سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

اختلاف، نمک زندگی است!



اختلاف زناشویی,مشاجره زن و شوهر, زندگی مشترک

اختلاف نظر پیش می آید. شما با همسرتان مخالفت می کنید و وقتی می فهمید نظر او در بسیاری از موارد با شما یکی نیست جا می خورید. این طبیعی است و در زندگی همه وجود دارد. در چنین مواقعی حرص و جوش نخورید چون اگر این مخالفت ها نباشند٬ با آدم آهنی هیچ فرقی ندارید. اختلاف نظر شما نه تنها چیز بدی نیست بلکه موجب صمیمیت و علاقه بیشتر شما به یکدیگر می شود.

مشاجره زن و شوهر معمولا بخاطر مسائل مالی٬ کارهای منزل٬ خانواده طرفین یا عقاید و باورهای آنهاست. گاهی اوقات موضوع اختلاف٬ مسائل ناچیزی و بی اهمیتی مانند غذا یا رنگ دیوار یک اتاق است. این مشاجرات بچه گانه با قرعه کشی یا یک شیر خط ساده حل می شوند. برای حل اختلاف نظرهای مهم تر و جدی تر باید بیشتر تلاش کرد. اگر نظرات موافق و مخالف را بنویسید یا نظر شخص سومی را جویا شوید٬ به خوبی می توانید هماهنگی را به زندگی مشترک خود که اکنون دچار اختلال شده است بازگردانید.

شیوه مخالفت زن و مرد با یکدیگر تفاوت دارد. آقایان ممکن است گاهی شیطنت کرده و عذرخواهی از همسر خود را به بعد موکول کنند. خانم ها معمولا زود به حرف می آیند و زبان به اعتراض و شکایت می گشایند تا زمانی که حرف خود را به کرسی بنشانند. این شیوه در طول تاریخ بسیار موثر بوده و توسط بسیاری از خانم ها به کار گرفته شده و نتیجه داشته است. البته ممکن است گاهی جای زن و مرد با هم عوض شود اما به ندرت پیش می آید که هر دو به یک شیوه یکسان مخالفت خود را نشان دهند.

اگر نمی توانید به توافق برسید٬ سازش بهترین راه حل است. برای عده ای از مردم کنار آمدن و سازش کردن با طرف مقابل بسیار لذت بخش است و طرفین را راضی می کند. برای عده ای دیگر سازش تنها یک راه حل معمولی است.

گاهی اوقات هیچ راه حلی پیدا نمی شود و زن و شوهر حتی با یکدیگر کنار هم نمی آیند. اینچاست که همان جمله کلیشه ای معروف به کار می آید: "قبول کنید که با هم اختلاف نظر دارید". در این مرحله یکی از طرفین باید کمی کوتاه بیاید. شاید این تنها کاری است که از دست تان بر می آید. فرض کنید شما با همسرتان در مورد کف پوش آشپزخانه اختلاف دارید. هیچ کدام از شما هم حاضر نیستید کوتاه بیایید و حرف طرف مقابل را قبول کنید. در این شرایط زن و شوهر اگر نمی توانند به توافق برسند باید موضوع را به بعد موکول کنند به این امید که بتوانند با هم کنار بیایند.

بسیاری از زن و شوهرها لذت و هیجان اختلاف داشتن درباره یک مسئله را درک نمی کنند. با کمی شوخ طبعی و شادی و نشاط با موضوع برخورد کنید و سر به سر یکدیگر بگذارید. ببینید هر کس چقدر می تواند طاقت بیاورد. همه می دانند آشتی بعد از یک مشاجره چقدر لذت بخش است. وقتی زن و شوهر همه مشکلات را خیلی جدی نگیرند٬ زندگی مشترک آنها تقویت و مستحکم خواهد شد. کیست که دوست داشته باشد با یک زن / مرد عبوس٬ لجباز و همیشه حق به جانب زیر یک سقف زندگی کند؟ شاد و بشاش باشید. چه کسی می داند٬ شاید شخصیت آسوده و آرام شما موجب فرمانبرداری و تسلیم همسرتان در برابر خواسته ها و نیازهای شما شود.

سعی کنید هر از گاهی تسلیم خواسته های همسرتان شوید. هیچ چیز زیباتر از این نیست که او بداند شما آنقدر دوستش دارید که اجازه می دهید گاهی راه خودش را برود. اگر واقعا برای همسرتان مهم است که وسیله خاصی را در اتاق نشیمن قرار دهد – حتی اگر دکوراسیون اتاق را به هم می ریزد – شما کوتاه بیایید. اگر همسرتان هر ماه برای ثبت نام در کلاس مورد علاقه خود هزینه می کند٬ بگذارید راحت باشد. لذتی که به این طریق به همسرتان هدیه می کنید٬ به یک دنیا می ارزد. اینطور نیست؟ شاید؟! می توانید امتحان کنید و با چشم های خودتان ببینید.

یکی از خطرات تسلیم شدن و فرمانبرداری همیشگی در مقابل همسرتان این است که احتمال دارد او به یک فرد زورگو تبدیل شود. بجای تشکر از گیر ندادن و بی خیالی شما٬ بهانه ای برای زور گویی و سرکوب تان پیدا می کند. اگر همسرتان در چنین مسیری قرار گرفت بلافاصله و به آرامی او را متوجه رفتار خودش کنید تا بداند اگر بخواهد اینطور رفتار کند شما دیگر در برابر او تسلیم نخواهید شد. آدم های منطقی٬ رفتارشان را با دیگران هماهنگ می کنند و به زندگی مشترک خود ثبات ببخشند.

اختلاف٬ نمک زندگی است. فکر کنید اگر قرار بود همیشه شما و همسرتان هم رای و هم فکر بودید٬ زندگی تان چقدر کسل کننده می شد. با وجود اینکه طبیعی است گاهی با همسرتان اختلاف نظر پیدا کنید اما برای حفظ زندگی مشترک خود باید در برقراری تعادل بکوشید. فکر و عقیده خودتان را داشته باشید اما همسرتان را مجبور نکنید مثل شما فکر کند و همان احساسی را که شما دارید داشته باشد. ازدواج یک معامله دوطرفه است٬ سعی کنید عدالت را رعایت کنید تا هر دو شاد باشید!
منبع:مجله موفقیت

 


ویدیو مرتبط :
نمک بخوریم اما کدام نمک...امام علی کدام نمک را میخورد؟!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

وقتی نمک زندگی زیاد می شود



 

 

وقتی نمک زندگی زیاد می شود

 

نقش هریک از اعضا در بروز مشکلات خانوادگی:به این ترتیب خانواده جزئی از روابط انسانی و عنصری از  آن است که از یک سو با عناصر وابسته به محیط خود مانند جامعه، طبیعت و تاریخ رابطه دارد و از سوی دیگر خود نیز شامل انواع تحت سیستم هایی می شود که روابط زن وشوهر، پدر و فرزند، مادر و فرزند، فرزندان با هم و سایر روابط یک خانواده را در بر می گیرند. بنابراین رفتار هر یک از اعضای خانواده تابعی از کل سیستم خانواده و سیستم های فراگیرتر مربوط به آن و نیز سایر اعضای آن خانواده است.

 

هنگامی که با موازین دیدگاه سیستمی و با نگاهی کلی گرایانه به خانواده می نگریم، عناصر و واژه های کلیدی عبارتند از ساختار، روابط، کارکرد و اطلاعات.

 

ساختار خانواده، استخوان بندی آن را تعیین می کند. پدر، مادر، فرزندان و سلسله مراتب میان آنان و نیز ارتباطی که با نسل های قبلی (پدربزرگ، مادربزرگ) و بعدی (نوه ها) برقرار می شود همه در یک ساختار قابل تعریف و مشخص گنجانده می شود که شمای سطحی آن شبیه چیزی است که در شجره نامه های خانوادگی می بینیم. به این ترتیب در ساختار یک خانواده و نگاه به آن نسل های قبلی و بعدی خانواده موجود نیز باید در نظر گرفته شوند و بخصوص توجه به الگوهای تکراری رابطه ای که در این نسل ها دیده می شود از اهمیت تشخیصی و درمانی زیادی برخوردار است، زیرا این الگوهای تکراری می توانند نشان دهنده انواع اختلالات یا واکنش های غیرانطباقی باشند که در خانواده ها به ارث می رسند و باید آنها را تعدیل کرد یا از میان برد. در ساختار خانواده با سلسله مراتب، مرزبندی ها و قوانین خاص هر خانواده روبرو می شویم که آگاهی از آنها برای درک ماهیت یک خانواده ضروری است.

 

معنای روابط

 

عنصر بعدی رابطه یا ارتباط است. اصولا در نگاه سیستمی عناصر یک سیستم با یکدیگر و با عناصر محیط دارای ارتباط متقابل و تاثیرگذار هستند. این روابط است که پویایی و حیات سیستم را تامین می کند. در یک سیستم زنده مثل خانواده توجه به الگوهای ارتباطی انطباقی یا غیرانطباقی در تشخیص اختلالات و درمان آنها راهگشاست. در این ارتباط هاست که انواع گوناگون اطلاعات کلامی و غیرکلامی مبادله می شود. مجموعه این کنش ها و برکنش ها به صورت کارکرد یا عملکرد سیستم یا نظام خانواده تجلی می یابد که به شکل رفتارهای قابل مشاهده و قابل بررسی فردی، جمعی و میان فردی خود را نشان می دهند. این رفتارها می توانند سازنده یا مخرب، سالم یا بیمارگونه و انطباقی یا غیرانطباقی باشند.

 

در نگاه به هر خانواده توجه به این چهار عنصر یعنی ساختار، رابطه یا ارتباط، اطلاعات و عملکرد ماهیت وجودی آن خانواده و عملکرد کلی آن را روشن می کند و خانواده سالم را از خانواده ناسالم و یا مختل متمایز می سازد. خانواده ای که در ساختار دچار گسست است (مثلا زن و شوهر از هم جدا شده اند)، روابط غیرانطباقی است (کودکی درس نمی خواند یا یکی از نوجوانان معتاد شده است) و تبادل اطلاعات در آن با مشکل روبه روست (خواسته ها به وضوح بیان نمی شود و یا تبادل کلامی در سطح حداقل ممکن است) حتما از عملکرد سالم و سازنده بی بهره خواهد بود. به عبارت دیگر سیستم آن از هماهنگی و سازمان یافتگی لازم محروم است.

 

4 عنصر ذکر شده در فوق در یک جو عاطفی مشخصی قرار دارند که آب و هوای احساسی یا اقلیم عاطفی آن خانواده را تشکیل می دهد که می تواند مهربانانه و گرم، خنثی یا سرد و حتی خصومت آمیز باشد که رنگ آمیزی فضای کلی آن خانواده را می سازد و خود یکی از عوامل اصلی ارزیابی وضعیت خانواده است که ملاحظات تشخیصی و اهداف درمانی را می توان براساس آن تعیین کرد.

 

تمرکز محض ممنوع

 

با این مقدمات به این نتیجه می رسیم که هنگام بروز یک ناهنجاری یا به عبارت دیگر یک مشکل خانوادگی، نگاه ما باید متوجه خانواده به مثابه یک کل و سیستم یا اجزای دارای روابط متقابل باشد.

 

بنابراین برخلاف رویکردهای قبلی در عرصه روان شناسی هنگامی که مثلا یک فرزند دچار مشکل تحصیلی است یا مادر خانواده دچار افسردگی شدید شد، یا پسر خانواده درگیر اعتیاد است و یا پدر خانواده دست به خشونت می زند، به جای جدا کردن هریک از این اعضا از کل خانواده و استفاده از برچسب بیمار برای آنان باید کل خانواده و روابط موجود در آن را مسئول بروز این ناهنجاری دانست و در هنگام درمان و مشاوره نیز توجه اصلی را به ساختار معیوب، نقصان تبادل اطلاعات، جو احساسی آسیب زا و روابط متقابل مسئله آفرین در میان اعضای خانواده معطوف کرد.

 

به عبارت دیگر کل خانواده به عنوان یک واحد ارگانیک مانند بدن یک فرد در نظر گرفته می شود که بروز یک مشکل خاص در هریک از اعضای آن به عنوان نشانه یا علامتی از اختلال در کارکرد کلی خانواده شناخته خواهد شد. همان طور که سرفه در انسان نشانه ای از بروز اختلال در یکی از اعضای بدن او محسوب می شود، بروز افسردگی در مادر یک خانواده نیز اختلال کل خانواده در نظر گرفته خواهد شد و به جای تمرکز محض بر مادر باید روابط درونی خانواده و ساختار و عملکرد و نوع ارتباط ها و تبادل اطلاعات و جو عاطفی خانواده مورد بررسی قرار گیرد و در صورت لزوم تغییرات لازم و سازنده در آنها داده شود.

 

جالب آن است که خود خانواده براساس پویایی درونی و ذاتی خود بر همین منوال عمل می کند. به عبارت دیگر هر خانواده، به عنوان یک واحد ارتباطی پیوسته در جستجوی حفظ تعادل و هماهنگی درونی خود است.

 

تلاش برای ثبات

 

خانواده به مثابه یک سیستم را می توان چنین تعریف کرد: واحدی که اجزای (بخوانید اعضاء) آن نه تنها در ارتباط متقابل با هم به سر می برند بلکه با هم نیز تغییر می کنند و یا در صورت وجود هرگونه اختلال و انحراف برای حفظ تعادل خود فعال می شوند. البته این خاصیت هر سیستمی است که متمایل به حفظ تعادل خود است. بنابراین رفتار اعضای یک خانواده نیز مانند اجزای یک سیستم به نحوی است که تعادل آن خانواده حفظ شود. یعنی رفتار هر عضو خانواده کارکردی در جهت حفظ ثبات خانواده دارد. حتی اگر این رفتار یک رفتار نابهنجار باشد باز در ایجاد تعادل سیستم نقش دارد. این نکته بسیار حائز اهمیت است زیرا در بسیاری از موارد رفتار بیمارگونه یک عضو خانواده یا حتی بیماری او خود مایه حفظ تعادل در خانواده است، منتهی تعادلی غیرانطباقی یا ناسازگارانه. بنابراین خانواده در برابر تغییر آن رفتار یا درمان آن بیماری یا رفع آن مشکل مقاومت خواهد کرد، زیرا تعادل آن به هم می خورد.

 

ریشه مشکل کجاست؟

 

در اینجا نکته ظریفی وجود دارد که باید مورد توجه درمانگران قرار گیرد. با وجود توجه ظاهری افراد خانواده به شخصی که برچسب بیمار یا عضو مشکل دار را خورده است و مراجعه آنان برای رفع مشکل وی، در حقیقت خود این مشکل ناشی از نحوه تعامل و ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر بوده و در جهت حفظ تعادل غیرانطباقی در سیستم آن خانواده است. بنابراین با وجود نیات ظاهری بستگان فرد ممکن است هنگامی که فرد مزبور در جهت تغییر خود اقدام کند و به عبارت دیگر در مسیر بهبود یا اصلاح خود قدم بردارد سایر اعضای خانواده در برابر آن مقاومت کنند.

 

در اینجا ارائه آموزش لازم به افراد خانواده ضروری است. باید به آنان گفت که در خانواده تغییر یک پدیده عمومی است که باید تمام ساختار، الگوهای ارتباطی- اطلاعاتی و جو عاطفی را دربرگیرد و نقش آنان نیز در این تغییر اجتناب ناپذیر است و باید بدون هراس از برهم خوردن یک تعادل غیرانطباقی در سطح پایین به کوشش برای رسیدن به تعادل و هماهنگی انطباقی و سازنده در یک سطح بالاتر از زیستن دست یازند تا هم مشکل موجود حل شود و هم خانواده به سطح بالاتری از عملکرد و سلامت برسد تا امکان رشد بیشتر خانواده به عنوان یک واحد جامع و اعضای آن به عنوان افراد مستقل فراهم شود.

 

هنگامی که سخن از خانواده و مسائل مربوط به آن در میان است، پیش از هرچیز نخستین پرسش بنیادی آن است که رویکرد صحیح نسبت به خانواده به طور کلی و مسائل آن به طور ثانوی چیست یا چگونه باید باشد؟

 

اصولا خانواده در گستره انواع روابط انسانی و به عنوان یکی از اشکال آن قابل بررسی است. علوم رابطه ای قلمرویی است که به روابط انسانی شامل روابط و تعاملات بین فردی و بین گروهی می پردازد. در این قلمرو، خانواده نیز به عنوان یکی از انواع روابط انسانی مورد توجه قرار می گیرد. در دیدگاه سیستمی که مبتنی بر نظریه عمومی سیستم هاست، هرعنصر وابسته به محیط خویش و سایر عناصر سیستمی است که خود جزئی از آن است و این در مورد خانواده نیز صدق می کند پس نوع برخورد با مشکلات خانوادگی هم باید با در نظر گرفتن همین اصل باشد که گرچه ساده می نماید اما بسیار کارآمد است.

منبع:روزنامه جام جم:سال هفتم ،شماره17یکشنبه26 شهریور 1385