ورزشی
2 دقیقه پیش | پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکنهای یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ... |
2 دقیقه پیش | عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ... |
روبرتو کارلوس: عادل دوست داشت مو داشته باشم!
در روزهای حضور تیم منتخب ستارگان جهان در تهران، توانستیم با چند ستاره این تیم گفت و گو بگیریم.
در این مطلب گفت و گو با روبرتو کارلوس را می خوانید. بازیکن بازنشسته و پیش کوست برزیل که اهالی فوتبال او را با نام روبرتو کارلوس می شناسند.
او در سائوپائولو به دنیا آمده و بازیکن تیم پالمیراس بوده است. مربیان اولیه وی را در پست نوک حمله می گذاشتند اما بعدها او به دفاع چپ رفت.
قبل از این که مصاحبه با روبرتو کارلوس را بخوانید، بهتر است درباره آمارهای وژه او هم مطالبی را بخوانید. روبرتو کارلوس تا 22 ساگلی در برزیل بازی می کرد.
استعدادیاب های اینترمیلان ایتالیا در برزیل، او را در 22 سالگی به تیمشان بردند اما او فقط یک سال در اینتر بازی کرد و خیلی زود در یک انتقال گران قیمت در سال 1996 به رئال مادرید رفت و تا سال 2007 برای این تیم بازی کرد و خاطرات زیادی را برای هواداران رئال مادرید به ثبت رساند.
روبرتو کارلوس سال 1992 به تیم ملی برزیل دعوت شد. او در جام های جهانی 1998 و 2002 در دو افتخار نایب قهرمانی و قهرمانی جهان سهیم بود.
اما کارلوس در اسپانیا دوران طلایی داشت. او 11 سال در مجموع برای این تیم 512 بازی انجام داد و در این بین موفق شد 65 بار گل زنی کند.
370 بازی وی در لالیگا منجر به 46 گلی شد که روبرتو به ثمر رساند. در سال 2005 این بازیکن پاسپورت اروپایی گرفت چون از آن زمان به بعد دیگر روبرتو بازیکنی از اتحادیه اروپا محسوب می شد و از فهرست بازیکنان خارجی باشگاه بیرون می آمد.
در ژانویه 2006 کارلوس به افتخاری دیگر رسید. در آن ماه او به عنوان بازیکنی غیراسپانیایی معرفی شد که با 330 بازی بیشترین بازی در رئال مادرید انجام داده است. در حال حاضر کارلوس سرمربی تیم الماس های دهلی در هند است.
هنگام حضور این ورزشکار در تهران به او گفت و گو نشستیم. او که خیلی خوش احلاق بود، سوال های ما را به خوبی جواب داد و البته حسابی باحوصله بود.
آقای کارلوس به ایران خوش آمدید. در بدو ورود شما اتفاق های جالبی افتاد...
بله، اتفاق های جالبی افتاد که برای من و سالگادو و دیگر بازیکنان عادی است.
اما کمی عصبی شدید...
چطور؟
چون رفتید اتاق سیگار سی آی پی و سیگار کشیدید؟
اوه، خب من سیگار می کشم و آن لحظه هوس کردم سیگار بکشم. خسته بودم و تازه از راه رسیده بودم.
پس عصبی نشده بودید؟
نه، اصلا عصبی نشده بودم.
از اقامت دو روزه ای که در ایران داشتید راضی بودید؟
به، راضی بودم. مردم ایران بسیار مهربان هستند و مهمان نواز. من از همه آن ها تشکر می کنم. خب من و سالگادو بیشتر از همه ایران ماندیم.
البته ادگار داویدز هم سه روز ایران بود...
پس او از ما بیشتر در ایران مانده است.
بیشتر پیراهن های برزیل را امضا کردید یا رئال مادرید؟
فکر کنم تعداد پیراهن های رئال مادرید بیشتر بود. البته برزیل هم در ایران طرفداران زیادی دارد؛ همان طور که در جهان دارد.
جام جهانی اخیر تلخ ترین جام جهانی تاریخ برای برزیلی ها بود، درست است؟
بله، قبول دارم، متاسفانه برزیل در نیمه نهایی عملکرد خوبی نداشت و آن نتیجه هفت بر یک اتفاق افتاد.
یک تراژدی واقعی بود، درست است؟
فراتر از فاجعه بود. من احساس می کردم خانواده ام را از دست داده ام. برای برزیل شب تلخی بود و روز پس از آن سیاه بود. برزیلی ها همه خجالت زده بودند. شاید همان روز بود که بازیکنان نسل جدید برزیل فهمیدند فوتبال در برزیل تا چه اندازه مهم است.
احتمالا باید مارکو اکتاویو سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ساحلی ایران را بشناسید، او که هم وطن شما هم هست می گفت در برزیل به دلیل این که استعدادها زیاد است، کار برای انتخاب سخت می شود و خیلی ها پشت درهای ورود به فوتبال ملی می مانند. حتی یک بار می گفت آن هایی که روی سکوها نشسته اند ممکن است بهتر از بازیکنان داخل زمین برزیل باشند...
بله کار سخت است و استعداد در برزیل زیاد است. همه از کنار ساحل گرفته تا داخل خانه ها فوتبال بازی می کنند. ما خودمان همیشه می گوییم که شاید روی سکوها کسی باشد که از بازیکنان داخل زمین بهتر بازی کند.
شما در بدو ورود به تهران گفته بودید که فوتبال ایران را دنبال می کنید. واقعا آن را دنبال می کنید؟
من در هند هستم و در فوتبال آسیا حضور دارم. علاوه بر این که فوتبال همه کشورهای جهان را پی گیری می کنم، ایران هم جزء کشورهایی است که فوتبالش را همیشه دنبال می کنم. در مقدماتی جام جهانی هم ایران و هند هم گروه هستند.
حضور در برنامه 90 چطور بود؟
خیلی خوب بود و مجری برنامه دوست داشتنی بود و با من شوخی می کرد و مرتب بی مو بودن مرا یادآوری می کرد. اسمش هم خیلی سخت بود.
می توانید تلفظ کنید؟
اسمش یادم نیست.
کلا به این زودی فراموش کردید؟
فراموش کردم.
عادل فردوسی پور...
همان عادل. ظاهرا دوست داشت من مو داشته باشم (می خندد) دوست ایرانی ام ناتان قبادی به من گفته بود که این برنامه 35 میلیبون بیننده دارد. اما خود مجری گفت که فکر می کند برنامه آن شب 20 میلیون بیننده داشت.
آن شب با سالگادو در استودیو عکس سلفی هم گرفتیم. از فضای برنامه خوشم آمد. وقتی مجری می گوید 20 میلیون بیننده یعنی این که برنامه خیلی پربیننده است.
البته برنامه 90 دوشنبه شب ها پخش می شود و آن شب پنجشنبه و درواقع شب غیرتخصصی بود که گفته 20 میلیون نفر...
برنامه حرفه ای بود و فکر نمی کردم که در ایران چنین برنامه ای ساخته شود. همه آن چه درباره من و میشل (سالگادو) در دوران فوتبال مان در رئال بود، به تصویر کشیدند و حتی روزی بازی های من در برزیل زوم کرده بودند. خوش به حالتان که چنین برنامه ای در ایران پخش می شود. در هند از این خبرها نیست.
قرار بود دیداری با رئیس فدراسیون فوتبال ایران داشته باشید؟
بله قرار بود که یک روز قبل از بازی به فدراسیون فوتبال برویم، اما رئیس فدراسیون فوتبال ایران قرار را از ساعت 11 به 15 موکول کرد.
میشل سالگادو هم گفت بهتر است نرویم، چون ما قرار را از مدت ها پیش فیکس کرده بودیم و قرار بود ساعت 14:30 همان روز کنفرانس مطبوعاتی باشد.
گفت و گو با روبرتو کارلوس درباره حضورش در ایران:فردوسی پور دوست داشت کله ام مو داشته باشد
ناراحت بودید؟
میشل ناراحت بود. هم کنفرانس و هم قرار فدراسیون را کنسل کرد. من هم تعجب کردم که فدراسیون ایران ساعت قرار را صبح روز قرار عوض کرد.
نگفتند چرا تاریخ را عوض کردند؟
بعدا گفتند که رئیس فدراسیون فوتبال به همراه همسرش به خرید رفته است (می زند زیر خنده)
برسیم به روز بازی، شما خیلی زود به ایران گل زدید.
وقتی دیوار دفاعی را می چیدند، دیدم که یک شکاف وجود دارد و توپ را به سمت همان شکاف شلیک کردم و وارد دروازه شد.
بازی در ورزشگاه آزادی چطور بود؟
راستش را بخواهید، وقتی وارد ورزشگاه آزادی شدم به یاد ورزشگاه های برزیل افتادم. فضایش خیلی شبیه به برزیل بود. البته ورزشگاه های قدیمی برزیل منظورم است.
البته ورزشگاه آزادی هم حدود 41 سال عمر دارد و برای خودش ورزشگاه پیری است...
ورزشگاه قشنگی بود. جمعیت خوبی هم برای بازی آمده بود، که من از ابراز محبت آن ها تشکر می کنم. خیلی به ما خوش گذشت.
طرفداران مقابل هتل هم آمدند...
خیابان را بند آورده بودند. اصلا نمی شد وارد خیابان شد. من از همه طرفدارانم تشکر می کنم و صفحه اینستاگرامم چه قبل از بازی و چه پس از آن هم اعلام کردم.
دوست دارید یک بار دیگر به ایران بیایید؟ مثلا به عنوان مربی.
باید پیشنهادی باشد که برای مربی گری به ایران بیایم. البته من از ایران خوشم آمد و امیدوارم فرصت باشد تا یک بار دیگر به ایران بیایم و این کشور زیبا را بگردم.
شما رکورد آلفردو دی استفانوی افسانه ای را هم شکسته اید...
بله، رکوردی که من در رئال به جا گذاشتم رکورد این بازیکن بزرگ و اسطوره ای بود. او رئیس افتخاری رئال مادرید بود.
دی استفانو به عنوان یک آرژانتینی 329 بازی برای رئال مادرید در لالیگا انجام داده بود؛ ولی من تازه در سال 2006 به رکورد 330 بازی رسیدم و در مجموع 512 بازی برای رئال انجام دادم.
شما رکوردهای دیگری هم دارید، مثلا این که جزو شش بازیکنی هستید که بیش از 100 بازی در جام لیگ قهرمانان اروپا انجام داده اند. فکر کنم در سال 1997 پس از رونالدوی برزیلی که هم وطنتان است، به عنوان بهترین بازیکن دنیا در رتبه دوم قرار گرفتید.
شما خیلی خوب از رکوردهای من باخبر هستید. رفته ای سراغ ویکی پدیای من؟ آره؟
بله، یا در سال 2004 به عنوان یکی از 125 بازیکن برتر دنیا که زنده هستند، شدید.
خوب است که فعلا زنده هستم.
این که به شما می گویند بهترین دفاع چپ تاریخ هستید، قبول دارید؟
همه کارشناسان فوتبال جهان در این باره نظرشان یکی نیست. هست؟
می گویند شما بهترین دفاع چپ تاریخ هستید. البته همه از گل شما به فرانسه از فاصله 35 متری هم می گویند که کات عجیبی برداشت و فابیان بارتز را مغلوب کرد.
این گل را چند وقت یک بار می بینم. در برنامه 90 هم پخش کردند.
لقب پادشاه شوت ها هم متعلق به شماست؟
در فوتبال پادشاه های زیادی هستند. طرفداران به من لطف دارند که چنین القابی را برای من انتخاب می کنند.
چرا زود تعویض شدید؟
دیگر من مثل قدیم نمی توانم 90 دقیقه بازی کنم. تعویض شدم و خواستم پیراهنم را به مردم بدهم که نگذاشتند و من به رختکن برگشتم. پیراهنم را امضا کردم و برای کار خیریه به مسئولان دادم. حالا که نگاه می کنم، می بینم خوب شد که پیراهن را به سمت تماشاگران پرت نکردم.
نکند به خاطر سیگار کشیدن است...
شاید این هم یکی از دلایل باشد (می خندد) البته من همیشه فوتبال بازی می کنم و همیشه هم سیگار می کشم.
دوست دارید روزی سرمربی تیم ملی ایران شوید؟
فعلا که کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی ایران است و کسی جرئت نمی کند جای او بیاید. باید پیشنهادی از طرف ایران به من بشود که من سرمربی شوم. ولی در کل دوست دارم در ایران فوتبال کار کنم.
این ماجرای پس گردنی که می گویند به شما زده اند درست است؟
نمی دانم این شایعات چطور درست می شوند. یک بار گفته اند من، یک بار گفته اند سالگادو. یک نفر می خواست من را بغل کند، محافظ ها او را به سمت خودشان کشیدند و دستش به پشت سر من خورد. به این که نمی گویند پس گردنی.
برای سالگادو هم همین اتفاق افتاد. همه طرفدارانمان این جا آمده بودند. آن ها عکس و امضا می خواستند، پس گردنی که نمی خواستند بزنند. آن ها عاشق ما هستند، دشمن ما که نیستند.
اخبار ورزشی - هفته نامه چلچراغ
ویدیو مرتبط :
کل کل جالب بین روبرتو کارلوس و عادل فردوسی پور !!!
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چطور زندگی که دوست دارم را داشته باشم درحالیکه خیلی ها در عذابند؟
تنها راهی که میتوانید واقعاً به دیگران کمک کنید این است که اول خودتان را قوی کنید
مشاور عزیز،من یک عقیدهای دارم: «برای نشر محبت و کمک به مردم، باید با سختیهای آنها من هم عذاب بکشم.»
من فکر میکنم که با این عذاب کشیدن میتوانم حس آنها را تجربه کرده و درنتیجه با آنها ارتباط برقرار کنم. اگر من سالم و ثروتمند باشم و خوشبخت زندگی کنم نمیتوانم با انسانهایی که در سختی و عذابند ارتباط برقرار کرده و آنها از من متنفر خواهند شد.
چطور میشود در شادی، رفاه و لذت زندگی کرد و درعین حال برای آنها که زندگی سختی دارند، قلبی گشاده داشت؟
جواب:
دوست عزیز،من احساسات شما را درک میکنم. من هم قبلاً همینطور فکر میکردم و مطمئنم بقیه هم همینطور هستند. اما باید این مسئله را حل کنی چون این سیستم عقیدتی نه تنها جلوی موفقیت، خوشبختی و لذت شما را در زندگی میگیرد، بلکه آنقدر ضعیفتان میکند که نمیتوانید به هیچکس کمک کنید.
بله. درست است. انتخاب شما برای کوچک کردن خودتان برای اینکه بتوانید به دیگران کمک کنید نتیجه عکس میدهد. چرا؟ چون…
رنج + رنج = رنج بیشتر
آلبرت انیشتین گفته است، «هیچ مشکلی را نمیتوان از همان سطح هوشیاری که آن را ایجاد کرده است، حل کرد.» و حق با اوست. دلسوزی کردن برای دیگران، رنج کشیدن پا به پای آنها، هوشیاری فرد در حال رنج را بالا نمیبرد و هیچ کمکی هم به او نمیکند.
میبینید، همه ما در یک سطح خاص ارتعاش داریم. هرچه بیشتر رشد میکنیم، اعتقاداتمان تغییر کرده و کمکم میفهمیم که چه کسی هستیم و سطح این ارتعاشات بالاتر میرود. و دو نفر با سطح ارتعاش متفاوت نمیتوانند برای مدتی طولانی در یک جا بمانند، مگر اینکه یکی از این چهار اتفاق بیفتد:
۱- کسی که سطح ارتعاش بالاتری دارد، سطح خود را پایین بیاورد.
۲- کسی که سطح ارتعاش پایینتری دارد، سطح خود را بالا ببرد.
۳- ترکیبی از ۱ و ۲
۴- دو نفر چون تمایلی به تغییر ندارند، از هم جدا شوند.
داستانی هست که این موضوع را بیشتر توضیح میدهد:
تجسم کنید که در جنگل در حال قدم زدن هستید و صدای فریاد کسی را میشنوید که کمک میخواهد. دنبال صدا را میگیرید و به مردی میرسید که در گودالی عمیق افتاده است و هیچ راهی برای بیرون آمدن ندارد.
حالا، تصور کنید که میخواهید به این مرد کمک کنید. چطور این کار را میکنید؟ میتوانید شما هم داخل چاه بپرید. آنوقت او یک همراه خواهد داشت و میتوانید با هم عذاب بکشید.
اما آیا این روش به او کمک میکند؟ تنها راهی که میتوانید واقعاً حمایتش کنید این است که کمکش کنید از آن گودال بیرون بیاید.
اعتقادات منفی خود را تغییر دهید
کمک کردن به دیگران با کمک کردن به خودتان شروع میشود
تنها راهی که میتوانید واقعاً به دیگران کمک کنید این است که اول خودتان را قوی کنید. اگر بتوانید خودتان را از رنج و عذاب بیرون کشیده و به زندگی شاد و پر از عشق و فراوانی برسانید، آنوقت نشان میدهید که این کار شدنی است. با این کار به آنها انرژی داده و میتوانید نمونهای از فردی پرقدرت باشید که میتواند زندگی فوقالعاده داشته باشد.
آدمهای بدبخت به آدمهای دیگری که خودشان را باور ندارند نیازی ندارند چون هم خودشان و هم اطرافیانشان اینطور هستند.
اما آیا آنها به محبت و دلسوزی نیاز دارند؟ بله، مطمئناً. و اینجاست که رنج و عذابهای قدیمتان میتواند به کمکتان بیاید. چون درک میکنید که رنج کشیدن چه حسی دارد و میتوانید عمیقاً با آنها همدردی کنید.
اما میتوانید تجسم کنید که از رنج و عذاب رها شده، شاد و خوشبختند. و چه این تصویرها را با آنها درمیان بگذارید یا نگذارید، کمکشان خواهد کرد.
آیا کسانیکه رنج میکشند به حمایت نیاز دارند؟ شاید، برای مدتی. میبینید که دنیای ما قربانیهایی دارد (کسانیکه از توانایی خود برای تغییر دنیا بیخبرند). و قربانیها به کمک نیاز دارند.
همه آدمها برای این حقیقت که «ما واقعیت خودمان را میسازیم» آمادگی ندارند. گاهیاوقات لازم است قبل از اینکه این افراد قدرت پیدا کنند، از آنها حمایت شود، به آنها غذا، خانه، لباس و آموزش داده شود. اما این دلیل نمیشود که شما هم تا زمانیکه آنها عذاب میکشند، عذاب بکشید.
هیچکس دوست ندارد حس کند ناتوان و ضعیف است. به همین دلیل نباید طوری با آنها رفتار کنید که حس بدبختی پیدا کنند.
باور اینکه تا وقتی همه انسانهای روی زمین از عذاب و ناراحتی آزاد شوند شما هم نمیتوانید زندگی شاد، موفق و خوشبخت داشته باشید، واقعاً حس بدبختی ایجاد میکند.
یادتان باشد که شما نمیتوانید اوضاع جهان را کنترل کنید. فقط به اندازهای دیگران را دوست داشته باشید که به آنها اجازه دهید انتخابهای خودشان را داشته باشند. و در عین حال…
این اعتقاداتتان را تغییر دهید
این تفکرات به خودی خود از بین نمیروند چون همانطور که گفتم درست نیستند، حتی اگر همه دنیا به آن اعتقاد داشته باشند و شما بخواهید طور دیگری فکر کنید.
اگر اعتقاداتی منفی از زندگی که میخواهید داشته باشید در ذهنتان نگه دارید، برای اینکه آزاد شوید و بتوانید زندگی فوقالعاده داشته باشید، باید این اعتقادات را تغییر دهید. این افکار و اعتقادات میتواند اینها باشد:
آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، نمیتوانند زندگی که دوست دارند را برای خود بسازند.
آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، میتوانند زندگی که دوست دارند را برای خود بسازند.
رنج کشیدن با آنهایی که در رنج و بدبختی هستند، برای نشان دادن حمایتتان کمکشان میکند.
نشان دادن راهی برای رها شدن از آن موقعیت به افرادی که در رنج و عذابند، برای نشان دادن حمایتتان کمکشان میکند.
بزرگترین هدیهای که میتوانم به افراد بدبخت بدهم این است که با آنها رنج بکشم.
بزرگترین هدیهای که میتوانم به افراد بدبخت بدهم این است که خوشبختی آنها را تجسم کنم.
برای اینکه بتوانم با افراد بدبخت ارتباط برقرار کنم باید در یک سطح ارتعاش با آنها باشم.
برای اینکه بتوانم با افراد بدبخت ارتباط برقرار کنم باید برایشان احساس دلسوزی داشته باشم.
وقتی من موفق باشم، آنهایی که موفق نیستند بخاطر چیزی که من دارم و آنها ندارند از من متنفر خواهند شد.
وقتی من موفق باشم، آنهایی که موفق نیستند برای اینکه بتوانند مثل من شوند انرژی میگیرند.
خوشبختانه همه اعتقادات را میتوان تغییر داد. و وقتی اینکار را بکنید، احساس آزادی خواهید کرد که بتوانید موفقیت همه دنیا را به دست آورید و در عین حال برای همنوعانتان احساس محبت و دلسوزی داشته باشید.
و وقتی این موفقیت را ساختید، ارتعاش موفقیت شما به فرد دیگری که برای این تغییر و کسب موفقیت آماده است، کمک میکند. آن فرد هم به فرد دیگر و این جریان همینطور ادامه پیدا میکند تا جاییکه همه انسانهای روی زمین، سالم، شاد و خوشبخت شوند.
حالا که میتوانیم اینکار را بکنیم، چرا نکنیم؟
منبع:مردمان