یا وضعیت سلامت کودک با او صحبت کنید و به او اطمینان دهید که بیماری تقصیر او نیست و برای هر کودکی رخ میدهد. همچنین، تاکید کنید که بچههای سالم هم نزد پزشک میروند. البته، اگر فرزندتان بهعلت سهلانگاری دچار آسیب یا صدمهای شده، بهتر است بهصورت منطقی رابطه علت و معلولی عمل و آسیب را برایش توضیح دهید. با این حال، همیشه سعی کنید احساس گناه او را برطرف کنید. مثلا بگویید: «حتما یادت رفته بود این کار چه خطراتی دارد. اما مطمئنا حالا میدانی و دیگر مرتکب این اشتباه نمیشوی.»
مراجعه به پزشک، مجازات نیست
اگر فرزندتان بهطور مکرر قوانین را زیر پا گذاشته و به خود صدمه میزند، با پزشک صحبت کنید. این نوع رفتارهای نگرانکننده نیازمند معاینات دقیقتری هستند. در هر صورت بهتر است به کودک توضیح دهید که مراجعه به پزشک برای او یک مجازات نیست.
از بازی کمک بگیرید
کودکان حین بازی بهتر یاد میگیرند، بنابراین بهتر است در حال بازی سوالاتی را در رابطه با ترس و نگرانیهایش مطرح کنید. مثلا میتوانید با استفاده از یک خرس عروسکی به او نشان دهید که یک پرستار چگونه قد و وزن کودکان را اندازهگیری میکند.
کتاب هم کمککننده است
کتابهای زیادی درمورد کمک به کودکان در این رابطه وجود دارد. شما میتوانید از طریق پزشکبازی به کودک نشان دهید که حین معاینه چه اتفاقاتی رخ میدهد.
حریم خصوصی بدن کودک
والدین باید به کودک بفهمانند که حریم خصوصی که در رابطه با بدن آنها وجود دارد، کماکان سر جایش است، اما پزشکان، پرستاران و والدین میتوانند گاهی تمام بدن کودک را معاینه کنند. به کودک اطمینان خاطر دهید که حین معاینه در اتاق پزشک حاضر خواهید بود.
او را به نوشتن سوالات تشویق کنید
از فرزندتان بخواهید به سوالاتی فکر کند که میخواهد از پزشک بپرسد؛ آنها را یادداشت کرده و در روز ملاقات از پزشک بپرسید.
یا اگر فرزندتان به اندازه کافی بزرگ شده، میتواند شخصا سوالاتش را بنویسد و از پزشک بپرسد. اگر مشکل فعلی در گذشته هم اتفاق افتاده، از عوامل موثر و غیرموثر بر روند درمان کودک یک فهرست کامل تهیه کنید. کودکان از مشاهده نقش فعالانه شما در روند درمانشان اطمینانخاطر مییابند. در این شرایط میتوانید اطلاعاتی به پزشک بدهید که او را در تشخیص آگاهانه بیماری یاری کند.
انتخاب پزشک
باید پزشکی انتخاب کنید که نیازها و ترسهای کودک را درک کند و بتواند بهراحتی و به شیوهای دوستانه با او ارتباط برقرار کند.
سابقه بیماری
قبل از مراجعه به پزشک فهرستی از بیماریهای قبلی کودک تهیه کرده و برای پزشک شرح دهید.
طی درمان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاید وقتی میخواهید فرزندتان را برای معاینه نزد پزشک ببرید، ندانید که در طول معاینات چه اتفاقی رخ خواهد داد. در این صورت میتوانید از پرستار یا پزشک مربوطه سوال کنید که روند معاینات را بهصورت کلی برایتان شرح دهند. از این رو میتوانید شرح اتفاقات را به زبان ساده و بیتکلف برای فرزندتان توضیح دهید. کودکان در شرایطی که بدانند حین معاینه چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، احساس راحتی و ایمنی بیشتری خواهند داشت.
چطور با درد مقابله کند؟
به کودک اطمینان دهید که حینمعاینه در اتاق پزشک حاضر خواهید بود و اینکه انجام معاینه برای درمان یا شناسایی بیماری ضرورت دارد. بسیاری از نوجوانان ترجیح میدهند بدون پدر یا مادر خود نزد پزشک بروند یا اینکه حداقل با والدین همجنس خود به اتاق معاینه بروند. اولویت آنها باید محترم شمرده شود. در صورتی که با کودک صادق باشید و این صداقت را به او نشان دهید، او خواهد توانست با درد و ناراحتی بهتر مقابله کند.
تست خون یعنی چه مامان؟
اگر قرار است حین یا پس از معاینه از کودک نمونه خون گرفته شود، مراقب باشید چطور این کار را برایش توضیح دهید. بعضی کودکان تصور میکنند که گرفتن نمونه خون به معنای آن است که تمام خون بدنشان گرفته میشود. به فرزندتان بیاموزید که بدن حاوی مقدار زیادی خون است و تنها بخش بسیار اندکی از آن (معمولا بیش از یک یا دو قاشق چایخوری، حدود 10میلیلیتر) حین آزمایش گرفته میشود.
ویدیو مرتبط :
دکتر رضا ناظری-میهمان دستپخت مامان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مامان ،موبایل دار می شود!
یک روز یکی از دوستان مامانم(خاله زهره من)منزل ما بود .ایشان به اتفاق مامانجزوه هایی را میخواندند که در یک همایش به آنها داده بودند.ناگهان کنجکاوی مامان گل کرد و با موبایلش شماره خاله ام را گرفت صدایی ظریف و زنانه گفت:«مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد»مامانم خندید و گفت مشترک مورد نظر ور دل من نشسته،اونوقت اینا میگن ...خاله زهره گفت:این که چیزی نیس،من شماره دوستمو گرفتم همین صدا گفت:«این شماره در شبکه موجود نمیباشد»در صورتی که من خودم با همین دو تا چشام،سند موبایلشو دیدم!من ساکت نشسته بودم و چیزی نمیگفتم.
آخه ما خیلی اصرار کرده بودیم که مامان موبایل بگیرد،او همیشه می گفت:شما ها جوون هستید و ما نگرانتون میشیم،شما داشته باشید بهتره.به او گفتیم:شما هم هیچ وقت خونه نیستید!یا همایش هستین یا سمینار یا کنگره!خوب بعضی وقت ها شما هم دیر میکنید و ما نگرانتون می شیم.بعد هم براش خوندیم:«جایی نمیروی که دل بیقرار من تا بازگشتن تو به صد جا نمیرود!»
در اثر همین اصرارهای متمادی!بالاخره دو سال پیش،مامان برای موبایل ثبت نام کرد.وقتی که مامان برای تحویل سیم کارت مراجعه کردةمسوول دفتر تلفن همراه گفت:«خانم مژدگانی بدین،شمارتون خیلی رنده.»مامان هم که ماشاالله در بخشش،دست حاتم طایی را از پشت بسته،200تومان به او داده بود!خودش گفت که آقاهه!چپ چپ نگاهش کرده لابد آقاهه فکر کرده مامان از پشت کوه دماوند آمده!به همین دلیل به معاملات ارزی و جاری مملکت وارد نیست!
مامان خوشحال به خانه آمد و جریان را تعریف کرد.بعد گفت:چه خوب شد آقاهه متوجه دو رقم آخر شماره نشد.پرسیدم:چطور؟گفت:چون دو رقم آخرش میشه عدد بیست!خوب،مخابراط هم که میدونه که«من خودم نمره بیستم،من مثه هیچ کسی نیستم»فریادمان در آمد و گفتیم:«وای...مامان تو رو خدا بس کن!چقدر از خودت متشکری.فردا برو یه دسته گل بگیر بذار جلوی آیینه!»مامان گفت:مرسی که یادم آوردین،اتفاقا برای خودم یک نوشابه باز میکنم!میبینید تو رو خد،مامانای این دور و زمونه رو!ظرفیت داشتن یک گوشی موبلیل را هم ندارند،آن وقت میخواهند پاجرو و ماکسیما هم بخرند.بگو یک دفعه دانشگاه آزاد هم بروند!
از روزی که موبایل به مامان داده اند،دائم آن را با خود این طرف و آن طرف می برد.وقتی به مهمانی می رود سفارش میکند«حتما به من زنگ بزنید هان»طفلک،هیچ کس به او زنگ نمی زند!حالا تازه شروع کرده که شماره اش را به دوستانش بدهد.راستی یادم رفت بگویم،قبل از این که سیم کارت را بدهند،بابای من که میخواست خیلی مدرن و روشنفکرانه عمل کند،از همه دوستانش پرس و جو کرد تا بتواند آخرین مدل گوشی را برای مامان بخرد.
مامان دلش میخواست گوشی مدل تعظیمی یا به قول خودش از آنهاییکه درش باز میشود،داشته باشد،دوربین دار که نمیخواست،چون میگفت:«هم گرونه و هم هر چیزی مال یه چیزیه!موبایل که دوربین عکاسی نیست!بعد مثل آدم های باکلاس!نشست و کاتالوگ گوشی را خواند.از نوشته انگلیسی که سر در نیاورد،ولی از ترجمه فارسی اصلا چیزی نفهمید ولی بالاخره ما به او یاد دادیم که در همایش ها!آن را روی ویبره بگذارد.مامان دوست ندارد موبایل را از گردنش آویزان کند و میگوید:این دیگه خیلی تیر آجری(تین ایجری)میشه(بابا کاریکلماتور).بنابراین چون موبایل توی کیفش است متوجه ویبره نمیشود و همه اش miss callدارد !smsهم که الحمدالله ندارد!خدا پدر و مادر خواهرم را بیامرزد که به مامان یاد داد چطئری smsهایش را بخواند.چند وقت بعد خواهرم براش smsفرستاد«وقتی بارون مییاد تو منو به اندازه قطره های بارون که میگیری دوست داری ولی من تو رو اندازه اون قطره هایی که نمیتونم بگیرم دوست دارم»باید بودید و اشک های مامانم را می دیدید و قربان صدقه هایش را میشنیدید!ای خواهر زبل