فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
مهرانه مهین ترابی: تلویزیون دیگر قدرت ندارد
مهرانه مهینترابی که در جشنواره جامجم، جایزهی بازیگری را به خاطر بازی در سریال «همسران» به خود اختصاص داده است، دربارهی ....
وقتی کیفیت آثار پایین است، چطور نفر اول انتخاب میشود؟
این بازیگر در گفتوگویی که داشت، گفت: در کل برگزاری جشنواره جامجم و قضاوت در مورد آثار، برای افراد ایجاد انگیزه میکند تا بهتر باشند و از تمام انرژیشان استفاده کنند؛ بر این اساس ذات خود جشنواره میتواند اتفاق خوبی باشد اما زمانی که مثلا کیفیت کارها طی یک سال گذشته به قدری پایین است که وقتی نفر اول جشنواره را اعلام میکنند، همه با خود میگویند این که نفر اول است پس نفرات آخر چه بودهاند، اتفاق جالبی نیست.
وی در عین حال تاکید کرد: ذات کلی جشنواره جامجم بد نیست و در واقع محلی برای جمع شدن آدمها در کنار هم، تبادل نظر و تصمیمگیری جهت بالا بردن کیفیت آثار و همچنین قضاوت دربارهِ آثار است؛ ضمن اینکه برگزاری چنین جشنوارهای به ویژه برای جوانان خیلی هیجان انگیز است و به آنها امید میدهد.
جشنواره جامجم رسم بدی نیست اما ...
مهین ترابی همچنین با بیان اینکه برگزاری جشنواره جام جم رسم بدی نیست، تصریح کرد: جشنواره جام جم خوب است به شرطی که واقعا تلاش شود سطح کیفی کارها حفظ شود، نه اینکه مثلا جشنواره امسال را با پنج سال پیش مقایسه کنند. باید در برگزاری این جشنواره سال به سال کیفیت کارها بهتر شود و آثارمان بهروز باشد. اگر واقعا به این مساله معتقد باشیم و باور کنیم که فرهنگ، پایهی رفتارها و تقابل افراد را مشخص میکند، باید به این مساله نیز اهمیت بدهیم.
عملکرد تلویزیون در یک سال اخیر از نگاه مهینترابی
بازیگر سریالهای «همسران»، «زمانه»، «بچههای نسبتا بد» و ... در ادامه گفتوگوی خود با ایسنا در پاسخ به اینکه عملکرد تلویزیون، طی یک سالی که گذشت را چطور ارزیابی میکنید؟ خاطرنشان کرد: راستش به طور مدام تلویزیون تماشا نمیکنم اما از آنجایی که از دور و اطرافم میشنوم، نمی دانم آیا آثار تلویزیون امسال در حدی است که بشود برایش یک مسابقه ترتیب داد و افرادی را اول، دوم و سوم معرفی کرد؟ متاسفانه فکر میکنم کیفیت آثار تلویزیون طی یک سال گذشته به نحوی نبوده که بتوان برایش جشنواره برگزار کرد.
انگار تلویزیون دیگر قدرت ندارد
او در عین حال گفت: به نظر میآید تلویزیون در حال از دست دادن کیفیتش است و دیگر قدرت این را ندارد که مخاطب را پای خودش بنشاند و او را سرگرم کند. تلویزیون طی سالهای اخیر خیلی ضعیف شده است و من همیشه دوست داشتم به مدیران بگویم که یک فکر اساسی برای این مساله کنند و تلویزیون و کیفیت آثار آن را جدی بگیرند.
ای کاش مدیران به تلویزیون توجه بیشتری کنند
وی همچنین توضیح داد: حفظ کیفیت آثار تلویزیون مساله مهمی است و عمیقتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. گاهی با خودم فکر میکنم دیدن برنامههای ماهواره که مخاطب مطابق میل خود آنها را انتخاب میکند، ما را به عنوان یک ملت از همدیگر دور میکند و به نوعی باعث دوری افراد از یکدیگر میشود و این اتفاق اصلا قشنگ نیست و آدم کمی دلش میگیرد.
مهین ترابی در ادامه اظهار امیدواری کرد نسبت به اینکه ای کاش مدیران به تلویزیون توجه جدی کنند.
او ادامه داد: شاید در نهایت مدیران با خود بگویند به هر حال در کنار تلویزیون، ماهواره هم هست و ما هم آنتن خودمان را پر میکنیم، مخاطبان هم حق انتخاب دارند اما واقعا باید در این رقابت خودشان را داخل کنند و بخواهند با ماهواره رقابت کنند؛ ضمن اینکه سطح کیفی کارها را به حدی بالا ببرند تا تماشاچیشان را برای خودشان نگه دارند. مدیران نباید نسبت به انتخاب مردم بیاعتنا باشند.
مدیران نگویند توان مقابله با ماهواره را ندارند
مهینترابی در تکمیل صحبتهایش تصریح کرد: بیاعتنایی به انتخاب مردم، آنها را از هم جدا میکند و درک متقابل افراد را هم کم میکند. این مساله صدمه زننده است، شاید در کوتاه مدت کمتر به چشم بیاید اما در طولانی مدت مطمئنا تاثیرگذار است و جمع کردن بعدش به قدری مشکل میشود که باید 100 برابر تلاش شود تا مساله بهبود پیدا کند؛ بر این اساس توصیه میشود باید از همین حالا مقابلش را گرفت و کاری کنند که بیننده، تلویزیون خودمان را انتخاب کند. مدیران باید نسبت به این مساله حساس باشند و نگویند که توان مقابله را ماهواره را نداریم.
این بازیگر در بخشی دیگر از گفتوگوی خود با تاکید بر اینکه برنامههای تلویزیون نباید ملالآور باشند، بیان کرد: در هر ساحت و عرصهای برنامهها باید جدی گرفته شوند و اینگونه نباشند که مثلا وقتی هر شش کانال تلویزیون را میبینم، یک میکروفن در وسط میز گذاشتهاند و دو سه نفر با هم در حال صحبت هستند. قرار نیست همه مردم ما، متخصص مغز و یا هر چیز دیگری شوند.
تلویزیون به مردم لبخند بدهد
وی خاطرنشان کرد: وظیفه تلویزیون این نیست که با برنامههای تخصصیاش مردم را در حد تخصص از همه چیز آگاه کند، بلکه یکی از کارهای تلویزیون در وهله اول سرگرمی است و درگام دوم وظیفه دارد هر آنچه را که جزو روزمرهی افراد است و به آن احتیاج دارند را به آنها بدهد. وظیفه تلویزیون دادن آرامش، لبخند، شادی و امید به زندگی است.
این بازیگر همچنین توصیه کرد: تلویزیون باید از کلیشه خارج شود و به جایی برسد که مردم بخندند و دلشان شاد شود و احساس خوبی به آنها بدهد. تلویزیون باید به مردم بگوید زندگی را انقدر جدی نگیرند و انقدر بر سر و کله هم نزنند نه اینکه بر تنشهای آنها اضافه کند و برای مردم نگرانی و استرس بیاورد.
او ادامه داد: تلویزیون باید یک بازنگری برای نقشی که در جامعه دارد، انجام دهد.
از «زمانه2» خبری نیست
بازیگر نقش فاطمه در سریال «زمانه» همچنین درخصوص ساخت سری دوم این سریال به کارگردانی حسن فتحی، خاطرنشان کرد: تهیه کننده سریال، در خصوص ساخت سری دوم هیچ اعلامی نکرده است. حرفهایی شنیدهام اما فکر میکنم شایعه باشد. در هر حال من در جریان نیستم و فعلا خبری از «زمانه 2» نیست.
جدیدترین کارهای مهینترابی؟
مهین ترابی در پایان گفتوگوی خود با ایسنا درباره جدیدترین کارهای تلویزیونیاش گفت: آخرین کارم در تلویزیون، سریال «بچههای نسبتا بد» بود و در حال حاضر کار جدیدی ندارم چرا که پیشنهادها خوب نبود. در حققیت هر فردی برای خودش حساب و کتابی دارد و من نمیتوانم صرف اینکه فقط کار انجام دهم سر کاری بروم به دلیل اینکه من کارمند نیستم. همیشه صبر میکنم تا کاری که دلم میخواهد را انجام دهم و یا حداقل کاری را انتخاب کنم که فکر میکنم با آن وقت تماشاچی را نمیگیرم.
وی به گفتههایش اضافه کرد: همیشه به عنوان بازیگر وجدان کاری داشتم و دارم، به جهت اینکه تعصب زیادی به کارم دارم و با مسؤولیت هستم. همیشه فکر میکنم برای کاری مقابل دوربین بروم که اگر تماشاچی بعد از 8 - 9 ساعت بیرون بودن، وقتش را برای دیدن من گذاشت، خجالت زده نشوم و با خود بگویم وقت تماشاچی را گرفتم و هیچ چیز هم به او ندادم.
ویدیو مرتبط :
گفتگو با مهرانه مهین ترابی ( قسمت دوم)
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مهرانه مهینترابی: تلویزیون غیرقابل تحمل شده!
اخبار فرهنگی - مهرانه مهینترابی: تلویزیون غیرقابل تحمل شده!
این مجموعهها نهتنها در زمان خود بسیار مورد توجه قرار گرفتند بلکه در سالهای بعد هم که تلویزیون اقدام به پخش مجددشان کرد، باز هم پرمخاطب بودند.
وقتی به کارنامه کاری خانم مهینترابی نگاه میکنیم پر از کارهای موفقی است که هرکدام حرفی برای گفتن داشتند و به بیانی دیگر جزو آثار ماندگار هنری بهشمار میآیند. در کنار این موضوع، آنچه بهانه ما شد تا در این صفحه، سراغ مهرانه مهینترابی برویم، حضور کمرنگ او طی سالهای اخیر در تلویزیون است آن هم در شرایطی که توانایی و استعداد این بازیگر در حرفهاش برای همه ثابت شده است و افراد زیادی بازیهایش را دوست دارند و دلشان میخواهد باز هم شاهد حضورش در مجموعههای تلویزیونی باشند.
گفتوگوی کوتاهی با او داشتیم و حرفهایی را از او شنیدیم که دلمان بیش از پیش برای هنر کشورمان لرزید و نگران نسلی شدیم که جای پیشکسوتان نشستهاند و سکان هنر ایران را به دست گرفتهاند.
سریالهای به یاد ماندنی مش خیرالله و صندوقچه اسرار، همسران، خانه سبز، سرزمین سبز و... و ایفای نقشهای ماندگار شما در این آثار، گویای علاقهتان به حضور در عرصه بازیگری هستند، اما چند سالی است که حضورتان در تلویزیون کمرنگ شده ، دلیل این اتفاق چیست؟
خیلی مسائل دخیل است. یکی اینکه در آن زمان جوانتر بودم و انرژی و امید بیشتری داشتم تا با کارم، فعالیتی کرده و گوشه کاری را گرفته باشم. اما در اثر گذشت سالها بهواسطه آنکه سن آدم بالاتر میرود و انرژی و شوقاش کمتر شده و در کنار آن سختگیرتر میشود، فکر میکند باید کارهای بهتری انجام دهد و این توقع را از خودش و کارش دارد که روزبهروز بهتر شود و از تجربیاتش درست استفاده کرده و نقشهای بهتری ایفا کند درحالیکه متاسفانه هنر ما این حساب و کتابها را ندارد و از آن تجریبات هیچ وقت استفاده نمیشود و کسی آنها را به خدمت نمیگیرد.
واقعیت این است که سختگیریها و نکتهسنجیهایی که به مرور در اثر تجربه به وجود میآیند، باعث میشوند آدم دلش نخواهد هر کاری را انجام دهد. به نظرم این امری طبیعی است که یک نفر بخواهد کمی بیشتر صبر کند تا آنچه مد نظر دارد و راضیاش میکند، به او پیشنهاد شود.
بین فیلمنامههایی که در دهههای 70 و 80 و حتی د هه 60 به دستتان رسیده با آنچه در سالهای اخیر مطالعه کردهاید، چقدر تفاوت میبینید؟
خیلی زیاد. به نظرم حرکت ما، حرکت رو به عقب است و این آنقدر واضح است که اصلا نیازی نیست تا من که تجربه این حرفه را دارم، بگویم چون اگر شما فیلمنامهها را در اختیار یک فرد دبیرستانی هم قرار دهید متوجه این موضوع میشود. به نظر میرسد از آن عشق، ذوق و توجهی که از طرف نویسندگان اعمال میشد و در کارها تنیده بود و شما از خواندنش لذت میبردید، دیگر خبری نیست. آن زمان وقتی فیلمنامهای میخواندید احساس میکردید کسی توجه زندهای به مطلبی نشان داده و شما قرار است آن را زندهتر کنید و نمایش دهید، چون میخواهد به قلب و جان مردم برود و تاثیرش را بگذارد.
اما در حال حاضر اصلا اینطور نیست، کارها آنقدر سهلانگارانه و با حساب و کتاب و بافتهای ریاضی انجام میشود که قابل تحمل نیست و من عمیقا ترجیح میدهم بیکار بمانم تا بخواهم سر این کارها حاضر شوم چون به عنوان یک بازیگر، ایفای این نقشها برایم چیزی جز عذاب ندارد. نمیدانم چرا جوانانی که این سناریوها را مینویسند یا آنها که دستاندرکار و سازنده آثار هستند، حوصلهشان را از دست دادهاند، عجول هستند و بدون عشق کار میکنند. شاید مسائل اقتصادی فشارهایی را به افراد وارد میکند که همه چیز باری به هر جهت پیش میرود و این اصلا خوب نیست و خطرناک است.
حرفه ما شغل نیست بلکه تعهد، عشق و ایمان به این کار را میخواهد. متاسفانه این روزها یک نفر فکر میکند اگر میتواند چهار صفحه بنویسد پس حتما این توانایی را دارد که یک سریال 26 قسمتی را هم بنویسد ولی وقتی کار را شروع میکند در آن میماند و با تغییرات مدامی که سر صحنه انجام میگیرد، خروجی حاصل میشود که قابل قبول نیست. به نظرم مشکل اینجاست که مانند گذشته، ذهنهای خلاقی برای انجام این کار نیست تا به خلاقانه ترین شکل مسیر را ادامه دهند و به سرانجامی برسانند که زیبا باشد. متاسفانه این قصه زیبایی، اصلا فراموش شده و وقتی کسی میخواهد اثری را خلق کند، نمیتواند زیباییشناسی روابط آدمها را در قصهاش به تصویر بکشد.
اگر درست متوجه شده باشم منظورتان این است که منطق ماشینی جای عشق و علاقه را در هنر ما گرفته است!
دقیقا و این موضوع نگرانکننده است. البته آن طرف دنیا هم این اتفاقات میافتد و فیلمهایی ساخته میشود که شما دو دقیقهاش را هم نمیتوانید تحمل کنید، اما در مقابل آثاری هم دارند که با عشق نوشته و ساخته میشوند و کمبودها را جبران میکنند. مهم این است که آن تلاش صورت گیرد اما نمیدانم چرا اینجا همه چیز بسیار سهلانگارانه میآید. شما وقتی دو صفحه از فیلمنامهای را میخوانید همان جا متوجه میشوید قصه چه مسیری را طی میکند و سرانجام به کجا میرسد. همه چیز یکنواخت، ملالآور و بدون خلاقیت شده و این واقعا ناراحتکننده است.
امیدوارم اتفاقی بیفتد تا افراد کمی عاشقانهتر کار و زندگی کنند و بیشتر تعهد داشته باشند؛ برایشان مهم باشد گوشی که دیالوگها را میشنود و چشمی که تصویر را میبیند، جواب خودش را از آن بگیرد و اینطور نباشد که فقط بخواهیم بیهدف مجموعهای را بسازیم و بعد از تمام شدنش هم دیگر کسی در موردش حرفی نزند. این نگاه اشتباهی است که بخواهیم فقط کارمان را انجام دهیم و پولمان را بگیریم. این وضعیت واقعا بد است.
وقتی به آثار دهههای گذشته نگاه میکنیم متوجه میشویم عشق و نیازهای اجتماعی مردم در آنها لحاظ شده ولی در مقابل کارهایی که سالهای اخیر ساخته شدهاند نهتنها ذوق و عشقی در آنها وجود ندارد بلکه اصلا هدف مشخصی را در این زمینه دنبال نمیکنند.
بله، همین طور است و من بخش بزرگی از این موضوع را به گردن برخی مدیران تلویزیون میگذارم زیرا ظاهرا نه شناخت درستی از جامعه و نیازهایش دارند و نه درام و نمایش را خوب میشناسند. واقعیت این است که اگر فیلمنامههای بیمحتوا در تلویزیون تصویب و ساخته نشوند و به جای آنها تصویر یک شاخه گل به همراه موسیقی سنتی پخش شود، خیلی بهتر و گوشنوازتر خواهد بود، چون تصور کنید یک گروه 40، 50 نفره با صرف هزینه و زمان طولانی سریالی را میسازند که نتیجهاش نزدیک به فاجعه است.
نمیدانم شاید من کمی قصه را بزرگ میکنم اما واقعا حسم این است که تلویزیون با سریالهایی پر از ناامیدی، درد، رنج، مسائل منفی و انسان هایی که نسبت به هم عشقی ندارند و... غیرقابل تحمل شده و سوالم این است که چرا باید چنین فضایی بر تلویزیون ما حاکم شود؟ واقعا فکر نمیکنم وظیفه هنرمند این باشد. یک هنرمند وظیفه دارد نگاه زیبایی به زندگی داشته باشد و آن را به تصویر بکشد تا اگر فردی در تمام طول روز سختیها را تحمل کرده و شب میخواهد سریالی ببیند، آن سریال آرامش را به وجود او برگرداند؛ نه اینکه چیزی را ببیند که 10 برابر فشار روز را روی شانهاش بگذارد. در جایی که این اتفاق بیفتد ما چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که آن شخص فردا با آرامش سر کارش حاضر شود؟ اینها فرمولهای سادهای است که نمیدانم چرا ظاهرا کسی به آن فکر نمیکند .
به موضوع خوبی اشاره کردید چون بارها به این دست آثار انتقاد شده و برخی سازندگان پاسخشان این بوده که نمیتوانیم اثر تخیلی بسازیم، واقعیت جامعه باید به تصویر کشیده شود. چقدر با این دیدگاه موافقید؟
من اصلا این را قبول ندارم. اکثرا عادت کردهاند از صفحه حوادث سوژهای را برمیدارند، به قوه تخیلشان میسپارند، بسطاش میدهند و... اما یادشان رفته که حقیقت زندگی و زیبایی آن، اینها نیست؛ اگر هم این موارد وجود دارد پس قوه تخیل و خلاقیت هنرمند کجا رفته که توجه مردم را به سمت دیگری جلب کند.آیا واقعا زیبایی همین چیزهایی است که ما این سالها در تلویزیون میبینیم؟ همه بدون استثنا به هم یورش میبرند درحالیکه ظاهرا اساس را هم بر این گذاشتهاند که زندگی خوب است اما در عمل وقتی نگاه میکنیم، میبینیم شخصیتهای قصه دو کلمه آرام نمیتوانند با هم حرف بزنند و همیشه بینشان کدورت، کینه و انتقام است، هیچوقت حرف از گذشت و نادیده گرفتن اشتباهات همدیگر نیست و کسی اصلا بدون توقع مهربانی نمیکند، عشق نمیورزد و دست دیگری را نمیگیرد.
متاسفانه چیزی که در قصهها دیده نمیشود عشق و از خودگذشتگی است و آنچه به جای آن به تصویر کشیده میشود کلاهبرداری و خشنونت است.همین اواخر فیلمنامهای را خواندم که از شدت تاریکی نقشی که به من پیشنهاد شده بود و کینههایی که در وجود زن قصه بود و قرار بود آن را بازی کنم حالم خراب شد و گفتم نمیتوانم چند ماه با این شخصیت زندگی کنم ، دیوانهام میکند. آنقدر از اتفاقات آن قصه متعجب بودم که به نویسندهاش گفتم تو بهعنوان یک جوان چرا باید فکرت به سمت این مسائل برود، تو در سنی هستی که باید به آرمانهایت فکر کنی و این هدف را داشته باشی که به وسیله قصه، جامعه دلخواهت را به تصویر بکشی، اینکه چه چیزهایی را دوست داری و آرزویت این است که مردمات چگونه باشند نه اینکه قصهای با این همه کینه بنویسی. به نظرم نویسندگان ما باید قصههایی را بنویسند که در آنها از این سیاهی ردی نباشد، حتی اگر به ظاهر غیرعای به نظر برسد و دنیایی که خلق میکنند با زمانه فعلی همخوانی نداشته باشد و دیگران به آن بخندند، چون درنهایت تاثیرش را روی مخاطب میگذارد.
اما متاسفانه کسی این کار را نمیکند و همه ترجیح میدهند کپی کنند تا خلاق باشند. یک هنرمند باید یادش باشد که وجود ما از عشق است و مبنایش را بر این بگذارد که دوباره این حس را در مخاطب بیدار کند. وظیفه ما این است که عشق را در وجود افراد بیدار کنیم نه اینکه بار روی بار آنها بگذاریم. قرار نیست آدمها را سنگینتر، سربیتر و خشنتر کنیم بلکه باید آنها را لطیف و زیبا کنیم. اخبار جنگ و اتفاقاتی که در اخبار منتشر میشود واقعیتها را بیان میکند پس بهتر است ما به عنوان یک هنرمند، خلاق باشیم و از این قصهها بیرون بیاییم و فضایی به وجود آوریم که لااقل تعادل را در دنیا و زندگیهای خودمان برقرار کنیم.اگر نمیخواهیم عشق را پیشوای خودمان کنیم و دنبالش برویم حداقل تعادل را به وجود آوریم و در آتش مشکلات ندمیم.
چه راهکارهایی به نظرتان میرسد برای اینکه هنر ما خصوصا مجموعههای تلویزیونی که مخاطب گستردهتری دارند، از این وضعیت بیرون بیایند؟
چیزی که به نظرم میرسد این است که اگر آدمها متعهدانهتر عمل کنند و آگاهی بیشتر و نگاه عمیقتری داشته باشند، وضعیت خیلی بهتر میشود چون آگاهی و تعهد، نقش خیلی مهمی در این جریان ایفا میکند. وقتی فردی میخواهد کاری کند، باید از خودش بپرسد هدفم چیست و جهتم کجاست؟ اینها باید معلوم شود زیرا فرد نیازمند است که بداند برای بزرگ کردن نفس خودش کار میکند یا اینکه به خاطر عشقی که دارد و حرف زیبایی که میخواهد بزند، دست به کار شده. این تفکرات برای کسی که میخواهد دست به قلم ببرد یا کارگردانی یا بازیگری کند خیلی تعیینکننده و مهم است. من به عنوان یک بازیگر اگر بخواهم باری به هر جهت کاری را انتخاب کنم و در آن حاضر شوم 12ماه سال میتوانم سر کار باشم اما اینطور عمل نمیکنم.
همین حالا یک سال و نیم است که سر کاری نرفتهام و اگر 5 سال دیگر یا تا آخر عمرم هم طول بکشد، سر هر کاری نمیروم چون هدفم این نبوده و نیست که فقط بخواهم به کارنامه کاریام، آثار بیشتری اضافه کنم.من نسبت به آدمها تعهد دارم و دلم نمیآید مردم در تلویزیون تصویرم را ببینند و غمزدهتر شوند. به نظرم آگاهی و تعهد یک شعار کلی نیست بلکه واقعیتی است که آدمها باید نسبت به خود و اهدافشان داشته باشند. هنرمندان باید بیشتر بخوانند، ببینند، آدمها و عمق روابطشان را درک کرده و راهی برای برونرفت از این قصه طراحی کنند. ما باید خلاقانه فکر کنیم و وقتی میبینیم مردممان نسبت به هم نامهربان شدهاند، ترفندی به کار ببریم تا آنها را نسبت به هم مهربانتر کنیم.
اگر اعتقاد داریم که عشق تنها چارهساز است، باید به آنسو حرکت کنیم و راهی بیابیم تا مردم را تحت تاثیر قرار دهد و شرایط آرامش آنها را فراهم کند. واقعیت این است که اصل و نهاد همه ما یک چیز است و آن عشق است و دنیا ارزشاش را ندارد که بخواهیم به هم بدی کنیم و ما میتوانیم با ساخت آثار هنری باارزش این موضوع را به همدیگر یادآوری کنیم.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل