سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

ضرب المثل دعوا سر لحاف ملا بود



داستان ضرب المثل , ملا , ضرب المثل

در یك شب زمستانی سرد ، ملا در رختخواش خوابیده بود كه یكباره صدای غوغا از كوچه بلند شد .
زن ملا به او گفت كه بیرون برود و ببیند كه چه خبر است .
ملا گفت : به ما چه ، بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه كه به ما چه ؟ پس همسایگی به چه درد می خورد .

 

سرو صدا ادامه یافت و ملا كه می دانست بگو مگو كردن با زنش فایده ای ندارد . با بی میلی لحاف را روی خودش انداخت و به كوچه رفت .

گویا دزدی به خانه یكی از همسایه ها رفته بود ولی صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چیزی بردارد. دزد در كوچه قایم شده بود همین كه دید كم كم همسایه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پیش خود فكر كرد كه از هیچی بهتر است . بطرف ملا دوید ، لحافش را كشید و به سرعت دوید و در تاریكی گم شد.

 

وقتی ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسید : چه خبر بود ؟
ملا جواب داد : هیچی ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافی كه ملا رویش انداخته بود دیگر نیست .

 

این ضرب المثل را هنگامی استفاده می شود كه فردی در دعوائی كه به او مربوط نبوده ضرر دیده یا در یك دعوای ساختگی  مالی را از دست داده است .
منبع:tebyan.net


ویدیو مرتبط :
دعوا سر لحاف ملا.....واقعا خنده داره

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نازم این سر را كه تا به حال نشكسته(ضرب المثل)



 

ضرب المثل, داستان ضرب المثل

نازم این سر را كه تا به حال نشكسته(ضرب المثل)

وقتی می خواهند از خوش اخلاقی و بخشندگی و شكیبایی كسی تعریف كنند، این مثل را می آورند. و قصه ای دارد كه از این قرار است:
در سالهای خیلی پیش چند نفر دور هم جمع شده بودند و از هر دری صحبت می كردند. بین آنها آدم خوب و خوش اخلاقی بود كه هیچ وقت با كسی مرافعه نداشت. یكی از آنها اشاره به سر همان آدم خوش اخلاق می كند و به رفیقش می گوید: « بنازم این سر را كه تا حالا نشكسته.» رفیقش می گوید:« چطور تا حالا سر او نشكسته؟» می گوید برای اینكه هیچ وقت با كسی دعوا و نزاع نداشته.»

رفیقش می گوید: « من امروز سر او را می شكنم.»
بعد از اینكه مجلس تمام می شود متفرق می شوند و هر كسی به دنبال كار خودش می رود. مرد خوش رفتار هم بیلی بر می دارد و می رود در مزرعه اش آب را از سیل ۱ باز می كند و بنا می كند زمین هایش را كه حاصل بوده آب دادن. مردی هم كه گفته بود سر او را می شكند، می رود جلوی آب او را می بندد و بنا می كند بیابان را آب دادن. مرد خوش اخلاق كه می بیند آبش بسته اند از راه دور صدا می زند:« آهای! خدا پدرت را رحمت كند، هركس هستی هر موقع آبیاریت تمام شد، آب را ببند كه بیاید.» آن مرد وقتی این حرف را می شنود خجالت می كشد و جلو آب را باز می كند و می گوید:« بنازم این سر را كه تا حالا نشكسته.»
منبع:iribnews.ir