سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
11 اشتباهی که زشتتان میکند
اگر میخواهید بدانید کدام اشتباهات آرایشی پیر نشان تان میدهند، این مطلب را بخوانید.
تمام تلاشمان را هم میکنیم تا زیبا و جوان بهنظر برسیم و برای این هدف پول زیادی هم میپردازیم، اما نتیجه معکوس است. بهتر است بهجای هزینه زیاد برای آرایش و لباستان، به این بیندیشید که چند ساله هستید و چه چیزی مناسب شماست. بهعلاوه بدانید چه اشتباهاتی انجام میدهید که شما را مسنتر نشان میدهد. در این مطلب رایجترین اشتباهاتی که سن شما را زیادتر نشان میدهند، آوردهایم. وقتی برای رفتن به مجالس و مهمانیها حاضر میشوید این مطلب را در ذهنتان مرور کنید.
اکلیلیها را دور بریزید
اگر میخواهید ظاهر جوانتری داشته باشید سعی کنید از مش کردن یا سایههای زرق و برقدار چشم خودداری کنید. این محصولات باعث میشود خط و خطوط ریز و چینخوردگیهای زیر چشم شما بیشتر به چشم بیاید. در عوض بهتر است از سایه مات برای پلکهای خود استفاده کنید. هرچه سادهتر باشید بهتر و جذابتر خواهید بود، البته در سادگی هم افراط نکنید. سادگی زیاد ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد و شما را مثل یک نوجوان جلوه دهد.
به مدل موهایتان توجه داشته باشید
بسیاری از ما موی بلند را به کوتاه ترجیح میدهیم و آن را زیبا میپنداریم اما باید بدانید موی شما باید با سن و اندامتان متناسب باشد. با بالا رفتن سن و شل شدن چربیها روی صورت، موهای خیلی بلند میتواند سن شما را بیشتر از آنچه هست، نشان دهد. اما کوتاه کردن موها متناسب با صورتتان و سایر اعضای بدن باعث میشود صورتتان گردتر و جوانتر بهنظر بیاید. بهعلاه اگر اندام لاغری دارید موی بسیار بلند و یکدست شما را لاغرتر نشان میدهد و برعکس، اگر اندام چاقی دارید موی کوتاه و گرد میتواند شما را چاقتر نشان دهد. به آرایش موهایتان هم توجه داشته باشید.
افراط نکنید
شما نمیتوانید تمام لباسهایی که طبق آخرین مد خریدهاید برای همیشه و در همه مراسمها بپوشید. بهجای خرج کردن پول خود برای لباسهایی که تاریخ انقضایشان با فصل جدید بهسر میآید، سعی کنید بهدنبال الگوهای کلاسیک و پرمایهای باشید که در هر زمان زیبایی خاص خود را دارد. اگر میخواهید با مد روز پیش بروید به شما پیشنهاد میکنیم بهدنبال گزینههایی مثل چرم، الگوهای نظامی، الگوهای گلدار تیره و لباسهایی با برشهای باریکتر مانند شلوارهای دستدوخت و دامن پنسیل باشید. در غیر اینصورت باید بپذیرید لباسی که میخرید را چند ماه میتوانید استفاده کنید وگرنه دِمُده بهنظر خواهید رسید.
یک کمربند جدید امتحان کنید
برای لباسهای آزادتر که راحت است و در عین حال زیاد هم گشاد نیست، سعی کنید از یک کمربند مناسب استفاده کنید. کمربندی انتخاب کنید که شما را کمی لاغرتر میکند.درباره انتخاب کمربند باید به رنگ و اندازه آن نیز دقت کنید. کمربندهای باریک شما را لاغرتر و کمربندهای پهن شما را اندکی پهنتر نشان خواهند داد. درباره رنگ کمربندتان هم باید بگوییم کمربندی انتخاب کنید که رنگش با لباستان مغایر است تا کمرتان را باریکتر نشان دهد.
چینهای دور چشم را درمان کنید
پوست اطراف چشمهای شما بسیار حساس است، از طرفی بسیاری از زنان بیرحمانه چشمها را آرایش میکنند. درواقع انواع کرمها و مواد آرایشی را روی پوست اطراف چشم که بسیار حساس است، میمالند. این کار نهتنها باعث آسیب به پوست میشود، بلکه آن را قرمز و متورم هم میکند. سعی کنید همیشه در پایان روز آرایش خود را پاک کنید و برای این کار از یک تمیزکننده ملایم و یک حوله نرم استفاده کنید. به علاوه برای پاک کردن آرایش دستمال را روی پوست خصوصا پوست اطراف چشم نکشید.
لباسهای قدیمی را فراموش کنید
شاید از آن دست افرادی باشید که عادت دارند لباسهایی را که دیگر اندازهشان نیست نگه دارند. بعضی آنها خیلی بزرگ هستند که برایتان شل و آویزان است و برخی دیگر آنقدر کوچکاند که دکمههایشان را به زحمت میتوان بست. اما آنها را نگه میدارید، گاهی به این خاطر که پول زیادی صرف خرید آن کردهاید و گاهی بهخاطر ارزش معنوی آنها. همین موضوع باعث میشود که تصور کنید لباسهای زیادی دارید درحالی که از هیچکدام آنها نمیتوانید استفاده کنید.
توصیه میشود در صورت امکان اجازه دهید خیاط این لباسها را اندازه تن شما بدوزد تا بتوانید با اعتماد به نفس بیشتری آنها را بپوشید. در غیر این صورت لباسهای قدیمیتان را به یک نیازمند اهدا کنید و بهدنبال لباسهای جدید باشید. اگر هم میخواهید برخی لباسهایتان (مثلا لباسهایی که در مراسم خاصی پوشیدهاید) را بهعنوان یادگاری نگه دارید آنها را در جایی غیر از کمد لباسهایتان نگه دارید تا بدانید چه لباسهایی دارید و میتوانید از آنها استفاده کنید.
هر مدی را جدی نگیرید!
افراط در هر چیزی جلوهای ناپسند ایجاد میکند. لباس پوشیدن هم از این قضیه مستثنی نیست. لباسهای بسیار گشاد یا بسیار تنگ و چسبان، لباسهای خیلی بلند یا خیلی کوتاه همگی میتوانند دید منفی در دیگران ایجاد کنند. خصوصا اگر با آن راحت نباشید یا وقتی آن را میپوشید نسبت به این مسئله آگاه باشید که در این قضیه افراط کردهاید. مثلا اگر ۸۰ساله هستید و یک پالتوی پوست پلنگی پوشیدهاید و احساس خوبی دارید، پس حتما همینطور خواهد بود، اما اگر آن را پوشیدهاید تنها به این دلیل که این لباس میتواند شما را جوانتر نشان دهد ولی حقیقت را نزد خود انکار میکنید، باید بدانید که دیگران هم فقط همین جنبه را میبینند. دیگران از احساس شما آگاه میشوند که نسبت به لباستان چه دیدگاهی دارید.
طبق قاعده از رژگونه استفاده کنید
استفاده زیاد از رژگونه همیشه هم گزینه بدی نیست، البته ممکن است به شما برچسب بانوی پیر بزنند. برای آنکه ظاهرتان درخشندگی طبیعی خود را داشته باشد، توصیه میشود از کرمهای برنزهکننده به محل رویش مو و امتداد فک خود مالیده و بعد کمی رژگونه کرمی روی گونههایتان بمالید.
خط چشم خیلی سیاه نزنید
در بسیاری از زنان با بالا رفتن سن، میزان جذابیت چشمها کمتر و کمتر خواهد شد. باید بدانید که مژهها با بالا رفتن سن، نازکتر شده و برخی زنان برای جبران این مسئله، گاهی مواد آرایشی زیادی روی آن میمالند. اما این کار باعث جذابیت نمیشود و فقط باعث جلبتوجه دیگران به چین و چروکهای دور چشم میشود. به جای استفاده از خطچشم سیاه، از رنگ خاکستری یا قهوهای تیره استفاده کنید. استفاده از خط چشمهای مایع را هم کنار بگذارید، چون زیاد از حد سنگین هستند و چشمهایتان را خسته نشان خواهند داد، بهجای آن از یک مداد نرم استفاده کنید.
به پوست دستها و گردنتان برسید
برنزه کردن میتواند بهطور موقت، پوست براق و جوانی به شما بدهد، اما در واقعیت این کوتاهترین مسیر به سمت سالخوردگی زودهنگام است. پرتوهای فرابنفش خورشید باعث تخریب سطوح سلولی پوست شده و فیبرهای کلاژن را که به پوست کمک میکند تا انعطافپذیری و شکل ظاهری خود را حفظ کند از بین میبرد، بنابراین هر روز از کرم ضدآفتاب با طیف وسیع استفاده کنید. باید بهخاطر داشته باشید که حتی اگر هر روز از کرم ضدآفتاب روی صورتتان استفاده کنید، این احتمال وجود دارد که سایر نقاط بدن خود را نادیده بگیرید.
دستها و گردن شما هم بهطور روزانه در معرض نور خورشید قرار میگیرند و اغلب زنان این بخشها را فراموش میکنند. درحالی که همیشه در این مناطق، لکههای قهوهای و چین و چروکهای زیادی میبینیم. در کنار استفاده از ضدآفتاب مناسب، پیشنهاد میشود از یک مرطوبکننده هم استفاده کنید تا پوستتان را نرم و صاف کند.
لباسهایی متناسب با سنتان بپوشید
معمولا در جامعه انتظار داریم که لباسهای خاص را به تن یک گروه سنی خاص ببینیم. اگر شما فردی 50ساله هستید و مثل یک دختر ۹یا ۱۹ساله لباس میپوشید، مطمئن باشید که اوضاع چندان مطابق میلتان پیش نخواهد رفت، چراکه این لباسها بهجای جوانتر نشان دادن شما، سنتان را بالاتر خواهند برد. همه چیز باید با اوضاع و شرایط متناسب باشد؛ به سن، شرایط اجتماعی و فرهنگی خود توجه داشته باشید و مطابق با آن لباس بپوشید. اینطوری پسندیدهتر بهنظر خواهید رسید. مسلما نوع لباس پوشیدن شما میتواند تا حد زیادی نشاندهنده تیپ شخصیتی و سن و سالتان باشد بنابراین سعی کنید طوری لباس بپوشید که برازنده شخصیت شماست.
ویدیو مرتبط :
11 پیراهن زشت تاریخ فوتبال
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قصه جوجه اردک زشت
یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود . نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده ،خانم اردکه لانه اش را کنار دریاچه ساخته بود.
اون پیش خودش فکر می کرد: مدت زیادی هست که روی این تخم ها خوابیده ام . او تنها نشسته بود و بقیه اردکها مشغول شنا بودند .
کم کم تخم ها شروع به حرکت کردند و با نوکهای قشنگ کوچکشان پوسته ی تخم شان را شکستند . آنها یکی یکی بیرون آمدند اما هنوز خیس بودند و نمی توانستند که بخوبی روی پاهایشان بایستند.
بزودی جوجه ها روی پا هایشان ایستادند و شروع به تکان دادن خودشان کردند.تا اینکه پرها یشان خشک شد خانم اردکه نگاهش به تخم بزرگی افتاد و پیش خودش گفت : اوه نه هنوز یکی از تخم ها اینجاست اردک پیری کنار خانم اردک آمد .
به تخم نگاه کرد و گفت: شاید این تخم یک بوقلمون باشد این اتفاق یکبار برای من هم رخ داده است اون جوجه حتی نمی توانست به آب نزدیک شود. چرا ناراحتی ؟ من پیشنهاد می کنم که او را ول کنی . سپس اردک پیر آهسته شنا کرد و رفت.
خانم اردکه فکر کرد کمی بیشتر روی این تخم بنشیند . بعد از مدتی صداهای ضعیفی از داخل تخم شنید و بزودی جوجه کوچولو از تخم بیرون آمد.
مادر مدتی به جوجه نگاه کرد او با پرهای خاکستریش ظاهر عجیبی داشت و مادر را نگران کرد. اما وقتی که به پاهایش نگاه کرد خیالش جمع شد که این جوجه ی بوقلمون نیست.
اما جوجه ی بزرگ و زشتی بود روز بعد مادر جوجه هایش را به کنار دریاچه برد . جوجه ها یکی یکی داخل آب پریدند . بزودی همه آنها حتی جوجه اردک زشت روی آب شناور بودند.
سپس مادر جوجه هایش را به حیاط طویله برد .سرش در برابر اردک پیر به نشانه ی احترام خم کرد و گفت : نوار بین پاهای این جوجه نشان می دهد که یک جوجه بوقلمون نیست بوقلمونی که در نزدیکی آنها راه می رفت سرش را بالا آورد و گفت : تا حالا چنین جوجه اردک زشت و بزرگی ندیده ام این تازه شروع مشکلات جوجه اردک بود .
حیوانات با او رفتار دوستانه ای نداشتند چون اوخیلی زشت بود . جوجه اردکهای دیگر با او بازی نمی کردند و او را اذیت می کردند . مرغها به او نوک می زدند و همه حیوانات به او می خندیدند.
جوجه اردک بیچاره خیلی غمگین و تنها بود . و با گذشت زمان بیشتر ناراحت می شد . هرچند که مادرش سعی می کرد به او دلداری بدهد احساس می کرد کسی او را دوست ندارد و فکر می کرد چرا با بقیه برادرهایش فرق دارد .
یک شب که دیگر جوجه اردک زشت نتوانست این همه ناراحتی را تحمل کند از حیاط طویله خارج شد و تا جایی که می توانست دوید . بزودی به جنگل رسید . هر چه جلوتر می رفت پیدا کردن راه سخت تر می شد .
اما او به دویدن ادامه داد تا اینکه به نزدیکی مردابی رسید که اردکهای وحشی در آنجا زندگی می کردند . جوجه اردک پشت درختی پنهان شد . احساس می کرد که خیلی تنها و خسته است صبح هنگامیکه تعدادی از اردکها پرواز میکردند متوجه جوجه تازه وارد شدند ایستادند به او سلام کردند .
از او پرسیدند: تو کی هستی ؟ جوجه اردک زشت گفت : من اردک مزرعه هستم آیا تا حالا جوجه اردکی مثل من دیده اید که پرهای خاکستری داشته باشد. او مدت طولانی به اردکهای وحشی که با اردک های مزرعه خیلی فرق داشتند نگاه کرد آنها گفتند : یک اردک ؟ ولی ما تا حالا جوجه اردکی مثل تو ندیده ایم . اما مهم نیست . تو می توانی اینجا بمانی چون این مرداب به اندازه کافی برای همه ما جا دارد .
جوجه اردک زشت خوشحال بود که می توانست در کنار مرداب استراحت کند و از حیوانات بیرحم مزرعه دور باشد هوا سرد بود جوجه اردک زشت به برگ های درختها نگاه کرد که طلایی و قرمز بودند . همانطور که او میان نیزار برای پیدا کردن غذا می گشت دو غاز وحشی جوان از آسمان کنار او به زمین نشستند.
سلام دوست داری از ما باشی. ما داریم به مرداب دیگری پرواز می کنیم که کمی از اینجا دورتر است جائیکه غازهای جوان زیادی مثل ما آنجا زندگی می کنند .
جوجه اردک زشت از این اتفاق خوشحال بود اما قبل از اینکه کاری کند صدای شلیک گلوله ای را شنید و غاز به درون مرداب افتاد . یک سگ گنده داخل آب پرید تا آنها را بگیرد .
اسلحه ها شروع به شکلیک در اطراف مرداب کردند سگ دیگری از میان نیزارها بطرف جوجه اردک آمد سگ لحظه ای به او نگاه کرد و سپس از آنجا دور شد .
جوجه اردک در حالیکه از ترس نفس نفس می زد گفت : خدایا متشکرم . من اینقدر زشتم که حتی سگ هم مرا نمی خواهد . او تمام روز در میان نیزار ماند .بالاخره زمانیکه خورشید غروب کرد سگها رفتند و شلیک ها قطع شد .
او آشفته خودش را از کناره دریاچه به میان جنگل رساند همانطور که او در تاریکی راه می رفت باد شدیدی می وزید .ناگهان خودش را جلوی یک کلبه خیلی قدیمی دید . نور ضعیفی از لای سوراخ در دیده می شد . جوجه اردک فکر کرد که باید داخل بروم و از دست باد خلاص شوم .بنابر این بزور از سوراخی وارد خانه شد و در گوشه ای شب را گذراند.
زن پیری با گربه و مرغش در این کلبه زندگی می کرد . صبح روز بعد که پیرزن جوجه اردک را دید از خودش پرسید : این دیگه چیه ؟ از کجا آمده ؟ اردک آنجا ماند .
اما جوجه بیچاره در گوشه ای غمگین نشسته بود لذت شنا کردن روی آب را بیاد آورد . به مرغ گفت من می خواهم به دنیای وحشی بروم مرغ به او گفت : تو دیوانه هستی . اما من نمی توانم تو را اینجا نگه دارم .
جوجه اردک گشت و حوضچه بزرگی را پیدا کرد . و در زیر نور خورشید شناور شد . روز بعد یکباره یک گروه از پرندگان سفید بزرگی رابا گردنها دراز و جذاب در حال پرواز دید .
او تا آن روز چنین پرندگان زیبایی را ندیده بود . او پیش خودش فکر کرد ، کاش می توانستم با آنها دوست شوم .
این پرندگان به سمت جنوب مهاجرت می کردن باد سرد زمستان شروع به وزیدن کرد . جوجه اردک مجبور بود برای محافظت از یخ زدگی به سختی با پاهایش پارو بزند .
یک روز صبح پاهایش یخ زد کشاورزی که از آنجا عبور می کرد او را نجات داد . او پرنده بیچاره را به خانه گرمش برد .اما بعد بچه های کشاورز جوجه اردک را ترساندن و او بال و پر زد و به آشپزخانه پرید و چیزهای مختلفی برخورد کرد و وقتی که در برای لحظه ای باز شد او بیرون پرید.
خلاصه جوجه اردک از زمستان جان سالم بدر برد یک روز صبح که لای نیزار خوابیده بود گرمای خورشید را احساس کرد . کش و قوسی به بالهایش داد و به آسمان پرواز کرد . او بطرف یک باغ که یک حوض بزرگ در وسطش داشت پرواز کرد .
او سه پرنده سفید زیبا راروی آب دید که خیلی با جذبه و نرم شنا می کردند . آنها قو بودند ولی او این را نمی دانست او خیلی نرم بدون آنکه بال بزند بالای سر قوها پرواز کرد و سرش را برای احترام خم کرد .
در انعکاس آب قوی زیبای دیگری دید . دو بچه کوچک به سمت باغ می دویدند فریاد زدند ، نگاه کن یکی دیگه . این یکی از بقیه زیباتر است آن جوجه اردک زشت حالا یک قو بود . قلب او پر از عشق به قوها دیگر بود و فهمید که چه حقیقتی رخ داده است . و قبلا که یک جوجه زشت بود فکرنمی کرد روزی چنین اتفاقی بیافتد.