اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
انتقاد شدید کیهان از سخنان اخیر روحانی
حسین شریعتمداری در روز کیهان نوشت: دیروز آقای دکتر روحانی در اجتماع مردم زنجان به تشریح نظرات خویش درباره فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخت که باعرض پوزش باید گفت؛ اظهارات ایشان اولا؛ در بیان موضوع «دو پهلو»!، ثانیا؛ با توجه به مختصات زمانی- یعنی ماجرای اسیدپاشی ضدانقلاب داخلی و توهمپراکنی دشمنان بیرونی درباره آن- «حسابنشده»!
حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان نوشت:
دیروز آقای دکتر روحانی در اجتماع مردم زنجان به تشریح نظرات خویش درباره فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخت که باعرض پوزش باید گفت؛ اظهارات ایشان اولا؛ در بیان موضوع «دو پهلو»!، ثانیا؛ با توجه به مختصات زمانی- یعنی ماجرای اسیدپاشی ضدانقلاب داخلی و توهمپراکنی دشمنان بیرونی درباره آن- «حسابنشده»! و ثالثا؛ در برخی از موارد با واقعیات جاری انطباق نداشت! که پرداختن به آن، اگرچه ضروری است ولی فرصت دیگری میطلبد.
اما، رئیسجمهور محترم کشورمان در همین اجتماع به یکی از «درس»ها و «عبرت»های عاشورا نیز اشاره کرده و گفت: «یک درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد.»
آقای دکتر روحانی یک عالم دینی، حقوقدان و اهل سیاست هستند بنابراین به خوبی میدانند که همیشه «اشتراک لفظی» به معنای «اشتراکدر مفهوم» نیست و برخی از کلمات در بستر حقوقی، سیاسی و یا فنی و... به واژهای تبدیل شدهاند که با معنای لغوی آنها فاصله دارد و «مذاکره» یکی از همین نمونههاست. مذاکره اگرچه به معنای گفتوگو و سخن گفتن با یکدیگر است ولی امروزه «مذاکره» در فرهنگ سیاسی مفهوم و معنای ویژهای دارد که با معنای لغوی آن متفاوت است و به نشست طرفین دعوا برای حل اختلافات فیمابین گفته میشود و ماهیت آن «دادنو ستاندن» است. با این توضیح که دو طرف برای حل اختلافات فیمابین با یکدیگر به مذاکره مینشینند و امتیاز یا امتیازاتی میدهند تا در مقابل آن امتیاز یا امتیازاتی بگیرند. مانند مذاکرات هستهای که جناب روحانی از آن با عنوان «برد-برد» یاد میکنند و در توضیح آن میگویند « مذاکرات باید هم به نفع ما باشد و هم به نفع طرف مقابل» و تاکید میفرمایند که «امتیازی میدهیم و امتیازی میگیریم».
خب! با این حساب باید از جناب آقای روحانی پرسید که آیا گفتوگوی حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمن از این نوع بود؟ و حضرت میخواستند امتیازی به عمرسعد بدهند! و در مقابل از او امتیازی بگیرند؟! چه کسی میتواند انکار کند که گفتوگوی سیدالشهداء علیهالسلام با سران شرک و نفاق از نوع نصیحت و دعوت آنان به صراطمستقیم الهی و دست کشیدن از کفر و پلیدی بود، نه آن که حضرت با اهدای امتیاز به آنان در پی کسب امتیاز از آنها باشد، یعنی آنچه در تعریف سیاسی واژه «مذاکره» به مفهوم رایج امروزی آن آمده است!
ممکن است جناب روحانی بفرمایند که منظور ایشان نیز مفهوم مذاکره به معنای لغوی آن- یعنی گفتوگو با دشمن برای نصیحت آنها و نه امتیاز دادن به آنان- بوده است. که متأسفانه این عذر نمیتواند پذیرفتنی باشد، چرا که ایشان میفرمایند؛ یکی از درسهای کربلا هم درس «تعامل سازنده»! و «مذاکره»! است و «تعامل» چه در فرهنگ سیاسی و چه در فرهنگ لغت به مفهوم معامله کردن است یعنی «بدهوبستان» و در فرهنگ سیاسی ترجمان دیگری از همان «مذاکره» است! و باید پرسید؛ آیا امامحسین علیهالسلام در پی معامله با عمرسعد و ابنزیاد و یزید بود؟!
رئیسجمهور محترم بلافاصله بعد از بیان فوق به مذاکرات هستهای جاری میان ایران و 5+1 میپردازند و از آنچه به امام حسین(ع) تحتعنوان «مذاکره و تعامل سازنده» با دشمن نسبت دادهاند، برای توجیه بینش و منش دولت محترم در مذاکرات - بینش و منش دولت در مذاکره و نه اصل مذاکرات- استفاده میکنند! و این نیز نشانه دیگری است از آن که منظور آقای روحانی از «مذاکره و تعامل سازنده»! در کربلا همان مفهوم سیاسی رایج آن، یعنی «بده و بستان» میباشد که نه فقط به شهادت تمامی اسناد تاریخی، بلکه به گواهی آنچه حضرت اباعبداللهالحسین(ع) درباره قیام خویش فرمودهاند، این بده و بستان! از ساحت مقدس کربلا و عاشورا به دور است و تعجبآور است که رئیسجمهور حقوقدان که یک روحانی و سیاستمدار نیز هستند، به این نکته بسیار بدیهی توجه نکردهاند!
انتظار آن بود- و هنوز هم هست- که رئیسجمهور محترم بر این واقعیت تأکید ورزند که بزرگترین و با اهمیتترین درس عاشورا، ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان قدار و ستمکار است، حتی اگر بهای آن ایثار جان در راه خدا باشد.
مگر این کلام از سیدالشهداء علیهالسلام نیست که «انّی لا اریالموت الّا سعاده و الحیاهًْ معالظالمین الّا برما- من مرگ (در راه خدا) را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمگران (سازش با آنها) را جز خواری نمیدانم».
آقای رئیسجمهور در بخش دیگری از سخنان خود درباره درسهای کربلا و عاشورا به «قبول توبه» اشاره کرده و میفرمایند؛ «ما تابع همان حسینی(ع) هستیم که توبه حر را هم قبول کرد... من در جامعه کسی را نمیشناسم که گناهی بالاتر از گناه حر مرتکب شده باشد و (هیچ) عظیمالشأنی را در تاریخ بعد از پیامبر(ص) و امام علی(ع) جز اباعبداللهالحسین(ع) نمیشناسم که در برابر سری که حر برایش خم کرد، گذشت کرده و او را در آغوش کشیده باشد».
این بخش از اظهارات آقای روحانی «سخن حق» و صدالبته قابل قبولی است اما، اگر خدای نخواسته منظور آقای رئیسجمهور از اشاره به این فراز از تاریخ کربلا، مقایسه آن با سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 باشد که متأسفانه شواهدی از این فرض حکایت دارد، باید گفت نظر یاد شده از نوع «قیاس معالفارق» است و نه فقط کمترین مشابهتی میان جناب «حر» با سران فتنه وجود ندارد، بلکه این دو ماجرا با یکدیگر تفاوتی در حد تضاد و فاصلهای به اندازه زمین و آسمان دارند.
اول آن که، جناب حر، کمترین اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) روا نداشت بلکه در مقابل اعتراض حضرت خطاب به وی که مادرت به عزایت بنشیند- ثکلتک امک- در کمال ادب و خضوع عرض کرد؛ هیچکس در میان عرب چنین سخنی به من نمیگوید مگر آن که پاسخ میشنود اما، چه کنم که مادر شما، حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها است و من خود را خاکسار حضرتش میدانم.
دوم آن که تنها جرم جناب حر، بستن راه بر کاروان حسینی(ع) بود، که این گناه خود را روز عاشورا با توبه و ایثار جان خویش جبران کرد.
اکنون باید از آقای روحانی پرسید؛ کدامیک از عوامل و سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 کمترین شباهتی با جناب حر دارند که این «پاکدامنی و ایثار» حر را با «فساد و تباهی» سران فتنه مقایسه فرمودهاید؟! و چنانچه منظورتان از پیش کشیدن ماجرای توبه حر و پذیرش آن از سوی امام حسین علیهالسلام، اشاره و کنایه به سران فتنه نبوده است، این بخش از اظهارات حضرتعالی در جغرافیای سخنان دیروز شما در زنجان چه جایگاهی داشته است؟! و با چه مقصود و منظوری مطرح شده است؟! شواهد فراوانی که برخی از اظهارات و مواضع اخیر نزدیکان جنابعالی از جمله آنهاست، نشان میدهد منظور شما از پیش کشیدن ماجرای حر، ارتباط دادن آن با ماجرای خیانت سران فتنه بوده است که نه فقط قیاس معالفارق است بلکه میتواند برای جنابعالی یک درس بوده و «توبه» شما را از آنچه گفتهاید در پی داشته باشد.
و اما، جناب حر همانگونه که آقای رئیسجمهور اشاره کردهاند، از اقدام خود که با وطنفروشی و جنایت سران فتنه قابل قیاس نیست، توبه کرد و به مصداق آیه شریفهای که «توبه» را با اصلاح عمل انجام شده و بیان آنچه انکار کردهاند- الّاالذین تابوا و اصلحوا و بینوا (160 بقره)- صداقت خود را در توبه با ایثار جان خویش امضاء کرد.
حالا باید از رئیسجمهور محترم پرسید؛ آیا سران فتنه از جنایت و خیانتی که مرتکب شده بودند، توبه کردهاند؟ که سخن از بخشش و پذیرش توبه آنها در میان باشد؟! اگرچه در هیچیک از سیستمهای حقوقی دنیا، توبه جنایتکاران مانع مجازات آنان نمیشود و در نظام حقوقی اسلام نیز چنین است. از این روی اظهارات جناب رئیسجمهور که یک عالم دینی و حقوقدان هستند، تعجبآور است و انتظار آن است که به صراحت اعلام کنند منظورشان سران فتنه و گذشت از جنایات آنان- آنهم بیآن که توبه کرده باشند- نبوده است.
و اما، درباره سخنان دیروز رئیسجمهور محترم گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد موکول میکنیم و تنها خطاب به ایشان میگوییم «آقای روحانی از شما بعید بود»!
دیروز آقای دکتر روحانی در اجتماع مردم زنجان به تشریح نظرات خویش درباره فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخت که باعرض پوزش باید گفت؛ اظهارات ایشان اولا؛ در بیان موضوع «دو پهلو»!، ثانیا؛ با توجه به مختصات زمانی- یعنی ماجرای اسیدپاشی ضدانقلاب داخلی و توهمپراکنی دشمنان بیرونی درباره آن- «حسابنشده»! و ثالثا؛ در برخی از موارد با واقعیات جاری انطباق نداشت! که پرداختن به آن، اگرچه ضروری است ولی فرصت دیگری میطلبد.
اما، رئیسجمهور محترم کشورمان در همین اجتماع به یکی از «درس»ها و «عبرت»های عاشورا نیز اشاره کرده و گفت: «یک درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد.»
آقای دکتر روحانی یک عالم دینی، حقوقدان و اهل سیاست هستند بنابراین به خوبی میدانند که همیشه «اشتراک لفظی» به معنای «اشتراکدر مفهوم» نیست و برخی از کلمات در بستر حقوقی، سیاسی و یا فنی و... به واژهای تبدیل شدهاند که با معنای لغوی آنها فاصله دارد و «مذاکره» یکی از همین نمونههاست. مذاکره اگرچه به معنای گفتوگو و سخن گفتن با یکدیگر است ولی امروزه «مذاکره» در فرهنگ سیاسی مفهوم و معنای ویژهای دارد که با معنای لغوی آن متفاوت است و به نشست طرفین دعوا برای حل اختلافات فیمابین گفته میشود و ماهیت آن «دادنو ستاندن» است. با این توضیح که دو طرف برای حل اختلافات فیمابین با یکدیگر به مذاکره مینشینند و امتیاز یا امتیازاتی میدهند تا در مقابل آن امتیاز یا امتیازاتی بگیرند. مانند مذاکرات هستهای که جناب روحانی از آن با عنوان «برد-برد» یاد میکنند و در توضیح آن میگویند « مذاکرات باید هم به نفع ما باشد و هم به نفع طرف مقابل» و تاکید میفرمایند که «امتیازی میدهیم و امتیازی میگیریم».
خب! با این حساب باید از جناب آقای روحانی پرسید که آیا گفتوگوی حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمن از این نوع بود؟ و حضرت میخواستند امتیازی به عمرسعد بدهند! و در مقابل از او امتیازی بگیرند؟! چه کسی میتواند انکار کند که گفتوگوی سیدالشهداء علیهالسلام با سران شرک و نفاق از نوع نصیحت و دعوت آنان به صراطمستقیم الهی و دست کشیدن از کفر و پلیدی بود، نه آن که حضرت با اهدای امتیاز به آنان در پی کسب امتیاز از آنها باشد، یعنی آنچه در تعریف سیاسی واژه «مذاکره» به مفهوم رایج امروزی آن آمده است!
ممکن است جناب روحانی بفرمایند که منظور ایشان نیز مفهوم مذاکره به معنای لغوی آن- یعنی گفتوگو با دشمن برای نصیحت آنها و نه امتیاز دادن به آنان- بوده است. که متأسفانه این عذر نمیتواند پذیرفتنی باشد، چرا که ایشان میفرمایند؛ یکی از درسهای کربلا هم درس «تعامل سازنده»! و «مذاکره»! است و «تعامل» چه در فرهنگ سیاسی و چه در فرهنگ لغت به مفهوم معامله کردن است یعنی «بدهوبستان» و در فرهنگ سیاسی ترجمان دیگری از همان «مذاکره» است! و باید پرسید؛ آیا امامحسین علیهالسلام در پی معامله با عمرسعد و ابنزیاد و یزید بود؟!
رئیسجمهور محترم بلافاصله بعد از بیان فوق به مذاکرات هستهای جاری میان ایران و 5+1 میپردازند و از آنچه به امام حسین(ع) تحتعنوان «مذاکره و تعامل سازنده» با دشمن نسبت دادهاند، برای توجیه بینش و منش دولت محترم در مذاکرات - بینش و منش دولت در مذاکره و نه اصل مذاکرات- استفاده میکنند! و این نیز نشانه دیگری است از آن که منظور آقای روحانی از «مذاکره و تعامل سازنده»! در کربلا همان مفهوم سیاسی رایج آن، یعنی «بده و بستان» میباشد که نه فقط به شهادت تمامی اسناد تاریخی، بلکه به گواهی آنچه حضرت اباعبداللهالحسین(ع) درباره قیام خویش فرمودهاند، این بده و بستان! از ساحت مقدس کربلا و عاشورا به دور است و تعجبآور است که رئیسجمهور حقوقدان که یک روحانی و سیاستمدار نیز هستند، به این نکته بسیار بدیهی توجه نکردهاند!
انتظار آن بود- و هنوز هم هست- که رئیسجمهور محترم بر این واقعیت تأکید ورزند که بزرگترین و با اهمیتترین درس عاشورا، ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان قدار و ستمکار است، حتی اگر بهای آن ایثار جان در راه خدا باشد.
مگر این کلام از سیدالشهداء علیهالسلام نیست که «انّی لا اریالموت الّا سعاده و الحیاهًْ معالظالمین الّا برما- من مرگ (در راه خدا) را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمگران (سازش با آنها) را جز خواری نمیدانم».
آقای رئیسجمهور در بخش دیگری از سخنان خود درباره درسهای کربلا و عاشورا به «قبول توبه» اشاره کرده و میفرمایند؛ «ما تابع همان حسینی(ع) هستیم که توبه حر را هم قبول کرد... من در جامعه کسی را نمیشناسم که گناهی بالاتر از گناه حر مرتکب شده باشد و (هیچ) عظیمالشأنی را در تاریخ بعد از پیامبر(ص) و امام علی(ع) جز اباعبداللهالحسین(ع) نمیشناسم که در برابر سری که حر برایش خم کرد، گذشت کرده و او را در آغوش کشیده باشد».
این بخش از اظهارات آقای روحانی «سخن حق» و صدالبته قابل قبولی است اما، اگر خدای نخواسته منظور آقای رئیسجمهور از اشاره به این فراز از تاریخ کربلا، مقایسه آن با سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 باشد که متأسفانه شواهدی از این فرض حکایت دارد، باید گفت نظر یاد شده از نوع «قیاس معالفارق» است و نه فقط کمترین مشابهتی میان جناب «حر» با سران فتنه وجود ندارد، بلکه این دو ماجرا با یکدیگر تفاوتی در حد تضاد و فاصلهای به اندازه زمین و آسمان دارند.
اول آن که، جناب حر، کمترین اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) روا نداشت بلکه در مقابل اعتراض حضرت خطاب به وی که مادرت به عزایت بنشیند- ثکلتک امک- در کمال ادب و خضوع عرض کرد؛ هیچکس در میان عرب چنین سخنی به من نمیگوید مگر آن که پاسخ میشنود اما، چه کنم که مادر شما، حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها است و من خود را خاکسار حضرتش میدانم.
دوم آن که تنها جرم جناب حر، بستن راه بر کاروان حسینی(ع) بود، که این گناه خود را روز عاشورا با توبه و ایثار جان خویش جبران کرد.
اکنون باید از آقای روحانی پرسید؛ کدامیک از عوامل و سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 کمترین شباهتی با جناب حر دارند که این «پاکدامنی و ایثار» حر را با «فساد و تباهی» سران فتنه مقایسه فرمودهاید؟! و چنانچه منظورتان از پیش کشیدن ماجرای توبه حر و پذیرش آن از سوی امام حسین علیهالسلام، اشاره و کنایه به سران فتنه نبوده است، این بخش از اظهارات حضرتعالی در جغرافیای سخنان دیروز شما در زنجان چه جایگاهی داشته است؟! و با چه مقصود و منظوری مطرح شده است؟! شواهد فراوانی که برخی از اظهارات و مواضع اخیر نزدیکان جنابعالی از جمله آنهاست، نشان میدهد منظور شما از پیش کشیدن ماجرای حر، ارتباط دادن آن با ماجرای خیانت سران فتنه بوده است که نه فقط قیاس معالفارق است بلکه میتواند برای جنابعالی یک درس بوده و «توبه» شما را از آنچه گفتهاید در پی داشته باشد.
و اما، جناب حر همانگونه که آقای رئیسجمهور اشاره کردهاند، از اقدام خود که با وطنفروشی و جنایت سران فتنه قابل قیاس نیست، توبه کرد و به مصداق آیه شریفهای که «توبه» را با اصلاح عمل انجام شده و بیان آنچه انکار کردهاند- الّاالذین تابوا و اصلحوا و بینوا (160 بقره)- صداقت خود را در توبه با ایثار جان خویش امضاء کرد.
حالا باید از رئیسجمهور محترم پرسید؛ آیا سران فتنه از جنایت و خیانتی که مرتکب شده بودند، توبه کردهاند؟ که سخن از بخشش و پذیرش توبه آنها در میان باشد؟! اگرچه در هیچیک از سیستمهای حقوقی دنیا، توبه جنایتکاران مانع مجازات آنان نمیشود و در نظام حقوقی اسلام نیز چنین است. از این روی اظهارات جناب رئیسجمهور که یک عالم دینی و حقوقدان هستند، تعجبآور است و انتظار آن است که به صراحت اعلام کنند منظورشان سران فتنه و گذشت از جنایات آنان- آنهم بیآن که توبه کرده باشند- نبوده است.
و اما، درباره سخنان دیروز رئیسجمهور محترم گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد موکول میکنیم و تنها خطاب به ایشان میگوییم «آقای روحانی از شما بعید بود»!
ویدیو مرتبط :
انتقاد رئیس قوه قضاییه از سخنان اخیر روحانی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
انتقاد شدید کیهان از سخنان جنجالی روحانی
روزنامه کیهان در واکنش به سخنان رئیس جمهور درباره شورای نگهبان نوشت: موضع رئیسجمهور در مخالفت با بررسی صلاحیت نامزدها تعجب ناظران را برانگیخت. روحانی میگوید: مگر مجلس اول پس از انقلاب اسلامی که در آن زمان حتی شورای نگهبان نیز وجود نداشت و همه حتی گروهکهای مخرب در آن حضور داشتند بهترین مجلس تاریخ این کشور نبود؟
روزنامه کیهان در واکنش به سخنان رئیس جمهور درباره شورای نگهبان نوشت: موضع رئیسجمهور در مخالفت با بررسی صلاحیت نامزدها تعجب ناظران را برانگیخت. روحانی میگوید: مگر مجلس اول پس از انقلاب اسلامی که در آن زمان حتی شورای نگهبان نیز وجود نداشت و همه حتی گروهکهای مخرب در آن حضور داشتند بهترین مجلس تاریخ این کشور نبود؟
یادآور میشود در دوره اول مجلس شورای اسلامی که از خرداد 59 آغاز به کار کرد عناصری از گروهکهای التقاطی مختلف چپ و راست (نظیر ابراهیم یزدی، بازرگان، صباغیان، معینفر، غضنفرپور، یوسفی اشکوری، سلامتیان و... )حضور داشتند اما با وجود سعهصدر نظام، عملکرد گروهکهای لیبرال و مارکسیستی و آشکار شدن ماهیت تدریجی آنها ثابت کرد که این طیف کمترین سازگاری با جمهوری اسلامی ندارند و به نیابت از آمریکا و شوروی و انگلیس در کشور فعالیت میکنند. به همین دلیل حضرت امام 30 بهمن سال 66 به صراحت در پاسخ نامه وقت وزیر کشور و درباره صلاحیت امثال نهضت آزادی تصریح فرمودند:
«در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و دراینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را- که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند...»
اکنون باید پرسید پاسخ آقای روحانی درباره این نظر صریح و روشن حضرت امام که مستند به خیانتهای گروهکهایی نظیر نهضت آزادی میباشد، چیست؟
در این میان برخی مسئولان دولتی گاه بحث جناحها را با موضوع فتنهگران خلط میکنند در حالی که رهبر معظم انقلاب سال گذشته در دیدار اعضای هیئت دولت، نسبت به خلط جناحبندیهای سیاسی با خط قرمز نظام نسبت به فتنه هشدار دادند و تاکید کردند «علایق اعضای دولت به برخی جناحهای سیاسی اشکالی ندارد اما دولت و اعضای آن نباید اسیر جناحبندیها شوند... در موضوع جناحبندیهای سیاسی همواره تاکید بر رفاقت و انس با یکدیگر است اما در برخی موارد مسئله متفاوت است و باید حتما خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند.
مسئله فتنه و فتنهگران از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تاکید کردند همچنان بر آن پایبند باشند». با این وصف، موضع دولتمردان درباره فتنهگرانی که مملکت را به نیابت از آمریکا و اسرائیل و انگلیس در سال 78 و 88 به کام آشوب و بحران بردند، کدام است؟ آیا جریان آشوبگری که سال 78 به صراحت از سوی آقای روحانی به عنوان مزدور دشمن معرفی شد، به رغم ارتکاب خیانتهای بزرگتر در سال 88، میتواند به عنوان جناح درون نظام محسوب شود؟ در همین زمینه میتوان سؤال کرد گروهکهای مخرب که مقابل جمهوریت و اسلامیت نظام- از اول انقلاب تا فتنه 88- ایستادند چرا باید راه به انتخابات داشته باشند؟
همچنین جای سوال است که با عنایت به کوتاهی برخی مراکز دولتی در قبال فتنهگران- و متاسفانه معرفی برخی از این عناصر به عنوان نامزد وزارت به مجلس- اگر هیئتهای اجرایی کوتاهی مشابهی در انتخابات مرتکب شدند و به سلامت انتخابات لطمه زدند، آن وقت تکلیف چیست؟ آیا شورای نگهبان نیز باید کوتاهی کند و به عناصری مجال بدهد که صراحتا از سوی رژیمهای استکباری دنیا در سال 78 و 88 مورد حمایت قرار گرفتند؟
یادآور میشود در دوره اول مجلس شورای اسلامی که از خرداد 59 آغاز به کار کرد عناصری از گروهکهای التقاطی مختلف چپ و راست (نظیر ابراهیم یزدی، بازرگان، صباغیان، معینفر، غضنفرپور، یوسفی اشکوری، سلامتیان و... )حضور داشتند اما با وجود سعهصدر نظام، عملکرد گروهکهای لیبرال و مارکسیستی و آشکار شدن ماهیت تدریجی آنها ثابت کرد که این طیف کمترین سازگاری با جمهوری اسلامی ندارند و به نیابت از آمریکا و شوروی و انگلیس در کشور فعالیت میکنند. به همین دلیل حضرت امام 30 بهمن سال 66 به صراحت در پاسخ نامه وقت وزیر کشور و درباره صلاحیت امثال نهضت آزادی تصریح فرمودند:
«در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و دراینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را- که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند...»
اکنون باید پرسید پاسخ آقای روحانی درباره این نظر صریح و روشن حضرت امام که مستند به خیانتهای گروهکهایی نظیر نهضت آزادی میباشد، چیست؟
در این میان برخی مسئولان دولتی گاه بحث جناحها را با موضوع فتنهگران خلط میکنند در حالی که رهبر معظم انقلاب سال گذشته در دیدار اعضای هیئت دولت، نسبت به خلط جناحبندیهای سیاسی با خط قرمز نظام نسبت به فتنه هشدار دادند و تاکید کردند «علایق اعضای دولت به برخی جناحهای سیاسی اشکالی ندارد اما دولت و اعضای آن نباید اسیر جناحبندیها شوند... در موضوع جناحبندیهای سیاسی همواره تاکید بر رفاقت و انس با یکدیگر است اما در برخی موارد مسئله متفاوت است و باید حتما خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند.
مسئله فتنه و فتنهگران از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصلهگذاری با آن تاکید کردند همچنان بر آن پایبند باشند». با این وصف، موضع دولتمردان درباره فتنهگرانی که مملکت را به نیابت از آمریکا و اسرائیل و انگلیس در سال 78 و 88 به کام آشوب و بحران بردند، کدام است؟ آیا جریان آشوبگری که سال 78 به صراحت از سوی آقای روحانی به عنوان مزدور دشمن معرفی شد، به رغم ارتکاب خیانتهای بزرگتر در سال 88، میتواند به عنوان جناح درون نظام محسوب شود؟ در همین زمینه میتوان سؤال کرد گروهکهای مخرب که مقابل جمهوریت و اسلامیت نظام- از اول انقلاب تا فتنه 88- ایستادند چرا باید راه به انتخابات داشته باشند؟
همچنین جای سوال است که با عنایت به کوتاهی برخی مراکز دولتی در قبال فتنهگران- و متاسفانه معرفی برخی از این عناصر به عنوان نامزد وزارت به مجلس- اگر هیئتهای اجرایی کوتاهی مشابهی در انتخابات مرتکب شدند و به سلامت انتخابات لطمه زدند، آن وقت تکلیف چیست؟ آیا شورای نگهبان نیز باید کوتاهی کند و به عناصری مجال بدهد که صراحتا از سوی رژیمهای استکباری دنیا در سال 78 و 88 مورد حمایت قرار گرفتند؟