سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
افسردگی زنان علایم و روش های درمان
خانواده، شغل، کنار آمدن با عادت ماهانه، بارداری، یائسگی. یک خانم با مسائل بیشماری روبروست و باید هر کدام از آنها را کنترل کند. اما یکی از این مواردی که به هر حال یک روز با آن مواجه خواهید شد: افسردگی است. تقریبا زنان دو برابر بیشتر از مردها در مراحل مختلف زندگی، دچار افسردگی میشوند. ... عامل این اختلاف چه چیز می تواند باشد؟
عوامل بیولوژیکی، روانی و فرهنگی می تواند ریسک خانم ها در ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. در این قسمت می خواهیم مروری داشته باشیم بر روی اینکه عوامل بالا چگونه می توانند استعداد ابتلا به این بیماری را افزایش دهند.
عوامل بیولوژیکی دخیل در افسردگی
بدن خانم ها به خودی خود به افزایش افسردگی کمک می کند. دلیلش این است که هورمون ها تاثیر مستقیمی بر روی حالات و رفتارهای بانوان در مراحل مختلف زندگی می گذارند. در حقیقت پیش از اینکه دخترها و پسرها به سن بلوغ برسند، میزان افسردگی در هر دوی آنها به یک اندازه است. و تنها پس از بلوغ است که اختلاف میان نارسایی های مربوط به افسردگی، در آنها به طور مشهود، قابل تشخیص می شود. برای مثال، دختری که به سن 15 سالگی می رسد دو برابر پسرها در همین سن احتمال ابتلا به افسردگی دارد.
به این دلیل که بیماری از آغاز سن بلوغ شروع می شود و پس از یائسگی تقریبا متوقف می شود، برخی از پژوهشگران بر این باورند که ترشحات هورمونی می توانند ریسک ابتلا به افسردگی را در بانوان افزایش دهند. از سوی دیگر بلوغ با علائم دیگری نظیر پدیدار شدن میل جنسی، و عینی شدن هویت، مشاجره با والدین و برخی انتظارات نابجای اجتماعی همراه است که همه و همه دست به دست هم داده و میزان افسردگی را بالا می برند. این ناهنجاری های روانی- اجتماعی به دلیل فعل و انفعالات هورمونی بروز می کنند و حاصل آن چیزی نیست جز افسردگی.
نواسانات شدید هورمونی می تواند تاثیر شگرفی بر زندگی بانوان داشته باشد. با توجه به تاثیری که بر روی زندگی شخصی، اقتصادی و در ارتباط با دیگران می گذارند، خانم ها خیلی بیشتر از آقایون در معرض ابتلا به افسردگی قرار می گیرند. در این قسمت نگاهی داریم به چگونگی تاثیر این عوامل بر روی افسردگی بانوان.
مشکلات پیش از قاعدگی
بیشتر خانم ها با مشکلات فیزیکی و احساسی که پیش از شروع قاعدگی دچار آن می شوند، آشنا هستند. این مشکلات عبارتند از: نفخ شکم، احساس درد و شکنندگی سینه ها، سر درد، استرس، زود رنجی و سایر نشانه های جسمی و روحی پیش از قاعدگی (PMS). اگرچه این علائم برای عده زیادی از خانم ها موقتی و زودگذر می باشند، اما درصد کوچکی از خانم ها نیز هستند که این نشانه ها در آنها به حادترین شکل ممکن، مانند افسردگی و نا امیدی بروز می کند. این امر باعث نابود شدن زندگی، حرفه و روابطشان با سایر افراد می شود. این حالت پریشانی پیش از قاعدگی (PMDD) نام دارد و نیازمند درمان از طریق هورمون و یا داروهای ضد افسردگی است.
هر چند تاکنون ارتباط بین افسردگی و پیش قاعدگی به طور کامل شناسایی نشده است، برخی محققین معتقدند که تغییرات دوره ای استروژن، پروژسترون و سایر هورمون ها می توانند بر روی عملکرد مغز به ویژه سروتونین (قسمتی از مغز که مامور کنترل حالات و خلق و خوی آدمی است) تاثیر منفی بگذارد. سایر پژوهش ها گویای این امر هستند که اندروژن و هورمون مردانه تستسترون که به طور طبیعی در خانم ها نیز ترشح می شود، نقش لاینفکی در این قضیه دارند. معذلک به این دلیل که تغییرات هورمونی در تمام خانم ها صورت می پذیرد و تنها گروه های خاصی از آنها دچار افسردگی می شوند ما نمی توانیم تغییرات هورمونی را تنها عامل بروز افسردگی بدانیم؛ مسائل ژنتیکی و وراثتی و دلایل بیشمار دیگری نیز در این امر دخیل هستند.
بارداری
بارداری به نوبه خود باعث بروز افسردگی نمی شود. اما روند چشمگیر تغییر هورمون ها که در دوران بارداری همراه با کارهای خانه و بیرون و روابط مختلف ایجاد می شود؛ که می تواند مستقیما سبب بروز افسردگی شود. برخی دیگر از دلایلی که می توانند شما را در دوران بارداری به سمت افسردگی بکشانند عبارتند از: افسردگی های قبلی مانند (PMDD)، دعواهای خانوادگی، فقدان حمایت اجتماعی، و احساس دل نگرانی در مورد امر بارداری. موضوعات دیگری که حول محور بارداری وجود دارد نظیر: ناباروری، سقط جنین و یا حاملگی ناخواسته نیز جزء عواملی به شمار می روند که افسردگی را افزایش خواهند داد.
تشخیص افسردگی در زمان بارداری معمولا کار دشواری است، چراکه علائم آن با تغییرات طبیعی این دوران همخوانی دارد. از جمله این تغییرات می توان به تغییر ذائقه، خستگی، از خواب پریدن های مکرر و تغییر در خواست های جنسی بیمار اشاره کرد.
افسردگی پس از وضع حمل
هر چند یک نوزاد جدید می تواند خیلی جالب و سرگرم کننده باشد، اما تقریبا در حدود نیمی از خانم ها پس از به دنیا آمدن فرزندشان احساس ناراحتی، خشم و زود رنجی و تحریک پذیری شدیدی می کنند. این نوع احساسات کاملا طبیعی بوده و تقریبا در حدود یک تا دو هفته پس از وضع حمل از بین می روند. اما اگر اینچنین نشد و علائم خیلی حاد شدند؛ مثلا تا آنجا پیش رفت که شما دچار: ناتوانی در مراقبت از کودک، احساس استرس و اضطراب، اعتماد به نفس پایین، آشفتگی و بی قراری، فکر خودکشی شدید، بدون شک دچار افسردگی پس از وضع حمل هستید. این بیماری یک مورد کاملا جدی است که نیازمند درمان و معالجه فوری می باشد. این بیماری به دلیل نوزاد نورسیده شما ایجاد نشده است، بلکه دلیل اصلی ان نواسانات هورمونی است که تاثیر مستقیم بر روی حالات و خلق و خوی شما می گذارد.
یائسگی و پیش یائسگی
ریسک افسردگی در زمان یائسگی به دلیل بروز نواسانات بیش از اندازه در سطح هورمون ها، و همینطور پس از یائسگی به دلیل کاهش بیش از اندازه سطح هورمون استروژن افزایش پیدا می کند. البته بسیاری از خانم ها با اینکه دچار علائم ناخوشایند دوران یائسگی می شوند بازهم مبتلا به افسردگی نمی شوند، اما برای خانم هایی که برای مدت زمان زیادی در خوابیدن مشکل پیدا می کنند و یا سابقه قبلی این بیماری را داشته اند ریسک بالایی در ابتلا به افسردگی وجود دارد. بیرون آوردن کامل رحم نیز که در نهایت منجر به یائسگی می شود سبب بروز علائم حادتر و در آخر افسردگی می شود.
عوامل اجتماعی و فرهنگی دخیل در افسردگی
افسردگی در خانم ها تنها مربوط به دلایل زیست شناختی و بیولوژیکی نمی شود. استرس های ناشی از زندگی اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی را در این زمینه بازی می کنند. هر چند آقایون نیز تحت فشار چنین استرس هایی قرار دارند، اما باز هم میزان این فشار در خانم ها بیشتر است. به عنوان مثال اکثراً خانم ها باید بار مسئولیت خانه و محیط کار را با هم به دوش کشند. خانم ها معمولا درآمد های پایین تری نسبت به آقایون دارند، به تنهایی از فرزندان خود مراقبت می کنند و سابقه آزار و اذیت جنسی را نیز تجربه کرده اند، که همه این موارد منجر به ایجاد افسردگی در فرد می شوند، به ویژه در خانم هایی که قبلا پیشینه این بیماری را داشته اند.
قدرت و شرایط نابرابر
به طور معمول خانم ها در آمد کمتری نسبت به آقایون دارند. شرایط نامساعد اقتصادی آنها را دچار استرس می کند، اغلب نگران آینده هستند و همین امر باعث می شود تا کمتر در متن جامعه قرار بگیرند و دسترسی کمتری به مداوای پزشکی داشته باشند. درصد کمی از خانم ها نیز از استرسی که تبعیض نژادی به آنها می دهد، رنج می برند. این مقوله، احساسی به شما می دهد که گویا هیچ گونه کنترلی بر روی زندگی خود ندارید. این امر شما را به سمت نافعالی جنسی، منفی گرایی و فقدان اعتماد به نفس سوق می دهد که تمام موارد در نهایت منجر به افسردگی می شوند.
فشار کاری
خانم هایی که در خارج از خانه کار می کنند باز هم کارهای زیادی در خانه برای انجام دادن دارند. به این معنا که در طول هفته ساعات بیشتری را نسبت به آقایون، صرف برآورده کردن خواست های دیگران می کنند. بسیاری از خانم هایی که به تنهایی در حال بزرگ کردن فرزندانشان هستند، گاهی اوقات مجبور می شوند چندین شغل را با هم انجام دهند تا مخارج خانواده درآید؛ این کار باعث افزایش چالش ها و استرس های یک خانم می شود. برخی از خانم ها نیز باید هم از فرزندان نوجوان و جوان خود مراقبت کنند هم از افراد مسن و از کار افتاده فامیل. این امر شما را حتما به سوی افسردگی سوق خواهد داد.
سوء استفاده های جسمی و جنسی
خانم هایی که در معرض تجاوز قرار گرفته اند و یا در کودکی آزار و اذیت شده اند، در معرض خطر افسردگی قرار دارند. خانم هایی که در زمان نوجوانی و جوانی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتنه اند نیز ریسک بالاتری در ابتلا به افسردگی دارند. هر چند سوء استفاده های جنسی در مردان و پسرهای جوان نیز مشاهده می شود، اما شیوع آن در بانوان و دخترها خیلی بیشتر است. همچنین خانم هایی که در بزرگسالی متحمل آزار و اذیت جسمانی، احساسی و یا جنسی شده اند، باز هم دچار افسردگی میشوند.
مداوای افسردگی
بدون توجه به این مطلب که دلیل قطعی افسردگی چیست، خانم ها نسبت به آقایون، علائم متفاوتی را بروز می دهند از جمله: احساس گناه بیشتر، اضطراب، احساس بیهودگی، خستگی، اشفتگی در خواب، اضافه وزن، هوس در مصرف کربوهیدرات ها. نوعی از افسردگی که در بانوان بسیار شایع می باشد، افسردگی فصلی می باشد؛ که در دوره ی بخصوصی ظاهر شده، پس از مدتی از بین می رود و مجددا سال بعد دقیقا در همان موقع، دوباره بروز می کند. به علاوه افراد خانواده نیز عامل مهمی در مبتلا شدن خانم ها به افسردگی هستند.
اگر چه ممکن است تمام عوامل بیولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، و روانی مخالف شما باشند، اما درمان هایی وجود دارند که کاملا موثر شناخته شده اند. حتی در حادترین انواع افسردگی بازهم بهره گیری از درمان درست، بیماری را از بین خواهد برد.
نمی دانید از کجا باید درمان را آغاز کنید؟ برای بیشتر خانم ها پزشک متخصص زنان و زایمان نقش مهمی را در انجام اقدامات پیشگیرانه بازی می کند. شما هم اصولا در هنگام صحبت کردن با آنها احساس راحتی بیشتری می کنید. آنها می توانند خودشان مداوا را شروع کرده و همچنین متخصصین مربوطه را به شما معرفی کنند تا از طریق روان درمانی و یا استفاده از داروهای ضد افسردگی سلامت خود را مجددا بدست آورید.
باور این امر که بیماریتان غیر قابل درمان بوده و در وضعیت بدی قرار دارید، خود به عنوان یک از بهترین نمونه های افسردگی قلمداد می شود. شما خیلی بیشتر از یک مرد در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارید اما نباید تصور کنید که باید خیلی راحت با آن کنار بیایید و با این مشکل به زندگی خود دامه دهید. درمان مناسب می تواند به شما کمک کند تا بتوانید مجددا از زندگی خود لذت ببرید.
منبع:سایت مردمان
ویدیو مرتبط :
نکات کلیدی درمان افسردگی زنان
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
10 روش طبیعی درمان افسردگی
به ماههای سرد سال رسیدهایم، به زمانی که تعداد زیادی از افراد دچار بیحوصلگی و افسردگی فصلی میشوند و دیگر خودشان را نمیشناسند.
مطب روانشناسها و روانپزشکها پر میشود از بیماران بیحالی که از زندگیشان شکایت دارند و علاقهای به انجام دادن کارهایشان ندارند. به جای آنکه ابتدا دست به کار نوشتن قرصهای متعدد شوید، این 10 کاری که میتوان برای درمان افسردگی انجام داد، بخوانید. چه بسا بتوانید بدون درمان دارویی به بیماران خود کمک کنید.
1. برنامه ثابت بچینید: زمانی که فردی به شما مراجعه میکند و از غم و ناراحتی مینالد، پیش از آنکه دست به نوشتن نسخه بزنید، حواستان باشد که او نیاز به برنامهای ثابت برای زندگیاش دارد. دکتر ایان کوک که روانپزشکی در موسسه تحقیقاتی افسردگی در دانشگاه یوسیالای است درباره این موقعیت میگوید:« ابتدا برنامهاش را از نظر میگذرانم چون بعضیوقتها فقط کافیست برنامهای ثابت برای زندگی افراد بچینی و از افسردگی نجاتشان دهی.» در این مواقع موثرترین عنصر زمان است که باید بدون فکر و خیال بگذرد. به همین خاطر برنامهای که بتواند به صورت مقطعی به زندگی بیمار نظم دارد و کاری کند که روزهایش یکی پس از دیگری سپری شوند، در مدت زمانی مشخص به او کمک میکند تا دوباره روی پا شود.
2. تعیین هدف: وقتی که بیمار افسردهای به شما مراجعه میکند، بیشترین تصوری که دارد؛ ناتوانی در رسیدن به خواستهها و اهدافش است. حسی که باعث میشود احساس بد بیشتری داشته باشد. برای گذر از این موقعیت به او کمک کنید تا هدفهای کوتاهمدت و روزانهای برای خود تعیین کند و خودش را با آنها بشناسد. دکتر کوک میگوید:« ما از مراجعان میخواهیم تا در آغاز قدمهای خیلی کوچکی بردارند. هدفهای کوچکی که مطمئن هستند در آنها به موفقیت میرسند. مثلا به آنها میگوییم تا ظرفهای کثیف خانهشان را به صورت روزانه بشویند.» همانطور که به او کمک میکنیم هدفهای کوچکی داشته باشد، او را به سمت هدفهای مهمتر و بزرگتر سوق میدهیم.
3. ورزش کردن: اجازه بدهید اندورفین کار خودش را انجام دهد. ممکن است سود بلندمدتی نیز عاید بیمار شما شود. دکتر کوک میگوید:« هیچوقت فراموش نکنید که ورزش روزانه مغز را تقویت میکند، تا نگاهی مثبتاندیش به اتفاقها و وقایع داشته باشد.» اما در آن لحظه مراقب باشید که بیماران شما ممکن است به صورتی دیوانهوار به ورزش بپردازند و فکر میکنند باید تبدیل به قهرمان دوی ماراتن شوند. به آنها یادآوری کنید که همان ساعتهای کوتاه پیادهروی در طول هفته برای آنها مفید است.
4. سالم بخورید: یکی از دلایل ثابتی که باعث میشود تا افراد نسبت به بیماری خود آگاه شوند، غذاخوردن عصبی و اضافهوزن ناشی از آن است. شما میدانید که هیچ رژیم غذایی معجزهآسایی برای درمان افسردگی وجود ندارد، اما بیمار شما چنین علمی ندارد. خوب است اگر او را تشویق کنید تا مراقب غذا خوردنش باشد و جلوی غذاخوردن عصبی را بگیرد. یادتان باشد که طبق تازهترین تحقیقات، شواهدی وجود دارد که غذاهای با امگا 3 فراوان، شبیه به ماهی سالمون (ماهی آزاد) یا تون، و غذاهایی با اسید فولیک، شبیه به اسفناج یا آووکادو، به کاهش افسردگی کمک میکنند.
5. خواب کافی: خواب کم یکی از چرخههای معیوب در افسردگی است، و سئوالی که شما باید در همان ابتدا از بیمار بپرسید. کم شدن فرصت خواب باعث میشود تا بیمار دچار افسردگی بیشتری شود. از بیمار بخواهید تا داستان یک روز زندگیاش را برای شما تعریف کند. در همان مرحله اول به او پیشنهاد بدهید تا تغییری در سبکزندگی روزمرهاش ایجاد کند. در ساعت معینی به رختخواب برود و در ساعت معینی از رختخواب بیرون بیاید. از او بخواهید در طول روز چرت نزند. به او بگویید؛ تمام عواملی که ذهنش را مغشوش میکنند، از رختخوابش بیرون بیاورد. نه کامپیوتر آنجا باشد، نه تلویزیون و نه تلفن همراه.
6. مسئولیتگریزی: زمانی که یک بیمار به شما مراجعه میکند، ممکن است به سادگی برای شما توضیح دهد؛ میخواهم مسئولیتهایم را در خانه و در محیطکار کم کنم. این تصمیم معمولا از سوی خانواده و دوستان و آشنایان فرد تقویت میشود که ما پزشکان اسمش را دوستی خاله خرسه میگذاریم. مراقبت باشید که آنها دست به چنین کاری نزنند. باقی ماندن در فعالیتهای ثابت و مسئولیتهای روزانه میتواند شبیه به طبیعیترین درمان افسردگی عمل کند. این فعالیتهای ثابت به افراد کمک میکند تا احساس خوشایندی از به انجام رساندن کارهایشان داشته باشند.
7. مقابله با افکار منفی: بخش مهمی از مقابله با افسردگی در مغز اتفاق میافتد و مبارزه جانانهای که میان افکار منفی با ذهن در جریان است. بهتر است راهی پیدا کنید تا به چرخه اصلی ذهن بیمار نزدیک شوید، و آن چرخدندهها را دستکاری کنید. با اضافه کردن منطق به تفکر بیمار میتوانید از راه درمان طبیعی وارد شوید. به او کمک کنید تا تمرین ذهن مثبت را انجام دهد. مغز او نیاز دارد تا هرچه سریعتر راه نجاتی برای خودش پیدا کند. شما نیز به او کمک کنید.
8. بیماران بینسخه: یکی از خطرهایی که بیماران شما را تهدید میکند و کمتر به آن توجه میشود، استفاده از داروها بدون تجویز پزشک است. بهتر است از همان ابتدا وضعیت خود و بیمارتان را مشخص کنید، و به صورتی صریح از او در این باره بپرسید. دکتر کوک میگوید:« از او بپرسید چه غذاهایی میخورد و چه داروهایی مصرف میکند و جلوی دردسرهای آیندهتان را بگیرید.»
9. کارهای تازه: مغز شما به عنوان پزشک باید سرشار از ایدههای تازه برای گذران زمان باشد. کسی که به سراغ شما میآید، گاهی اوقات انگیزهای برای رفتن به موزه ندارد، انگیزهای برای رفتن به سینما ندارد و هیچ گزینهای به ذهنش نمیرسد تا فعالیت تازهای انجام دهد. وظیفه شماست که راهکارهای تازهای به او نشان دهید و برای مثال به او پیشنهاد کنید تا کتابش را بردارد و به پارک برود و روی نیمکت پارک شروع به خواندن کتاب کند. به او پیشنهاد بدهید کلاس زبان برود. اگر بیمار شما نسبت به این کار واکنش منفی نشان داد، به صورتی صادقانه با او برخورد کنید و دلیل اصلی را به او بگویید. دکتر کوک میگوید:« وقتی که ما خودمان را مجبور میکنیم تا کارهای متفاوت انجام دهیم، در مغز ما فعل و انفعالات شیمیایی اتفاق میافتد. وقتی وضعیت همیشگی را تغییر میدهی، سطح دوپامین موجود در مغز تغییر میکند که منجر به احساس لذت و آموزش توامان میشود.»
10. شاد باشید: فراموش نکنید کسی که به سراغ شما میآید از افسردگی رنج میبرد و شاد بودن را فراموش کرده است. به نظر او هیچچیز در دنیا ارزش خوشآمدن ندارد. به او کمک کنید تا احساس سرزندگیاش را با استفاده از فعالیتهای مفرح به دست آورد. در این موقعیت مجبور نیستید از کارهای خوشایندی که به خودتان احساس خوبی میدهد، استفاده کنید. همین اندازه که به او بگویید به کارهایی بپردازد که پیش از این میپرداخته و از آنها لذت میبرده است، کفایت میکند.
منبع: روزنامه سپید/سلامت نیوز