اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

نگاهی متفاوت به عاشورا و ریشه های آن


آیا واقعه عاشورا، معلول تعارضات قومى و قبیله اى و نتیجه خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ هاى بدر و احد و ... بوده است؛ همان گونه كه یزید در هنگام ورود اسیران، به این موضوع اشاره كرد؟ و یا انحراف از سنت ابوبكر و عمر - در زمان عثمان - باعث قیام امام حسین علیه السلام شد؟

جام جم آنلاین: در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید كه در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منكر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى كند.

آیا واقعه عاشورا، معلول تعارضات قومى و قبیله اى و نتیجه خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ هاى بدر و احد و ... بوده است؛ همان گونه كه یزید در هنگام ورود اسیران، به این موضوع اشاره كرد؟ و یا انحراف از سنت ابوبكر و عمر - در زمان عثمان - باعث قیام امام حسین علیه السلام شد؟

در ریشه یابى حوادث واقعه عاشورا و تحلیل آن، نباید تنها به شعرى كه یزید از قول شاعر بنى خندف - كه در جاهلیت با خزرجیان درگیر بودند - خواند، استناد كرد؛ بلكه باید آن را در بستر تاریخى خود و با توجه به بررسى اهداف قیام، از زبان امام علیه السلام و نیز انگیزه هاى رویارویى یزید با آن تحلیل كرد.

در آغاز باید به این نكته توجه داشت كه جنگ هاى میان پیامبر صلى الله علیه وآله و مشركان قریش را به هیچ وجه نمى توان جنگ هاى قبیله اى به حساب آورد؛ زیرا هم پیامبر صلى الله علیه وآله و هم مردم مكه، هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند و در هیچ سند تاریخى - اعم از اشعار، گفته ها و نقل حوادث این جنگ ها - سخنى كه از آن بوى قبیله گرى استشمام شود، شنیده نشده است.

این كه از این جنگ ها، با عنوان خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله یاد كنیم، به هیچ وجه از نظر تاریخى صحیح نیست؛ زیرا اگر تقابل مشركان قریش با پیامبر صلى الله علیه وآله را در تاریخ بررسى كنیم، مشاهده مى كنیم كه این قریشیان بودند كه با قساوت تمام، در مقابل پیامبر صلى الله علیه وآله ایستادند و با شكنجه یاران آن حضرت و به شهادت رساندن شخصیت هایى همچون یاسر و سمیه و تحت فشار قرار دادن پیامبر صلى الله علیه وآله در شعب ابى طالب و نیز اقدام به قتل آن حضرت، خشونت را به بالاترین درجه خود رسانیدند.

كشته شدن تعدادى از بزرگان قریش و به ویژه خویشان نزدیك معاویه و یزید در جنگ هاى بدر و احد، طبق قوانین جنگ صورت گرفت؛ زیرا آنان به میدان آمده، مبارز طلبیدند و بالاخره مبارز مسلمانى همچون حضرت على علیه السلام یا باید بكشد و یا كشته شود و كشتن در جنگ، به هیچ عنوان، خشونت محسوب نمى شود.

علاوه بر این، اگر نگاهى به برخورد پیامبر صلى الله علیه وآله با قریشیان و به ویژه بنى امیه بیفكنیم، آن را سر تا سر عطوفت و مهربانى و گذشت و بزرگوارى مى بینیم تا آن جا كه در هنگام فتح مكه، پیامبر صلى الله علیه وآله به شدت در مقابل سعد، صحابى بزرگوار خود كه آن روز را روز جنگ و خشونت معرفى مى كرد، ایستادگى كرد و آن روز را به عنوان «یوم الرحمه؛ روز رحمت و عطوفت»، معرفى كرد و در هنگام فتح مكه، خانه ابوسفیان، دشمن دیرین خود را خانه امن معرفى كرد و به دنبال تسخیر مكه، همه مكیان را بخشید و آنها را «طلقا» یعنى آزاد شدگان نامید و پس از آن، در جنگى كه قریشیان به همراه پیامبرصلى الله علیه وآله شركت كرده بودند، براى آنان سهم بیشترى از غنایم قرار داد و سرانجام در سال هاى پایانى عمر خود، ابوسفیان را به عنوان عامل جمع آورى صدقات نجران برگزید.

پس از وفات پیامبر صلى الله علیه وآله نیز سخنى از تعارضات قومى نمى بینیم و این مسئله چنان كم رنگ است كه ابوسفیان پس از ماجراى سقیفه، نزد حضرت على علیه السلام آمده و از این كه ابوبكر - از قبیله ضعیف تمیم - حكومت را در دست گرفته، ابراز گلایه كرد و براى سرنگونى ابوبكر، به حضرت على علیه السلام پیشنهاد همكارى داد كه البته مورد پذیرش حضرت علیه السلام قرار نگرفت.

اگر بخواهیم نمودى از این تعارضات را ببینیم، باید آن را در جنگ صفین مشاهده مى كردیم؛ در حالى كه در این جنگ كه میان على بن ابى طالب علیه السلام، قاتل خویشان معاویه و معاویه بن ابوسفیان روى داد، كوچك ترین اشاره اى به این تعارضات نشده است.

فشار یزید به امام حسین علیه السلام براى بیعت كردن نیز به هیچ وجه رنگ و بوى قبیله اى نداشت؛ زیرا كه این فشار، همزمان از سوى یزید بر عبدالله بن زبیر (از طایفه بنى اسد) و عبدالله بن عمر (از قبیله بنى عدى) نیز وارد شد و بعدها ابن زبیر نیز قیام مسلحانه اى علیه یزید بر پا كرد.

همچنین در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید كه در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منكر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى كند.

همچنین در رجزهاى واقعه عاشورا كه از سوى طرفین نبرد خوانده شده نیز هیچ اشاره اى به تعارضات قومى نشده است.

و به جز شعر یزید، در هیچ موردى پس از واقعه عاشورا، شعر یا سخنى كه دلالت بر وجود تعارضات قومى در وقوع نبرد عاشورا را داشته باشد، مشاهده نشده است.

بنابراین، بسیار سخیفانه است كه اهداف عالى نهضت عاشورا را كه در كلمات امام حسین علیه السلام و نیز در گزارش هاى تاریخى بیان شده، نادیده گرفته، تنها آن را با امرى موهوم، همچون تعارضات قومى و قبیله اى تحلیل نماییم.

اما ساده لوحانه است كه به دنبال ریشه یابى زمینه تاریخى قیام امام حسین علیه السلام در زمان عثمان باشیم؛ بلكه باید ریشه آن را در سقیفه جست وجو كنیم و این سخن ابن عباس را با جان و دل باور كنیم كه گفت: «قتل الحسین یوم الاثنین؛ امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه كشته شد»؛ دوشنبه اى كه پیامبر صلى الله علیه وآله وفات یافت و سقیفه تشكیل شد؛ زیرا كه آن زمان، انحراف از سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله و دستورات آن حضرت صلى الله علیه وآله، همچون تمسك به قرآن و عترت (ثقلین) و سفارش به ولایت حضرت على علیه السلام هویدا گشت.

اگر براى شخص معاویه و نیز خاندان بنى امیه، نقش محورى در پدید آمدن حادثه عاشورا قائل باشیم، باید بدانیم كه نقطه آغازین قدرت گرفتن اینان، نه در زمان عثمان، بلكه در زمان ابوبكر بود؛ زیرا پس از آن كه چند روز بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله، ابوسفیان از نجران بازگشت و جریانات سیاسى خلافت را مشاهده كرد، در صدد فتنه انگیزى علیه حكومت ابوبكر برآمد و در این راه، قصد استفاده ابزارى از حضرت على علیه السلام را داشت و آن حضرت علیه السلام دست رد بر سینه او زد؛ اما همین فعالیت كافى بود تا حكومت، پى به خطر ابوسفیان برده، براى همراهى او تدابیرى بیندیشد.

اولین تدبیر، بخشیدن سهم عظیمى از صدقات نجران به او بود و در دومین گام، فرزند او یزید را فرمانده سپاه بزرگ شام كردند؛ در حالى كه اصحاب بزرگى همچون عمار، مقداد، سلمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و ... را در مدینه بیكار نگه داشته بودند. پس از در گذشت یزید، از سوى عمر، برادرش معاویه به فرماندهى سپاه شام منصوب شد و در حالى كه عمر انواع سخت گیرى ها را نسبت به فرماندارانش اعمال مى كرد، از خطاهاى بزرگ او درمى گذشت و همین معاویه در زمان عمر موفق شد كه در شام براى خود حكومتى شاهانه برپا كند و با توجیهاتى واهى، از خشم خلیفه در امان بماند.

بله، نمى توان انكار كرد كه در زمان عثمان كه بنى امیه بر همه اركان حكومت مسلط شده بودند، معاویه نیز به صورت حاكمى مطلق درآمده بوده. با پیش آمدن ماجراى شورش مردم علیه عثمان، وى به این نتیجه رسید كه در صورت كشته شدن عثمان، مى تواند بهترین بهره بردارى ها را از قتل او بكند؛ از این رو، در ارسال سپاه درخواستى از سوى عثمان، سهل انگارى كرد تا آن هنگام كه عثمان كشته شد.

 پس از قتل عثمان، معاویه به عنوان خون خواهى عثمان در مقابل حضرت على علیه السلام قرار گرفت و با او به جنگ پرداخت و پس از شهادت حضرت على علیه السلام، و پیروزى معاویه در مقابل امام حسن علیه السلام، او به صورت حاكم تمامى مسلمانان در آمد و حكومت خود را چنان تثبیت شده دید كه بر خلاف سنت پیامبر صلى الله علیه وآله و همه خلفاى پیشین به فكر جانشین كردن فرزند فاسق، فاجر و بى تجربه خود (یزید) برآمد كه او عامل قیام امام حسین علیه السلام گشت.

نباید از نظر دور داشت كه اگر معاویه قبل از عثمان در شام ریشه ندوانیده بود و نمى توانست مشروعیت حكومت خود را از عمر كسب كند، به هیچ وجه نمى توانست در مقابل حضرت على علیه السلام قد علم كند؛ چنانچه دیگر افراد خاندان بنى امیه كه از سوى عثمان به فرماندارى استان هاى مختلف گماشته شده بودند، نتوانستند در هنگام عزل به وسیله حضرت على علیه السلام، در مقابل وى مقاومت كنند.


ویدیو مرتبط :
نگاهی به ریشه های تخریب بارگاه ائمه اطهار(ع) توسط وهابیون-5

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نگاهی متفاوت به سفر 48 ساعته



رئیس جمهور در آخرین ساعات حضور خود در لبنان به بنت جبیل در جنوبی ترین نقطه این کشور رفت،روستایی که هزینه بازسازی آنرا دولت قطر داد است،او در مسیر خود از صور تا بنت جبیل،از چند متری سیم خاردارهای مرز لبنان و فلسطین اشغالی عبور کرد در حالیکه شیشه را پایین داده بود و به دقت آن سوی مرز را نگاه می کرد،در حالیکه دوربین های مراقبت مرزی اسراییل و هلیکوپترهای اشغالگران داشتند اتومبیل حامل احمدی نژاد را دنبال می کردند.

 

او در کنار مرز بود و فقط چند متر با دشمن بزرگش فاصله داشت.احمدی نژاد وارد ورزشگاه بنت جبیل شد.هزاران نفر از مردم در داخل و خارج این ورزشگاه منتظر دیدنش بودند.

رئیس جمهور پس از سلام به این مردم و در سخنرانی خویش اعلام کرد که اسراییل رفتنی است و صهیونیست ها باید به خانه های اصلی خویش بازگردند.

همه دوستداران،منتقدان و حتی کسانی که از سایه احمدی نژاد هم بدشان می آید باید یک واقعیت را بپذیرند و آن واقعیت چیزی جز مبدل شدن این مرد به یکی از رموز مقاومت در خاورمیانه نیست.این واقعیت را من به عنوان یک ایرانی ساکن بیروت در سفر رئیس جمهور به لبنان با چشمان خود دیدم.

ابو ابراهیم یکی از بازاریان قدیمی اینجا می گوید نجاد بسیار شبیه عبدالناصر است،تواضع رئیس جمهور شما مرا به یاد او می اندازد.

رهام یک دختر فلسطینی و دانشجوی دانشگاه عربی بیروت است.او با حسرت می گفت که ای کاش ما فلسطینی ها نیز چنین رهبری داشتیم.اینها بخشی از احساسات مردمی نسبت به شخصیت رئیس جمهور ایران بود.

بی تردید با خواندن این سطور عده ای بگویند محبوبیت احمدی نژاد بخاطر کمک های ایران است و اگر رئیس جمهور ایران برای آنها نفعی نداشت چنین احساسی هم وجود نداشت از طرف دیگر این محبوبیت برای مردم ایران،آب و نان نمی شود!

بله!یکی از دلایلی که مردم اینجا،ایران و رئیس جمهور ایران را دوست دارند کمک های مادی و معنوی است که جمهوری اسلامی در این همه سال به آنها کرده است.آنها ایران را دوست دوران سختی شان می دانند.

اما پرسش این است که آنان برای منافع ایران چه کرده اند؟مگر نه این است که کشورمان امروز در برابر انواع فشارها و تهدیدات قرار دارد،آیا آنها نیز به ما وفادارند و یا وفادار باقی خواهند ماند؟آیا در برابر هزینه ای که ایران می کند دستاوردی نیز بدست آورده است؟قطعا در برابر پرسش های صریح باید پاسخ های شفاف و روشن داد.عقلانیت سیاسی حکم می کند که این کمک ها،منطقی و در راستای منافع ملی ایران و ایرانی نیز باشد.

جنگ سال 2006 لبنان و جنگ سال 2008 غزه را بخاطر می آورید.جنگی که به اعتراف خود اسراییل،ارتش این کشور نتوانست موفق شود.گزارش وینوگراد و گزارش گلدستون به صراحت به این مساله اشاره می کند.دشمنان ایران در منطقه،این دو جنگ را درگیری های نیابتی اسراییل با ایران می دانستند.آنها می گویند برای شکار یک گربه نمی توان بطور مستقیم سراغ سر آن رفت چون بسیار خطرناک است.نباید سعی کرد در گوشه یک دیوار او را به دام انداخت چون تبدیل به یک ببر می شود،برای گرفتن یک گربه باید به سراغ دم او رفت!

احمدی نژاد با حضور در بنت جبیل یک پیام آشکار به اسراییل داشت.او می خواست به اسراییل بگوید که اینجا مرز استراتژیک ایران با شما است و اگر بخواهید حماقتی علیه تاسیسات اتمی ما بکنید مطمئن باشید که ایران بالای سر شماست و می تواند از اینجا پاسخ شما را بدهد.

به مخاطب ایرانی می گویم چه کسی هزینه مادی و معنوی پاسخ نیابتی ایران را می دهد؟همین مردم!کاری که در تابستان 2006 و زمستان 2008 کردند.

من پس از جنگ 33 روزه اینجا بودم.نشنیدم کسی از مردم مناطق جنگ زده به من بگوید ما این همه ویرانی و کشته و زخمی و معلول را به خاطر شما تحمل کردیم!

پس از اینکه رئیس جمهور از لبنان بازگشت ، ایران از درخواست اتحادیه اروپا را برای آغاز مذاکرات هسته ای استقبال کرد.بیایید نگاهی اجمالی به وضعیت ایران و امریکا در این مذاکرات بیندازیم: اوباما به تازگی از شکست مذاکرات صلح اسراییلی-فلسطینی بازگشته و نتوانسته با به نتیجه رساندن این مذاکرات حلقه محاصره را علیه تهران تنگ تر کند در طرف مقابل احمدی نژاد با حضور در جنوب لبنان،مرزهای استراتژیک ایران را به حریف یادآوری کرده است.

در عراق نیز که مالکی ماندگار شده است.ایران توانست نظر مساعد سوریه و ترکیه را برای ماندن مالکی جلب کند،امریکا نیز این توافق را تایید کرده در حالیکه دست های عربستان کاملا خالی مانده است.بنابراین ایران در حال حاضر توانسته محاصره عربی که ریاض آنرا مدیریت می کرد را بشکند واقعیتی که دولت مصر بخوبی متوجه این ماجرا شده است.

منابع مطلع می گویند که در پشت پرده اتفاقات جدی میان تهران و قاهره در حال رخ دادن است.مساله خیلی مهمتر و جدی تر از خط هوایی است و احتمالا به آینده حکومت مصر مربوط می شود!

احمدی نژاد با این سفر به واقع تاریخی،مرزهای استراتژیک ایران را ترسیم کرد تا سایه تهدید از سر تاسیسات اتمی مان محو شود و تیم مذاکره کننده با یک موضع قوی به سراغ دور نهایی مذاکرات هسته ای برود.من در لبنان این مرز را کاملا لمس می کنم.../عصرایران ؛ حمیدرضا مهاجر/ بیروت