فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
7 شخصیت خبیث «بازی تاج و تخت»
با رضایتِ روس بولتون، رمزی ملقب به نام خانواده پدریاش شد و رمزی بولتون خوانده شد. اما هرطوری حساب كنیم حرامزادگی بیشتر برازنده كسیست كه اشتیاقش به شكنجه و سلاخی و قتل عام هیچ كرانی ندارد.
هفت: سرسی لنیستر
مكار و آتشینمزاج است و هیچ اثری از بخشندگی در او نیست. مشهود است كه لنیسترها پیچیدهترین خاندان بازی تاج و تختاند. مخاطب در برابر آنها در دایرهای از خشم، نفرت و حرص گیر میكند در حالی كه نمیتواند منكر شود آنها جذاب و گاهی قابل تحسیناند و البته بیشترین سهم از هیجان روایات مجموعه، حول و حوش آنها و در پایتخت میچرخد. این میان تیریون كه حسابش از همه جداست. او محبوبترین شخصیت مجموعه است كه تا بحال نه تنها ذرهای مخاطبان را نرنجانده كه روز به روز عزیزتر هم شده است. جیمی هم پس از آزاد شدن از اسارت، در بزنگاههای فراوان از خودش اعاده حیثیت و شرافت از دست رفته را بازخرید كرده و این روزها به شمار محبوبین مجموعه آمده است. تایوین لنیستر با وجود خودكامگی قابل اعتنا و كثافتكاریهای آشكاری نظیر فاجعه هارنهال، به حكم اعتقاد جدیاش به مفهوم خانواده و اهمیت دادن به حفظ میراث و در صدر همه اینها هوشمندی، توانمندی و كاریزمای غیرقابل انكارش، همیشه مورد توجه بینندگان بوده است. به نظر میرسد میان لنیسترهای دوست نداشتنی، كفه نفرت از سرسی خیلی سنگینتر از دیگران است. آنچنانكه وقتی موهایش را تراشیدند و عریان در شهر عبورش دادند، دل خیلیها از شكستن غرور زیباترین زن هفت اقلیم خنك شد.
شش: تئون گریجوی
آن زمان مخاطبان هنوز نمیدانستند قرار است بعدها از رمزی چقدر بیزار شوند و همه در یك لذت ظریف زیرپوستی فرو رفته بودند كه تئون گریجوی دارد اینطور وحشیانه تاوان پس میدهد. مخاطبانی كه خیلی پیش از شب ننگین زفاف رمزی بولتون و سانسا استارك از ریك ناامید شده بودند. پیش از آنكه او دوباره به استاركها خیانت كند و نقشه سانسا را به ارباب وحشیاش لو دهد. مارتین در حق او خیلی مهربانی روا داشت كه سرنوشتش را اینگونه چید. نجات دادن سانسا از خانه قدیمی خودش كه حالا قلعه بولتونها شده است ننگ پیشانی تئون را تطهیر نمیكند اما شاید آغازی باشد بر تولد مردی كه مخاطبان بتوانند او را ببخشند. فعلا كه در دو اپیزود نخستین فصل ششم حسابی از سانسا و تماشاگران توجه خریده است.
پنج: آلیسر تورن
دوست داشتن آدمهایی كه حتی ذرهای حس شوخطبعی ندارند، اصولا كار سختیست اما قطعا هیچكس از دیگری بخاطر عدم خوشخلقی و خوشمشربی بیزار نمیشود. همچنانكه جافری وقتی جلوی ند و تیریون به عنوان كركترهای محبوب مجموعه میایستد سهم بیشتری از نفرت میخرد، انزجار از آلیسر تورن هم زمانی اوج میگیرد كه روبروی جان اسنو میایستد. آنهم در پایان دو فصلِ كلیدی در شكلگیری مردانگی جوان عاشقپیشه مجموعه كه در حفاظت از دیوار، قلبش را قربانی كرده است. آلیسر تورن مرد دگم و زباننفهمیست كه نمیتواند خودش را با جهان تازه و شفاف و شگفتانگیزی كه جان به درد و رنج دربهای آن را گشوده است عادت دهد. پس به قول خودش میان انتخاب خیانت به فرمانده و خیانت به نایتواچ، اولی را برمیگزیند و با دار و دستهای همراستا با خودش به همراه پسر بچهای كه حتی عشقورزی برادرانه جان به او هم او را از نفرت و كینه كهنهاش به وحشیها نجات نداده است (الی حتما میتوانست در این لیست سهمی ببرد فقط اگر كمی این فهرست طولانیتر میشد) با خنجر به جانِ فرمانده جوان میافتد. در تاریكی شب و در حالیكه او در نهایت اعتماد به آنها در میانشان بی سلاح ایستاده است. احمقهایی كه نمیتوانند درست فكر كنند و روی انتخابهای خیانتآلودشان نام شرافت مینهند و به آن افتخار هم میكنند، از نفرت تماشاگران بینصیب نخواهند ماند.
چهار: كرستر
سه: لرد والدر فری
دو: رمزی اسنو / بولتون
یك: جافری باراتئون / لنیستر
او به حضور سانسا در مراسم گردنزنی پدرش اكتفا نكرده و او را به تماشای سربریده پدر بر فراز مقر فرمانرواییاش مجبور میكند. ستمگریهای آغشته به نادانی در حق رعایا و دستور قتلعام همه حرامزادگان پدرش او را نه تنها نزد مردم كه در چشم بینندگان سریال روز به روز منفورتر میكند. جافری رفتار فوق خشن و جنونآمیزش در برابر زنها را در یكی از تنفرانگیزترین اقداماتش كامل میكند و در نمایشی تهوعآور، راس سرفاحشه موقرمز روسپیخانه پیتر بیلیش را با كمان زنبوركی به طرز وحشیانهای به قتل میرساند. او در گزندهگویی، عربدهكشی و توهین و تحقیر به هیچكس رحم نمیكند و این میان تنها كسی كه دربرابر او میایستد كوتوله حاضرجواب و شیردل لنیسترهاست. تنها جایی كه جافری، بزدلی عمیقش را از پس نقابِ توحش آشكار میسازد. اوج این رویارویی در نبردِ بلكواتر است كه فرمانده پوشالی در نهایت سپاهش را رها میكند و قافیه را تمام و كمال به دایی هوشمند و زبردستش میبازد. اعدام ند، آزار سانسا، قتلعام حرامزادههای مثلا پدر، شكنجه و كشتن راس، تلاش بیپایان در تحقیر تیریون و ... كافی نیست؟ كدامتان از تماشای خون بالاآوردن جافری كیفور نشدید؟
ویدیو مرتبط :
پس زمینه زنده "بازی تاج و تخت"
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
این شخصیت های «بازی تاج و تخت» را دست کم نگیرید!
«بازی تاج و تخت» کلکسیونی از شخصیتهای مختلف است. اما تمامی آنها در ردیف اول داستان قرار ندارد. در این فهرست نگاهی به برخی دستکمگرفتهشدهترین شخصیتهای سریال میاندازیم که ممکن است نقش مهمی در آیندهی داستان ایفا کنند.
یکی از ویژگیهای «بازی تاج و تخت» و نوع داستانگویی جورج.آر.آر مارتین این است که به کهنالگوها وفادار نمیماند و فقط از آنها به عنوان شروعی برای خلق شخصیتهای منحصربهفرد خودش استفاده میکند.
بهطوری که هماکنون بعد از ۵ فصلی که از سریال گذشته، ما رسما به این نتیجه رسیدهایم که این داستان برپایهی شگفتیآفرینی و غیرقابلپیشبینی بودن نوشته شده و بنابراین یاد گرفتهایم تا از قبل تلاشی برای پیشداوری خصوصیات و سرنوشت کاراکترها نکنیم.
چون در این روزهای تاریک، قهرمانانمان خیلی راحت ناامیدمان میکنند، شخصیتهای منفی هیجانزدهمان میکنند و بهطور کلی همه به سرعت درحال تغییر و تحول هستند. این وسط، مهم نیست کدام طرفی هستید. تیغِ تیز مرگ هرلحظه گلوی هرکسی را تهدید میکند.
اما در کنار تنها قهرمانان باقیمانده و دشمنان پُرتعدادشان که همه از نقش پُررنگشان در قصه آگاه هستند، کاراکترهایی هم هستند که ممکن است در آینده به بازیگران پُرنفوذی تبدیل شوند، اما فعلا در کانون توجه حضور ندارند. در حال حاضر میدانیم آریا یکجورهای گلیم خودش را از آب بیرون میکشد، نباید با دنریس دست به یقه شد و دستکم گرفتن نیرنگهای لیتلفینگر اشتباه است.
اما در میان اینها، شخصیتهایی هستند که اگرچه تواناییها و اهمیتشان را ثابت کردهاند، اما در طبقهی دوم داستان قرار دارند. این فهرست نگاهی به کاراکترهایی میاندازد که هرلحظه ممکن است به طبقهی بالا صعود کنند و تبدیل پیشبرندگان اصلی داستان شوند:
سمول تارلی
اگرچه سمول تارلی خیلی روی بزدل بودنش تاکید میکند، اما همهی ما میدانیم که اصلا اینطور نیست! در جایی مثل «دیوار» که تقریبا همه جنگجویانی مسلط به ابزار نبرد هستند، چیزی که سم را از دیگران جدا میکند، سوادش است. نه فقط در دیوار، که سم یکی از کتابخوانترین و داناترین شخصیتهای کل سریال هم محسوب میشود و از زمانی که با استاد ایمون همراه شد، به دانشش هم افزوده شد.
ما میدانیم این ویژگی خاص سم باعث نمیشود او از مرگ دور بماند، اما این را هم میدانیم که با وجود پُررنگتر شدن نیروهای جادویی در آنسوی دیوار و پیدا شدن سروکلهی وایت واکرها و ارتششان، دانش سم از گذشته مطمئنا به کار خواهد آمد.
این درحالی است که او سر به فرماندهی رساندنِ جان اسنو، استعدادش در سیاستبازی را رو کرده و پس از دوام آوردن در برف و بورانِ آنسوی دیوار، ارادهاش در زنده ماندن و تسلیم نشدن را نشان داده است.
ناگفته نماند، درحالی که جان اسنو توسط برادرانش کشته شده و شاید برای همیشه به همان شکل باقی بماند، سم از آدمهای انگشتشماری است تهدید وایت واکرها را به چشم دیده و درک میکند و شانس این را دارد تا از کسانی باشد که در جلوگیری از وقوع یک فاجعهی واقعی، نقش مهمی بازی کند. پس، سم اینقدر خودت را ترسو نخوان و به جای آن کمی روی آب کردن چربیهایت کار کن!
پادریک پین
شاید اولینباری را که سروکلهی پاد پیدا شد، دقیق یادتان نمیآید، اما بدونشک این روزها خاطرات جالب زیادی از او در ذهن دارید. تمامی اینها به خاطر این است که پاد خیلی زود از یک ملازمِ بیخاصیت و دستوپاچلفتی که همراه تیریون راه میافتاد، رشد کرد و به شخصیت مکمل قدرتمندی تبدیل شد.
نقش اولیهی او حدس زدن نشان خاندانها بود و در ادامه به یکی از مواردی که در این دنیای شدیدا تاریک و جدی موجبات خندهی بییندگان را فراهم میکرد، تبدیل شد. همین باعث شد تا جای خالی پاد همیشه احساس شود. اما درست از زمانی که پاد جانِ تیریون را در جنگ بلکواتر نجات داد، متوجه شدیم که او را نباید به خاطر جثه و رفتارش دست کم بگیریم.
او کسی است که علاوهبر اینکه همزبان تیریون بوده، با شوالیهی بزرگی مثل بریین هم تمرین شمشیربازی کرده است و تمام اینها باعث میشود تا باور داشته باشیم، پاد شانس این را دارد تا بالاخره توانایی درونیاش را کشف کرده و آیندهی درخشانی را برای خودش رقم بزند.
ملیساندرا
از آنجایی که در دنیای «بازی تاج و تخت» روابط و سیاستها نقش مهمتری نسبت به قابلیتهای جادویی دارند، قدرت کشیشهای سرخ در پسزمینه قرار گرفته است، اما کافی است به یاد بیاوریم که این کشیشهای سرخ چه کارهای عجیب و غریب و ناممکنی انجام دادهاند، تا اهمیتشان را درک کنیم؛ از به دنیا آوردن یک سایهی قاتل تا زنده کردن مردگان.
مخصوصا این آخری که با توجه به علاقهی نویسندگان به کشتن دیوانهوار کاراکترها ممکن است بعدها به کار بیاید. ما در طول تاریخ سریال با افراد متعددی که دنبالکنندهی سفت و سختِ مذهب خدای روشنایی هستند، روبهرو شدهایم، اما ملیساندرا در جلوترین نقطهی توجه قرار دارد.
اگرچه در ابتدا به به نظر میرسید او یکی از کاراکترهای شرور داستان است، اما او به مرور نشان داد که اهداف پیچیدهتری را دنبال میکند. ملیساندرا از اولین و تنهاترین کسانی است که ایمان دارد بالاخره روزی فرا میرسد که شوالیهی موعودِ خدای روشنایی برمیخیزد و دنیا را نجات میدهد.
این درحالی است که ملیساندرا کارهای وحشتناکی در طول این مسیر انجام داده است که شامل سوزاندن دختربچهها نیز میشود. دوباره از سویی دیگر، ملیساندرا در کنار سمول تارلی از جمله کسانی است که به خطر آدرها باور دارد.
و دوباره نباید فراموش کنیم که او در انتخاب استنیس به عنوان آزور آهای اشتباه کرده بود! روی هم رفته، به نظر میرسد او با وجود دانستن فرمول احیای مردگان و ماموریت مهمش، شخصیت مهمتری در فصلهای پیشرو شود.
داووس سیوورث
داووس یکی از معدود کسانی است که ارزش زندگی کردن در وستروس را دارد. او را که میبینیم به سرعت به یاد ند استارک میافتیم. او مرد شرافتمند، دلرحم، شجاع و وفاداری است که خب، مثل ادارد، از لحاظ قدرت سیاسی کم و کسر دارد. همین باعث شده تا داووس با وجود اهداف مثبتش و استعداد بالایش در برقراری صلح در اغلب اوقات در ردیف اول قصه قرار نداشته باشد.
با این حال، او از اندک کسانی است که بینندگان میتوانند به روح پاکش اعتماد کنند و این ویژگیای است که این روزها در «بازی تاج و تخت» مثل شیشهی اژدها کمیاب و ارزشمند است. و البته این همان ویژگیای است که او را در مقابل تهدیدها آسیبپذیر میکند.
داووس برای مدتها در خدمت استنیس بوده است، اما حالا که استنیس از مدار داستان خارج شده و باقیماندهی ارتشش هم درهمشکسته، او جایی برای رفتن ندارد.
اما نباید فراموش کنیم که او از جمله کسانی است که هم خیلی خوب ملیساندرا را میشناسد و هم از خطری که شمال و تمام دنیا را تهدید میکند، آگاه است. بنابراین، باید دید آیا در فصل جدید داووس داستان منحصربهفرد خودش را خواهد داشت، یا به خدمت لرد جدیدی درمیآید. مسئله این است که هرچه هست نباید چشم از او برداریم!
بـرن استارک
شاید بگویید صبر کن ببینم، کجای برن به شخصیتهای دستهدوم میخورد؟ حق با شماست. برن از ابتدای سریال خط داستانی خاص خودش را داشته است، اما سفر او برای پیدا کردن کلاغ سهچشم همواره در مقابل کشتارها و لشگرکشیها و نیرنگبازیهای بقیهی مناطق وستروس به گوشه رانده شده است.
این وسط، او علاوهبر اینکه از دید بقیه مُرده به حساب میآید، در فصل پنجم هم کاملا غایب بود، تا به این ترتیب، برن استارک در ظاهر به کاراکتری فراموششده نزول کند. اما مسئله این است که با داغ شدن تنشهای شمال و پیدا شدن سروکلهی وایتواکرها و ملاقات برن با خود شخصِ کلاغ سهچشم، داستان او بعد از تمام این مقدمهچینیها تازه شروع به میوه دادن کرده است.
نه متوجه نشدید: برن در حال حاضر در وضعیتی قرار دارد که میتواند تبدیل به یکی از قدرتمندترین کاراکترهای کل سریال شود.
آخرین بار برن را در کنار کلاغ سهچشم ترک کردیم. اگر این پیرمرد کمی از آن جادوهای خفنش را به برن یاد بدهد، تصورش را کنید پسر ادارد استارک در کنار وارگ کردن، به چه بازیگر برجستهای در تحولات وستروس و آیندهی متزلزل دنیا تبدیل میشود.
وَریس
در میان حاضران این فهرست شاید وریس تنها کسی باشد که مثل یک معمای حلنشده میماند. در داستانی که تقریبا اکثر کاراکترها پسزمینهای دارند و روابط و رگ و ریشهشان مشخص است، ما تقریبا هیچ چیزی دربارهی وریس و پرندگان کوچولویش نمیدانیم و راستش را بخواهید این همان عنصری است که شخصیتش را اینقدر ویژه و هیجانانگیز میکند. یادتان میآید لیتلفینگر در خلال گفتگویش با لیدی اَرن چه رازی را فاش کرد.
خیلی از طرفداران فکر میکنند وریس هم یکی-دوتا از این رازهای دگرگونکننده دارد که هنوز وقت فاش شدنشان نرسیده است. مسئله این است که وریس به هیچ خاندان و شخص و پرچمی وفادار نیست و به نظر میرسد به هر سمتی که باد میوزد، میچرخد.
فقط موضوع این است که خیلیها باور دارند وریس منبع و کنترلکنندهی آن باد است! هدف واقعی و نهایی او چیست؟ و آیا وقتی طبیعت واقعی وریس آشکار شود، از اینکه خیلی از اتفاقات داستان زیر سر او بوده، شوکه میشویم یا او فقط کچلی است که دست و بالی در حرفهی جاسوسی دارد. من که بیشتر از هرکسی در این فهرست، او را دو چشمی زیر نظر دارم!
جورا مورمونت
بگذارید روراست باشیم؛ جورا خیلی مهمتر از آن چیزی است که نشان میدهد. زمانی که دنریس با دوتراکیها همراه بود و حتی زمانی که او با بلند شدن از روی تخممرغهایش به مادر اژدهایان معروف شد، این جورا بود که او را با دنیای دور و اطرافش آشنا میکرد و از لحاظ انتخاب تاکتیک و استراتژی به او کمک میکرد. این جورا بود که راه و روش زندگی دوتراکی را به او آموزش داد.
این جورا بود که به دنی فهماند که چیزی دربارهی جنگ نمیداند و این جورا بود که جلوی مسموم شدن او را گرفت. این جورا بود که وقتی دنی گریهکنان شکایتِ جنگجویان کال دروگو در رفتار با اسیران جنگی را به شوهرش کرد و این کارش به مرگ دروگو انجامید، از او در مقابل بقیه دفاع کرد. بدون جورا، دنی رسما کارش خیلی زودتر از اینها ساخته بود.
در عوض تمام این خدمتها، جورا از سوی دنی تبعید شد. مبتلا به گریاسکیل شد و تک و تنها و بدون بهدست آوردن هیچ افتخاری در مقابل این حمالیهای بیمزد سر به بیابان گذاشت. اگر جایزهای برای دستکمگرفتهشدهترین کاراکتر «بازی تاج و تخت» وجود داشته باشد، باید به او برسد. هرچند داستان هنوز تمام نشده و جورا این فرصت را دارد تا با قدرت بازگردد و حتی طبق شنیدهها به قهرمان نجاتدهندهی دنیا تبدیل شود!
اخبار فرهنگی - زومجی