سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

ضرب المثل بره کشان است



ضرب المثل بره کشان است, کشتن بره, داستان ضرب المثل

در عبارت بالا به ظاهر معنی و مفهوم ذبح و کشتن بره - بچه میش - افاده می شود که به منظور کباب و بریان کردن و بر سفره نهادن، این حیوان ملوس و بی آزار را سر می برند و با اشتهای تمام تناول می کنند. اما در معنی و مفهوم استعاره ای کنایه از اخاذیهای کلان و خوشگذرانیهای چشمگیر است که غالباً غیر مجاز و نامشروع بعضاً حاصل آمده باشد.

 

فی المثل اگر بگویند: بره کشی یا بره کشان فلان دسته و جمعیت است، به قول علامه دهخدا یعنی: زمان استفاده های مالی آنان و زمان خوشگذرانی آنهاست.

 

اما ریشه تاریخی آن:
بره، به طوری که همگان دانند، همان بچه گوسفند است که هنوز چند ماه از تولدشان نگذشته، چوپانان آنها را از شیر مست می کنند و به ثروتمندان شکمباره می فروشند تا یک وعده، فقط یک وعده از گوشت نرم و لذیذ آن لذت برند و شکم بی هنر را سیر سازند. چوپانان موصوف برای آنکه بره را شیر مست و خان پسند کنند آن را دو مادره میکردند تا از دو میش شیر بخورد و سخت فربه شود.

 

از این چوپانها بی انصافتر آنهایی بودند که گوسفند باردار و آبستن را ذبح میکردند و بره درون شکم را که به نام تودلی موسوم است به افرادی بی رحمتر از خود میفروختند. این نابخردیها و اعمال بی رویه سبب شده بود که به قول تاورنیه سیاح معروف فرانسوی در عصر صفویه: «... شتر به ارمنستان و آناطولی فروخته می شد. گوسفند ایران تا اسلامبول و ادرنه نیز می رفت.»  و اکنون به صورت یخ زده و منجمد از اروپا و استرالیا به ایران وارد می شود.

 

در طول تاریخ ایران، تنها زمامداری که از بره کشی و بزغاله کشی قویاً جلوگیری کرده، قاورد سلجوقی پادشاه کرمان بود که در حکومت سی و دو ساله خود به قول محمد بن ابراهیم: «.... هرگز رخصت نداد که بر خوان او بره یا بزغاله آورند و قصابان نیز نهاراً جهاراً نیارستندی به مذبح برد. گفتی: بره و بزغاله طعام یک مرد باشد، و چون یکساله شد طعام بیست مرد، و در پروردن آن رنجی به کسی نمی رسد. علف از صحرا می خورد و می بالد.»

 

در واقع بره کشی و بره کشان از قدیمترین تاریخ حشم داری در نزد حشم داران معمول و متداول و مایه افاده و افتخار بوده است تا با این عمل نابخردانه، شخصیت کاذبه خویش را به رخ دیگران بکشند، ولی واقعه ای که آنرا به طور کامل و صریح ورد زبان ساخته، صورت ضرب المثل به آن داده، واقعه تاریخی زیر است که فی الجمله شرح داده می شود:

 

شادروان حسن مستوفی الممالک که چهار راه حسن آباد (در تهران) به نام او نامگذاری شده، از رجال نامدار و شریف ایران است که به علت کمال امانت و صداقت و وطنخواهی به نام آقا معروف بوده است. زنده یاد مستوفی الممالک از اردیبهشت 1286 تا اردیبهشت 1288 خورشیدی در شش کابینه سمت وزارت جنگ و مالیه را داشت و از سال 1289 تا خرداد 1306 خورشیدی ده بار نخست وزیر ایران شد، که تمام دوران خدمتش به پاکی و نیکنامی مصروف گردید.

 

باری پس از آنکه کابینه قوام السلطنه در پنجم خرداد 1301 خورشیدی استعفا کرد، مستوفی الممالک با رأی اکثریت مجلس چهارم به ریاست وزرا منصوب گردید. در اواخر مجلس بر اثر اختلافات شدیدی که بین نمایندگان مجلس و اعضای دولت پیش آمد (که البته بر محور انتخابات دوره پنجم مجلس دور میزد) نامه ای مبنی بر عدم اعتماد به دولت به امضای چهل و پنج نفر از نمایندگان مجلس رسید تا دولت مجبور به استعفا شود ولی زنده یاد مستوفی الممالک که به ریشه اختلافات و بازیهای پشت پرده کاملاً واقف بود زیر بار استعفا نرفت و حرفش این بود که: «باید استیضاح کنند و من جواب بگویم. اگر رأی اعتماد به حد کافی نداشتم کنار بروم.»

 

کار این محاوره و مشاجره به درازا کشید و بالاخره مرحوم مدرس و عده ای از رفقایش که در صف مخالفان بودند، اجباراً ورقه استیضاح را که مربوط به «رویه دولت نسبت به سیاست خارجی» بود توسط رییس مجلس به دولت ابلاغ کردند. روز مزبور از طرف ناطقین دو طرف که مهترین آنها مدرس و فروغی وزیر خارجه بودند، بیانات شدیدالحنی در لفافه تعریض و کنایه ولی با کمال احتیاط رد و بدل شد. عاقبت زنده یاد مستوفی الممالک که دامن خویش را از هرگونه آلودگی منزه میدانست با کمال ناراحتی پشت تریبون رفت و ضمن نطق تاریخی خویش چنین گفت: «... از چندی به این طرف مشتری زیاد برای صحت عمل و اجرای قانون و پاکدامنی نمی بینم. هیچ وقت برای رسیدن به مقام تلاش نکرده ام. خوشوقتم که در این موقع آقای مدرس بیش از قصور نسبتی به کابینه نداد، و با اطمینان میگویم که کابینه اندک قصوری هم در وظیفه نکرده است.... مطالب روشن است.

 

وضعیات امروز طوری است که مداخله امثال من پیشرفت ندارد. اشخاصی می خواهند آجیلها بخورند و آجیلها بدهند. ایام غیبت مجلس هم، ایام بره کشی است. معده من ضعیف است. برای حفظ احترام اکثریت میروم و استعفای خود را خدمت اعلیحضرت (احمد شاه) میدهم.»  و از مجلس خارج شد و مشیر الدوله مأمور تشکیل کابینه گردید.

 

کاری به دنباله مطلب و جریان مجلس نداریم. غرض این است که بره کشی و بره کشان از این تاریخ و با این نطق تاریخی مرحوم مستوفی الممالک ورد زبان و قلم سخنرانان و نویسندگان جراید و مجلات گردید و رفته رفته در محافل خصوصی و محاورات عمومی صورت ضرب المثل پیدا کرده است.
منبع:farhangsara.com


ویدیو مرتبط :
ضرب المثل ترکی خراسان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ضرب المثل خواندنی خودم جا ,خرم جا



 

 

افراد خونسرد و بی اعتنا خاصه آنهایی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی ببینند در جهان زیاد هستند.این گونه آحاد و افراد بشری به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. همان قدر که بارشان به منزل برسد و مقصودشان حاصل آید اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد. به این دسته از مردم چنانچه در زمینۀ عدم توجه به مصالح اجتماعی ایراد و اعتراض شود شانه بالا انداخته در نهایت خونسردی و بی اعتنایی به این عبارت مثلی تمثل می جویند و می گویند:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا خواه نزا!"

 

یا به طور خلاصه می گویند: "خودم جا، خرم جا" مجازاً یعنی سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود لاغیر.( دیگی که برای من نجوشه ، توش سر سگ بجوشه !)

 

عبارت بالا که سالهای متمادی در منطقۀ غرب ایران هنگام وضع حمل زنان باردار مورد استفاده و اصطلاح قرار می گرفت از واقعۀ تاریخی جالبی ریشه گرفته که نقل آن خالی از لطف و فایده نیست.

 

خواجه نصیرالدین طوسی قبل از آنکه مورد توجه ناصرالدین شاه محتشم واقع شود و به دربار اسماعیلیله راه یابد یک بار به بغداد رفت تا یکی از تألیفاتش را که در مدح اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) بود به مستعصم خلیفۀ عباسی تقدیم نماید. در این مورد میرزا محمد تنکابنی چنین می نویسد:

 

"... آنچه مشهور است اینکه محقق طوسی در مدت بیست سال کتابی تصنیف کرد که در مدح اهل بیت پیغمبر (ص) بود. پس از آن کتاب را به بغداد برد که به نظر خلیفۀ عباسی برساند. پس زمانی رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد به تفرج و تماشا اشتغال داشتند. پس محقق طوسی کتاب را در نزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصب به مدایح آل اطهار پیغمبر علیهم صلوات افتاد آن کتاب را به آب انداخت و گفت:"اعجنبی تلمه" یعنی خوش آمد مرا از بالا آمدن آب در وقتی که این کتاب را به آب انداختم و قطراتی از آب بالا آمدند! پس بعد از اینکه از آب بیرون آمدند محقق طوسی را طلبیدند.

 

"ابن حاجب گفت:"که ای آخوند، تو از اهل کجایی؟" گفت:"از اهل طوسم."

"ابن حاجب گفت:"از گاوان طوسی یا از خران طوس!؟" خواجه فرمود که: "گاوان طوسم."

"ابن حاجب گفت:"شاخ تو کجاست؟"

"خواجه گفت:"شاخ من در طوس است، می روم و آن را می آورم!" پس خواجه با نهایت ملال خاطر روی به دیار خویش نهاد و از ترس عمال ابن حاجب بدون آنکه توشه و زاد راحله ای بردارد با مرکوبش که دراز گوش نحیف وامانده ای بود از بیراهه به ایران مراجعت کرد."

 

پس از چندی شبانه روز به قریه ای از قرای کردستان رسید و به دنبال پناهگاهی می گشت تا شبی را به روز آورده خود و چهار پایش رنج خستگی را از تن بزدایند. در این موقع عده ای زن و مرد را به حال اضطراب و نگرانی دید. از جریان قضیه جویا گردید معلوم شد زن روستایی چند روز است برای وضع حمل دچار سختی شده اکنون میان مرگ و زندگی دست و پا می زند.

 

خواجه فرصت را مغتنم شمرده مدعی شد که بیمار باردار را بدون هیچ خطری بزایاند. وابستگان زن دهاتی مقدم خواجه را گرامی شمرده در مقام پذیرایی و بزرگداشت وی برآمدند. خواجه دستور داد قبلاً مرکوب خسته و فرسوده اش را تیمار کرده در طویلۀ گرم جای دادند و آب و علوفه اش را تدارک دیدند. سپس فرمان داد اطاق گرم و تمیزی برای آسایش و استراحت خودش آماده کردند. پس از آنکه از این دو رهگذر خیالش راحت شد و غذای گرم و مطبوعی به اشتهای کامل صرف کرد با اطلاعاتی که در علم پزشکی داشت برای رفع درد و زایمان بیمار تعلیمات لازم داده ضمناً دعایی نوشت و به دست صاحبخانه داد و گفت:"این دعا را با مقداری گشنیز بر ران چپ زائو ببندید و مطمئن باشید که به راحتی فارغ خواهد شد ولی متوجه باشید که پس از وضع حمل دعا را از ران چپش فوراً باز کنید و گرنه روده هایش را بیرون خواهد آورد."

 

اتفاقاً زکریای قزوینی راجع به خاصیت گشنیز که در حکایت بالا ذکر شده چنین می نویسد:

"کزبره: او را به پارسی گشنیز خوانند و شیخ الرییس گوید که اگر کزبره را به آهستگی از بیخ برکنند و بر ران زنی ببندند که زادن او دشخوار بود در حال خلاص یابد."

 

باری، هنوز دیر زمانی از تجویز خواجه و بستن دعا بر ران چپ بیمار حامله نگذشته بود که به راحتی وضع حمل کرد و از خطر مرگ نجات یافت.

 

بامدادان خواجه نصیرالدین طوسی بر درازگوش سوار شده با زاد و توشۀ کافی به جانب طوس روان گردید. پس از چندی چون دعا کردند دیدند که خواجۀ طوسی چنین نوشته بود:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا، خواه نزا!"

شنیده شد که این دعا دیر زمانی در بعضی از قراء و قصبات مناطق غرب ایران برای زایمانهای سخت و دشوار چون حرز جواد به کار می رفت و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمد.

 

 

 

 

ضرب المثل فارسی, ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل ها, ضرب المثل های ایرانی, مثل آباد ضرب المثل فارسی, ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل ها, ضرب المثل های ایرانی, مثل آباد