فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

شهر پر از موسیقی می‌شود


در حالی که مخاطبان موسیقی بی‌صبرانه مننتظر رخدادهای متفاوت هنری هستند، گروه‌های سنتی، پاپ و کلاسیک سازهایشان را در روزهای گرم تابستان کوک خواهند کرد.

خبرگزاری ایسنا: شب‌هاب مردادماه، شب‌های نسبتا پر رونقی برای دوستداران موسیقی محسوب می‌شوند و سالن‌های کنسرت دوباره میزبان آنها خواهند بود.

آرمان فهیمی، نوازنده جوان ساز پیانو است که دارای لوح افتخار در نوازندگی این ساز است، 10 مردادماه و در ساعت 20 در تالار رودکی رسیتال پیانو می‌دهد.

علاقه‌مندان برای حضور در این اجرا باید بلیت‌های 30 تا 45 هزارتومانی تهیه کنند.

شهر پر از موسیقی می‌شود

مخاطبان موسیقی نواحی می‌توانند 12 مردادماه شاهد اجرای گروه موسیقی «آرشاویر»‌ باشند که قرار است، در تالار وحدت به روی صحنه بروند.

این گروه به اجرای موسیقی کردی و لری همراه با حرکات آیینی می‌پردازد و حسین صفامنش خواننده گروه است.

قیمت بلیت‌های این اجرا 20 تا 70 هزارتومان است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

فرمان فتحعلیان که مدتی از صحنه اجرا دور بود، قرار است «کنسرت خاطره‌ها»‌ را به روی صحنه برد. این اجرا که از 14 تا 17 مردادماه برگزار می‌شود، فتحعلیان به اجرای قطعاتی از آلبوم‌هایی که تاکنون منتشر کرده است، می‌پردازد.

محل اجرای فتحعلیان سالن مجتمع نیکوکاری رعد است و قیمت بلیت‌ها 80 و 90 هزارتومان اعلام شده است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

محمدرضا هدایتی، بازیگر سینما و تلویزیون هم قرار است، اولین کنسرت رسمی خود را 15 مردادماه در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی برگزار خواهد کرد.

آخرین آلبومی که از او منتشر شد، «ماه می‌خنده» نام داشت و حالا نوبت تجربه‌آزمایی او در زمینه اجرای صحنه‌ای است.

بهای بلیت این اجرا 35 تا 100 هزارتومان است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

«چرا رفتی» اثر تهمورس پورناظری و همایون شجریان 16، 17، 18 و 23 مردادماه در سالن وزارت کشور اجرا خواهد شد.

این کنسرت به اجرای قطعات آلبوم «نه‌ فرشته‌ام نه شیطان» اختصاص دارد و قیمت بلیت‌ها 35 تا 100 هزارتومان است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی 16، 17 و 20 مردادماه میزبان هواداران سیروان خسروی است.

این کنسرت هرشب در دو سانس 18 و 21:30 و با بلیت‌های 35 تا 100 هزارتومانی برگزار خواهد شد.

«جاده رویاها» عنوان آخرین آلبومی است که از سوی این خواننده پاپ منتشر شده است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

کنسرت آقای سماع با همراهی سماع‌گران قونیه 19 و 20 مردادماه در تالار رودکی برگزار خواهد شد.

پروژه موسیقایی آقای سماع تاکنون در شهرهای استانبول و دبی بر روی صحنه رفته و پاریس و شیراز مقصد بعدی آقای سماع است. امیرحسین حسنی‌نیا سال گذشته نیز با اجرای اپرای اینک شمس در تهران بر روی صحنه رفته بود

قیمت بلیت‌های این کنسرت تلفیقی 25 تا 40 هزارتومان است.

شهر پر از موسیقی می‌شود

23 مردادماه علی لهراسبی در دو سانس 18:30 و 21:30 در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی به روی صحنه خواهد رفت. علاقه‌مندان برای حضور در این کنسرت باید بلیت 30 تا 100 هزارتومانی تهیه کنند.

شهر پر از موسیقی می‌شود

سالن سوره حوزه هنری 23 و 24 مردادماه میزبان گروه موسیقی «سایه‌سار» خواهد بود که قرار است، موسیقی «روزهای خوب» را اجرا کند.

امیر رفعتی در این اجرا آواز می‌خواند و ثمین قربانی با او هم‌آوا خواهد شد. قیمت‌ بلیت اجرای این گروه موسیقی ایرانی هم 25 تا 40 هزارتومان خواهد بود.

اما بنیامین بهادری 24 مرداد در دو سانس 18:15 و 21:30 در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی دیدار خواهد کرد. همچنین، این سالن 29 مرداد میزبان حمید عسگری و 3 شهریور میزبانرضا یزدانی است.

شهر پر از موسیقی می‌شود


ویدیو مرتبط :
شهر رتردام + موسیقی آرام . آشنایی با شهر های دنیا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

قصه پر غصه فقر و نداری زیر آسمان آبی شهر؛ با رزمنده دیروز چه کردیم؟



 

 

 

قصه پر غصه فقر و نداری زیر آسمان آبی شهر؛ با رزمنده دیروز چه کردیم؟

 

قصه پر غصه فقر و نداری عده ای از مردم که در همین شهر و زیر آسمان آبی آن زندگی می کنند، می تواند دلایل بسیاری داشته باشد، برخی از آن دلایل به خود افراد برمی گردد، برخی از آنها به ناسازگاری روزگار با آدمی و برخی به کم کاری و بی توجهی من و شما و مسؤولانی که در این زمینه مسؤولیتی را برعهده دارند.

این قصه پر غصه، داستانی کوتاه در یک صفحه نیست. کتابی است قطور که اگر برای کوتاه شدن آن کاری نکنیم، هم همه ما مسؤولیم و هم عواقب آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. مهمتر از همه، چگونه می توان در این روزها دم از علی(ع) زد و به راه علی(ع) نرفت؟ چگونه می توان بی خبر از حال و احوال آن مستأجری بود که صاحبخانه اش می گفت: «این خانواده بعضی از شبها حتی نان خالی هم ندارند بخورند و...»

فراموش نکنیم که امام علی(ع) به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «پسرم، از فقر و تنگدستی درباره تو نگرانم. بنابراین، از فقر و تنگدستی به خدا پناه ببر، زیرا فقر باعث نقص دین و سرگردانی عقل و ایجاد دشمنی می شود.»

حالا با همدیگر در محله ای دیگر از شهرمان، سراغ خانواده هایی می رویم که به توجه ما و نهادهایی که باید کارشان پرداختن به امور این گونه خانواده ها باشد، نیازمندند.

ما شرمنده آنها می شویم

اولین خانه ای که محمدزاده(راهنما) ما را به آن جا می برد، خانه ای است که مرد خانه دچار بیماری سرطان است و توان کار کردن ندارد. پسر کوچکی به نام اویس دارد که 5 ساله است و همسر مرد نیز باردار است.

زن خانواده در حال پوست کندن پسته است. درآمد خانواده اگر باشد، از این راه است. به جای زن، زن صاحبخانه برایمان از وضعیت بد خانواده می گوید. او اظهار می دارد: «پول پیش خانواده را عموی آنها به ما داد، اما اینها پولی ندارند که برای اجاره 0 6هزار تومانی به ما بدهند.» او در ادامه از وضعیت بد خانواده می گوید: «خدا شاهد است این خانواده بعضی وقتها هیچ چیز برای خوردن ندارند.»

زن صاحبخانه بعد از گفتن از وضع بد این خانواده، اضافه می کند: «به خدا بعضی وقتها از بس وضع این خانواده بد است، ما شرمنده آنها می شویم.»

حکایت غریبی است. زن با شرمندگی صحبتهای صاحبخانه اش را می شنود و هیچ نمی گوید. با دیدن اتاقی که این خانواده در آن زندگی می کنند و با دیدن وضع بد این خانواده، متأثر می شوم، اما خوشحالم که صاحبخانه ای دارند که انسانیت آنها باعث می شود وضع بد آنها را درک کنند. اما به راستی، این خانواده تا به کی می توانند با خانواده ذبیح کنار بیایند؟

4 اتاق 4 خانواده

خانه بعدی دارای حیاط کوچکی است با 4 اتاق که در هر اتاق آن یک خانواده زندگی می کند.

وقتی وارد حیاط می شویم، پیرزنی که مشغول شستن لباس است، با دیدن ما و راهنمایمان، می گوید: «شما که برای ما هیچ کاری نکردید.» راهنمایمان توضیح می دهد و پیرزن را امیدوار می کند، شاید این بار بتوانیم برای آنها کاری انجام دهیم. وقتی از او می خواهم تا درباره زندگی اش برایمان بگوید، اظهار می دارد: «کار من گدایی است.» قبل از اینکه سؤال دیگری بکنم، اضافه می کند: «خدا که می داند مادر جان، چرا شما ندانید؟ کار دیگری نمی توانم بکنم. مجبورم.»

در یکی دیگر از اتاقها، زنی با فرزند کوچکش زندگی می کند. زن می گوید: «شوهرم حبس ابد است و حالا من مجبورم هزینه زندگی خودم و دخترم را تأمین کنم. او اضافه می کند: دخترم امسال به مدرسه می رود. من از کجا چیزهایی را که می خواهد برایش بگیرم؟»

او می گوید: برای این اتاق ماهی 04هزار تومان اجاره می دهم که چند ماه عقب افتاده است. پول آب و برق و گاز هم که هست. وقتی از زن می پرسم به کمیته امداد مراجعه نکردید، می گوید: «6ماه قبل اقدام کرده ام اما هنوز تحت پوشش نیستم.»

زن توضیح می دهد و من فکر می کنم:

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانانکین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

فکر می کنم آن که شب را در کنار اهل و عیال راحت خوابیده است، چگونه می تواند درک کند سربازی که باید شب را به نگهبانی تا صبح بیدار باشد، چه سختی ها می کشد؟

حکایت این خانه با 4 مستأجرش خود حکایتی است، اما به شنیدن حرفهای همین دو خانواده بسنده می کنم تا به خانه ای دیگر برویم.

با رزمنده دیروز چه کردیم؟

هوا داغ است و سایه ها و آدمهای در حال عبور از کوچه پسکوچه ها، خود را به سایه می کشند. در حال عبور از کوچه ای تنگ، مردی که از ته کوچه می آید و چیزهایی در دست دارد، توجه راهنمایمان را جلب می کند. او را صدا می کند و از او که کارش جمع کردن ضایعات است می خواهد تا از زندگی اش برایمان بگوید. مرد بارش را بر زمین می گذرد، عرق پیشانی اش را جمع می کند و می گوید: «زنم گفت یا ما یا میدان و من هم گفتم میدان.» نمی فهمم مرد چه می گوید.

راهنمایمان می گوید: «از زمان جنگ می گوید.» می پرسم: «رزمنده بوده است؟ مدرکی هم دارد؟» قبل از اینکه سؤالم تمام شود، محمدحسین دست به جیب می برد و کارتی را نشانمان می دهد که گواهی ماه های حضور او در جبهه است. او برایمان از مریضی اش می گوید، از تنهایی اش و از بی مهری هایی که دیده است و این را با نشان دادن مدارک پزشکی که حالا در نایلونی در جیب او تکه تکه شده اند، به ما می فهماند.

می گوید: در جبهه شیمیایی شده ام، اما قبول نکرده اند و آن وقت به سمت حرم اشاره می کند. قسم می خورد و البته اشک می ریزد. دیگر نمی توانم حرفهای محمدحسین را بشنوم. محمدحسینی که روزگاری برای ما و به جای ما جنگیده است و حالا باید برای لقمه ای نان، آواره کوچه و خیابان باشد و بی مهری ها ببیند.

نمی توانم آنچه را می شنوم، باور کنم! مگر می شود به رزمنده سالهای دفاع مقدس که هنوز هم می گوید حاضرم جانم را بدهم، جفا کرد و کاری کرد که گریه اش بگیرد؟ دلم می خواهد هر چه زودتر از محمدحسین دور شوم. می ترسم اشک امانم ندهد. از او جدا می شویم و او بار ضایعاتش را به دوش می کشد تا من و همراهانم بیش از پیش شرمنده او و امثال او شویم و نشان دهیم تا چه اندازه آدمهای ناسپاسی هستیم.

صدای اذان از مسجدی نزدیک به ما به گوش می رسد و ما در ادامه به خانه های دیگری هم سر می زنیم؛ خانه هایی که حکایت آدمهای هر کدام از آنها شنیدنی و تأسف برانگیز است. می شود درباره تک تک آنها صفحات فراوانی نوشت. می توان نوشت زن و مردی که حتی راضی نمی شوند درباره زندگی آنها بنویسیم که فرزند معلولی دارد و دختری که هر ماه باید هزینه فراوانی برای مداوای او بپردازند.

می توان از زنی نوشت که می گفت 3 سال است با فرزندانم تنهایم و با کمکهای مسجد زندگی می کنم و...

می توان از مردانی نوشت که همیشه شرمنده زن و فرزندشان هستند و می توان از آنهایی نوشت که انگار نه انگار در این شهر آدمهایی هستند که برای لقمه ای نان مانده اند و آن وقت سفره های افطاری پهن می شوند و آدمهایی سر این سفره ها می نشینند که به خوردن این غذاها نیازی ندارند و در مقابل به آن خانواده ای فکر می کنم که ماه رمضان فرصتی می شود تا آنها بتوانند لقمه ای غذای گرم بخورند.../تحلیل:انتخاب