کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
فرزندخواندگی؛ ژن مهمتر است یا تربیت؟
کمی نگاهشان با دیگران متفاوت است. به این فکر میکنند چرا باید بچهدار شد وقتی بچههای بیسرپرست زیادی وجود دارند که چشمشان به دستهای گرم پدر و مادرانی، برای آنکه کمی محبت به آنها ببخشند، خیره مانده است.
این شرایطی بود که در خانوادهشان بیسابقه نبود. برادری داشت که سالها برای آنکه بتواند طعم پدر بودن را بچشد، تلاش کرده بود و سختیهایی زیادی کشیده بود. تا بنبستهای پیاپی به این نتیجه رسانده بودش که حضانت بچهای را بپذیرد. راهی که پس از انتخابش نیز چندان راحت نبود.
هدیهای که به سختی به چنگ آمد
اسمش هدیه است. از آن دخترهای شیرین زبان و بانمک که سالها برای به دست آوردنش دویده بودند. امیر برادر مهتاب میگوید: «فکر میکردیم همینکه تصمیم بگیریم بچهای را به فرزندخواندگی قبول کنیم، همه چیز حل خواهد شد. اما این انتخاب هم چندان راحت نبود. تازه از آن زمان بود که وارد پروسه طولانی و خستهکننده پدر و مادرخوانده شدن شدیم.» هرچند الان هدیه برای ما آن سختیها را هموار کرده است و کمتر به آن فکر میکنیم.
اما طبق قانون سازمان بهزیستی، آن دسته از کودکانی به فرزندی سپرده میشوند که تحت سرپرستی سازمان بهزیستی باشند یعنی والدین یا جد پدری آنها، شناخته شده نباشد و از بچههایی نباشند که موقتی در پرورشگاه زندگی میکنند و قرار است به خانوادهشان بازگردانده شوند. این حضانت نیز باید از طریق مراجع قضایی انجام شود. از زندگی مشترک زوجهای متقاضی حداقل 5 سال گذشته باشد و یکی از آنها بیش از ۳۰ سال سن داشته باشد.
هر دو این مساله را بخواهند، به دلایل پزشکی بچهدار نشده باشند، سابقه کیفری و سوء پیشینه نداشته باشند. سلامت جسمی و روانی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی خوب و نداشتن اعتیاد از شرایط دیگر این لیست بلند بالاست که هیچ یک مشکل و مساله زوجهایی که میخواهند فرزندی را حضانت کنند نیست. مساله از جاهای دیگری آغاز میشود؛ داشتن مایملک و به نام زدن یکسوم اموال به نام فرزندخوانده که ممکن است کار را برای بعضی از متقاضیان سخت کند.
آیا باید بهزیستی را دور زد؟
امیر میگوید: «همسرم عاشق بچه است. اصلا چه کسی است که بچه دوست نداشته باشد. اما اینها همه دست خداست. نمیگویم ما زندگی را از صفر شروع کردیم. اما با حداقلها زندگی را سر و سامان دادیم. برای اینکه بدانید این حضانت چقدر برایمان گران تمام شد همین بس که بگویم پدرم را مجبور کردم ارثش را در زمان حیاتش تقسیم کند و سهم ما را بدهد تا دستمان کمی بازتر باشد و بتوانیم طعم مادر و پدر شدن را بچشیم. احساس کردم پدرم شکست.
اما خم به ابرو نیاورد و این کار را کرد. همان وقت فهمیدم پدر و مادر شدن خیلی سخت است. پس از مراحل به نام زدن اموال باید حساب پس اندازی برایش باز میکردیم و برایش بیمه آتیه میگرفتیم. اما باز غائله خاتمه پیدا نکرد. ما که بچه نوزاد میخواستیم باید در صف طویلی منتظر میماندیم تا نوبتمان شود. آن انتظار بیش از همه مراحل دیگر کشنده بود. چون دیگر کاری از تو ساخته نیست. باید فقط منتظر بمانی.»
این در حالی است که قضات نیز معتقدند قرار نیست هر کسی که پول دارد کودکی را به فرزندی قبول کند، هدف اصلی فرزندخواندگی تامین منافع مادی و معنوی کودکان بیسرپرست است. البته در دورهای آزمایشی و 6 ماهه، باید حداقل سه بازدید از طرف مددكاران اجتماعی از خانواده فرزندپذیر انجام شود و درصورت تایید وضعیت مراقبت از فرزند و توانایی خانواده و حفظ منافع فرزند، گزارش نهایی تهیه و برای صدور حكم قطعی سرپرستی به دادگاه ذیربط منعكس شود. درباره گرفتن شناسنامه كودك با مشخصات والدین قانونی هم بعد از گذشت دوره شش ماهه آزمایشی و صدور حكم قطعی اقدام میشود.
همینها هم بود که مهتاب را منصرف کرد تا دست به دامن نهادهای دولتی نشود. او که شاهد همه اتفاقهایی بود که برای امیر افتاده،تصمیم گرفت از راه دیگی اقدام کند . در اتفاقی که برای یکی از اقوام همسرش افتاد، مرد خانواده درگذشت و زن هزینه نگهداری از بچهاش را نداشت، مهتاب آن کودک را به فرزندی پذیرفت؛ پسری با نام خانوادگی همسرش و با این شرط که با مادر اصلی در ارتباط باشند.
امیر میگوید: «ثبتنام والدین اصلی در شناسنامه کودک یکی از مشکلات اساسی حضانت است که باید با همکاری چندین سازمان انجام شود.» طبق آمار در سال گذشته تعداد فرزندانی كه به خانوادههای متقاضی واگذار شدهاند نسبت به سال پیش از آن، تغییر خاصی نداشته است. ضمن آن كه حدود 1000 خانواده فرزندپذیر در نوبت هستند. تعداد كودكان دارای شرایط واگذاری به خانوادههای فرزندپذیر، حداقل یك پنجم خانوادههای متقاضی است و البته همه فرزندان سازمان بهزیستی شرایط فرزندخواندگی را ندارند. این در حالی است که در قوانین جدید کودکان بدسرپرست نیز به این لیست برای فرزندخوانده شدن اضافه شدهاند. این یعنی امکان واگذاری ۵۰ درصد کودکان سازمان بهزیستی مهیاست. رقمی که در گذشته فقط ۱۸ درصد بود.
در حال حاضر حدود ۲۳ هزار کودک بیسرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی هستند و در خانههای کودک و نوجوان زندگی میکنند که ۸۷ درصد این کودکان بد سرپرستند. سالانه حدود یک هزار تا ۱۲۰۰ نفر از کودکان که جد پدری ندارند و هویت خانوادگیشان مشخص نیست به سرپرستی دائم سپرده میشوند.
عاقبت گرگزاده گرگ شود؟
منیر از آن دسته مادرانی است که هیچ چیز از مادر بودن کم نگذاشته است. خودش متخصص کودکان است و همه چیز را درباره آنها به شکل علمی میداند و همه کارهایش در تربیت فرزند کارشناسانه است. اما میگوید: «متاسفانه من که همیشه میگفتم همه چیز به تربیت ربط دارد، حالا پس از گذشت 5 سال که از حضانت دخترم میگذرد کمی عقایدم تغییر کرده است. نمیخواهم به آن شعرِ عاقبت گرگزاده گرگ شود ... اشاره کنم. نه! میخواهم بگویم خیلی چیزها هم ژنتیکی است. با اینکه برایش کم نگذاشتهام و از هیچ چیز در بهتر رشد کردن و تربیتش دریغ نکردهام، اما گاهی از بعضی رفتارهایش شوکهمیشوم.» این حرفهای منیر البته از سوی مربیان دخترش هم مورد تصدیق است. به نظر اکرم که مربی این دختر است، گاهی کودک 5 ساله رفتارهایی از خود بروز میدهد که شرارتهایش در مقابل بچههای دیگر مربیان را نگران میکند: «گاهی خصومتها، دعواها، جدلها و ... این بچه انقدر بددلانه و خصمانه است که نگران میشوند این بچه در چه خانوادهای بزرگ میشود!»
دکتر شیخالاسلامی که از متخصصان کودکان و مشاوران والدین است و در این موسسه کار میکند، به درخواست اکرم در پاسخ به بروز چنین رفتارهایی از یک کودک به ما میگوید: «بعد از اینکه برای بررسی رفتار این کودک از مادرش خواهش کردم به دفتر ما بیاید و از او مرحله به مرحله درباره رفتارهای تربیتیاش پرسیدم متوجه شدم این بچه در شرایط تربیتی ایدهآلی رشد کرده است. این بود که احساس کردم باید به مرحله جنینی رجوع کرد. اینکه وقتی این کودک در شکم مادر بوده، مادر چه شرایطی روحی را گذرانده است. همان وقت بود که فهمیدم این بچه به حضانت پذیرفته شده است.»
با اینکه موسسه چندبار اقدام به اخراج این کودک کرده، اما هربار منیر در قبال این تصمیم مقاومت کرده و خواسته با کمک موسسه کودکش در شرایط طبیعی رشد کند. حالا اما تصمیم دارد دختر دیگری را نیز با سن بالاتر از فرزندش به سرپرستی بگیرد تا بچهها با هم رشد کنند. میگوید: «مدتی است هر چند هفته یکبار دختر دیگری را برای فرزندخواندگی به خانه میآوریم تا با دخترمان ارتباط بگیرد و هر دو را به جلسات مشاوره میبرم تا پذیرششان را نسبت به این موقعیت بالا ببرم. شاید همراهی یک خواهر دیگر هم به ما و هم به دختر کوچکم کمک کند. ضمن اینکه من از همین حالا دختر جدید و بزرگترم را هم واقعا عضوی از خانواده خودمان میدانم.»
چقدر انتظار؟
مهتاب همچنان پس از گذشت 9 سالی که از پذیرش فرزندش میگذرد، معتقد است همه چیز به تربیت ربط دارد. او معتقد است اگر پسرش در آن شرایط خانوادگی رشد میکرد شکل دیگری از زندگی را تجربه میکرد. حال آنکه اکنون موقعیتهای بیشتر و بهتری کسب کرده است: «من منکر هوش بیشتر داشتن و زیباتر بودن با علم ژنتیک نیستم. اما رفتارها و نوع زندگی که فرد در آینده انتخاب میکند به تربیتش ربط دارد. ما برایمان مهم نبود فرزند زیباتری داشته باشیم. برایمان مهم بود آینده کسی را در جامعه تغییر دهیم و بهتر کنیم که راهنمایی برای ادامه زندگی یا بهتر زندگی کردن ندارد.»
کافی است سری به شیرخوارگاه آمنه یا صدها خانه کودکی که در این شهر وجود دارد بزنید و از مسیر طولانی که باید بپیمایید نترسید. به این خانهها بروید تا نگاه مضطرب کودکان در قرنطینه و اتاقهای کودک، دیگر یک لحظه آرامتان نگذارد. آنهایی که تازه پا به این خانه سرد گذاشتهاند و از خانواده جدا شدهاند و منتظرند طی چند ماه، همه آزمایشها را بگذرانند.
این دوره را بگذرانند که از قرنطینه بیرون بیایند و به دیگرانی در اتاقهای تنهایی و بیپناهی اضافه شوند. به آنهایی که بین شیطنتها و بازیها و بپر بپرهایشان غمی عمیق کنج چشمهایشان برق میزند و به هر آنکه از در میآید طوری نگاه میکنند که انگار منتظر پیامی هستند؛ پیامی مثل اینکه سلام دخترم... سلام پسر گلم... امروز چه کردی؟ کجا بودی؟ نگرانت شدم ... دلم برایت تنگ شده و ... شاید گاهی لازم است به آنها که منتظرمان هستند فکر کنیم و دست به کار شویم. شاید لازم است دیگر منتظر نمانیم و خودمان پایان انتظار خیلیهای دیگر باشیم.
ویدیو مرتبط :
رائفی پور : تربیت بچه خیلی مهم است...
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
نقش خانواده در تعلیم و تربیت کودکان دبستانی
خانواده در تعلیم و تربیت کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. يکي از نکات بسيار مهم در خانواده ، ارتباط است ، يعني والدين بايد به روش هاي صحيح برقراري ارتباط با کودکان ، آگاهي داشته باشند .
به منظور برقراري ارتباط صحيح ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند :
1-با فرزندان خود ارتباط برقرار کرده ، فرصت ابراز عقايد را به او بدهند ، به نيازهاي وي پي ببرند ، انتظارات آنها از کودک ، فرصت برقراري ارتباط به کودک ، زمينه اطمينان به والدين و مراجعه به آنها ، هنگام ايجاد مشکل و فراهم کنند .
پدر قبل از پدر بودن ، بايد با فرزندش دوست باشد ، علاوه بر اين ، او بايد قادر به اداره اين دوستي باشد تا مانع لوس شدن کودک گردد . به قول يکي از دانشمندان : " هر جا مشکلي در جامعه بود ، به حتم پاي آموزش و پرورش وسط است " يا به قول اريکسون : " فرزندان لوس معضل جامعه اند".
2-ايجاد فضاي آرامش بخش در خانواده : چنانچه والدين در صدد موفقيت تحصيلي و سلامت شخصيت کودکان باشند ، بايد محيط خانواده را از هر گونه درگيري و تنش دور سازند .
3-ايفاي نقش موثر در زمينه تکليف خانه : والدين نقش بسيار مهمي در تکليف خانه يا مشق شب کودک ايفا مي کنند . بسياري از بچه ها در انجام تکاليف خود اهمال مي ورزند . والدين بايد به صورت قطع با اين امر برخورد کنند و از فرزند خود بخواهند که در فرصت مناسب و مطلوب ، به انجام تکاليف خود بپردازند ، در غير اينصورت ، بايد از روش محروميت استفاده کنند، يعني وي را از بازي مورد علاقه يا تلويزيون محروم کنند.
4-تکريم شخصيت کودکان : ما بايد به بچه ها احترام بگذاريم و آنها را با الفاظ بد خطاب نکنيم .
5-تعامل با مربيان در مدرسه : والدين بايد در تعامل متقابل با مربيان باشند و از مشکلات فرزندشان در مدرسه مطلع شوند .
6-کمک به کودک در تعيين هدف و برنامه ريزي : فعاليتهاي کودک در طول هفته ، بايد تقسيم بندي شود و زمان خاصي براي تفريح ، تماشاي تلويزيون و انجام تکاليف در نظر گرفته شود . روش برنامه ريزي به منظور انجام برنامه هاي روزمره و تکاليف ، بايد به کودکان آموزش داده شود تا آنها بتوانند ، فن مهار زمان را بياموزند .
7-تشويق کنجکاوي و خلاقيت کودکان : به صورت جدي بايد از تحقير کودک خودداري کرد و هنگام کنجکاوي ، بايد به او فرصت سوال کردن داده شود. کودک نبايد به جواب هاي ما دست يابد تا خود به تفکر و انديشيدن بپردازد. خلاقيت کودک ، بايد پرورش داده شود ، نه اينکه او به اطاعت محض ملزم باشد. کودک نبايد به اطاعت کورکورانه عادت کند ؛ البته الگو برداري با دنباله روي فرق مي کند . منظور از الگو برداري ، اين است که کودک رفتار والدين را در مسأله اي چون نظم ، تقليد مي نمايد ، خود نيز به موقع کارهايش را با برنامه ريزي دقيق و منظم انجام مي دهد و از نظم پدر ، الگو برداري مي کند.
در ارتباط با دنباله روي ، عده اي معتقدند : بچه ها بايد مثل خودشان فکر کنند و کودک بايد به صورت دقيق ، عقايد آنها را در مورد مسائل اجتماعي، تقليد کند ؛ البته اين امر ، مانع رشد و پرورش آزاد کودک مي باشد ، زيرا کودک بايد به صورت مستقل ، به نظرات اجتماعي دست يابد .
8-انتظار پيشرفت از کودکان : کودک بايد بداند که والدين در همه زمينه ها از او انتظار پيشرفت دارند .
9-کاهش ترس از شکست در کودک : ما نبايد از کودکان انتظار نمره ٢٠ داشته باشيم ، زيرا اين امر ، ترس از شکست را در کودک ايجاد مي کند و اضطراب از امتحان را به دنبال خواهد داشت .
10-اعمال صحيح تشويق و تنبيه کودکان : ما بايد به صورت جدي ، از تنبيه بدني خودداري کرده ، به کارهاي درست کودک پاداش داده ، هنگام انجام اعمال نادرست ، از روش محروم کردن از خواسته ها و امتيازات استفاده کنيم ، زيرا تنبيه صحيح ، نبايد موجب تحقير کودک شود ، والدين نبايد در طولاني مدت با کودک قهر داشته باشند و آشتي بايد توسط يکي از والدين برقرار شود ، زيرا قهر طولاني و عدم توجه به کودک ، موجب احساس نا امني در کودک مي گردد و به بهداشت رواني وي لطمه وارد مي کند .
در مواقعي که والدين شاغل هستند و فرصت کافي براي برقراري ارتباط با کودک و درک او را ندارند ، بايد با مربيان مدرسه به صورت مداوم تعامل داشته باشند تا از طريق اين انجمن ، آموزشهاي بسيار مفيدي از جمله آموزش در زمينه تربيت کودک و نحوه برقراري ارتباط صحيح با وي ، به اولياء ارايه داده شود امروزه اکثر مدارس ، از روانشناسان به منظور آشنايي والدين با روشهاي نوين تعليم و تربيت استفاده مي کنند .
در دنياي مدرن ، درگيري والدين در کارهاي مختلف ، زياد است و معلمها وقت کافي براي تربيت فرزند را ندارند . ما نبايد به مدت زمان دقت کنيم ، بلکه بايد به کيفيت توجه شود . والدين مي توانند ، در عين حضور کم در حد يکي دو ساعت ، به درستي از زمان استفاده کنند ، يعني کيفيت ارتباط مهم است .
بهداشت رواني در کودکان دبستاني
در ادامه بحث تعليم و تربيت کودکان دبستاني ، به بعد مهم بهداشت رواني در کودکان دبستاني مي پردازيم .
والدين و مربيان در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش بسيار مهمي را ايفا مي نمايند ، زيرا در صورت عدم تأمين بهداشت رواني در کودکان دبستاني، آموزش نيز مختل خواهد شد .
بهداشت رواني
منظور از بهداشت رواني ، سازگاري فرد با محيط اطراف خود مي باشد، در صورتي که فرد بتواند خود را به راحتي با محيط اطراف تطبيق دهد، قابليتهاي خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفي و رفتاري باشد ، از بهداشت رواني برخوردار است .
والدين در تأمين بهداشت رواني کودک ، نقش مهمي به عهده دارند.
به منظور برخورد صحيح با فرزندان ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند:
-1داشتن اطلاعات کافي از نيازهاي گوناگون کودکان : کودک نياز به امنيت، آرامش ، محبت متقابل ، تعلق به گروه و شکوفايي دارد . والدين بايد نسبت به نيازهاي جسمي ، رواني و عاطفي کودک ، آشنايي کامل داشته باشند.
2-توجه به مراحل رشد کودک و ويژگيهاي هر مرحله از رشد : کودک هميشه بايد در حال تکوين و تحول در نظر گرفته شود ، به اين تربيت ، بايد از تربيت تکويني بهره جست . تربيت تکويني ، نوعي از تربيت است که مبتني بر ويژگيهاي رشدي کودک ، توانمنديهاي ذهني و عقلاني وي مي باشد. بنابراين ، والدين بايد از ويژگيهاي مختلف کودک در مراحل رشد ، مسائل آموزشي و مشکلات عاطفي وي آگاه باشند و بر شخصيت کودک و مسائل آن اشراف کامل داشته باشند .
راهکارهاي عملي موثر در تأمين بهداشت رواني کودکان ، عبارتند از :
1-انتخاب الگوي واحد و مشترک توسط هر يک از والدين ، در الگو پذير کردن کودک ، به منظور جلوگيري از سردرگمي وي .
2-تأمل نسبت به جوانب و عوارض تنبيه کودک ، ريشه يابي ناهنجاريها ، عدم قضاوت و ارزشيابي سريع مسائل ، زيرا اين احتمال وجود دارد که عامل بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري ، والدين و مربيان باشند .
3-کودک نبايد هيچ گاه احساس بي پناهي و ناامني کند ، او بايد از توجه و محبت کافي بهره مند گردد و هيچ گاه نبايد از تنبيه شديد ، به خصوص تحقير ، سرزنش و بي اعتنايي استفاده کرد .
4-جتناب از به خواب رقتن کودک هنگام ترس و اضطراب .
انواع ناهنجاريهاي رفتاري در کودک دبستاني
1-ترس : به طور معمول ، ترس در اثر يادگيري ايجاد مي شود . والدين بايد از بيان داستانهاي تخيلي ترسناک به کودک اجتناب بورزند تا موجب ايجاد ترس در وي نگردند .
مربيان نيز مي توانند ، در ايجاد ترس در کودک دخيل باشند . گاهي اوقات ، مربيان براي اداره کلاس ، ترس را در کودکان ايجاد مي کنندو خود را فردي مقتدر ، اخمو و انعطاف ناپذير نشان مي دهند . علاوه بر آن ، همکلاسي ها نيز موجب ترس کودک مي گردند و اين امر ، اثرات سوء رواني را بر کودک به جاي مي گذارد .
2-دزدي : کودک به دلايل مختلفي دزدي مي کند . کودک به دليل نياز مالي و عدم تأمين اين نياز از سوي والدين يا به دليل کمبود توجه و محبت ، دزدي مي کند . ولي در گروه همسالان ناسالم ، با الگوگيري از آنها و تحت تأثيرشان ، به منظور جلب تأئيد آنها ، دست به اين عمل مي زند .
3-ناخن جويدن : تحقيقات انجام شده ، نشان مي دهد که ناخن جويدن در کودک ، در اثر احساس ناايمني و اضطراب به وجود مي آيد .
4-پرخاشگري : تنبيه شديد بدني ، انضباط خشک ، تحقير و سرزنش، عوارضي از جمله پرخاشگري را به همراه مي آورند .
5-دروغگويي : کودک ممکن است که دروغگويي را از والدين يا براي به دست آوردن خواسته خود و فرار از موقعيت ناخوشايندي ، به دروغگويي مبادرت ورزد .
به طور کلي ، بي پناهي کودک در محيط خانه ، تنبيه بدني شديد ، زنداني کردن کودک و آزار وي ، تحقير و سرزنش ، بي توجهي ، عدم محبت متقابل، طرد کودک ، ناضايتي ، احساس ناايمني ، اضطراب و محروميت مالي، سبب بروز ناهنجاريهاي رفتاري در کودک مي گردند . به عبارت ديگر ، مي توان گفت که برخورد ناصحيح والدين در محيط خانه و مربيان در مدرسه موجب بسياري از ناهنجاريهاي رفتاري در کودکان مي شود .
به منظور پيشگيري از ناهنجاريهاي رفتاري ، بايد بين خانه ، مدرسه و مراکز تخصصي مشاوره اي ، هماهنگي لازم وجود داشته باشد . چنانچه ارزشها و باورهاي خانوادگي ، متفاوت از عقايد و هنجارهاي مدرسه باشد ، اين تعارض ، مي تواند زمينه ساز تشويق و نگراني و در نتيجه ، بسياري از اختلالات رفتاري در کودک باشد .
نقش مشاوره در مدرسه و دوران ابتدايي ، بسيار حساس و با اهميت مي باشد ؛ البته مشاوره به تنهايي قادر به حل مشکلات کودک نبوده و برقراري ارتباط بين مشاور ، والدين و معلم ، بسيار ضروري است .
نقش مشاوره در مورد افرادي که به نوعي دچار نقص و محروميت جسمي - حسي - حرکتي مي باشند ، از اهميت وافري برخوردار است . دانش آموزاني که دچار مشکل جسماني ( معلوليت بدني ) هستند ، حساسيت خاصي نسبت به نحوه برخورد اطرافيان دارند ، در نتيجه ، اين امر بهداشت رواني آنها را به خطر مي اندازد . اطرافيان هم بايد به نحوي با اين نقص برخورد نمايند که موجب احساس حقارت در وي نشوند .
اين کودکان را بايد به گروههايي که توانايي پذيرش آنها را دارند ، هدايت نمود، نه گروههاي برتري که موجب احساس ضعف کودک مي گردند . بر مبناي تحقيقات انجام شده ، حضور دانش آموزان ناشنوا يا کم شنوا در کلاسهاي عادي و ابراز توجه کافي از سوي معلمان و همکلاسيها ، مي تواند موجب سازگاري اين کودکان با افراد عادي گردد .
بنابراين ، بهداشت رواني عامل بسيار مهمي است که نيازمند هماهنگي گروههاي مختلف و برخوردهاي سالم تربيتي ، از بدو تولد کودک است و بايد دقت کنيم که سلامت رواني کودکانمان را به خطر نيندازيم .