اخبار
2 دقیقه پیش | عکس: استهلال ماه مبارک رمضانهمزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ... |
2 دقیقه پیش | تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریموزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که میتواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام میشود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ... |
گفتوگوی متفاوت با سید محمد غرضی; اتهام آدمربایی را نمیپذیرم /مجتبی طالقانی قاتل است
گفتوگوی متفاوت با سید محمد غرضی
اتهام آدمربایی را نمیپذیرم /مجتبی طالقانی قاتل است
به نظر میرسد شما انتخابات را جدی نگرفتید. نه ستاد مشخصی داشتید و نه سفر به شهرهای دیگر و نه تبلیغات انتخاباتی جدی. دلیل این موضوع چه بود؟
من چند جمله در زمان تبلیغات انتخاباتی گفتم كه برای مردم بسیار جالب بود. در فیلم دوم تبلیغاتی من هم فردی به من گفت ستاد دارید گفتم نه. گفت چرا گفتم جنگ صفین را چه كسی بر هم زد. مگر مالك اشتر نگفت من تا 2 ساعت دیگر معاویه را كت بسته میآورم، حضرت امیر فرمود زمانی كه تو بیایی دیگر من نیستم. چه كسی بر هم زد؟ ستاد.
بعد گفتم حالا من یك سوال از تو میپرسم. چه كسی سجاده را از زیر پای امام حسن(ع) كشید؟ گفت نمیدانم. گفتم من میدانم. ستادش. حالا اینها را نخواستم آنجا بگویم اما به شما میگویم. چه كسی شهید بهشتی را كشت؟ ستادش. 72 نفر را مفتی دادیم دم تیغ. حالا شما بگو شهید. من هم میگویم شهید.اما مفت آنها را از دست دادیم. چیزی گیرمان نیامد.
ما در فرهنگمان چیزی هست كه دوست داریم حاكم همواره مقاومت كند. خدا صدام را لعنت كند كه فرار كرد و كشته شد اما قذافی ایستاد و كشته شد. خب قذافی به درد حكومت میخورد.
الان مگر میشود بدون ستاد وارد كارزار انتخاباتی شد؟
بله كه میشود. باید دید كه تو میخواهی رئیس جمهور شوی یا میخواهی حرفت شنیده شود.
خب این را شما باید بگویید كه میخواستید رئیس جمهور شوید؟
من میخواستم رئیس جمهور شوم تا حرفم جا بیفتد. اما قبل از رئیس جمهور شدن حرفم را جا انداختم. دو سه تا كلمه خیلی خوب من جا افتاد. یك روز یك نفر همین جایی كه الان شما نشستید نشسته بود و میگفت اگر 500 میلیارد هم هزینه میكردی نمیتوانستی این 2 كلمه را مانند امروز جا بیندازی. خب این خیلی خوبه. ببینم شما الان میخواهی در تاریخ طولی حركت كنی یا عرضی؟ یعنی مقطعی میخواهی بری یا رو به جلو حركت كنی؟
قطعا طولی.
آفرین. خب حالا من بردم یا نه؟
قطعا از این نظر برنده شدید. تا به حال كسانی بودند كه چند دوره كاندیدا بودند اما نه حرفی از آنها به یادگار مانده و نه سخنی و چه هزینههای كلانی هم كردند.
دقیقا. ببینید آنها چقدر هزینه كردند. پول فقرا را خرج اغنیا كردند تا به او رای دهند. این خلاف عقل است. من الان میگویم 52 میلیون تومان خرج انتخابات كردم. الان وقتی این مبلغ را بگویی دیگر كسی نمیتواند بگوید كه دزدی كردی.
كلا 52 میلیون تومان هزینه كردید؟
بله.
وام نگرفتید؟
وام میدهند. البته من نمیدانستم. وسط ایام تبلیغات انتخاباتی بود كه یكی از دوستان گفت ظاهرا برای تبلیغات وام میدهند.
چقدر وام میدهند؟
من نمیدانم.
وام را میگرفتید اگر هم نمیخواستید هزینه تبلیغات كنید، جای دیگری هزینه میكردید؟
عرض میكنم. یك روز زهیر گفت به نظرم وام میدهند. گفتم برو ببین داستان چیه. نتوانست. چند روز بعد یك خبرنگاری گفت 500 میلیون میدهند بعد از انتخابات با فرد پیروز كاری ندارند اما از بقیه پس میگیرند. من در تمام عمرم نه وام گرفتم و نه قرض.
با وام گرفتن مشكل دارید یا فقط با این وام؟
اصلا با كار پولی كردن مشكل دارم.
پس چطور زندگی میكنید؟ الان هم كار اقتصادی انجام میدهید؟
اینجا من رئیس هیات مدیره یك شركت هستم. حقوقی است سهام مشخص است. به من مربوط نیست. منظورم كاملا شخصی بود. در طول عمرم نه از كسی قرض كردم و نه در بانك پولی گذاشتم.
به كسی قرض هم نمیدهید؟
اگر داشته باشم قرض نمیدهم. بلاعوض كمك میكنم.
برخی میگفتند كاندیداتوری در انتخابات یك بیزینس است. واقعا همین طور است؟
برای عده ای واقعا تجارت است. برای من افتخار شخصی است. برای من آمدن و چند جمله كلیدی گفتن مهم است.
آن سخنانی كه میخواستید جا بیفتد چه بود؟
دو كلمه بیششتر نبود و جا افتاد. توسعه جمهوریت و توسعه اسلامیت.
تورم چی؟
آن هم در دل توسعه اسلامیت است. میگویم كه دولت اسلامیبا تورم سازگار نیست. اصلا آن دولت مسلمان نیست. دولت قانونی است.
در واقع شما میگویید كه دولت فعلی اسلامینیست؟
دقیقا. یك دولت قانونی است. جمهوری اسلامینیست. جمهوری قانونی است. در شرع هم همین آمده است. اینكه نمیشود كسی صبح با 5000 تومان از خانه بیرون بیاید 10 دقیقه بعد دولت 200 تومان آن را از جیبش در میآورد. این دولت باید خجالت بكشد.
من فكر میكنم بهترین جمله ای كه از شما در اذهان مردم ماند همان بود كه گفتید دولت باید دستش را از جیب مردم بیرون بیاورد.
بله. و بعد توسعه جمهوریت كه خیلی مهم است. عقل شما نمیرسد كه این مفاهیم را در جامعه مطرح كنید..
از چه زمانی تصمیم به ثبت نام گرفتید؟
من 72 سال سن دارم. بیش از 65 سال است كه در میدان مبارزه هستم و به هر كاری دست زده ام. تعریفشما از مبارزه و حضور اشتباه است. اگر كسی سمت داشته باشد میگویید در میدان است. من 20 سال سمت داشتم میگفتید غرضی هست. 16 سال سمت نداشتم گفتید غرضی نیست.
اصلا یكی از سوالات من همین بود. میخواستم ببینم در این 16 سال كجا بودید و چه میكردید؟
من 20 سال در ساختمان نظام مهندسی نشسته بودم. قانونی در مجلس تصویب كردم به نام نظام مهندسی. 20 سال اینجا بودم و 5 بار در انتخاباتش شركت كردم و اول شدم. سازمان نظام مهندسی ایران بزرگترین سازمان نظام مهندسی در جهان است و 500 هزار نفر عضو دارد. من این را ایجاد كردم. كار بسیار عظیم است. اما به یكباره دیدم سخن منفی زیادی بر علیه اسلام و انقلاب و ایران زده میشود. كشور از دست رفت و دولت اینطور شد و آمریكا حمله میكند و از این دست سخنان. گفتم الان وقت آن است كه بیایم چند جمله بگویم. گفتم و گرفت. البته شما دائم من را مسخره كردید.
نفرمایید. ما كجا مسخره كردیم؟
دائم گفتید 55 میلیون رای دهنده را از كجا آوردی. حالا من 2 تا شعار دادم كه معارض نداشت. اگر معارض داشت مشكل داشت.
چرا سالهای پیش كاندیدا نشدید؟ از 76 تا 88؟
در آن 4 دوره قبلی به اندازه كافی انسانهایی بودند كه بتوانند كشور را اداره كنند.
همان طور كه احمدی نژاد اداره كرد؟
احمدی نژاد با همت دیگران كشور را اداره كرد. تنها كه نبود.
یعنی تازه با همت دیگران اداره كرد كار به اینجا رسید؟
بله. احمدی نژاد را كه كسی نمیشناخت. او را دیگران بر سر كار آوردند.
آن دیگرانی كه او را آوردند معرفی میكنید؟
همواره پشت پرده همه جریانات سیاسی كشور كسانی هستند. من اولین كسی هستم كه برای تاسیس حزب كارگزاران سازندگی اقدام كردم.
واقعا؟
بله. حزب كارگزاران با توان سیاسی من به وجود آمد. ما میخواستیم روش توسعه را در كشور راه بیندازیم. ما نگران بودیم بعد از دولتهاشمیتوسعه مغفول بماند. كارگزاران را فعال كردیم و نتیجه خوبی هم داشت. اما كسانی كه بعد از آن بر سر كار آمدند توسعه را لفظی كردند.
الان عضو حزب كارگزاران هستید؟
نه. من هرگز عضو كارگزاران نبودم.
شما برای ثبت نام با كسی هم مشورت كردید؟
نه اصلا.
یعنی خودتان تصمیم گرفتید؟
وقتی ثبت نام كردم تازه خانواده ام فهمیدند.
به همسرتان هم نگفته بودید؟
نه.
بعد از ثبت نام كه به منزل رفتید خانواده مطلع بودند؟
فهمیده بودند. من پنجشبهها از منزل بیرون نمیآیم. برایشان عجیب بود و راننده ما به خانواده گفته بود.
واكنش خانواده چطور بود؟
بدخلقی كردند.
یعنی مخالف كاندیداتوری شما بودند؟
به هر حال انتخابات خانواده و محیط خانه را دچار مسائل مختلفی میكند. همه نمیتوانند تحمل كنند. گفتند كه مطمئن باش طولی نمیكشد كه همه شیشههای خانه را میشكنند. مخالفانت میآیند و شعار میدهند. خلاصه آماده شدیم برای این مسائل. اما هیچ كس نیامد.
الان ناراحتید كه این اتفاق نیفتاد؟
اگر میآمدند و میشكستند شما میآمدید و عكس میگرفتید. معروف میشدم.
دیگه از این معروف تر؟
معروف شدم اما مظلوم نشدم. مثلا اگر كسی چاقویی به من میزد خوب بود.( خنده حضار) یك خاطره برایتان تعریف كنم. در زمان كوتای 28 مرداد كه من خودم هم به خاطر دارم. صبح
مردم میگفتند درود بر مصدق عصر میگفتند مرگ بر مصدق. یك افسری از اقوام ما بود كه برای خلاصی از مسائل و بازخواستهای احتمالی یك گلوله به پای خودش شلیك كرده بود. حالا ما هم دلمان میخواست یك همچنین اتفاقی برای ما بیفتد.
شبی كه نتایج صلاحیتها اعلام شد شما كجا بودید؟
منزل خوابیده بودم.
اولین واكنش شما به تایید صلاحیت تان چه بود؟
هیچ.
تعجب نكردید؟
نه. من در طول عمرم تعجب نكردم.
در پشت صحنه مناظرهها ضرغامیبه شما و كاندیداهای دیگر چه میگفت؟
دستور العمل میداد كه چه بگویید و چطور رفتار كنید.
به شما بر نمیخورد؟
او جوان است دیگر. مدیران جوان دوست دارند دستور بدهند. مهم نیست. اما من دلم میخواست مناظره چهارمیهم برگزار میشد. مطمئن باشید اگر مناظره دیگری بود 10 میلیون نفر دیگر در انتخابات شركت میكردند.
شما در مالزی فامیل دارید؟
نه، اما زهیر آنجا یك دوستی دارد. چطور؟
آخر در مالزی یك رای آورده بودید.
حتما همان رفیق زهیر بوده است.
نتیجه انتخابات برای شما قابل پیش بینی بود؟ برنده را حدس میزدید؟
نه، اما دلم میخواست انتخابات در همان مرحله اول تمام شود كه شد.
دوست نداشتید یك اصلاح طلب و یا اصولگرا بیاید؟
من اصلا این طیف بندیها را قبول ندارم. اینها اسامیخودساخته است. یك عده ای اینطور خود را جدا میكنند اما عملكردشان مانند هم است.
مثلا الان كه آقای روحانی انتخاب شده با جلیلی تفاوتی ندارد؟
نه. روحانی و قالیباف و جلیلی و بقیه هیچ تفاوتی با هم ندارند. به من گفتند به نفع كسی كنار میروید. گفتم من نفعی در اینها نمیبینیم. اینها همه دولتهای متورم تشكیل میدهند. خودم را قبول دارم كه میخواهم دولت غیر متورم تشكیل دهم. اینها همه سر و ته همه یك كرباس هستند.
شما چرا به اشخاص تكیه میكنید؟ اشخاص با قداست میآیند و با بدبختی میروند.
چرا اینطور است؟
برای اینكه در جامعه به جای اینكه دولت مكلف به انجام وظیفه باشد مردم مكلفند. مردم موظف میشوند از دولت حمایت كنند. این چه استدلالی است كه چون انقلاب اسلامیمیخواهد پایدار بماند مردم باید از هر دولتی حمایت كنند؟ چرا باید از دولتی كه جیب مردم را خالی میكند حمایت كرد.
اعمال دولت باید از دولت حمایت كند. ببینید اصلا من معتقد نیستم كه اتفاقات 18 تیر 78 و پس از انتخابات 88 سیاسی بوده است. اینها هر دو نتیجه تورم بود. آقایهاشمیرفت دلار 250 تومان بود خاتمی آمد ظرف یكسال دلار شد 900 تومان. مردم ریختند در خیابان. احمدی نژاد آمد مرغ 1200 تومان بود سال 88 شد 4000 تومن باز هم مردم ریختند در خیابان.
اما در شعارهای كف خیابان ما یك شعار اقتصادی نشنیدیم. همه شعارها مطالبات سیاسی بود؟
برای اینكه شعارها را روشنفكران میساختند. مگر میشود با شعار 3 میلیون نفر را آورد كف خیابان. بروید اینها را جامعه شناسی كنید.
آقای مهندس چند روز قبل از انتخابات آقای مجتبی طالقانی در مصاحبه ای با رسانههای بیگانه گفت آقای غرضی من را ربوده بود؟
من دلم برای مجتبی میسوزد.ما یك گروهی بودیم كه با نظام پهلوی مبارزه مسلحانه میكردیم. در گروه اختلاف دیدگاه پیش آمد و یك عده چپ كردند و یك عده راست شدند. مجتبی از چپها بود. 17 نفر از ما را آنها كشتند.
اسم آن گروه مبارزی كه میگویید چه بود؟
حالا یك چیزی بود. مجتبی در پاریس یكی از همراهان ما را به قتل رساند. ما جنازه را تحویل گرفتیم و آوردیم اینجا دفن كردیم. انقلاب كه پیروز شد بچههای ما مجتبی را جلوی سفارت
فلسطین میبینند و بازداشت میكنند. او را منتقل كردند به سپاه پاسداران به جایی كه من رئیسش بودم. ما مجتبی را آنجا نگاه داشتیم. مرحوم آیت ا... طالقانی متوجه میشوند. برادر مجتبی به من گفت مجتبی در بازداشت شماست گفتم بله. گفت او را به من تحویل دهید گفتم هرگز. گفت پس برویم پیش پدر گفتم برویم. رفتیم دفتر آیت ا... طالقانی.
یعنی او را بازداشت كردید به خاطر قتل؟
بله. ما مجتبی طالقانی را قاتل میدانیم.
آن كسی كه كشته شده بود كه بود؟
خانم مبارزی بود به نام محبوبه افراز.
قتل در پاریس اتفاق افتاده بود؟
بله. در اختلافات داخلی خانم افراز تغییر ایدئولوژی نمیدهد و مجتبی وی را به قتل میرساند.
یادتان هست كه چطور كشته شد؟
من كه پاریس نبودم. اما جنازه اش را ما تحویل گرفتیم.
رفتید پیش آیت ا... طالقانی بعد چه اتفاقی افتاد؟
آقای طالقانی من را میشناخت. ناراحت شد و اخم كرد و گفت: شما مجتبی را گرفتید. گفتم بله. گفت: مجتبی مدتی است در منزل من سكونت دارد. گفتم این آدم خانه شما بوده؟ ما تصور نمیكردیم آقای طالقانی مجتبی را به منزلشان راه بدهد. مرحوم آقای طالقانی برای من صحبت كردند كه من مدتی است با مجتبی كار میكنم و الان 20 روز است كه نماز میخواند.خلاصه همان موقع تلفنها به منزل آقای طالقانی شروع شد كه غرضی كجاست. فردی بود به نام علی بابایی كه از دوستان نهضت آزادی بود. عصبانی آمد به من گفت تو كی هستی كه اینهمه برای تو تلفن میزنند و نام تمامیبزرگان آن روز را آورد. مهدی ابریشمچی با منافقین در طبقه پایین منزل آقای طالقانی مستقر و محافظ ایشان بودند. اینها با مسلسل پر آمدند طبقه بالا. یكی از اینها گفت غرضی امشب شب آخر عمر توست. گفتم كه تو اگر میخواستی بزنی كه نمیگفتی. خلاصه صبح آقایهادوی كه دادستان اول انقلاب بود من را به زندان برد.
مجتبی چه شد؟
مجتبی را ما آزاد كردیم. در واقع مجتبی را آوردند و من را بردند. من رفتم زندان. بعد فهمیدم كه امام (س) تماس گرفته اند و گفتهاند غرضی كیست و آقای عراقی گفته غرضی همان حیدری خودمان است. امام به آقای اشراقی میفرماید كه غرضی را آزاد كنید.
چه مدت زندان بودید؟
24 ساعت. اصلا داستان اختلاف انقلابی و ضد انقلاب از اینجا شروع شد.
به نظر شما در این دعوا آیت ا... طالقانی كجا قرار میگیرند؟
آقای طالقانی در اصل انقلاب قرار میگیرند. در مورد پسرشان مجبور میشوند كه عكس العمل نشان دهند. اما بعدا خدمت امام رسیدند و صحبتهای بسیار ارزنده ای داشتند. ایشان در بین روحانیون انسانی بسیار فرهیخته بودند و كمتر كسی یافت میشود كه برای انقلاب به اندازه ایشان زجر كشیده باشد. آقای طالقانی یعنی انقلاب.
مجتبی طالقانی اسم این داستان را آدم ربایی گذاشت. پس شما در واقع اآدم ربایی كردید؟
نه. ما وظیفه قانونی خود را انجام دادیم. مجتبی طالقانی قاتل است و هنوز هم این پرونده مفتوح است و صاحبان خون هم هستند. الان او را بگیرید بیاورید تا محاكمه شود.
مجتبی چه زمانی ایران را ترك كرد؟
بعد از 30 خرداد 60. تقی شهرام و مسعود رجوی وی را بیچاره كردند وگرنه مجتبی مانند بقیه برادرانش انسان خوبی بود. تقی شهرام وی را بیچاره كرد.
تقی شهرام هم كه متخصص تسویه درون سازمانی بود؟
نه .او هم آدم با جربزه ای نبود. وقتی شهرام را از زندان فراری دادند باد كرد. كم كم به او پر و بال دادند و این اعمال را مرتكب شد. تغییر ایدئولوژیك خواسته ساواك بود.
شما میگویید تقی شهرام آدم ساواك بود و مقاله پرچم را هم به دستور ساواك منتشر كرد؟
نه. تقی و دوستانش طیف چپ ما بودند. در زندان تقی با افسر زندان رفیق میشود و با هم نشست و برخاست پیدا كردند. بعد از فرار به دام چپهای كمونیست میافتد. مانند چریك فداییان و ...
ارتباط سازمانی شما با مجاهدین چه زمانی قطع شد؟
من هیچ گاه ارتباط سازمانی نداشتم.
پس ارتباط شما با این گروه چطور بود؟
من سابقه زیادی در مبارزه داشتم. با تمامیگروهها كار میكردم. هر گروهی كه علم مبارزه را برمیداشت من هم بودم.
منبع:روزنامه قانون
ویدیو مرتبط :
سید محمد غرضی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
دستگیری زورگیرانی که با آدمربایی قاتل شدند
دستگیری زورگیرانی که با آدمربایی قاتل شدند
در24 اسفندماه سال گذشته، فردی با مراجعه به کلانتری 172 حضرت عبدالعظیم به مأموران اعلام کرد که خودرو شخصیاش به شیوه زورگیری و توسط دو تن به نامهای مشخص مورد سرقت قرار گرفته که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "زورگیری" و به دستور مقام قضایی مجتمع قضایی دادسرای شهرری، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
مالباخته که پس از چندین روز بستریشدن در بیمارستان و انجام اقدامات درمانی، ترخیص و اقدام به طرح شکایت کرده بود، با حضور در پایگاه نهم پلیسآگاهی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: از حدود یکسال پیش با فردی به نام قاسم از تبعه افغانستان، در خصوص خرید و فروش ضایعات آهنآلات ارتباط کاری پیدا کردم تا اینکه در هفتم اسفندماه سال گذشته، قاسم با من تماس گرفت و مدعی شد که مقداری ضایعات آهنآلات دارد و به این بهانه از من درخواست کرد تا برای فروش ضایعات به منطقه خلازیر رفته و یکی از دوستانش به نام "سخی" که همانند قاسم از افاغنه ساکن منطقه شورآباد است را به عنوان کارگر، به محل ضایعات آهن ببرم.
مالباخته در ادامه اظهاراتش، در خصوص نحوه زورگیری و سرقت خودرو شخصیاش به کارآگاهان گفت: " پس از سوارکردن سخی و با راهنمایی او، به منطقهای متروکه در حوالی بهشتزهرا رفتیم که ناگهان سخی از زیر لباسش چاقوی بلندی را خارج و با من درگیر شد. در حالی که از ماشین پیاده و با سخی درگیر شده بودم، قاسم نیز با یک اسلحه کمری به ماشین نزدیک شد که با دیدن اسلحه، تسلیم شدم. آنها مرا به عقب ماشین برده و در آنجا قاسم با چکش آهنی چند ضربه محکم به سرم کوبید که بیهوش شدم و زمانی که به هوش آمدم خود را در بیمارستان مشاهده کردم.
همزمان با رسیدگی در پرونده زورگیری پروندهای با موضوع "آدمربایی" تشکیل و به دستور مقامقضایی دادسرای شهرری و برای انجام تحقیقات، این پرونده نیز در اختیار پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
شاکی پرونده آدمربایی، پس از حضور در اداره یازدهم به کاراگاهان گفت: "در چهارم تیرماه سالجاری، فردی به نام قاسم با من تماس گرفت و در قبال آزادی برادرم به نام هادی 26 ساله درخواست مبلغ 40 میلیون تومان وجه نقد کرده است".
با آغاز تحقیقات در پرونده آدمربایی، کارآگاهان پایگاه نهم اطلاع پیدا کردند که متهم پرونده آدمربایی (قاسم . الف) همان متهم اصلی پرونده زورگیری در حال رسیدگی در پایگاه آنها است. بلافاصله کارآگاهان با تجمیع اطلاعات بدست آمده درخصوص "قاسم" و "سخی" به تحقیقات گسترده در منطقه شورآباد پرداخته و سرانجام در 12 تیرماه سال گذشته موفق به دستگیری "سخی . م" 25 ساله به عنوان یکی از متهمان پرونده زورگیری شدند که در اظهاراتش صراحتا به زورگیری از مالباخته و مشارکت در آدمربایی اعتراف کرد.
با دستگیری سخی و آغاز تحقیقات در خصوص پرونده آدمربایی، وی صراحتا به مشارکت در آدمربایی اعتراف و عنوان کرد که پس از ارتکاب آدمربایی و ربودن هادی، به همراه قاسم اقدام به کشتن گروگان (هادی) کرده و جسد وی را داخل یک چاه مجتمع در حال ساخت واقع در منطقه شهرری پنهان کردهاند.
با توجه به اعترافات سخی و کشف جسد داخل یک چاه، پرونده با موضوع "قتل عمد" تشکیل و به دستور دادرس شعبه 103 دادگاه کهریزک، ادامه تحقیقات برای دستگیری متهم اصلی پرونده در دستور کار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با آغاز رسیدگی به پرونده جنایت در اداره دهم، کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی در تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که قاسم پس از اطلاع از دستگیری سخی، تهران را به مکان نامشخصی در مناطق مرزی شرق کشور ترک کرده است.
همزمان با آغاز تحقیقات برای دستگیری قاسم، کارآگاهان با پرونده جنایت مشابه دیگری در منطقه حسنآباد روبرو شدند که طی آن یک زن 60 ساله (از تبعه افغانستان) به شیوهای مشابه - همانند پرونده "زورگیری" و قتل عمد هادی که هر دو قربانی مورد اصابت جسم سخت از ناحیه پشت سر قرار گرفته بودند - به علت اصابت ضربات جسم سخت به ناحیه پشت سر، داخل یک گاوداری به قتل رسیده بود.
برابر اطلاعات پرونده جنایت دوم، در ساعت 21:30 از طریق مرکز فوریتهای پلیسی وقوع یک فقره قتل به کلانتری 176 حسنآباد اعلام که با حضور مأموران در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد.
خانم 60 سالهای از ناحیه سر مصدوم و پس از انتقال به بیمارستان فوت کرده و حسب اظهارات خانوادهاش، مبلغ هشت میلیون تومان نیز از محل سکونت این خانم واقع در اتاق سرایهداری (محل زندگی مقتوله) سرقت شده است.
با توجه به شباهتها در نوع جنایتها (اصابت جسم سخت به ناحیه پشت سر) و ضمن هماهنگی با دادرس دادگاه بخش فشافویه، این پرونده نیز در اختیار اداره دهم قرار گرفت.
با انجام تحقیقات میدانی از همسایگان و پسر مقتوله مشخص شد که ساعتی قبل از وقوع جنایت، فردی به نام «قاسم» که به فرزند مقتوله بدهکار بوده، جهت پرداخت بدهیاش به محل جنایت مراجعه داشت، پسر مقتوله نیز در خصوص قاسم به کارآگاهان گفت: قاسم از دوستان صمیمی من است و طی تماس تلفنی مادرم متوجه شدم که پس از پرداخت بدهیاش منزل ما را ترک کرد.
خانمی از همسایگان نیز به کارآگاهان گفت: زمان قتل، جوان ناشناسی را دیدم که از منزل مقتوله خارج شده و در صورت مشاهده میتوانم او را شناسایی کنیم.
با توجه به اظهارات تعدادی از همسایگان، تصویر «قاسم » به آنها نشان داده شد و بلافاصله قاسم به عنوان جوان ناشناس مورد شناسایی قرار گرفت.
در شرایطی که متهم اصلی پرونده (قاسم) پس از ارتکاب دو جنایت و دستگیری "سخی" از تهران متواری شده بود، کارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که وی پس از چندین ماه متواریشدن به کشور افغانستان مجدد و به تازگی، از طریق مرزهای غیرقانونی به ایران بازگشته و در حال حاضر در شهرستان تیران (از توابع استان اصفهان)، در یک کارخانه سنگ بری مشغول به کار شده است.
با شناسایی مخفیگاه «قاسم» 25 ساله، کارآگاهان اداره دهم با اخذ نیابت قضایی به شهرستان تیران اعزام و سرانجام قاسم نیز در 25 مهرماه امسال دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شد.
با آغاز تحقیقات، قاسم که پس از مواجهه حضوری با شاکی پرونده زورگیری و سخی چارهای جز اعتراف نداشت؛ به قتل هادی و زورگیری خودرو سواری اعتراف کرد.
قاسم به ارتکاب جنایتدوم (قتل مقتوله) نیز اعتراف و به کارآگاهان گفت: "پسر مقتوله (مجتبی) یکی از دوستان نزدیک من است و حتی شب پیش از جنایت، من به عنوان میهمان در خانه مقتوله بودم؛ از حدود یکسال پیش، من مبلغ پنج میلیون تومان به مجتبی بدهکار بودم تا اینکه در روز جنایت طلب مجتبی را به مادرش داده و از گاوداری خارج شدم. در زمان خارج شدن از گاوداری متوجه شدم که غیر از مادر مجتبی شخص دیگری داخل گاوداری حضور ندارد.
به همین علت، مجدد به گاوداری برگشته و پس از پوشاندن صورت خود ابتدا مادر مجتبی را با زدن ضربهای به پشت سر بیهوش کردم. اما زمانی که در حین سرقت به هوش آمد، تصمیم به کشتن وی گرفتم و چند ضربه محکم به پشت سرش زدم که این بار باعث مرگ وی شد. پس از سرقت مبلغ هشت میلیون تومان وجه نقد داخل خانه از گاوداری متواری شده و به افغانستان فرار کردم. پس از تمامشدن پولها مجدد به ایران برگشتم و همراه سخی اقدام به آدمربایی و کشتن یکی از دوستانم به نام هادی کردم".
سرهنگ کارآگاه آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیسآگاهی تهرانبزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات متهمان به ارتکاب جرایم مختلف زورگیری، آدمربایی و ارتکاب دو فقره جنایت و احتمال ارتکاب سایر جرایم، دستور انتشار تصاویر آنها از سوی مقام قضایی صادر شد.
وی از کلیه شکات و مالباختگانی که موفق به شناسایی تصویر متهمان شدند خواست تا برای پیگیری شکایات خود به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.
معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیسآگاهی تهرانبزرگ از کلیه شهروندان و افرادی که اطلاعاتی در خصوص دیگر جرایم ارتکابی متهمان دارند نیز درخواست کرد تا هرگونه اطلاعات خود را از طریق شماره تماس 51055510 در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار دهند./ایسنا