فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

متن جالب محمود دولت آبادی برای "رام کردن زن سرکش"



یادداشت محمد دولت آبادی برای نمایش " رام کردن زن سرکش" را در ادامه بخوانید .

محمود دولت آبادی که چندی پیش به تماشای نمایش «رام کردن زن سرکش» نشسته بود طی یادداشتی ، از این نمایش تمجید کرد.

 محمود دولت آبادی: مطلب مفصّلى نوشتم درباره ى نمایش" رام كردن زن سركش" كه متأسفانه به سبب جهل من نسبت به پیچ و خم هاى كامپیوتر گم شد و از دست رفت؛ در آن نوشته شیفتگى خود را ابراز كرده بودم از تماشاى نمایشى بسیار هنر مندانه، شیرین و شاد و به جزییات آن تآتر خوشایند و هنرمندانِ دلباخته ى آن پرداخته بودم؛ از آن جا كه نمى توانم آنچه را یك بار نوشته ام تكرار كنم،خلاصه مى كنم.  

اخبار,اخبار فرهنگی,متن جالب محمود دولت آبادی برای

  احساسات و دریافت خودم را از دیدن نمایش و آن خلاصه سخن درخودش نهفته دارد ستایش و تحسین مرا نسبت به همه ى هنرمندان و هنرورزان از خرد تا كلان،همراه دارد.

توانایىٍ فراهم آمدن آن جمع صمیمى و دوست داشتنى بازیگران؛ چه دوستانِ متواضعى كه مى شناختم ازپیش، چه جوانانٍ نیروافزایى كه در صحنه جارى بودند و همه عزیز و دوست داشتنى در كار-اجراء .درك بایستگىِ تشكیل گروه نمایش نیز اززمره احساس خرسندى من است كه امیدوارم "گروه تآترمستقل" ادامه یابد و منحصر نماند به همین یك بازى، همچنین  پدید آمدن گروه هاى مشخص دیگر در تأتر كشور ما حتّادرتآتردولتى؛ زیرا تأتر با گروه است كه تأتر مى تواند باشد و ادامه یابد، نه بى گروه.

خواهان توفیق همه ى هنرمندان تأتركشورهستم.

باقدرشناسى-محمود دولت آبادى،بیستم فروردین١٣٩٤خورشیدى-تهران  

اخبار,اخبار فرهنگی,متن جالب محمود دولت آبادی برای

 

اخبار فرهنگی - سایت خبری تئاتر


ویدیو مرتبط :
تئاتر رام کردن زن سرکش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

10 مفهوم ازلی و ابدی از نگاه محمود دولت آبادی



دهم مرداد زادروز یکی از بزرگان معاصر ادبیات پارسی بود؛ "محمود دولت آبادی" کسی که سهم عمده ای در ادبیات داستانی معاصر دارد،نمی دانم دولت آبادی را با «کلیدر» می شناسید یا «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و یا حتی «جای خالی سلوچ» اما هر کدام از اینها به تنهایی برای ماندگاری او کافیست.

 دهم مرداد زادروز یکی از بزرگان معاصر ادبیات پارسی بود؛ "محمود دولت آبادی" کسی که سهم عمده ای در ادبیات داستانی معاصر دارد،نمی دانم دولت آبادی را با «کلیدر» می شناسید یا «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و یا حتی «جای خالی سلوچ» اما هر کدام از اینها به تنهایی برای ماندگاری او کافیست، او در داستان های به شدت ملموسش و در فضایی خلق می کند که  محصور شده در تهران و آپارتمان نیست، او دنیایی کمتر دیده و شنیده شده را از طبقات پایین دست، نه به شکلی اغراق شده بلکه با جادوی "رئالیسم" روایت می کند، اما هر چقدر هم که در داستانهایش غوطه ور شویم، شنیدن نظریاتش در شکلی مستقیم جذابیت دیگری دارد، کتاب «نون نوشتن» این امکان را می دهد که با دولت آبادی به شکلی صریح تر آشنا شویم، در یادداشت پیش رو، ده مفهوم ابدی و ازلی را از دیدگاه او می خوانیم. 

اخبار,اخبار فرهنگی,محمود دولت آبادی

  ایمان و تعصب
اگر انسان ایمان نداشته باشد چه خواهد بود ؟ لابد یک لاابالی ؟ اما مگر ایمان چیست ؟ ایمان یعنی باور ،ایمان یعنی باور داشتن به ضوابطی خاص ،اما کدام ضوابطی در دنیا هستند که تغییر ناپذیر باشند ؟ با دگرگون شدن باور ،ایمان دگرگون می شود پس تنها می توان به دگرگونی باور داشت :«دگرگونی» . دگرگونی معارض با نفس تعصب است ،باور محض به واقعیت زمانه  و این که تغییر ناپذیر خواهد بود ،ذهن انسان را کرخت و آسوده می کند ،اما شک هر لحظه ی بودن برای انسان عذاب جست و جو را همراه دارد و امان از این عذاب روح .

هنر و هنرمند
«وقتی هنر تحت الحمایه ی سیاست قرار می گیرد » درست بدان می ماند که زنی نتواند بدون اجازه ی شوهرش جایی برود یا کار مستقلی انجام بدهد ، هنرمند باید بتواند در هر لحظه از زندگی سه حالت عمده ی انسانی را در خود فراهم داشته باشد ؛باور کودکانه ،سرشاری و شوق جوان سرانه  و تامل و بردباری پیرانه سر ، تا بتواند متاثر بشود مثل یک کودک ،عاشق و برانگیخته بشود مثل یک جوان  ودر تامل و بردباری زندگی را و مسائل آن را بکاود و کار خود را بسنجد و بیازماید ،مثل یک انسان پخته و دوراندیش؛ زندگی در اوج خود به"هنر" تبدیل می شود .

اخبار,اخبار فرهنگی,محمود دولت آبادی

  نفرت و ناامیدی
وای بر ناامیدانی که ما هستیم . چون انسان ممکن است بتواند از شر طاعون نیمه جانی در ببرد . اما از شر "ناامیدی" ممکن نیست جان به عافیت در ببرد . وای بر نا امیدانی که ما هستیم ؛ با این نفرت و نا امیدی  که چون بدترین بلاها در روح مردم ما رسوخ کرده است و لحظه به لحظه فراگیر تر می شود ،چه جور آینده ای در انتظار ما خواهد بود ؛ چه جور آینده ای تدارک دیده شده ؟ جنون ، جنون  این مردم دارند دچار جنون نا امیدی می شوند و...وای بر ناامیدانی که ما هستیم !

پدر و مردانگی
«خودت ر ا نگه دار» این عبارت کوتاه را وقتی به من گفت که سیزده ،چهارده سال بیشتر نداشتم و به ناچار داشتم از خانه و خانواده جدا می شدم تا به امید کار روانه ی غربت شوم ؛ ده دوازده سال بعدتر او گفت :«آدم سه جور است : مرد ، نیمه مرد ، هپلی هپو ...» و توضیح داد:«هپلی هپو کسی است که می گوید کاری نمی کند ، نیمه مرد کسی است که کاری می کند و می گوید ، اما...مرد آن است که کاری میکند و نمی گوید »و تکرار کرد :« آن کس که نگوید و بکند مرد است » حالا مرده است و آن چار پاره استخوان مردی که وزن جسمش هرگز از چهل و هشت کیلو فراتر نرفت ، بی تردید پودر و خاک شده است . اما آیا گوهر او هم مرده است ؟ اگر گوهر او مرده است ، پس چرا من حتی یک روز هم از یاد او غافل نیستم ؟

اخبار,اخبار فرهنگی,محمود دولت آبادی

 جنگ و زندگی
مسئله ی من الان(سالهای جنگ) نوشتن نیست ،مسئله ام این است که وقتی میروم نان بخرم خانه بیاورم ، زیر آوار بمب نماند کسی ، شنیده ام  که بیست تا سی هزار تا از جوان های ما شب عیدی در جنگ کشته شده اند و شهرهای کرمانشاه و تبریز و دزفول ...چه و چه را شب عید بمباران کرده اند ؛ آخر چه نوشتنی، آدم به اعتبار "زندگی" می نویسد ، آدم تباهی را در یک قدمی خود می بیند ، کجا میل نوشتن ؟جنگی که تمام ذخایر کشور را به باد داد ،قریب یک میلیون نیروی انسانی را قربانی و تباه کرد ،زمینه را برای سلطه بی لشکر کشی هرجور قدرتی اماده ساخت و این بار «چماق سرکوب تاریخی» از نوع و شکل تازه ای روی فرق مان کوبیده شود. مادر آن جا گذاشتن(آسایشگاه سالمندان) یک انسان به معنای تبعید کردن اوست از زندگی ، تبعید از زندگی به قرنطینه ی مرگ .

در واقع معنایش این است که انسان به مادرش بگوید :«مادرجان، من تو را این جا می گذارم تا بمیری» من به حال و روزگار مادری که مرا زاییده و در حدود توانایی خود بزرگ کرده است و در پی فرزند و فرزندانش از روستایی فقیر به تهران کشانیده شده و اکنون روی تخت خانه ی سالمندان افتاده  و در میان جماعتی که حتی زبان و گویش او را نمی فهمند، دچار حس بغرنجی بودم ...در خانه ی من نمی تواند بماند ، چون همسرم با دیدن و معاشرت او با او دچار حالت عصبی می شود ...مادرم «فاطمه » مرد ، در روز ششم مرداد ماه و آن داستان غم انگیز سرانجام پایان گرفت.

اخبار,اخبار فرهنگی,محمود دولت آبادی

 وطن و ملیت
شاید از چهارده ،پانزده سالگی به مسائلی چون ؛ملت ،مردم،مملکت فکر کرده ام ، درست است که ما ملتی هستیم که توانسته ایم چیزی ، چیزهایی از خود را در آماج های تاریخی نسبتا حفظ کنیم ،اما این محافظت از خود به چه بهایی تمام شد ؟ در تداوم این آماج ها بر یک ملت چه ها رفته است ؟ما مردم به دو صورت مورد هجوم و هتاکی قرار گرفته ایم ،صورت اول جسمانی و مادی  که می توانسته جبران شود : مثل بازسازی کاریزهای نیشابور در حمله ی مغول ، صورت دوم: هتک و هجوم هایی که حریم ذهنی و فرهنگی ما را آماج قرار داده اند ،جرم هتاکی به ذهن و جسم یک ملت متوجه «اعراب» است .چون آنها این نکته را به درستی یاد گرفته بودند که برای سلطه ی نهایی بر یک ملت نه فقط جسمیات و دارایی های مادی او را باید به تملک درآورد بلکه باید بایستی بر ذهن و جان او مالک شد.

سنت و توده ها
ریخت ذهنی سنتی را به هیچ وجه نباید ساده انگاشت و از کنار آن گذشت وجود اجتماعی انسان ایرانی ریختی "مخروطی" دارد ،مناسبات میان افراد خانواده بر اساس قدرت مرکزی (پدر ) شناخته می شود، مگر در موارد استثنایی که مادر یا فرزند ارشد جای آن را می گیرد، در کوی و محله ؛ کدخدا ، ریش سفید ،سالار ، مباشر ، ارباب و..مرشد ، میاندار، پهلوان در عرصه ی ورزش ،بزن بهادر ، رئیس التجار ، امام جماعت (مرجع تقلید ) در شهر ، همگان شان به نسبت قدرتی که مجموعه ی مناسبات اجتماعی به شان داده است ،صاحب قدرت شده اند ، نمی توانید نمونه ای بیابید که وجودش به اعتبار "رای" و انتخاب اکثریت الزامی شناخته شده باشد .توده ها از لحاظ ذهنی نه فقط تعارضی با کلیت ریخت ذهنی حاکم ندارند بلکه حافظ و نگهدارنده ی جبری آن کلیت اند ، توده ها در انقلابی ترین حالت خود می خواهند و آرزو می کنند دیگری سر جای طرف تعارض انها بنشیند و به دنبال ریخت و ساخت دیگری نیستند ، چنین ذهنیتی هیچ طرح دیگری از مناسبات نمی شناسد و همواره آماده است تا برای رهایی از هرج و مرج خود را به آغوش دیکتاتور – دیکتاتوری بیفکند .

اخبار,اخبار فرهنگی,محمود دولت آبادی

  مردم و رنجی که می بریم !
خصلت ها تازه نیستند ، حادث نشده اند و اتفاقا بسیار هم قدیم اند ؛دزدی ،ارتشائ ،مفتخواری ،فقدان حس مسئولیت ،کلاه گذاری ،فرو مایگی و دونمایگی ،نوکربابی ، میل به تهاجم به حقوق دیگری ،فقدان حس مسئولیت اجتماعی ،گرایش به تلقی یک شبه ره صد ساله رفتن ، حقد و حسد ،نفی دیگری به استنباط اثبات خود ، «خواری پذیری تا حد یک سگ در مقابل قبله ی قدرت» ، چشم بستن بر ستمی که که روا بر دیگری می شود ،کلاه خود را دو دستی چسبیدن ،دروغ گفتن ، ریا کردن و در همه حال جانب قدرت را گرفتن ...این همه حادث نیست بل به طول عمر آدمیزاد ، قدیم است و جز و جزئش در نهفت ما "مردم" وجود داشته است .

ایران...
ای سرزمین ! کدام فرزندها ، در کدام نسل ، تو را آزاد ،آباد و سربلند ؛ با چشمان باور خود خواهند دید ؟ ای مادر ما ، ایران ! جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت ؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد ؛ ای ما نثار عافیت تو !

اخبار فرهنگی - برترین ها