ورزشی


2 دقیقه پیش

پیرترین و جوان ترین بازیکن یورو 2016

سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ترین، کوتاه ترین و بلندترین بازیکن‌های یورو ۲۰۱۶ پرداخته است. خبرگزاری ایسنا: سایت یوفا در گزارشی به معرفی پیرترین، جوان ...
2 دقیقه پیش

عکس: ارزش تیم های حاضر در یورو 2016

در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ها هستند. وب سایت مشرق: در جمع 24 تیم حاضر در یورو 2016، آلمان گران ترین و مجارستان ارزان ترین تیم ...

امیر قلعه نویی: سر راه تمرین مسافرکشی می کردم (2)



من خودم یک بدشانسی آوردم. من اکثر فوتبالم را با یک پا بازی کردم به خاطر مصدومیت زانو که داشتم. افتخاری برای من است که برای باشگاه استقلال بازی کردم و ما قهرمان آسیا شدیم و 11 ماه بعد که به استقلال برگشتم این تیم دسته سه بود.

 این روزها منتقد کم ندارد. چه در جامعه رسانه ای و چه در میان فوتبالی ها. اما او یک تنه ایستاده و حرفش را می زند. حرفی که مدعی است حرف حساب است و حق. سیاهه کسانی که با او زاویه دارند کم نیست. عادل فردوسی پور، جواد نکونام، مهدی رحمتی، سیاوش اکبرپور، آندو تیموریان و ... مصاحبه های او در طی ماه ها و حتی سال های اخیر پر بوده از کلید واژه هایی چون «عمروعاص اها»، «اجنبی پرست ها» و شاید بسیاری از مخاطبان سرمربی سابق استقلال که کمتر به مصاحبه های بلند تن می دهد از گذشته و زندگی شخصی او چیزی بدانند.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

شما در سن کم موقعی که در شاهین بازیکن بزرگتر از شما هم بود، کاپیتان بوده اید. این اتفاق در استقلال هم افتاد. امیر قلعه نویی چه ویژگی دارد که با توجه به سن کمش کار لیدری را به او می دادند؛ باهوش بودید؟
- البته باهوش که نه، این مسائل شامل حال ما نمی شود (خنده) اما کلا من از بچگی همینجوری بودم و دوستانی که داشتم همه از من یک مقداری بزرگتر بودند. در راه آهن که مدت کوتاهی بودم بعد آمدم با ناصرخان شاهین. یکسری درگیری ها در این تیم به وجود آمد و بزرگترهای تیم رفتند و من هم یکسری از بازیکنان راه آهن را که می شناختم به عمو نصی پیشنهاد دادم و آوردم شاهین و یهو شدم کاپیتان.

من خودم رفتم به عمو نصی پیشنهاد دادم که بگذارید یک نفر که از من بزرگتر هست کاپیتان شود، یادم هست محمدرضا شکورزاده را پیشنهاد دادم و گفتم ایشان در راه آهن بزرگتر ما بوده اما آنها قبول نکردند و گفتند شاهین مکتب خاص خودش را دارد و اگر شما نخواهید کاپیتان بشوید ما می دهیم به نفر بعدی. برای همین قبول کردم. یادم هست آقای لارودی در روزنامه ابرار اگر اشتباه نکنم تیتر زد «کاپیتان کوچولو». فکر کنم در سن 21 سالگی من کاپیتان شاهین شدم.

کوچولو هم از نظر سنی و هم از نظر قد و قواره!
- من در سن 24، 25 سالگی 64 کیلو بودم.

اون موقع اینجوری بود که عکس ها یا مصاحبه های تان را با قیچی ببرید و یک جا نگه دارید؟
- نه، وجدانا من اهل این کارها نبودم و این کارها را نکردم.

اون موقع رابطه شما با خبرنگاران چطور بود؟
- آن موقع اینجوری نبود اینقدر خبرنگار و روزنامه باشد ولی یادم هست که آقای اکبر عزیزی بود و غفور هاشمی. اینها در بحث پدیده ها صفحه داشتند و هنوز هم تقریبا فکر کنم هستند. نه اینکه من عکس را دور بندازم اما اینکه جمع کنم و یک گوشه بذارم نبود.

چطور شد هافبک را به عنوان پست بازی انتخاب کردید؟
- خب هر کس می داند خودش گلزن یا هافبک خوبی هست یا یک دفاع مناسب. البته جا دارد از رضا عباسی هم یک تشکر ویژه بکنم. آن سالی که من راه آهن رفتم خیلی به من کمک کرد تا استعداد خودم را نشان بدهم و واقعا مدیون ایشان هستم.

از شما به عنوان کاپیتان حساب هم می بردند؟
- نه بابا، من سعی می کردم رفاقت کنم. الان هم همینطور است. الان یکسری از خدا بی خبر این فضا را درست کردند که ما آنها را به خدا واگذار می کنیم. اصلا اینجوری نیست. من هر جا که هستم با آن آدم ها رفاقت می کنم. این مهمتر است که آدم رفیق باشد. همه جا منافع خودم را در آخر دیدم. مثلا زمان آقای قریب وقتی یک پولی که می آمد آقا مدد می گرفت و اگر یک ذره آن می ماند آن را به من می دادند. بد نیست یک خاطره بگویم. من نمی خواستم اینها را بگویم اما می گویم تا ذهن مردم باز شود و علی نظری هم شاهد زنده این ماجراست.

ما یک بازی با پرسپولیس داشتیم که باید آن را می بردیم و بازی یک – یک شد. من دیدم علی نظری آمد گفت آقای قریب گفت بعد از بازی یک جلسه در هتل المپیک. فکر می کنم سال دومی بود که من در استقلال بودم. دیدم همه به هم نگاه می کنند و می خواهند یک حرفی به هم بزنند روی شان نمی شود. شما می دانید بازی استقلال با پرسپولیس آن موقع برای من فشارش بیشتر از الان بود. خب یک هفته فشار قبل از بازی و گفتم خب بگو. گفتند می خواهند نیکبخت را بدهند روشان نمی شود به تو بگویند. نیکبخت را می خواهند به الوصل بدهند چون پول نداریم. من گفتم آقای قریب این 5، 6 هفته تا قهرمانی راه داریم و نیکبخت یک بازیکن تاثیرگذار است.

گفت قلعه نویی! فردا یک هزار تومانی در باشگاه نداریم چه کنیم؟ گفت 120 میلیون به ما پول می دهند و این خیلی بار تیم را می کشد. گفتم آقا خودتان می دانید و بر خلاف میل من این اتفاق افتاد. سال بعد سال سوم بود 6 تا 7 هفته تا پایان لیگ مانده بود که عنایتی را امارات خواست. اینها را می گویم تا بشود برای باقیات و صالحات من. ما دیدیم باز همان جلسه را گذاشتند وب از همان داستان و من این بار زیر بار نرفتم. سال سومی بود که قول داده بودم تیم را قهرمان کنم و گفتم آقای قریب اصلا حرفش را نزن. گفتم اگر این اتفاق ییفتد دیگر نمی شود جواب مردم را داد.

خدا را گواه می گیرم که من برای این فوتبال چه کردم. نزدیک 400 تا 500 میلیون به استقلال پول می دادند. خود عنایتی را صدا کردم و گفتم آقای عنایتی 6 هفته مانده بعد از چند هفته برو و کل پول را بگیر و وایسا کمک کن و مردم را خوشحال کن. هفته بعد زنگ زدند و 300 میلیون به خود من می دادند اماراتی ها. علی نظری شاهد زنده است. این آقایان از خدا بی خبر همه چیز را می گویند و از هیچ چیز خبر ندارند و نه خدا را می شناسند و نه مسلمانی و نه معرفت دارند. کی می آمد از 300 میلیون آن موقع بگذرد. من پایم را در یک کفش کردم و در حالی که قرارداد سال سوم من 70 میلیون بود، سال اول 35 تومن، سال دوم 45 تومن و سال سوم 70 میلیون تومان شد.

گفتند 300 میلیون در تهران به حسابت پول می ریزیم که عنایتی را به ما بدهید. این در حالی بود که این پول به من می رسید، 400، 500 تا به باشگاه می رسید و 600 تا 700 میلیون هم به خود رضا می رسید. من پایم را در یک کفش کردم و گفتم نه! رسید بازی با برق شیراز تا تیم قهرمان شد. علی نظری بعد از سه سال می خواست بپره وسط زمین، تا آمد این کار را بکند دستش را گرفتم. میان 130 تا 140 هزار هوادار بازی را بردی، سه سال هم منتظر هستی، گفتم علی نظری چقدر حاضری بدی این صحنه را ببینی گفت همه زندگی ام را... گفتم یک معامله با خدا کردیم و عنایتی را ندادیم خدا چه عزتی به ما داد... هلم داد گفت ولم کن بابا بذار شادی کنم.

نظری شاهد زنده است. واقعا علی نظری از کسانی است که زندگی خودش را برای استقلال نگذاشته و متاسفم برای آنهایی که به علی نظری می تازند. واقعا اگر در تاریخ باشگاه 10 نفر عاشق استقلال باشند، یکی از آنها علی نظری است. یعنی می خواهم بگویم این کارها و این معامله ها را هم با خدا کردیم.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

در این سال ها کدام بازیکنان را دیدید که بگویید شبیه امیر قلعه نویی است؟
- من خودم یک بدشانسی آوردم. من اکثر فوتبالم را با یک پا بازی کردم به خاطر مصدومیت زانو که داشتم. افتخاری برای من است که برای باشگاه استقلال بازی کردم و ما قهرمان آسیا شدیم و 11 ماه بعد که به استقلال برگشتم این تیم دسته سه بود. همان زمان بود که سپاهان 5 میلیون تومان پیشنهاد می داد. یعنی قهرمانی آسیا رفتی بعد توی دسته سه فوتبال بازی می کنی و این پیشنهاد را هم داشتم ولی من ایستادم پای استقلال و فکر می کنم خدا این کارها را دید و به من لطف کرد. فکر می کنم خدا همه را دیده تا در کوچه فوتبال اسمی هم از من برده شود.

جواب سوال ما را ندادید.
- به هر حال بازیکنانی مثل محرم نویدکیا، مجتبی جباری، بختیار رحمانی بازیکنانی هستند که بالاخره به نوع بازی من نزدیک هستند. در زمان ما زیاد بودند و آنقدر بازیساز زیاد بود که نمی توانستیم نزدیک اردوی تیم ملی بشویم ولی الان خیلی کم است.

به حق خودتان در تعداد بازی و بازی های ملی نرسیدید؟
- من اگر مصدوم نشده بودم این اتفاق می افتاد و هر چه هم بازی کردم با یک پا بود.

یک بار کاپیتان تیم ملی بودید؟
- بله مقابل کویت کاپیتان بودم.

وقتی برمی گردید، این حسرت وجود دارد که چرا بیشتر نبود؟
- طبیعتا اینطور است. وقتی یک قابلیتی را داری و با یکسری مسائل روبرو می شوی اما خدا را کر راضی هستم.

یعنی اینکه مربی تیم ملی در حق شما اجحاف کرده باشد و از این جور مسائل وجود نداشته است؟
- چرا، یک جا بوده اما نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم.

در استقلال، امیر قلعه نویی توانست به عنوان بازیکن به سقف خواسته های خودش برسد؟
- مردم خیلی به من لطف داشتند ولی من می گویم وقتی در استقلال مصدوم شدم و با یک پا بازی کردم، این نصف توانایی من بود.

در مورد عدد و رقم قهرمانی ها بعضی موقع ها شما یک عددی را می گفتید که منتقدان شما می گفتند که مثلا 20 تا قهرمانی کجاست که بخواهیم روی کاغذ بیاوریم...
- خب ببینید...

این آمار دقیق در مورد قهرمانی کجاست؟
- این آمار را می توانید از دوستان خودتان بپرسید. مثلا ما جام میلز، جام بوردوریدی را قهرمان شدیم. دوتا جام در قطر من بردم. اینها مگر قهرمانی نیست؟ قهرمان ایران شدیم. قهرمان آسیا شدیم. قهرمان تهران شدیم. اینها را قهرمانی نمی بینید. همین سر انگشتی چندتا می شود. 5 تا لیگ و 2 تا حذفی آوردیم. اینها این تعداد نمی شود؟

به عنوان یک مربی به دنبال رکوردشکنی و فاصله گرفتن عجیب و غریب رکوردهای خودتان با دیگر مربیان هستید؟
- نه، من اصلا به این چیزها فکر نمی کنم و چه موقعی که فوتبال بازی می کردم و چه حالا که مربی هستم فقط به کارم فکر می کنم. یک مثال برای شما بزنم؛ زمان آقای استانکو که درس های زیادی از ایشان یاد گرفتم وقتی از تمرین برمی گشتیم من تمرینات ایشان را یادداشت می کردم در حالی که فوتبال بازی می کردم. من عاشق فوتبال هستم. من 5 تا قهرمانی آوردم با 4 تا مدیرعامل مختلف یعنی ساکت، واعظ آشتیانی، فتح الله زاده و قریب. من برای یک جلسه تمرین خودم 8 ساعت وقت می گذارم.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

طراحی و ...
- اول خودم می روم تمرین بعد به اتاق خودم می آیم و کتابی دارم که می نشینم مطالعه می کنم و از آن تمرین در می آورم و یک عالمه هم فیلم است که از روی آنها الگوبرداری می کنم. اینها آخرین متد است. یک رفیقی در شیراز دارم که اینها را برای من تهیه می کند.

دوره ای کوتاه به آلمان رفتید... موضوعی که انتقاداتی در پی داشت که دو ماه رفته آلمان و حتی بر سر فنس و این جور مسائل متلک به شما می انداختند. هیچ موقع فکر کردید این موضوع تداوم داشته باشد. مثلا بروید جام جهانی بازی ها را از نزدیک ببینید یا اینکه گفتید تمرینات تیم های بزرگ را از نزدیک ببینید...
- من دوره کلاس پروفشنال مربیگری را گذراندم که بالاترین دوره مربیگری است. مطالعه هم مکه داریم. اینجا جا دارد از آقای تقوی تشکر کنم. من در یک کلاس فوتبال برای اتحادیه فوتبال انگلیس سه سال در نوبت بودم و محمد تقوی برای من محبت کرد جور کرد که یک بار زنگ زد و مژده داد که پول آن را بریز و بیا که متاسفانه به شرایطی خوردیم که با تراکتور قرارداد بستم و نتوانستم بروم. نرفتم چون اگر می رفتم نمی توانستم تیم تراکتور را ببندم. به این خاطر و به خاطر تراکتورسازی هم سفر آمریکا و هم آن کلاس را لغو کردم وگرنه من خودم دنبال این مسئله هستم. این کلاس جوری نیست که هر کس دلش خواست برود. دوره آن 2 ماهه بود که طی آن هم باید در کمپ زندگی می کردی.

خب شما وقتی انتخاب تراکتور را داشتید و با توجه به اینکه یک برند بودید نمی توانستید این دوره را برید و برگردید...
- نه، متوجه منظور من نشدید. اگر من می رفتم نمی توانستم تیم تراکتور را ببندم. بستن تیم کار من را با مشکل مواجه می کرد و اگر می رفتم شاید در نقل و انتقالات با توجه به تجربه ای که من دارم آنها نمی توانستند موفق عمل کنند.

چرا امیر قلعه نویی تا بازی می کند و می برد همه می گویند عجب مربی به روزی است اما تا یک باخت می آورید همه می گویند یک مربی سنتی است. بالاخره شما مدرن هستید یا سنتی؟
- این فیلم ها نشان می دهد که من به روز هستم چون خیلی از من جلوتر هستند. آقای روته مولر آمد یک دوره کلاس مربیگری گذاشت که دو سال در مقاطع مختلف طول می کشد. گفت من در همه دنیا این کلاس را برگزار کردم اما باهوش تر از مربیان ایرانی ندیدم. آلمانی ها دروغ نمی گویند و تعارف نمی کنند. واقعا بگویم مربیگری در 90 دقیقه متفاوت است و باید بدانید که چه می کنید و آن در هیچ کلاسی نیست چون نه آموزش دارد و نه مطالعه و اینها ذاتی است.

این همان چیزی است که در عصر پروین گفته می شد...
- من خودم این موضوع را به علی آقا گفتم که چطور می شود یک آدم بتواند در فوتبال 24، 25 جام بیاورد. البته بگویم جام آوردن الان از آن موقع سخت تر است چون سپاهان و دیگر تیم ها به قطب تبدیل شده اند. می خواهم بگویم قهرمانی من در لیگی به دست آمد که قطب زیاد بود.

اینطوری بود که در اوایل کار مربیگری به این فکر کنید که علی پروین باشید.
- ببینید، من علی آقا را خیلی دوست دارم و به ایشان ارادت زیادی دارم و مخلص ایشان هستم اما من سبک مربیگری خودم را از جکیچ گرفتم.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

این را از نظر کاریزماتیک و ژست های کار ایشان می گویم...
- من هیچ وقت نمی توانم علی آقا پروین بشوم. ایشان بزرگتر از ما هستند.

اما مبنای فکری اینکه یک مربی باید جذبه ای داشته باشد چطور...
- بالاخره بعضی ها آن جذبه را دارند. شاید چند نفر در یک خانواده باشند که خصوصیات متفاوتی دارند؛ آن هم وقتی در یک خانواده هستند. آدم ها هم با هم فرق دارند و من هر جا بودم این بحث بوده و این مقایسه انجام شده است.

همه می دانند آقای پروین بعضی اوقات یک رختکن خونین را به وجود می آورند و از چشم های ایشان خون می چکید و همه را از دم تیغ می گذراندند اما در مورد آقای قلعه نویی یکسری ادعاها در مورد رفتارهای تندش مطرح شده و یکسری هم این موضوع را رد کردند...
- ما این آدم ها را واگذار خدا کردیم. بله، تشر می زنم که مثلا بهت مسئولیت دادم، چرا این کار را نکردی و یکسری کلمات به کار می برم اما خدای نکرده توهین نمی کنم. توهینی که این آقایان می گویند به صورت دشنام بوده من اصلا انجام نداده ام. آقای فرگوسن کفش پرت می کند اما اتفاقات دیگر نمی افتد... واقعا من اگر اینطور بودم پس این آقایان 7، 8 سال چرا با من کار کردند؟ چرا دست به دامن فدراسیون فوتبال می شدند، چرا 45 دقیقه مقابل خانه من می ایستادند. اگر امیر قلعه نویی بد است دو حالت دارد؛ یا از جنس خودش هستید یا دارید دروغ می گویید. مگر می شود بعد از این مدت کار کردن بگویند اینجوری است...

چه اتفاقی بین شما و برخی بازیکنان می افتد که می گویند مثلا فلان بازیکن پسر قلعه نویی است و همه جا او را با خودش می برد... اما همان بازیکن دشمن شما می شود.
- من هیچ بازیکنی را با خودم جایی نمی برم. یک نمونه را شما بگویید.

مثلا سیاوش اکبرپور... او را با خودتان تراکتور بردید یا مهدی رحمتی و ...
- من هیچ کس را با خودم نبردم... سیاوش اکبرپور را از استیل آذین که یک دسته پایین تر رفته بود با خودم بردم یا کمک کردم. امیرحسین صادقی را استقلال بیرون کرده بود... به هر دلیل... من اینها را بردم تراکتور...

منظور همین است یعنی شما به بازی این بازیکنان اعتقاد داشتید...
- بله، بالاخره این بازیکن یک شرایط سنی و یک جایگاه فنی دارد... چطور در این سه ساله آمدید حدود 2 میلیارد پول گیرتان آمد آن موقع من خوب بودم بعد از آن بد شدم...

شاید این بازیکنان ستاره می شوند یک جایی باید بپذیرند تاریخ مصرف آنها برای تیم تمام شده اما شما در یک دوره ای با آنها رفاقت کردید و یک جایی باید خودکار قرمز را بردارید و روی اسم آنها قلم بکشید...
- احسنت... من از شما یک سوال دارم، دل پیرو مگر از یوونتوس نرفت یا رائول مگر از رئال نرفت... این مصاحبه ها را کرد؟! چرا این مسائل فقط در فوتبال ایران است.

این مسئله نمی تواند به این خاطر باشد که آنها در دوره ای که با شما کار می کنند یک رفاقتی ایجاد کرده اید که این موضوع، توقع ایجاد کند...
- من با همه آنها رفاقت کردم و خیلی جاها کمک کردم. نمی خواهم یک جوری مسائل را بگویم اما در مسائل شخصی زندگی خودشان خیلی کمک کردم. یک روز امیر قلعه نویی هم نمی تواند به استقلال کمک کند و باید برود... بازی کردن هم همین طور است. یک موقع شما می توانید و یک موقع نمی توانید...

مثل علی دایی که گفتید بنزین سبز در تیم ملی و نام او را خط زدید...
- من علی دایی را خط نزدم...

اما شما اسم او را خط زدید...
- بذارید در مورد این قضیه یک توضیح بدهم. وقتی من مربی تیم ملی شدم افشین پیروانی شاهد زنده هست. دو بار ما با محمد دایی صحبت کردیم و گفتیم به علی آقا بگو به من زنگ بزند و می خواهم یک صحبتی با ایشان بکنم و نگفتم چی هست... افشین پیروانی هم شماره را گرفت و بار دوم محمد دایی گفت شما هر کاری که دل تان می خواهد بکنید. گفتم شما به ایشان گفتید من زنگ زدم. من می خواهم در مورد نفرات و انتخاب بازیکنان صحبت کنیم و ایشان گفت هر کاری دوست دارید و دل تان می خواهد بکنید.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

برگردیم به گذشته. به نظر شما پذیرش تیم ملی برای شما زود نبود...
- نه اصلا اینطور نبود. من بعد از چند سال مربی تیم ملی شدم و با چند جام... یا اول بودیم یا دوم و یا سوم... آخه بعضی ها بی منطق صحبت می کنند. فقط می خواهند یک چیزی بگویند. این هم داستان دارد. من یک روز 8 صبح تلفن خودم را روشن کردم دیدم آقای کیومرث هاشمی به من زنگ زد و گفت اگر آب دستت است بذار زمین بیا پیش من و ایشان پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی را به من داد و خیلی توضیح داد. با این همه من گفتم قبول نمی کنم.

من استقلال را قهرمان کردم، می خواهم بروم در آسیا با این تیم و یک مقدار با این تیم در آسیا تجربه کنم. گفت بیا تو رفاقت قبول کن که من گفتم این تیم احتیاج به 4 سال زمان دارد. ببینید حتی مسئول تدارکات تیم ملی هم بودن افتخار است اما گفتم شما یک مربی را می خواهید انتخاب کنید باید از این جام جهانی تا جام جهانی بعدی به آن وقت بدهید. آن هم وضعیت تیم ملی در آن موقع که خودتان می دانید بین دو گروه سیاسی گیر کرده بود و چه جریان هایی اتفاق افتاد.

ما هم همین را می گوییم؛ اگر امیر قلعه نویی پختگی الان را داشت شاید آن موقع قبول نمی کرد...
- چرا من عملکرد بدی نداشتم...

نه، منظور ما شرایط است...
- شرایط را که گفته بودیم. گفتند بیا به مملکت کمک کن... به من می گویند چطور آن جوان رفت روی مین اما شما نمی خواهی این کار را بکنی...

به نظر می رسد شما را سپر بلا کردند و یادم هست دکتر دادگان آن موقع می گفت من روی پل میرداماد بودم و قلعه نویی به من زنگ زد مشاوره بگیرد و من به او گفتم این کار را نکن و گفتم اینها می خواهند از تو سوءاستفاده کنند.
- بله، من وظیفه خودم می دانم که همیشه به بزرگتر خودم احترام بگذارم. من آن موقع که دکتر دادگان رییس فدراسیون بود زیاد با ایشان در تماس نبودم اما الان امکان ندارد هر 3، 4 ماه یک بار روی منشی تلفنی ایشان پیام نگذارم. البته الان که دیگر مسئولیت گرفتند به ایشان زنگ نمی زنم. همان موقع زنگ زدم که گفتند این کار را نکن که قصد کردند تو را هزینه کنند.

فکر می کنید هزینه شدید...
- فکر می کنم شدم... چون عملکردم بد نبود...

پس روی مین رفتید بالاخره...
- نه، من می گویم جوان هایی بودند که روی مین رفتند و به خاطر این آب و خاک اعضا و جوارح شان را دادند... اما من در آن شرایط نمی خواستم قبول کنم و می خواستم با استقلال روم آسیا اما گفتند تو از این گروه بیا بالا و بعد رفتیم گروه مرگ و در ضربات پنالتی باختیم و شدیم خائن و آقایان به عراق می بازند و می شوند قهرمان ملی... ما اردو نمی توانستیم برویم و خدا شاهد است زمین کمپ داشت خشک می شد و من از شهرداری به خاطر اینکه 12 سال آنجا مشغول به کار بودم خواهش کردم این زمین را آبیاری کند.

یک سال مربی تیم ملی بودم قراردادم 350 میلیون بود و عین یک سال هم در رنکینگ آسیا اول بودیم و با تیم های خوبی بازی می کردیم. با مکزیک، بلاروس و امارات، هامبورگ، اشتوتگارت بازی کردیم و نه با تیم سوم یک تیم ... مالزی قرارداد ما تمام شده بود و ما بدون قرارداد رفتیم جام ملت ها... درگیری بود، باید چه کار می کردیم... منتی نیست یا باید نمی رفتیم یا باید به خاطر مملکت مان می رفتیم... حالا می گویند بند ساعت کی روش شده ایرانی...

همیشه برای تیم ملی با همین ذهنیت قضاوت می کنید...
- می دانید چرا... یک روز آقای آخوندی من را افطاری دعوت کرد و گفت باید از شما یک حلالیت بطلبیم. گفت آقای علی آبادی گفته هر جا قلعه نویی را دیدید از او حلالیت بطلبید. گفتم مگر چه شده، گفت ایشان گفتند ما سر شما معامله کردیم. آقایان گفتند اگر اساسنامه را ما تایید کنیم شما باید قلعه نویی را بگذارید کنار و بعدها ما فهمیدیم که دلخوری آقایان از این بود که من در برنامه 90 اسم مصطفوی را برده بودم.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

با همین شرایط ذهنی و معامله شدن آیا دوست دارید یک بار دیگر این موقعیت را به دست بیاورید...
- نه اصلا این را نمی خواهم.

واقعا نمی شود پذیرفت که یک نفر دوست ندارد سرمربی تیم ملی شود.
- نه اصلا! نه اینکه به وطنم علاقه نداشته باشم اما دیگر آن علاقه را ندارم و خودم شرایط باشگاهی را بیشتر دوست دارم وگرنه کاری ندارد اگر به آقای صفایی یک بله می گفتم الان سرمربی تیم ملی بودم.

آن موقع بله ولی ممکن است الان با توجه به آرامشی که در فضای فدراسیون به وجود آمده و خود شما به یک مرز پختگی رسیده باشید این مسئله برای شما قابل قبول باشد...
- آخر آن موقع من 10، 12سال بود که مربیگری می کردم و فی البداهه نبود... الان پخته تر هستم.

اما نمی شود پذیرفت که یک نفر علاقه سرمربیگری تیم ملی را در خودش کشته باشد...
- شاید به این خاطر باشد که اینقدر نامهربانی دیدم...

رییس فدراسیون هم آیا تاثیر دارد...
- صددرصد! شما ببینید اگر مدیرعاملانی مثل آقایان ساکت، قریب یا آقای اولیایی باشند کار کردن راحت است.

به غیر از فتح الله زاده!
- نه آقای فتح الله زاده هم برای استقلال خدا وکیلی زحمت کشید. حالا اختلاف نظرها همه جا هست اما نمی توان زحمات او را نادیده گرفت. شاید من از او ناراحت باشم و یا او از من ناراحت باشد اما این دلیل نمی شود که زحمات یک نفر را ندید.

شما الان تقریبا اوایل دهه پنجم زندگی خودتان هستید و در این مقطع چه حسرتی دارید و در کدام بخش از زندگی فوتبالی خودتان اشتباه کردید...
- حسرت آنچنانی نیست بلکه قسمت نبوده، با این حال خدا را شکر می کنم اما یک جاهایی شاید من در حق یکسری بازیکنان کم لطفی کرده باشم اما این به خاطر دید فنی بوده و اینجا از آنها حلالیت می طلبم...

 

خودتان شخصی نشده به آنها بگویید و حلالیت بطلبید!

- چرا، سیروس، مهدی هاشمی نسب بوده اما خدا را گواه می گیرم که به خاطر منافع استقلال بوده و دید فنی بود و فقط این بود. باور کنید هیچ کاری را روی غرض و نفس اماره انجام ندادم.

 

چه کسی رو خیلی دوست دارید بگویید که اشتباه کردم به او کمک کردم...
- اگر کمکی بوده که به خاطر خدا بوده.

یعنی با خودتان نگفتید از انجام این کار پشیمان شدید...
- نه اصلا!

موقع سال تحویل چه کسی را حلال و چه کسی را واگذار به خدا می کنید...
- بعضی ها را آدم حلال نمی کند و بعضی ها را برایشان دعا می کند. تحویل سال نو لحظه مقدسی است که انسان باید خودش را پالایش کند...

دستاوردی بوده که به دنبال آن باشید...
- من از یک چیزی حسرت خوردم، نگذاشتند ما برنامه تیم ملی را پیاده کنیم. ما تیم ملی ب درست کردیم، تیم ملی زیر 23 سال را درست کردیم و واقعا نگذاشتن و این یک حسرت برای من است. من از مربیان برزیلی این کار را دیدم و چنین کاری انجام دادم...

در مورد آینده چطور به بازنشستگی فکر کردید...
- خیلی زود است...

با این فشارها از فوتبال زده نشدید...
- زده شدیم اما شاید بریم یه ریکاوری کنیم و یک سالی از ایران بروم... شاید یک سالی برم رفرش کنم...

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

آیا قرار است تمرین تیمی را ببینید یا دوره های حرفه ای تر را بگذرانید...
- نه، اصلا می خواهم از فوتبال دور باشم.

یعنی اصلا!
- شاید آنجا که ما برویم فوتبال آنچنانی نداشته باشد...

دوشنبه شب ها چه می کنید؟
- باور کنید خوابم و معمولا ساعت 11 تا 11:30 می خوابم.

یعنی 90 را نگاه نمی کنید؟
- باور کنید نه چون من ساعت 6 از خواب بلند می شوم و فرصتی نمی شود...

شاید دلیل آ« این است که اختلاف دارید... یا حاج خانم به خاطر این مسائل که اعصاب تان خرد می شود نمی گوید بروید و بخوابید...
- چرا.

در مقطعی کارتان با نود به شکایت هم کشید.
- البته عادل قداست فوتبال ما را شکاند و حرمت ها را از بین برد. اگر 10 سال دیگه یکی زد تو گوش باباش بدانید برنامه 90 خیلی تاثیر دارد... یکی از لحظه ها در جایی بود که آقای عابدینی را مقابل باغمیشه قرار داد... عابدینی آدمی است که سال ها برای این فوتبال زحمت کشیده و یک مدیر بزرگ است...

چرا خیلی ها مثل شما فکر نمی کنند، حتی با عادل هم تماس می گیرند...
- آدم ها با هم فرق دارند... در یک خانواده یک خواهر یک طور است و برادر طور دیگر... مهم این است که هر کسی خودش باشد...

در این چند وقت سعی نکردید پشت خط برنامه 90 بروید...
- نه اصلا!

اینکه شما نروید آنجا حرف بزنید فکر نمی کنید در مورد تیم تان اجحاف می شود...
- شده دیگر... چقدر دیگر باید بشود...

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

بیرون از فضای استودیو تا حالا این ارتباط برقرار نشده و آیا اگر جایی با هم باشید آیا می نشینید این گلایه ها را رو در رو بکنید...
- یک بار در کمپ استقلال ایشان را دیدیم و در حد یک سلام و علیک بود و وقت نشد...

ریشه اختلاف از آن سمت فکر کنم به جایی برگردد که شما یک بار گفته بودید برادر ایشان در آوردن برخی لژیونرها نقش داشته و آن را عادل یک جور تهمت تلقی کرد...
- من اصلا اختلافم با عادل سر همین حرف هاست که زدم... نه اصلا به خاطر نشان دادن ویدیو پسر من و ناحق نوشتن... چطور او ناحق بگوید ما نگوییم و حق ناراحت شدن نداریم... من حرفم این است که عادل فردوسی پور قداست فوتبال ما را از بین برد... بزرگ و کوچکی را در فوتبال ما از بین برد...

 

اخبار ورزش - روزنامه گل


ویدیو مرتبط :
گفتگو با بادیگارد امیر تتلو و امیر قلعه نویی!!!

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

امیر قلعه نویی: سر راه تمرین مسافرکشی می کردم (1)



این روزها منتقد کم ندارد. چه در جامعه رسانه ای و چه در میان فوتبالی ها. اما او یک تنه ایستاده و حرفش را می زند. حرفی که مدعی است حرف حساب است و حق.

این روزها منتقد کم ندارد. چه در جامعه رسانه ای و چه در میان فوتبالی ها. اما او یک تنه ایستاده و حرفش را می زند. حرفی که مدعی است حرف حساب است و حق. سیاهه کسانی که با او زاویه دارند کم نیست. عادل فردوسی پور، جواد نکونام، مهدی رحمتی، سیاوش اکبرپور، آندو تیموریان و ... مصاحبه های او در طی ماه ها و حتی سال های اخیر پر بوده از کلید واژه هایی چون «عمروعاص اها»، «اجنبی پرست ها» و شاید بسیاری از مخاطبان سرمربی سابق استقلال که کمتر به مصاحبه های بلند تن می دهد از گذشته و زندگی شخصی او چیزی بدانند.

بهانه این گفتگو مرور خاطرات گذشته بود. اینکه «امیر قلعه نویی» چگونه شد «ژنرال»، کی به استقلال آمد و چند قهرمانی آورد. مصاحبه ای که البته ناخودآگاه به سمت پرونده های مفتوح و جنجالی او هم کشیده شد. این مصاحبه را از دست ندهید، شاید حرف هایی تازه و شنیده نشده از امیر قلعه نویی بخوانید.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

از قدیم شروع کنیم؛ از کجا شما فهمیدید که می توانید یک فوتبالیست حرفه ای باشید؟
- در قدیم فوتبال در محلات و با توپ پلاستیکی بود و ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم. یکی از علت هایی که به این راه گرایش پیدا کردم، برادر بزرگترم بود که خیلی خوب فوتبال بازی می کرد. یک تیم محلی زمین خاکی داشتیم که مال میدان انصاری نازی آباد بود به نام پیکان و هر جا که می رفتند من را با خودشان می بردند و من از همان موقع با توپ پلاستیکی دنبال پیکان بودم. از همین روی به فوتبال علاقه مند شدم و بعد هم رفتم دنبال فوتبال محلی... بعد که انقلاب شد، اولین تیمم جوانان افسر بود که چنگیز نجفی پور مربی من بود و خیلی خوب بازی می کردم.

یک دوره کوچک که برای سازمان آب توپ زدم و همه اینها که به شما می گویم زیر 15 سال بودم و فکر نکنید در 20 سالگی این اتفاقات برای من رخ داد. بعد از آن هم یک رفیق داشتم که شهید شد به نام رضا فرهادی کیا که بازیکن جوانان راه آهن بود. داداشم به او گفت می روی تمرین امیر را هم با خودت ببر. تست دادم که با ناصرخان ابراهیمی آشنا شدم و از همانجا فوتبال حرفه ای شروع شد.

چه کسی کاشف امیر قلعه نویی بود؟
- قدیم ها اینطوری بود که در هر محلی یک بزرگی بود که آن بزرگ به فوتبال هم علاقه داشت. مثلا یکی در محل ما بود به نام داود خسروی نژاد که خدا رحمتش کند. این بنده خدا همه را جمع و جور می کرد با هزینه خودش تیم های خاکی تشکیل داده بود و این طرف و آن طرف می برد. اینکه می گویید چه کسی کاشف من بود که اصلش برمی گردد به برادرم ولی کسی که توانست خیلی به من کمک کند اول آقای چنگیز نجفی پور و واقعا بعد از آن ناصرخان ابراهیمی بود.

هوای داداش را دارید؟
- بله، ایشان بزرگ ما هستند. البته رشت زندگی می کند ولی مرتب به من زنگ می زند و در مورد بازی ها با هم صحبت می کنیم.

از برادر حرف شنوی هم دارید؟
- بله، چون خیلی زود پدرم را از دست دادیم. یادم هست که کلاس پنجم بودیم که پدرم فوت کرد و برادر بزرگتر ما نقش پدری را برای ما ایفا کرد.

اهل انتقاد تند هم از شما هست؟
- خیلی... چون خودش هافبک خوبی بود و می توانم بگویم در نازی آباد شاخص بود. الان هم فوتبال را خیلی خوب آنالیز می کند و نکات لازم را به ما یادآوری می کند.

دیدگاه فکری برادرتان چطور بود؟ آیا به شما شبیه است؟

- در چه رابطه ای؟

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

در کل هم فنی هم اجتماعی و ...
- برادرم در این زمینه خیلی از من جلوتر است چون واقعا شطرنج خوبی دارد (خنده) و اهل مطالعه است. برادرم کتاب خیلی می خواند و در این زمینه خیلی از من جلوتر است. متاسفانه به خاطر مشغله فوتبال، زیاد نمی توانم مطالعه داشته باشم.

پس بهش خوب کیش و مات دادید...
- (خنده) نه...

از جنوب شهر چه خبر؟ سر می زنید؟
- بله... به خصوص در دهه های محرم... قدیم ها قبل انقلاب یک زمین که مال پدر خدابیامرزم بود مقابل خانه مان داشتیم که برادرم چند سال آن را هیات کرده بود. در زمین خالی آنجا مراسم می گرفتیم. بعد که زمین ساخته شد یک مدت هیأت ما هم تعطیل شد تا سال 62 که من 20 سالم بود و می توانید از بچه های محل مان در نازی آباد بپرسید. آن موقع که هنوز نه امیر قلعه نویی بودم و نه آن چنان در فوتبال رشد کرده بودم. باز هم ما آن هیات را چندتایی تاسیس کردیم و الان هم یک گوشه کار را در دهه محرم می گیریم.

محمد نوری گفته یک زمانی در استادیوم ساندویچ می فروخته، شما هم چنین کارهایی کردید؟
- اولین پول فوتبالی ام 20 تومن بود و 10 تومن هم مادر خدابیامرزم طلاهایش را فروخت و یک پیکان خریدم 61 هزار تومان که 31 هزار تومان بدهی داشت. شب ها تا ساعت یک و نیم و دو با امیر نعیمی در آژانس ساعی مقابل پارک ساعی کار می کردیم و 8 ماه بود که روزی 3، 4 ساعت می خوابیدم. بازیکن و کاپیتان شاهین بودم که مسافرکشی می کردم. بعد توانستم قسط این ماشین را بدهم. در راه تمرین هم مسافرکشی می کردم.

پیش می آمد که مسافری شما را بشناسد...
- کمتر پیش می آمد ولی این نبود که نشناسند. فوتبال آن موقع پخش مستقیم نبود و ضبطی پخش می شد. آن هم 30 تا 40 دقیقه آن را نشان می دادند.

باورتان می شود بچه های این نسل تو تمرین با بنز و یا پورشه به قصد خیر یکی را به مقصد برسانند؟
- البته من اعتقاد دارم قشر ورزش و به خصوص فوتبالی ها کار خیر زیاد انجام می دهند. خدا وکیلی این موضوع را به چشم خود دیدم. مثلا من در سپاهان بودم و جا دارد یک یادی از بزرگ مرد اصفهان آقای ساکت بکنم که واقعا دو سال خوب زندگی من با این مدیر توانمند و توانا بود. ما گفته بودیم که پاداش ها را نقد بده و آنجا هم با دو سه تا از بچه ها قرار گذاشته بودیم که همانجا پول ها را جمع کنیم برای کار خیر.

همه هم استقبال کردند و یادم هست که بنگر و عقیلی بیشتر از همه می دادند و خدا وکیلی این دو دست به خیرشان زیاد بود و البته محرم نویدکیا. پاداش ها را جمع می کردیم و زندانی آزاد می کردیم، جهیزیه می خریدیم. تو استقلال هم همین. بعد از بازی با نفت مسجدسلیمان یک مراسمی رفتیم که همانجا حنیف کارت کشید و قرار شد ما هم کمک کنیم. واقعا در فوتبال و رشته های دیگر این کارها می شود. مثلا من علی کریمی، علی دایی، مهدی مهدوی کیا را می دانم که کار خیر انجام می دهند. اینهایی که نزدیک به نسل ما هستند، می دانم که کار خیر می کنند.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

راست است بیشتر از امیر قلعه نویی، همسرش در کار خیر پیش قدم است.
- واقعا همینطور است. این را به عینه می گویم که اینگونه است. اعتقاد خودش است و همسر من بعد از اهل بیت و مادرم، خیلی جور من را کشید. می خواهم بگویم واقعا در کار خیر است. مخصوصا در اسفندماه باور کنید بابت کار خیر خیلی پرمشغله است.

علت این سوال این بود که شاید کار خیری که شما می کنید در رسانه منعکس شود اما خانم شما دیده نمی شود ولی می دانم که خیلی این کارها را انجام می دهد.
- دقیقا همین طور است و کار ایشان در این روزها آخر سال به مراتب بیشتر است. اسفندماه شلوغ است و مردم هم گرفتار هستند.

میانه همسرتان با گرفتاری های فوتبالی شما چگونه است؟
- از جو فوتبال و فضای فوتبال ناراحت است و می بیند که حملات ناجوانمردانه به من می شود. بالاخره زن آدم بهتر از هر کسی آدم را می شناسد.

این روزها کمتر لبخند می زنید! همسرتان شما را با لبخند می بیند؟
- بله... ما در خانواده مقداری فضای فوتبال و خانه را تفکیک می کنیم. واقعا همسرم سنگ صبور خانواده است. همه جا می گویند پدر عمود خیمه است اما در زندگی ما خانم من عمود خیمه است و این زندگی را حفظ کرده و تربیت بچه ها با ایشان بوده است. به خاطر اصالت و ارادتی که به اهل بیت دارد واقعا ستون خانواده ما بوده و خدا خیرش بدهد.

مثل اینکه خیلی هم فوتبالی هستند؟
- نه آنطوری اما بالاخره به خاطر شغل ما مجبور است پیگیری کند و در این سال ها خیلی اذیت شد و همیشه می گوید واگذار کن به خدا!

یادم هست زمانی که سپاهان بودید از شما خواسته بود که روزه سکوت بگیرید...
- بله... اما الان توصیه ایشان به من این است که این افراد را واگذار کن به خدا؛ ولی من یک بحث مبارزه طلبی دارم...

به شما نمی گویند این بحث «عمروعاص» را نگویید و به خدا واگذار کنید؟
- چرا می گوید این آدم ها آنقدر ارزش ندارند که خودت را اذیت کنی و توکلت به خدا باشد و آنها را به خود او واگذار کن...

هوتن در کارهای خانه کمک می کند ؟
- هوتن؛ کمک می کند. چون با مادر و خواهرش رابطه خوبی دارد و هوتن مثل یک برادر برای من است. همین جا می گویم که او یکی از مربیان آینده دار فوتبال است چون دید بسیار خوبی به فوتبال دارد.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

از او فوتبالیست درمی آمد؟
- خیلی سوال خوبی کردید... بارها به من گفت بیا بازی من را ببین اما نرفتم. حتی او را فرستادم به تیم دیگر... فرستادم و برایش ایرج دانایی فر را مثال زدم که خودش مربی تاج بود ولی پسرش را جای دیگر فرستاد. پسر دانایی فر آنقدر خوب بازی کرد که دعوتش کردند به استقلال... نرفتم بازی اش را ببینم اما همین که به فوتبال علاقه دارد، خدا را شکر می کنم.

آدم هایی که در فوتبال ستاره شدند با جنگیدن برابر مشکلات و مسافرکشی، رفتن تمرین و به موفقبیت رسیدند. شاید نسل هوتن این را درک نکرده باشد... شما یک ماشین شیک زیر پایش گذاشتید و شرایط خوبی در زندگی دارد... شاید انگیزه برای جنگیدن برای بهتر شدن در این نسل وجود نداشته باشد و این مسئله نه برای هوتن بلکه برای فرزندان خیلی از بزرگان اتفاق افتاده است.
- البته من آرزو داشتم هوتن به فوتبال نیاید. شاید این آدم هایی که می بیند به این بچه لطمه بخورد. واقعا من دوست دارم هوتن در فوتبال نباشد. یک روز آمد پیش و گفت بابا من فوتبالیست خوبی می شوم، گفتم سعی کن انسان خوبی باشی. الان هم هوتن دست خیر دارد. خیلی از فوتبالیست های جوان مثل علی رمضانی را هوتن جمع کرد... محسن کریمی در امیدها بود. اینها داشتند از استقلال می رفتند، هوتن نگذاشت و پشتوانه خوبی برای استقلال به وجود آورده بود.

به عنوان کمک از هوتن استفاده می کنید؟
- نه بابا... دیگه ما به آنجاها نمی کشیم ... (خنده)

شما هنوز با دوستان دوران جوانی ارتباط دارید؟
- چند نفر بودیم که از بچگی با هم بودیم؛ یکی شد معلم زبان محمدرضا فخیمی و مسعود خالقی و یکی هم من بودم. مسعود که من می گویم الان دوتا هواپیمای شخصی دارد.

شما هم گفته بودید می خواهید هواپیمای اختصاصی بخرید؟
- مسعود در کار اختراع بود و در نازی آباد وسایل را آتش می زد و پدرش قرآن نویس بود و اگر در دهه 60 قرآن ها را می دیدید اسم استاد خالقی پای آن خورده بود. الان با هواپیمای اختصاصی رامسر و کیش می رود و مدام به من می گوید بیا با هم بریم. رفیقیم. الان خریده ما هم بعد می خریم. اینکه آدم شیک زندگی کند اشکالی ندارد اما نباید مردم را فراموش کرد.

آن زمان چه کسی الگوی مربیگری تان بود؟
- من از زمان جکیچ طرفدار تاج شدم چون اعتقادم این است که همه مربیان ایران خیلی برای فوتبال زحمت کشیدند اما دو نفر بیشتر از همه زحمت کشیدند. یکی آقای رایکوف بود که به سن و سال من نمی خورد و از آقای پورحیدری درباره اش شنیدم و یکی هم آقای جکیچ بود که واقعا آن زمان بازی های تاج را می دیدم از نوع فوتبال او خوشم آمده بود. شما هم اگر دقت کرده باشید تیم هایی که من دارم با دوتا لیدر بازی می کنند و فوتبال کوتاه و سرعتی از آن موقع من به باشگاه تاج و سبک جکیچ علاقه مند شدم. از قطر که آمدم تنها بازیکن لژیونر شاهین بودم.

چه شد با استقلال قرارداد بستید؟
- قرار بود من بروم انگلیس بازی کنم اما مادرم گفت شیرم را حلالت نمی کنم و من آمدم استقلال و رفتیم دفتر آقای پورحیدری استاد خودم. او از کسانی است که زندگی خودش را برای استقلال گذاشت. رفتم آنجا نشستم پای میز مذاکره. قرارداد همه 40 تا 50 هزار تومانی بود اما به من 150 هزار تومان دادند.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

یعنی گران ترین بازیکن استقلال بودید؟
- نمی دانم اما آن موقع رقم ها همین حدود بود و من 150 هزار تومان گرفتم.

پس از همان قدیم الایام بالای سقف بودید؟ چون هیچ وقت به این قانون اعتقاد نداشتید؟
- (خنده) ما همیشه بالای سقف می گرفتیم اما از شوخی گذشته آن موقع یک قانون بود که قانون زیاد خوبی هم نبود. آن هم این بود که هر کس ناز خارج برمی گشت باید 6 ماه بیرون می ماند بعد بازی می کرد. من هم بعد از این زمان برای استقلال بازی کردم و تا آخر فوتبال هم در استقلال ماندم. پیشنهادهای وحشتناکی در این مدت داشتم. یکی محمد طباطبایی بود یکی هم آقای صفی زاده که اولی از پاس و دومی از کشاورز بود. باشگاه پاس را بگویم بد نیست. یک روز ساعت 11، 12 شب بود در خانه نشسته بودیم که دیدم یک بنز مدل بالا و ضد گلوله جلوی خانه ما پارک کرد؛ آن هم در نازی آباد. خیلی تعجب کردم.

مادرم خدابیامرز ترسیده بود. زنگ زدند که ما فلانی را کار داریم. آن موقع شب حجت شاه نباتی دروازه بان پاس از ماشین پیاده شد. چون خانه ما را پیدا نکرده بودند سراغ او رفته بودند که خانه ما را بلد بود. مادرم ترسیده بود و نگذاشت بروم و زنگ زد دامادمان که آن موقع سرهنگ شهربانی بود. دامادمان گفت پایین نرو تا من نگفتم. بعد او از چند جا سوال کرده بود و گفت مشکلی نیست، برو و صحبت کن. بعد ما را بردند خانه ای در پاسداران. من اینها را جایی نگفتم و الان می گویم. همان موقع آقای طباطبایی مدیرعامل پاس رقم وحشتناکی به من پیشنهاد داد. دیدم یک فیلم هایی از من گذاشته اند که من خودم باورم نمی شد اما من چون به استقلال تعصب داشتم، ماندم و به پاس نرفتم.

رقم پیشنهادی آنها چقدر بود؟
- فکر می کنم حدود 800 هزار تومان بود. جالب اینجاست که به من گفت علاوه بر این عدد، سهمیه تخم مرغ هم به تو می دهم.

سهمیه تخم مرغ برای چی؟
- چون آقای طباطبایی یکی از تاجران بزرگ در کار دانه مرغ بود و آن موقع تخم مرغ سهمیه ای بود و این پیشنهاد چندین برابر قراردادم با استقلال بود. این را می توانید از خود آقای طباطبایی بپرسید. یک بار این پیشنهاد بود و یک بار هم کشاورز که هنوز شکل نگرفته بود پیشنهاد داد. آقای صفی زاده از من خواست به دفترش بروم و من هم با رفیقم آقا مرتضی (شریک قلعه نویی در ستوران آفتاب شاندیز) که پیش ماست گفتیم بریم ببینیم با ما چه کار دارد.

آن موقع ایشان معاون وزیر بود و گفت می خواهیم تیمی به اسم کشاورز درست کنیم و و روی شما حساب ویژه ای باز کرده ایم. پیشنهادش یک قطعه زمین و استخدام در وزارت کشاورزی و درس خواندن در دانشگاه بود و البته قرارداد هم جای خودش بود. یعنی 4 تا آیتم خوب جلوی پای من گذاشت. یادم هست که هفته بعد هم با پرسپولیس بازی داشتیم که من آن دوتا سانتر را کردم و دربی را بردیم. به آقای صفی زاده یک چیز گفتم. گفتم که من اولا نمی دانستم شما از من چه می خواهید ولی من آرزو دارم با یک مدیری مثل شما کار کنم اما من هفته آینده با پرسپولیس بازی دارم. این شاید بره تو ذهن من و روی بازی من اثر بگذارد.

بلند شد و پیشانی من را بوسید و گفت تو در میان فوتبالیست ها خیلی مردی. این کلمه قشنگ یادم هست. بیخود نبوده آنهایی که روی تو شناخت دارند به من مشاوره دادند و حرف آنها درست بود. ما قبول نکردیم به هر حال چون واقعا استقلال را دوست داشتم و رفتیم بازی کردیم و آن بازی را با دو گل بردیم با دوتا ارسال من و بعد رفتیم قهرمان آسیا شدیم. البته سپاهان هم بود. خدا وکیلی این را هم بگویم.

من شرایط زندگیم خیلی سخت بود. در یک زیرزمین در امیرآباد زندگی می کردیم. همان موقع سپاهان آمد دنبال من و یک رقم 5 میلیونی به من پیشنهاد داد و حتی خانه در اصفهان با همسرم دیده بودیم اما بعد که برگشتیم تهران علی آقا محمدی با من تماس گرفت و گفت که تو آخر فوتبالت هست و بعد از فوتبال می توانی یک سرمایه خوب برای این باشگاه شوی؛ نرو به خاطر این 5 میلیون خودت را خراب نکن با اینکه رقم بالاست اما نرفتم و با 800 هزار تومان ماندم. علی آقا محمدی گفت نگران نباش حلش می کنیم ولی چیزی نشد.

آن هم یکی از پیشنهادهای خوب من بود. جالب این ماجرا جایی است که در این دو پیشنهاد هر دو مربی آن آقای فیروز کریمی بود و بالاخره دوست داشت که برایش بازی کنم و به نظر می رسید سبک بازی ام را دوست دارد. هم اون موقعی که بنز را در خانه ما فرستادند و هم زمانی که مربی سپاهان بود، فیروز خان کریمی سرمربی بود که جا دارد از ایشان تشکر کنم و خیلی خوشحالم که حقانیت خودش را ثابت کرده و نشان داد مربی بزرگی است و بیخودی قهرمان آسیا نشده.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

لقب ژنرال از کجا پیدا شد؟
- لقب ژنرال خیلی جالب است. این لقب را آقای منزوی روی من گذاشت که یکی از طرفداران خوب استقلال است. این لقب را هنگامی که در روزنامه استقلال جوان خبرنگار بودند روی من که هافبک بودم گذاشتند.

خودتان در انتخاب آن نقشی نداشتید؟
- نه، من هم در روزنامه خواندم.

زمان قدیم مد بود مثل الان یک بازیکن را با لقب خارجی صدا کنند؟
- نه به این شکل نبود.

خودتون اون موقع علاقه تان کدام بازیکن بود؟
- زمان بازی خودم، عاشق بازی محمد صادقی بودم. آن موقع تلویزیون کمتر بود و بازی های خارجی را کمتر می شد دید. واقعا در داخلی ها بازی محمد صادقی را دوست داشتم و خدا دوست داشت اول و آخر فوتبالم با ایشان همبازی شدم. بازی علی آقا را خیلی دوست داشتم اما فکر می کنم یک نفر در فوتبال ایران استثنا بود و آن هم ابراهیم قاسمپور بود. واقعا مردم این نسل فوتبالش را ندیدند. من کنارش در قطر فوتبال بازی کردم و دیدم استثناست. البته بعدها از هافبک سیاه چرده فرانسه تیاگانا خوشم آمد.

چرا شماره هشت را انتخاب کردید؟
- از قدیم این شماره را دوست داشتم و علت آن را نمی دانم. در راه آهن هم 8 می پوشیدم.

الان که زندگی خوبی دارید درباره آن موقع که در زیرزمین زندگی می کردید صحبتی با دختر و پسرتان می کنید؟
- خیلی در این باره در خانه ما بحث می شود.

 

اخبارورزشی,خبرهای ورزشی,قلعه نویی

 

نگفتند دوست دارند که ببینند پدرشان کجا زندگی می کرد؟
- دیدند آنجا را و یادشان هست چون آنقدری نمی گذرد از آن روزها و یادشان هست اما اعتقاد من این است که صبح بلند می شویم باید هزار رکعت نماز شکر بخوانیم چون خدا خیلی به ما لطف داشته که مهمترین آن سلامتی است. من در دو جا سفیر هستم یکی سفیر طلایی بهزیستی و دیگری هم بیماری های نادر. مثلا یکی از بیماری های نادر که برای شما بگویم دوتا دختربچه هستند که وقتی شب می خوابند و بلند می شوند صبح پوست شان به ملافه می چسبد. من همیشه به بچه ها می گویم قدر سلامتی شان را بدانند. خانم من زندگی ما را طوری پیش برده که اگر خانه ما بیایید، می بینید که یک خانه ساده ای داریم. دنبال تجملات نیستیم و بچه ها من همین روند را دنبال می کنند. البته بچه های من جوان هستند و دوست دارند یکسری مسائل را تجربه کنند.

 

اخبار ورزشی - روزنامه گل