ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

سیاستمداران ورزشکار ایران زمین +عکس



اخبارورزشی - سیاستمداران ورزشکار ایران زمین +عکس

بسیاری از سیاستمداران ایرانی، در سابقه خود ورزشکار بودن را تجربه کرده‌اند.

چند روزی است عکسی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن حسن روحانی را در حال کوهنوردی نشان می‌دهد. بنا بر گفته نزدیکان رئیس‌جمهور، کوهنوردی یکی از ورزش‌های مورد علاقه حسن روحانی است و رئیس‌جمهور ایران معمولا هفته‌ای یک یا دوبار برای حفظ سلامتی خود به کوه‌های اطراف تهران می‌رود.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

تصاویر منتشرشده از کوهنوردی حسن روحانی، نشان می‌داد که مردم از دیدن او در لباسی به غیر از لباس روحانیت و آن هم در قامت یک کوهنورد، تعجب کرده‌اند و بسیاری از آنان سعی می‌کنند که در جریان این دیدار ناگهانی چند متری را با رئیس‌جمهور همراه شوند.

حسن روحانی تنها شخصیت سیاسی ایران نیست که کوه را برای ورزش کردن انتخاب می‌کنند و به جز او بسیاری دیگر از افراد هستند که راهی کوه‌های اطراف تهران می‌شوند.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

مقام معظم رهبری از جمله افرادی هستند که کوه را برای ورزش کردن انتخاب می‌کنند و بسیاری از کسانی که صبح‌های جمعه راهی کوه می‌شوند ایشان را زیارت می‌کنند.

غلام شاه‌پسندی، یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطرات خود به کوه‌پیمایی رهبر معظم انقلاب اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از نماز صبح،‌ ایشان هفته‌ای سه روز را کوهنوردی می‌کنند و حداقل بین 45 تا 60 دقیقه به سمت بالا حرکت می‌کنند. این مسیر را حدود نیم‌ساعت تا 45 دقیقه برمی‌گردند. بعضی از مواقع کوه‌هایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را‌ می‌آیند بیرون و در طول مسیر، عبادتشان را انجام می‌دهند. پای کوه که می‌رسیم، نماز را آنجا می‌خوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا می‌رویم، هنوز آفتاب نزده است.»

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

دیگر سیاستمداری که کوه‌پیمایی را به ورزش‌های دیگر ترجیح می‌دهد، دکتر علی‌اکبر ولایتی وزیر سابق خارجه ایران است. او که سال‌ها عرصه دیپلماسی کشور را تجربه کرده است و در عین حال در شغل اصلی خود، پزشکی نیز مشغول به کار است، ترجیح می‌دهد چند صباحی از فضای سیاست خارجی و درمان به‌دور باشد و راهی کوه شود تا فضای جدیدی را تجربه کند.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

محمود احمدی‌نژاد دیگر سیاستمدار ایرانی است که هیچگاه علاقه خود را به ورزش پنهان نکرده است. او که در عرصه سیاست نیز تفاوت‌های فراوانی با همکاران خود داشته است، در عرصه ورزش نیز مسیر جدایی را برای خود انتخاب کرده است. او اهل کوهنوردی نیست و بیشتر ترجیح می‌دهد به ورزش مورد علاقه خود یعنی فوتبال بپردازد.

رئیس‌جمهور پیشین ایران، هرگاه وقتی پیدا کند سعی می‌کند پایی به توپ برساند و هنر خود را در این ورزش به رخ دیگران بکشاند. بسیاری از کسانی که با او همبازی شده‌اند، اعتقاد دارند که استعداد او در این ورزش کم نیست و احمدی‌نژاد، فوتبال را بد بازی نمی‌کند.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

شهردار تهران، دیگر ورزشکار عرصه سیاست ایران است. محمدباقر قالیباف گویا از کارکشته‌های ورزش‌های رزمی است و با وجود آنکه اطلاعات دقیقی وجود ندارد که شهردار تهران به کدامیک از ورزش‌های رزمی علاقه بیشتری دارد اما قالیباف زمانی در تلویزیون به این نکته اشاره کرد که پای وی در هنگام مبارزه در دوجانگ رزمی شکسته است.

نکته جالب توجه در مورد قالیباف این است که این علاقه او، به شدت شخصی مانده است و فرمانده سابق نیروی انتظامی علاقه چندانی به بیان این موضوع ندارد و حتی به سختی می‌شود عکس از او با لباس ورزشی پیدا کرد. تنها عکسی که قالیباف را در لباس ورزشی نشان می‌دهد مربوط به بازدید او از جنوب لبنان است.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز همچون قالیباف در زمینه ورزش، چراغ‌خاموش حرکت می‌کند. اطلاعات زیادی در مورد نحوه ورزش کردن و علاقه او وجود ندارد و تنها چندی پیش، عکس‌هایی از زمان ریاست جمهوری وی و در حال کوهنوردی کردن منتشر شد که نشان می‌داد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم به کوهنوردی علاقه دارد. اما شاید جالب باشد که بدانید آیت‌الله هاشمی صحبت‌ جالبی پیرامون ورزش رزمی نیو فول کنتاکت کاراته! دارد.

وی در بیستم اردیبهشت‌ماه سال 88 در دیدار با رئیس سازمان جهانی سبک نیو فول کنتاکت کاراته و مربیان تیم‌های خارجی و داخلی این رشته ورزشی و در بخشی از صحبت‌های خود می‌گوید:‌ اتکای ورزش نیو فول کنتاکت بر روحیه قوی و اعتماد به نفس و دانش و فیزیولوژی خاص باعث تقویت بالای جسمی و روحی ورزشکاران این رشته است.

برخی اخبار این طور می‌گویند که آیت‌الله هاشمی در اواسط دهه 70 نیز از فدراسیون کاراته حکم افتخاری کمربند سیاه کاراته را دریافت کرده است.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

قد بلند این امکان را به غلامعلی حداد عادل می‌داده است که در دوران جوانی دستی به توپ برساند و همراه با دوستان خود به بازی والیبال بپردازد. می‌شود تصور کرد که رئیس سابق مجلس با توجه با قد بلندش یک والیبالیست خوب بوده باشد. کمتر سیاستمدارانی هستند که والیبال را به عنوان ورزش مورد علاقه خود انتخاب کنند.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

علی مطهری، دیگر سیاستمدار ایرانی است که رابطه بسیار خوبی با جمع ورزشیان ایران دارد. او همچون محمود احمدی‌نژاد علاقه فراوانی به فوتبال بازی کردن دارد و از هر فرصتی برای حضور در زمین فوتبال استفاده می‌کند. علی مطهری از معدود سیاستمداران ایرانی است که با شورت ورزشی عکس دارد.

بسیاری متعقدند که علی مطهری همچون سیاست، در فوتبال نیز دارای استعداد فراوانی است.

اخبار,اخبارورزشی,سیاستمداران ورزشکار

در میان تمام سیاستمداران ایرانی اما علی‌اکبر ناطق نوری، جایگاه ویژه‌ای در میان ورزشیان دارد. وی که برادرش ریاست فدراسیون بوکس را بر عهده داشته است، علاقه فراوانی به ورزش زورخانه‌ای دارد؛ ورزشی که در سطح جهان به نام ایران شناخته می‌شود. عکس‌های ورزشی ناطق نوری در زورخانه از پربازدیدترین عکس‌های رسانه‌های مجازی ایران است.

این عکس‌ها نشان می‌دهد که سیاستمداران ایرانی در کنار تمام مشغله‌های سیاسی و اجتماعی خود علاقه زیادی به ورزش دارند؛ علاقه‌ای که بسیاری از آنان دوست ندارند رسانه‌ای شود.

اخبارورزشی - نامه نیوز

 


ویدیو مرتبط :
نمآهنگی زیبا از عکس های مهرداد بهزاد اول خواننده محیوب ایران زمین

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نخستین زن پادشاه ایران زمین که بود؟!+عکس



نخستین زن پادشاه ایران زمین که بود؟!+عکس
 هنوز 21 سال باقی مانده بود تا سلسله خاندانشان به پایان برسد. سهم او آشفته ترین روزهای آن 427 سالی بود که پدران، نیاکان و اجدادش بر ایران زمین حکومت کرده بودند. او روزهایی را به چشم دیده بود که خونریزی و برادرکشی ساده ترین کار خاندانش شده بود.

 

نخستین زن پادشاه ایران,سلسله ساسانیان,پوراندخت نخستین پادشاه زن ایرانی

 

می گویند او احتمالا از آن رو بر تخت شاهی نشست که پس از کشته شدن همه برادرانش به دست برادری دیگر، همراه با خواهرش یگانه وارثان سلطنت محسوب می شدند. از این رو، او سی امین پادشاه ساسانیان شد و بدین ترتیب بخشی از تاریخ ایران را به گونه ای رقم زد که نخستین زن پادشاه در ایران زمین نام گیرد. روزگارش چنان به سراشیبی سقوط افتاده بود که حتی مورخان رومی و یونانی نیز نتوانسته اند روایتش کنند.


روزگاری که هر سردار و فرمانده نظامی، مدعی تاج و تخت شاهنشاهی ساسانیان بود، از روزی که پدرش را کشتند تا آن روز که تاج بر سر نهاد، در مدتی کمتر از یک سال، ایران زمین 6 شاه به خود دید.

سهم نخستین زن پادشاه در ایران، حدود 16 ماه حکمرانی بود اما او در همین اندک ماه هایی که سلسله خاندانش رو به افول نهاده بود، چنان کرد که مورخان اسلام هم در وصفش گفته اند: «از بار سنگین مالیات هایی که بر دوش مردم بود کاست.»


«پوراندخت» نخستن زنی که در ایران بر تخت شاهی تکیه زد کمی آنطرف تر از پایتخت ساسانیان در «انشان» واقع در خوزستان کنونی، که مرکز پادشاهی عیلامیان بود تاج بر سر نهاد. او تمام تلاش خود را برای بهبود اوضاع مردم سرزمینش کرد و وقتی دید که این سلسله با سرعتی خارج از کنترل رو به نابودی نهاده و توان تغییر سرنوشت مردمش را ندارد خود کنار نشست تا مبادا تصمیمی بگیرد که به ضرر ایران تمام شود.


سال 591 میلادی سپری شده بود. تازه پدرش تاجگذاری کرده بود که به دنیا آمد. در شهری که حدود 600 سال پایتخت ایرانیان در دوره اشکانیان و ساسانیان بود، در کنار دجله و سرزمین میان رودان بزرگ شد. نامش را «پوراندخت» یا «پوران» نهادند. او یکی از 6 شاهزاده ای بود که در «تیسفون» زندگی می کرد.


در آن زمان «خسروپرویز» ساسانی، تازه توانسته بود با حمایت «موریکیوس» امپراتور روم، بر شورش «بهرام چوبین» پیروز شود و به عنوان شاهنشاه ایرانیان تاجگذاری کند، «پوراندخت» حاصل ازدواجی بود که ادیبان و شاعران در وصفش منظومه «خسرو و شیرین» را سرودند.


مادرش زنی اهل ارمنستان و مسیحی بود به نام «شیرین»، این زن سوگلی شاه شده بود و نفوذ زیادی بر او داشت. در وصف ازدواج های خسروپرویز اعداد عجیبی گفته اند و حتی از داشتن 3 هزار زن نام برده اند اما او سه زن رسمی بیشتر نداشت. یکی مادر «پوراندخت» بود، یکی «گردیه» نام داشت و دیگری هم «مریم» دختر «موریکیوس» امپراتور روم بود.


به واسطه همین ازدواج اوضاع ایران و روم در ابتدای دوره سلطنت «خسروپرویز» آرام بود و جنگی در میان نبود. به همین دلیل این شاه ایران توانست قدری به امور داخلی و هنر بپردازدو موسیقی ایرانی در این دوره رونق گرفت اما «خسروپرویز» فردی خرافاتی بود و تعداد زیادی پیشگو داشت، پیشگویانش به او گفتند که نباید در «تیسفون» بماند زیرا آنجا برایش بدیمن است.

 

به همین دلیل او از کاخ سفید و ایوان کسری که به طاق کسری مشهور بود و همواره نسیم برخاسته از رودخانه «دجله» در آن می وزید خارج شد و در جایی به نام «دستگرد» ساکن شد اما دوره آرامش ایران 10 سالی بیشتر از زمان تاجگذاری «خسروپرویز» پایدار نماند.


«پوراندخت» 12-10 ساله شده بود که در همسایگی ایران اتفاقاتی به وقوع پیوست. مردی به نام «فوکاس» علیه امپراتور روم شورید و «موریکیوس» را به قتل رساند و خود را امپراتور نامید. وقتی سفیر او راهی دربار «خسروپرویز» شد شاه ایران که متحد «موریکیوس» بود او را به رسمیت نشناخت و بدین ترتیب سربازان رومی در سال 602 به سمت مرزهای ساسانیان آمدند و جنگی 20 ساله آغاز شد.


روزگار تلخ پوراندخت چگونه آغاز شد؟
«خسروپرویز» در جنگ هایش شروع خوبی داشت. هرج و مرج بر رومیان غالب شده بود. «فوکاس» که تخت سلطنت را غصب کرده بود، نتوانست در مقابل فتوحات خسرو کاری بکند، فشار ایرانی ها باعث وحشت و اضطراب در ممالک روم شرقی شده، بحرانی تولید کرد که در نتیجه آن «هراکلیوس» که در تاریخ ایران به «هرقل» معروف است، از «کارتاز» با کشتی هایی به «قسطنطنیه» آمد و در سال 610 میلادی با همراهی مردم، زمام امور را به دست گرفت اما این مانع از پیشروی های «خسروپرویز» نشد و در سال 611 میلادی به شامات تاخت و دمشق را گرفته و غارت کرد.

 

در سال 614 میلادی، سپاه ایران عازم «اورشلیم» شدند و توانست بیت المقدس را تسخیر کنند. خسرو به این فتوحات خود اکتفا نکرده، «شهر براز» را که یکی از سرداران نامی ایران بود با قشونی به طرف مصر فرستاد و او از کویری که مابین شامات و مصر حائل است گذشته وارد مصر شد و در سال 616 میلادی، اسکندریه را که شهری نامی و تجارتی بود، گرفت.


این سردار ایران، اثر بزرگی در عالم آن روز ایجاد کرد، زیرا مدت 9 قرن بود که مملکت مصر از تصرف ایران خارج شده و شاهان ساسانی همواره درصدد آن بودند که حدود ایران را به حدود زمان هخامنشی برسانند، همین پیروزی ها بود که رفته رفته «خسروپرویز» را مغرور کرد و او تصور کرد که هیچگاه پایانی در کار نیست.


وقتی سال 627 میلادی فرا رسید، دوباره ایرانیان و رومیان رو در روی هم قرار گرفتند. «هراکلیوس» کاخ «خسروپرویز» را نشانه گرفته بود و به سمت کاخ دستگرد لشگر کشید. در نزدیکی نینوای قدیم، که اینک بغداد، پایتخت عراق، در آن واقع شده جنگی به نام «نینوا» درگرفت.

 

در این جنگ فرمانده سپاه و سردار ایرانی کشته شد ولی سربازان ایران پافشاری کردند تا آنکه نیروی کمکی به آنها رسید اما اینجا بود که نقطه اوج «خسروپرویز» به پایان رسید و او به سراشیبی سقوط افتاد. ترسی بر او غالب شد و به ناگاه تصمیم به خارج شدن از منطقه و میدان نبرد گرفت.


سپاهانیان ایرانی گرچه دیدند که شاهشان در حال خروج است و گویی دارد فرار را بر قرار ترجیح می دهد اما حاضر نشدند جنگ را به سربازان رومی وانهند. آنقدر مقاومت کردند که «هراکلیوس» عقب نشست و راهی تخت سلیمان شد. همان زمان دجله و فرات نیز طغیان کرد. سیل، خرابی قسمتی از ایوان کسری را به دنبال داشت.


شکسته شدن سدها، کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد وناکامی «خسروپرویز» در ترمیم ویرانی ها، نشانه بارز انحطاط دولت ساسانیان نزد عامه مردم شد، در این شرایط «خسروپرویز» همراه زن محبوبش «شیرین» و دو پسر او «مردانشاه» و «شهریار»، از دجله عبور کرد و به «ویه اردشیر» در قسمت غربی دجله رفت، اینجا بود که شاه ایران تیر خلاص را هم بر سرننوشت خود رها کرد.


او چنان مجذوب «شیرین» بود که تصمیم گرفت به جای پسر بزرگش «شیرویه» که به «قباد دوم» معروف بود و مادرش نیز «مریم» دختر «موریکیوس» بود، فرزند خردسالش از «شیرین» را ولیعهد معرفی کند. همین تصمیم همه کارها را به آنجا رساند که تاریخ می گوید خون به پا شد.


وقتی «خسروپرویز» پسرش که کودکی خرسال به نام «مردانشاه» بود را به عنوان ولیعهد معرفی کرد، زمستان شده بود. زمستان سال 638 میلادی، او پیر و بیمار هم شده بود. پسر بزرگش کوتاه نیامد و آرام نگرفت. بزرگان ساسانی را فراخواند و توطئه ای را تدارک دید که در تاریخ کمتر نظیر آ« به ثبت رسیده است.


پنجم اسفند ماه آن سال بود، «قباد دوم» کودتایی به پا کرد و پدرش را با اتهاماتی مواجه ساخت که باید نزد بزرگان محاکمه می شد. گرچه «خسروپرویز» توانست از خود دفاع هم بکند اما این دفاعیات چیزی از خشم پسرش نکاست.

 

«قباد دوم» همه پسرانی که از «خسروپرویز» به دنیا آمده بودند را فراخواند و یا با زور دستگیر کرد. پدرش را نیز که در آن زمان زندانی شده بود، فرا خواند و همه پسرانش را جلوی چشمان او از دم تیغ گذراند.

می گویند «قباد دوم» 17 یا 18 پسر خسرو پرویز که برادران خودش بودند را به قتل رساندو تاج شاهی بر سر نهاد. این آغازی برای روزگاران سقوط ساسانیان شد. «خسرو پرویز» نیز به دست یکی از نزدیکانش در زندان به قتل رسید.


با مرگ «خسروپرویز» و در پی آن مرگ شک برانگیز «قباد دوم»، دوره ای 6 ماهه آغاز شدکه پر از خونریزی،؛ جان طلبی و خونخواهی بود و اینگونه بود که مردم از آن همه ظلم و ستم ساسانیان به تنگ آمدند. در این روزها، «جوانشیر» بر تخت نشست اما اوضاع به گونه ای بود که سرادران و فرماندهان نظامی در یک شاهنشاهی آشوب زده و پریشان، هر یک مدعی تاج و تخت شده بودند و به رقابت با اشراف بر سر تاج شاهی می جنگیدند، در فاصله سال 630 میلادی تا 631 دست کم 6 نفر خود را شاه نامیدند.


از خانواده «خسروپرویز» دیگر پسری باقی نمانده بود. دو دختر او «پوراندخت» و «آذرمیدخت» مانده بودند. برای بزرگان و موبدان زرتشتی چاره ای جز متوسل شدن به این اعضای باقیمانده از خانواده شاه سابق نمانده بود، در این زمان «پوراندخت» در «انشان» مستقر بود.

 

نخستین زن پادشاه ایران,سلسله ساسانیان,پوراندخت نخستین پادشاه زن ایرانی

 

«پوراندخت» 39 یا 40 ساله بود که تاج شاهنشاهی را بر سر نهاد. می گویند «پوراندخت» قدی بلند داشت و زنی خوش رو بوده است. به جز آنچه در تاریخ بلعمی وط بری از او نقل کرده اند این زن را بیشتر از روی سکه هایی که ضرب کرد می شناسند.

 

گویی روزگارش چنان سریع به آخر رسیده که مورخان از ثبت آن بازمانده اند. با این حال، همان اندک ماه هایی که او بر تخت شاهی نشسته را دوره تحکیم قدرت سلطنت و بازسازی شاهنشاهی ذکر کرده اند. او با احترام پدرش، سکه هایی از طلا ضرب کرد که قابل استفاده برای عموم نبود. دستور داد تا روی آن چنین بنویسند که «پوراتن بازگرداننده تخمه ایزدان». او درباریان و مردم را فراخواد و خطاب به آنها گفت: «نیت خیر دارم و به عدالت فرمان می دهم.»

 

نخستین زن پادشاه ایران زمین!

سیاست خارجی را آرامش بخشید
تصمیمی که نخستین زن پادشاه در ایران برای آرم کردن اوضاع در امور خارجی گرفت، اعلام صلح به رومیان بود. در واقع او با امضای پیمان صلح با رومیان، برای آرام کردن اوضاع داخلی زمان خرید.


«پوراندخت» که می دانست رومیان و مسیحیان به دلیل حمله پدرش به اورشلیم و بیت المقدس و تاراج کلیساهای آنها، خشمگین و دلخورند، برای تحکیم پیبمان صلفح، تصمیم گرفت کاری کند که مسیحیان تحت تاثیر آن قرار بگیرند.

به همین دلیل دستور داد تا کاروانی فراهم شده و سفیری از جانب او رهسپار دربار امپراتور روم شود. او دستور داد تا صلیب مقدسی را که توسط پدرش به غنیمت گرفته شده بود را به آنها بازگردانند.


در واقع به غنیمت گرفته شدن همین صلیب که مسیحیان معتقد بودند حضرت عیسی (ع) بر این صلیب بسته شده بود بهانه به دست آنها داده بود که نقشه حمله به ایران را در سر بپرورانند. با رهسپار شدن این سفیر بود که او فرصت یافت تغییراتی در نظام داخلی ایجاد کند و فرماندهان و سران ایالتی را به فرمان خود ارآورد.


زنی که عدالت را بازگرداند
ایرانیان روزهای تلخی را می گذراندند. خبر به قتل رسیدن 18 شاهزاده به دست برادر، در همه جای ایران پخش شده بود، مردم دیگر از حاکمان دستور نمی گرفتند و بیشتر ساز خود را کوک می کردند.

 

از مالیات و خراج خسته شده بودند و با خود می گفتند برای چه باید به شاهانی خراج بدهند که به جای توجه به ملک و مملکت، به قتل و خونریزی خود مشغولند. این اخبار به گوش «پوراندخت» هم رسیده بود، بنابراین بعد از آنکه دستور داد تا سکه هایی به نام او ضرب کنند و از نظر اقتصادی ثروتی را بین بزرگان پخش کرد تا آنها را همراه خود کند دستوری داد تا مردم نیز به آرامش نزدیک شوند.


او نامه هایی به همه حاکمان محلی نوشت و به آنها دستور داد که بقایای خراجی که از زمانپدرش برعهده مرده مانده بخشوده شوند. همین دستور، در روزهایی که همه خبرهای ناخوش می شنیدند کافی بود تا مردم را به قضاوت درباره او وادارد، چنان که بگویند این زن اهل عدل و داد است.


سپس «پوراندخت» نامه های دیگری نوشت و آنها را این بار برای فرماندهانی که در نقاط مختلف مستقر شده بودند فرستاد. او خطاب به فرماندهان نشوته بود: «این پادشاهی را نه به کشتن و قتل دیگران می توان نگاه داشت و نه با سپاه و قدرت لشگریان، تنها با عدل و داد است که می توان به اداره امور پرداخت و با انصاف، آن را پایدار کرد.

پادشاه دادگر می تواند ملک را محافظت کرده و نگاه دارد و فرقی میان زن یا مرد بودن او نیست، پس امید دارم از من چنان عدالت و دادگستری و انصافت ببینید که هیچ کس تاکنون ندیده باشد.»


بدین ترتیب نخستین زنی که در ایران پادشاهی کرد، چنین کار خود را آغاز کرد، او دستورات دیگری هم برای بهبود اوضاع داخلی داد، تلاش کرد تا از اختیاراتس ران ایالت ها چنان بکاهد که بتواند فاصله طبقاتی و تبعیض ها را کم کند، دستور داد تا کسانی که قتل و جنایت و خونریزی هایی برای کسب قدرت کرده بودند دستگیر و محاکمه شوند و آنهایی که در قتل «اردشیر سوم» دست داشتند را محکوم به اعدام کرد.


همچنین بودجه ای برای ساماندهی و بهسازی پل های شاهنشاهی اختصاص داد و دستور داد تا با کشاورزان به خوبی و نیکی رفتار کنند تا آنها در آرامش به کار خود مشغول شده و تولید رونقی دوباره بگیرد.


آرامشی که دوام نیاورد
به هر حال سرنوشت این نبود که «پوراندخت» بتواند آشفتگی ساسانیان را بعد از آن همه قتل و خونریزی سامان دهد، گویی او نیز تاوان ظلم گذشتگان خود را می پرداخت.

 

هنوز نتوانسته بود ثمره آثار تصمیماتی که برای ایران گرفته بود را بچیند که احوالش ناخوش شد. آنچه همه مورخان نقل کرده اند این است که «پوراندخت» به مرگ طبیعی از دنیا رفت. او نتوانست 40 سالگی خود را ببیند.


البته روایتی هم نقل شده که «پوراندخت» وقتی دید شرایط غالب بر ایران زمین چنان شده که نمی تواند از عهده ساماندهی آن برآید خود اعلام کرد که دیگر به سلطنت ادامه نمی دهد و کنار کشید اما حکیم ابوالقاسم فردوسی، پایان پادشاهی او را مرگ طبیعی اش عنوان کرده است.

با مرگ نخستین پادشاه زن ایران زمین، دوباره جدال بر سر تاج و تخت سر گرفت و وقتی «یزدگرد سوم» بر سر کار آمد دیگر کار از کار ساسانیان گذشته بود.

منبع: روزنامه گل

rouzegareno.ir