اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

آرزوی این کودک بزرگ نیست


یک خانواده 5 نفره هستند، بهتر است بگویم پنج نفر بودند اما تا قبل از زندانی شدن پدر. روزی که آن اتفاق افتاد همه چیز به هم ریخت. یکدفعه یک سایه سیاه آمد و روی زندگی‌شان افتاد. چند وقت بعد از آن حادثه پدر را که تازه از کما در آمده بود به زندان بردند.


مجله سیب سبز: یک خانواده 5 نفره هستند، بهتر است بگویم پنج نفر بودند اما تا قبل از زندانی شدن پدر. روزی که آن اتفاق افتاد همه چیز به هم ریخت. یکدفعه یک سایه سیاه آمد و روی زندگی‌شان افتاد. چند وقت بعد از آن حادثه پدر را که تازه از کما در آمده بود به زندان بردند. مادر و 3 فرزندش ماندند بی‌هیچ پشت و پناهی. ماندند و دیدند که چطور نزدیک‌ترین عضو خانواده‌شان آنها را ترک می‌کند...

بچه‌ها کار می‌کنند تا کمک خرج باشند

پسر خانواده تازه دیپلم گرفته، شاید دلش می‌خواسته دانشگاه برود اما مگر خرج خانواده به او فرصت می‌دهد کار نکند؟ او حالا پادوی یک مغازه است. 2 خواهر هم هستند. یکی، 20 ساله و دیگری 6 ساله. فاطمه اسم خواهر کوچک‌تر است که از 4 سالگی به بعد درد نبودن پدر در خانه را با تمام وجود کودکانه‌اش لمس کرده است. خواهر بزرگ‌تر هم کار می‌کند. حقوقش رقم كمی است در برابر زحمتی که می‌کشد؛ 200 هزار تومان! اما چاره‌ای ندارد جز اینکه کار کند و کار کند تا فقط یک بخش از مخارج خانواده‌اش را تامین کرده باشد؛ هزینه داروهای پدر دیالیزی‌اش را.

روزی که آن اتفاق افتاد

پدر مرد زحمتکشی بود. کارگر قنادی بود. شیرینی درست می‌کرد، کام مردم را شیرین می کرد و با درآمد هر چند اندکی که به دست می‌آورد لبخند را به لب‌های همسر و بچه‌هایش می‌نشاند. گاهی 6 ماه در یک قنادی بود گاهی یک سال در قنادی دیگر. همیشه که کارگر نمی‌خواستند. روزی که آن اتفاق افتاد موتور برادرش را گرفته بود و راهی محل کار بود. تصادف می‌کند. یک تصادف وحشتناک. به مردی می‌زند و جمجمه مرد می‌شکند اما مضروب تنها کسی نبود که آسیب دید. پدر خانواده گزارش ما هم به کما می‌رود.



از بیمارستان به زندان

آسیبی که به او وارد شد تا مدتی او را در کما نگه داشت. به محض اینکه هوشیاری‌اش را به دست آورد او را روانه زندان کردند و 70 میلیون تومان دیه خواستند تا آزادش کنند اما پرداخت 70 ملیون برای کسی که روزی‌اش را از شاگردی در قنادی‌ها به دست می‌آورد غیرممکن بود و هنوز هم هست. برای همین شد که از سال 90 این تنها تکیه‌گاه خانواده روزها و شب‌ها را دور از همسر و 3 فرزندش در زندان سپری می‌کند.  همه این درد جدا، درد دیالیز و فشارخون بالا که به دلیل فکر و خیال زیاد و غصه خوردن دچارش شده هم جدا. در آن تصادف پاهای او می‌شکند و عفونت می‌کند. عفونت کلیه‌های او را از کار می‌اندازد. برای همین حالا هفته‌ای یک بار با ماموران زندان برای دیالیز به مرکز دیالیز قرچک می‌رود و دوباره به زندان بازمی‌گردد.

پدرشوهرم هم ترک‌مان کرده تا دیه ندهد

فاطمه و مادر هر دو گریه می‌کنند. فاطمه دلتنگ پدر شده. با لحن کودکانه‌اش می‌گوید: «بهترین آرزویی که دارم: بابام از زندان آزاد بشه برگرده خونه پیشم. می‌خوام یک خونه از خودمون داشته باشیم.» مادر فاطمه هم دلش پر از غصه است. یک سالی است که پدر شوهرش خانه را فروخته. او مجبور شده به خانه پدری‌اش باز گردد. آنقدر فشار مالی روی او هست که حتی نتوانسته فاطمه را به مدرسه بفرستد چون هزینه ثبت‌نام را نداشته. او می‌گوید:« هرجا که باید بروم رفته‌ام. حتی برادرشوهر و پدرشوهرم ما را ترک کردند که مبادا دیه و خرج بیمارستان را پرداخت کنند.»

70 میلیون تومان هزینه آزادی پدر

پدری که بیمار و از خانواده دور است به مراقبت نیاز دارد. به خنده بچه‌هایش برای امیدوار شدن به زندگی. به دیدن نور خورشید از پنجره‌های هر چند کوچک یک خانه که در آن خانواده‌اش را دور هم جمع کند.

پدری که یک عمر نان زحمت کشیدنش را به زن و بچه‌اش داده  که سختی نکشند، حالا سختش است که بداند تمام تلاش‌هایش ممکن است بر باد برود. سختش است که بداند دختر کوچکش به مدرسه نرفته و دو بچه دیگرش باید کار کنند تا کمک‌خرج خانواده شوند.

این پدر سختش است و امیدی هم ندارد. بالاخره در این دوره و زمانه‌ای که زندگی سخت شده 70 ملیون تومان پول کمی نیست. پدر که ناامید شود، خانواده هم ناامید می‌شوند. معلوم نیست تا کی دوام بیاورد. معلوم نیست تا کی دوام بیاورند. با کمک‌های کوچک هم می‌شود کارهای بزرگ کرد. دردهای آدم‌هایی را که در سختی هستند کم انجام داد. امیدهای بزرگ ساخت. می‌شود شما امید آنها باشید؟

شماره روابط عمومی مرکزی جمعیت امام علی 23051110 و 23051709 می باشد، لطفا برای هرگونه اطلاعات بیشتر و یا هماهنگی برای کمک با این شماره تماس بگیرید.


ویدیو مرتبط :
آرزوی بزرگ برآورده شده کودک زباله جمع کن

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آرزوی چند کودک از امام رضا



آرزو

مطهره دهقانی زاده / کلاس چهارم / یزد


امام رضا! مدینه چراغش خاموش است ولی گنبد تو چراغون است.من دوست دارم در مدینه مثل حرم تو چراغان باشد.

حمیده بهبودی / کلاس پنجم


امام رضا! من از راه دور آمده ام و از شما چند خواهش دارم که حاجت های من را روا کنید یا امام رضا یکی از حاجت های من نزدیک شدن ظهور امام زمان است.

زهرا منفرد / شیراز


امام رضا! همه اومدند پشت پنجره فولاد حاجت بگیرن، حاجتشون رو بده من ،تو و کبوترات رو دوست دارم. آمدم حاجت بگیرم.

احسان علی پور اکرم / رفسنجان

امام رضا! من 10 سال دارم و اولین بار به زیارت تو آمدم و حاجت من و همه ی مسلمانان را برآورده کن.

فاطمه / مشهد


ای امام هشتم امام بزرگ از تو شفایم را می خواهم.

مجتبی / کلاس دوم


یا امام رضا! از تو می خواهم هر کس هر حاجت كه دارد يا و هر مریضی که دارد حاجتتان را برآورده بکن.

محمد رضا اکبر زاده / دزفول


السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا یا پسر موسی بن جعفر من از راه دور آمده ام و از شما می خواهم که همه ی مریضه ر شف بدهید و حاجت همه ی مومنین و مومنان را برآورده کنید.یا ضامن آهو دستم به دامن شما روا کن حاجت همه ی ما را

نوید کنیان / شیراز


امام رضا حاجتم را روا کنید.

مرضیه / نظر آباد


من از امام رضا می خواهم مادر و پدرم ر سلامت نگه دارد و مریضان را شفا دهد.

امیر حسین رحیم زاده / اصفهان


دوست دارم خانه دار بشویم پدر و مادر سال های زیاد عمر کنند. من و پدر و مادرم سلامتی داشته باشیم.

جهانگیر/ 13 ساله / تهران


اللهم عجل لولیک الفرج و النصر و العافیه

عاشقت امین گنجعلی


یا امام رض مرا جز شیعیان خاص خود قرار بده.

رضا قاسمی / اصفهان

خداوند مریض ها ر شف بده

علی بهبودی / 10 ساله / یزد


من از امام رضا می خواهم که به من و پدر و مادرم سلامتی بدهد.من از امام رضا می خواهم که من را در درس ها موفق کند و من را به دین اسلام کامل آشنا کند.من امام رضا را خیلی دوست دارم و از امام رضا می خواهم هم در این دنیا و هم در آن دنیا به من کمک کند. و می خواهم تا زنده هستم امام رض من را به پا بوس خود بطلبد.

مجتبی کریمی / تهران


من از امام رض می خواهم مادر و پدرم را سلامت نگه دارد و من را در درسهایم یاری کند.آرزوهای خواهرم را برآورده کند