فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

وقتی یک کودک دبستانی اشک کتایون ریاحی را درآورد!+عکس



کتایون ریاحی,مراسم بازسازی یک مدرسه باحضورکتایون ریاحی

وقتی یک کودک دبستانی اشک کتایون ریاحی را درآورد!+عکس

در مراسم بازسازی یک مدرسه در هرمزگان که با حضور کتایون ریاحی انجام شد یکی از دانش آموزان مدرسه با نهایت شادی از حضور و دیدار سفیر مهر و کمک های صورت پذیرفته ، قدردانی کرد و با انتخاب واژه هایی زیبا ، اشک ریاحی و همراهان را در آورد

 صبح روز بیست و چهارم اردیبهشت سال 92 ، صبح و روزی خاطره انگیز و خوشحال کننده برای بچه های محصل روستای "خرابه" از توابع بخش شیبکوه بندر چارک در استان هرمزگان بود ؛ زیرا در این روز ، آن ها از افتتاح دو کلاس درس و مدرسه ای مناسب در محل زندگی شان بهره مند شدند ؛ و قلب های شان از امید بیشتر و آینده ای بهتر سرشار شد .این اولین اقدام رسمی بنیاد نیکوکاری کمک با مدیریت کتایون ریاحی هنرمند نام آشنا و سفیر مهر بود که در مدت کوتاهی به سرانجام رسید . (بنیاد نیکوکاری کمک از سوم اسفند ماه 1391 رسما گشایش یافته و کار خود را آغاز کرده است.)

کتایون ریاحی,مراسم بازسازی یک مدرسه باحضورکتایون ریاحی

ریاحی که از سال 1390 ، به فعالیت های اجتماعی و نیکوکارانه اش دامنه وسیع تری داده بود و با سفر به سومالی ، شکلی تازه به این بخش از فعالیت های خیرخواهانه بخشید ، در همان سال به عنوان سفیر مهرآفرین انتخاب شد و در طی چند سفر به مناطق محروم شهرهایی نظیر زاهدان ، بندرعباس و کرمان ، و با توجه به نیاز مبرم بخش های محروم تر جامعه به کمک های بیشتر ، و با نیت وسعت و شتاب دادن به چنین فعالیت هایی ، " بنیاد کمک" را پایه ریزی کرد و در همان بدو امر با انتخاب دو روستا از جمله همین روستای خرابه، به بهسازی اماکن آموزشی ، بهداشتی و تامین نیازهای مختلف رفاهی و فرهنگی همت گمارد و روز گذشته با حضور در مراسم افتتاح دوباره مدرسه ابتدایی منظر روستای خرابه، ثمره نخستین فعالیت جدی بنیاد کمک را عینی کرد و 45 کودک محصل مشغول به تحصیل را در این منطقه به وجد آورد .

 

( شایان ذکرست که این روستا دارای 30 خانوار جمعیت بوده ، فاقد لوله کشی آب و از جاده اصلی بسیار دور ، و راه آن ، خاکی است و رفت و آمد برای اهالی سخت و بسیار پر هزینه است.)مراسم گشایش مدرسه منظر روستای خرابه ، با حضور کتایون ریاحی و جمعی از مسئولان شهری از جمله شهردار و بخشدار و رئیس آموزش و پرورش و نمایندگان فرمانداری و سازمان بهزیستی استان هرمزگان ، و همچنین با حضور مردم روستای خرابه برگزار شد ؛ در آئین نمادین این گشایش ، ابراهیم امینی یکی از معلمان بازنشسته ، رابط و نماینده بنیاد کمک با اشاره به مشکلات موجود و روند فعالیت های بنیاد در روستای خرابه ، گزارشی ارائه کرد ، او گفت : اهالی روستای خرابه به علت دوری و مسافت طولانی تا شهر ، از داشتن نعمت آب محروم اند و وضعیت بهداشت در این منطقه بسیار پایین و اسف بار است .

پیش از حضور بنیاد کمک در این روستا ، آن ها دارای یک ساختمان کوچک نیمه کاره(بعنوان مدرسه!) بودند که آن هم فاقد سرویس بهداشتی و هر امکانات دیگری بود !

کتایون ریاحی,مراسم بازسازی یک مدرسه باحضورکتایون ریاحی

تهیۀ تانکر آب دوازده هزار لیتری و استقرار آن در روستا ، گسترش و بهسازی محیط مدرسه و دو کلاس درس ، تهیه لوازم ورزشی ، تهیۀ لوازم التحریر، همچنین ارسال تغذیه برای بچه های مدرسه به صورت فصلی ، حصار چینی محیط مدرسه و تهیه و تامین آب سرد کن و سرویس های بهداشتی مجزای دخترانه و پسرانه ، احداث زمین بازی و ... ؛ و همچنین تهیه ارزاق به صورت سبد کامل غذایی ، برای تمامی اهالی و ارسال در زمستان 91 و نوروز 92 ، از جمله فعالیت های بنیاد کمک در روستای خرابه بوده است و البته اقدام به تکمیل ، راه اندازی و فعال سازی خانه بهداشت روستا و کمک های دیگر که ادامه داردهمچنین در این مراسم ، رئیس و مسئولان آموزش و پرورش با اهدای لوح تقدیری از پیگیری ها و حمیت و حضور سفیر مهر ، قدردانی کردند .

کتایون ریاحی نیز ضمن بازدید از مدرسه و گفت و گو با اولیای بچه ها ، از همراهی مسئولان حاضر و پیشرفت کار ، اعلام رضایت کرد و بیشتر وقت خود را با بچه ها گذراند ، البته تقاضای تعویض نام خرابه ، به روستای آباده از طرف ریاحی مطرح شد ، که حاضران از آن استقبال کردند ؛ ریاحی گفت : حالا که این همه از آبادی و آبادانی خوشحالیم ، نام خرابه را برداریم و آباده را جایگزین کنیم که همیشه با حسی از سازندگی و شادی توام است ، و ما هم باید به دست خودمان محیط مان و اصلا همه چیز را بسازیم .

کتایون ریاحی,مراسم بازسازی یک مدرسه باحضورکتایون ریاحی

- از حواشی جالب این دیدار ، حلقه شدن دست های سفیر مهر و بچه ها بود ، آن ها یکصدا جمله زیبای دست در دست هم دهیم به مهر ، میهن خویش را کنیم آباد ؛ سر دادند .- همچنین باید از یکی از دانش آموزان مدرسه یاد کرد که با نهایت شادی از حضور و دیدار سفیر مهر و کمک های صورت پذیرفته ، قدردانی کرد و با انتخاب واژه هایی زیبا ، اشک ریاحی و همراهان را در آورد .- طبق اعلام بنیاد کمک ، بزودی بازدید از دومین پروژه کمکرسانی بنیاد کمک به یکی دیگر از روستاهای محروم استان هرمزگان صورت خواهد پذیرفت./شبکه ایران

 

 

 


ویدیو مرتبط :
عکس های زیبای کتایون ریاحی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

حادثه ای که اشک آتش نشان را هم درآورد +عکس



صحنه‌‌های مرگبار , آتش‌نشانی

 

بار‌ها صحنه‌‌های مرگبار را دیده بود، اما این‌بار انگار دنیا روی سرش خراب شده بود. از قدیمی‌‌‌های آتش‌نشانی است و همیشه با صحنه​های مرگبار دست و پنجه نرم کرده است، اما مرگ تلخ یک دختربچه، خواب را از او گرفته و چشم‌هایش را به مهمانی اشک برده است.

به گزارش مشرق به نقل از ایران، 18 اردیبهشت‌ماه سال جاری ترمز کامیون در خیابان سی‌‌متری نیرو هوایی سر و صدای خیابان را خاموش کرد و صدای جیغ زنانه سکوت خیابان را شکست.

مردم با شنیدن صدای درخواست کمک مادر به سمت کامیون رفتند و با صحنه مرگ دلخراش دختربچه دانش‌آموز که زیر کامیون گیر کرده بود روبه‌رو شدند.

بعد از چاپ خبر در روزنامه با تیتر«خاموشی خنده‌‌های نمکین دخترک زیر چرخ‌‌های کامیون بی‌رحم» در روز 20 اردیبهشت‌ماه، شوک برای به دست آوردن جزئیات بیشتر و عکس‌‌های صحنه به سراغ مأموران آتش‌نشانی منطقه 31 تهران نو رفت. فضای ایستگاه 31 غم و ماتم بود. وقتی سراغ محمدعلی مصاحبی یکی از آتش‌نشانان رفتیم گفت که حادثه مرگ دختربچه بی‌گناه زیر کامیون همه را متأثر کرده است.

مصاحبی؛ مرد آتش‌نشان، با ناراحتی گفت: چند روز پیش در حال خواندن شوک روزنامه بودم که چشمم به مطلبی افتاد که نوشته بود عملیات نفس‌گیر آتش‌نشانان در انگلیس برای نجات یک گربه، ناگهان به یاد ناراحتی آقای چراغی رئیس ایستگاه و صحنه‌‌هایی که امیر دهینی اپراتور پیشگیری که از حادثه دلخراش فیلمبرداری کرده بود افتادم. به سراغ رئیس رفتم که دیدم در حال نوشتن است و گاهی دست به سرش می‌کشد و در چشمانش برق غم‌انگیزی دیده می‌شد و متوجه شدم در حال نوشتن پیام تسلیت برای خانواده «فاطمه» است.

با دیدن من گفت که زنگ ایستگاه را به صدا در بیاورم و برای شرکت در مراسم «فاطمه» آماده شدیم.

زنگ به صدا درآمد و همگی به سمت مدرسه «فاطمه» که محل حادثه بود رفتیم. اپراتور در حالی که دوربین به دست داشت بلند‌بلند گریه می‌کرد و سپس به در خانه «فاطمه» کوچولو رفتیم و وقتی صدای آژیر خودرو‌های آتش‌نشانی به صدا درآمد و در حالی که همکارانم اشک می‌ریختند مردم و خانواده با یاد آوردن روز حادثه شروع به گریه کردند و بعد از تسلیت گفتن به خانواده دخترک به ایستگاه بازگشتیم.

رئیس اعتراف کرد که هنوز در جبهه جنگ است و هنوز آن روحیه را کنار نگذاشته، اما سؤالی در ذهن داشتم که او هزاران شهید دیده و در عملیات‌‌ها از نزدیک با حادثه‌‌ها روبه‌رو است چرا این حادثه اینقدر رئیس را آشفته کرده است؟!

روز 21 اردیبهشت بود که به سراغ امیر دهینی که از حادثه عکس و فیلم گرفته بود رفتم قبل از این که حرفی بزنم از من خواست که به سراغ رئیس بروم و رئیس را به‌خاطر به‌‌هم ریختگی و آشفتگی به خانه بفرستم این در حالی بود که امیر خودش در حال بدتری بود و زمانی که درباره روز حادثه از او سؤال کردم بعد از سکوتی گفت: ظهر دوشنبه زنگ ایستگاه به صدا درآمد و خبر گیر کردن دختر بچه‌ای زیر کامیون به ایستگاه مخابره شد. من در ماشین رئیس بودم و به سمت محل حادثه در حال حرکت بودیم که متوجه شدیم خیابان 30 متری به‌خاطر حادثه ترافیک سنگینی دارد که ناگهان رئیس در لاین مخالف با سرعت شروع به حرکت خطرناکی کرد، اما نجات بچه از جان خودش مهم‌تر بود وقتی به کامیون رسیدیم صحنه وحشتناکی را دیدیم. با این که هزاران حادثه دلخراش دیده بودیم، اما لحظات سختی را پیش روی خودمان دیدیم. دختربچه زیر کامیون خوابیده بود و کیف کوچک صورتی رنگ چند قدم آن‌طرف‌‌تر روی زمین بود و مقداری خون روی زمین جاری بود.

 

صحنه‌‌های مرگبار , آتش‌نشانی

 

به سراغ کیف رفتم و کتابی را که از داخل کیف بیرون کشیدم و در صفحه اول کتاب با دستخط کودکانه اسم «فاطمه» را دیدم وقتی متوجه شدم اسم دخترک فاطمه است وی را صدا می‌‌زدم و در حالی که دوربین به دست داشتم متوجه شدم دخترک به خواب ابدی رفته و صدای مادرانه که دخترش را صدا می‌زد قدرت گام‌هایم را گرفته بود و فقط توانستم چند عکس برای پرونده بگیرم، تلخ‌‌ترین روز زندگی‌‌ام بود..../مشرق