کودکان
2 دقیقه پیش | با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازیدبه جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ... |
2 دقیقه پیش | از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانیدآیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ... |
مقابله با کوچولوی سلطه گر
در گذشته سیستم خانواده ها براساس پدرسالاری بوده و نه فرزندسالاری، اما در جامعه فعلی شرایط تغییر کرده است. براساس تحقیقی که در دانشگاه شهید بهشتی انجام شده در 70 درصد خانواده ها فرزندسالاری حاکم است.
خانواده هایی که بیش از حد انتظارات فرزند خود را برآورده می کنند، به او اعتماد به نفس کاذب می دهند.
در گذشته سیستم خانواده ها براساس پدرسالاری بوده و نه فرزندسالاری، اما در جامعه فعلی شرایط تغییر کرده است. براساس تحقیقی که در دانشگاه شهید بهشتی انجام شده در 70 درصد خانواده ها فرزندسالاری حاکم است.
تعریف فرزندسالاری
وقتی امور کلی خانواده و نیازهای آن و به صورت کلی محور خانواده روی فرزندان باشد، به این خانواده فرزندسالار می گوییم، اما تاثیر پدر یا مادر یکی از دلایلی است که باعث به وجود آمدن فرزندسالاری در خانواده می شود. دلیل این است که برخی نیازهای مادر یا پدری که در سیستم مادر سالارانه یا پدرسالارانه بزرگ می شوند، سرکوب شده و برای اینکه فرزندان آنها تجربه مشابه شان را نداشته باشند فرزندسالاری در سیستم خانواده به وجود می آید.
در چنین خانواده ای والدین نیازهای خود را سرکوب می کنند و اینجاست که خانواده به سوی مدرن شدن پیش می رود اما دلیل مهم دیگری که پشت فرزندسالاری وجود دارد، نگرانی والدین از آینده کودک است. درواقع، خانواده ها برای کم کردن نگرانی ها تمام تلاش خود را برای برآورده کردن اهداف فرزندشان انجام می دهند و در این راه حتی از خود و نیازهایشان نیز می گذرند.
صمیمیت زیاد ممنوع!
درست است که خانواده باید با فرزندشان صمیمی باشند اما این صمیمیت نباید به اندازه ای باشد که اقتدار پدرانه یا مادرانه زیر سوال برود و کودک احترام والدین را نگه ندارد. درواقع، صمیمیت زیاد باعث از بین رفتن مرز بین آنها می شود و در این بین کودکان از والدین خود انتظارات زیادی دارند. در خانواده هایی که والدین با اقدام به مثلث سازی از کودک به عنوان ابزاری در بحث ها و اختلافات شان استفاده می کنند تا حمایت او را به سمت خود جلب کنند نیز فضای فرزندسالاری شکل می گیرد.
در این محیط ها کودک به خوبی رشد نمی کند و به تدریج به یکی از والدین گرایش پیدا می کند، اما در نتیجه این مثلث سازی کودک انتظارات زیادی از والدین خود خواهد داشت که از عوامل تاثیرگذار در فرزندسالاری است. می توان گفت اگر نوع ارتباطی که والدین با یکدیگر دارند و به دنبال آن انتظاراتی که از یکدیگر دارند درست و منطقی باشد، فرزندسالاری کمتر اتفاق می افتد.
والدین باید به صورت منطقی و بجا نیازهای کودک را برآورده کنند. در غیر این صورت باعث بالارفتن سطح انتظارات فرزندشان خواهند شد.
رقابت طلبی کودکان بیشتر شده است
اگر خاطرتان باشد در زمان های گذشته میزان همبستگی و نزدیکی بین کودکان بیشتر بود. برای مثال بچه ها از یک پاک کن یا مداد مشترک استفاده می کردند و اگر فرضا کسی مداد نداشت بچه های دیگر به او قرض می دادند.
درواقع، فضای هماهنگ و همسطح بین کودکان باعث می شد آنها نزدیکی بیشتری با یکدیگر احساس کنند، اما امروزه در رقابت طلبی بین افراد و حتی بین کودکان بیشتر مشاهده شده و کودکان برای اینکه بتوانند با دوستان و همسالان خود رقابت کننده داشته های خود را به آنها عرضه می کنند زیرا در چنین سیستمی اگر داشته های یکی از بچه ها کمتر از دیگری باشد باعث تمسخر و تحقیر بچه های دیگر می شود و کودک برای این که بتواند در چنین محیطی دوام بیاورد خانواده اش را برای برطرف کردن نیازهایش تحت فشار قرار می دهد.
اما خانواده ها در مقابل بروز چنین شرایطی برخلاف میل باطنی خود نیازهای کودک را برطرف می کنند زیرا دوست ندارند فرزندشان فشار و تحقیر همسالان را تجربه کند که دلیل این اتفاق همان طور که قبلا هم به آن اشاره کرده ایم سرکوب شدن نیازهایی است که والدین در دوران کودکی خود داشته اند و نمی خواهند چنین اتفاق مشابهی برای فرزندشان تکرار شود.
آسیب های فرزندسالاری
اولین آسیبی که فرزندسالاری ایجاد می کند در درجه اول متوجه والدین است. هر چقدر سطح انتظارات کودک از والدین بیشتر باشد باعث فشار بیشتری روی والدین می شود و این فشارها نه تنها از لحاظ روانی بلکه از نظر جسمی نیز آثار نامطلوبی را بر جای می گذارد و این شرایط به تدریج باعث ایجاد فاصله بین کودک و والدین می شود.
اما آسیب بسیار جدی ای که فرزندسالاری به دنبال دارد شکل گیری اعتماد به نفس کاذب در کودک است. از آنجا که والدین تمام خواسته ها و نیازهای کودک را برآورده می کنند او به یک حس رضایت خواهد رسید، اما اگر او در محیطی قرار بگیرد که خواسته و نیازش در آنجا برآورده نشود 2 حالت سراغ او می آید؛ مورد اول خشم و مورد دوم ناتوانی و احساس ضعف نسبت به توانایی های خود.
خودشیفتگی در کودکان
فرزندسالاری همان طور که باعث خودشیفتگی و اعتماد به نفس کاذب در کودکان می شود، از طرفی باعث ایجاد حس ناتوانی نیز می شود، اما این نکته را هم باید اضافه کرد که خودشیفتگی نیز نشانه نبود اعتماد به نفس است. درواقع، از لحاظ روان شناسی واکنش وارونه خودش را نشان می دهد یعنی کسانی که شخصیت خودشیفته و اعتماد به نفس کاذب دارند به نوعی از نبود اعتماد به نفس رنج می برند. رفتار کودکان در این موقعیت متناقض است یعنی در ظاهر شخصیتی خودشیفته دارند اما از درون بدون اعتماد به نفس هستند.
راهکار چیست؟
اولین نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند ایجاد رابطه صمیمی اما در عین حال مقتدر با فرزندان است. اگر والدین بتوانند جذابیت و اقتدار خود را حفظ کنند و رابطه ای صمیمی با فرزندان داشته باشند می توانند نقش زیادی در بالا رفتن اعتماد به نفس کودکان در رویارویی با شرایط و موقعیت های مختلف پیرامونش داشته باشند. والدین باید با فرزندان صداقت داشته باشند یعنی اگر در شرایطی نتوانند خواسته فرزندشان را برآورده کنند بهتر است روراست باشند و خود را دچار تنش و فشار نکنند.
نکته مهم دیگری که والدین باید به آن توجه کنند بررسی وضعیت اعتماد به نفس کودک است. تعامل والدین با فرزندان و شرایط بیرونی که کودک در آن قرار دارد تاثیر زیادی در اعتماد به نفس کودک دارد. کودکانی که دارای اعتماد به نفس بالا هستند کمتر والدین خود را برای ارضای خواسته هایشان در فشار قرار می دهند و انطباق و سازگاری بیشتری با محیط دارند و مهم تر از همه به رقابت با دیگران نمی پردازند.
خانواده ای ایده آل است که نه فضای فرزندسالاری در آن باشد و نه پدرسالاری یا مادرسالاری بلکه در یک خانواده سالم تمام اعضای خانواده با یکدیگر تعامل دارند و اگر انتقاد و اعتراضی از یکدیگر داشته باشند آن را ابراز می کنند. رد سایه صمیمیت و اقتدار والدین با بچه هاست که اعتماد به نفس در آنها تقویت می شود و خانواده میل به سوی فرزندسالاری، پدرسالاری یا مادرسالاری نخواهد داشت.
* کارشناس روان شناسی
ویدیو مرتبط :
سیر تخریبی الگوی سلطه گر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
۲۰ نشانه یک همسر سلطه گر و زورگو
افراد زورگو و کنترلکننده برای تسلط یافتن بر همسرشان از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند
الگوهای رفتاری خطرناک و ناسالم همیشه چندان واضح نیستند. همه ما ممکن است در دورهای از زندگی گرفتار روابط مسموم شویم. و رفتارهای کنترل گر هیچ مرز و محدودیتی نمیشناسد – آدمها در سن، جنسیت، گرایش جنسی یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی ممکن است در روابط خود سلطه گر باشند.
یک فرد کنترل گر در ذهن خیلی از ما کسی است که دیگران را از مسیری که در زندگیشان میروند سرزنش کرده، خشونت فیزیکی دارد یا به طور مداوم تهدید کرده یا اولتیماتوم میدهد. ما این فرد را قلدری تجسم میکنیم که به هر کس که میرسد او را تحقیر کرده و مدام به همسرش دستور میدهد. بااینکه این علامتها به شدت مشکلساز هستند اما نشانههای دیگری هم هست که به طور کاملاً متفاوتی خود را نشان میدهند.
افراد زورگو و کنترلکننده برای تسلط یافتن بر همسرشان از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. گاهیاوقات این کنترل احساسی آنقدر پیچیده میشود که کسی که تحت کنترل قرار گرفته باور میکند که خودش فرد زورگوی جمع است و یا خیلی خوششانس است که همسر کنترلکنندهاش او را تحمل کرده و با او مانده است. این رفتار چه منجر به مشکلات و آزارهای احساسی و فیزیکی بیشتر شود یا نشود، وضعیت سالمی در رابطه به حساب نمیآید. اگر بیشتر از چند مورد از علامتهای زیر را در همسرتان مشاهده کردید، حتماً این مشکل را جدی بگیرید.
۱- جدا کردن شما از دوستان و خانوادهتان. ممکن است کمکم شروع شود اما معمولاً این اولین قدم برای کنترل کردن شماست. ممکن است از اینکه چقدر با برادرتان تلفنی صحبت میکنید شکایت کند یا بگوید از دوست صمیمی شما خوشش نمیآید و شما نباید دیگر با او معاشرت کنید. یا سعی میکند شما را برعلیه کسانی که تا پیش از این به آنها تکیه میکردید بشوراند. هدف او از بین بردن شبکه حمایتی شما و درنتیجه قدرتتان است تا احتمال اینکه بتوانید مقابل او بایستید کمتر شود.
۲- انتقاد مزمن- حتی اگر موارد کوچک باشد. انتقاد هم مثل جدا کردن شما چیزی است که کمکم شروع میشود. درواقع، ممکن است خودتان را متقاعد کنید که انتقادهای او فقط برای کمک کردن به شماست یا فقط ابراز عقیدهاش است که مدل لباس پوشیدن، حرف زدن، غذا خوردن یا رفتارهای شما را دوست ندارد و شما نباید به خودتان بگیرید. اما این انتقادها هرچقدر هم کوچک و جزئی باشند، بخشی دائمی از رابطه شما شده و احساس پذیرفتهشدن، دوست داشته شدن و ارزشمند بودن را برای شما سختتر خواهد کرد.
۳- تهدیدهای بیش از اندازه بر علیه شما یا خودش. خیلیها فکر میکنند که تهدید فقط باید فیزیکی باشد تا خطرناک و مشکلساز قلمداد شود. اما تهدید به ترک کردن، قطع کردن امتیازها یا تهدید به آسیب رساندن به خودش یا شما درست مثل خشونت فیزیکی مشکلدار است. برای هیچکس خوشایند نیست که در رابطهای باشد که مدام ترس از ترک شدن یا آسیب دیدن داشته باشد. خیلی وقتها تهدید به این خواهید شد که اگر او را ترک کنید، خانه، فرزندان و حمایت مالیتان را از دست خواهید داد. این تهدیدها چه واقعی باشند چه غیرواقعی راهی برای کنترل کردن شما برای به دست آوردن فرمانبرداریتان است.
۴- شرطی کردن محبت/توجه/جذابیت. «اگه فلان کار را انجام بدی بیشتر دوستت خواهم داشت.» «اگه وزنت را پایین بیاری برای من جذابتر میشی.» «اگه حتی زحمت شام درست کردن به خودت نمیدی واقعاً نمیدونم این رابطه به چه دردی میخوره.» «اگه بیشتر به موهات برسی به نظر من خوشگلتر میشی.» «اگه دانشگاهت رو تموم کنی شاید بتونی حرفی برای گفتن با دوستای من پیدا کنی و از جمع عقب نمیمونی.» همه این حرفها پیام یکسانی دارند: شما، در این لحظه، به اندازه کافی خوب نیستید. این رفتار بسیاری از افراد سلطه گر در روابط کنترلکننده است.
۵- چرتکه انداختن برای کمکهایش. روابط سالم و بادوام کاملاً متقابل هستند. این جزء ذات چنین روابطی است که دو طرف برای کمک به همدیگر از هیچ فرصتی دریغ نکنند. اما اگر میبینید طرف شما بخاطر کوچکترین اقدامی که برای شما کرده است چرتکه میاندازد – چه با کینه به دل گرفتن باشد، چه طلب کردن عملی متقابل از شما و … – مسلم است که میخواهد جایگاهی بالاتر از شما برای خود حفظ کند.
۶- استفاده از عذابوجدان بعنوان یک ابزار. خیلی از افراد سلطه گر آنقدر مهارت دارند که میتوانند از احساسات خود فرد برعلیه خودشان استفاده کنند. آنها با ایجاد حس عذابوجدان در فردمقابل خود بخاطر کارهایی که بصورت روزمره انجام میدهد، به هدف خود برای کنترل کردن او میرسند چون طرفشان کمکم همه تلاش خود را میکند که آن حس عذابوجدان را پیدا نکند. اغلب فرد تحت سلطه قدرت خود را از دست داده و از نظرات شخصی خود در رابطه میگذرد و طبق میل فرد سلطه گر رفتار میکند.
۷- بدهکار کردن شما. افراد سلطه گر در ابتدای رابطه ژستهایی به شدت عاشقانه و رمانتیک دارند اما با نزدیکتر شدنتان به هم، خیلی از آن ژستها –هدایای گران قیمت، انتظار تعهد زودهنگام، بردن شما به رستورانهای لوکس و…– فقط برای کنترل کردن شماست. همه این کارها را میکند که شما معذب شوید که درمقابل کاری برای او انجام دهید و فرار کردن از آن رابطه را از نظر احساسی و منطقی برایتان سختتر میکند.
۸- جاسوسی کردن و بازجویی کردن مداوم. فرد سلطه گر احساس میکند حق دارد بیشتر از آنچه که میداند بداند. جاسوسیهایش را چه مخفیانه انجام دهد چه از شما بخواهد همه چیز را با او درمیان بگذارید، این تجاوز به مرزهای شماست. احتمال دارد تلفنهمراهتان را چک کند، رمز عبور پروفایلهای شما در رسانههای اجتماعی را طلب میکند، ایمیلتان را چک میکند و همه اینها را با گفتن اینکه به شما اعتماد ندارد یا به زبان آوردن جمله کلیشهای «اگه کار اشتباهی نمیکنی از چی میترسی» توجیه میکنند. این رفتارها تجاوز به حریم شخصی شماست و نشان میدهد که این فرد هیچ تمایلی برای اعتماد کردن به شما ندارد و درمقابل میخواهد مثل پلیسها مدام شما را بازجویی کند.
۹- حسادت کردن، تهمت زدن و پارانویا. حسادتهای او در ابتدای رابطه برایتان جذاب است. باعث میشود تصور کنید برایش اهمیت دارید و مراقبتان است. اما وقتی این حسادتها شدیدتر میشوند، ممکن است ترسناک و تملکگرایانه شوند. کسی که با ارتباط شما با دیگران شک دارد و شما را بخاطر روابط سالمی که با دیگران دارید متهم میکند، فردی مضطرب، حسود، مبتلا به پارانویا و بیاعتمادبهنفس است. علاوه بر آن، از این رفتار برای کنترل شما در رابطه هم استفاده میکند.
۱۰- احترام نگذاشتن برای زمانی که دوست دارید تنها باشید. این هم روش دیگری برای نابود کردن قدرت شماست: ایجاد عذابوجدان بخاطر زمانی که نیاز دارید تنها باشید یا اینکه باعث شوند بخاطر این کارتان احساس کنید به اندازه کافی دوستشان ندارید و به همین دلیل میخواهید زمانهایی را بدون آنها بگذرانید. طبیعی است که دو طرف به یک اندازه به این اوقات تنهایی نیاز نداشته باشند، حتی اگر هر دو افراد برونگرا باشند نه درونگرا. در روابط سالم حرف زدن درمورد این نیازها افراد را به مصالحه میرساند. اما در روابطی که یکی از طرفین سلطه گر است، طرفی که به زمانی برای تنها بودن نیاز دارد فردی خودخواه قلمداد میشود که طرفش را نادیده گرفته است.
خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی مینشانند
۱۱- وادار کردنتان به کسب اعتماد یا هر رفتار خوب دیگر. البته مطمئناً اعتماد شما به کسی که پنج سال است میشناسید تا کسی که یک ماه است با او معاشرت میکنید بیشتر است اما قسمتی از اعتماد باید در ذات یک ارتباط وجود داشته باشد. بعنوان مثال نباید لحظه به لحظه کارهایی که میکنید یا جاهایی که میروید را برای کسی توضیح دهید و همینطور طرفتان نباید حق دسترسی داشتن به اکانت ایمیل یا پروفایلهایتان در رسانههای اجتماعی را داشته باشد. اگر اعتماد چیزی باشد که مجبور شوید برای کسب آن تلاش کنید به جای اینکه جزء ذات ارتباطتان باشد، باید بدانید که رابطهتان مشکل دارد.
۱۲- گناهکار فرض کردن شما تازمانیکه خلاف آن ثابت شود. فرد سلطه گر مهارت زیادی در ایجاد این حس در شما دارد که کار اشتباهی انجام دادهاید، حتی قبل از اینکه بفهمید اصلاً چکار کردهاید. ممکن است از راه برسید و ببینید از چیزی که متوجه آن شدهاند یا در غیاب شما به آن فکر کردهاند عصبانی هستند. و آنقدر مدارک علیه کار اشتباهتان ارائه میکنند تا احساس کنید یک پرونده درست و حسابی علیه شما تنظیم کردهاند — حتی بااینکه اصلاً آن را درک نمیکنید. از جایی که لیوان قهوهاش را گذاشتهاید تا ناهار خوردنتان با یکی از همکارانتان بدون اینکه به او بگویید، همیشه به داشتن انگیزههای تبهکارانه متهم هستید. چرا اینکار را میکنند؟ بخاطر اینکه از آن برای وادار کردنتان به کاری یا چیزی استفاده کنند و یا تلاش کنند آنطور که آنها میخواهند رفتار کنید.
۱۳- خسته کردن شما از بحث و مشاجره تا جایی که کوتاه بیایید. خیلی از افراد سلطه گر با زیرکی حرف خود را به کرسی مینشانند اما خیلی از آنها هم آنقدر با شما بحث میکنند که بالاخره حرف خود را به کرسی بنشانند. این در مواردی که طرفشان منفعلتر باشد و حوصله بحث کردن طولانی مدا سر یک مسئله را نداشته باشد شایعتر است. با این روش طرفشان را از بحثهای طولانی خسته کرده و باعث میشوند حرفشان را بپذیرند.
۱۴- ایجاد احساس حقارت در شما بخاطر اعتقاداتتان. چه درمورد ایمان و اعتقادات مذهبیتان باشد، چه عقاید سیاسیتان. چه سنتهای فرهنگی یا دیدگاه شما نسبت به طبیعت انسان. خیلی خوب است که کسی که در زندگیمان است ما را به بحثهای جالب که باعث میشود دیدی متفاوت نسبت به دنیا پیدا کنیم، وارد کند اما اینکه عقاید شما را احمقانه جلوه دهد و تحقیرتان کند و سعی کند دیدگاه شما را درمورد چیزی که خیلی برایتان مهم است تغییر دهد اصلاً خوب نیست. به استقبال تجربیات و ایدههای جدید رفتن فوقالعاده است اما برای یک همسر سلطه گر این فقط یک خیابان یکطرفه است. او دوست دارد شما را وادار به پذیرفتن اعتقادات خودش کند.
۱۵- ایجاد این حس که ارزش با او بودن را ندارید. همسران سلطه گر چه با ایجاد این حس باشد که کمتر از آنها جذاب هستید یا با بزرگتر جلوه دادن دستاوردهای کاری خودشان نسبت به دستاوردهای شما یا مقایسه کردن شما با افرادیکه قبلاً در زندگیشان بودهاند، میخواهند وادارتان کنند که قدر اینکه با آنها هستید را بدانید. این باعث میشود سعی کنید برای خوشحال و راضی کردنشان بیشتر و بیشتر تلاش کنید.
۱۶. اذیت کردن و مسخره کردنهایی که ایجاد ناراحتی کند. شوخی و اذیت کردن یکی از روشهای ارتباطی در خیلی از روابط است. نکته مهم این است که این رفتار در هر دو طرف احساس راحتی و محبت ایجاد کند. اما در بسیار از روابط سلطه گر، آزار احساسی با جملاتی نظیر «فقط داشتم شوخی میکردم، نباید به خودت بگیری» توجیه میشود. این رفتار نه تنها شما را ناراحت کرده بلکه به داشتن واکنش نادرست هم متهم کرده است و در اصل به شما گفته میشود که در برابر اینکه چه احساسی پیدا کنید حقی ندارید.
۱۷- ارتباط جنسی که بعد از آن احساس ناراحتی دارید. رفتارهای سلطه گر و کنترلکننده همیشه راه خود را در اتاقخوابتان هم باز میکنند. گاهیاوقات در همان لحظه ارتباط جنسی هم هیچچیز برایتان خوشایند نیست و گاهی بعد از آن احساس ناراحتی به شما دست میدهد. در هر دو حالت وقتی ارتباط جنسی با او احساس خوبی به شما نمیدهد، نشانه این است که مشکلی وجود دارد.
۱۸- عدم تمایل به شنیدن نظرات شما. متوجه میشوید که مدام وسط حرف شما میپرد یا نظراتی که ارائه میکنید خیلی زود فراموش میشوند یا اصلاً توجهی به آنها نمیشود. مکالمات شما معمولاً تحت سلطه اوست تاجاییکه یادتان نمیآید آخرین باری که درمورد نظر شما سوال کرده است کی بوده است. همینطور هیچوقت اجازه نمیدهد درمورد رفتارهای او نظر و احساستان را ابراز کنید.
۱۹- مجبور کردن شما به رفتارهای ناسالم مثل اعتیاد به موادمخدر. زیر سوال بردن اهداف شما برای تناسباندام، وسوسه کردن مداوم شما به کشیدن سیگار وقتی ترکش کردهاید، احترام نگذاشتن به تصمیم شما به کمتر نوشیدن مشروبات الکلی و … همه اینها روشهایی است که همسر سلطهگر تلاشهای شما برای سالمتر زندگی کردن را خنثی میکند. ازآنجا که این افراد تلاش میکنند طرفمقابل خود را ضعیفتر کنند، ابزاری طبیعی برایشان به حساب میآید.
۲۰- از بین بردن اهداف تحصیلی و کاریتان با ایجاد حس تردید به خودتان. شاید همیشه فکر میکردید به دانشکده حقوق بروید و الان همسرتان باعث میشود احساس کنید که نمراتتان به اندازه کافی خوب نیست که در آن رشته قبول شوید. شاید همیشه دوست داشتید تجارتی برای خودتان راه بیندازید اما همسرتان افکار و ایدههای شما را احمقانه میداند و باعث شده است اعتمادبهنفستان را از دست بدهید. یک همسر سلطهگر با کاشتن بذر تردید درمورد استعدادها و تواناییهایتان، همیشه از شما بعنوان سلاحی علیه خودتان استفاده میکند. این روشی دیگر برای گرفتن استقلال شما و وابسته کردن بیشترتان به خودش است تا خواستههای او را بهتر انجام دهید.
فکر میکنید این رفتارها را در همسرتان میبینید؟ حتماً آن را جدی بگیرید!
منبع: مردمان