سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

رابطه ذهن انسان و شادی



 

 

 

رابطه ذهن انسان و شادی

 

ذهن انسان بر زندگی او تاثیر می گذارد، دیدگاه ما نسبت به تعریفی که از دنیا و روابط آن در ذهن داریم و طرز فکر و نگرش ما بر زندگی ما اثر می گذارند. این تاثیرات را می توان به سه گروه عمده دسته بندی کرد:

 

تاثیر ذهن بر شخصیت

 

علم روانشناسی سال هاست پیرامون این موضوع تحقیق و بررسی می کند. بطور مثال، انسان با اعتماد به نفس ضعیف، تصویر مطلوب و خوبی از خویش در ذهن ندارد و این ذهنیت مدام اعتماد به نفسش را ضعیف تر می کند.

 

تاثیر ذهن بر رفتار و روابط

 

وقتی شما از رییس تان متنفر باشید. خود به خود طرز برخورد شما و حرف هایی که درباره ی او می زنید تحت تاثیر این نفرت قرار می گیرد و این در رابطه ی شما و رییس تان تاثیر خواهد گذاشت. حتی او می تواند ناخودآگاه متوجه احساس شما نسبت به خودش شود و این در آینده ی شغلی شما مؤثر خواهد بود. در واقع نوع نگرش ما بر دیگران بر رفتار و روابط مان با آنها تاثیرگذار است.

 

تاثیر ذهن بر بدن

 

البته علم روانشناسی هنوز به تمام ابعاد این تاثیر پی نبرده است. اما همه می دانیم که بعضی بیماری های جسمی ریشه در ذهن و روان ما دارند. مثلاً شخصیت عصبی یا افسرده ی ما می تواند جسم ما نیز اثر منفی بگذارد و باعث بروز انواع بیماری ها شود. اکنون توصیه ی پزشکان به اکثر بیمارها این است که حرص نخورند، نگران نباشند و ...

 

اما برعکس این قضیه هم صادق است. یعنی یک ذهنیت مثبت می تواند اثر مثبتی بر جسم داشته باشد. اگر افکار منفی می توانند جسم را بیمار کنند، چرا افکار مثبت نتوانند جسم را درمان کنند؟! بارها شنیده و دیده ایم که شخصی فقط با نیروی ذهنی خویش بیماری لاعلاج خود را درمان کرده است.

 

در فیلم مستند راز، مردی که قطع نخاع کامل شده و فقط قادر به تکان دادن پلک چشمش بود و حتی تنفس او با دستگاه صورت می گرفت، تصمیم گرفت تا قبل از کریسمس با پای خود از بیمارستان خارج شود و این کار را هم کرد. او با تلقین و ساختن تصاویر ذهنی مثبت، ضایعه ی قطع نخاع خویش را درمان کرد. بیماران سرطانی زیادی هم هستند که فقط با نیروی ذهن خویش این کار را کرده اند. خانم مسنی پس از بهبود رماتیسم خود، مرکزی دایر کرده است که خانم های مسن با صندلی چرخ دار وارد این مرکز می شوند و پس از تمرینات ذهنی و شفای بیماری شان با پای خود از آنجا خارج می شوند. از این نمونه ها فراوان است و قدرت ذهن بی پایان.

 

چند بار پیش آمده که با نگاه کردن به چهره ی یک نفر، شخصیت او را قضاوت کرده اید؟ مثلاً با نگاه به چهره ی کسی به نظرتان آدم خوبی آمده یا قیافه اش برای شما تداعی کننده ی آدم بدجنسی بوده است؟

 

این چه چیزی را ثابت می کند؟ تاثیر ذهن و طرز فکر شخص بر شخصیتش و تاثیر شخصیت او بر چهره و جسمش.

 

آنها که با خود می گویند: «ما دیگر داریم پیرمی شویم»، «دیگر باید بیشتر مواظب خودمان باشیم»، «الان سنی است که آدم زود مریض می شود»، «من دیگر به آخر رسیده ام»، «دیگر از ما گذشته» و ... بیماری و پیری را به سمت خود می کشانند.

 

اما اگر سرزنده باشید و خود را جوان و سالم بدانید و به جای اینکه منتظر پیری و بیماری باشید، به سالم تر و جوان تر شدن خود فکر کنید، احتمالاً روند پیر شدن خود را کندتر خواهید کرد یا حتی چیزی بیش از آن.

 

چه باید کرد؟

 

انسان مثبت یا متعادل هم مثل همه ی آدم ها ممکن است ناراحت یا رنجیده یا عصبانی شود، اما موضوع و نکته ی مهم در میزان و شدت ناراحتی و عصبانی شدن است. یعنی آن قدر عصبانی نشویم که به خود و دیگران آسیب برسانیم و غصه و ناراحتی، چندین روز بر زندگی مان سایه بیندازد.

 

اگر چیزی ناراحت مان کرد، سعی کنیم در اولین فرصت ممکن از آن حالت دربیاییم. لبخند بزنیم و تا آنجا که می توانیم مشکلات را ساده تر بگیریم و فراموش نکنیم که دنیا بر مردمان سختگیر بیشتر سخت می گیرد. البته ممکن است در ابتدا این کار آسان نباشد، بخصوص برای کسانی که روحیه ی حساسی دارند و زودرنج هستند، اما اگر بخواهند و تلاش کنند، حتماً موفق می شوند.

 

محیط و آدم های اطراف ما همیشه چیزهایی برای رنجاندن و عصبانی کردن ما دارند و این امری است اجتناب ناپذیر، اما ما می توانیم خودمان را عوض کنیم و میزان حساسیت های مان را کم کنیم، این درست مثل خانه یی است که از محیط اطراف و از هوا گرد و غبار می گیرد. هیچ گاه نمی توان از ورود گرد و غبار جلوگیری کرد. چون حتی از پنجره ی بسته هم وارد می شود. اما این ما هستیم که نباید بگذاریم گرد و غبار همه جا را بگیرد و همه چیز را تیره و مات کند. مساله ی مهم وجود گرد و غبار نیست. بلکه میزان آن است. اگر خانه کمی گرد و غبار داشته باشد مهم نیست، اما اگر پر از گرد و غبار بشود، آن وقت زندگی ما رنگ و زیبایی خود را از دست می دهد.

 

عواطف منفی هم درست همین طور هستند، اگر از حد بگذرند همه چیز را به هم می ریزند.

 

پس باید عواطف مثبت و منفی مان را در حد متعادل نگه داریم. نه خوشحالی خیلی زیاد و افراطی خوب است و نه ناراحتی بیش از حد. گاه تکرار کردن یا نوشتن چند جمله ی مثبت تاثیر شگرفی بر روحیه ی ما و در پی آن بر زندگی مان خواهد گذاشت. می توانیم یک جمله را آن قدر تکرار کنیم تا به یک باور تبدیل شود و آن گاه آن باور را در زندگی ما متجلی خواهد شد.

منبع: نشریه 7 روز زندگی، شماره 98.



ویدیو مرتبط :
جنگ نرم و تصرف قلب ها و ذهن ها در رابطه با زنای ذهنی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

رابطه ی پختن غذا با تکامل انسان




 

رابطه پختن غذا با تکامل انسان

 


پختن و آماده کردن غذا موجب تحول چشمگیر در تکامل انسان شده است.

 


این نظریه جدید پژوهشگران حاکی از آن است که اگر پختن را نیاموخته بودیم، نه تنها هنوز شبیه به شامپانزه بودیم، بلکه مثل آنها باید بخش اعظم روزمان را صرف جویدن می کردیم.

 


در این نظریه آمده است: اگر به خاطر غذای پخته نبود، یک فرد معمولی باید روزانه حدود پنج کیلوگرم مواد خام مصرف می کرد تا کالری لازم برای بقا را جذب کند. این مدت یعنی شش ساعت در روز را صرف جویدن کنیم.

 


این یک نظر پذیرفته شده است که با ورود گوشت قرمز به رژیم غذایی اجداد انسان ، مغز آنها رشد کرد و هوششان افزایش یافت.

 


گوشت قرمز نه تنها باعث بزرگ شدن مغز اجداد انسان شد
، بلکه همچنین به نیاز آنها در صرف کردن تمام وقتشان برای جستجوی غذا برای حفظ انرژی پایان داد.در نتیجه فرصتی برای ایجاد ساختارهای اجتماعی پدید آمد.

 


پروفسور ریچارد رنگام از دانشگاه هاروارد معتقد است که مساله فقط به روی آوردن به گوشت قرمز به عنوان یک ماده غذایی مربوط نمی شود.

 


به نظر او آنچه باعث ایجاد یک تحول عمیق در تکامل انسان شده بیشتر شیوه آماده کردن غذا بوده تا تغییر عناصر رژیم غذایی.

 


وی معتقد است که پختن بالاترین نقش را در افزایش کیفیت غذا در کل تاریخ حیات ایفا کرده است.

 


به گفته این پژوهشگر اجداد انسان به احتمال زیاد غذا را به اشتباه داخل آتش انداختند. بعد متوجه شدند که خوشمزه شده است و این اتفاق مسیر کاملا تازه ای را رقم زد."

 


وی اظهار داشت: برای درک اینکه بدن ما چطور و چه زمانی تغییر کرد، باید با بررسی فسیل ها نگاه دقیقتری به آنچه اجداد ما می خوردند بیندازیم."

 


قدیمی ترین جد ما "آسترالوپیتکوس" بود که به میمون شباهت داشت.

 


این موجود دارای شکمی بزرگ حاوی یک روده خیلی بزرگ بود که برای هضم مواد سفت گیاهی به دندان های بزرگ و پختی نیاز داشت که برای آسیا کردن و خرد کردن گیاهان سفت به کار می رفت.

 


با این حال آسترالوپیتکوس زندگی درختی را ترک کرد و وارد ساوانای آفریقا شد و شروع به خوردن حیواناتی که آنجا می چریدند، کرد. همین تغییر محل سکونت، سبک زندگی و رژیم غذایی بود که باعث تغییرات عمده در آناتومی انسان شد.

 


خوردن گوشت ارتباط نزدیکی به تحولی تکاملی در حدود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار سال قبل دارد که به پیدایش هومو هابیلیس با دندان های تیزتر و مغزی ۳۰ درصد بزرگتر منجر شد.

 


با این حال مهمترین تحول یک میلیون و ۸۰۰ هزار سال قبل زمانی که هومو ارکتوس - اولین جد "واقعا انسان" ما - پا به عرصه گذاشت روی داد.

 


هومو ارکتوس دارای مغزی حتی بزرگتر و آرواره ها و دندان های کوچکتر بود.

 


بدن ارکتوس نیز چیزی شبیه به ما بود. بازوهای کوتاهتر و پاهای بلندتر ظاهر شد و شکمی که مخصوص هضم گیاهان بود از میان رفت، یعنی ارکتوس نه تنها می توانست سرپا بایستد بلکه می توانست روی دو پا بدود.او باهوشتر و سریعتر بود و به گفته رنگام پختن غذا را آموخته بود.

 


پژوهشگران می گویند: "پختن شکم ما را کوچکتر کرد. وقتی غذایمان را پختیم، نیازی به شکم بزرگ نداشتیم."

 


به گفته آنها شکم از نظر انرژی پرهزینه است . افرادی که با شکم کوچک به دنیا می آمدند می توانستند انرژی شان را ذخیره کنند، بچه های بیشتری داشته باشند و بهتر بقا یابند.

 


پروفسور پیتر ویلر از دانشگاه جان مورس لیورپول و همکارش، لسلی ایلو، فکر می کنند همین تغییر در سیستم گوارشی ما بود که امکان بزرگتر شدن مغزمان را فراهم کرد.

 


پختن، سلول های غذا را می شکند به طوری که برای آزاد شدن مواد مغذی مورد نیاز بدن، معده باید کار کمتری انجام دهد.

 


به گفته ویلر این تحول "باعث آزاد شدن انرژی شد که سوخت مورد نیاز مغز بزرگتر را فراهم کرد. افزایش اندازه مغز، با کوچک شدن شکم رابطه دارد."

 


جالب اینکه ویلر و ایلو دریافتند که کاهش اندازه دستگاه گوارشی دقیقا به اندازه افزایش اندازه مغز یعنی ۲۰ درصد بود.

 


پروفسور استفان سیکور در دانشگاه آلاباما دریافت که غذای پخته نه تنها انرژی بیشتری در بدن آزاد می کند، بلکه بدن هم انرژی کمتری صرف هضم آن می کند.

 


پختن غذا اصولا یک نوع هضم پیشاپیش است که مصرف انرژی را از شکم به مغز منتقل کرده است.

 


به گفته ویلر و رنگام و همکارانشان، این تصادفی نیست که انسان - باهوشترین موجود زمین - تنها گونه ای است که پخت و پز می کند.