ورزشی
2 دقیقه پیش | پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکنهای یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ... |
2 دقیقه پیش | عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ... |
سیاستمداران پرسپولیسی یا استقلالی؟
خبرآنلاین، اینکه چهره های سیاسی ایران طرفدار کدام دو باشگاه پرطرفدار استقلال - پرسپولیس هستند سوالی است که شاید جواب به آن جالب توجه باشد. یکی از نمایندگان مجلس در پاسخ به این سوال لبخندی می زند و می گوید: «معلوم است ما پرسپولیسی ها خیلی بیشتر هستیم.» او دکتر عوض حیدرپور است، نماینده شهرضا. پرسپولیسی تیر است. او مثل خودش در مجلس زیاد دارد.
وی ادامه می دهد: «ما قرمزها بیشتریم.» او اینقدر پرسپولیسی است که اگر بخواهد خاطراتش را بگوید باید یک صفحه روزنامه برایش کنار گذاشت. از قبل از انقلاب شروع می کند و مختصر توضیحی می دهد: «طرفدار شاهین بودم. اولین بار سال 47 با دوستانم از شهرضا آمدیم تهران، رفتیم امجدیه بازی شاهین را ببینم. عاشق بازیکنان این تیم بودم. آن روز هم بردیم.» بعد می رسد به بعد از انقلاب: «دوباره می رفتیم استادیوم. تا سال 86 زیاد می رفتم اما بعد دیگر نشد.»
دلیل این نرفتن هم واضح است؛ عمل قلب. دکترها به نماینده شهرضا توصیه کرده اند اصلا فوتبال نبیند، اگر هم می بیند ضبط شده: «به همین خاطر همیشه بازی ها را ضبط می کنم و می بینم. اصلا برایم خوب نیست هیجان. می ترسم من را بکشد.» با این حال در بین مجلسی ها، او کم کری نمی خواند.
حداد عادل ، حسین حسنی بافرانی (نماینده نائین) از جمله کسانی هستند که معمولا مقابل او ساکت نمی نشینند. حیدرپور لبخندی می زند و می گوید: «آقای امیدوار شانس آورد این دو عزیز هستند وگرنه تنها می شد. طبق آماری که من دارم فقط این دوستان پرسپولیسی نیستند.»
در مجلس، تعداد پرسپولیسی ها مدام دارد زیاد می شود. حسن وند نماینده اندیمشک از قرمزهای تند است. یعنی اگر پایش بیفتد تا آخر شب برای همه کری می خواند. او سال قبل و پیش از دربی رفت گفته بود: «اصلا آبی ها به برد فکر نکنند که ما قعطا برنده ایم.» اما نقل است بعد از شکست در دو بازی رفت و برگشت، آبی های مجلس تا توانستند اذیتش کردند.
او با این حال هنوز می گوید: «مجلس کلا پرسپولیسی است. چند تا استقلالی بیشتر پیدا نمی شود.» تا آنجا که لو رفته فعلا غیر از امیدوار رضایی، حداد عادل، حسنی و مقداد نجف نژاد نماینده بابلسر و فریدونکنار، زیاد آبی در مجلس پیدا نمی شود. اما از بین قرمزها می شود به یوسف نژاد و شجاعی کیاسری دو نماینده ساری اشاره کرد.
گفته می شود رئیس مجلس یعنی آقای علی لاریجانی هم بعد از صبا، یک نیم نگاهی به پرسپولیس دارد. طبق اخبار موثق پسر او فرید، دو آتیشه قرمز است و پدر و پسر دربی ها را با هم دنبال می کنند. از جمله دو آتیشه های مجلس باید به دکتر فریدون سره صدق اشاره کرد. یکی از نمایندگان مجلس که دوست ندارد نامش فاش شود درباره او می گوید: «قطعا و با اختلاف دو آتیشه ترین قرمز مجلس حساب می شود.» او نمانیده کلیمیان مجلس است و می گویند این هفته در جلسات، کری را به حد اعلا رسانده. او جزو سردمداران قرمزهاست که همیشه وقت برای کری خواندن دارد.
درباره یحیی زاده رئیس سابق کمیته تربیت بدنی مجلس هم شنیده می شود پرسپولیسی است اما مثلا درباره دهقان رئیس فعلی این کمیته، خبر موثقی نیست. دهقان می گوید: «می دانید چرا هیچکس نمی داند من کدام طرفی ام؟ چون اصلا طرف هیچکدام نیستم. چون خودم فوتبالیست بودم و به صورت حرفه ای در شیراز هم بازی کردم، هیچ وقت نرفتم سمت هیچکدام از این رنگ ها.»
***
این از مجلس، اما در دولت چه خبر است.
یک منبع خیلی موثق خبر می دهد، رئیس دولت آبی است! نقل است در دیداری که وی، مورالس رئیس جمهور بولیوی و ستاره های استقلال و پرسپولیس برگزار شد، وقتی سعیدلو رئیس وقت سازمان به فتح الله زاده سرپرست استقلال کارت قرمز نشان داد، فتح الله زاده رو به احمدی نژاد گفت: «آقای دکتر، رئیس قرمزها به من کارت قرمز نشان داد.» که رئیس جمهور لبخندی زد و همان کارت را به سعیدلو نشان داد! می گویند رئیس جمهور با برادرش داوود احمدی نژاد که بدجوری پرسپولیسی است کری دارد.
از بین وزرای احمدی نژاد نیز کامران دانشجو قرمز است. او نیز با برادرش خسرو دانشجو که عضو شورای شهر است، کری دارد. آصفی سخنگوی سابق وزارت امور خارجه اما استقلالی تیر است. روایت می کنند او همیشه در کنفرانس های مطبوعاتی اش، دستور می داد پرده آبی نصب شود.
زریبافان رئیس امور بنیاد شهید و ایثارگران هم با آصفی دستش در یک کاسه است. او دوست دارد به استقلال بازگردد و دوباره رئیس مجمع این باشگاه شود. گفته می شود با استقلالی بودن احمدی نژاد کلا کفه ترازو در دولت به نفع آبی هاست تا یک جورهایی قرمز بودن مجلس بالانس شود. جالب اینجاست که دوروبری های رئیس جمهور اغلب قرمز هستند. از جمله آنها می توان به علی سعیدلو اشاره کرد که سعی می کند کلا همه را به سمت این رنگ بکشاند!.../خبر آنلاین
ویدیو مرتبط :
كل كل پرسپولیسی ها با استقلالی ها
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پولادی: پدرم پرسپولیسی است مادرم استقلالی ؛ بهترین سال فوتبالی ام را در تراکتور گذراندم ؛ مس کرمان پولدارترین باشگاه ایران است
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز به نقل از خبر آنلاین، او ستاره نقل و انتقالات نیم فصل بود. خیی ها می گفتند در نیم فصل دوم لباس استقلال را بر تن می کند و خیلی ها می گفتند قرار است پرسپولیسی شود. نقل و انتقالات نیم فصل گذشت اما هیچ اتفاقی نیفتاد. مهرداد پولادی همچنان بازیکن مس کرمان بود و به خاطر اختلافاتش با مسئولان این باشگاه، نتوانست از مس جدا شود. چند روز بعد، زمانی که همه فکر می کردند او مجبور است نیم فصل دوم را هم در کرمان بماند، پولادی سرانجام پرسپولیسی شد. البته او فعلا فقط در لیگ قهرمانان آسیا می تواند برای پرسپولیس بازی کند.
* از اینجا شروع می کنیم که تو بازیکن تراکتور سازی بودی و یکی از مهره هایی که فراز کمالوند اعتقاد خاصی به او داشت. چه اتفاقی افتاد که یکدفعه سر از مس کرمان در آوردی؟
- روزنامه ها نوشته بودند لیست فروش تراکتور فلان بازیکنان بودند و اسم من هم در آن لیست فروش بود. پس از این اتفاق خبری هم از تراکتوری های نشد و اصلا تماسی با من نگرفتند. فراز هم رفته بود امارات و ایران نبود. من با صمد مرفاوی حرف زدم و به او قول دادم که به مس کرمان بروم.
* البته رفتنت به مس اتفاق خوبی بود و برایت بد نشد.
- من ضرر نکردم و تجربیات خوبی به دست آوردم. چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ فوتبالی همه چیز آنجا خوب بود.
* تو را ناصر خان به استقلال آورد درست است؟
- بله. آن سال بازیکن ثابت تیم المپیک بودم.
* آن زمان سن و سال زیادی نداشتی و فکر می کنم فقط 20 سالت بود. فصل 86-87 بود. تا قبل از این اتفاق پولادی اسم و رسمی در فوتبال نداشت. پسر جوانی که گاهی به تیم ملی دعوت می شد. اما ورودت به استقلال همه چیز را عوض کرد. تو به این تیم بزرگ آمدی و به عنوان بازیکن ثابت هم بازی کردی. خودت فکر می کردی که ناصر حجازی تا این اندازه به تو اعتماد کند؟
- من آن زمان در پیکان بودم و وقتی قرار شد بروم استقلال رفتم دفتر آقای فتح الله زاده و ناصر خان خدا بیامرز را هم همانجا دیدم. ناصر خان بدون تعارف به من گفت که بازی من را دوست دارد اما باید با دو نفر دیگر برای بازی کردن در سمت چپ رقابت کنم. میثم منیعی و محسن یوسفی. ناصر خان هیچ قولی به من نداد و همان موقع گفت که هر کدام آماده تر باشید بازی می کنید. من هم با همین طرز فکر وارد استقلال شدم و خدا را شکر عملکرد خوبی هم داشتم. ناصر خان به من اعتماد کردند و تا زمانی که ایشان در استقلال بودند من در تمام مسابقات بازی کردم.
* البته در آن سال ها کمی هم بدشانس بودی و چند بار مصدوم شدی.
- زمان آقا فیروز بود که کشکک پایم شکست.
* مشکلی که آن موقع وجود داشت این بود که استقلال خوب بازی نمی کرد و بازی های شما هم زیاد توی چشم نمی آمد. تو چند تا گل خوب هم زدی.
- آن زمان نتایجی که می گرفتیم کمی پر نوسان بود. اما از بازی با فجر سپاسی ما سه تا بازی را بردیم و تیم روی روال عادی افتاده بود. اما پس از سه تا برد پی در پی سرمربی تیم عوض شد و آقا فیروز به استقلال آمدند و ناصر خان شدند مدیر فنی. طبیعی است که با ورود فیروز کریمی تیم دچار تغییرات شود. طرز تفکرات فرق می کرد و او خودش تیم را نبسته بود. به نظر ایشان این تیم جنسش جور نبود. زمان ناصر خان من هافبک چپ، یا بال چپ بازی می کردم اما با آمدن آقای کریمی ما هافبک دفاعی نداشتیم و ایشان هم اعتقادی به سانجان بازیکن خارجی تیم نداشتند. من شدم هافبک دفاعی تیم در کنار سعید بیات و منصوریان. ما فوتبال را خوب بازی می کردیم اما نتایج خوبی نمی گرفتیم و آن سال سیزدهم شدیم. پس از آن فیروز کریمی در نیمه نهایی جام حذفی و در بازی با فولاد استعفا داد و امیر قلعه نویی سرمربی شد. ما رفتیم فینال و توانستیم قهرمان شویم.
* آن فصل یکی از بدترین فصل های تاریخ استقلال بود.البته فیروز کریمی هم به تو اعتقاد داشت و در بیشتر بازی ها به عنوان بازیکن ثابت بازی می کردی.
- من از زمان ورود آقا فیروز سه بازی روی نیمکت بودم. در بازی با پاس همدان محروم بودم، نفت آبادان و ... اما از بازی با مس کرمان که به عنوان یار تعویضی به زمین آمدم تمام بازی ها را فیکس بازی کردم.
* ولی با حضور قلعه نویی فیکس بازی کردن های تو تمام شد و دوباره نیمکت نشین شدی.
- من در بازی با پاس همدان کشکک پایم شکست و مجبور شدم برای مدتی دور از میادین باشم. یکی از دلایل نیمکت نشینی هایم هم همین موضوع بود.
* تو جزو آن گروهی بودی که فیروز کریمی تنبیه شان کرد و مقابل چشمان هواداران آن ها را دواند؟
- بله.
* چه حسی به شما دست داد؟
- خب من زمانی که شاگر فرهاد کاظمی هم بودم این اتفاق را تجربه کرده بودم. اما در استادیوم آزادی و مقابل همه هواداران واقعا شرایط بدی بود. چون من و امید رضا روانخواه نقش زیادی در گلی که استقلال زد داشتیم و چندان هم بد بازی نکردیم. داور که سوت بازی را زد ما به سمت رختکن رفتیم و از جلوی چشمان فیروز کریمی رد شدیم. اگر مثل بقیه بازیکنان فرار می کردیم آن روز در ورزشگاه نمی دویدیم. البته 7 یا 8 دقیقه بیشتر نشد.
* تماشاگران هم زیاد شعار می دادند.
- آنها از فیروز کریمی می خواستند که بقیه بازیکنان را هم بیاورد و آنها را هم تنبیه کند. اما بقیه بازیکنان زرنگ بودند و از دست کریمی فرار کردند. فکر می کنم ما به جای همه آنها دویدیم. این حس بدی بود که جلوی چشمان هواداران می دویدیم. اما فیروز خان تحلیل خودش را داشت که این کار را انجام داد.
* استقلال در آن فصل از همان ابتدا خوب نبود و کاملا مشخص بود که چنین بلایی سرش می آید. انگار در آن تیم همدلی زیادی وجود نداشت.
- ما خودمان فکر می کردیم که مدعی قهرمانی هستیم. در ترکیه هم که بودیم یک بازی با تیم قونیه اسپورت انجام دادیم. همان تیمی که گالاتاسرای را شکست داده بود، استقلال شکستش داد. ما دو گل به آنها زدیم. تیم ما خوب بود اما وقتی وارد کوران مسابقات شدیم همه چیز تغییر کرد.
* نکته ای که وجود دارد این است که حجازی همیشه یک ستاره ای در فوتبال ایران رو می کرد. از علی دایی گرفته تا رحمان رضایی و ... فکر می کنی چه اتفاقی افتاد که تو نتوانستی ستاره آن تیم شوی؟
- من فکر می کنم اگر آن سال نتایج خوبی می گرفتیم حجازی می توانست باز هم ستاره رو کند. اما متاسفانه نتایج تیم تاثیر زیادی در این روند داشت. شک نکنید اگر تیم نتیجه می گرفت نام من و امید رضا روانخواه بیشتر شنیده می شد.
* یک ذره به جلوتر می رویم تا برسیم به زمان امیر قلعه نویی. او همراه خودش هاشم بیک زاده را به استقلال آورد. این شرایط را برای تو سخت نکرد؟ به نظر خیلی زود میدان را خالی کردی؟
- من پس از مصدومیتم سه ماه دور از میادین بودم و پس از آن اشتباه بزرگی که انجام دادم این بود که بدون بدنسازی آمدم و فوتبال بازی کردم. آن موقع دو- سه هفته اول تیم ما باخت تا رسیدیم به بازی با سپاهان. آقای قلعه نویی تاکید زیادی داشت که من به این بازی برسم. اما اشتباه کردم که مقابل سپاهان به میدان رفتم. چون بدون بدنسازی نتوانستم بازی خوبی انجام بدهم و در بین دو نیمه هم تعویض شدم.
* مثل اینکه قلعه نویی اصلا تو را نمی شناخت؟
- چرا اما او به من اعتقادی نداشت. خودم هم اشتباه کردم و با بدن ناآماده رفتم و مقابل سپاهان بازی کردم که ذهنیتشان عوض شد.
* این خیلی عجیب نیست که با یک بازی قلعه نویی دیگر به تو اعتماد نکرد؟
- من خوب تمرین می کردم و از من همیشه تقدیر می کرد. تیم ما شکل گرفته بود و از هفته پنجم همه بازی ها را بردیم. به هر حال اعتقاد ایشان این بود که بیک زاده بازی کند. از من هم هر وقت که بازی می گرفت در پست هافبک استفاده می کرد. آن فصل یک فصل کابوس وار برای من بود. من در هر تیمی که بوده ام در 95 درصد مسابقات آن تیم بازی کرده ام اما در استقلال امیر قلعه نویی این طور نشد.
* و گذشت و گذشت تا رسیدید به لیگ قهرمانان آسیا و آن بازی با الجزیره. استقلال خیلی زود از این بازی ها کنار رفت و تو حسابی کولاک کردی! کمتر پیش میآید که بازیکنی مقابل قلعه نویی این طور برخورد کند.
- ما پس از اینکه قهرمان شدیم اصلا انگار اتفاقی نیفتاده بود. مشکلاتی که بین مدیریت و قلعه نویی پیش آمد به این اتفاقات دامن می زد. در آن زمان فقط من و چند تا از بازیکنان دیگر می آمدیم سر تمرین و هیچ چیز روی نظم پیش نمی رفت. آنهایی هم که می آمدند با لباس شخصی کنار قلعه نویی می نشستند و تمرین را تماشا می کردند. من حداقل انتظار این را داشتم که در بازی با الجزیره به من بازی بدهد. اما روز بازی وقتی لیست نهایی را خواندند باز هم نام من در لیست نبود. در بین دو نیمه بود که قلعه نویی به من گفت گرم کن و برو توی زمین. اما من گفتم کشاله ام درد می کند و بازی نمی کنم. البته فکر می کنم در این مورد هم اشتباه کردم. چون می توانستم بازی کنم اما در آن لحظه تصمیم ام را گرفته بودم و بازی نکردم.
* بین شما درگیری لفظی هم به وجود آمد؟
- نه هیچ چیز.
* یعنی هیچ واکنشی نشان نداد؟
- نه ولی قیافه اش تغییر کرده بود. انتظار نداشت که من اینکار را انجام بدهم. فقط سکوت کرد و هیچ چیزی هم بین ما ردو بدل نشد. دیگه عزیزم و بزرگوارم واین حرف ها را هم نزد و پس از بازی هم چون آخرین بازی ما بود من پاسپورتم را گرفتم و خداحافظ.
* همانجا بود که دیگر از استقلال جدا شدی. البته به نظر قراردادت هم تمام شده بود.
- من قرار داد نداشتم. واعظ آشتیانی شد مدیر عامل. او با صمد مرفاوی حرف زد و ایشان شدند سرمربی. صمد به من زنگ زد و گفت برو با واعظ حرف بزن چون من تو را برای استقلال می خواهم. من به دفتر واعظ رفتم تا برای استقلالی شدن با ایشان مذاکره کنم. اما طرز برخورد ایشان طوری بود که به دل من ننشست.
* یعنی مشکل سر مسائل مالی نبود؟
- حس من این بود که ایشان بنده را نمی شناسند یا فقط همان سالی که در استقلال بودم را دیده اند. حسم این طور بود که او فقط برای اینکه یک بازیکنی خریده باشد می خواهد من را به استقلال بیاورد.
* یعنی فکر می کردی که به عنوان بازیکن تحمیلی قرار است به استقلال بروی؟
- تحمیلی که نه، چون با نظر مستقیم خود مرفاوی من رفتم و مذاکره کردم. اما نوع صحبت واعظ طوری بود که انگار من بازیکن نوجوانان هستم. احساس کردم از لحاظ شخصیتی برخورد خوبی نداشت. پس از آن سیامک رحیم پور به من زنگ زد و من هم تشکر کردم و گفتم دست شما درد نکند و به توافق نرسیدم.
* پس از این اتفاق بود که به تراکتور سازی رفتی؟
- بله پس از اینکه با استقلال به توافق نرسیدم به تراکتور رفتم. همان فصل اولی بود که تراکتوری ها به لیگ برتر صعود کرده بودند.
* فراز تیمش را تازه آورده بود لیگ برتر و اکثر بازیکنان هم جوان بودند.
- بله تیم فراز خیلی جوان بود. محمد ابراهیمی، کیانی، اکرامی و ... تیم خوب و یک دستی داشتیم. اگر یک مقدار نیمکت ما قوی تر بودی حتی می توانستیم آسیایی شویم.
* آن سال یک جو خوبی در تبریز حاکم بود و می توان گفت که تو وارد دنیای دیگری شدی. از استقلال به تراکتور با آن همه هوادار پر شور.
- واقعا سال خوبی بود. من فکر می کنم هیچ سالی مثل سالی که ما در تراکتورسازی بازی می کردیم تماشاگر به ورزشگاه نیامده باشد. در بازی با فجر سپاسی 130 هزار نفر به ورزشگاه آمده بودند. تیم ما هم خوب بود و کسی انتظار نداشت این طور نتیجه بگیریم. البته ما آن سال هفتم شدیم.
* افسوس نمی خوری که لیگ حالا این تماشاگران را ندارد؟
- تماشاگران خیلی روی بازی ها تاثیر دارند و گفتم که آنها در سالی که ما در تراکتور سازی فوتبال بازی می کردیم واقعا برای تراکتورسازی سنگ تمام گذاشتند.
* آنها لقبی برای تو انتخاب نکرده بودند؟
- نه هیچ لقبی به من نداده بودند. بیشتر به زبان ترکی تشویق می کردند و من نمی فهمیدم که چه می گویند. آنها تیمشان را دوست دارند و ما هر کجا که می رفتیم عزت و احترام می گذاشتند. بهترین سال فوتبالی ام را در تراکتور گذراندم.
* پس خودت دوست داشتی در تراکتور بمانی. اما آن شرایطی که گفتی و پیش آمد باعث شد تا به مس کرمان بروی.رکمالوند پس از اینکه تو به مس رفتی گفت که تو را می خواسته و هرگز در لیست فروش قرارت نداده؟
- دقیقا. او می گفت این حرف ها را نزده است و منتظر بوده تا تکلیف خودش روشن شود. اما من همان زمان دیدم که آنها با مرتضی اسدی قرار داد بستند. خب من انتظار داشتم که قراردادم را تمدید کنم اما... فکر می کنم قسمت بود که من سر از کرمان در بیاورم.
* قسمت نبود که با صمد مرفاوی در استقلال کار کنی و او در مس کرمان سرمربی تو شد.
- من روز اولی که به تمرینات مس رفتم صمد گفت که قرار بود فصل گذشته با من همکاری کنی و نشد اما حالا با هم کار می کنیم. ما تیم یک دستی داشتیم اما در سه هفته اول هیچ امتیازی نگرفتیم. اما از هفته چهارم به بعد ما نتایج خوبی گرفتیم و تیم روی غلتک افتاد.
* مس همیشه بازیکنان خوبی هم می گیرد. به خصوص بازیکنان خارجی. در همان سال هم ادینیو را جذب کردند که انصافا بازیکن خوبی هم بود.
- خیلی خوب بود اما ادینیو را سایر بازیکنان معروف کردند. شما ببینید او الان در شارجه چند تا گل زده است؟ یا فصل های قبل تر از آن. او بازیکن خوبی است اما اگر بازیکنان کناری او خوب نباشند او نمی تواند زیاد گل بزند. ادینهو بازیکنی است که باید برایش بدوی و بجنگی و او را در موقعیت گل قرار بدهی.اما ضربه های آخر را خوب می زد و خوب هم گل می زد.
* فکر می کنم پول نخستین بهانه ای باشد که بازیکنان را به این شهر کویری می کشاند.این طور نیست؟ چون تا به حال هم سابقه نداشته که بازیکنان این تیم پای مشکلات مالی را وسط بکشند.
- صد در صد. به نظرم پولدارترین باشگاه ایران مس کرمان است. پول را به موقع پرداخت می کنند و هیچ دغدغه مالی وجود ندارد.
* بازی کردن در تبریز که تماشاگرانش با هیچ کجا قابل قیاس نیستند و ...
- اصلا نباید قیاس کرد. مثلا در کل بازی های لیگ در کرمان اندازه یک بازی در تبریز تماشاگر به ورزشگاه نمی رود. متاسفانه باید بگویم که در کرمان لیدرها بیشتر از تماشاگران هستند. مثلا اگر در یک بازی 50 نفر تماشاگر بیاید 20 نفر آنها لیدر هستند. لیدرهایی که با 2 هزارتومان تغییر موضع می دهند. آنها نه عاشق تیمشان هستند و نه به خاطر تیمشان می آیند ورزشگاه. فقط به ورزشگاه می آیند تا ببینند کدام بازیکن به آنها پول می دهد.
* واقعا این شرایط در کرمان وجود دارد؟
- صد در صد.
* از هم تیمی هایت کسی بوده که به لیدرها پول بدهد؟
- من بازیکن سراغ دارم که 400 هزارتومان،500 هزارتومان و حتی یک میلیون تومان هم به لیدر ها پول داده است.
* خودت چطور؟
- اگر قرار بود به آنها پول بدهم در هر بازی به من فحش نمی دادند. من بازیکن ملی آنها بودم اما در هر بازی خیلی خوب از خجالت من در می آمدند.
*چه اتفاقاتی برای مس افتاد. این تیم کاملا یک دست بود ولی حالا این شرایط را ندارد و روزهای بدی را سپری می کند. شما پارسال می توانستید آسیایی شوید.
- ما اگر در نیم فصل دوم و در آن 8 هفته آخر سه تا بازی را می بردیم می توانستیم آسیایی شویم. اما در همان سالی هم که خوب نتیجه می گرفتیم باز هم با لیدرها درگیر می شدیم.
* البته خود بچه ها هم کم با یکدیگر درگیر نمی شدند.
- جو، جو خیلی خوبی نبود. به خصوص امسال. مثلا همیشه در هر تیمی دو یا سه تا نخاله پیدا می شود. اما امسال در تیم مس 15 تا نخاله داشتیم. آنها جو تیم را به هم می ریختند. فکر می کنم جو سال گذشته خیلی بهتر از امسال بود. امسال اصلا نمی شد تیم را تحمل کرد.
* فکر می کنم امسال تیم را طوری بسته بودند که به آسیا برسد.
- من از همان ابتدای فصل دنبال رضایت نامه ام بودم. هر کاری هم که کردم رضایت نامه ام را ندادند. ساسان موسوی سرپرست تیم در ابتدای فصل به من گفت مهرداد در مس بمان که ما می خواهیم آسیایی شویم. من همان زمان گفتم که اگر امسال تیم شما جزو 12 تا تیم شد من اسمم را عوض می کنم.
* چیز خاصی دیده بودی که اینقدر قاطعانه حرف می زدی؟
- می دانستم. من یک سال با این تیم کار کرده بودم و شرایط را می دانستم. جنبه بازیکن را می دانستم، ظرفیت آنها را می دانستم، بعد از یک بازی اخلاق آنها را می دانستم. من درخواست رضایت نامه کردم و آنها گفتند یک میلیارد تومان! مگر من کریستیانو رونالدو بودم که این رقم را داشته باشم و آن را پرداخت کنم؟ به همین دلیل مجبور شدم در مس بمانم.
* قصه جالبی است. فکر نمی کنی اختلاف صمد و ساکت دلیل اصلی مشکلات به وجود آمده برای مس باشد؟
- اگر قرار بود آنها بمانند و دوباره همین بازیکنان با تیم قرار داد ببندند باز هم همین مشکلات پیش می آمد.
* یعنی تو مشکل اصلی مس را بازیکنان این تیم می دانی؟
- بازیکنان خیلی مقصر هستند. آنها خیلی مشکل داشتند ومن نمی دانم سقف قرار داد بوده یا چیز دیگری اما من در جریان هستم که یک بازیکنی را نمی خواستند اما چون کس دیگری نبود که به تیم بیاید مجبور شدند با او قرار داد امضاء کنند. دقیقا مثل میوه و تره بار که آخر شب مجبور هستی درهم همه میوه ها را بخری. من می دانم که صمد خیلی از این بازیکنان را نمی خواست. آنها پس از رفتن صمد خیلی پشت او حرف زدند. در رابطه با بلاژویچ هم همین طور بود. آنها مقابل بلاژ یک چیزی می گفتند و پشتش طور دیگری حرف می زدند. شب قبل از بازی با تراکتور وقتی بلاژ می رود بیرون بازیکنان به آقای سعد محمدی می گویند که مشکل مس بلاژویچ است و خوب تمرین نمی دهد. خوب ارنج نمی کند و ... صد رحمت به مردم کوفه.
* اختلاف خودت با بلاژویچ از کجا شروع شد؟ یعنی او واقعا اینقدر آدم بدی است؟ تو راهی را رفتی که قبل از تو فقط خداداد عزیزی یک بار آن را رفته بود.
- من فکر می کنم بلاژویچ در آن تیم هیچ کس را اندازه من دوست نداشت. او من را به نوعی می پرستید. او بازوبند کاپیتانی را به من داد و گفت من حسین خانی را نمی خواهم. او همیشه قبل از مسابقات من را مثال می زد و به بازیکنان می گفت من دوست دارم همه مثل مهرداد بازی کنند. اما یک سری مشکلات شخصی برای من پیش آمد و می خواستم از تیم جدا شوم. یکی دو ماه قبل از نیم فصل بود که بلاژ مصاحبه کرد و گفت که بازیکنان بومی من خیلی خوب بازی می کنند و ... من هم مصاحبه کردم و گفتم اتفاقا من هم با نظر ایشان موافق هستم و بلاژ رضایت نامه من را بدهد تا بازیکنان بومی پشت سر من هدر نروند. از تیم ملی برگشتم و رفتم سر تمرین. او من را کنار کشید و گفت که منظورم تو نبودی! من هم گفتم اصلا من به این موضوع کاری ندارم و اگر اجازه بدهیم من می خواهم از کرمان بروم. او دلیلش را پرسید و من گفتم که مشکلات خانوادگی دارم و برایم سخت است. او به من گفت که من موافق هستم و برای پیشرفت تو هر کاری می کنم. خودش گفت که هر کمکی از دستش بر بیاید برای من انجام می دهد. من هم از او تشکر کردم و تمرینات را ادامه دادم تا بعد از بازی با صبا باتری. من رفتم آزمایش دوپینگ دادم و دیگر بلاژویچ را ندیدم. زنگ زدم به مترجم ایشان و گفتم که من بعد از این بازی دیگر به کرمان نمی آیم. به او گفتم از بلاژ خداحافظی کن و بگو مشکلات من زیاد شده است. من به قولم وفا کردم و تا نیم فصل برای مس بازی کردم.
* در همین برهه بود که بحث حضورت در استقلال و پرسپولیس پیش آمد.
- یک چیزی بگویم، اینکه پس از موافقت بلاژویچ، او رفته بود پیش آقای داوری و نامه زده بود که من پولادی را می خواهم و اجازه ندهید که او از مس برود.
* یعنی می خواهی بگویی که بلاژویچ سیاهت کرد.
- یک چیزی در همین اوصاف. من مصاحبه های زیادی کردم. اما آقای داوری رئیس هیئت مدیره با من حرف زد و گفت که معرفت به خرج بده و یک نیم فصل هم برای ما بازی کن. ای کاش من از همان اول با خود آقای داوری حرف می زدم. ایشان گفت نیم فصل دوم را هم در کرمان بمان، پس از آن هر کجا که دلت خواست برو، من هم هر کمکی که از دستم بر بیاید برای تو و خانواده ات انجام می دهم. من یک چشم گفتم و دیگر حرفی نزدم. گفتم استقلال و پرسپولیس که هیچی، من به شما قول داده ام و چشم به کرمان بر می گردم. من ساکم را جمع کردم و راهی کرمان شدم. با بلاژویچ حرف زدم و به او گفتم مگر شما به من قول ندادید که من بروم. او کمی داد و بیداد کرد و گفت وقتی من گفتم تو از مس می روی این اتفاق می افتد. هنوز دو قدم از آنها فاصله نگرفته بودم که مترجم بلاژ حرف او را برای سرپرست تیم ترجمه کرد و گفت: «دیدی، چطور سیاهش کردم!» من آن کلمه را شنیدم اما به روی خودم نیاوردم. دو روز مانده بود به بازی با شاهین. می خواستم همان موقع بروم و یقه اش را بگیرم. اما این کار را نکردم و برگشتم سر تمرین. در یکی از تمرینات بود که من با یکی از بازیکنان جر و بحثم شد و تمرین را ول کردم و رفتم خانه. نشسته بودم و تا آخر شب خبری نشد. آخر شب با من تماس گرفتند و گفتند فردا بیا باشگاه که با آقای گنجعلی خانی جلسه داری.
* چه اتفاقی افتاد؟ خیلی حاشیه های زیادی به وجود آمد.
- من رفتم جلسه و آقای واحدی قائم مقام باشگاه هم آمد. آنها صحبت کردند و گفتند که تو بر علیه باشگاه مصاحبه کرده ای و خیلی صحبت های دیگر. آنها چند تا ماده و قانون آوردند و از همین صحبت ها. من فکر کردم در این جلسه بلاژ هم می آید و با حرف زدن همه چیز حل می شود و من می روم در بازی با شاهین بوشهر شرکت می کنم. در آن جلسه آقای گنجعلی خانی گفتند که ما سه تا راه حل برای تو داریم. اولین این بود که من گل و شیرینی می گیرم و می روم سر تمرین و پس از عذر خواهی از بلاژ به تمرینات بر می گردم. قرار شد اگر من این شرط را قبول کنم باشگاه هم یک جریمه ای در نظر بگیرد و تمام. راه دوم این بود که من باید می رفتم بوشهر و مقابل شاهین بازی می کردم. پس از آن اگر عذر خواهی نمی کردم آنها من را روی سکوها می نشاندند و از تیم ملی هم خطم می زند! تا این حرف را زدند من گفتم اجازه بدهید تا راه حل سوم را من بگویم. با آنها دست دادم و گفتم دست شما درد نکند که تا الان زحمت کشدید. آمدم خانه و ساکم را بستم و آمدم تهران. به هیچ عنوان نمی خواستم به کرمان برگردم. تا اینکه آنها مصاحبه کردند و گفتند پولادی بدهکار است و 400 میلیون تومان از باشگاه مس وام گرفته است. البته بعد آن را تکذیب کردند اما من را 82 میلیون تومان جریمه کردند. فصل نقل و انتقالات هم تمام شد و مسی ها رضایت نامه من را نداند. تا رسیدیم به بازی با استقلال. دو روز قبل از بازی بود که با آقای داوری و واحدی جلسه برگزار کردیم. بارها بازیکنانی که در خانه من زندگی می کردند زیر آب من را زدند. چند نفر از بازیکنان پیش من می آمدند و می گفتند مهرداد فلانی به لیدرها خط داده بود که علیه تو شعار بدهند.
* یعنی فکر می کنی به خاطر اینکه تو بازیکن تیم ملی بودی این طور با تو رفتار می کردند؟
- نمی دانم، شاید یکی از دلایلش این باشد. شاید هم چون من با بلاژ بیشتر از همه رفیق بودم و شاید هم چون به لیدرها باج نمی دادم آنها این برخورد را با من می کردند. من با تمام وجودم برای مس بازی کردم و مثل خیلی از بازیکنان نبودم که بگویم حال بازی کردن نداشتم و یا خودم را به مصدومیت بزنم که در فلان شهرستان فوتبال بازی نکنم. من هیچ کدام از این کارها را نکردم. وقتی با آقای داوری حرف زدم ایشان من را مجاب کردند که در بازی با استقلال برای مس بازی کنم. من همان جا به آقای داوری گفتم که حق من این نیست. گفتم بازی با استقلال پخش زنده می شود و خیلی ها دوست دارند که خودشان را در این بازی نشان بدهند. اما ایشان اصرار کردند که اگر شده یک نیمه و یا حتی 10 دقیقه من برای مس بازی کنم. باز هم یک چشم گفتم و قرار شد مقابل استقلال بازی کنم. من رفتم خانه و قرار شد با بلاژ یک جلسه ای بگذارم. جلسه برگزار شد و بلاژویچ وقتی من را دید شروع کرد به گریه کردن. او من را بغل کرد و گفت انگار در این مدت پسرش پیشش نبوده! من نشستم و گفتم پسرش هستم دیگر. ایشان اصرار کرد و گفت تمرین داری؟ گفتم من از همه بازیکنان شما آماده ترم. بلاژ گفت باید استقلال را ببریم و فلان کنیم و... گفت روحیه تیم بر می گردد و از این جور حرف ها. من همان شب زنگ زدم به یکی از دوستانم که ماساژور بود، آمد و بدن من را ماساژ داد تا برای بازی آماده باشم. قرار شد من فردا ناهار به همراه رئیس هیئت مدیره به اردو بروم تا روحیه بچه ها بالا برود و استقلالی ها هم روحیه شان پایین بیاید. من قبول کردم اما شب مهدی امیر آبادی به من زنگ زد و گفت بلاژویچ سر میز شام با 8 نفر از بازیکنان جلسه گذاشته است. آقای داوری همان شب به من گفت برویم هتل و من به همه بگویم که مهرداد را برگرداندیم و همه چیز تمام شده است.اما بلاژ مخالفت کرد و گفت که شما فردا بیایید. همان موقع من حس کردم که او نقشه ای دارد و می خواهد یک کارهایی انجام بدهد. وقتی مهدی امیر آبادی به من زنگ زد و من از یکی از بچه های تیم ماجرا را پرسیدم فهمیدم که بلاژ با بچه ها جلسه گذاشته که مدیریت به من فشار آورده و من مجبور شدم که پولادی را به تیم برگردانم اما شما اگر بخواهید حقتان را بگیرید من پشت شما هستم. که بازیکنان هم می روند ساک هایشان را می گذارند جلوی در و می گویند اگر پولادی بیاید ما بازی نمی کنیم. آقای داوری به من زنگ زد و گفت اصلا قرار ما این نبوده و بلاژویچ سر خود رفته با بازیکنان جلسه گذاشته است.
* آن موقع واکنش شما چه بود؟
- من به آقای داوری گفتم که یا فردا مقابل استقلال فیکس بازی می کنم یا اگر بازی نکنم دیگر به کرمان بر نمی گردم. اما تعداد بازیکنان اعتصاب کننده زیاد بود و من نتوانستم مقابل استقلال بازی کنم. پس از آن بلاژ مصاحبه کرد و گفت که پولادی جنایتکار ورزرشی است. متاسفانه مردم ما کسانی که سیاه بازی می کنند و خلاف واقعیت را می گویند دوست دارند. بلاژ هم خیلی شیرین حرف می زند و مردم دوستش دارند. چون بلد است چه کار کند.
* حالا واقعا مربی بدی است؟
- او ضعیف ترین مربی است که من تا به حال در عمرم دیده ام. برای چه تیم ملی ما در زمان او به جام جهانی نرفت؟ حالا می گوید من بعد ها می گویم که چه اتفاقاتی باعث شد تا تیم ملی ایران به جام جهانی نرود و می خواهم در کتابم که پس از مرگم منتشر می شود همه حرف هایم را بزنم.کدام اتفاق؟ من با همه بازیکنان تیم ملی حرف زده ام و هیچ اتفاقی نیفتاده بوده است.
* یعنی می خواهی بگویی که آنها هم سیاه بازی است؟
- صد در صد. چرا می خواهی وقتی که مردی حقایق را بگویی؟ الان که زنده ای حرف هایت را بزن.
* یعنی فکر می کنی چیزی برای نوشتن پس از مرگش وجود ندارد؟
- اگر هم باشد یک مشت دروغ است و چیز دیگری نیست. حالا من می خواهم بگویم که جنایتکار ورزشی من هستم یا بلاژویچ که به مس ضربه زد. او مجید خدابنده لو را از تیم کنار گذاشت. محسن بیاتی نیا را رد کرد و رفت(البته بنده خدا بعدا ماجرای دوپینگش پیش آمد). بلاژ سه تا بازیکن خارجی خوب تیم را که قیمت بالایی هم داشتند کنار گذاشت و به جای آنها بازیکن خارجی کم کیفیت را به تیم آورد. دو تا کمک به همراه خودش به مس آورد و یک پولی هم خودش گرفت. تمام این هزینه ها را حساب کنید و ببینید من جنایتکار ورزشی هستم یا او؟ تازه من پول قرار داد خودم را هم حساب نکردم. فکر می کنم او نزدیک به 3 میلیارد تومان به مس ضربه زد. من حرفم این است که بلاژویچ باید با مردم رو راست باشد.
* و چطور شد که آمدی پرسپولیس. خیلی رایج نیست که یک بازیکن از استقلال به پرسپولیس برود؟
- شرایط این طوری به وجود آمد. البته من مستقیم از استقلال به پرسپولیس نرفتم. من باید یک تیم تهرانی را انتخاب می کردم که در نهایت آمدم پرسپولیس.
* این انتخاب بر اساس شرایط حرفه ای بود؟ ممکن است که روزهای سختی در این تیم داشته باشی.مثل علیرضا نیکبخت.
- صد در صد. اما یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد من به پرسپولیس بیایم اعتماد بیش از اندازه سرمربی این تیم به من بود. یکی هم فکر می کنم معرفتی که آقایان رویانیان، زارع و پروین انجام دادند.
* پس جایی مصاحبه نمی کنی که از بچگی عاشق پرسپولیس بودی و ...
- نه،عاشق نبودم.
* چون آن زمانی هم که به استقلال آمدی از این مصاحبه ها نکردی.
- نه چون من طرفدار تیم فوتبال بهمن کرج بودم. من خانواده پدری ام پرسپولیسی هستند و خانواده مادرم استقلالی. بین پدرم و دایی هایم کل و کل وحشتناکی هست.
* پدرت چقدر روی پرسپولیسی شدنت تاثیر داشت؟
- خیلی.
* شرایط طوری شده که نفرین والدین شامل تو نمی شود.
- نه، چون آن سالی که رفتم استقلال پدرم خیلی گیر داد و گفت باید روزی هم با پرسپولیس قرار داد ببندی.
* چطور گذاشت قرار داد ببندی؟
- آن سال تیغ مادرم برید و من استقلالی شدم! زور مادرم بیشتر شد اما امسال پدرم نقش بیشتری بازی کرد.
* البته پرسپولیسی ها هم زیاد پای تو ایستادند و از تو حمایت کردند.
- خیلی، آنها تلاش زیادی برای من کردند.
* می دانی که وظیفه ات خیلی سنگین است. به خصوص در پست تو پرسپولیس امسال آسیب های زیادی از سمت چپ دیده است.
- همه این شرایط را درک می کنم. فکر می کنم وظیفه ام به عنوان یک بازیکن متوسط و رو به بالا بیشتر از گذشته شده است.
* یک نکته ای که وجود دارد این است که رسول خطیبی برای شش بازی آمد به استقلال و عملکرد خوبی نداشت. حالا تو هم برای همین تعداد بازی به پرسپولیس آمده ای. می دانی چه اتفاقی می افتد؟ آن بازیکنی که در لیگ ثابت بازی کرده حق خودش می داند که در لیگ قهرمانان هم بازی کند. همین باعث می شود فشار زیادی روی تو باشد. به خصوص در همان بازی اول.
- بازی اول ما با الهلال است در عربستان که خیلی بازی سختی است. باید بگویم که شرایط من از رسول بدتر است. اما کاری است که شده و من در یک عمل انجام شده قرار گرفته ام. نمی شود که همه اش به این مسائل فکر کنم. باید به کمک بقیه بازیکنان تیم مثل آقای کریمی، مهدوی کیا و هاشمیان راهی پیدا کنم که بتوانم در لیگ قهرمانان بازی های خوبی انجام بدهم.
* پس از این شش بازی قراردادت را با پرسپولیس تمدید می کنی؟
- اگر شرایط خوب باشد و اتفاق خاصی نیفتد حتما این کار را خواهم کرد.
* رابطه ات با بزرگتر های تیم چطور است؟
- خدا را شکر همه چیز خوب است و من اصلا فکرش را هم نمی کردم که شرایط پرسپولیس اینقدر خوب باشد. امکانات خوب، زمین خوب و ...
* چرا این فکر را نمی کردی؟
- از قدیم می گفتند جو استقلال بهتر از پرسپولیس است. اما وقتی من جو این تیم را دیدم نظرم عوض شد. پرسپولیس همه چیز دارد. زمین، امکانات پزشکی و ...
* خب استقلال هم تمام این امکانات را دارد.
- زمانی که ما در استقلال بودیم نداشت. در زمان آقا فیروز ما تا نزدیکی های قزوین هم برای تمرین کردن می رفتیم.از نازی آباد گرفته تا نیاوران و تجریش.
* دوباره بحث فیروز کریمی به میان آمد. کلا در کنار او خوش می گذشت، این طور نیست؟
- دقیقا. وقتی تیم ما نتیجه نمی گرفت ایشان روحیه تیم را عوض می کرد. فکر می کنم اگر استقلال آن زمان نتیجه می گرفت و فیروز خان هم در کنار تیم ما بود استقلال یک تیم استثنایی می شد.
* تیکه خوبی انداخته بود که در یاد تو مانده باشد؟
- من فقط ماجرای آرش برهانی را یادم است. مادر فیروز خان مرده بود و ایشان داشتند مادرش را دفن می کردند که فیروز خان گفت مادر تو که گناهی نکردی داری میری زیر این خاک؛ این آرش برهانی باید بره زیر خاک! آرش هم بنده خدا آن سال اگر موقعیت هایش را گل می کردم ما قهرمان می شدیم.
* پرسپولیس و دنیزلی. تجره کار با این مربی چطور است؟
- کارنامه اش مشخص است و اگر اشتباه نکنم دنیزلی با سه تیم مختلف در لیگ ترکیه قهرمان شده است. باعث افتخار است که زیر نظر او فوتبال بازی می کنم.
* اگر بنا به افتخار باشد که بلاژویچ هم به همراه کرواسی در دنیا سوم شده است.
- بلاژ به غیر از آن مقام چه افتخار دیگر در کارنامه دارد؟ همه کاره آن تیم مهاجمشان سوکر بود و بلاژ کاری نمی کرد. در تیم ملی ایران هم برانکو همه کاره اش بود. ای کاش من یک فیلمبردار داشتم و از 6 ماهی که در مس بودم فیلم می گرفتم. او هیچ کاری نمی کرد.
* مثل اینکه فحش دادن هم از دهانش نمی افتاده است؟
- تقصیر خود بازیکنان بود. بلاژویچ خودش هم می دانست که به کدام بازیکنان باید فحش بدهد.
* به تیم ملی می رسیم. زمانی که به تیم ملی دعوت شدی کمتر کسی فکرش را می کرد تو بازیکن ثابت شوی. به خصوص با آن درخششی که احسان حاج صفی در جام ملت ها داشت.
- من به عنوان هافبک به تیم ملی دعوت شدم. زمانی که به اردو رفتم بازیکن چپ پا در تیم کم بود و آقای کی روش از دفاع چپ از من استفاده کرد. از همان روز شدم دفاع چپ و سلیقه ایشان بود که به من اعتماد کرد.
* او به شما توصیه کرد که در تیم های بزرگتر بازی کنی؟ یکی از بحث هایی که در مورد جدایی ات از مس مطرح بود این بود که می گفتند پولادی می خواهد به تهران بیاید تا بیشتر در چشم باشد.
- نه اصلا چنین توصیه ای به من نکرده است. من خودم تصمیم گرفتم که به خاطر شرایطم به تهران بیایم. اگر تیم نفت یا سایپا هم می توانستند رضایت نامه من را بگیرند در این تیم ها بازی می کردم.
* تو چه چیزی مصرف کردی که نشان داد دوپینگی هستی؟
- Jack 3 d. من در روز بازی با صبا این مکمل را خوردم و از دوبی خریده بودم. آن را به دکتر تیم هم نشان دادم و ایشان هم تایید کردند که هیچ ماده دویپنگی در آن وجود ندارد. من از آقای فردوسی پر هم ناراحتم. چون ایشان بدون آگاهی برنامه اش را روی آنتن برد. آن پودری که من خوردم درونش هیچ ماده دوپینگی وجود نداشت. من جعبه اش را دور انداختم اگر نه می آوردم و نشان می دادم.
* حالا چه کسی به تو پیشنهاد داد که این پودرها را بخوری؟
- من یک دوستی دارم که در تخصص اش در رشته های بدنسازی و دو ومیدانی و این چیزها است. بازی های تیم ملی و لیگ آنقدر فشار آور است که دیگر با آب معدنی نمی شد جبران مافات کرد. به او گفتم یک مکمل به من بده و او هم این پودر را معرفی کرد. من به پزشک تیم هم نشان دادم و ایشان هم تایید کردند که هیچ ماده ممنوعه ای در این پودر وجود ندارد.
* خب چرا این مکمل را به پزشک تیم ملی نشان ندادی؟
- آن موقع در تیم ملی نبودم. در کرمان بودم و بازی با صبا در جام حذفی. الان دیگر مکمل استفاده کردن اشتباه است. چون همه مکمل ها احتمال آلودگی اشان وجود دارد. آقای هاشمیان که خودش را برای تبرئه کردن ما زیر سوال نمی برد. من با مهدی امیر آبادی خیلی رفیقم و آن شب مادر مهدی گریه کرده بود. آن بنده خدا که نمی داند جریان از چه قرار است. مثلا خیلی ها گفته اند پولادی آمده پرسپولیس که کارش را درست کنند.
* من می گویم می توانستند نام شما را اعلام نکنند.
- آقای هاشمیان اعلام نکردند اما انگار ما جنایت کار هستیم و می خواهیم از کشور فرار کنیم. همه می زدند (م_پ)و (الف_الف). ما نا آگاهانه این پودر را خورده بودیم و نمی دانستیم درونش ماده دوپینگ وجود دارد.
* تو که در کرمان بودی باید «قوّتو»استفاده کنی.
- دیگر نمی توان این را هم استفاده کرد. می ترسم درونش مواد دوپینگی باشد. واقعا ارزشش را ندارد. اگر ثابت می شد ما دوپینگی هستیم همه چیزم را از دست می دادم. همین الان به خاطر این مسائل تیم ملی را از دست دادم.
* حالا این داروها را خوردی احساسی هم داشتی؟
- نه به خدا. همین آب نمک و آب آلبالوی خودمان از این داروها قوی تر است.
* کی روش چه چیزی به بازیکنان می دهد که در تمرینات می خورند؟ آن دوپینگ نباشد؟
- آن ایزوستار است. مشکلی ندارد.
* مشکل تو دقیقا از جایی شروع می شود که تو بخواهی برای پرسپولیس بازی کنی. نمی ترسی از اینکه تو را با نام دوپینگی تخریب کنند؟
- متاسفانه این یک بدعت بد در فوتبال ما است که اگر بخواهند یک نفر را خراب کنند به راحتی این کار را می کنند. آقای هاشمیان نمی تواند حکمی کند که بر خلاف حکم فیفا باشد. من اگر می خواستم دوپینگ کنم یک ماده قوی استفاده می کردم نه از این چیزها.
* فکر می کنی بتوانی روندت را حفظ کنی.
- وظیفه ام سخت تر است. در پرسپولیس در چشم هستم و کار سنگینی دارم.
* زمانی که بازی نمی کردی کی روش نشان داد که دوستت دارد. او میک را فرستاد تا به صورت اختصاصی با تو تمرین کند.
- میک را من خودم زنگ زدم که بیاید که ایشان لطف کردند و آمدند.کار ایشان خیلی خوب است و در کمتر از 8 دقیقه بدون اینکه بازیکنان را بدواند عرقشان را در می آورد.
* نکته ای که هست پس از دعوت بازیکنانی مثل تو و فشنگچی کی روش انتقادات زیادی را تحمل کرد. به هر حال تو در تیمی بازی نکرده بودی و می توانست این انتقادات وارد باشد.
- این نظر مربی است. او من را می شناسد و از لحاظ فنی قبولم دارد. من که دو ماه نرفتم بخورم و بخوابم و زیر نظر دستیار خودش تمرین می کردم. در تیم ملی رقیبان زیادی دارم و باید برای رسیدن به جایگاهم بیشتر تلاش کنم.
* کی روش با هیچ بازیکنی رودربایستی ندارد؟ او هر کس را که آماده نباشد دعوت نمی کند.
- دقیقا. اما من به خاطر دوپینگ خط خوردم.
* به نظرت تیم ملی به جام جهانی صعود می کند؟
- اگر امکاناتی را که می خواهد برایش فراهم کنند قطعا این اتفاق خواهد افتاد.
* چه امکاناتی؟
- فکر می کنید ما الان یک زمین تمرین درست و حسابی داریم؟ ما در کمپ تمرین می کنیم و استخرمان را باید در هتل المپیک برویم. در یک سالن باید وزنه بزنیم و در سال دیگر به سونا برویم.
* البته الان شرایط کمی بهتر شده است.
- بله اما ما رفته ایم و مربی ای را آورده ایم که در یک شرایطی بوده که با دیدن شرایط ما تعجب می کند.
* فکر می کنی ایران در مرحله بعد با کدام تیم ها هم گروه شود بهتر است.
- من استرالیا را ترجیح می دهم. ژاپن تیم فوق العاده ای دارد و بازی کردن با آنها مشکل است.
* کی روش روحیه اش طوری است که دوست ندارد هیچ وقت بازنده باشد. او در این مورد با شما حرفی زده است؟
- نه اما از تمرینات و برنامه های که می ریزد مشخص است که به حمله کردن علاقه زیادی دارد. در بازی با بحرین ما 6 گل از حریف جلو بودیم و من آمدم اوت را رو به عقب بیاندازم که او سر من داد و بیداد کرد و گفت توپ را رو به جلو بنداز.
* انگار خود کروش تنها نفری است که تیم ملی را در جام جهانی می بیند.
- البته بازیکنان هم الان به این باور رسیده اند که ایران به جام جهانی می رود.آنها وقتی تلاش های کی روش را می بینند بیشتر تلاش می کنند.
* فکر می کردی یک روز کی روش مربی تیم ایران شود؟
- هیچ کس فکرش را نمی کرد.
* کی روش در مورد بازیکنان خارجی با شما حرف نمی زند. مثلا شما را با آنها مقایسه نمی کند؟
- مقایسه که نه اما در یک بحثی در مورد رونالدو می گفت که او دیوانه وار تمرین می کند. کی روش می گفت رونالدو چند ساعت قبل از تمرین می آمد و چند ساعت هم پس از تمرین می فت.