اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

ما دروغ می گوییم چون ...



اخبار,اخبار اجتماعی ,دروغ گفتن

 

اخبار اجتماعی - ما دروغ می گوییم چون ...

حدود دو سال قبل ،‌ یکی از افسران راهنمایی و رانندگی تعریف می کرد که وقتی به یک راننده گفته چرا از چراغ قرمز عبور کردی؟‌ پاسخ شنیده:‌ "‌وقتی رئیس جمهور کشورم همه قوانین را زیر پا می گذارد،‌چه می شود که من هم یک چراغ قرمز را نادیده بگیرم؟"

به گزارش عصر ایران در سال های اخیر بحث دروغ به عنوان یکی از دغدغه های اندیشمندان و اغلب مردم ایران مطرح است و این که چرا بسیاری از ایرانیان عادت کرده اند به راحتی دروغ بگویند ،بی آن که دچار عذاب وجدان شوند؟!

این در حالی است که راستگویی به عنوان یک ارزش اخلاقی هم در باورهای دینی مورد تأکید است و هم در آموزه های ملی و تاریخی. "‌دروغگو دشمن خداست"‌ضرب المثل آشنای دوران کودکی همه ماست ولی بعدها که بزرگ می شویم ،‌ خیلی هایمان تبدیل به همان دشمن خدا می شویم!

علت چیست؟ شاید گفته شود که اگر دروغ نگوییم ،‌ کارمان راه نمی افتد. این هم دلیلی است!‌ اما خود این وضعیت هم معلول است و ما به دنبال علت ها می گردیم.

فکر می کنم ،‌ با ارائه چند تصویر می توانیم به نمایی کلی از علت این پدیده ویرانگر برسیم.

1 - وقتی وضعیت اقتصادی کشور بحرانی می شود ،‌ افراد مجبورند بیش از حد استاندارد کار کنند. پدر به فرزندش قول می دهد که عصر یا آخر هفته او را به شهربازی خواهد برد. اما عملاً‌ مجبور می شود در ساعاتی که باید برای خانواده اش اختصاص دهد،‌ کار کند و کار کند و کار کند.
فرزند منتظر پدر می ماند و چشم به در ، خوابش می برد و در تمام مدتی که با شوق،‌ انتظار پدر و شهربازی را می کشد،‌ ناخودآگاه پدر را دروغگویی می پندارد که خلف وعده کرده است.

می دانیم که پدر و مادر ،‌ قهرمانان دوران کودکی همه انسان ها هستند. وقتی تصویر قهرمان،‌ با دروغ عجین شود،‌ کودک نیز به خود اجازه می دهد دروغ بگوید.

اگر اوضاع عمومی اقتصاد مساعد بود ،‌پدر می توانست به وعده اش عمل کند اما او کارمی کند و فرزندش فکر می کند که او دروغ می گوید.

این یک مثال ساده است از شرایطی که پدر ،‌واقعاً‌ در صدد دروغگویی نیست و خودش هم قربانی است. حال تصور کنید وضعیتی که را پدر یا مادر تعمدا‌ً دروغ بگویند.

2 - یک بار رئیس جمهور سابق ایران نزد آیت الله جوادی آملی رفت و ماجرای هاله نوری که در سازمان ملل او را در بر گرفته بود را با او در میان گذاشت.


آیت الله ،‌ بسیار مؤدب و متین ،‌ماجرای مرد عربی را تعریف کرد که برای فریب اسبش ،‌دامنش را به گونه ای گرفته بود که گویا داخلش علوفه ریخته است و حال آن که علوفه ای در کار نبود و اسب به هوای غذا ،‌دنبال مرد می رفت.


وقتی پیامبر این وضعیت را دید ،‌به او فرمود که حتی  به حیوان هم نباید دروغ گفت.

چند روز از این ملاقات گذشت و فیلم آن در اینترنت منتشر شد. از آن تاریخ تا مدت ها بعد ،‌رئیس جمهور وقت ،‌ به کرات آنچه را مردم به چشم دیده بودند را انکار کرد و گفت که چنان حرف هایی را نزده است. حتی سخنگوی وقت دولت نیز فیلم را مونتاژ شده خواند و تهدید کرد که علیه کسانی که آن را منتشر کرده بودند ،‌ شکایت خواهد شد!

بعدها ،دفتر آیت الله جوادی آملی ،‌اصالت آن فیلم را تأیید کرد.

این تنها یکی از نمونه هایی بود که مردم از مسوولان شان دروغ شنیدند. حال بماند کرور کرور وعده هایی که می آیند و می روند و هیچگاه عملی نمی شوند تا قبح دروغ بشکند.

وقتی مردم می بینند که که برخی از مسؤولان شان به راحتی دروغ می گویند و بر دروغ شان اصرار هم می کنند،‌ ناخودآگاه دروغ های خودشان را هم موجّه می انگارند.


حدود دو سال قبل ،‌ یکی از افسران راهنمایی و رانندگی تعریف می کرد که وقتی به یک راننده گفته چرا از چراغ قرمز عبور کردی؟‌ پاسخ شنیده :‌"‌وقتی رئیس جمهور کشورم همه قوانین را زیر پا می گذارد،‌چه می شود که من هم یک چراغ قرمز را نادیده بگیرم؟"

روایت "‌الناس علی دین ملوکهم"‌ بسیار حکیمانه است. مردم، هم در قانونمداری و هم در راستگویی و دروغگویی ،‌آگاهانه یا ناخودآگاه ،‌تابعی از مسوولان شان می شوند.

3 - برخی مقررات جاری کشور رسماً مردم را به دروغگویی وادار می کنند. بانک ها و موسسات اعتباری،‌ برای دادن وام،‌ شرایطی دارند از جمله این که باید مبلغی را سپرده گذاری کنید. این کار را می کنید و موعد وام تان فرا می رسد. شما وام را برای کاری مثل تسویه یک بدهی یا برای رهن کردن یک آپارتمان می خواهید اما رئیس بانک می گوید در فرم درخواست باید بنویسید‌"جهت خرید خودرو".

شما می نویسید در حالی که می دانید دروغ است ،‌رئیس بانک و کارمندی هم که کارهای بانکی وام را انجام می دهد هم می دانند که دروغ است. بازرس بانک هم می داند که خرید خودرویی در کار نیست. هیات مدیره و مدیرعامل بانک هم می دانند که آنچه در فرم نوشته می شود ،‌دروغ است.

بانک وامی می دهد و سودی می ستاند و وام گیرنده هم وام را به زخم زندگی اش می زند ولی در این وسط ،‌یک دروغ بیهوده هم ثبت و ضبط می شود.
 واقعاً‌چه نیازی به این دروغگویی رسمی وجود دارد؟!

4 - "شما در نماز جماعت محله تان شرکت می کنید؟"؛‌ این سؤالی است که در بسیاری از مصاحبه های استخدامی در نهادهای دولتی پرسیده می شود.
بسیاری هم پاسخ مثبت می دهند و حال آن که این گونه نیست. برای این که در مصاحبه هم کم نیاورند،‌ قبل از آن اطلاعاتی مانند این که "امام جماعت کیست؟" را به دست می آورند! زیرا اگر در مصاحبه صادقانه بگویند "نه ،‌شرکت نمی کنم"‌،‌ امتیاز منفی دارند. بنابراین ترجیح می دهند دروغ بگویند تا امتیازشان افزون شود.

واقعاً‌ چه نیازی به این سوالات و نظایر آنها در فرم های استخدامی و مصاحبه ها و ... وجود دارد و چرا مردم را در موقعیتی قرار می دهند که برای کسب امتیاز ،‌دروغ بگویند و در اسناد اداری ، ثبتش کنند؟ فراموش نمی کنم که سال ها قبل،‌مردم تعداد درهای مسجد جامع شهرشان را حفظ کرده بودند زیرا در چند مصاحبه استخدامی،‌ مصاحبه کننده برای این که مچ مصاحبه شونده ای که مدعی شرکت در نماز جمعه بود را بگیرد،‌از او پرسیده بود:‌ شما که به نمازجمعه می روی،‌ مسجد یا مصلی چند در دارد؟!

این قبیل کارها ،‌ دروغ گفتن را ابتدا به یک امر اضطراری و سپس به یک عادت تبدیل می کند. این که افراد ناگزیر شوند خود را غیر از آنچه هستند معرفی کنند،‌ نهادینه سازی دروغ در درون افراد است.

آنچه ذکر شد ،‌تنها "بخشی از دلایل پرشماری" است که باعث شده دروغ در جامعه ما گسترش یابد و اعتماد عمومی در همه سطوح ،‌به نازل ترین حد خود برسد. البته ناگفته نماند که هنوز راستگویی هم زنده است ولی دروغ ،‌حتی اندکش هم مهلک است.

دروغ ،‌کلید صندوق زشتی های دیگر است و اگر در جامعه ای شیوع پیدا کند ،‌ پشت سرش،‌ ریاکاری ،‌ خیانت در امانت ،‌دزدی و اختلاس،‌بی عفتی،‌ لاابالی گری و ...هم می آید.

بر همه ماست که ابتدا،‌ خود را ملزم به راستگویی کنیم و سپس بدان حد که از دست مان بر می آید،‌ صداقت را ترویج دهیم چه آن که در غیر این صورت ،‌ خودمان هم در منجلاب جامعه ای که به دروغ و عوارض بعدی گرفتار شده ،‌ غرق خواهیم شد.

اخبار اجتماعی - عصر ایران

 


ویدیو مرتبط :
‫5 دروغ که هر روز به خودمان می گوییم‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

دروغ هایی که به خودمان می گوییم!



دروغ گفتن,خودفریبی,دروغ گفتن به خود

« من وقتی از خانه بیرون می روم حسابی آرایش می کنم، ولی وقتی خانه هستم نه. به نظرم ضرورتی ندارد. شوهرم من را همینجوری پسندیده، دلیلی ندارد بخواهم کلی هزینه روی دست خانواده ام بگذارم و وسایل آرایش چند ده هزار تومانی را داخل خانه تمام کنم. به علاوه می دانید به نظر من مهم است که غریبه ترها ظاهر برازنده تری از آدم ببینند، این آبروی شوهرم هم هست».

« خانم من حتی برای من هم سعی نمی کند زیباتر جلوه کند. یعنی وقتی برای این کارها ندارد از صبح سر کار است، البته محل کارمان یکی نیست، وقتی هم می رسد به خانه تا نیمه شب به خاطر شستن و پختن و کار خانه سر پاست. البته این یک استدلال خوش بینانه است. راستش من خیلی ناراحتم چون فکر می کنم او از زندگی با من راضی نیست».

نظر شما چیست؟ آیا دلیل رفتار و افکار این خانم و آقای محترم همین است که بیان کرده اند؟ این سوالی است که در هر زمان برای هر یک از ما نیز می تواند محلی از طرح داشته باشد. آیا علت انتخاب لباسهای مارک دار گران قیمت صرفاً زیبایی آنهاست؟ آیا علت به همسری برگزیدن یک زن یا مرد معتاد عشق است؟ اشتباه نشود. ما در این مقاله به دنبال قضاوت کردن درباره دیگران نیستیم. بلکه می-خواهیم با اندکی تأمل بیشتر در علت رفتارهای مان از خودمان، خود خود واقعی مان شناخت بیشتری پیدا کنیم. راحت بگویم، این مقاله فراخوانی عمومی به این موضوع است: «بیایید به خودمان دروغ نگوییم». عنوان این فراخوان نباید به کسی بر بخورد، چرا که ما انسانیم و می دانیم که انسان استاد خودفریبی است و به تجربه موقعیتهایی را در زندگی دریافته ایم که چیزهای غلط را برای خود درست نمایانده و از پذیرش چیزهای درست امتناع کرده ایم.

خود فریبی، دروغ گفتن به خود است و وقتی اتفاق می افتد که ما به جای یک دلیل واقعی یک دلیل دیگر را که در کوتاه مدت کمتر آسیب زاست برای رفتار خود در نظر می گیریم. این پدیده که در طولانی مدت ما را به سمت نابودی می کشاند به صورت ناهشیار اتفاق می افتد یعنی ما بدون اینکه آگاه باشیم به خودمان دروغ می گوییم. با توجه به این مسئله چطور می توانیم بفهمیم که برای مثال همین حالا در مورد یک مسئله ای با خودمان صادق هستیم یا خیر؟

بهترین راه برای تشخیص اینکه آیا داریم به خودمان دروغ می گوییم یا نه خود مشاهده گری است. این به آن معناست که بدون قضاوت، تمام توجه مان را به خودمان معطوف کنیم و با پرسیدن سوالاتی از خود، انگیزه ها و علل درونی رفتارهایمان را شناسایی کنیم. خود مشاهده گری سه حیطه را در بر می گیرد:
 
1. مشاهده هیجانهای خود
گاهی ما سریعاً به رفتارهای دیگران واکنش هیجانی نشان می دهیم آن هم به صورتی که با مختصات آن رفتار و همینطور ویژگیهای شخصیتی عامل آن رفتار تناسبی ندارد. برای مثال در یک مهمانی یکی از آشنایان را می بینیم که به عنوان فردی خوش معاشرت معروف است اما از ما به سادگی می گذرد. اما ما به همین سادگی از او نمی گذریم بلکه به سر وقتش می رویم و به بیانی تند (که نشانه هیجان خشم است) بی محلی او را تلافی می کنیم. شاید در آن موقع این طور فکر کرده ایم که او آدمی است که همیشه دوست داشته من را تحقیر کند. اما وقتی به کمیت و کیفیت هیجان خود توجه می کنیم می بینیم که این ما هستیم که همیشه وقتی او را می بینیم یا حتی وقتی که می شنویم او هم به مهمانی خواهد آمد احساس بدی پیدا می کنیم. و وقتی بیشتر به خودمان توجه می کنیم متوجه می شویم که او مثلاً شبیه کسی است که خاطره دردناکی را در گذشته برای مان ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، می فهمیم که ریشه این احساس بد به خودمان و مسائل حل نشده ای که از گذشته با خود حمل می کنیم بر می گردد نه به آن فرد.

با توجه به این واقعیت وقتی ما نسبت به چیزی یا کسی واکنش هیجانی فوری و نامتناسب نشان می دهیم لازم است مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: این هیجان چیست؟ آیا این هیجان واقعاً به موقعیت فعلی مربوط است یا اینکه موقعیت فعلی چیزی را در من زنده کرده است که از گذشته حل نشده باقی مانده است؟

2. مشاهده افکار خود
ما می خواهیم باور کنیم که افکار ما بازتاب درستی از واقعیت هستند و در نتیجه درباره همه چیز حق با ماست. اما واقعیت برعکس است. متأسفانه بسیاری از افکار ما نادرست هستند. این افکار گاهی بسیار منفی می شوند مانند «من فکر می کنم که همسرم از زندگی با من راضی نیست چون همسر قبلی ام به همین دلیل از من جدا شد». گاهی هم به شکل افراطی مثبت می-شوند مانند «با اینکه معتاد است اما می تواند شگفت انگیزترین آدمی باشد که در تمام عمر دیده-ام». این افکار نادرست در واقع آینه واقعیتهای تلخی هستند که به طور ناهشیار می خواهیم آنها را ندید بگیریم.

با توجه به این واقعیت وقتی متوجه می شویم که تفکر ما افراطی یا غیر منطقی است، لازم است مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: «من در مورد همسرم چطور فکر می کنم؟ بسیار خوب؟ یا بسیار بد؟ آیا افکار من افراطی یا تفریطی نیستند؟ آیا من برای توجیه افکار فعلی ام به تجربه های گذشته خود متوسل شده ام؟»
 
3. مشاهده رفتار خود
ما رفتارمان هستیم نه آن چه که تصور یا ادعا می کنیم. اگر به خودمان قبولانده ایم که فرد خوش قولی هستیم اما هر وقت به همسر بیمارمان قول می دهیم که او را در معاینه ماهیانه اش همراهی کنیم فراموش می کنیم یا دیر می رسیم باید بپذیریم که با خودمان صادق نبوده ایم.

بنابراین وقتی متوجه می شویم که رفتارمان با کسی که می خواهیم باشیم یا ادعا می کنیم هستیم سازگار نیست لازم است مکث کنیم و از خود بپرسیم: «چرا من اینطور رفتار می کنم؟ چه چیز رفتار مرا بر می انگیزد؟ من چه چیزی را درباره رفتارم نمی خواهم بپذیرم؟ و چرا؟ »
 
انتخاب صداقت
ما نمی توانیم با دیگران صادق باشیم مگر اینکه در وهله اول با خودمان صادق باشیم. لازمه صداقت داشتن با خود این است که هر روز به هیجانات، افکار و رفتارهای خود بیندیشیم و شجاعانه با برخی واقعیتهای تلخ در مورد خود مواجه شویم و بخواهیم تا بدانیم که واقعاً کیستیم. فقط در این صورت است که می توانیم به خودمان فرصت تغییر بدهیم.
منبع: تبیان