اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
در مراسم ترحیم مرتضی پاشایی چه گذشت؟
مراسم ترحیم زندهیاد مرتضی پاشایی خواننده موسیقی پاپ روز سهشنبه 27 آبانماه با حضور هزاران نفر از شهروندان تهرانی و هنرمندان و مسئولان کشوری در مسجد امیرالمومنین تهران برگزار شد.
سیدجواد هاشمی مجری این مراسم ترحیم در ابتدای برنامه گفت: مرتضی پاشایی در ابتدای نوجوانی با عشقی که به اهل بیت داشت همواره تلاش کرد تا در آینده کاری خود عشق و علاقه خود به این موضوع را نشان دهد کمااینکه وقتی وی در محل شهرستان محل کار پدرش اقامت داشت مکبر مسجدی بود و اتفاقا این پایههای مذهبی او بود که او را به عنوان خواننده اهل دل معرفی کردند که این صحبت من را هم دوستانش نیز تایید می کنند، چراکه هرچه مرتضی خواند بر دل نشست.
این بازیگر تئاتر و تلویزیون در بخش دیگر از صحبتهای خود افزود: همه دنیا از استقبال پرشور مردم از خواننده محبوبشان حیرت کردند، آیا از این ماندگارتر ماندن زیباتر هم مگر هست؟ من مطمئنم نام مرتضی پاشایی همواره در ذهنها و جانهایمان باقی خواهد ماند.
این بازیگر با اشاره به مراسم تدفین مرتضی پاشایی در قطعه بهشت زهرا (س) گفت: وقتی که خواستیم مرتضی را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) دفن کنیم جایی را برای ما تعیین کردند که جای خوبی برای قبر او نبود، بنابراین از مسئولان بهشت زهرا (س) خواهش کردیم تا جای بهتری را در قطعه هنرمندان به ما بدهند که بالاخره این همکاری انجام گرفت و ما تقریبا 5 نقطه از قطعه هنرمندان را کندیم اما دیدیم که امکان دفن مرتضی در آن نقطه وجود ندارد و جستجوی 2 ساعته ما، ما را ناامید کرد تا اینکه یک دفعه سبد گلی را در بهترین نقطه قطعه هنرمندان دیدم که به سمت آن رفتم.
هاشمی افزود: وقتی که به آن سبد گل رسیدم و دیدم که زیر این سبد گل ردیفی قرار دارد که می توانیم مرتضی را در آنجا دفن کردیم فورا به مسئولان بهشت زهرا (س) زنگ زدم و گفتم که ما جای خالی دفن را پیدا کردیم. آنها بارها به من گفتند که چنین جایی وجود ندارد اما من دوباره به آنها پاسخ دادم که من اهل موهومات نیستم و سرانجام موفق شدیم مرتضی را در بهترین جای قطعه هنرمندان دفن کنیم و من احساس می کنم که این مرتضی است که خود نظم مراسم های خود را مدیریت می کند، پس درود بر ادب و مهربانی مرتضی پاشایی.
شهاب مرادی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم در این مراسم گفت: زندگی همه ما انسانها همانند یک مسابقه است. ما در یک فاصله مرگ و حیات قرار داریم که هر تولدی آن روی سکه مرگ است و هر مرگی آن روی سکه تولد. بنابراین همه مایی که زنده ایم روزی بالاخره از این دنیا خواهیم رفت اما بعد از مرگ نیز تولد پیدا می کنیم و البته این فاصله حیات و مرگ برای ما یک مسابقه است که ببینیم کدام از ما بهترین از جهت عمل هستیم.
وی در ادامه صحبت های خود با اشاره به حضور پرشور مردم در مراسم تشییع خاکسپاری و ترحیم زندهیاد مرتضی پاشایی گفت: این سوال برای ما پیش می آید که مردم چرا در مراسم تشییع پیکر مرتضی پاشایی تا این حد پر شور شرکت کردند و بعد این حضور پرشور را با مراسم تشییع پیکر فلان استاد پیشکسوت مقایسه می کنند که چرا این جمعیت به دیدار آنها نیامد که به نظر من باید در پاسخ به این سوال گفت این مقایسه موضوع درستی نیست.
مرادی افزود: به هر ترتیب برای حضور در مراسم تشییع هر بزرگی از عرصه فرهنگ و هنر هر کسی انعکاس ذهن خود را می بینند کمااینکه ما دیدیم در مراسم تشییع پیکر بزرگانی چون شادروان لطفی و یا سایر هنرمندان از رشته های مختلف، مردم با نگاه و تصویر ذهنی خود به این مراسم رفتند.
رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تصریح کرد: در اینجا حرفم ستایش هنر نیست، حرف من در مهربانی مردم ماست که وقتی شنیدند مرتضی پاشایی با آن شرایط سخت چگونه با بیماری خود مبارزه کرد اینچنین پرشور در مراسم بزرگداشت تشییع و خاکسپاری او حضور پیدا کردند. آقا مرتضی یک هنرمند باسابقه نبود او یک هنرمند خوش سابقه بود که مبتلا به سرطان شد که باید یک فکری به حال این بیماری مهلک کرد.
وی اضافه کرد: وقتی مردم می بینند که مرتضی پاشایی به عنوان یک جوان 30 ساله در مقابل بیماری خم نمی شود و کم نمی آورد و اتفاقا خیلی ها بعد از بیماری بود که او را شناختند و دیدند که چه محکم حتی در سخت ترین زمان ها برای عشق به مردم روی صحنه آمد و خواند، به طور حتم برای او اینچنین ارزش قائل خواهند بود.
حجت الاسلام مرادی با اشاره به علاقه فراوان پاشایی به حضرت سید الشهدا و خاندان اهل بیت تصریح کرد: همه می دانند که مرتضی امام حسینی بود و طبیعتا از جنس حسینی بودن می تواند اتفاق بسیار ارزشمندی برای یک هنرمند باشد. من یاد می آورم شبی را که محمد علیزاده در بیمارستان به من گفته بود که پاسپورت مرتضی برای رفتن به کربلا آماده بود و او دل خود را با امام حسین (ع) بسته بود و من مطمئنم که مردم این را حس کردند که اینچنین از او استقبال کردند.
وی با اشاره به دوران 8 سال دفاع مقدس و ایثارگری های رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل توضیح داد: در این سال ها جنگ تمام شده و شرایط به برکات خون شهدا شرایط آرامی است و مردمی که در آن دوران می دانستند که این خون شهداست که متضمن آرامش کشورمان است پس با همان نگاه به جوانی که با این همه درد در مقابل بیماری می ایستد، احترام می گذارند. مردم این روحیه را دوست دارند. مردم مقاومت و سربلندی را می پسندند. آنها می دانند که مرتضی یک سرمایه است آنهایی که امروز در درون مسجد و بیرون مسجد با ازدحام هزار نفری خود در مراسم ترحیم مرتضی پاشایی شرکت می کنند به خاطر این است که مهربانند و می دانند که مرتضی پاشایی یک سرمایه ملی و یک داشته بزرگ کشوری است.
وی در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: در این فاصله بین تولد و مرگ بهترین سرمایه مهربانی است. آقایان و خانم های مهربان بیایید مهربان تر باشیم، بیایید مهربانی تان را نشان بدهید و بدانید اسلام دین مهربانی است. من نگاهم به مجالس ختم این است که آنهایی که برایشان مجلس برگزار کردیم بارشان را بسته اند. من معتقدم این مجلس فاتحه موعظه ای است برای ما زندگان که علاوه بر طلب مغفرت برای مردگان باید به فکر خودمان باشیم.
رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در پایان صحبت های خود از حاضران در جلسه و شهروندان بیرون مسجد خواست تا قطعه معروف «بر شمامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» را به صورت همخوانی اجرا کنند.
مهدی کرد مدیر برنامه های مرتضی پاشایی نیز در این مراسم گفت: از همه شما ممنونیم که ما را تنها نگذاشتید، روح مرتضی اینجاست. او همه را دوست داشت و به آنچه که می خواست بالاخره رسید. من به قربان قدم هایتان که امروز هم ما را تنها نگذاشتید و کاری کردید که مراسم در باشکوه ترین شکل ممکن برگزار شود.
علی لهراسبی خواننده موسیقی پاپ هم در مراسم ترحیم مرتضی پاشایی بیان کرد: در هیچ زمانی فکر نمی کردم که در مراسم ختم یکی از دوستان خوبم بخواهم حرف بزنم. مرتضی پاشایی همانی است که در ترانه های خود به مردم می گفت. او بسیار مهربان و با معرفت بود که مردم هم این موضوع را فهمیدند. او برای هیچکس بد نخواست و حتی یک کلمه کوچک بد هم پشت سر کسی نگفت و خوب یادم می آید که تمام موفقیت هایش با کلمه «خدا را شکر» همراه بود.
وی با تقدیر از مردم و کسانی که در مراسم ترحیم این خواننده موسیقی پاپ شرکت کردند، گفت: از همه کسانی که برای او مهربانی کردند، تشکر می کنم و از شما خواهش می کنم که قبل از ایستادن، به افتخار مرتضی پاشایی همه ما برای یک لحظه هم که شده لبخند بزنیم. مرتضی پاشایی حتی در 4 روز پایانی خود نیز با اینکه حتی نمی توانست حرف بزند اما باز هم شوخی می کرد و من هیچگاه این صحنه ها را فراموش نمی کنم.
بر اساس این گزارش عبدالرضا هلالی مداح و حسین فردی از جمله افراد دیگری بودند که در این مراسم ترحیم در مصائب حضرت سید الشهدا به نوحه خوانی پرداختند.
حاشیه
- کمتر از یک ساعت مانده به شروع مراسم ترحیم مرتضی پاشایی بیش از هزاران نفر از مردم به دلیل ازدحام جمعیت پشت درهای بسته مسجد امیرالمومنین باقی ماندند.
- تعدادی از علاقمندان و طرفداران زنده یاد مرتضی پاشایی با در دست داشتن پلاکاردها، عکس ها و ترانه های این خواننده در قالب گروه های جداگانه قبل از شروع مراسم حضور پیدا کردند.
- حسین فریدون مشاور عالی رئیس جمهور، حبیب محبیان، امیر قلعه نویی، شهرام شکوهی، محمد علیزاده، پویا امینی، مازیار فلاحی، امید حاجیلی، بابک جهانبخش، بهروز رهبری فر، روزبه نعمت اللهی، بهمن هاشمی، مهدی یغمایی، محمد نوازی، مانی رهنما، داریوش فرضیایی، رضا یزدانی، رضا رشیدپور، فرزاد حسنی و تعداد دیگری از هنرمندان صاحب نام تئاتر سینما و تلویزیون از مهمانان ویژه مراسم ترحیم مرتضی پاشایی بودند.
ویدیو مرتبط :
مراسم ترحیم مرتضی پاشایی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
در حاشیه مراسم مرتضی پاشایی چه گذشت؟
اخبار فرهنگی - وقتی خیابانها قفل شد / در حاشیه مراسم مرتضی پاشایی چه گذشت؟
نفس بلوار کریمخان زند از حجم ماشینها تقریبا بند آمده است. رادیو پیام وضعیت آب و هوا را اعلام میکند و راننده در فاصله تنظیم آینه ماشین و مکث کردن روی چهره عابری که از عرض خیابان میگذرد، میگوید: «خدا رحمتشه کنه، جوون بود، خیلی جوون بود.»
مرد میانسالی که جلو نشسته، اما دلش برای خانواده پاشایی میسوزد: «بیچاره پدر و مادرش.»
مجری رادیو پیام از توده هوای سردی میگوید که از فردا بخشهای مختلفی از ایران را در بر میگیرد و ارمغانش برف و باران است.
خیابان حافظ از تقاطع کریمخان زند بسته است، پلیسی که ماشینها را راهنمایی میکند میگوید دلیلش ازدحام جمعیت در چهار راه کالج است.
خیابانهای دیگری هم که منتهی به چهار راه کالج هستند هم بسته شدهاند، این را راننده موتوری میگوید که راضی میشود 5 هزار تومان بگیرد و ما را تا چهار راه کالج ببرد.
45 سال دارد و تا پیش از فوت مرتضی پاشایی آهنگهای او را گوش نکرده است: «زیاد موسیقی گوش نمیکنم، گاهی شجریان، شهرام ناظری ... این جوونها رو نمیشناسم ولی دلم برای این پاشایی خیلی سوخت. جوون بود.»
روی پل حافظ هستیم، زیر پایمان حوزه هنری است و تقاطع سمیه و طالقانی. میگوید: «از حق نگذریم ترانههاش خوب بود.» منظورش چند ترانهای است که پس از مرگ پاشایی از تلویزیون ایران و شبکههای فارسی زبان آن سوی آب شنیده. پل را که سرازیر میشویم به سمت چهار راه کالج انبوه جمعیت را میبینیم. جمعیتی که انگار خیابان انقلاب را بلعیده است. بیشتر مغازهها بسته است، جز لوارم التحریر فروشی نبش چهارراه کالج. جایی که مردی 72 ساله پشت دخل ایستاده میگوید از وقتی آمده همین طور آدمهایی را دیده که پیاده به سمت تالار وحدت میروند: «از سال 1341 اینجا مغازه دارم. اتفاقات زیادی را دیدهام. از حوادث سال 42 که شما یادتان نیست گرفته تا انقلاب؛ 36 سال پیش.»
روی جوان بودن آدمهایی که امروز دیده تاکید دارد: «همه جوون هستند. زیر چهل سال، این حرف داره...» سکوتم را که میبیند با لحن خاصی می پرسد: «نداره...؟»
میپرسم مرتضی پاشایی را میشناختید؟
ــ نه، ولی وقتی مرد آهنگهاش رو از همین رادیو شنیدم.
دستش را به سمت راست مغازه دراز میکند. جایی که یک رادیوی قدیمی آرام جا خوش کرده است. میگوید از این رادیو خبرهای زیادی را شنیده است. خوب و بد.
بیرون مغازه انبوه جمعیت آن قدر زیاد است که به سختی میشود در خیابان و پیاده رو راه رفت. همه جوان هستند و به قول صاحب مغازه لوازم التحریر فروشی، زیر 40 سال. پوسترهای مختلفی از مرتضی پاشایی را در دست گرفتهاند. هنرمندی که سال 63 در تهران به دنیا آمد و پاییز 93 چشمهایش را به روی زندگی بست.
روبروی تالار وحدت جمعیت به حدی است که واژه ازدحام برای توصیفش کم میآورد. پسر جوانی که سمت راستم پشت به تالار حافظ ایستاده برای همراهانش دارد از مراسم جلو بیمارستان بهمن میگوید: «روز جمعه یکی از بچهها که توی بیمارستان بود زنگ زد، گفت پاشو بیا اینجا، مرتضی رفت. نبودید ببینید علی دایی چه گریهای میکرد.»
محمد علیزاده میخواند. همراهانش سرشان را تکان میدهند. یکی میگوید مرتضی عشق بود. میپرسم از کی مرتضی پاشایی را میشناختید، چپ چپ نگاهم میکنند، انگار حرف بدی زده باشم، پسر جوان درشت اندامی، موبایلش را سمتم میگیرد و میگوید: «ببین!! همه آهنگهاش این توئه.» جرات نمیکنم بپرسم چرا دوستش داشتهاند.
میروم به سمت تالار وحدت، اما جمعیت آنقدر زیاد شده که نمیشود به این راحتیها در محوطه تالار رفت. خیلیها گریه میکنند، مخصوصا دختران جوانی که بیشترشان عکس پاشایی را دست گرفتهاند همراه با یک شاخه گلایل سفید.
تقریبا همه جوان پاشایی را به اسم کوچک صدا میزنند. آن قدر ساده و صمیمی میگویند: «مرتضی گفته بود»، «مرتضی خواسته بود»، «مرتضی خوانده بود» که فکر میکنی سالها با او رفاقت داشتهاند.
جرات میکنم و از دختر جوانی که با همراهانش دارد یکی از ترانههای مرتضی پاشایی را زمزمه میکند میپرسم که چرا این قدر ترانههایش را دوست دارد. جوابش چند کلمه است: «چون خیلی با احساس است.»
بغل دستیاش که عکس او را دست گرفته میگوید: «متفاوت بود، آهنگهایش با بقیه فرق داشت.»
مسئولان معاونت هنری مرکز موسیقی وزارت ارشاد که پیش بینی چنین حضوری را کرده بودند از شب قبل محوطه تالار وحدت را برای برپایی این مراسم آماده کردهاند، کار تا بامداد روز یکشنبه 25 آبان طول کشیده. داربستهایی که زدهاند و برزنتهایی که کشیدهاند، نظم خوبی به داخل محوطه داده است.
حضور چهرهها در بین جمعیت اما همه را به را به دردسر میاندازد. هم خودشان را، هم هواداران را که میخواهند از آنها عکس بگیرند.
اول ترانههای پاشایی پخش میشود. بعد سخنرانیها آغاز میشود.جمعیت لحظه به لحظه زیادتر میشود. مرد میانسالی که با دخترش آمده میگوید که کلا صدای خوانندههای جدید را نمیپسندد، اما وقتی صدای مرتضی پاشایی را شنیده به دلش نشسته. او هم مثل خیلی از افراد میانسالی که امروز دیدهام غصه جوانمرگ شدن این هنرمند را میخورد. دخترش، اما همه چهرههای جدید موسیقی را میشناسد.
پدرش میگوید: «همه مثل هم میخوانند.» دختر میگوید: «بابا کجا همه مثل هم هستند؟» کلمه بابا را جوری میکشد که شاکی بودنش را نشان دهد.
پیکر پاشایی که تشییع میشود آنهایی که شاهد تشییع مراسم هستند آرام آرام عزم رفتن میکنند. 20 دقیقه که میگذرد جای آدمها تقریبا عوض میشود. همزمان شایعهای دهان به دهان میچرخد. «جنازه مرتضی را هنوز تشییع نکردهاند منتظرند مردم بروند بعد جنازه را ببرند.»
تعدادی از چهرههای هنری، ورزشی به خاطر ازدحام جمعیت به ساختمان تالار وحدت رفتهاند تا از میزان جمعیت کاسته شود. در چهارراه کالج امین حیایی در بین مردم گیر کرده است و این طرف در محوطه تالار وحدت وقتی گلزار میخواهد برود جمعیت به سمت او هجوم میآورد.
خانم جوانی می پرسد: «کی بود؟» چند نفر می گویند: «گلزار» زن میانسالی که همراه دخترش کنار صندلیهای توی محوطه ایستاده میگوید: «خوبه گلزاره، براد پیت نیست، این جوری میکنند مردم.»
خانم دیگری جوابش را می دهد: «براد پیت برای خارجیها براد پیته، برای ما گلزار، گلزاره.»
جمعیت قصد برگشتن ندارد، شایعه دهان به دهان می چرخد. چند پسر جوانی که اکوهای مکعبی شکل را دارند از داخل محوطه بیرون میبرند برای دو سه گروه آدم قسم میخورند که مراسم برگزار شده و جنازه پاشایی هم تشییع شده است و الان حتما در بهشت زهراست.
البته خیلیها حرفش را جدی نمیگیرند و کماکان منتظر تشییع جنازه هستند. ساعت نزدیک 11 است. خیابان حافظ هم باز شده و ماشینها راه افتادهاند. هنوز جمعیت زیادی در پیاده رویهای خیابان انقلاب و حافظ هستند، به سمت فردوسی که می پیچیم پسر جوانی با دوستش دارد در مورد تعداد آدم هایی که برای این مراسم آمده اند حرف می زنند. عدد درستی را نمی توانند پیدا کنند. شروع می کنند به مقایسه و بعد یکی از آنها می گوید: «اگه کل جمعیت به بهشت زهرا می رفت، بهشت زهرا قرق می شد.»
دور میدان فردوسی نبیش خیابان سپهبد قرنی، یک تاکسی سبز نصیبم می شود که می گوید فقط تا زیر پل کریمخان می رود، توی ماشین هم بحث مرتضی پاشایی داغ است.
مردی که عقب کنار من نشسته می گوید از کرج می آید. از ترافیک امروز می نالد و می گوید خیلی شلوغ بود، خیلی. راننده تاکسی تائید می کند. پسر جوان که جلو نشسته مرتضی پاشایی را دوست دارد از آهنگ هایش تعریف می کند. مردی که از کرج آمده اصالتا اهل زنجان است. باید برود دفتر یکی از بیمه ها که توی خیابان سپند است. می گوید: «شبی که رحمت خدا رفت کرج شلوغ شده بود. عظیمیه، گوهردشت، گلشهر... مردم آمده بودند بیرون و شمع روشن کرده بودند.»
راننده میگوید: «من ترانه هایش را که گوش می کنم (اشاره می کند به توی ماشین که یعنی اینجا گوش می کند) احساس می کنم حرف هایش همه فهم است، حس دارد، آدم می فهمد.»
پسر جوان که جلو نشسته به ساختمان ها سمت راستش خیره شده و می گوید: «مرتضی کارش حرف نداشت.»
اخبر فرهنگی - خبرآنلاین