کودکان


2 دقیقه پیش

با بطری نوشابه برای پسر کوچولو هواپیما بسازید

به جای خریدن اسباب بازی های گران قیمت ، می توانید با استفاده از ابزاری که در خانه در اختیار دارید اسباب بازی هایی با کمک فرزندان خود بسازید که هم در هزینه ها صرفه جویی می ...
2 دقیقه پیش

از رایحه درمانی نوزادان بیشتر بدانید

آیا شما می خواهید برای مراقبت از نوزاد خود، یک رویکرد جامع تری را انتخاب کنید؟ آیا شما به عنوان یک پدر و مادر به دنبال درمان های طبیعی برای بچه های کوچک خود هستید؟ آیا می ...

این کوچولوها گناه دارند!


عنوان پدر و مادر به صرف تولد بچه به والدین او تعلق نمی‌گیرد. قرار گرفتن در این جایگاه حیاتی یک فرآیند طولانی مدت را می‌طلبد و البته تلاش برای طی کردن صحیح این مسیر.



 صبح بخیر: عنوان پدر و مادر به صرف تولد بچه به والدین او تعلق نمی‌گیرد. قرار گرفتن در این جایگاه حیاتی یک فرآیند طولانی مدت را می‌طلبد و البته تلاش برای طی کردن صحیح این مسیر. خب! از آنجا که هیچ چیز به شکل مطلق وجود ندارد و همه روال‌ها به صورت نسبی جلو می‌روند نباید توقع داشت همه پدر و مادر‌ها 100 در صد همه آن‌چیزی را که باید به لحاظ منطق و احساس پیش بگیرند انتخاب کنند. مهم اما تلاش است وتلاش برای پدر و مادر خوب بودن و برای ارائه فرزندی با کمترین مشکلات رفتاری و اخلاقی به جامعه تا جایی که در حد ظرفیت خانواده است. همه این‌ها اصولی غیر قابل انکار است که البته بیشتر پدر و مادر‌ها از چم و خم آن‌ها باخبرند. اما وقتی پای اختلاف زن و شوهری به میان می‌آید همه چیز فرق می‌کند.




گاهی اوقات پدر و مادر‌ها فراموش می‌کنند که نباید درست مقابل چشمان فرزندان‌شان داد و قال راه بیندازند و به همدیگر بد و بیراه بگویند. گاهی اوقات پدر و مادر‌ها فراموش می‌کنند که این موجودات نحیف مستعد پذیرش دو حالت روحی و روانی متضاد و متفاوت هستند و البته این فراموشکاری گاهی اوقات کار دست این والدین و فرزندان‌شان می‌دهد. هیچ‌گاه به این فکر کرده‌اید حتی زمانی که اختلافات به اوج می‌رسد و چه بسا پای بحث آزار دهنده طلاق به ماجرا باز می‌شود، چطور باید چنین شرایطی را مدیریت کنید؟  مدیریت شرایط بحران سبب می‌شود فرزندان شما کمترین صدمات روحی را در این ماجرا متحمل شوند.

اضطرب اولین ارمغان اختلافات والدین

بهتر است قبل از این‌که دوباره و درست مقابل چشمان فرزند کم سن و سال خود خشم‌تان را نشان دهید و اختلافات زن و شوهری را علنی کنید از اولین ارمغان چنین اتفاقی باخبر شوید. دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودک در این باره توضیح می‌دهد: « اختلافات خانوادگی و مشاجرات بین والدین در هر سنی می‌تواند عوارض روان‌شناختی جدی برای کودکان را در پی داشته باشد. اگر مقاطع سنی را تقسیم‌بندی کنیم باید گفت این اختلافات در رده سنی ۰تا ۳  سال آسیب‌هایی را به جای می‌گذارد. هرچند معمولا قبل از ۳ سالگی خاطره‌ای به شکل واضح در ذهن بچه‌ها از گذشته باقی نمی‌ماند. اما بعد از 3 سال و با توجه به رشد تفکر و شناخت کودکان در این سنین آسیب‌ها و تبعات آن می‌تواند تا حدودی متفاوت باشد. با همه این احوال در بین کودکان ۰ تا ۳ سال که شاهد مشاجرات و درگیری‌های والدین هستند سطح اضطراب بالا می‌رود و احساس ناامنی به وجود می‌آید. نتیجه چنین شرایطی معمولا حالت وابستگی بچه به مادرش است. بچه‌ها در این اوضاع دیگر نمی‌خواهند از مادر خود جدا شوند. به هر حال یکی از سخت‌ترین سنین بچه‌ها بین ۱۵ ماهگی تا ۳ سالگی است که بچه حالت استقلال طلبی دارد و به شدت لجباز می‌شود. نافرمانی و حرف ناشنوی از دیگر مشکلات این سنین است. حال در این شرایط طبیعی است که اختلافات علنی بین پدر و مادر چنین رفتارهایی را در کودک تشدید می‌کند. این شدت در قالب بهانه‌گیری‌های بیشتر و گریه‌های بیشتر نمود پیدا می‌کند و در عین حال اضطراب جدایی از مادر هم کاملا به چشم می‌آید. به طوری که کودک به هیچ عنوان دوست ندارد از مادر جدا شود و به شکل عجیبی به مادر خود می‌چسبد.»



وقتی کودک از پدر یا مادرش می‌ترسد

تا به حال به این نکته فکر کرده‌اید که پرخاشگری شما نسبت به همسرتان چه ذهنیتی برای کودکتان خواهد ساخت؟ تعجب نکنید. اگر او از شما یک غول بی‌شاخ و دم ساخت و ترسش را علنی کرد. حالا خیلی هم فرقی نمی‌کند پدرش باشید یا مادرش دکتر خوشابی در این مورد می‌گوید: «در بسیاری از موارد کودک از یکی از والدین که پرخاشگری بیشتری دارد، می‌ترسد و در صورتی که آن والد بخواهد به فرزندش نزدیک شود بچه دچار حالت بی‌قراری می‌شود و گریه سر می‌دهد و البته در عین حال سعی می‌کند خودش را از والدین دور کند چون ناخودآگاه احساس ناامنی در کودک رشد کرده و در صورتی که پرخاشگری از طرف والدین ادامه پیدا کند کودک ممکن است به طور کلی اعتمادش را به بزرگسالان از دست بدهد و به افراد بزرگسال به عنوان موجوداتی ستیزه‌جو و پرخاشگر نگاه کند که ممکن است به او صدمه بزنند.»





وقتی بحث جدایی به میان می‌آید

لطفا حین مشاجرات زن و شوهری نگاهی هم به دور و اطرافتان بیندازید. مهم نیست اگر فقط می‌خواهید همسرتان را بترسانید یا حتی اگر تصمیم جدی گرفته‌اید. مهم این است که هرگز با داد و قال صحبت از ترک کردن و جدایی را درست مقابل کودک پیش نکشید. وقتی صدای‌تان را در سر انداخته‌اید و فریاد می‌زنید، کمی هم حواس‌تان به دور و اطرافتان باشد. کوچولوی شما گوشه‌ای ایستاده و با نگاه نگرانش چشم از شما برنمی‌دارد. او جمله به جمله حرف‌های‌تان را به خاطر می‌سپارد. توصیه دکتر خوشابی به چنین پدر و مادرهایی این است كه: «اگر در مشاجرات صحبت از رفتن، ترک کردن و طلاق به میان بیاید کودک به شکل فزاینده‌ای احساس عدم امنیت می‌کند. اینجا باز هم کودک‌‌ همان حالت چسبندگی به مادر را پیدا می‌کند، چون حالا دیگر نگران است که شاید او را برای همیشه از دست بدهد. در واقع چنین حالت وابستگی نسبت به مادر یکی از واکنش‌های همیشگی کودک در این اوضاع است که اصل آن به اضطراب و احساس نا‌امنی برمی‌گردد. در صورتی که تنش‌های بین والدین به صورت مداوم باشد و مرتب تکرا رشود، علائم دیگری مانند افسردگی هم در کودک شکل می‌گیرد. در چنین مواقعی احساس بی‌حوصلگی و خستگی در کودک به چشم می‌آید. بچه‌ها علاقه به بازی را از دست می‌دهند و نسبت به اسباب‌بازی بی‌تفاوت می‌شوند. حتی ممکن است مشکل خواب پیدا کنند. عدم وزن‌گیری هم می‌تواند از دیگر تبعات چنین مشکلی باشد. بچه‌ها وقتی در این شرایط قرار می‌گیرند زودرنج و حساس می‌شوند و با کوچک‌ترین بهانه‌ای به گریه می‌افتند. این علائم در صورت تداوم همگی می‌توانند ناشی از افسردگی باشند که به خاطر تنش‌های بین پدر و مار ایجاد شده است. در این صورت باید حتما به روانپزشک یا روان‌شناس کودک مراجعه کرد.»



نقاشی بچه‌ها حرف می‌زند

بچه‌ها معمولا ناراحتی‌ها و نگرانی‌های‌شان را در نقاشی‌های خود نشان می‌دهند. بنابراین والدین به وضوح می‌توانند احساس بچه‌ها را از داخل نقاشی‌های آن‌ها استخراج کنند. به عنوان مثال اگر در نقاشی یک کودک او خودش را به مادر نزدیک کشیده باشد و بعد بین خود و مادرش با پدر خانواده فاصله‌ای انداخته باشد، نشان دهنده ترس کودک از پدرش است. البته برعکس این قضیه هم کاملا مصداق پیدا می‌کند. بنابراین نقاشی‌ها می‌توانند زبان گویای احساس بچه‌ها در اختلافات بین پدر و مادرشان باشند.



وقتی کودک خودش را مقصر می‌داند

در اختلافات زن و شوهری هرگز پای بچه‌ها را به عنوان مقصر به ماجرا باز نکنید. خودتان بهتر از هر کسی می‌بینید که اگر فقط یک نفر در این غائله بی‌تقصیر باشد، او هیچ‌کس جز کودک شما نیست.  دکتر خوشابی در این باره می‌گوید: «گاهی پیش می‌آید که در اختلافات بین والدین به نوعی کودک خودش را مقصر می‌داند و متهم می‌کند. به خصوص وقتی که والدین القائاتی به فرزندشان می‌کنند مانند این‌که «از دست تو خسته شدم»، «به خاطر تو ماندم، اگر نه تا به حال پدرت را ترک کرده بودم»، «تو بچه بدی هستی». در چنین اوضاعی بچه احساس می‌کند مشکلات و تنش‌های بین پدر و مادرش به دلیل رفتار نامناسب او است و چون او رفتار مناسب نداشته است پدر و مادرش با هم درگیر شده‌اند. این اتفاق بین بچه‌های بیش‌فعال و بد قلق شدت بیشتری پیدا می‌کند چون بار‌ها این جمله را شنیده‌اند‌ که مسئول همه این مشکلات آن‌ها هستند. چه بسا گاهی رفتارهای یک بچه بیش فعال سبب اختلافاتی بین پدر و مادر شود که البته نباید هرگز چنین موضوعی به بچه گفته شود. در غیر این صورت احساس گناه و افسردگی تنها چیزی است که به سراغ کودک می‌آید و آن وقت است که می‌خواهد خودش را به عنوان یک میانجی بین ارتباط پدر و مادرش قرار دهد که همین مسئله سبب می‌شود کودک از یکی از دو والد در برابر دیگری حمایت کند و همین موضوع فشار بسیار زیادی را به کودک می‌آورد.



با بچه‌ها درددل نکنید!

دکتر کتایون خوشابی به والدین توصیه می‌کند از درددل کردن با کودک در مورد اختلافات بین خود و همسرشان بپرهیزند. او می‌گوید: «وقتی مادر یا پدر راجع به مشکلاتش با بچه‌ها درددل می‌کند به واقع فشار و استرس زیادی را به او تحمیل می‌کند چون بچه ناخودآگاه می‌خواهد در نقش یک میانجی وارد میدان شود که این اتفاق به نفع هیچکس نخواهد بود. با این اوصاف بهتر است حتی المقدور از تنش در خصوص کودکان جلوگیری کرد. پدر و مادر‌ها باید یاد بگیرند کنترل بیشتری بر خشم و عصبانیت خود داشته باشند و در صورتی که نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند حداقل بچه‌‌ها را از محیط مشاجره دور کنند یا از آن‌ها بخواهند در اتاقشان بمانند و اجازه ندهند کودک وارد دعوای آن‌ها شود. مادران سعی کنند به هیچ وجه فرزندان خود را سنگ صبورشان نکنند و مشکلات‌شان را حل کنند و در عین حال هم از فرزندان‌شان حمایت لازم را به عمل آورند. بچه‌ها نباید احساس کنند والدین‌شان انسان‌های ضعیفی هستند و به کمک احتیاج دارند.»





اگر والدین تصمیم به جدایی دارند

بهتر است در صورتی که اختلافات خانوادگی به شدت بالا گرفته و بنابر اتخاذ تصمیمات جدی است، هرگز مقابل بچه‌ها از جملاتی مثل این‌ها استفاده نشود «می‌خواهم از این زندگی بیرون بروم»، «طلاق می‌خواهم»، «بچه‌ها را هم نمی‌خواهم، فقط می‌خواهم بروم» اگر واقعا بنا به جدایی است هیچ لزومی ندارد بچه‌ها از اول تا آخر با جزئیات در جریان قرار بگیرند. دکتر خوشابی در این باره می‌گوید: «در صورت تصمیم به جدایی قطعی از طرف والدین لزومی ندارد کودک در جریان همه چیز قرار بگیرد، چون دوباره سطح اضطراب و نگرانی او بالا می‌رود. به خصوص نباید از بچه‌ها در این باره یا در مورد این‌که می‌خواهد با کدامیک از دو والد زندگی کند، نظرخواهی شود، چون بچه‌ها معمولا در سنین زیر ۱۲ سال قادر به تصمیم‌گیری نیستند و بهتر است پدر و مادر در این رابطه خودشان تصمیم بگیرند و هر زمان که تصمیم‌شان درباره همه چیز قطعی شد ماجرا را به کودک اعلام کنند. اگر بچه‌ها مجبور به تصمیم‌گیری برای انتخاب پدر و مادرشان شوند همواره نسبت به والدینی که او را برای زندگی انتخاب نکرده‌اند احساس گناه خواهند کرد و این حس آن‌ها را آزار خواهد داد. بهتر است پدر و مادر‌ها این نکته را فراموش نکنند که بچه‌ها همیشه هر دو والد را دوست دارند و می‌خواهند کنار هر دوی آن‌ها زندگی کنند. بنابراین هرگز آن‌ها رادر شرایط تصمیم‌گیری به خصوص در سنین زیر ۱۲سال قرار ندهید.»



پشت هم بدگویی نکنید

شما سنگ صبوری مقاوم‌تر از فرزندتان پیدا نکرده‌اید؟ بهتر است همیشه به خاطر بسپارید که یک کودک خردسال هرگز نمی‌تواند یک گوش شنوا برای بدگویی‌های شما پشت سر همسرتان باشد. قدرت درک‌تان را بالا ببرید و فرد دیگری را برای گوش کردن به دلخوری‌ها‌ی‌تان انتخاب کنید. دکتر خوشابی در این ‌باره می‌گوید: «والدین هرگز نباید پشت یكدیگر با کودک‌شان صحبت کنند و نباید یکدیگر را تحقیر کنند، چون در صورت چنین اتفاقی کودک را با یک احساس منفی نسبت به خود روبه‌رو می‌کنند. اگر بنا واقعا به جدایی است بهتر است پدر و مادر این موضوع را در یک جلسه خانوادگی مطرح کنند و به کودک اطلاع دهند. در این جلسه پدر و مادر باید برای کودک روشن کنند که این آن‌ها هستند که نمی‌توانند با هم زندگی کنند. اما هرکدام فرزندشان را بیشتر از هر چیزی در این دنیا دوست دارند و اختلافات بین آن‌ها هیچ ارتباطی به رابطه تک تک آن‌ها با کودک ندارد. به طور کلی متاسفانه زوجین در کشور ما یاد نگرفته‌اند که با صلح از هم جدا شوند. جو کینه ورزی و انتقام‌جویی به حدی است که یكی از مواقع زوجین برای جدایی از بچه‌ها به قصد گروکشی استفاده می‌کنند که این مسئله بیشترین صدمات روان‌شناختی را به کودک منتقل می‌کند. از طرف دیگر در صورت طلاق ملاقات مرتب و همیشگی کودک با والد غیر سرپرست جزء الزامات است.»



شرایط حضانت

متاسفانه وقتی طلاق قطعی می‌شود و پای بچه‌ها به میان می‌آید بحث بر سر حضانت ناخودآگاه آغاز می‌شود. ناصر پورملکی، وکیل دادگستری در مورد شرایط حضانت این طور توضیح می‌دهد: «قانون مدنی حضانت پسر‌ها را تا ۷ سالگی و حضانت دختر‌ها را تا ۹ سالگی به مادر می‌دهد. البته شرایط می‌تواند بنا به مسائل مختلف متغیر باشد. مثلا اگر مادر شغل آبرومندی نداشته باشد یا حتی همین شرایط راجع به پدر وجود داشته باشد آن وقت است که بابت سلب صلاحیت اخلاق حضانت دست به دست می‌شود. گاهی اوقات هم به دلیل مشکلات اخلاقی مانند اعتیاد و مسائل دیگر این احتمال وجود دارد که حضانت بچه‌ها از هر دو والد سلب شود و در این صورت بچه به بهزیستی سپرده می‌شود. اما در صورتی که یکی از والدین حضانت کودک را عهده‌دار شود طرف دیگر حق دارد که یک روز در هفته ۲۴ ساعت فرزند خود را ملاقات کند. معمولا این روز بنا به شرایط پدر و مادر‌ها در دادگاه تعیین می‌شود. البته این یک مسئله عرفی یا رسمی است که می‌تواند از ۲۴ ساعت به ۴۸ ساعت و شرایط دیگر هم تغییر کند. ضمن این‌که نباید اشتباه کرد که مسئله حضانت متفاوت از بحث ولایت است، چون حضانت فقط به معنای نگهداری است اما ولایت به معنی سرپرستی قطعی كودك است که در واقع شکل غیر قابل سلبی دارد. بنابراین ولایت همیشه با پدر بچه است یعنی به طور کلی حق نگهداری و سرپرستی بچه با پدر اوست و حضانت صرفا به معنای نگهداری است که امکان سلب آن هم در شرایط مختلف وجود دارد.»


ویدیو مرتبط :
اگر فرزند گناه کند اون گناه پای والدین هم نوشته می شود؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

قصه دو موش بد ویژه کوچولوها



 

 

 

 

روزی و روزگاری يك خانه عروسكي بسيار زيبایي در کنار شومینه اتاق قرار داشت .ديوارهاي آن قرمز و پنجره هايش سفيد بود . آن خانه پرده هاي توري واقعي داشت. همچنين يك درب در جلوی خانه و يك دودكش هم روی سقفش دیده می شد.

 

 

اين خانه متعلق به دو عروسك بود. یک عروسک بلوند که لوسيندا نام داشت و صاحبخانه بود ولي هيچوقت غذا سفارش نمي داد. دیگری هم جين نام داشت و آشپز بود اما هيچوقت آشپزي نمي كرد چون غذاهاي آماده از قبل خريداري شده بودند و در يك جعبه قرار داشتند. توي جعبه دو عدد ميگوي درشت قرمز ، يك ماهي ، يك تكه ران ، يك ظرف پودينگ و مقداري گلابي و پرتقال بود.

 

 

آنها را نمي شد از بشقابها جدا كرد ولي بي نهايت زيبا بودند. يك روز صبح لوسيندا و جين براي گردش با كالسكه عروسكيشان بيرون رفتند. هيچكس در اتاق كودك نبود و همه جا سكوت بود . يكدفعه صداي حركت آرام چيزي به گوش رسيد . صداي خراشيدگي از گوشه اي نزديك شومينه مي امد جائيكه سوراخي در زير قرنيز وجود داشت .

 

 

تام شستي سرش را براي لحظه اي بيرون آورد و دوباره صداها شروع شد. لحظه اي بعد خانم موشه هم سرش را بيرون آورد .او وقتي ديد كسي در اتاق نيست با جرات و بدون ترس بيرون آمد. خانه ي عروسكي در سمت ديگر شومينه قرار داشت آنها با دقت از روي قاليچه ي مقابل شومينه گذشتند و به خانه عروسكي رسيدند و درب را باز كردند.

 

 

 

 

دو موش از پله ها بالا رفتند و چشمشان به اتاق غذاخوري افتاد . غذاهاي مورد علاقه موشها روي ميز چيده شده بود . قاشق ، چاقو و چنگال هم روي ميز بود و دو صندلي عروسكي هم كنار ميز قرار داشت . همه چيز فراهم بود. آقا موشه خواست تكه ای از ران خوش آب و رنگ را با چاقو ببرد. اما نتوانست چاقو را كنترل كند و دستش را زخمي كرد. خانم موشه گفت:

 

 

فكر كنم به اندازه كافي پخته نشده و سفت است بايد بيشتر تلاش كني. خانم موشه روي صندلي اش ايستاد و سعي كرد با چاقوي ديگري آنرا خرد كند اما تنوانست و گفت : اين خيلي سفت است تكه ران با يك فشار از بشقاب جدا شد و قل خورد و زير ميز افتاد. آقا موشه گفت : آن را ول كن و يك تكه ماهي به من بده .

 

 

خانم موشه سعي كرد تا با آن قاشق حلبي تكه اي از ماهي را جدا كند ولي ماهي به ظرفش چسبيده بود. همانطور كه ماهي به بشقاب چسبيده بود آنرا در آشپزخانه روي آتش قرار دادند ولي آن نپخت . آقا موشه خيلي عصباني شد. تكه ران را وسط اتاق گذاشت و با خاك انداز به آن كوبيد. بنگ، بنگ، و آنرا را تكه تكه كرد. تكه هاي ران به اطراف پرت شدند ولي هيچ چيزي داخل آن نبود. موشها خيلي خشمگين و نااميد شدند. آنها پودينگ، ميگوها، گلابي ها و پرتقال ها را هم شكستند

 

 

خانم موشه جعبه هاي كوچكي را توي قفسه پيدا كرد كه رويشان نوشته بود برنج ، شكر ، چاي ، اما وقتي كه آنها را برگرداند بجز دانه هاي قرمز و آبي چيزي داخلش نبود. آنها از ناراحتي تا آنجا كه مي توانستند رفتار زشت از خودشان نشان دادند. آقا موشه لباسهاي جين را از كشو در آورد و آنها را از پنجره به بيرون پرتاپ كرد.

 


 

موش

 

 

خانم موشه كه داشت پرهاي داخل بالشت لوسيندا را بيرون مي ريخت بياد آورد كه خيلي دلش يك تشك پر مي خواست. او با همكاري اقا موشه بالشت را به طبقه پايين برد و از روي قاليچه جلوي شومينه عبور كردند. رد كردن بالشت از آن سوراخ خيلي مشكل بود اما به هر سختي كه بود اين كار را انجام دادند. خانم موشه برگشت و يك صندلي و قفسه كتاب و قفس پرنده و چند تا خرت و پرت ديگر را برداشت و با خودش آورد.

 

 

قفسه كتابها و قفس پرنده از سوراخ رد نشدند بنابراین خانم موشه آنها را پشت ذغالها رها كرد. او برگشت و يك كالسكه با خودش آورد خانم موشه دوباره برگشت و يك صندلي ديگر با خودش آورد كه يكدفعه صدايي را در پاگرد شنيد . او بسرعت به سواخش برگشت و عروسكها وارد اتاق كودك شدند . اما چشمهای لوسیندا و جین چه دید! لوسیندا روی اجاق وا ژگون شده نشست و به اطراف خیره شد. جین هم به کشوهای آشپرخانه تکیه داد و نگاه کرد .

 

 

اما هیچکدام حرفی نزدند. قفسه کتابها و قفس پرنده در کنار جعبه ذغالها رها شده بود ولی گهواره و تعدادی از لباسهای لوسیندا را خانم موشه برده بود. البته خانم موشه چند تابه و قابلمه بدرد بخور و مقداری چیزهای دیگر را برداشته بود. دختر کوچولویی که خانه عروسکی متعلق به او بود گفت : من می روم و یک عروسک پلیس می آورم. اما پرستارش گفت: من یک تله موش خواهم گذاشت . این آخر داستان دو موش بد بود اما آنها خیلی بدجنس نبودند . آقا موشه خسارت آنچه که شکسته بودند پرداخت کرد . چون عید کرسیمس بود موش و همسرش یک اسکناس داخل جورابهای لوسیندا و جین انداختند. و خانم موشه هم صبح خیلی خیلی زود با خاک انداز و جاروش به خانه عروسکی آمد تا آن را تمیز کند