سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

ضرب المثل نه شیر شتر نه دیدار عرب



ضرب المثل های قدیمی, معنی ضرب المثل

داستان ضرب المثل و ریشه تاریخی ضرب المثل های ایرانی

 

خانواده‌ای ایلیاتی و عرب در صحرایی چادر زده بودند و به چراندن گله خود مشغول بودند. یك شب مقداری شیر شتر در كاسه‌ای ریخته بودند و زیر حصین گذاشته بودند. از قضا آن شب ماری كه همان نزدیكی‌ها روی گنجی خوابیده بود گذارش به زیر حصین افتاد و شیر توی كاسه را خورد و یك دانه اشرفی آورد و به جای آن گذاشت.

 

فردا كه خانواده ایلیاتی از خواب بیدار شدند و اشرفی را در كاسه شیر دیدند خوشحال شدند و شب دیگر هم در كاسه، شیر شتر كردند و در همان محل شب پیش گذاشتند. باز هم مار آمد و شیر را خورد و اشرفی به جای آن گذاشت و رفت.

 

این عمل چند بار تكرار شد تا اینكه مرد عرب ایلیاتی گفت: «خوبست كمین كنم و كسی را كه اشرفی‌ها را می‌آورد بگیرم و تمام اشرفی‌هاش را صاحب بشوم» شب كه شد مرد عرب كمین كرد. نیمه شب دید ماری به آنجا آمد مرد عرب تبر را انداخت كه مار را بكشد. تیر به جای اینكه به سر مار بخورد دم مار را قطع كرد و مار دم كله فرار كرد. بعد از ساعتی كه مرد عرب به خواب رفت مار برگشت و پسر جوان او را نیش زد. ایلیاتی عرب صبح كه بیدار شد دید پسر جوانش مرده او را به خاك سپرد و از آن صحرا كوچ كرد.

 

بعد از مدتی قحط‌سالی شد. بیشتر گوسفندها و حیوانات مرد عرب مردند. مرد عرب با زنش مشورت كرد و عزم كرد كه برگردد به همان صحرایی كه مار برایشان اشرفی می‌آورد. به این امید كه شاید باز هم از همان اشرفی‌ها برایشان بیاورد.

 

القصه به همان صحرا برگشتند و مثل گذشته شیر شتر را در كاسه ریختند و در انتظار نشستند. تا اینكه همان مار آمد ولی شیر نخورد و گفت: «برو ای بیچاره عقلت بكن گم ـ تا ترا پسر یاد آید مرا دم، نه شیر شتر نه دیدار عرب».
منبع:iketab.com


ویدیو مرتبط :
ضرب المثل ترکی خراسان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ریشه تاریخی ضرب المثل «شتر دیدی؟ ندیدی»



 

سرگرمی,شتر دیدی ندیدی,ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

 اگر یك نفر از رازی خبردار باشد و بروز دادن آن، باعث زحمت و گرفتاری خودش با دیگری بشود به او می‌گویند شتر دیدی ندیدی.

‌گویند: سعدیاز دیاری به دیار دگر می‌رفت. در راه چشمش به جای پای یك مرد و یك شتر افتاد كه از آنجا عبور كرده بودند. كمی كه رفت جای پنجه‌های دست مسافر را دید كه به زمین تكیه داده و بلند شده، پیش خود گفت: «سوار این شتر زن آبستنی بوده» بعد یك طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید پیش خود گفت: «یك لنگه بار این شتر عسل، لنگه دیگرش روغن بوده» باز نگاهش به خط  راه افتاد دید علف‌های یك طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده باقی مانده؛ گمانش برد: « شتریك چشم كور، یك چشم بینا داشته»

از قضا خیالات سعدی همه درست بود و ساربانی كه از مقابلش گذشته بود به خواب می‌رود و وقتی كه بیدار می‌شود می‌بیند شترش رفته. او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: «شتر مرا ندیدی؟» سعدی گفت: «ترا شتر یك چشم كور نبود؟» مرد گفت: «آری» گفت: « یك لنگه بار شتر عسل، لنگه دیگرش روغن نبود؟» گفت: «آری» گفت: «زن آبستنی بر شتر سوار نبود؟» گفت: «چرا» سعدی گفت: «من ندیدم!» مرد ساربان كه همه نشان‌ها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: «شتر مرا دزدیده‌ای همه نشانی‌ها نیز صادق است.» بعد با چوبی كه در دست داشت شروع كرد سعدی را زدن. سعدی تا خواست بگوید من از روی جای پا و علامت‌ها فهمیدم چند تایی چوب ساربانی خورده بود، وقتی مرد ساربان باور كرد كه او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت. سعدی زیر لب زمزمه كرد و گفت:

سعدیا چند خوری چوب شترداران را    تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!

منبع:tebyan.net