فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

عجایب بارگاه خسرو پرویز !



خسرو پرویز,عجایب بارگاه خسرو پرویز,هفت گنج خسرو پرویز,هفت گوهر

عجایب بارگاه خسرو پرویز !
از «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامى به میان آمده است.
«ساسانیان» اثر «كریستین سن» یكى از منابعى است كه به این عجایب اشاره كرده است و از گنج گاو، دستمال نسوز، تاج یاقوت‌نشان، تخت طاقدیس، طلاى مشت افشار، گنج بادآورد و شطرنجى از یاقوت و زمرد به عنوان عجایب هفت‌گانه بارگاه پادشاه ساسانى نام برده است.

فردوسى نیز در قصیده ای، از «هفت گنج» خسروپرویز نام مى‌برد. هندیان بودایى هم به تقلید از «هفت گنج» خسروپرویز، پادشاه ساسانى، «هفت گوهر» را ترتیب داده بودند.
گنج گاو
كشاورز مثل هر روز، «غباز» (خیش گاو آهن) را برداشت و به سوى مزرعه حركت كرد. به مزرعه كه رسید توشه ظهر را زیر درختى گذاشت و با «غباز» به سمت راست مزرعه رفت. تا «غباز» را در زمین فرو كرد متوجه شیئى سخت شد. با دست شروع به كندن زمین كرد و ناگاه با ظرف قدیمى برخورد كرد. آن را بیرون آورد، ولى باورش نمى‌شد. ظرف پر از سكه بود.

سكه را كه نگاه كرد نام اسكندر روى آن حك شده بود. كشاورز براى نشان دادن حسن نیت خود نسبت به پادشاه خسروپرویز ظرف را نزد او برد. شاه فورا دستور داد تا مزرعه را بكنند و ظروف دیگر را از خاك بیرون بكشند. صد كوزه نقره و طلا كه مهر اسكندر بر آن حك شده بود، از خاك بیرون آمد. خسرو پرویز، این گنجینه را كه یكى از عجایب هفت گانه كاخش بود، گرفت و یكى از كوزه‌ها را به كشاورز داد. گنج را در جایى از كاخ مخفى كرد و آن را «گنج گاو» نامید.
دستمال نسوز خسرو‌پرویز
یكى دیگر از عجایب بارگاه خسروپرویز دستمال او بود. شاه بعد از هر غذا خوردن با دستمال، دست‌هاى خود را پاك مى‌كرد و چون كثیف و چرب مى‌شد آن را درون آتش مى‌انداخت تا آتش آن را تمیز كند، دستمال پاك مى‌شد ولى نمى‌سوخت. به احتمال قوى جنس این دستمال از پنبه كوهى بوده است.
تاج یاقوت‌نشان خسرو پرویز
از دیگر عجایب كاخ او تاج خسرویى بود. تاج خسرو پرویز از مقدار زیادى طلا و مروارید ساخته شده بود. یاقوت‌هاى به كار رفته در تاج طورى مى‌درخشید كه به جاى چراغ در شب از آن استفاده مى‌كردند و یاقوت‌هایش همه جا را روشن مى‌كرد. زمردهایش چشم افعى را كور مى‌كرد. این تاج آنقدر سنگین بود كه زنجیرهایى از طلا را از سقف آویزان كرده بودند و تاج را بر این زنجیرهاى طلا بسته بودند، طورى كه تاج به هنگام نشستن شاه روى سرش قرار بگیرد و سنگینى تاج را احساس نكند.
تخت طاقدیس بارگاه خسروپرویز
یكى دیگر از عجایب بارگاه خسرو تخت طاقدیس اوست. شكل این تخت مانند طاق بود و جنسش از عاج و نرده‌هایش از نقره و طلا بود. سقف این تخت از زر و لاجورد بود. صور فلكی، كواكب، بروج سماوی، هفت اقلیم، صورت‌هاى پادشاهان، مجالس بزم و شكار، بر این سقف، حك شده بود. روى آن وسیله‌اى براى تعیین ساعت روز نصب شده بود. چهار یاقوت، هر یك به تناسب یكى از فصول سال دیده مى‌شد. بر بالاى آن وسیله اى بود كه قطراتى مانند قطرات باران را فرو مى‌ریخت و صدایى رعدآسا به گوش مى‌رسید.
طلاى مشت افشار
خسروپرویز قطعه طلایى اعجاب انگیز داشت كه به طلاى مشت فشار یا مشت افشار معروف بود. این قطعه طلا به اندازه مشت پادشاه و چون موم نرم بود. این قطعه زر به هر شكلى حالت مى‌گرفت. این قطعه طلا را از معدنى در تبت براى خسرو استخراج كرده بودند و200 مثقال وزن داشت.
گنج بادآورد
«گنج بادآورد» از عجائب دیگر دستگاه پرویز است. هنگامى كه ایرانیان اسكندریه را محاصره كردند، رومیان ثروت شهر را در كشتى‌هائى نهادند تا به مكانى امن بفرستند، اما باد به جهت مخالف وزید و كشتى به سمت ایرانیان آمد. ثروت را به تیسفون بردند و «گنج باد آورد» نامی‌دند.
شطرنجى از یاقوت و زمرد
از عجایب دیگر دستگاه پادشاه ساسانی، شطرنج مخصوصى از جنس یاقوت و زمرد بود.
خسروپرویز شاید از معدود پادشاهانى باشد كه از همسرش نیز در برخى از منابع تاریخى به عنوان یكى از عجایب دربار او نامبرده شده است. در تاریخ ثعالبى به جز آنچه كه در بالا اشاره شد، از زن او شیرین، قصرش تیسفون، درفش كاویانی، رامشگران دربار ساسانی، اسب خسرو به نام شبدیز و فیل سفید دربار نیز به عنوان گنج‌هاى خسرو و عجایب دربار او یاد شده و درباره برخى از آنها توضیحاتى آمده است. در تاریخ ثعالبى آمده است: «شیرین و خسرو در جوانى دلباخته یكدیگر شدند، اما وقتى خسرو به پادشاهى رسید شیرین را فراموش كرد.
 شیرین كه بار دیگر در پى جلب عشق خسرو برآمده بود، روزى در سر راه شكار او قرار گرفت و آتش عشق فراموش شده در دل خسرو روشن شد. اودر همان لحظه او را به زنى گرفت. شیرین بعد از راهیابى به كاخ پس از چندى مریم بانوى اول زرتشتیان را مسموم كرد و خود زن اول دربار شد.»
اسب خسرو «شبدیز» هم از دیگر عجائب كاخ اوست كه در تاریخ ثعالبى از آن نامى به‌میان آمده است. خسرو گفته بود اگر كسى خبر مرگ «شبدیز» را بدهد او را خواهد كشت. هنگامى كه «شبدیز» مرد تنها «باربد» جرات كرد نغمه اى را بخواند و در آن خبر مرگ شبدیز را بدهد. او خواند: «دیگر شبدیز نمى‌خواند و نمى‌چرد.» شاه گفت: «مگر او مرده است.» وباربد گفت: «شاه چنین فرماید.»
«باربد» خود نیز از عجائب دستگاه پرویز بود. «سركس» از خنیاگران دربار كه به او حسادت مى‌كرد در فرصتى مناسب او را كشت. خسرو وقتى دانست باربد به دست سركس كشته شده است دستور قتل «سركس»را هم داد.
تخت طاقدیس. تخت خسرو پرویز را که از فریدون به وی رسیده بود طاقدیس می‌گفتند. گویند جمیع حالات فلکی و نجومی ‌در آن ظاهر می‌شده و آن سه طبقه بوده و در هر طبقه جمعی از ارکان دولت او جابجا قرار می‌گرفته اند و خسرو پرویز بر آن تخت ملحقات و تصرفات کرده بود. طول آن تخت یکصد و هفتاد ذراع و عرض آن یکصد و بیست ذراع و مکلل بجواهر بود.

منبع:irannaz.com


ویدیو مرتبط :
خسرو پرویز

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روایت پرویز پرستویی از روز رفتن خسرو شکیبایی



اخبار ,اخبار فرهنگی ,خسرو شکیبایی

 

اخبار فرهنگی - روایت پرویز پرستویی از روز رفتن خسرو شکیبایی

خسروشكیبایی یكی از بازیگران برجسته سینمای ایران بود كه مرگش سینمای ایران را در بهت وحیرت فرو برد. هنوز بسیاری از علاقه‌مندان بی‌شمار این بازیگر اندوه رفتنش را باور نكرده‌اند.

پرستویی در آستانه ششمین سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی در گفت‌وگو با «ایسنا» گفت: سال 66 برای فیلم «شکار» کار دلچسب مجید جوانمرد با خسرو آشنا شدم و رفاقتمان شکل گرفت. یکی از لذت بخش‌ترین کارها و یکی از اتفاقات خوب زندگی من این بود که در آن کار با او همبازی شدم. حضوری گرم و پرانرژی داشت و کنکاش‌ او برای نقش، آدم را برای کار کردن به وجد می‌آورد.

وی ادامه داد: رفاقت و مهربانی خسرو را هیچ وقت از یاد نمی‌برم. آنقدر این آدم را دوست داشتم که با همان یک تجربه حس کردم 50 سال است، همدیگر را می‌شناسیم. همکاری‌مان در «شکار» در رفاقتمان ریشه دواند.

پرستویی هم بازی بودن و دوستی با شکیبایی را جزو افتخاراتش دانست و با یادآوری خاطراتش در فیلم «شکار» گفت: در ایوانکی کار می‌کردیم و کمپ ما در مدرسه‌ای بود و هرکس در کلاسی اقامت داشت. اما من و خسرو در یک کلاس بودیم و حتی تخت‌هایمان را به هم چسبانده بودیم. مرتب با هم صحبت می‌کردیم و آینه همدیگر بودیم. مسیر زندگی‌مان یکی بود و از یک جاده عبور کرده بودیم.

این بازیگر با اشاره به 28 تیر 87 روز درگذشت خسرو شکیبایی اظهار کرد: صبح زود در شمال در حیاط نشسته بودم، تلفن زنگ زد و نام خسرو شکیبایی روی گوشی نقش بست. پویا پسر خسرو پشت خط بود. ابتدا به خاطر شباهت صدایش فکر کردم، خود خسرو است. گفت: «عمو پرویز بابا فوت شد.»

وی افزود: آنقدر برایم عزیز بود که احساس می‌کردم، پاره تنم را از دست داده‌ام. کمتر از یک ساعت به همه خبر دادم و به سرعت از شمال برگشتم. وقتی پرویز فنی زاده فوت کرد، آقای مشایخی پیگیر مراسمش بود و من در مراسم تدفینش شرکت کردم و این بار خودم پیگیر برنامه‌های خسرو شدم.

پرستویی با بیان اینکه خسرو خیلی زود از میان ما رفت، ادامه داد: خیلی جا داشت همچنان نفس گرمش در سینما جاری باشد. کسی نیست از شکیبایی خاطره بدی داشته باشد و کارهای خوبش به یاد مانده است. بعد از «هامون» در میانسالی مطرح شد و در تئاتر هم قَدر بود و می‌درخشید. 20 دقیقه‌ای را که در سریال «مدرس» روی منبر رفت و دیالوگ گفت نمی‌توان فراموش کرد، خسرو نمونه دوم ندارد و دیگر نخواهد داشت.

اخبار فرهنگی - ایسنا