سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
خودشناسی دختران
- چگونه می توان به دختران جوان کمک کرد تا به روان سالم دست یابند؟ در این مورد شما تجارب خاصی دارید؟
دراین مورد تجربیاتم با دخترها چندان متفاوت از پسرها نبوده است. البته باید بگویم خود بخود سرو کارم بیشتر با خانمها بوده است. به نظرمی آید که در کار من بیشتر خانمها برای روان درمانی مراجعه می کنند تا آقایان. دلیلش این است که خانمها از نظر احساسی با خود نزدیکترند و احساسات خودشان را بیشتر می شناسند. در موارد آسیب پذیر، از نظر احساسی کمتر حالت دفاعی دارند. برای همین است که آنها بیشتر مراجعه می کنند.
با این وصف، خانمها چگونه می توانند خود را بهتر و بیشتر بشناسند؟
اول در مورد انسانها صحبت می کنیم بعد می رسیم به دخترها و خانمها. اصولاً برای اینکه کسی خود را بشناسد باید ببیند که در زندگی اش چقدر راحت، شاداب و خوشحال است. سفر خودشناسی از اینجا شروع می شود. اگر کسی واقعاً خوشحال است و احساس رضایتمندی از زندگی اش می کند، این نشانه آن است که خود را می شناسد و خود واقعیش را زندگی می کند و جوانب مختلف خود واقعی اش را در زندگی تجربه و ارضاء می کند.
بررسی اینکه آیا یک آدم واقعاً خوشحال است یا خیر و از زندگی اش واقعاً راضی است یا نه، خود یک سوژه است. چون خیلی از افراد ممکن است به عنوان مثال احساس تفاهم با اطرافیانشان ، با جامعه شان و با خانواده و نزدیکانشان را نشانه خوشحالی خود بدانند، چون پرخاشگری و دعوایی در کار نیست، این را با خوشحالی اشتباه بگیرند. در حالی که درخیلی از مواقع این تفاهم به خاطر این است که ما تسلیم شده ایم و خود واقعی مان را سرکوب کرده ایم .
در اینجا ما یک خود کاذب داریم که با کمک آن خود را با چیزهایی که آدمها از ما می خواهند تطبیق می دهیم.
آیا ممکن است برعکس این مطلب هم باشد، یعنی بقیه با ما سازش کنند و ما از هر جهت احساس رضایت کنیم؟
بله ممکن است این هم باشد، در هر صورت تشخیص این مطلب خیلی مهم است که ما واقعاً چقدر شادیم.
به عنوان یک متخصص می توانید برای این شادی و رضایت، شاخصها و تعاریفی ارائه کنید؟ به عنوان مثال اگر از فرد تازه ازدواج کرده ای بپرسید آیا واقعاً را ضی هستی واو پاسخ دهد؛ بله،ممکن است بنا به دلایلی که برایتان در حیطه حرفه ای مهم است بخواهید او را د راین زمینه بسنجید ، برای این سنجش چه شاخص هایی را به کار می گیرید؟
- اولین شاخص همین احساس رضایتمندی عمیق قلبی است. یعنی احساس کنید دلتان سنگین نیست، احساس کمبود نکنید. احساس کنید که از زندگی می توانید لذت ببرید. از زمان حال می توانید لذت ببرید. فقط به امید آینده نیستید. توانایی تفریح کردن و از این تفریح لذت بردن را دارید. توانایی بازی کردن را دارید. توانایی دارید از ارتباطات خود احساس نزدیکی و صمیمیت واقعی بکنید.
بتوانید دراین دنیا با یک نفر آنقدر نزدیک باشید که همه چیزتان را به او بگویید و امن باشید. حس کنید این آدم از مطلب سوء استفاده نخواهد کرد. احساس کنید شما را می پذیرد با تمام کمی ها و کاستیهایتان . یعنی احساس کنید که کسی هست که با او خود واقعی تان باشید.
شاخصهای دیگر و غیر مستقیم این است که فردی که احساس رضایتمند ی دارد، شبها خوب وراحت می خوابد و صبح که بیدار می شود احساس می کند خسته نیست، اشتهایش خوب است، خوابهایی که می بیند خوابهای پریشان نیستند که او را از خواب نیمه شب بیدار و ناراحت کند، خواب ترسناک و وحشت آور نمی بیند. مثلاً این شخص ازدواج کرده، در ارتباطات فیزیکی با همسرش احساس رضایت می کند و در این زمینه مشکلی ندارد. این علامتها را باید در سنجش شادی و رضایت توجه کرد.
اگر فردی بداند که دنبال چه چیزی است، خواسته، آرزو، نیاز و یا هدفش چیست، صرف نظر از آنکه چه مقدار به آن دست یافته است، آیا خود دانستن این هدف و خواسته، شاخصی از سلامت روان است؟
- صد در صد. نه تنها اینکه بداندچه می خواهد و نیازهایش چیست، بلکه باید بتواند با احساساتش درتماس باشد. بسیاری از مواقع ما متوجه می شویم که آدمها با احساس نارضایتی، با ناراحت شدنها و کمبودهایشان درتماس نیستند.
نمی دانند که ناراحت هستند. نمی دانند که چیزی درزندگی آنها کم است. نمی دانند که راضی نیستند. نمی دانند که غمگین هستند. نمی دانند که در ترس و وحشت و ناامنی هستند. نمی دانند که در احساس حسادت و حسرت و غبطه خوردن در زندگی های ناکرده شان هستند.
منظور شما این است که همین اندازه دانستن یک مرحله خوب در خودشناسی به حساب می آید، یعنی اینکه انسان بداند آنچه را می خواهد و ندارد، چیست ؟
بله، بداند که چه ندارد. اتفاقاً در اینجا یک مسئله جالب پیش می آید و آن در رابطه با دخترهای فراری است. زمانی که در مرکز ریحانه با آنها کارمی کردیم، می دیدیم گاهی مواقع از نظر برخوردی یا نگرشی در رابطه با این دخترها گرایشی دربزرگسالان وجود دارد که خود آنها مقصر و یا دچار بعضی بیماریهای روانی شناخته می شوند یا به طور کلی می گویند خودشان ناسازگاربودند واین عمل را انجام دادند. من در تجربه ام با این دخترها متوجه یک بخش سالمی از وجود آنها شدم. در واقع آن بخش سالم آنها بوده که توانسته است تشخیص دهند این خانواده سالم نیست و باید خود را از این خانواده نجات دهند.
من از این بخش سالم استفاده می کردم برای اینکه به آنها کمک کنم این نقطه قوت را بشناسند وبه این بخش در خودشان اعتقاد پیدا کنند و از این بخش استفاده های دیگری در راستای کارهای سازنده تر داشته باشند. ازجمله اینکه د رارتباطات دیگری که درخارج از خانه دارند مراقب خود باشند. همانطوری که به خاطر مواظبت از خودشان بوده که از آن پدر، عمو یا یک فرد متجاوز خانواده یا فامیل فرار کرده اند.
آیا فکر نمی کنید این مسئله را باید به غیر از دخترها به بزرگترها و جامعه هم بباورانیم که این دخترها اصولاً و ذاتاً بد نیستند و این احساس بی اعتقادی به خود و احساس بد بودن است که آنها را به سوی رفتارهای نامطلوب سوق می دهد و امکان فرار مجدد را برای آنها فراهم می آورد؟
الان صدا و سیما به نحو احسن این کار را انجام می دهد. این همه تمرکز روی روان شناسی و برنامه های روان شناختی که تمام کانالها دارند، اصولاً فوق العاده و بی سابقه است. من که در هیچ جای دنیا ندیده ام .البته در این برنامه ها اگر صحبتها و سوالها عینی تر وملموس تر شوند، خیلی بهتر است . اگر مقداری درباره مسایل عاطفی ریز درون خانواده، صحبت و برای حل آنها کمک شود. می توان برنامه های مفیدتری هم داشت، طوری که سایرین هم از این کار الگو بگیرند. اگر در برنامه هایی، خود زوج یا مجموعه خانواده در تلویزیون ظاهر و حاضر به صحبت شوند و درجلسات مشاوره زنده ( مثلاً در پشت پاراوان بدون آنکه چهره شان معلوم باشد) حرف بزنند، کمک بزرگی به خانواده های دیگر می شود.
آیا شما خواسته های افراد را هم بررسی می کنید؟
مسلماً بعضی از خواسته ها، خواسته "خود" واقعی نیست؛ بلکه خواسته های " خودکاذب" است، مثل خواسته تایید شدن همیشه و صد درصد از بیرون. فرد یاد گرفته که همیشه عزت نفس خود را توسط تایید شدن از بیرون تامین کند. این تقصیر خود او نیست که این طور شده . از کودکی مدام به او گفته اند که اگر می خواهی دختر خوبی باشی کاری را که من می گویم بکن .
او یاد نگرفته همانی که هست، کافی و خوب است. وقتی کودکی این پیام را از بیرون می گیرد که هر جور باشد، کافی وخوب است و پدر و مادر او را دوست دارند، آن وقت دوست داشتن بی قید و شرط را در اوایل زندگی یاد می گیرد وبه صورت خودکار آن را به دیگران منتقل می کند. ما آدم ها به گونه ای ساخته شده ایم که وقتی دوست داشتن بی قید و شرط را در زندگی دریافت کنیم به طور طبیعی یک دگر خواهی وتوجه و مراعات به دیگران درما رشد می کند.
آیا این که فرد می خواهد همیشه از بیرون تایید بشود، مثالی ازخود کاذب است؟
دقیقاً! خیلی وقت ها ما از بچه ها توقع بیخود داریم . مثلاً در مورد درس خواندن و نمره ۲۰ گرفتن ؛ معلوم نیست نمره بیست خواسته چه کسی است؟ آن قدر خواسته خود بچه ها و پدر و مادرشان مخلوط شده که معلوم نیست، این خواسته خودشان است یا خواسته پدرو مادرشان. این خود واقعی بعد از مدتی آنقدر دفن می شود که دیگر دسترسی به آن ممکن نیست.
لازم است که پدرومادرها ویژگی های کودکشان را که از دیگران متفاوت است کشف کنند تا او بتواند با این ویژگی های خلقی زندگی کند. آنها باید بدانند کودکشان جدی یا شوخ طبع است ، بازیگوش یا آرام است وبه طور کلی به او فرصت بدهند همان " خود" ی را که هست، ابراز کند.
خیلی از پدرو مادرها ازاین که کودک خودش باشد، می ترسند. اشتباه در تجربه "من" هیچ گاه ، اتفاق نمی افتد، مگر این که کودک الگو های بدی از پدر و مادرش گرفته باشد یا این که با محبت و علاقه واقعی بزرگ نشده باشد. فقط دراین صورت است که کودک درارضای خواسته های واقعی خود، به خطا می رود.
فرق نیاز واقعی و نیاز کاذب چیست؟
فرد باید وقتی کاری را انجام می دهد، به خود نگاه کند، ببیند آیا این کار را برای راضی نگاه داشتن پدر و مادر انجام می دهد. این راضی نگاه داشتن ممکن است خیلی ظریف و پنهانی و به صورت تشویق انجام شود.
تشویقی که درحقیقت تهدید است اما خیلی پنهان. مثلاً نوجوان وقتی به مادر می گوید می خواهد به خانه دوستش برود، ظاهراً مادر اعتراض نمی کند، ولی او متوجه می شود که مادر کمی غمگین می شود و در خودش فرو می رود. همین امرباعث احساس دلسوزی برای ما در می شود ونوجوان به خانه دوستش نمی رود. در خانه نزد مادر می ماند که او تنها نباشد.
در واقع مادر به نوجوان وابسته است و این نوجوان می فهمد، ولی نمی تواند بیان کند او فشاری را حس می کند، خود را ناجی مادر می داند. اینها را فقط ما - متخصصان - می توانیم دریک فرآیند خانواده درمانی به کلام در آوریم . آنجاست که وقتی این مسایل رو می شود، بچه کمی احساس درک شدن می کند، احساس می کند که دردش شنیده شده است.
وقتی مادری سرد است، قهر کرده یا مثلاً دیگر جوان را تحویل نمی گیرد، این تهدید کننده است.
گاهی نوجوان احساس می کند که عامل عزت نفس پدر و مادر شده است؛ به او این گونه باورانده اند که اگر موفق باشد، آنها بالا می روند و اگر موفق نباشد ، باعث سرافکندگی خانواده خواهد شد. یا اگر آنها درطول زندگی موفق نشده اند، کودک باید آن را جبران کند. تمام این مسایل باعث می شود که کود ک و نوجوان از همان ابتدا یاد بگیرد که به احساسات بیرون از خود توجه کند.
این مسائل ازکی شروع می شود؟
اوایل کودکی، یعنی از ۵-۴ سالگی شروع می شود و به همین شکل ادامه پیدا می کند، تا آنجا که به دختری ۱۶-۱۵ ساله تبدیل شده، که آن قدر روی احساس بیرون ازخود متمرکز شده که از خود کاملاً دور شده است، به طوری که اصلاً نمی داند چه می خواهد، "چه " و " که " هست ، و " چه کسی" قرار است بشود؟
در این گونه موارد سناریو به این شکل است که معمولاً مادر زنگ می زند و می گوید که دخترم مسئله ای دارد که مایلم او را نزد شما بیاورم تا درستش کنید . من درابتدا می گویم که تشریف بیاورید، ولی با تمام افرادی که در آن خانواده زیر یک سقف زندگی می کنید.
مادر ابتدا تعجب می کند که داستان چیست ؟ چرا همه خانواده را باید بیاورد؟ فقط دخترش مشکل دارد، او درس نمی خواند، غذایش کم شده ، افسردگی پیدا کرده و یا مثلاً از خانه فراری است یا ارتباط تلفنی یا ارتباطات دیگری با پسرها دارد و از این جور مسائل. جلسه اول می آیند. البته پدرمعمولاً نمی آید چون سرکار است. ما همان جلسه اول چهار چوب را عوض می کنیم یعنی برچسبی را که به فرزند خانواده خورده ( مثلا این که تو بیماری و ...) بر می داریم و می گذاریم روی کل خانواده. مثالی که معمولاً در چنین مواقعی برای آن خانواده می زنم ، این است که شما مثل یک بدنی هستید که این بدن سرما خورده و علامتش از یک ناحیه است، مثلاً آبریزش بینی دارد، وقتی که بینی آب ریزش دارد، نمی گوییم که باید بینی را جراحی کنیم؛
در واقع بینی اشکال ندارد، کل این مجموعه اشکال دارد.فقط بینی بیماری را نشان می دهد و علامتی است برای مشکل . بیان این مطلب معمولاً به دختری که مشکل خانواده را نشان می دهد، خیلی کمک می کند و تشویق می شود که درجلسات بعدی حضور یابد.
در این موارد معمولاً برای حل مشکلات خانواده مسوولیتی به جوان می دهید؟
معمولاً نه، من این کار را نمی کنم. فکر می کنم این مسئولیت به اندازه کافی به او داده شده واو هم این مسئولیت را پذیرفته که به اصطلاح بیمار خانواده بشود؛ یک قربانی که حاضر شده خود را به عنوان شخص بیمار قربانی کند تا خانواده از مسائل درونی خود منحرف بشود.
جنگ اصلی و مسئله اصلی بین پدر و مادر است. اگر این دختر قربانی شدن را نپذیرد، این پدرومادر با مسایل خودشان مواجه بشوند واین امر باعث نابسامانی پدر و مادر می شود و امنیت آنها را به خطر می اندازد. معمولاً من سعی می کنم که فقط دختر را از این مشکلات بیرون بکشم و این پیغام را به او بدهم که : " تو لازم نیست آن ها را ازمشکلات خودشان توسط مشکلات خودت منحرف کنی . الان تواگر درس نمی خوانی ، شاید به خاطر آن است که می خواهی به تو توجه کنند، ولی این مسئله به تو و آینده ات صدمه می زند. تو اگر واقعاً می خواهی برای خودت زندگی کنی ، درست را بخوان"
بنابراین فردی در مقطع نوجوانی یا جوانی می تواند با مراجعه به یک روانکاو، شرایط خود را تغییر دهد؟
بچه هر چه سنش پایین تر باشد، کمتر می تواند خودش این کار را انجام دهد؛ چون هنوز از نظر عاطفی به استقلال لازم نرسیده است. به نظر می رسد که در سنین پایین نقش پدر و مادر با تغییراتی که درجوعاطفی خانواده بوجود می آورند، برای کمک به کودک بسیار مهم است. امید ما این است که این کودک بتواند پدر و مادر خود را تشویق کند که به صورت خانوادگی درجلسات روان درمانی حاضر شوند.
در اینجا گفتگوی ما، با دکتر مرادی تمام شد، چون وقت ما تمام شده بود. اما هر دو می دانستیم که حرفهای مهمی در مورد رشد " خود" و " شخصیت" نوجوان و جوان مانده که باید در فرصتی دیگر به آنها بپردازیم . با سپاس از دکتر مرادی که دراین گفتگو شرکت کردند.
راستی آیا دوست دارید از خودتان، مسائلتان، ناگفته ها ی درونتان با کسی صحبت کنید؟ اگر می خواهید حرفی بزنید یا بنویسید، ما میتوانیم شنونده وخواننده خوبی برای حرف های شما باشیم.
ویدیو مرتبط :
خودشناسی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
غسلهای واجب ویژه دختران
غسلهاى واجب هفت غسل هستند. يكى از آنها ((غسل حيض)) است.
غسل حيض:
1- حيض خونى است كه غالبا در هر ماه چند روزى از رحم زنها خارج مى شود, و زن را در موقع ديدن خون حيض حائض مى گويند.
2- خون حيض (1) در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن (2) سرخ مايل به سياهى يا سرخ تيره است و با فشار و كمى سوزش بيرون مىآيد.
3- مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمى شود, و اگر مختصرى هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست .(3)
4- بايد (4) سه روز اول حيض پست سر هم باشد, پس اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست.
توجه
هنگامى كه خون حيض بيرون مىآيد, دختر و يا زن در حالت ((رِگل)) يا ((عادت ماهانه)) و يا ((پِريود)) به سر مى برد. پس از آنكه دختران از عادت ماهانه و خون حيض پاك شدند, بايد براى كارهايى مانند نماز كه نياز به طهارت و پاكيزگى داند غسل كنند و وضو هم بگيرند.
نمازهاى يوميه اى (5) كه زن در حال حيض نخوانده قض ندارد, ولى روزه هاى واجب را بايد قضا نمايد.
چيزهايى كه بر حائض حرام است
چند چيز بر حائض حرام است. برخى از آن ها عبارتند از:
اول: رساندن جايى از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا و اسامى مباركه پيامبران و امامان (6)عليهم السلام كه بنابر احتياط واجب(7) حكم اسم خدا را دارد. (8)
دوم: رفتن در مسجد الحرام (در مكه) و مسجد پيغمبر صلى الله على و اله (در مدينه) (9) اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.(10)
سوم: توقف (11) در مساجد ديگر, ولى اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود, يا براى برداشتن چيزى برود (12) مانعى ندارد. و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند.(13)
چهارم: (14) گذاشتن چيزى در مسجد.(15)
پنجم: خواندن (16) سوره اى كه سجده واجب دارد و آن چهار سوره است:
اول: سوره سى و دوم قرآن (,, (=الف, لام, ميم, تنزيل يا همان سوره سجده)).
دوم: سوره چهل و يكى (حم سجده (=حائ, ميم, سجده يا همان سوره فصلت)).
سوم: سوره پنجاه و سوم (و النجم (يا همان سوره نجم)). و اگر يك حرف (17) از اين چهار سوره را هم بخواند حرام است.
ششم: عبادتهايى كه مانند نماز بايد ب وضو يا غسل يا تيمم به جا آورده شود, (18) ولى به جا آوردن عبادتهايى كه وضو و غسل و تيمم براى آن ها لازم نيست, مانند نماز ميت مانعى ندارد .
براى دانستن موارد ديگر به رساله ی توضيح المسائل مرجع تقليد خود مراجعه كنيد.
1- زنجانى: خون حيض در بيشتر اوقات, زياد و گرم و تازه و رنگ آن سياه يا سرخ تيره است و با فشار و سوزش بيرون مىآيد.
2- بهجت: رنگ آن سرح مايل به سياه يا سرخ است.تبريزى: رنگ آن سياه يا سرخ است. مكارم: رنگ آن تيره يا سرخ است.
3- زنجانى: و مراد از روز در اينجا مدت 24 ساعت است, نه روز در مقابل شب .
4- زنجانى: در اين مسائله توضيح مفصلى دارند كه مقلدان ايشان به مسائله 447 رساله شان مراجعه كنند.
5- نمازهاى يوميه, نمازهاى شبانه روزى كه در پنج نوبت صبح, ظهر, عصر, مغرب, عش خوانده مى شود.
6- بهجت: و اسم حضرت زهرا 3 به طورى كه در وضو گفته شد
7- تبريزى: قيد (احتياط واجب) را ندارد, بلكه تمام مسائله به صورت فتواست.
8- زنجانى: رساندن جايى از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتياط به اسم خدا و صفات خاصهئ او (مانند رحمان) به هر لغت كه باشد, مگر پولى كه بر آن, نام خدا نوشته شده باشد كه دست زدن به آن اشكال ندارد, و احتياط مستحب آن است كه به اسم پيغمبران و امامان و حضرت زهر عليه السلام نيز نرساند.
9- زنجانى: و حرم امامان عليهم السلام... و مراد از حرم امامان محوطه اى است كه ضريح مقدس و قبر مطهر در آن قرار دارد نه تمام رواقها يا صحنه ها.
.
10- بهجت: و همچنين داخل شدن به آنجا براى برداشتن چيزى بنا بر احوَط .
11- زنجانى: داخل شدن در مساجد ديگر مگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.
12- تبريزى: عبارت (براى برداشتن چيزى برود) را ندارد .
13- بهجت: بلكه (در حرم امامان) عبور نيز ننمايد و همچنين در رواقها(ى حرم).
14- مكارم: داخل شدن در مسحد براى گذاشتن چيزى در آن.
15- تبريزى: يا داخل شدن در آن براى برداشتن چيزى.
16- تبريزى: خواندن هر يك از آيات سجده واجب .مكارم: خواندن يكى از آيات سجده, ولى خواندن غير آيه سجده از سورهئ سجده مانعى ندارد. زنجانى: خواندن هر يك از آيات سجدهئ واجب و آن در چهار سوره است:
اول: سوره 32, آيه ;15
دوم: سوره 41, آيه 37 ;
سوم: سوره 53, آيه آخر ;
چهارم: سوره 96, آيه آخر. بلكه بنا بر احتياط خواند آيات ديگر يا قسمتى از يك آيه سوره سحده نيز جايز نيست.
17- بهجت: اگر يك كلمه از اين چهار سوره را هم بخواند حرام است.
18- زنجانى: و در مدتى كه حائض مى باشد يا محكوم به حائض بودن مى باشد, اگر عبادتى - ولَو رَجائَ - به جا آورد معصيت كرده است.