فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
همه گفتند خاطره اسدی مُرده است!
اخبار فرهنگی - همه گفتند خاطره اسدی مُرده است!
خیلی اهل گفتوگو نیست، اصلا برخلاف خیلیها انگار هیچ تمایلی به خبرساز شدن، دیده شدن و زیر ذرهبین قرار گرفتن ندارد؛ برای همین هم هست که وقتی بخواهی دربارهاش تحقیق کنی، بیشتر از چند مصاحبه کوتاه به چشمت نمیخورد.
خاطره اسدی که اولین بار توسط رسول صدرعاملی، کارگردان برجسته سینمای ایران به عرصه هنر و هنرمندان معرفی شد، این روزها با فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» دوباره روی پرده سینماها دیده میشود و باز هم درخشیده است.
او از جمله هنرمندانی است که به واسطه سختگیریاش در انتخاب و حضور در فیلمها و سریالها تقریبا کم کار است، اما طرز تفکرش محترم است؛ چراکه اعتقاد دارد حاضر نیست به هر قیمتی دیده شود. گفتوگوی خاطره اسدی با ما محتویات جذابی دارد؛ از اینکه قرار است به زودی پا به عرصه کارگردانی بگذارد بگیرید تا دلخوریهایش از بعضی اهالی سینما و فاش کردن خبر تصادف وحشتناکش در اتوبان صیاد شیرازی که به قول خودش هر کسی آن صحنه را دیده تصور کرده بازیگر محبوب و خوشاخلاق سینمای ایران فوت شده است! خواندن این گفتوگو آن هم بعد از مدتها از خاطره اسدی خالی از لطف نیست.
كشف هانیه توسلی
اگر هانیه توسلی نبود که از شما برای بازی در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» تست بازیگری بگیرد و شما وارد این عرصه شوید، باز هم مسیر بازیگر شدن را ادامه میدادید؟
همیشه گفتهام که اگر آقای صدرعاملی برای آن فیلم نابازیگر نمیخواست و هانیه توسلی من را در دانشگاه نمیدید، شاید هنوز وارد سینما نشده بودم، چون من از مدتها قبل از آن فیلم هم داشتم تست میدادم، اما اتفاقی نمیافتاد.
الان هم با هانیه توسلی ارتباط دارید؟
بله، دورادور ارتباط داریم. در کل هانیه جزو بازیگران محبوب من است و همیشه دوستش دارم.
کلا احساس میکنم ارتباطتان با همه اهالی سینما به همین شکل «دورادور» است!
آره، با هیچ کس صمیمیتی ندارم.
این هم یک نکته عجیب دیگر شخصیت شماست؛ چون این روزها خیلیها تلاش میکنند با زیاد کردن ارتباطاتشان یا داخل یک باند نفوذ کنند یا خودشان سرمنشاء یک باند شوند!
آهان، همین را نمیفهمم! آخر برای چه باید باند تشکیل بدهیم؟ این یعنی به خاطر سینما و هنر توی این صنف نیستیم.
متولد ماه مهر
درست است که روحیات زن متولد مهرماه شبیه مردهاست؟
شبیه مردها نیست، ولی زنهای قدرتمند و منطقیای هستند.البته من شنیدم در ترازوی شخصیت شما، منطق سنگینی بیشتری به نسبت احساسات دارد.این هم کاملا نسبی است ولی زنهای متولد مهرماه به شدت قوی و با اراده هستند.احساس میکنم روحیات جنگنده و مبارزی دارید.شاید. در واقع پشتکارم زیاد است و به خاطر آن چیزهایی که دوست دارم می جنگم.
شکست هم میخورید؟
همه شکست میخورند.
یک نمونهاش را که احساس کردید دیگر شکست خوردید و همه چیز تمام شد را برایمان تعریف میکنید؟
هیچ وقت چنین احساسی نداشتهام ولی اتفاق افتاده که در کار یا زندگیام یکسری محاسبات انجام داده باشم اما نتیجهاش آن چیزی که تصور میکردم نشده باشد. البته اسم این شکست نیست، بلکه جزو اتفاقاتی است که در زندگی همه آدمها رقم میخورد.
نشانههایی که از خدا میخواهم
رابطهتان با خدا چگونه است؟
با خدا؟ ما خیلی با هم دوستیم.
شنیدم بعضی وقتها خیلی با هم کلنجار میروید و گاهی به او اعتراض هم میکنید!
وقتی یکسری چیزها را نمیفهمم، به خدا اصرار میکنم که داستان چیست؟ ولی کلنجار نمیرویم. شما این را از کجا میدانستید؟ آخر این یک چیز فوقالعاده شخصی است و فکر نمیکنم قبلا جایی به آن اشاره کرده باشم! (خنده)
خب، ما خبرنگارها را نباید دستکم بگیرید. یکی از دلایلی که فکر میکنم همیشه به خاطرش با خدا کلنجار میروید، baby face بودنتان است که شنیدم باعث شده نقشهای زیادی را به خاطرش از دست بدهید.
(خنده) خدا من را خیلی دوست دارد، یعنی همیشه این را گفتهام و شاید بعضی جاها به خاطر این موضوع سرم را به باد هم داده باشم، چراکه همیشه با اعتمادبهنفس زیاد از این موضوع یاد کردم و گفته ام خدا من را دوست دارد. به شدت دوستش دارم و به او اعتقاد دارم ولی این قضیه بیبیفیس بودنم ربطی به آن کلنجارهایمان ندارد (خنده). بله، یکسری از پیشنهادها و نقشهایی که به من پیشنهاد شده بود را به خاطر همین قضیه از دست دادم، مثلا من عاشق ضدقهرمان و نقشهای منفی هستم اما همیشه به من گفتهاند چهرهات معصوم است و این نقشها به صورتت نمیخورد! تا چند سال پیش با این مسئله مشکل داشتم ولی الان چند وقتی میشود که دیگر آن هم حل شده است. البته خیلی دغدغهام نیست که چرا اینگونه شده است.
حالا خودتان به ما بگویید که سر چه چیزهایی با خدا کلنجار میروید.
واقعا اسمش را نمیتوانم کلنجار بگذارم، بهتر است بگوییم با هم حرف میزنیم.
دعوایتان هم میشود؟
خیلی زیاد!
با این حساب خلوت خیلی شلوغی دارید! به ما هم بگویید راجع به چه چیزهایی حرف میزنید.
در واقع مدام از او میخواهم نشانههایی سر را هم قرار بدهد که راهم را درستتر بروم.
با اعتمادبهنفس زیادی گفتید خدا من را خیلی دوست دارد، یکی از نمونههایی که برایتان اتفاق افتاد و بیشتر به این موضوع پی بردید را به ما هم میگویید؟ البته یک وجه اشتراک جالب هم میان شما و علی دایی وجود دارد؛ چراکه همه درباره علی دایی معتقدند خدا او را بغل کرده است.
خب، خیلی چیزها بوده است که اینگونه میگویم؛ مثلا 2 سال پیش سر سریال «سقوط یک فرشته» بودم که داشتم از سر صحنه به خانه میرفتم که ماشینم در اتوبان صیاد شیرازی چپ کرد و چون کمربند نبسته بودم به سمت صندلی شاگرد پرت شدم و ماشین همینطور روی زمین میچرخید! یادم نمیآید چه ذکری گفتم که ماشین یکهو همان جا ایستاد، آن هم در حالی که حتی یک خراش هم برنداشتم و کوچکترین اتفاقی برایم نیفتاد. اصلا امکان نداشت با آن شدت هیچ اتفاقی برای راننده آن ماشین نیفتد، حتی آقای بهرامیان، کارگردان سریال که سر صحنه تصادف آمدند، تصور میکردند من مردهام! همینطور دستش را روی سرش گذاشته بود و نگاهم میکرد و میگفت «خاطره تویی؟» هر کس آن ماشین و شرایط را میدید حیرتزده از اینکه هیچ اتفاقی برایم نیفتاده نگاهم میکرد! دقیقا همان لحظه که آن ذکر را گفتم آن ماشین ایستاد. خودم ترسیده بودم و میگفتم «خدا مگر چقدر نزدیکی به من؟!»
بعید میدانم خبر تصادف شما رسانهای شده باشد!
نه اصلا هیچ جا منتشر نشد. همه نگران این بودند که چه اتفاقی برایم افتاده و میگفتند حداقل چند روزی باید در بیمارستان بستری شوم ولی حتی دچار یک خراش یا کوبیدگی کوچک هم نشدم.
البته فکر کنم آقای بهرامیان بیشتر نگران کارشان بودند که دستشان را روی سرشان گذاشتند!
آره!صد درصد (خنده) نگران کار بودند، چون اگر اتفاقی میافتاد کار میخوابید، آن هم در حالی که کار عقب بود. حالا جالب اینجاست که لحظه تصادف شرایط روحی خوبی داشتم ولی 2 روز بعد تازه ترسیده بودم و فهمیدم چه اتفاقی برایم افتاده است!(خنده) مدام با خودم فکر میکنم آن لحظه چه ذکری گفتم که ماشین ایستاد، اما هیچ چیز یادم نمیآید.
پدرم این كار را دوست ندارد
همچنان پدرتان مخالف کار کردن شما در سینماست؟
نه (خنده)، اصولا پدرم خیلی این کار را دوست ندارد ولی الان هم چیز خاصی درباره آن نمیگوید. ضمن اینکه من هم آنچنان پر کار نیستم که بخواهد حساسیتبرانگیز شود. این اتفاق را مدیون آقای صدرعاملی هستم؛ چراکه وقتی برای بازی در فیلم «آیدا» انتخاب شدم، پدرم اجازه حضورم در سینما را نمیدادند، بعد آقای صدرعاملی با پدرم صحبت کردند و هنوز هم نمیدانم در آن یکی دو ساعت چه اتفاقاتی در آن اتاق افتاد که پدرم راضی شدند! پدرم گارد عجیبی داشتند.
راست است که حق شما را به وفور خوردهاند؟
در کارم بله. نمیخواهم خیلی وارد جزئیات شوم ولی بارها اتفاق افتاده که زیرآبم را زدهاند و با وجودی که حتی قرارداد هم نوشته بودم آن نقش را از دستم درآوردهاند! یا مثلا فیلم 2 اپیزود داشته است که یکهو اپیزود من را حذف کردهاند یا نقشم باید پررنگتر بوده اما کمرنگتر کردهاند! و خیلی چیزهای دیگر. فکر کنم چنین اتفاقاتی برای یک عده دیگر هم افتاده باشد.
بعد واکنش شما به چنین اتفاقاتی چه بوده است؟
سکوت ...
اتفاق افتاده بهتان پیشنهاد بازی در یک فیلم را بدهند و تقاضاهای عجیب و غریبی داشته باشند؟ مثل اینکه بگویند باید سرمایهگذار بیاوری یا هزینه کنی تا این نقش را به تو بدهیم؟
بله! 2 سال پیش این اتفاق افتاد و من تنها سکوت کردم. جالب اینکه این پیشنهاد در قالب یک پیامک به دستم رسید و من اصلا جوابش را هم ندادم چون من را به خاطر پول دعوت کرده بودند نه به خاطر خودم. حالا تصور کنید اگر این اتفاق بیفتد، آیا آن کارگردان واقعا حرفی برای گفتن به آن بازیگر دارد؟ خیلی وقتها بازیگر باید توسط کارگردانش توجیه شود. ضمن اینکه اگر قرار باشد به عنوان سرمایهگذار یا تهیهکننده وارد یک پروژه شوم، قطعا خودم در آن کار بازی نخواهم کرد.
میشود 10 سال دیگر خاطره اسدی را برایمان تصور کنید که در چه جایگاهی قرار دارد؟ اصلا برایش برنامهریزی کردهاید؟
10 سال دیگر را که نه، ولی 5 سال دیگر را میدانم قرار است چه کار کنم. چند سالی میشود که دارم به کارگردانی فکر میکنم، جالب است که قبلا اصلا دغدغه این کار را نداشتم، چراکه خودم آدم اکتیوی هستم و نمیتوانم یک جا بنشینم و تنها فکر کنم. نوشتنهایم هم به همین صورت است؛ یعنی مدام مینویسم ولی یک جا کم میآورم و دیگر نمیتوانم ادامه بدهم. به نظرم کارگردانی هم به شدت سخت و پیچیده است و نیاز به تمرکز بالایی دارد چون باید جای همه فکر کنی و همه چیز را در نظر بگیری. دارم خودم را آماده میکنم که این ژانر را هم تجربه کنم.
یعنی به زودی شاهد این اتفاق خواهیم بود؟
امیدوارم.
احساس میکنید در کارگردانی هم میتوانید به موفقیت بازیگریتان برسید؟
نمیدانم، باید تجربه کنم.
از همکاری اخیرتان با دکتر محمدهادی کریمی در فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» برایمان تعریف کنید.
آقای کریمی مرد بسیار دوستداشتنیای هستند؛ ایشان انسان بسیار دانا و پر مطالعهای هستند. فکر کنم 3 سال پیش بود که برای بازی در فیلم «برف روی شیروانی داغ» از من دعوت کردند، فیلمنامهشان را خواندم و بازی در آن فیلم یکی از بهترین تجربههای کاریام است و همیشه از آن به عنوان یکی از سه فیلم محبوبم یاد کردهام. ایشان به شدت به جزئیات توجه میکنند، همانطور که من اهمیت ویژهای به جزئیات میدهم. از خصوصیات ویژه آقای کریمی این است که پشت همه پلانها و فیلمنامههایشان فکر وجود دارد و من این موضوع را خیلی میپسندم. تجربه بازی در فیلم «برف روی شیروانی داغ» آنقدر عالی بود که بازی در یک نقش کوتاه در «بشارت» را قبول کردم و به نظرم کار خوبی شده است. البته قرار بود یک نقش دیگر را بازی کنم که بعد از بازنویسی فیلمنامه تصمیم گرفتیم این نقش را بازی کنم.
با اینها زندگی مو سر میكنم
اگر مسیر بازیگری را صد پله فرض كنی الان روی پله چندم هستی؟
نمیتوانم برایش عدد بگذارم. به نظرم راه بینهایتی است كه پایان ندارد.
چقدر روی كیفیت كار و بازیات كار میكنی؟
چیزهایی كه خیلی كمكم میكند یكی كتاب خواندن است و دیگری فیلم دیدن. این دو تا را همیشه در زندگیم دارم. ورزش هم كه دیگر عادتم شده چون از 14 سالگی تئاتر كار كردم ورزش جزو برنامه ثابت زندگیم شده.
زندگی خاطره اسدی به جز كارش چیست؟
بستگی به زمانم دارد. سفر را خیلی دوست دارم. اگر زمان داشته باشم و فصل خوبی هم باشد، ترجیح میدهم مسافرت بروم. در غیر این صورت مینویسم. گاهی نقاشی میكنم. الان تصمیمم این است بروم كلاسهایی كه چیزهای جدید یاد بگیرم.
از كی شعر سرودن را شروع كردی؟ تا حالا اشعارت را منتشر هم كردی؟
این چیزی هست كه از بچگی داشتم یعنی از كودكی میدانستم وارد هنر خواهم شد. شاید تحت تاثیر مادرم به این برداشت رسیده بودم چون مادرم نقاش است، شعر هم میگوید و آن قدیمترها طراحی كتاب كودك هم میكرد. خیلی چیزها را هم امتحان كردم. ناخنكی به همه چیز زدم، به نقاشی، مجسمهسازی، عكاسی، سفالگری، پیانو و... هنرستان هم كه میرفتم. هر شاخه هنری را شروع و بعد از چند ما ول میكردم. تنها چیزی كه ماند بازیگری و شعر بود. درباره شعر، وقتی به هیجان و وجد میآیم كلمات سریع میآیند. یا در هر حالت خیلی احساسی كه قرار میگیرم دوست دارم بنویسم.
همكلاسی الناز شاكردوست و طناز طباطبایی
بازیگری را كجا آموختی؟
صدا و سیما دوره دیدم و سال 81 رفتم دانشكده هنرها و معماری، رشته بازیگری خواندم. اساتیدی مثل استاد سمندریان، منیژه محمدی، امیر دژاكام و... به ما آموزش میدادند. خدا را شكر خیلی اساتید خوبی داشتیم. البته الان هم خیلی دوست دارم در كارگاههای بازیگری شركت كنم.
از بین همدانشگاهیهایت كسان دیگری هم هستند كه الان بازیگران شناخته شدهای باشند؟
من و الناز شاكردوست و طناز طباطبایی همدوره بودیم. طناز كارگردانی، الناز طراحی صحنه و من بازیگری خواندیم.
الان با هم رابطهای دارید؟
اصلا همدیگر را نمیبینیم. حداقل من خبری از آن 2 نفر ندارم حالا نمیدانم شاید آنها با هم تماس داشته باشند.
لیلا حاتمی را دوست دارم
الان کار جدیدی دارید؟
بله، فیلم «سر به مُهر» را در نوبت اکران دارم، ضمن اینکه دو، سه پیشنهاد سینمایی هم داشتم که قبول نکردم.
نگران رقابتی که میان بازیگران زن سینمای ایران وجود دارد، نیستید؟ آخر با این همه وسواس در انتخاب قطعا از لیگ خانمها جا میمانید. مثلا الان رقابت داغی میان هانیه توسلی، مهناز افشار، طناز طباطبایی و مهتاب کرامتی و بازیگران تازه وارد جریان دارد ولی شما به خاطر همان سختگیر بودنتان از آنها دور ماندهاید.
به نظرم یک وقتهایی نمیشود اسم رقابت را روی آن گذاشت، ضمن اینکه همیشه معتقدم هر کسی جای خودش را دارد؛ نه قرار است من جای کسی را بگیرم و نه کسی جای من را خواهد گرفت چون جنس بازی و نگاه هر بازیگری متفاوت است. اتفاقا خیلی دوست دارم همهمان رشد کنیم تا دست کارگردانان بازتر باشد و بازیگران تبدیل به کلیشه نشوند.
حالا واقعا چند بازیگر داریم؟
شخصا بازی شهاب حسینی، مهتاب کرامتی، لیلا حاتمی، رویا نونهالی، هانیه توسلی و ویشکا آسایش را میپسندم. اینها بازیگران محبوب من هستند.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل / برترین ها
ویدیو مرتبط :
استاد گُلپا:به من گفتند برو پُشت مُرده بخوان - قسمت اول
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
خاطره اسدی و امیرحسین آرمان در یک پوستر خاطره انگیز+عکس
نخستین پوستر انگلیسی فیلم سینمایی «برف روی شیروانی داغ» که برای اکران خارجی آن طراحی شده، رونمایی شد. در این پوستر فرخ نعمتی، خاطره اسدی و امیرحسین آرمان را در فضایی خاطره انگیز می بینیم. جالب اینجاست با توجه به جذابیت تصویری این پوستر برای اکران داخلی این فیلم از آن استفاده نشد. «برف روی شیروانی داغ» آخرین ساخته اکران شده محمدهادی کریمی است.... / شبکه ایران