سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

شوهر من، دوست من است



 

 

شوهر من، دوست من است

 

این درست است که بسیاری از ما سعی در عوض کردن مردی که با او ازدواج کرده ایم داریم، ما سال های  زیاد و ارزشمند و غیر قابل بازگشت از زندگی شیرین زناشویی خود را به خاطر این کار تلف می کنیم تا به او تلقین کنیم که چه باید بکند و چگونه باید باشد. بعد از چند سال اکثر قریب به اتفاق ما مشاهده می کنیم که هنوز در جای اول خود هستیم و در این کار هیچ موفق نبوده ایم.


این روش هیچگاه مفید و موثر نخواهد بود. شوهر بیچاره به درون غار تنهایی خود می خزد تا خودش را در برابر این یورش حفظ کند، در حالی که با خودش عهد و پیمان می بندد که ارتباطش را با یک چنین زن بی رحمی که زمانی عروس، همسر و همه چیز او بود، قطع کند.

 

یک مرد نیاز دارد همان گونه که هست پذیرفته شود، دقیقاً همان طوری که هست. این نوع پذیرش کامل و همه جانبه، وی را متقاعد می کند که شما به راستی او را دوست دارید، نیاز او به پذیرش کامل، خیلی عجیب نیست، من نیز همین احساس را دارم. آیا شما یا هر کس دیگری این احساس را ندارید؟ آیا شما دوست صمیمی ندارید که به درددل های شما گوش بدهد و شما را آن گونه که هستید بپذیرد، مهم نیست که چه حرفی باشد. وقتی با دوستتان درددل می کنید، بعد از مدت زیادی صحبت، در درون احساس سبکی می کنید و می توانید بدون هیچ واهمه ای از احساس نپذیرفتن و یا شنیدن انتقاد و نصیحتی، تمام حرف هایتان را با او بزنید. دوستتان هرگز شما را تحقیر نکرده و مسخره نمی کند. شما صد در صد احساس آزادی می کنید، زیرا می توانید خودتان باشید بدون اینکه نقش بازی کنید. او فقط به حرف های شما گوش می دهد. او شما را همان گونه که هستید، دوست دارد و برایتان در گوشه ای از قلبش جایگاه با ارزشی را در نظر گرفته است. شما او را دوست دارید، چون او هم شما را دوست دارد.

 

این حداقل کاری است که می توانید برای شوهرتان انجام دهید. آیا قادر نیستید وی را به عنوان یک دوست بپذیرید، همان گونه که این کار را درباره یکی از دوستانتان می کنید؟ شوهر شما هم نیاز دارد که با این پذیرش از طرف شما، عقده های دلش را خالی کند. اگر پاسخ مثبت است، او برای نزدیک شدن به شما به وقت بیشتری نیاز دارد. موانعی که میان شما دو نفر وجود دارد، با پذیرش قلبی یکدیگر به سرعت برطرف خواهد شد.

 

اگر می خواهید بدانید که در قلب همسرتان چه جایگاهی دارید، ببینید او در قلب شما چه جایگاهی دارد.

 

بالاترین مرحله ارتباط دو انسان به ویژه یک زن و شوهرش، دوستی و رفاقت است و خوشا به حال زن و شوهری که بهترین دوست زندگی خود را هر روز در خانه اش می بیند. یک مرد ترجیح می دهد که نیش مرگبار یک مار را تحمل کند ولی زخم زبان و تکرار سرزنش های زنش را نشنود. اگر شما از نظر عاطفی نیاز به نیش زدن دارید، خیلی بهتر است که به یکی از دوستان خود که مورد اعتماد شماست، تلفن کرده و تخلیه بارهای منفی ذهن خود را تقدیم او سازید. نه اینکه سر به سر شوهر خسته خود بگذارید. زخم زبان و خرده گیری سبب ایجاد ابرهای تیره در زندگی و تزلزل در بنیان های ازدواج بوده و به تغییر رفتار و شخصیت شوهر کمک نمی کند.

 

شوهر شما دقیقاً همان کسی است که روزی دوستش داشتید و او را همان گونه که بود برای همسری خود انتخاب کردید. پس اکنون بهتر است او را به همان شکل که هست، بپذیرید و از جنگ قدرت در تغییر شخصیت همسر خود دست بردارید. این اصل، از زمانی که زندگی آغاز شده وجود داشته است. خداوند، ما را همان طور که هستیم آفریده و به عنوان بندگان خویش پذیرفته، هر چند که شایسته آن پذیرش نباشیم، اما او باز هم ما را دوست دارد. پس ما می توانیم با یاری خداوند دیگران را هم در قلب خود بپذیریم و دوست بداریم. به ویژه شوهرمان را که شریک اصلی ما در زندگی می باشد.

 

اول، اگر شما عشق به شوهرتان را از دست داده اید، چرا از خدا نمی خواهید که آن را به شما برگرداند؟

 

مطلب دوم، اگر صادقانه از او بخواهید قادر خواهید بود که یک زندگی همراه با نور و گرمای محبت در قلب خود ایجاد نمایید. حق انتخاب و تصمیم گیری با شماست، شما می توانید انتخاب کنید که یا با خشم و آزردگی یا بی تفاوتی یک عمر در زیر یک سقف با او زندگی کنید و یا اینکه شوهرتان را بدان گونه که هست، پذیرا شوید و در کنارش با آرامش زندگی کنید.

 

اگر شما راه حل دوم را انتخاب می کنید، چگونه می خواهید این کار را شروع کنید؟ به سادگی تصمیم بگیرید که او را همان گونه که هست قبول کنید. صادقانه تصمیم بگیرید که سعی در تغییر دادن او نداشته باشید. این بزرگترین نشانه عشق است.

 

بردباری و تحمل به معنای پذیرش نیست. تحمل شما فقط شوهرتان را وادار می کند که احساس نقص و ناشایستگی بکند و به این یقین برسد که مورد قبول همسرش قرار نگرفته و در نتیجه قادر نخواهد بود که شما را کاملاً دوست بدارد.

 

شوهر شما در مواقعی که دچار شکست آشکار می شود، بیش از هر زمان دیگر به پذیرش و حمایت روحی شما نیاز دارد. اگر افسرده است، او را افسرده تر نکنید. هرگز او را با افراد دیگری مقایسه نکنید و به خاطر داشته باشید که اگر احساس کند از او خرده می گیرید یا قصد تغییر دادنش را دارید هرگز به شما اعتماد نخواهد کرد زندگی کوتاه تر از آن است که به نقاط ضعف او بپردازید، بلکه باید متوجه نقاط قوت او شد.

 

همسر شما نیاز دارد که احساس کند از اهمیت برخوردار است، دوستش می دارند و وی را می پذیرند. اگر شما ویژگی های فردی او را نپذیرید، پس چه کسی باید پذیرای آنها شود؟ یک زن کامل، به علاقه های خاص شوهرش توجه می کند، خواه این علاقه ها به غذای خاص جسمی یا به عواطف روحی یا روابط جنسی باشد. یک زن کامل، خانه را تبدیل به پناهگاه شوهرش می کند، مکانی که می تواند آن را اداره کند. او به شوهرش امکان می دهد که از «پذیرشی» بی قید و شرط و گرانقدر برخوردار شود.

منبع: e resaneh.com


ویدیو مرتبط :
آیا دخترها شوهر دوست دارن ؟

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

درخواست رابطه، عامل قتل دوست شوهر




اخبار حوادث - درخواست رابطه، عامل قتل دوست شوهر

زنی که متهم است هشت‌سال قبل یکی از دوستان شوهرش را به قتل رسانده با ارسال پرونده‌اش به دادگاه کیفری استان تهران به زودی پای میز محاکمه می‌رود.

به گزارش شرق، خانواده مردی به نام منوچهر اوایل اسفند سال 86 به پلیس خبر دادند او گم شده است، همسر منوچهر در گزارشی که به ماموران اداره آگاهی داد مدعی ‌شد شوهرش از خانه خارج شده و دیگر برنگشته و حتی تلفن همراهش را هم جواب نمی‌دهد.  این زن گفت: شوهرم فروشنده لوازم خانگی بود اما همیشه در مغازه‌اش نبود و گاهی برای تحویل‌گرفتن جنس از مغازه خارج می‌شد به همین دلیل دقیقا نمی‌دانم چه اتفاقی برای او افتاده‌ است.

 ردیابی برای یافتن منوچهر با شکایت این زن در دستور کار پلیس قرار داد و ماموران بعد از مدتی جسد سوخته مردی را که مشخصاتش با منوچهر یکسان بود، در بیابان‌های اطراف اتوبان قم‌- تهران پیدا کردند. به این ترتیب پرونده به اداره مبارزه با قتل سپرده شد و ماموران خودرو مقتول را نیز در حوالی محل کشف جسد پیدا کردند. 

 

بررسی زندگی خصوصی منوچهر نشان می‌داد او مردی با روابط اجتماعی سالم بود و کسی با او دشمنی نداشت. بنابراین انگیزه سرقت برای قتل در این پرونده قوت گرفت چراکه همسر منوچهر به ماموران گفته‌ بود زمانی که شوهرش از خانه خارج می‌شد پنج‌میلیون‌تومان چک‌پول همراه داشت و چک‌پول‌ها همراه مقتول نبود.

 پلیس در تحقیقات خود متوجه شد منوچهر با زوجی در ارتباط بود و با آنها رفت‌وآمد می‌کرد البته اطلاعات موجود نشان داد او با مرد خانواده که سیروس نام دارد دوست بود و با ملیحه همسر این مرد ارتباط خاصی نداشت. با این حال از آنجایی که آخرین تماس مقتول با خانه سیروس بود این زوج مورد بازجویی قرار گرفتند.

سیروس و ملیحه قتل را انکار کردند و گفتند اطلاعی از این ماجرا ندارند و نمی‌دانند چه اتفاقی برای منوچهر افتاده است. ملیحه گفت: آن روز منوچهر با خانه تماس گرفت و گفت می‌خواهد وسیله‌ای را برای ما بیاورد اما وقتی متوجه شد شوهرم در خانه نیست و من تنها هستم دیگر وارد خانه نشد و رفت.

 

من از سرنوشت او خبر ندارم.  ماموران سیروس و ملیحه را به دلیل کافی‌نبودن مدارک آزاد کردند و پرونده قتل منوچهر به‌عنوان پرونده راکد در قوه‌قضاییه باقی ماند تا اینکه سال گذشته درست یک‌ماه مانده به هفتمین سالگرد مرگ منوچهر اعترافات ملیحه گره از این پرونده باز کرد.

 هرچند ملیحه به اتهام حمل موادمخدر در چالوس بازداشت شده‌ بود عذاب وجدان او را مجبور به اعتراف به قتل منوچهر کرد. این زن به ماموران مبارزه با قاچاق موادمخدر گفت: «من کسی را کشته‌ام و باید مجازات شوم. او منوچهر نام ‌داشت و در تهران این کار را کردم.»

 

وقتی استعلامات در این خصوص گرفته‌ و مشخص شد چنین پرونده‌ای وجود دارد، ملیحه برای بازجویی به تهران فرستاده شد. این زن در بازجویی‌ها گفت: روز حادثه منوچهر به خانه ما آمد و وقتی دید شوهرم در منزل نیست به من پیشنهاد داد با هم رابطه داشته باشیم. من هم خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم او را بکشم.

 متهم ادامه داد: به منوچهر گفتم چون تو دوست شوهر من هستی خجالت می‌کشم و باید چشم‌هایت را ببندی. روسری به او دادم و چشم‌هایش را بستم و در حالی‌که او نمی‌دید ضربات چاقو را بر بدنش وارد کردم و او را کشتم. بعد با شوهرم تماس گرفتم و به او گفتم منوچهر را کشتم. شوهرم ترسید و گفت تو خودت مسوول هستی و این موضوع به من ربطی ندارد. با سعید یکی از دوستان شوهرم تماس گرفتم و از او درخواست کمک کردم سعید قبول کرد به من کمک کند.

 ما جسد منوچهر را در ماشینش گذاشتیم و به جاده قم بردیم و در آنجا آن را به آتش کشیدیم و ماشین را هم همان اطراف رها کردیم و برگشتیم. وقتی ماموران بازداشتمان کردند ما توانستیم خودمان را بی‌گناه معرفی کنیم و آزاد شویم اما من حالا عذاب‌وجدان دارم و نمی‌خواهم به پنهان‌کاری ادامه بدهم.  ملیحه ادامه داد: شوهرم هیچ همکاری‌ای با من نکرد و گفت خودت می‌دانی این مشکل را چطور حل کنی من هم مجبور شدم به سعید اعتماد کنم و چاره‌ای نداشتم.

وقتی ماموران تحقیقات را درمورد سعید آغاز کردند متوجه شدند این فرد چند سال قبل در تصادف رانندگی کشته ‌شده ‌است. سرانجام تحقیقات مقدماتی درمورد ملیحه به پایان رسید و روز گذشته کیفرخواست علیه این زن به اتهام مباشرت در قتل عمدی منوچهر و همچنین علیه سیروس به اتهام اختفای ادله جرم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
اخبار حوادث -  روزنامه شرق