اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

مادر شهید، قاتل فرزندش را بخشید


مرد اعدامی سرانجام از كابوس اعدام نجات پیدا كرد. به او گفتند كه خانواده مقتول رضایت داده‌اند و قرار نیست قصاص شود. تا قبل از اعلام رضایت، كابوس اعدام خواب و خوراك را از علی گرفته بود.

روزنامه اعتماد: مرد اعدامی سرانجام از كابوس اعدام نجات پیدا كرد. به او گفتند كه خانواده مقتول رضایت داده‌اند و قرار نیست قصاص شود. تا قبل از اعلام رضایت، كابوس اعدام خواب و خوراك را از علی گرفته بود.

خانواد‌ه‌اش هم دست كمی از او نداشتند و با هر زنگ تلفن وحشت‌زده از جایشان می‌پریدند و منتظر بودند كسی از پشت خط به آنها بگوید كه وقتش رسیده و باید برای اجرای حكم اعدام به زندان بیایند. اما ماه رمضان امسال ناگهان ورق برگشت و خانواده مقتول رضایت خودشان را اعلام كردند و مرد اعدامی بالاخره از چوبه ‌دار نجات پیدا كرد. اما چرا او دست به جنایت زده بود؟ همه‌چیز به 10 سال پیش برمی‌گردد.

آن شب آبستن حادثه دردناكی بود. حادثه‌یی برای علیرضا كه نان‌آور خانه‌اش بود و پدر دو بچه. چون یكی از همكارانش تصمیم گرفته بود او را به قتل برساند تا رازش را فاش نكند؛ رازی كه اگر فاش می‌شد، او را سال‌های سال پشت میله‌های زندان می‌انداخت.

وسوسه شیطانی

علیرضا و علی هردو كارمند بانك بودند و در یكی از روستاهای استان گلستان زندگی می‌كردند. همه‌چیز از زمانی شروع شد كه علی از موقعیتش در بانك سوءاستفاده كرد و تصمیم گرفت كارهای غیرقانونی انجام بدهد. مهران سوخته سرایی، شوهرخواهر علیرضا در مورد ماجرای این دو دوست می‌گوید: «وقتی علیرضا فهمید كه علی كارهای خلاف انجام می‌دهد، نصیحتش كرد و دوستانه از او خواست دست از این كارها بردارد و با شرافت زندگی‌كند. اما گوش علی به این حرف‌ها بدهكار نبود و همچنان كار خودش را می‌كرد. علیرضا وقتی دید او توجهی به هشدارهایش نمی‌كند، تهدیدش كرد اگر دست از كارهایش برندارد موضوع را فاش خواهد كرد.»

اما علی نمی‌خواست این اتفاق بیفتد و می‌خواست به هرترتیب كه شده جلوی او را بگیرد و ساكتش كند. نقشه‌یی كشید و آن را با برادرش درمیان گذاشت. بعد با علیرضا تماس گرفت و به او گفت ساعت 8 شب به خانه‌اش بیاید. نزدیك ساعت 8 مرد جوان آماده شد تا به دیدن همكارش برود. غافل از اینكه مرگ به انتظار او نشسته بود. علیرضا قبل از اینكه به خانه علی برود، همسر و دو بچه‌اش را به خانه پدری‌اش برد و به آنها گفت كه به خانه علی می‌رود و تا سفره را پهن كنند، به خانه برمی‌گردد. شوهرخواهر علیرضا ادامه می‌دهد: «وقتی علیرضا وارد خانه شد، علی با او صحبت و سعی كرد او را متقاعد كند كه چیزی به كسی نگوید اما علیرضا كه جوان خوب و درستكاری بود، زیر بار حرف‌های علی نرفت. وقتی دید صحبت‌هایش روی علیرضا هیچ تاثیری ندارد، به زور متوسل شد و همراه برادرش كه در خانه بودند، با او درگیر شدند تا مرد جوان را با ضربات چاقو از پا دربیاورند. اما با اینكه دو نفر بودند حریف علیرضا نشدند و نتوانستند كاری از پیش ببرند. علی كه می‌خواست كار را همان شب یكسره كند، اسلحه شكاری دایی‌اش را آورد. او از قبل به خانه دایی‌اش رفته و بدون اطلاع او اسلحه‌اش را گرفته بود. بعد از اینكه دومرد نتوانستند علیرضا را با چاقو بزنند، علی لوله اسلحه را به سمت علیرضا نشانه رفت و گلوله‌یی به پهلوی او شلیك كرد. مرد جوان فریادی از سر درد كشید و نقش زمین شد. پس از آن دو مرد چراغ‌های خانه را خاموش كرده و پا به فرار گذاشتند.

شلیك گلوله

آن طور كه شوهر خواهر علیرضا توضیح می‌دهد، صدای شلیك گلوله به حدی بود كه مردم روستا فكر كردند كپسول گاز منفجر شده و هراسان به اطراف نگاه می‌كردند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. در خانه علی باز بود. همسایه‌ها وقتی وارد خانه شدند و چراغ‌ها را روشن كردند، علیرضا را دیدند كه روی زمین افتاده و خون از پهلویش جاری بود. او در ادامه می‌گوید: «علیرضا زنده بود و هنوز نفس می‌كشید. مردم او را به سرعت سوار ماشین كردند تا به بیمارستان برسانند اما شدت جراحت به حدی بود كه دوام نیاورد و درمیانه راه تمام كرد.»

او باید اعدام شود

قاتل كه پس از جنایت به جنگل‌های اطراف گریخته و پنهان شده بود، پس ازگذشت چند روز با یكی از اقوامش تماس گرفت و از اوخواست تا راه چاره‌یی پیش پایش بگذارد. فامیلش از او خواست تا به كلانتری برود و همه‌چیز را اعتراف كند. علی كه می‌دید راه فراری ندارد به كلانتری رفت و خودش را معرفی كرد. همه از ماجرای جنایت باخبر شده بودند و منتظر واكنش خانواده علیرضا بودند تا ببینند چه تصمیمی در مورد قاتل او می‌گیرند. روز محاكمه از راه رسید. علی اما حرفی برای گفتن در دادگاه نداشت. وقتی پدر علیرضا با چشمانی گریان و پشتی تكیده از او پرسید كه چرا پسرم را كشتی؟ فقط گفت اشتباه كردم اما این اشتباه، اشتباهی نبود كه قابل جبران باشد. او جان گرفته بود و به تقاص كاری كه انجام داده بود، جانش باید گرفته می‌شد. تقاضای خانواده علیرضا از دادگاه هم همین بود. علی باید اعدام می‌شد.

آنها بزرگوار بودند

خانواده قاتل هم حال و روز خوبی نداشتند و بین اهالی ده كه همه همدیگر را می‌شناختند، شرمنده و ناراحت بودند. خواهر او می‌گوید: «ما رابطه نزدیكی با خانواده مقتول داشتیم. آنقدر نزدیك كه به مادرشان عمه می‌گفتیم. با اینكه پسرشان كشته شده بود، اما مادرشان هرگز به ما بی‌احترامی نكرد و هر موقع سلام دادیم، آن را بی‌جواب نگذاشت. سال‌های خیلی بدی بود. تا قبل از اینكه رضایت بدهند، مدام احساس خطر می‌كردیم و منتظر خبربد بودیم. از وقتی این اتفاق افتاده، حال و روز خوبی ندارم و ناراحتی اعصاب گرفته‌ام و به همین خاطر 10 سال است كه داروی اعصاب مصرف می‌كنم.»

شوهرخواهر علیرضا می‌گوید: «به پدر همسرم گفتم شما اگر بخواهید قاتل را قصاص كنید، این دیگر زندگی نمی‌شود. از او بگذرید.» اما حرف پدر علیرضا و بقیه اعضای خانواده همچنان یكی بود؛ قصاص.

یك اشتباه را نباید دو بار تكرار كرد

10 سال پس از وقوع جنایت بالاخره اعضای خانواده علیرضا با پادرمیانی بزرگ‌ترهای فامیل و روستا تصمیم گرفتند از قصاص قاتل بگذرند و به احترام ماه رمضان گذشت كنند. مادر پیر علیرضا كه مادر شهید هم هست، می‌گوید: «ما به خاطر رضای خدا قاتل را قصاص نكردیم. شوهرم قبل از فوتش رضایتش را اعلام كرده و گفته بود اشتباهی كه قاتل تكرار كرده است را من نمی‌خواهم دوباره تكرار كنم و برای همین می‌خواهم رضایتم را اعلام كنم.» وی در پایان می‌گوید:

«به نظر من كشتن و قصاص كردن ممكن است در لحظه و برای مدتی كوتاه انسان را آرام كند اما به نظر من بهتر است گذشت كرد و به كسانی كه به نحوی با این مساله درگیر هستند، توصیه می‌كنم تا می‌توانند گذشت داشته باشند. همین چند وقت پیش بنده خدایی اعدام شد، اما حالا كسی كه قاتل را قصاص كرده، ناراحتی اعصاب گرفته است.»


ویدیو مرتبط :
پدری كه قاتل فرزندش را بخشید......

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

مصاحبه گاردین با مادر ایرانی که قاتل فرزندش را بخشید



اخبار ,اخبار اجتماعی ,مصاحبه گاردین با مادر ایرانی که قاتل فرزندش را بخشید

 

اخبار اجتماعی - مصاحبه گاردین با مادر ایرانی که قاتل فرزندش را بخشید

چندین روز پیش از ‌قصاص، عبدالله به خوابم آمد و از من خواست ‌قاتلش را ببخشم، ولی ‌نتوانستم خودم را قانع کنم که او را ببخشم؛ اما دقیقا دو روز پیش از اعدام قاتل، بار دیگر عبدالله به خوابم آمد، ولی این بار با من صحبتی نکرد و درخواست من برای صحبت را رد کرد.

سامره علی‌نژاد، مادری است که اکنون دیگر آنقدر مشهور شده است که رسانه‌های خارجی برای مصاحبه با وی وقت بگیرند. علی‌نژاد مادری است که قاتل فرزندش را ‌بالای چوبه دار بخشید و به او عمر‌ دوباره‌‌ داد.

روزنامه گاردین انگلیس از جمله روزنامه‌های خارجی است که به سراغ او رفته و درباره رفتارش در قبال بخشش قاتل فرزندش صحبت کرده است.

به گزارش «تابناک»، وی به این روزنامه می‌گوید، نخستین بار خواب دیده‌ که قاتل فرزندش را بخشیده است، ولی تأکید می‌کند که نمی‌خواسته به این خواب اعتنا کند.

فرزند وی عبدالله حسین‌زاده در سال ۲۰۰۷ در یک نزاع خیابانی کشته می‌شود. وی در هنگام مرگ، هجده سال‌ داشته و قاتلش مشخص است؛ بلال. فردی که هر روز‌ به قصاص نزدیک‌تر می‌شود؛ اما هر چه به روز قصاص نزدیک‌تر می‌شده، عبدالله بیشتر به خواب مادر آمده و از وی خواسته که قاتل را بیخشد.

سامره به گاردین می‌گوید:
وی که ‌تلفنی با گاردین صحبت کرده می‌گوید: تا لحظه‌ای که طناب را از گردن بلال برداشتم، تصمیمی از پیش نگرفته بودم؛ تصمیمی که در ‌‌نهایت دل میلیون‌ها ایرانی و غیر ایرانی را با وی و کارش همراه کرد.

همسر سامره که قانونا می‌توانست قاتل را ببخشاید، اختیار را به همسرش واگذار کرده بود. عبدالغنی، پدر مقتول فقط به سامره توصیه کرده بود که تنها خدا را ببین و اتفاقی که قرار است رخ دهد. در روز قصاص هم وی به همسرش گفته بود، تو رنج زیادی کشیده‌ای و حرف نهایی، حرف توست. هر چه تو بگویی.

سامره اما پس از بخشش می‌گوید، مادر بلال گویی دو بال برای پرواز به او داده بودند؛ مادری که اکنون می‌گوید او نیز خوشحال است که مردم را با این تصمیمش خوشحال کرده است. اما تأکید می‌کند زمانی که فردی دیگری را به قتل می‌رسانده، تنها او را نکشته، بلکه پدر و مادر مقتول را نیز کشته است.

سامره دوباره تأکید می‌کند، وقتی مادری بچه‌اش را از دست می‌دهد، انگار عضوی از بدنش را از دست داده‌ و او نیز در‌ این سال‌ها احساس می‌کرده، عضوی از بدنش از دست رفته است. اما اینک و پس از آن بخش احساس آرامش و سبکی می‌کند.
اخبار اجتماعی  - تابناک