ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

10 نکته به جا مانده از بازی ستاره ها



اخبار,اخبار ورزشی,ستاره ها

علی ملاقلی پور کارگردان جوان سینمای ایران هم دراعتراض به نحوه اکران فیلمش خود را به میانه میدان این بازی رساند تا از این فرصت بهره برد.

تیم منتخب ستارگان دنیا در دیداری خیرخواهانه مقابل پیش کسوتان فوتبال ایران قرار گرفت؛یک بازی خاطره انگیز با حاشیه های بسیار.

10 نکته را پیرامون این بازی یادآور می شویم:

1 -  زمانی مدعی می‌شدند که ما برای «مدیریت جهان» برنامه داریم. دقت کنید؛ نمی‌گفتند آرزو، می گفتند برنامه! برگزاری این مسابقه یک بار دیگر نشان داد ما برای ورود به عرصه‌های جهانی حتی در ابعاد یک مسابقه فوتبال خیرخواهانه ناهماهنگ، آشفته، بی برنامه، پرهیاهو و سردرگم هستیم.  برای بهتر شدن بیشتر از «شعار» نیاز به تمرین داریم.

2- چند سال پیش وقتی لیونل مسی به عربستان سفر کرد، عکسی از محافظین عربستانی او در در فرودگاه که مسلسل به دست داشتند مایه حیرت شد! گرچه در فرودگاه امام کسی مسلسل ندید اما باز هم نشان دادیم دور بودن از دنیا، جزیره ای زندگی کردن و اصرار برای ندیدن دیگران به ما چیزی اضافه نمی‌کند.

 

ستاره‌های میلان پیش از این هم گله‌مند بودند که چرا ایرانی‌ها این همه آنها را می بوسند! دست در گردن‌شان می اندازند یا لپ شان را می‌کشند! برخی از این رفتارها مثل حفظ فاصله شخصی با یک فرد غریبه برای مسافر خارجی حس امنیت یا عدم امنیت را به همراه می‌آورد.

3- علی ملاقلی پور کارگردان جوان سینمای ایران دراعتراض به نحوه اکران فیلمش خود را به میانه میدان این بازی رساند. ملاقلی پور که فیلمش با اکران فیلم محمد رسول الله (ص) سینماهای خود را از دست داده است، با حضور در زمین این مسابقه پیراهنی را به تن داشت که نام فیلمش روی آن قرار داشت؛ او که برای پس گرفتن سینماهای فیلمش تلاش می‌کند این حرکت اعتراضی را پیش از مسابقه ایران و یاران سالگادو انجام داد! همین و بس!

   4-  باورکردنی نیست که در بین دو نیمه برخورد خداداد عزیزی و فرهاد مجیدی باعث قهر ستاره سابق استقلال شده است. بازی خیرخواهانه و جر و بحث؟!این اتفاق حتی قبل از بازی هم رخ داد. مهرداد میناوند نامه تندی نوشت که بگوید نیازی به حضور در این بازی ندارد! مجتبی محرمی پای « جیگر» را وسط کشید و متلک پراند.

 

علی دایی ترجیح داد با تیمش به اردبیل برود و ... ما که برای یک دیدار دوستانه در رده پیش کسوتان این همه حاشیه درست می کنیم در پس پرده دیدارهای جدی چه ها کرده ایم؟!

5-  ما هنوز تکلیف مان با خودمان روشن نیست! فارغ از فضای ورزشگاه در شبکه های مجازی طرفداران سرخابی به جان هم افتادند و از خجالت علی کریمی و فرهاد مجیدی درآمدند. ناسزاهای شرم آور، توهین به خانواده ها و به کار بردن الفاظ رکیک برای بازیکنانی که بازنشسته شده اند و پیراهن تیم ملی را در یک رفتار خیرخواهانه به تن کرده اند نشان از بیماری یک جامعه ندارد؟! ممکن است بعضی بفرمایند:« ای بابا! حالا چهارتا جوون یه حرفی زدند جدی نگیرید!» سرتان را از زیر برف بیرون بیاورید لطفاً! فحاشی و بددهنی از چهار نفر به چهارصدنفر، چهارهزار نفر، چهارصد هزار نفر و ... رسیده است!

6- علی عالی روزنامه نگار ورزشی نوشت: «صداوسیما بدون یک ریال هزینه برای این بازی، ویژه ‌برنامه 90 پخش می‌کند و بدون صرف هزینه‌ای، روبرتو کارلوس و سالگادو را به استودیو دعوت می‌کند و از رهاورد آن به آگهی‌های هرثانیه 4میلیونی می‌رسد».آیا بخشی از این پول حق بیماران ام‌اس و کودکان ایرانی نبود؟ ... کسی برای حرف حساب جوابی دارد؟

7- اگر این دیدار خیرخواهانه است و به قول یکی از برگزار کنندگان آن «هدف رسیدن به خدا با توپ فوتبال» است، چرا بانوان را به ورزشگاه راه ندادند؟ مگر آنها ام اس نمی‌گیرند؟ مگر درگیر این بیماری نمی‌شوند؟ مگر نمی توانند با نیت خیرخواهانه وارد ورزشگاه شوند؟ همه می‌دانستند که در این دیدار از روی سکوها واژه های فلفل دار رها نمی‌شود؟ پس چرا زنان را ( باز هم) محروم کردیم؟ این دیدارها تمرین خوبی است برای فرهنگ سازی. برای اینکه خانواده ها به ورزش علاقه‌مند شوند و تدبیری برای افزایش شمار تماشاگران نیز.

8-  می گفتند و می نوشتیم تماشاگرها با فوتبال قهر کرده اند چون ستاره ها دیگر حضور ندارند. اما جمعه شب انبوهی از خاطره انگیزترین بازیکنان تاریخ فوتبال در زمین حضور داشتند، چرا کمتر از 50 هزار نفر برای تماشا آمدند؟

نسلی که با فرناندو هیرو و فیگو و بودو ایلگنر و مارسل دزایی و عابدزاده و جواد زرینچه و  ... خاطره داشت پیر و کم حوصله شده اند، دنبال «یک لقمه نان» هستند و به ورزشگاه نیامدند یا تبلیغات رسانه ای خوب نبود؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا تماشاگرها به ورزشگاه برگردند؟

9- این بازی بهانه ای است تا یادمان بیایم با همه داعیه معنویت مادی شده ایم و با فرهنگ خیریه فاصله گرفته ایم. این بازیکنان نامدار و غالبا ثروتمند تنها برای پروژه های خیریه رهسپار این کشور و آن کشور می شوند. کار فرهنگی با شعار و ادعا انجام نمی شود. در جامعه مدعی معنویت اما به شدت مادی و پول زده، از این کارها ولو نمایشی در عرصه های داخلی هم باید انجام شود.

10- همه چیز تمام شد. خاطره شد.تا چند روز هنرمندها گله می کنند که چرا آنها را بازی ندادند در حالی که سفره را هنرمندها چیده بودند و فوتبالیست ها نانش را خوردند. احتمالاً کامران نجف زاده دست استکبار را در تعویض‌اش همزمان با سوت پایان بازی افشا کند، عکس ها دست به دست می شود و آه دود می کنیم که چرا کریمی این قدر زود چاق شد و موهای سیاه عابدزاده و لبخندهایش کجا رفت؟ ...

از همه این اتفاقات یکسری عکس و خاطره رنگ پریده می ماند و زندگی ادامه دارد. برای بازی های آینده بهتر فکر کنیم، دقیق تر کار کنیم تا دیدارهای دوستانه خاطره های پررنگ تری از حاشیه های بیهوده داشته باشد.

اخبار ورزشی - عصر ایران


ویدیو مرتبط :
گازهای بجا مانده از مرگ ستاره

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

10 نکته مهم درباره بازی های آسیایی که نباید مغفول بمانند



 

 10 نکته مهم درباره بازی های آسیایی که نباید مغفول بمانند

 

عصرایران - شانزدهمین دوره بازی های آسیایی در گوانگ ژوی چین به پایان رسید و کاروان ورزشی ایران با 20 مدال طلا، 14 نقره و 25 برنز و مقام چهارمی کار خود را پایان داد.

در باره متن و حواشی بازی های مذکور نکاتی چند قابل ذکر است:

1- قبل از هر چیزی باید یک تبریک و خسته نباشید به همه ورزشکاران حاضر در این رقابت ها و مخصوصا مدال آوران کاروان ایران و نیز به مسوولان ورزش کشور داشته باشیم و البته اظهار امیدواری کنیم که بازی های آسیایی 2010 ، سکوی پرشی باشد برای المپیک 2012 لندن.

2- وقتی در المپیک 2008 پکن ورزشکاران ایران آن ناکامی بزرگ را به بار آوردند، همه رسانه ها -به حق- انتقادات تند و گزنده ای را متوجه مدیریت ورزش کشور کردند.

هر چند در آن ایام، مدیران ورزش کوشیدند با فرافکنی و توجیهات ناروا، از خود سلب مسوولیت کنند اما هیچ کس این مسوولیت گریزی را نپذیرفت. نتیجه آن انتقادات صریح و عمومی را اینک در بازی های آسیایی می بینیم.

بی گمان اگر در روزهای ضعف و سوءمدیریت، آن انتقادها مطرح نمی شد، مسوولان ورزش کشور، هرگز در صدد اصلاح رویه نامطلوب گذشته برنمی آمدند و نتایج خوب کوانگ ژو برای کشور به دست نمی آمد.ثمرات نقد سازنده را هیچ کس نمی تواند انکار کند ، هر چند که مسوولان را خوش نیاید.

اینک اما بر سبیل انصاف باید سهم مدیریت ورزش کشور ، در تمام سطوح از سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک گرفته تا فدراسیون ها را در این موفقیت به رسمیت شناخت و همان طور که در هنگام شکست ها، تقصیرها را متوجه مدیران ورزش می کنیم (که البته همین طور هم هست و مدیر باید پاسخگو باشد) باید در زمان موفقیت ها نیز نقش مدیریت ها را ببینیم چه آنکه در دنیای امروز، موفقیت، امری اتفاقی و شانسی نیست و قطعا در ورای هر کامیابی و توفیقی، برنامه و مدیریت وجود دارد؛ نمونه اش موفقیت های مستمر کاروان ورزشی چین است که رابطه مستقیمی با توسعه مدیریت در این کشور بزرگ دارد به گونه ای که همزمان با رشد چین در سایر زمینه ها، در دوره های اخیر بازی های آسیایی، این کشور همواره در زمره برترین های این رقابت ها بوده است.

3- هر چند سعیدلو، در حال حاضر رییس سازمان تربیت بدنی است اما فراموش نکنیم که او اندکی بیش از یک سال است که این سمت را عهده دار شده است.

اما در کنار او، فردی به نام محمدعلی آبادی نیز وجود دارد که تاکنون نقدهای زیادی علیه او و از جمله در همین عصرایران منتشر شده است. با این حال باید گفت اگر نتیجه مسابقات آسیایی گوانگ ژو رهین برنامه ریزی های 5 سال اخیر باشد، سهم علی آبادی- رییس سابق سازمان تربیت بدنی و رییس فعلی کمیته ملی المپیک- در آن، بیش از سعیدلوست که در عرصه مدیریت کلان ورزش، نسبت به علی آبادی تازه وارد است.او پیشتر مقام چهارمی کشورمان را در بازی های گوانگ ژو پیش بینی کرده بود که در مقابل ، سعیدلو ، با کنایه گفته بود: علی آبادی دارد آرزوهای خودش را بر زبان می آورد!

به هر حال آنچه مسلم است این که این دو ، در نتایج کاروان ایران ، سهیم اند و شایسته تقدیر.

4 - در طول یک سال گذشته که علی آبادی و سعیدلو، در دو راس مدیریت ورزش کشور (سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک) قرار داشتند، اختلافات زیادی بین شان بود به گونه ای که حتی بر سر پارکینگ نیز این دو مجموعه حتی با یکدیگر درگیری فیزیکی پیدا کردند!

بی گمان اگر این دو مقام ارشد ورزشی، با یکدیگر همدل تر بودند، می شد انتظار مدال های بیشتری را داشت.

5- علی آبادی در مصاحبه اخیر خود راجع به نتایج کاروان ورزشی ایران گفته است: "تازه راه مدال گرفتن را یاد گرفته ایم."

این جمله اعترافی است به اینکه او زمانی که زمام ورزش ایران را به دست گرفت، تبحری در این عرصه نداشت و انتقاداتی که راجع به انتصاب وی به عنوان مدیر ارشد ورزش کشور مطرح می شد، وارد بود.

در واقع به جای اینکه از همان اول، که کسی راه مدال آوری را بلد است در راس ورزش بگذارند، فردی را بدان سمت منصوب کردند که بعد از سالها آزمون و خطا، تازه یاد گرفته است که چگونه باید در مسابقات بین المللی مدال بیاورد.

اما نکته اینجاست حالا که این "مجموعه مدیریتی"مجرب شده و بعد از سالها نتیجه گرفته اند، باید به ایشان اطمینان کرد و در ادامه راه ورزش ایران، از آنان استفاده نمود.

اساسا یکی از مشکلات کشورمان این است که افراد کم تجربه در سمت های مدیریتی به کار گرفته می شوند و تازه وقتی که تجربه ای کسب کردند و راه و چاه را یاد گرفتند، کنار گذاشته می شوند و به جای شان تازه واردان بی تجربه جدید می آیند و روز از نو و روزی از نو!

کسی که در یک سمت مدیریتی کسب تجربه کرده، در واقع مانند فردی است که با هزینه مردم، بورسیه شده ولی وقتی فارغ التحصیل می شود، او را کنار می گذارند و فرد دیگری را بورس می کنند، گویا مردم، به مدیران تازه کار، نذر و بدهی دارند بدون آنکه در نهایت بهره ای از این همه هزینه و تحمل آزمون و خطاها ببرند.

به عنوان مثال شخصی مانند علی آبادی نیز که قبلا در شهرداری کارهای عمرانی می کرد، پنج سال پیش ناگهان بدون هیچ سابقه ورزشی به راس سازمان تربیت بدنی رفت و تازه شروع کرد به یادگیری اینکه در ورزش کشور چه می گذرد و چه باید کرد.

حال چه با این فرد موافق باشیم و چه مخالف، در طول 5 سال گذشته، با هزینه ملت ، تجربه مدیریت ورزشی اندوخته است و باید در این عرصه نیز بازدهی داشته باشد. اما چه تضمینی وجود دارد به اینکه همین فرد که اینک یک مدیر ورزشی مجرب شده است ، ناگهان از کمیته ملی المپیک به وزارت بازرگانی یا ایران خودرو نرود؟!

یاد بگیریم از مدیران کشور، در عرصه هایی که تجربه دارند، استفاده کنیم.

6 - در این دوره از بازی چند موضوع تلخ نیز رخ داد که نباید مغفول بمانند:

الف- دعوای سعیدلو و علی آبادی بر سر اینکه کدام شان مدال های برندگان ایرانی را بدهند، موضوع شرم آوری بود که آقایان باید وقتی به ایران برگشتند در این باره توضیح دهند که به چه حقی این دعوای بچه گانه را راه انداختند و وهن کشورشان را در بزرگترین رویداد ورزشی آسیا موجب شدند.

ب- مصدومیت پگاه زنگنه نباید مغفول بماند. او که از امیدهای اصلی ایران برای کسب مدال طلا بود، طی حادثه ای در دهکده بازی ها، مصدوم شد و مسوولان ورزش کشورمان برای اینکه روحیه کاروان کشورمان تحت الشعاع این حادثه قرار نگیرد، این حادثه را کوچک جلوه دادند و حتی گفتند که او یکی دو روز بعد از مصدومیت به میدان خواهد رفت!

حال آنکه وضعیت جسمانی زنگنه به آن خوبی که جلوه می دهند نیست و سازمان تربیت بدنی موظف است این قهرمان ملی که تاکنون 27 مدال بین المللی برای کشورمان به ارمغان آورده است را مداوا کنند و صحیح و سالم تحویل خانواده اش دهند.

ج- نتایج خوب کاروان ورزش ایران، در روزهای آینده همه حواس ها را به خود جلب خواهد کرد. این امر، نباید باعث شود قرارداد یک میلیارد یورویی سازمان تربیت بدنی با یک شرکت چینی به حاشیه رود و مسوولان سازمان را از پاسخگویی درباره این قرارداد عجیب معاف کند.

د- ناداوری ها در برخی رشته ها مانند کشتی و کاراته، در این دوره از رقابت ها بیداد می کرد. این وضعیت به حدی آشکار و زننده بود که بعضا وقتی داوران ، به تقلب دست برنده را بالا می بردند، تماشاگران، سکوت اعتراض آمیز می کردند و از تشویق برنده اجتناب می نمودند سپس بازنده را تشویق می کردند.

ناداوری ها در گوانگ ژو به کاروان ورزشی ایران هم لطمه زد که انتظار می رود مسوولان ورزش کشور این موضوع را از طرق مربوطه به طور جدی پیگیری نمایند، هر چند که در نتیجه بازی ها و تفاوتی ایجاد نخواهد شد.

ه - خدیجه آزاد پور ، تنها عضو کاروان زنان ایرانی بود که توانست در رشته ووشو ، مدال طلا بیاورد و از این رو به دختر طلایی ایران معروف شد. آن طور که خودش گفته ، قرار بود در بدو ورود به ایران ، کلید یک باب آپارتمان را به عنوان جایزه به او بدهند ولی بعد از این که به ایران مراجعت کرده ، به او گفته اند اول باید شوهر کنی ، بعد جایزه بگیری!

این خلف وعده ، فقط به زیان آزادپور نخواهد بود و در آینده می تواند باعث مرگ انگیزه های ورزشکاران شود. اگر واقعا چنین قولی داده شده ، باید عملی شود و الا ازدواج یک دختر چه ربطی به مسوولان دارد که جایزه دادن را منوط به آن کنند؟!

و - ماجرای جعلی خلیج فارس در افتتاحیه بازی ها که آغاز تلخی برای مردم ایران رقم زد، باید مسوولان ورزش کشورمان را در رویدادهای ورزشی بعدی هوشیارتر کند و باعث شود آنها تمهیدات لازم را برای جلوگیری از وقوع رویدادهای مشابه اندیشه کنند.

7 - کار ایران در رقابت های آسیایی، برای همیشه از دو بابت سخت است. اول اینکه به خاطر محدودیت های فرهنگی، حضور زنان در تمام رشته های ورزشی ممکن نیست و از این رو عملا در بسیاری از رشته ها، هیچ شانسی برای مدال نداریم و ثانیا باز به خاطر اینکه در ورزش زنان چارچوب های خاص خودمان را داریم، نمی توانیم میزبانی بازی ها را عهده دار شویم و از امتیاز میزبانی بهره مند شویم.

ایران در سال 1974 برای اولین و آخرین بار، میزبان بازی های آسیایی بود و در همان سال توانست درخشان ترین نتیجه را با کسب مقام دومی (36 طلا، 28 نقره و 17 برنز) به دست آورد. بی گمان میزبانی، امتیازی بود که ورزشکاران کشورمان توانستند با بهره مندی از آن، چنان رتبه ارزشمندی را کسب کنند.

در بازی های امسال نیز زنان ایرانی تنها 14 مدال (یک طلا، چهار نقره، 9 برنز) به دست آوردند. در حالی که در کاروان ورزشی چین، زنان 220 مدال و مردان 178 مدال آوردند که این آمار نشان می دهد حضور زنان تا چه اندازه در تعیین رتبه کشور موثر است.

حتی زنان کشوری مانند قزاقستان که بعد از ایران در رده پنجم قرار گرفت، توانستند 36 مدال به دست آورند.

با این اوصاف، باید گفت که 59 مدال ایران در این بازی ها، در حالی که بسیاری از زنان ایرانی امکان رقابت را نداشتند، بسیار ارزشمند است.

نکته دیگر آن که نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه برخی لابی های ذی نفوذ در ورزش جهان، تلاش می کنند همین تعداد از زنان مسلمان را نیز به بهانه حجاب از حضور در مسابقات محروم کنند، کمااینکه در این روز نیز تلاش های زیادی کردند تا مانع شرکت کاراته کاران زن ایرانی در گوانگ ژو شوند که با پیگیری های مسوولان کشورمان، این امر تحقق نیافت و بانوان کاراته کار ایرانی، در این مسابقات شرکت کردند و مدال هم آوردند.

8 - اینکه گفته می شود در بازی های آسیایی کوانگ ژو، رکورد شکستیم، سخن درستی نیست چه آنکه از نظر تعداد مدال، در بازی های 1974 تهران، 81 مدال طلا آورده بودیم (36 طلا، 28 نقره و 17 برنز) که از 59 مدال این دوره بیشتر بوده است.

همچنین از نظر رتبه نیز یک بار در سال 1951 (اولین دوره بازی ها) سوم شدیم و یک بار هم در سال 1974 دوم.

همچنین سه بار نیز در سال های 1958 ، 1970 و 1986 رتبه مشابه امسال یعنی چهارم را کسب کرده ایم. بنابراین، آنچه از رکوردشکنی گفته می شود، صرفا مربوط به تعداد مدال های بعد از انقلاب است.

البته بدیهی است که در حوادث انقلاب و جنگ تحمیلی و سازندگی ، ورزش اولویت چندانی در کشور نداشت و اینک با این نتایج می توانیم امیدوار باشیم که قطار ورزش ایران در همان ریلی قرار گرفته که انتظارش می رفت.

9 - هم نتایج این دوره و هم دوره های قبل نشان می دهد که عمده طلاهای ایران، در رشته های انفرادی مانند کشتی، وزنه برداری، کاراته، ووشو و ... بوده است و رشته های گروهی، کمتر قرین موفقیت بوده اند.

این موضوع را هم باید از نظر ورزشی پیگیری کرده و هم آن را نشانه ای بر روحیه نامطلوب فردگرایی و جمع گریزی ایرانی ها دانست و در سطح کلان برای رفع این مشکل اجتماعی (ونه صرفا ورزشی) برنامه ریزی کرد.

10- موفقیت کاروان ورزشی ایران در رشته های مانند قایقرانی که پیشتر، توفیق چندانی در این رشته ها برای کشورمان وجود نداشت، نکته ارزشمندی است که توجه به آن می تواند ورزش ایران را از چنبره چند رشته خاص خارج کند و دایره مدال آوری را چندین برابر نماید. فقط کافی است در رشته های دیگر نیز برنامه ریزی و هزینه شود و همه پول ها و انرژی ورزش صرف برخی رشته های خاص نشود.

به عنوان مثال فوتبال، در سال های اخیر، شده است آینه دق ایرانی ها! ورزشی با آن همه جذابیت و تحرک و زیبایی، به دلیل سوءمدیریت و نفوذ مافیای قدرت و ثروت و شهرت تنها به دهانی گشوده شده برای بلعیدن بودجه ورزش تبدیل شده است به طوری که بیش از همه رشته ها، پول و امکانات به خود اختصاص می دهد و کمتر از همه ورزش، افتخار و مدال نصیب ملت می کند. به عنوان مثال، جا دارد بررسی شود که در همین بازی های گوانگ ژو، چقدر صرف آماده سازی تیم فوتبال شد -که حتی یک مدال برنز هم نیاورد- و چقدر برای ووشوکاران، فرنگی کاران و کاراته کاران و مربیانشان هزینه شد؟

بی گمان، اگر هزینه ای که صرف فوتبال شده است را به عدالت بین سایر رشته های "باعرضه تر" تقسیم می کردند، هم اکنون تعداد مدال های ایران در بازی های آسیایی، به مراتب بیش از وضع کنونی بود... / عصرایران