فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
اقبال واحدی گریه کردن بلد نیست!
شادبودن مقوله حساس و مهمی در زندگی آدمهاست. بعضیها آنقدر میخندند که گونههایشان چال میافتد و برخی آنقدر قهقهه میزنند که اشک از چشمانشان سرازیر میشود.
سیدمحمدعلی (اقبال) واحدی همان مجری باسابقه و پرهیجان اول صبحهای تلویزیون از همین جنس آدمهای شاد است که خیلیها او را با سلام صبح بخیر میشناسند و بسیاری دیگر با برنامه مستقیمآبادی.
شاید اولین چیزی که از نام و چهره شما متوجه شدهایم شاد و پرانرژی بودنتان است، درست است؟
بله. چون با این روحیه مشکلاتم را حل و بهتر فکر میکنم. در نهایت نتیجه خوبی هم به دست میآورم.
به نظر شما این شادی از کجا میآید؟
از اینکه خودم را هیچ میدانم. وقتی آدم هیچ باشد چیزی ناراحتش نمیکند. همین بودنش باعث شادیاش میشود.
و چه چیزی این آقای شاد را شادتر میکند؟
وقتی از کاری لذت میبرم شادتر میشوم.
یعنی چه؟
لذت بردن و شادی برایم عوامل مختلفی دارد.
میشود چند مثال بزنید؟
به طور مثال حس خوبی که از مخاطب میگیرم برای من لذتبخش و شادیآور است. وقتی من از کاری لذت میبرم مطمئن هستم که حداقل مخاطب نیز از آن کار لذت برده است. این روند تصاعدی بالا میرود.
خداوکیلی تا حالا از چیزی ناراحت نشدم.
شوخی میکنید! مگر میشود؟
نه، جدی میگویم. چون من معلم اخلاق دیگران نیستم. سعی میکنم اگر اتفاقی میافتد به دیگران کمک کنم و از هیچ چیز ناراحت نمیشوم.
به نظر شما نشانه شادی در آدمها چیست؟
یعنی یک حس امنیت وقتی کنار دیگران هستید.
و این امنیت از نگاه شماچه تعریفی دارد؟
یعنی دیگران بتوانند در کنار شما براحتی حرف بزنند. نق بزنند و انتقاد کنند. همراه شما باشند و گله کنند. در کل شما را غریبه ندانند.
شما آدم انتقادپذیری هستید؟
انتقادپذیر هستم اما به شرطی که علم منتقد از من بیشتر باشد. نگاه منتقد باید یک نگاه علمی و کارشناسانه باشد نه صرفا احساسی. البته از نگاه احساسی نیز استقبال میکنم اما خوشحال میشوم که منتقد سواد علمی بیشتری نسبت به من داشته باشد تا انتقادش برایم درس شود.
آدم سحرخیزی هستید؟
بله، بسیار سحرخیز.
ساعت چند از خواب بیدار میشوید؟
معمولا ساعت 5 صبح که نماز صبح را میخوانم. بعد از نماز هم دیگر خوابم نمیبرد.
بعدش چه کار میکنید؟
بعدش خودم صبحانه درست میکنم و تلویزیون را روشن میکنم. زیاد سر و صدا میکنم تا بچهها نیز بیدار شوند.
کسی اعتراض نمیکند؟
البته گاهی هم با مخالفت شدید اعضای خانواده روبهرو میشوم. (میخندد) چون من شبها زود میخوابم. یعنی سعی میکنم 10 شب بخوابم.
چرا؟
چون بهترین زمان برای یک خواب آرام و درست است. اما برخی اوقات که تلویزیون میبینم یا کاری پیش میآید به ساعت 12 شب و بعد از آن هم میرسد. اما هر ساعتی که بخوابم صبح زود بیدار میشوم.
از سحرخیزی گفتید، ما هم یاد صبح بخیر ایران افتادیم...
صبح بخیر ایران ارتباط خوبی با مردم بود. من الان کمتر میروم صبح بخیر ایران. یک سالی است که فقط پنجشنبهها میروم. اما هنوز مردم مرا با صبح بخیر ایران میشناسند.
از آن روزها خاطرهای هم دارید؟
مخاطبی را دیدم که در رشته تحصیلیاش دکترا گرفته بود. مرا دید و گفت من دوم دبستان بودم و با دیدن شما و شنیدن صدایتان در برنامه صبح بخیر ایران به مدرسه میرفتم. خوشبختانه در برنامههای مختلفی که داشتم ارتباط میان مخاطبان برقرار شد.
شاید به خاطر صداقت در اجراست.
شاید. چون من واقعا شو و خودنمایی در اجرا ندارم. مثل این میماند که خیلی راحت روی آنتن دارم با مردم حرف میزنم.
اما به نظرم صداقت تنها نمیتواند مخاطب را جذب کند.
راستش پشت حرفهای من بار سیاسی و منظوری وجود ندارد. خیلی صادقانه و شفاف حرف میزنم. حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
اهل سفرهم هستید؟
بله، به سفر کردن علاقه دارم.
و خسته هم نمیشوید؟
از قدیمترها یاد گرفتهام که حرکت کردن باعث نشاط میشود. من هم دوست دارم همیشه در حرکت باشم.
خیلی از برنامههای شما را که دیدهایم در سفر بودهاید.
دقیقا همین طور است. چون وقتی از تهران بیرون میروم تازه زندگی من شروع میشود. جایی که خیلی خستهام میکند همین تهران است.
چرا اینطور فکر میکنید؟
چون در تهران زمان را از دست میدهم. مثلا در ترافیک میمانم و بسرعت روزم به شب میرسد و من کاری انجام ندادهام. اما در شهرهای دیگر چون فضا کوچکتر است و ترافیک کمتری دارد آدم سریعتر و چابکتر به کارهایش میرسد.
چقدر مطالعه میکنید؟
الان به خاطر کاری که دارم بیشتر مطالعات و تحقیقات میدانی دارم. سعی میکنم بیشتر روزنامه بخوانم و در شبکههای مجازی چرخی بزنم.
پس باید کتابخانه خوبی داشته باشید؟
بله، من کتابخانه خوبی دارم. قدیمترها خیلی کتاب میخریدم و خیلی کتاب میخواندم. اما الان کمی تنبل شدهام. البته زمان هم کم میآورم. با خودم میگویم امشب این کتاب را میخوانم اما شب که میشود پلکهایم را با چوب کبریت نگه میدارم.
آخرین کتابی که خواندید یادتان هست؟
نه،. اما کلاس اول بودم کتاب بابا آب داد، نان داد را یادم هست. (میخندد)
چقدر سینما میروید؟
خیلی دوست دارم با خانوادهام به سینما بروم. چون همسرم هم بسیار به سینما رفتن علاقه دارد. اما چند سالی است شرایط تغییر کرده و میتوانیم همان فیلمهای روی پرده را با کمی تاخیر، در خانه ببینیم.
ورزش چطور؟
باشگاه ورزشی میروم، چون ورزش برای سلامت مفید است، مخصوصا برای من که کمی ناراحتی قلبی دارم و در دو رگ قلبیام فنر گذاشتهام.
چرا؟
به خاطر استرس کاری رگ قلبم گرفت اما حالا خیلی خوبم و مزاحم کارم نیست. بیشتر به مرکز بازآفرینی شهید رجایی میروم. اما چند وقتی است این رفتنها یک خط در میان شده.
اما مگر میشود که آدمهای شاد و پرانرژی و سحرخیز قلبشان درد بگیرد؟
بیشتر به خاطر استرسهای کاری است. به خاطر اینکه دوست ندارم دیر به کارم برسم. بعد از این همه سال کار کردن (نزدیک به 30 سال) حتی یک ثانیه در کارم تاخیر نداشتهام. حتی گاهی شده وقتی پروازم ساعت 5 است من ساعت 3 فرودگاه بودهام. یا مثلا جایی قول دادم که سر ساعت مشخصی برسم. به همین خاطر خیلی سعی میکنم آدم خوشقولی باشم.
پس آدم خوشقولی هم هستید.
دقیقا. چون ما آدمهای پخش زندهای هستیم. اصلا هم با کسی تعارف نداریم اگر دیر برسد.
موسیقی هم گوش میکنید؟
بله، همه چیز گوش میکنم؛ از خالتور بگیر تا کلاسیک.
یعنی هر چه به دستتان برسد گوش میکنید؟
هر موسیقی که خوشم بیاید گوش میکنم. گاهی با یک موسیقی جاز حالم خوب میشود و گاهی یک تکنوازی آرامم میکند. کلا موسیقی را دوست دارم.
پس به حس و حال درونیتان مربوط است؟
بله دقیقا. گاهی هم شده خانوادهام یک موسیقی گوش میدهند که من هم با آن ارتباط برقرار میکنم. اتفاقا من در خانه دستگاههای صوتی بسیاری دارم. من انواع و اقسام دستگاههای پخش صدا را دارم.
تا حالا شده سر برنامه زنده سوتی بدهید؟
اصلا زندگی من بر مبنای سوتی طراحی شده است. (میخندد)
چرا؟
چون برخی از کارها ملکه ذهنم شده است. مثلا حین آموزش رانندگی خیلی دقت میکنید که از دنده دو به سه بروید. اما وقتی دستتان روان شد دیگر همین طور دنده عوض میکنید. من هم در کارم روان جلو میروم. نمیدانم در صدم ثانیه چه میخواهم بگویم. اما اگر سوتی خاصی در برنامه زنده داشته باشم همان جا روی آنتن درست میکنم و از آن سوتی رد نمیشوم.
که خیلیهایشان طبیعی است.
بله، اگر این اتفاقات نیفتد غیرطبیعی است.
خیلی خانوادهدوست هستید؟
خیلی زیاد. بهترین تفریح من در جمع خانواده بودن است. همین الان که با شما هم حرف میزنم در خانه و در اتاق کارم هستم.
چند فرزند دارید؟
دو فرزند. یک دختر و یک پسر
با خانواده رستوران هم میروید؟
بله. بسیار آدم شکمویی هستم. دوست دارم رستورانهایی بروم که غذای خاصی دارد. مثلا اسم بعضی غذاهای خاص سخت است. من ده بار از روی آن مینویسم تا یاد بگیرم. (میخندد)
برخوردهای مردم موقع غذاخوردن شما را ناراحت نمیکند؟
نه اصلا. گاهی عکس میگیرند و گاهی امضا. خیلی از آنها اجازه میگیرند و بعد عکس میگیرند و یا بعد از غذا خوردن جلو میآیند. مردم خیلی رعایت میکنند. آنهایی که میگویند اذیت میشوند پیازداغش را زیاد میکنند.
بهترین دوست و رفیق شما در زندگی چه کسی است؟
همسرم.
شیرینترین اتفاق زندگیتان چه بوده؟
ازدواج با همسرم و تولد فرزندانم.
و تلخترین اتفاق؟
ندارم.
میخواهید بگویید تلخی در زندگی شما اصلا معنی ندارد؟
نه، اصلا معنا ندارد. چون زندگی هیچ تلخیای ندارد. حتی مرگ هم جزئی از زندگی است. حتی من گریه کردن در برخی از مراسم ترحیم را هم بلد نیستم.
فکر نمیکنید دیگر دارید اغراق میکنید؟
نه. بعضیها میگویند این چه بیخیال است. اما این طور نیست من هم میفهمم معنای مرگ و از دست دادن را، اما حس نمیکنم اتفاق بدی افتاده است چون مرگ هم جزئی از زندگی است.
میخواهید بگویید از مرگ هم نمیترسید؟
اصلا، منتظرش هستم.
ویدیو مرتبط :
اقبال واحدی: مریخی ها هوا رو آلوده کردن؟!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
اقبال واحدی: از اجراهایم خوشم نمی آید
اخبار فرهنگی - اقبال واحدی: از اجراهایم خوشم نمی آید
وی با سفرهایی که به استانهای مختلف کشور میکرد، توانست فرهنگهای مختلف ایران را معرفی و همچنین خود را در حرفه اجرا، چهره کند. در ادامه، گفتوگو با این مجری باسابقه رسانه ملی را میخوانید.
از کی وارد اجرا شدید؟
از سال ۱۳۷۰ با برنامه پزشکی شروع کردم و بعد برنامه کودک و اولین برنامه زندهام در سال ۷۳ «صبح بخیر ایران» بود.
گفتید که برنامه کودک هم اجرا کردهاید، آیا اگر اجرای چنین برنامهای مجدداً به شما پیشنهاد شود قبول میکنید؟
چرا که نه، به این دلیل که علاقهمندم و مهم نیست که چه باشد، مهم این است که به دل من بنشیند. تا به حال هم هیچ کاری را انجام ندادهام که دوست نداشته باشم. تمام کارهایی که کردهام بر اساس علاقه خودم بود. اگر برنامهای باشد که با علاقه من سازگاری داشته باشد مشکلی ندارم.
یعنی تا به حال چنین برنامهای به شما پیشنهاد نشده است؟
اگر هم شده تا به آن حد نبوده.
نظرتان راجع به مجریهای جدید چیست؟
متأسفانه چون تعدادشان بالا رفته و ماندگاریشان در ذهن کم شده و خیلی شکل همدیگر هستند، بعضی وقتها آنها را اشتباه میگیرم. نوع و شکل اجرایشان هم شبیه هم است و تشخیصشان برای من مشکل است، شاید این نشاندهنده ضعف ذهنی من باشد ولی فکر کنم اتفاقی افتاده که هنوز هم بعضی بینندهها اسم مجریهای خوب را یاد نمیگیرند
یعنی در حال حاضر مجری موفق نداریم؟
من به دلیل مشغله کاری و حضور در شهرستانها نمیتوانم کسی را معرفی کنم.
یک مجری چقدر میتواند در جذب مخاطب مؤثر باشد؟
صددرصد مهم است، اگر مهم نبود آنقدر حساسیت نداشت؛ یعنی هر چیزی که در آن حساسیت وجود دارد مهم است. معمولاً چون مجریهای ما فقط مجری هستند، مشکل ایجاد میشود. مجریهایی موفق هستند که خودشان تهیهکننده باشند ولی اگر تحت تأثیر تهیهکننده باشند و فقط یکسری دیالوگ به آنها بدهند تا صحبت کنند، مطمئناً در ارتباط با مخاطب خیلی ضعیف عمل میکنند. برنامهای که خود مجری در جایگاه تهیهکننده برایش دلسوزی میکند و آن را میشناسند، دربارهاش تحقیق میکند و بعد به اجرا میپردازد، موفقتر خواهد شد. به طور مثال آقایان درستکار، شهیدیفر، علیخانی و خود من که همه تهیهکننده ـ مجری هستیم اجرای ما با برنامهمان عجین میشود.
چهره شدن برای مجری چقدر میتواند مهم باشد؟ برای شما چطور؟
خیلی مهم است. تلویزیون باید ستاره ایجاد کند تا مجری، برند شود و از این کار وحشت نکند؛ یعنی بیاید و روی مجریها سرمایهگذاری کرده و چهره آنها را معرفی کند و مردم را نسبت به آن چهرهها حساس کند، وقتی که برنامه «ماه عسل» را میبینید خود مجری برند کارش است. ستارهسازی یکی از شگردهای صدساله رسانه است؛ از سینما تا تلویزیون، تئاتر و خوانندگی. وقتی که ستاره ایجاد میشود بالطبع خودش یک وزنه میشود و برنامه را بالا میبرد.
فکر میکنم شما از برنامه «صبح بخیر ایران» معروف شدید، میخواستم بدانم که ایده کار از کجا بود؟
ایده از خارج گرفته شده بود، آن موقع آقای رادمنش (خدا بیامرزدش) مدیر اولیه این برنامه بود. در تمام دنیا یک صبح بخیر یا برنامه صبحگاهی دارند، تلویزیون چنین برنامهای نداشت و برنامهها از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشد. رسانه ما هم خواست برنامه صبحگاهی داشته باشد و به این ترتیب این برنامه راهاندازی شد که در زمان خودش یک برنامه خاص و پربیننده بود.
در حال حاضر برنامه «صبح بخیر ایران» نسبت به زمانی که شما آن را اجرا میکردید، مخاطب خودش را دارد؟
من آمار رسمی ندارم ولی دوستان و آشنایان و مردم که من را میبینند معمولاً انتقاد میکنند که ما اصلاً این برنامه را نمیبینیم و حساس نیستند ولی آن موقع اگر اتفاقی در آن برنامه میافتاد، سوژه گفتوگو برای مردم میشد ولی اگر الان بپرسید میگویند که اصلاً صبحها تلویزیون برنامه ندارد؛ یعنی نمیدانند که چنین برنامهای هست. ولی سازمان یک تشکیلات نظرسنجی دارد که میشود از آن طریق متوجه شد.
سفرهایی که به استانهای مختلف کردید چقدر توانسته در جذب گردشگر (داخلی، خارجی) موفق باشد؟
من نمیدانم و برآورد آماری ندارم اما فرمانداریها و استانداریها به ما آمارهایی میدادند و میگفتند آقای واحدی آن سالی که به طور مثال اسفند به شهر ما آمدید نوروزش شلوغترین نوروز ما بود. چون روش ما این بود که معرفی کنیم. موفقیتش هم به این دلیل بود که بیننده داشت، بالطبع هر جایی که بیننده داشته باشد جذب گردشگر هم دارد. یکی از دلایلش سؤالاتی است که از من میشود که آقای واحدی آن شهری که رفتید کجا بود؟ از کجا میشود به آنجا رفت؟ یا کجا خوب است تا ما برویم؟ و از من مشاوره میخواهند و من بر مبنای نیازشان به آنها اطلاعات میدهم.
جای خالی چنین برنامهای با این رویکرد چقدر به طور واقعی حس میشود؟
خیلی، دلیلش هم تعدد شبکههای جهانی است چون من اغلب برنامهها را رصد میکنم، چنین برنامههایی وجود دارد؛ یعنی دوربین در استودیو نیست و این طرف و آن طرف دنیا را میگردند و چقدر هم بیننده دارد، چنین برنامهای هیچ وقت کهنه نمیشود چون جهان در حال تغییر است، به همین دلیل نشان دادن جهان خودش نوعی اطلاعرسانی است. خیلی جایش خالی است ولی کسی به فکرش نیست. متأسفانه برنامهها پخشوپلا شده و بیننده تکلیفش را با شبکهها نمیداند که چه نگاه کند و به همین دلیل هم نمیتواند روی یک شبکه متمرکز شود تا آن شبکه هم بتواند بر مبنای تفکراتی که دارد تأثیرات مثبت روی مخاطب بگذارد.
البته باید بگوییم که از شبکه سه سیما چنین برنامهای پخش میشود (صبح و نشاط)، چه تفاوتی با برنامه شما دارد؟
این برنامه یک برنامه ورزشی است و در یک جا برگزار میشود، در یک محیط باز میایستند و خوانندهای هم میخواند و مقداری صحبت میکنند ولی چیزی از آن شهر دستگیر مردم نمیشود چون گزارشی از آثار باستانی، کشاورزی، کوچه و بازار، آدمهای موفقش و دیدنیهایش نمیبینند زیرا تعریف برنامهاش با برنامه ما فرق میکند.
اگر اجرای چنین برنامهای با این رویکرد به آقای واحدی پیشنهاد شود با همان انرژی سابق به اجرا میپردازد؟
کسی به من پیشنهاد نمیکند، همیشه من هستم که پیشنهاد میکنم چون خودم تهیهکننده هستم پیشنهاد کردم ولی سازمان از نظر بودجه مشکل دارد. من نظرم این است که اگر بخواهد عین آن موقع باشد فیلم آن است؛ اگر بخواهد یک برنامه جدید باشد باید رویکرد جدیدی داشته باشد. همان اهداف را دنبال کند ولی شکل ارائه، تعریف و نوآوریاش به گونه دیگری باشد که هزینه دارد و چون هزینهاش بالاست مطمئناً انجام نمیشود. به خاطر اینکه مردم خیلی اصرار داشتند در حال حاضر پنجشنبهها صبح میآیم و بعضی از قسمتهای گذشته را مرور میکنم و برایشان پخش میشود.
فکر میکنید اگر این برنامه با حال و هوای سابق به صورت مداوم پخش شود میتواند مخاطبش را جذب کند؟
با آن کارهایی که من بلدم و ارتباطی که با بیننده دارم مطمئناً جذب میشود چون در حال حاضر که برنامه «مستقیم آبادی» را برای گروه جهاد تولید میکنیم با اینکه تنها ۲۰ دقیقه است اما خیلی مخاطب دارد و این اصلاً عجیب است. مردم دوست دارند از کشورشان آگاه شوند، هر چند که این برنامه نگاهش کشاورزی و دامداری است ولی چون به روستاها میرود برای مردم جذاب است.
حالا از برنامه «مستقیم آبادی» برای ما بگویید، ایده این کار از کجا گرفته شده است؟
پیشنهادش از گروه جهاد بود چون ما در برنامه «صبح بخیر ایران» به شهرستانها سفر میکردیم با توجه به اینکه ظرفیت اصلی شهرستانها و روستاهای ما کشاورزی است و نظر به آشناییای که با این حیطه داشتیم به ما پیشنهاد کردند این برنامه را بسازید، ما هم قبول کردیم. چون ۸۰ درصد بودجه این برنامه بر عهده وزارت جهاد کشاورزی است. خوشبختانه از سال ۸۶ ـ ۸۵ تا الان همچنان ادامه دارد.
جالبترین اجرایی که داشتید چه بود؟
من از هیچ کدام از اجراهایم خوشم نمیآید (با خنده)، همیشه فکر میکنم که دارم تجربه کسب میکنم. راستش را بخواهید من در اجرا یادم میرود که دوربین روشن است، به همین دلیل اینقدر راحت هستم.
در حال حاضر به چه کار دیگری مشغول هستید؟
من همین برنامه «مستقیم آبادی» را دارم.
اخبار فرهنگی - هفته نامه سروش/جام جم سیما