فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

شعر مهدی اخوان ثالث در مورد مادر



شعر مهدی اخوان ثالث ,اشعار مهدی اخوان ثالث در مورد مادر

بیمارم ، مادر جان !
می دانم ،می بینی


می بینم ، میدانی
می ترسی ، می لرزی

از کارم ، رفتارم ، مادر جان !
می دانم ، می بینی

گه گریم ،گه خندم
گه گیجم ،گه مستم

و هر شب تا روزش
بیدارم ، بیدارم ، مادر جان !

می دانم ، می دانی
کز دنیا ، وز هستی

هشیاری ، یا مستی
از مادر ، از خواهر

از دختر ، از همسر
از این یک ، و آن دیگر

بیزارم ، بیزارم ، مادر جان!
من دردم بی ساحل .

تو رنجت بی حاصل .
ساحر شو ، جادو کن

درمان کن ، دارو کن
بیمارم ، بیمارم ، بیمارم ، مادر جان !

 

گرد آوری: بخش فرهنگ و هنر صبح بخیر

 


ویدیو مرتبط :
شعر قاصدک از مهدی اخوان ثالث

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شعر فریاد (مهدی اخوان ثالث)



شعر فریاد مهدی اخوان ثالث, اشعار عاشقانه

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش


پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان


در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ


و خروش گریه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می كنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش


نقشهایی را كه من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار


در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد


غنچه هایی را كه پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها


روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد


دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر


در پناه این مشبك شب
من به هر سو می دوم


گریان ازین بیداد
می كنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

 

وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان


و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول


این طرف را می كنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش


ز آندگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، كه می داند كه بود من شود نابود


خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاكستر


وای، آیا هیچ سر بر می‌كنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟

 

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می‌كنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد

منبع:greenpoems.com