سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

3 "نون" که عشق‌تان را خراب می‌کند



ازدواج های پایدار,بی اعتنایی زوجین نسبت به هم

در ازدواج های نسبتا پایدار و بدون تنش های ویران کننده، زوجین به حل تنش و اختلاف می پردازند نه افزایش تنش، اما چطور این کار را می کنند؟

بی اعتنایی زوجین نسبت به هم آن هم در ابتدای ازدواج علل بسیاری دارد که تا زمانی که به علت آن پی نبرید توانایی حل و مدیریت مشکل را نخواهید داشت.

از سوی دیگر کشف کم و کیف علل مورد نظر، شیوه درمان رابطه صحیح با همسر را برای متخصص و مهارت های مورد نیاز زوجین را برای تصحیح روابط مشخص می کند. اگر مشکل را در نحوه ارتباط بدانیم، تحلیل موضوع به شرح زیر است : در ازدواج های نسبتا پایدار و بدون تنش های ویران کننده، زوجین به حل تنش و اختلاف می پردازند نه افزایش تنش، اما چطور این کار را می کنند؟

به زبان ساده در این ازدواج ها زوجین اینگونه فکر می کنند: « چرا اینطور شد، علتش چه بود، نقش من چه بود؟ آیا ممکن است اشکال از من باشد؟ »

اما برعکس زوجین تنش زا با پر حرفی و متهم کردن و تخریب یکدیگر و کشاندن موضوعات و اشخاص بی ربط به ماجرا، مشکل را چند برابر می کنند. یکی از نشانه های بارز آشفتگی روابط زوجین که حتی برای دیگران نیز قابل رویت است بی اعتنایی به هم و فاصله گرفتن از یکدیگر است،

همان موضوعی که شما در پرسش خود از آن شاکی بودید، اما علت ایجاد این مشکل در کجاست؟ چرا زوجین نسبت به انتظارهای متقابل یکدیگر بی تفاوت می شوند؟
 
ن مثل ناآگاهی
ناآگاهی؛ بسته به سطح هوشی، تحصیلی، تربیتی و فرهنگی هر یک از زوجین، بی تردید میزان آگاهی و ادراک شان از نیازهای یکدیگر متفاوت است. بدین معنا که عمدی در کار نیست بلکه سهوا و از روی بی اطلاعی از کنار نیازهای هم عبور می کنند.

شاید نیازها و انتظارهای خود را بارها به همسرتان گفته اید، ولی نتیجه خوبی نگرفته اید، اما دلیل بی انگیزه بودن در انجام دادن کارها و تامین کردن نیازها چیست؟ آیا با مهارت های کلامی به طور شایسته ای توقعات خود را مطرح کرده اید؟

آیا اصلا انتظارهای طرح شده منطقی و عملیاتی است و... پاسخ به این سوالات و همچنین تحلیل و بررسی و واکاوی موضوع می تواند به شما کمک شایانی کند، پس بدانیم که صرف دانستن یا طرح کردن انتظارها همیشه نتیجه خوبی در پی ندارد.

یکی از خصوصیات بسیار آسیب زا و مخل شکل گیری رابطه گرم در زوجین نپذیرفتن باور یاد شده است: «من اشتباه نکردم او اشتباه کرده، او مقصر است، او رفتارش را درست کند تا من هم رفتارم را درست کنم و...»


ن مثل ناتوانی در طرح خواسته ها
ناتوانی در طرح درست و کارآمد انتظارها و نیازها؛ اگر شما معتقد باشید که طرف مقابل شما از روی عمد به شما بی توجه است، خشم، محرک رفتار کلامی و هیجانی شما برای ابراز خود خواهد بود که معمولا در این شرایط با خشم هم پاسخ می گیرید،

ولی اگر معتقد باشید که او نمی داند چون بی تجربه است، او نمی داند چون من تا به حال به او نگفته ام، او نمی داند چون علم غیب ندارد و... بی تردید با آرامش و بدون هیجان های مخرب به طرف مقابل انتظارهای خود را منتقل می کنید. بخش زیادی از استنباط ها و تحلیل های من و شما از پدیده های رفتاری یکدیگر، ناقص و اشتباه است که متاسفانه بر پایه آنها رفتار هم می کنیم.

درست فکر کنید تا درست رفتار کنید! چقدر مطمئن هستید درست استنباط کرده اید، معمولا افرادی که خیلی بر صحت دریافت های خود تاکید می کنند و از آنها دفاع می کنند دچار آشفتگی های بیشتری در روابط تان با همسرتان هستند.

این باوری منعطف و منطقی است که ما انسانیم و بی تردید دچار اشتباه و خطای شناختی و فکری خواهیم شد، پس احتیاط کنیم. باور غیرمنطقی مقابل آن را خودتان می توانید حدس بزنید. یکی از خصوصیات بسیار آسیب زا و مخل شکل گیری رابطه گرم در زوجین نپذیرفتن باور یاد شده است: «من اشتباه نکردم او اشتباه کرده، او مقصر است، او رفتارش را درست کند تا من هم رفتارم را درست کنم و...»

دور باطلی که جز جر و بحث و قهر و کدورت نتیجه دیگری ندارد. پس نداشتن آگاهی و ناتوانی در طرح درست خواسته ها که معمولا ریشه در خطاهای شناختی ما دارد یکی از چندین عاملی است که به ناکام ماندن زوجین در برآورده کردن نیازها، خواسته ها و انتظارهای طرف مقابل هم منجر می شود.

ن مثل نبود علاقه
نبود علاقه مندی زوجین نسبت به هم. اگر یکی از زوجین به دیگری علاقه ای نداشته باشد، بی توجهی هم پیامد آن است. دلایل زیادی وجود دارد که موجب بی علاقه گی می شود.

تجانس فرهنگی، شخصیتی، مذهبی، شکلی، اقتصادی و به زبان ساده هم کفو نبودن دختر و پسر، آماده نبودن دختر و پسر برای شروع یک زندگی مشترک، شخصیت های شکل نیافته و ناپخته با کلی توقعات و انتظارهای غیرواقعی و خیالی و دلایل دیگری که مجالی دیگر برای پرداختن به آنها نیاز است، همگی می تواند موجب بی علاقه گی زوجین به هم شود.

درمان این امر نیازمند این است که زوج (هر دو نفر) قلبا و از روی میل باطنی بخواهند در رابطه بمانند و به آن شکلی جدید بدهند، با چنین انگیزه قوی، کار درمانگر و مشاور نتیجه خوبی خواهد داشت، ولی در صورتی که یکی از طرفین رابطه را ترک کرده است و نمی خواهد بماند، کار بسیار دشوار و گاه نشدنی است،

البته اظهارنظر قطعی به بررسی و واکاوی حرفه ای نیاز دارد. امید اینکه زوجین و حتی آنها که در آستانه ازدواج هستند با تامل در آنچه گفته شد، بر کیفیت رابطه کنونی و آینده خود بیفزایند.

منبع: سلامت نیوز
 


ویدیو مرتبط :
#27 چرا به AMP نیاز داریم؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان عشق و ديوانگي



 

 

داستان جالب

 

در زمانهاي بسيار قديم وقتي هنوز پاي بشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهي ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بي كاري خسته و كسل شده بودند.

ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت بياييد يك بازي بكنيم مثل قايم باشك.

همگي از اين پيشنهاد شاد شدند و ديوانگي فورا فرياد زد، من چشم مي گذارم و از آنجايي كه کسي نمي خواست دنبال ديوانگي برود همه قبول كردند او چشم بگذارد.

ديوانگي جلوي درختي رفت و چشم هايش را بست و شروع كرد به شمردن .. يك .. دو .. سه .. همه رفتند تا جايي پنهان شوند.

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد، خيانت داخل انبوهي از زباله پنهان شد، اصالت در ميان ابرها مخفي شد، هوس به مركز زمين رفت، دروغ گفت زير سنگ پنهان مي شوم اما به ته دريا رفت، طمع داخل كيسه اي كه خودش دوخته بود مخفي شد و ديوانگي مشغول شمردن بود هفتاد و نه ... هشتاد ... و همه پنهان شدند به جز عشق كه همواره مردد بود نمي توانست تصميم بگيريد و جاي تعجب نيست چون همه مي دانيم پنهان كردن عشق مشكل است، در همين حال ديوانگي به پايان شمارش مي رسيد نود و پنج ... نود و شش. هنگامي كه ديوانگي به صد رسيد عشق پريد و بين يك بوته گل رز پنهان شد.

 

داستان عاشقانه

 

ديوانگي فرياد زد دارم ميام. و اولين كسي را كه پيدا كرد تنبلي بود زيرا تنبلي، تنبلي اش آمده بود جايي پنهان شود و بعد لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود، دروغ ته درياچه، هوس در مركز زمين، يكي يكي همه را پيدا كرد به جز عشق و از يافتن عشق نا اميد شده بود. حسادت در گوش هايش زمزمه كرد تو فقط بايد عشق را پيدا كني و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.

ديوانگي شاخه چنگك مانندي از درخت چيد و با شدت و هيجان زياد آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صداي ناله اي دست كشيد عشق از پشت بوته بيرون آمد درحالي که با دستهايش صورتش را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون مي زد شاخه به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمي توانست جايي را ببيند او كور شده بود! ديوانگي گفت من چه كردم؟ من چه كردم؟ چگونه مي توانم تو را درمان كنم؟ عشق پاسخ داد تو نمي تواني مرا درمان كني اما اگر مي خواهي كمكم كني مي تواني راهنماي من شوي.

و اينگونه است كه از آنروز به بعد عشق كور است و ديوانگي همواره همراه اوست! و از همانروز تا هميشه عشق و ديوانگي به همراه يکديگر به احساس تمام آدم هاي عاشق سرک مي کشند ...