فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
من حسینم، پناهی ام، سال هاست که مردهام
9 سالی میگذرد که حسین در "دژکوه" آرمیده همو که آهسته در گوش باد میگفت: "من حسینم، پناهیام، خودمو میبینم، خودمو میشنفم تا هستم جهان ارثیه بابامه، سلاماش و همه عشقاش و همه درداش، تنهائیاش. وقتی هم نبودم مال شما."
سال 1335 در روستایی کوچک در کهگیلویه کودکی متولد شد "هراسان از حقایقی که چون باریکهای از نور، از سطح پهن پیشانیش میگذشت".
کودکی که فارغ از هجای ناهنجار بودنها و نبودنها، چگونه ماندن را آموخت و ''مشکلات راه مدرسه باعث شد تا به باران با همه عظمتش بدبین شود''.
حسین پناهی کودکی است که "در 11 سالگی با سری تراشیده و کت بلندی که از زانوانش میگذشت به دنیای کفش پا نهاده".
کودکی روستایی که "در حسرتی مجهول، سهم گندم خود را به بلدرچینهای گرسنه میبخشید".
همو که با فلسفه عشق به ستارهها میاندیشید و میخواند، "وقتی جغدها میخواندند و به جای کشتن مارها، از پاهایش مواظبت میکرد".
حسین به تعبیر خودش "یک روستازاده حیران است که الاکلنگ وجودش در گذر از تضادهای ناگزیر و ناخواسته در برخورد با مسائل به شکل اغراق آمیزی در نوسان فرازها و فرودهاست."
روستازادهای که "کفایت میکرد او را حرمت آویشن و از دیوار راست بالا رفت به معجزه کودکی با قورباغهای در جیبش".
این روستازادهای کوچک با دغدغههای بزرگ راهی شهر شد و چندی نگذشت که در هیئت طلبهای جوان به روستا بازگشت و گفت: "خدا، تو جوانه انجیره خدا، تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله اولین نگاهش به جهان میافته، بام ذهن آدمی، حیات خانه خداست".
مردی که "به سرانگشت پا هرگز دستش به شاخه هیچ آرزویی نرسید"، دوباره ترک دیار میکند و روزگارش با غربت و تنهایی عجین میشود.
پناهی شاعری بود که در کالبد کوچکش نمیگنجید و "حراج میکرد همه رازهایش را یک جا، دلقک میشد با دماغ پینوکیو".
حسین با دلمشغولیهای زمانه بیگانه بود و دلتنگ کفشهایی که "ابتکار پرسههایش بود و چتری که ابداع بیسامانیهایش".
حسین پناهی شاعری بود که با زندگیش شعر میسرود، با زندگیش فیلسوف بود و با زندگیش در سایه خیال میزیست.
حسین را از نوشتههایش میشناسند، گرایش او را به کودکیهایش میستایند و او را فارغ از سینما، تئاتر، نویسندگی و شعر، کودکی میبینند که در عروج به انسانیت به رتبهای دست یافته است.
مردی که میگفت:
"پرده پنجره چشماتو
وردار و ببین دنیا را، دیدنیه!!
چشم ما رفتنیه!
زندگی مهلت پرسیدن به ماها نمیده".
حسین پناهی دیگر گونه دوست میداشت و دیگر گونه زندگی میکرد و آمده بود تا بگوید که "باید به جایی برگردیم كه رنگ دامنههایش، تسكین بخش اندوه بیپایانمان باشد!"
او شاعری بود که زاده "ستارهها" بود و دغدغه "نمیدانمها" را داشت و"اشکهایش خون بهای عمر رفتهاش بودند.
او اولین کسی است که "در دایره صدای پرندهای بر سرگردانی خود خندیده است".
حسین تنها ماند و چه "میهمان بیدردسری" بود، زمانی که در غربت غروب کرد. "چیزی بود شبیه زندگی" که همچون "دو مرغابی در مه" با "ستارهها" پیوند خورد و "گم شددر هیاهوی شهر".
حسین را در واژهها و سطرهای دلنوشتههایش می توان یافت و به دنیای نا آشنای زندگیش رسید.
دنیایی که با شعر و فلسفه معنا میشد، با "تلاش روشن باله ماهی با آب، بال پرنده با باد، برگ درخت با باران و پیچش نور در آتش."
او از "هندسه منظم گلها" تا "سجود گیاهان" را به تماشا نشست و زمانی میخواست برگردد به کودکی" و "انسان هیچگاه برای خود مامن خوبی نبوده است".
این روزها مردادماهی است که تنهاییهایش به پایان رسید و بازگشت به همانجایی که سالها قبل از درخت انجیری پایین آمد، همانجا که "رنگ دامنههایش، تسكین بخش اندوه بیپایانش بود".
کتیبه خوان قبایل دور!
حسین پناهی "سرگذشت کودکی است که به سرانگشت پا هرگز دستش به شاخه هیچ آرزوئی نرسیده است، کودکی که هرشب گرسنه میخوابید و چند و چرا نمیشناخت دلش".
و به قول خودش حکایت ناتمام من "حکایت آدمی است که جادوی کتاب مسخ و مسحورم کرده تا بدانم و بدانم و بدانم، به وار، وانهادم مهر مادریم را، گهواره ام را به تمامی".
من حسینم،
این جایم، بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ میکشم
و به فریب هر صدای دور
از شوق به هوا می پرم
آری!از شوق به هوا می پرم
و خوب میدانم
سالهاست که مردهام.
ویدیو مرتبط :
واحد حاج نریمان پناهی حسینم ای بی سر...
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
جعفر پناهی به ۶ سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از ساخت فیلم محكوم شد
جعفر پناهی" كارگردان سینما به شش سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه و مسافرت به خارج از كشور و "محمد رسول اف" دیگر كارگردان سینمای ایران نیز به شش سال حبس تعزیری محكوم شد.
فریده غیرت، وكیل مدافع جعفر پناهی در گفت وگو با خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در خصوص حكم صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در مورد جعفر پناهی اظهار كرد: این حكم روز ۲۷ آذر ماه به من و موكلم ابلاغ شد كه متاسفانه بسیار سنگین در نظر گرفته شده است.
وی افزود: آقای پناهی به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس تعزیری و به عنوان تتمیم مجازات به ۲۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی شامل ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه، مسافرت به خارج از كشور و مصاحبه با رسانه ها و مطبوعات داخلی و خارجی محكوم شده است.
غیرت تاكید كرد: قطعا در مهلت مقرر به حكم صادره اعتراض و تقاضای تجدیدنظر خواهیم كرد.
به گزارش ایسنا، هم چنین حكم محكومیت «محمد رسول اف» مبنی بر شش سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام صادر شده است.
میرزازاده وكیل مدافع رسول اف نیز با تائید صدور حكم محكومیت موكلش از سوی دادگاه بدوی به خبرنگار ایسنا گفت: به رای صادره در مهلت مقرر اعتراض خواهیم كرد.
وی افزود: در حال حاضر آقای رسول اف فیلمی در دست ساخت دارد كه در مرحله اخذ مجوز از وزارت ارشاد است.... / خبرگزارى ایسنا