سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

والدینی نمونه باشید!



والدین نمونه ,بهترین پدر و مادر,ارتباط والدین 

و فرزندان

همه والدین آرزو دارند که بهترین پدر و مادر باشند،اما به راستی چکونه این ممکن است؟ پدر یا مادری که هم می‌توانند فرزندان‌شان را بخوبی تربیت ‌کنند و خوب و بد را به آنها بیاموزند و هم رابطه‌ای دوستانه و موفق با آنها برقرار ‌کنند.

ارتباط والدین و فرزندان
چگونه می توان بر همه سختیها و مشکلات زندگی غلبه کرد و در عین حال با فرزندان نیز با نرمش و خونسردی برخورد کرد.

بعضی وقتی می خواهند با فرزندشان دوست باشند، دیگر نمی توانند او را بدرستی تربیت کنند و به اشتباه تصور می کنند دوست بودن به معنای تائیدکردن همه کارهای اوست و گروهی دیگر هم هستند که فقط می خواهند امر و نهی کنند و نمی دانند بچه ها به محبت و دوستی والدین هم نیاز دارند. متخصصان و کارشناسان اما نظر دیگری دارند و می گویند پدر و مادرها هم باید به فرزندان شان محبت کرده و هم باید به شیوه صحیح آنها را تربیت کنند.

 

بنابراین بد نیست این راهکارها را در نظر داشته باشید، شاید به شما کمک کند تا در تربیت فرزندتان موفق عمل کنید:

آرامش در هر کاری رمز موفقیت است. پس صبور باشید و استرس را از خود دور کنید.هرگز به فرزند خود بر چسب نزنید و او را با کسی مقایسه نکنید زیرا اثرات نا مطلوب آن غیر قابل جبران است.زدن برچسبهای منفی اثر تخریبی زیادی در بر دارد(مثل کوچولوی وسواسی من یا نادان کوچولو و...)

به احساسات درونی خود اطمینان داشته باشید. شاید شنیده باشید که میزان مناسب خواب،تغذیه،تماشای تلویزیون و ...بهتر است برای کودک در حد استاندارد صورت گیرد.به همین دلیل گاهی اوقات احساس گناه کرده و تصور میکنید وظیفه خود را به خوبی نرسانده اید.ولی بهتر است بدانید که هیچ کس فرزندتان را بهتر از شما نمیشناسد.بنابراین بهتر است به احساسات و تصمیمات خود نسبت به کودکتان اطمینان داشته باشید.

مراقب اعمال و رفتار خود باشید. مطمئن باشید شما الگوی کودکانتان هستید.آنها اعمال شما را زیر ذره بین دارند.و از کارهایتان کپی برداری می کنند. از این فرصت استفاده کنید و دست به کارهایی بزنید که انتظار انجام آن را دارید. این شما هستید که اعمال و رفتار کودکانتان را شکل داده و آنها را آماده یک زندگی جدید می کنید.

به کودکان خود اجازه دهید که اشتباه کنند و از اشتباهات خود درس بگیرند. تنها در صورتی که احتمال برود به آنها آسیبی میرسد مداخله کنید و آنها را از انجام کار مورد نظر بر حذر دارید.

بگذارید بچه کاری را که دوست دارد انجام دهد. هنگامی که به کودکتان اجازه می دهید هر کاری را که دوست دارد انجام دهد این فرصت را به او میدهید که آرزوها و افکار خود را دنبال کند. اگر می بینید که کودکتان به کاری که مورد علاقه شماست تمایلی نشان نمی دهد او را وادار به انجام آن نکنید. زیرا با این کار به او می گویید که نظر و عقیده ی او محترم نیست و باید تن به خواسته های دیگران بدهد.بر عکس بهتر است در مواقعی شما به پیشنهادات او پاسخ مثبت بدهید.

والدین نمونه ,بهترین پدر و مادر,ارتباط والدین و فرزندان

بچه ها باید مستقل زندگی کردن را بیاموزند. پس هر وقت که می توانستند به تنهایی کارهای شان را انجام دهند، به آنها اجازه دهید خودشان کارها را به پایان برسانند. مثلا وقتی کودک خودش توانایی لباس پوشیدن را دارد یا هنگامی که می تواند غذایش را خودش بخورد، این فرصت را در اختیارش قرار دهید تا مستقل بودن را تجربه کند. در ضمن”‹ فراموش نکنید مسئولیت دادن به کودک برای تقویت اعتماد به نفسش هم موثر و مفید خواهد بود.

محدودیت هایی را برایش تعیین کنید. بچه ها نباید خیلی آزاد باشند و بدون هیچ محدودیتی زندگی کنند بلکه باید حد و حدودشان را در هر کاری تعریف کرده و از آنها بخواهید به آن پایبند باشند. با چنین کاری بچه ها می آموزند که در اجتماع هم مسئولیت پذیر باشند و براساس حقوقی که دارند، عمل کنند.

همه مشکلات کودک را شما برایش حل نکنید. بگذارید بچه ها هم شانس تجربه کردن راه حل های متفاوت را داشته باشند. با این کار نه تنها کودکان شیوه های حل مساله را می آموزند که اعتماد به نفس بهتر و بیشتری هم خواهند داشت. بنابراین زمانی که مشکل کوچکی برایشان ایجاد می شود، هیچ وقت با عجله و سراسیمه برای حل مشکل اقدام نکنید. اجازه دهید او بداند خودش توانایی برطرف کردن مشکلات زندگی را دارد و می تواند به تنهایی با آنها مقابله کند.

 

آماده بروز تغییرات جدید باشید. با کودکی که قبلا عاشق کاری بوده و اکنون از آن متنفر است چگونه برخورد میکنید؟ شاید شما تصور کنید کودکتان دچار مشکل شده است ولی در حقیقت این طور نیست . او تنها بزرگتر شده  و نسبت به کارهای جدیدتر تمایل نشان می دهد.همانطور که یک کودک از لحاظ جسمانس رشد می کند از لحاظ فکری نیز تکامل می یابد.در اینجا وظیفه ی پدر و مادراست که این تغییرات را به خوبی شناسایی کرده و با آنها مبارزه نکنند .

بد رفتاری فرزندتان را ریشه یابی کنید. بهتر است هر چه سریعتر دلیل رفتارهای نا مناسب کودکانتان را جویا شوید. شاید به دلیل تنبیه ها و سخت گیریهای بی مورد شما بوده ، که از خود حساسیت نشان  داده است.بنابراین بهتر است مشکلات رفتاری خود را تصحیح کرده و به صورت کاملا نرمال با او رفتار کنید تا شاهد نتایج بهتری باشید.

به یاد داشته باشید که انضباط و تربیت کردن کودکان به معنای تنبیه و مجازات کردن آنها نیست. اعمال محدودیت باید با این هدف انجام شود که به کودک نشان دهید در دنیای واقعی چطور باید رفتار کند و چه شیوه هایی برای حضور در اجتماع مناسب است.

یکی یکی نکات را آموزش دهید. اگر همه قوانین و نکات تربیتی را با هم و در یک جلسه به کودک آموزش دهید، مطمئن باشید او فقط گیج خواهد شد و نمی تواند همه آنها را اجرا کند. بنابراین خوب است مسائل جزئی و کوچک را گاهی نادیده بگیرید و بر موضوعات مهم تر تاکید و توجه کنید. مثلا این که کودک ناسزا نگوید یا با ادب با دیگران صحبت کند مسائل مهمی است که هیچ وقت نباید ساده از کنارشان بگذرید، اما درباره شیوه های لباس پوشیدن گاهی می توانید از اشتباهات کودک چشم پوشی کنید.

می توانید با هم قدم بزنید، فیلم ببینید، به موسیقی گوش دهید یا حتی فقط کنار هم بنشینید و حرف بزنید. فقط باید بداند که این زمان برای اوست و شما در این دقایق هیچ کار دیگری انجام نخواهید داد

با فرزندتان بازی کنید. اجازه دهید او خودش نوع فعالیت و بازی را انتخاب کند و نگران قوانین بازی هم نباشید. این دقایق فقط باید همراه او باشید، خوش بگذرانید و تفریح کنید.

هر روز با هم کتاب بخوانید. از زمانی که فرزندتان به دنیا می آید و دوره نوزادی را طی می کند، باید این کار را شروع کنید. بچه ها از شنیدن صدای پدر و مادر لذت می برند و آرامش پیدا می کنند و به همین دلیل خیلی خوب است که هر روز با او همراه شوید و برایش کتاب بخوانید.

هر روز زمانی برای فرزندتان اختصاص دهید و از او بخواهید تعیین کند چه کاری باید انجام دهید. می توانید با هم قدم بزنید، فیلم ببینید، به موسیقی گوش دهید یا حتی فقط کنار هم بنشینید و حرف بزنید. فقط باید بداند که این زمان برای اوست و شما در این دقایق هیچ کار دیگری انجام نخواهید داد.

اگر می خواهید در آینده به وجود فرزندتان افتخار کنید از همین دوران کودکی تربیت صحیح را آغاز کنید.
منابع:جام جم آنلاین/سپیده دانایی
 


ویدیو مرتبط :
تنها والدینی که فرزندخودراتشویق به کشیدن موادمخدر کردند

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

عروس و مادرشوهر نمونه باشید!


یکی از نکاتی که معمولا ذهن خیلی از زوج‌های جوان را مشغول می‌کند و گاهی بحث‌برانگیز می‌شود، رابطه با والدین همسران است؛

سلامت ایران - مهرداد کاظم‌زاده عطوفی: یکی از نکاتی که معمولا ذهن خیلی از زوج‌های جوان را مشغول می‌کند و گاهی بحث‌برانگیز می‌شود، رابطه با والدین همسران است؛ یعنی رابطه عروس و مادرشوهر و حتی داماد و مادرزن. چرا همیشه بین این گروه‌ها تعارض است و این دغدغه‌ها و نگرانی‌ها وجود دارد و حتی نمونه این مشکلات در فرهنگ‌های دیگر، حتی در جوامع غیرسنتی غربی هم دیده می‌شود؟

عروس و مادرشوهر نمونه باشید!

خیلی‌ها رابطه خوبی با مادرشوهرشان دارند

بهتر است قبل از هرچیز یک سوال از خودمان بپرسیم؛ آیا در جامعه اطراف ما خانواده‌هایی هستند که رابطه بین مادر‌شوهر و عروس و همچنین مادر‌زن و داماد، خوب و حمایت‌کننده‌ باشد؛ روابطی که هر دو طرف از آن احساس خوبی داشته باشند و از حضور در کنار هم لذت ببرند؟ در واقع تعداد خانواده‌هایی که مادرشوهر، عروسش را به عنوان دختر خانواده و مادرزنی که دامادش را به عنوان پسرش پذیرفته کم نیست و فکر می‌کنم اگر همه ما کمی با دقت به اطرافمان نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که تعداد این خانواده‌ها اصلا کم نیست.

پس این یک قاعده و قانون کلی نیست و اگر در این زمینه با تعارض روبرو هستیم، باید به آن به عنوان یک مساله نگاه و برای برطرف کردنش تلاش کنیم.

آزردگی مادرشوهر طبیعی است!

زوج‌های جوانی که وارد زندگی مشترکشان می‌شوند، باید به این نکته توجه کنند که والدین همسرشان (چه زن و چه مرد) نسبت به فرزندشان احساس مالکیت دارند و وقتی احساس می‌کنند این مالکیت را باید با دیگری شریک شوند و نفر سومی وارد رابطه والد و فرزندی می‌شود، احساس عدم‌امنیت و از دست دادن سراغشان می‌آید. به هرحال مادری که 30-20 سال فرزندش (دختر یا پسر) را بزرگ کرده، برایش آرزوهای زیادی داشته و از بودن در کنار فرزندش حس خوبی داشته و این حس تعلق حس امنیت، ارزشمند بودن و مفید بودن را به او می‌داده، حالا در مقطعی قرار گرفته که باید از فرزندش جدا شود و شاید حس کند که نتیجه همه تلاش‌ها و خون‌دل‌خوردن‌ها، تنهایی خودش شده!

این احساسات در خانواده‌های کم‌جمعیت‌تر قوی‌تر است. همچنین گاهی در بعضی خانواده‌ها یکی از فرزندان فرد کلیدی خانواده است و نقش پررنگ‌تری دارد. وقتی قرار باشد این فرد کلیدی، زندگی مستقلی را با همسرش آغاز کند، مسلما آزردگی‌هایی در خانواده‌اش ایجاد می‌شود. پس با‌توجه به این مسائل بهتر است اول این احساس را بشناسیم و با آن همدل شویم و دوم اینکه روی نقاط حساس این رابطه دست نگذاریم تا آزردگی‌های فرد را تحریک نکنیم.

همه خانواده‌ها مشکلاتی دارند

خارج از روابط نظام خانواده‌های دوم، یعنی روابط زوج‌های جوان با خانواده‌های اول (والدین عروس و داماد) باید به این نکته توجه کرد که همه خانواده‌ها میان خودشان با چالش‌هایی روبرو هستند؛ والدین با یکدیگر، فرزندان با یکدیگر، فرزندان با والدین و ... اما از آنجا که یک پیش‌فرض منفی درباره رابطه عروس و مادرشوهر و همین‌طور داماد و مادرزن وجود دارد، حساسیت ایجاد می‌شود و مشکلات عروس خانم با مادرشوهر یا آقای داماد با مادرزن بزرگ‌تر از آنچه که هست، دیده می‌شود.

اگر در حوزه مهارت‌های زندگی در زمینه مهارت‌های ارتباط موثر تمرکز کنیم، می‌توانیم از بروز این مشکلات پیشگیری کنیم. در واقع همه زوج‌های جوان باید این مهارت ضروری را یاد بگیرند و آن را توسعه دهند.

شاید مشکل از «مدل ارتباطی» شماست!

خوب است زوج‌ها از خود بپرسند: «آیا من در مدل برقراری ارتباط با خانواده همسرم مسلط هستم یا نه؟ آیا می‌توانم هیجان‌های خودم را کنترل کنم؟ آیا در برقراری ارتباط می‌توانم طوری رفتار کنم که مانع از سوءتفاهم و پیشگیری از بروز اختلاف شود؟»

اگر هرکدام از ما مسئول مدل و سبک ارتباطی خودمان و دنبال یادگیری مدل‌های ارتباط موثر و ارتباط‌های اجتماعی باشیم، گامی اساسی در پیشگیری از بروز مشکلات برداشته‌ایم.

عروس و مادرشوهر نمونه باشید!

نکته دیگری که نباید فراموش شود این است که نظام خانواده‌هایی که یک دختر و یک پسر دارند و نهایتا یک عروس و یک داماد به خانواده‌شان اضافه می‌شود با نظام خانواده‌های پرجمعیت که چند عروس و چند داماد دارند، کاملا متفاوت است. در خانواده‌های پرجمعیت که بیش از یک عروس و داماد وجود دارد، بحث مقایسه رفتارها، چه مقایسه رفتار عروس‌ها با مادرشوهر و چه مادرشوهر با هرکدام از عروس‌ها پیش می‌آید.

مثلا عروس‌خانمی که از لحاظ معاشرتی رفتار گرم‌تری دارد، می‌تواند رابطه صمیمانه‌تری با والدین همسرش برقرار کند و والدین همسرش ایشان را بیشتر می‌پذیرند و در مقابل عروس خانم یا آقا دامادی که مدل برقراری ارتباطش برگرفته از الگوی اجتنابی باشد، طبیعتا در نظام خانواده کسی نمی‌تواند با این فرد ارتباط داشته باشد! حالا فرض کنید فردی عروس یا داماد خانواده‌ای شده که مدل برقراری ارتباط آن خانواده اجتنابی است و مهارت کمی در برقراری ارتباط دارند و خود فرد هم در حوزه ارتباطی ضعیف باشد؛

این موضوع باعث تشدید مشکل ارتباطی می‌شود و احتمال بروز سوءتفاهم‌ها بیشتر خواهد شد. مثلا فرد تصور می‌کند خانواده او را تحویل نمی‌گیرند و عروس و داماد دیگر (که رفتارش صمیمانه است) را بیشتر دوست دارند. در صورتی‌که مسئول کیفیت این ارتباط خودمان هستیم؛ اصل موضوع این است که اگر مراقب جهت فلش مسئولیت باشیم، راحت‌تر شرایط و موقعیت خود را می‌پذیریم و در فرصت مناسب دنبال راهی برای رفع این مشکل هستیم.

همسرتان را واسطه نکنید

مشکلی که معمولا در چنین تعارض‌هایی پیش می‌آید، این است که زوج‌ها همسرشان را مسئول رفتار والدینشان می‌دانند و مثلا می‌گویند: «ببین پدر و مادرت چقدر به من بی‌توجه‌اند!» و از همسرشان می‌خواهند در مقابل ساختار خانواده‌اش بایستد. به این ترتیب تعارض اولیه‌ای که به‌دلیل سوءتفاهم ایجاد شده، به یک منازعه یا مجادله تبدیل می‌شود.

حتی اگر فرد به خانواده‌اش گلایه‌های همسرش را منتقل کند و مثلا بگوید: «شما با همسر من رفتار خوبی ندارید اما همسر برادرم را خیلی تحویل می‌گیرید» قطعا پاسخ خواهد شنید که: «همسر برادرت رفتار صمیمانه‌ای دارد، با ما راحت است و اینجا را مثل خانه خودش می‌داند اما همسر تو این‌طور نیست!» مسلما چنین جوابی، فرد را در تعارض قرار می‌دهد؛ از سویی پاسخی منطقی و مبتنی بر شواهد شنیده و از طرفی همسرش (عروس یا داماد خانواده) او را تهدید کرده که «یا این شرایط را درست می‌کنی یا من هم فلان کار را خواهم کرد!» این رفتار و شرایطی که پیش می‌آید، به خودی‌خود پایه‌ریز اختلافات جدی‌تری در خانواده می‌شود.

یادتان باشد ...

وجود یک پیش‌فرض که چون این فرد «مادرشوهر» یا «مادرزن» است پس ... یعنی «سوگیری ذهنی» و مادامی که درگیر سوگیری ذهنی باشیم، در فضا و محیط بیرونی هر اتفاقی که بیفتد، تحلیل ما از آن موقعیت بر اساس همان سوگیری ذهنی و پیش‌فرض ذهنی خواهد بود و به همین دلیل خیلی اوقات تحلیل و برداشت درستی از موقعیت‌ها نخواهیم داشت. پس باید نگرشمان را عوض کنیم: رابطه با خانواده همسر یک رابطه انسانی است و تابع قوانین و قواعد انسانی به صورت عام است. یعنی اگر من در سبک ارتباطم مراقب تن صدا، آهنگ صدا، نحوه نگاه کردن و جملات و واژه‌هایی که به کار می‌برم، نباشم یا ارتباطم را مدیریت نکنم، باعث بروز سوءتفاهم خواهم شد؛ به همین دلیل مسئول سبک ارتباط با خانواده، خودم هستم.

حالا اگر تمام اصول را رعایت کردم و باز تعارض ایجاد شد، در قدم بعدی به جای تحت فشار قرار دادن همسر و واسطه قراردادن وی برای حل مساله، باید به شکل همفکری با همسر، موضوع را باز کرد و فهمید مشکل از کجا شروع شده و راه‌حلی برایش پیدا کنیم. اگر در نهایت خودمان نتوانستیم مشکل را حل کنیم، باید با یک متخصص در امور خانواده مشورت کنیم تا راه‌حلی برای رفع مشکل یا به روشی برای به حداقل رساندن تعارض‌ها و نیز فشار روانی وارده به خود، همسر و خانواده‌مان پیدا کنیم.

عروس و مادرشوهر نمونه باشید!

برای همسرتان تعیین تکلیف نکنید!

فراموش نکنید مسئولیت ارتباط دو خانواده با یکدیگر به عهده فرد مرتبط با دو خانواده است. یعنی یک آقا تعیین‌کننده این است که با کدام‌یک از اعضای خانواده خودش قصد ارتباط دارد و خانم مسئولیت ارتباط با نظام خانواده خودش را دارد و زوج نمی‌توانند همسرشان را از رفت‌و‌آمدهای خانوادگی منع کنند چراکه حق و حقوق‌هایی در سبک ارتباطی افراد وجود دارد. در عین حال همسران نمی‌توانند یکدیگر را مجبور به حضور در سبک‌های ارتباطی یکدیگر کنند.

اگر زوجی به این نقطه رسیدند که یکی از آنها راغب به ارتباط با خانواده‌اش بود و دیگری این ارتباط را نمی‌پذیرفت، مسلما در طولانی‌مدت از لحاظ عاطفی و احساسی دچار مشکل خواهند شد به‌خصوص اگر این معضل در ساختار خانواده گسترش پیدا کند. در این موارد نیز بهتر است افراد به متخصص مراجعه کنند تا مشخص شود مشکل از کجا نشات گرفته. در نهایت دوباره تاکید می‌کنم هیچ آقا یا خانمی نمی‌تواند همسرش را از رفت و آمد با والدین و اقوام درجه یک منع کند چراکه این مسائل ماهیت‌های هویتی دارند و اگر این کار انجام شود، به هویت همسرمان آسیب رسانده‌ایم.