اخبار


2 دقیقه پیش

عکس: استهلال ماه مبارک رمضان

همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان جمعی از کارشناسان حوزه نجوم همراه با نماینده دفتر استهلال مقام معظم رهبری عصر دوشنبه هفدهم خرداد برای رصد هلال شب اول ماه مبارک رمضان بوسیله ...
2 دقیقه پیش

تا 20 سال آینده 16 میلیون بیکار داریم

وزیر کشور گفت: در نظام اداری فعلی که می‌تواند در ۱۰ روز کاری را انجام دهد، در ۱۰۰ روز انجام می‌شود و روند طولانی دارد که باید این روند اصلاح شود. خبرگزاری تسنیم: عبدالرضا ...

چه بلایی بر سر مردم ایران آورده‌ایم؟



ایرانیان,فرار ایرانیان از کشور,آمار ایرانیان فراری

چه بلایی بر سر مردم ایران آورده‌ایم؟

خبر دردناک و حیرت‌آور است؛ در روزهای اخیر، سفیر استرالیا در ایران، پرده از واقعیت دردناکی درباره ایرانیان برداشت. برخی مقامات و برخی مسئولان! کمی به خود بیایید. آمار ایرانیان فراری از کشور خود، آماری نیست که بشود آن را پنهان کرد؛ نه مانند تورم است که بتوان آن را با نقطه‌ای و... ‌دستکاری نمود و نه دیگر رقابت‌های انتخاباتی در میان است، بلکه پای جان ایرانیانی در میان است که به امیدی از کشور خود فرار می‌کنند تا شاید آینده‌ای ‌برای خود بجویند.

خبر دردناک و حیرت‌آور است! ایرانیان بیشتر از افغانستانی‌ها سوار بر قایق‌های مرگ، می‌خواهند خود را به استرالیا برسانند تا در آنجا سکنی گزینند؛ اما همه آنان به مقصد نمی‌رسند. برخی در اقیانوس جان می‌دهند و برخی هم گرفتار اردوگاه‌هایی می‌شوند و سالیان سال ‌با درد و زجر در آنجا زندگی می‌کنند.

به گزارش «تابناک»، در روزهای اخیر، سفیر استرالیا در ایران، از واقعیت دردناکی درباره ایرانیان پرده برداشت. «پال فُلی»، سفیر استرالیا در تهران، خبر داد که از آغاز ماه ژانویه سال‌ جاری تاکنون، ۶۵۰۰ تن از ایران با قایق و بدون روادید، راهی آب‌های استرالیا شده و خواستار ورود به خاک آن کشور بوده‌اند. وی افزود: ‌ایرانیان بیش از همه کشور‌ها حتی افغان‌ها مهاجرت غیرقانونی به استرالیا داشته‌اند.

سفیر استرالیا در تهران در ادامه هم‌نین خبر داد: «از نوزده ژوئیه تاکنون، ۱۹۹۰ تن بدون روادید با قایق به استرالیا سفر کرده‌اند که بیش از ۱۰۰۰ نفر‌ آن‌ها ایرانی هستند. وی افزود: هم‌اینک ‌در اردوگاه‌های مهاجرتی استرالیا، ۳۳۵۰ ‌ایرانی حضور دارند.

البته سفیر استرالیا ‌‌روشن نکرده ‌که مدارک تحصیلی ایرانیانی که ‌قاچاقی از ایران به ‌استرالیا می‌روند، چیست، زیرا در این صورت درمی‌یافتیم‌، بیشتر ایرانیانی که با قایق‌های قاچاق‌بر‌ها به استرالیا برده می‌شوند، چه بسا ‌از تحصیل‌کردگان ایرانی باشند‍!

به راستی چه بلایی بر سر مردم این کشور آورده‌ایم؟ چرا بخشی از این مردم از این کشور گریزان شده‌اند و در صدر فهرست قاچاق انسان به استرالیا قرار گرفته‌اند؟ چرا باید مردم ایران بیش از کشورهایی که امنیت و ثبات جانی هم در آنجا نیست، خواهان فرار از کشور باشند؟ چرا ایرانیانی که می دانند عزم سفر به استرالیا رفتن به دام قاچاق برها و بازی و با جان و مالشان است این مسیر خطرناک را همچنان دنبال می کنند؟

برخی مقامات و برخی مسئولان! کمی به خود بیایید. آمار ایرانیان فراری از کشور خود، آماری نیست که ‌بشود آن را پنهان کرد؛ نه مانند تورم است که با نقطه‌ای و... بتوان آن را دستکاری نمود و نه دیگر رقابت‌های انتخاباتی در میان است، بلکه پای جان ایرانیانی در میان است که به امیدی از کشور خود فرار می‌کنند تا شاید آینده‌ای ‌برای خود بجویند. برای یک بار هم که شده به واقعیت های موجود پشت نکنیم،انکارشان نکنیم، بی تفاوت نباشیم.

 

این افرادی که جان خود را در این مسیر از دست می دهند هموطتان ما هستند. همان هایی که گاهی اوقات به آنان افتخار می کنیم! همان هایی که در غم ها و رنج های تاریخی این ملت صبورانه ایستاده اند و زندگی کرده اند.

 

اینک چرا زندگی را از آنان دریغ می کنیم؟ چرا دسترسی این مردم به مسئولان برای طرح مشکلات شان محدود شده است؟ چرا رانت خواران گرداگرد مسئولان را فرا گرفته اند و به اسم دور زدن تحریم سودهای کلان به جیب زده اند، اما یک شهروند عادی برای زندگی کردن از این کشور فرار می کند؟

چه بلایی بر سر ایرانیان آورده‌ایم؟!

تابناک


ویدیو مرتبط :
دکتر عباسی:بلایی که دولت خاتمی بر سر مردم ایران آورد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بلایی که ایران بر سر کی روش آورد!



 اخبارورزشی ,خبرهای  ورزشی, کی روش

بی حوصله و بیمار است. موهایش نسبت به چهار سال پیش به وضوح سفیدتر شده. به کوچکترین انتقادی واکنش نشان می دهد و امروز، پس از تجربه کردن سلسله ای از اتفاقات عجیب که تنها در این گوشه از دنیا «افتادنی» است، ایرانی ایرانی شده است.

این کارلوس کی روشی نیست که می شناختیم. جنتلمنی است که با زخمی از کینه بر دل، بسیاری از دوستان رسانه ای روزهای شیرین ابتدای اقامتش در تهران را هم رنجانده و تیغ حرف هایش با شنیدن کمترین انتقاد، از نیام بیرون می آید.

 

به همه، حتی آنهایی که او را به فدراسیون پیشنهاد دادند یا در روزهای اول آمدنش همراهش بودند هم می تازد و خود را فرشته ای می داند که «آنها» می خواهند بال هایش را بچینند. زخم خورده است؛ از یک جلسه و یک دیدار. زخم های کاری، یک سالی هست که کینه ای اش کرده. اولین جرقه های اختلاف پارسال و در جلسه با دبیرکل تازه فدراسیون به خرمن آشنایی خورده و حالا بخش عمده ای از فضای یک زندگی مشترک را خزان کرده است.

 

اینجا هر روز فرشته ای از خواب برمی خیزد، نقاب شیطان به صورت می زند و شمشیر انتقام می کشد. اینجا هر روز، شیطانی خودش را به خاطر فراموش کردن رسالت معلم بودنش ملامت می کند، به فرشته درونش نهیب می زند، شیطان را سر می برد و با نقاب فرشته به خواب می رود.

 

مردم تو را نمی خواهند

 جنگ آن روزی نمایان شد که علیرضا اسدی دبیرکل فدراسیون با حمایت وزارت ورزش به صندلی مهدی محمدنبی رسید، گفت: «افکار عمومی مخالف ادامه حضور کی روش در تیم ملی هستند.» سرمربی که تیمش شیلی را در یک بازی تدارکاتی بزرگ برده و از سوئد و زلاتان شگفت انگیزش شکست خورده بود، پاسخ دبیرکل را از قبل آماده داشت؛ بعد از همان جلسه کذایی که اسدی حضور او را برای فوتبال ایران، خنیث و بدون دستاورد دانست. کی روش مدل 94، پرخاشگر بود: «می روم چون مسئولان جدید مرا نمی خواهند و به عملکرد فنی من توهین کرده اند. می روم تا دست رییس باز باشد.»

 

آن روزها حتی رییس خندان هم از دیدن چراغ سبز سرمربی برای ادامه همکاری ناامید شده بود تا در برنامه 90، به شوخی از محمدجواد ظریف استمداد کند تا این گره را هم با تدبیر و گفتگو بگشاید اما هیات رییسه به کفاشیان اختیار تام داد تا کی روش را نگه دارد.

 

فرستاده ویژه، رییس و گروگان

 پس از یک قهر و قهرکشی چند ده روزه، عصبانیت تنها دستاوردی است که کی روش از جلسه اش با رییس بیرون می آورد. حالا دیگر رابطه اش با عباس ترابیان هم شکرآب شده و او را تلویحا به دلالی برای آوردن یک مربی تازه برای تیم ملی متهم می کند.

 

افکار عمومی به مسئولان فشار می آورند. پایگاه مردمی کی روش هنوز قوی است و فشارها موجب می شود وزارت ورزش برای تبرئه کردن خودش از اتهامی بزرگ، نماینده ای ویژه برای جلسه با کی روش و کفاشیان به جنوب خیابان سئول بفرستد. حرف های بی پرده و رک در جلسات متعدد زده می شوند و دود سفید، خروجی جلسه سه جانبه است. با اینکه بدهی مالیاتی سرمربی و ورود سازمان مالیاتی به دعوایی جدید موجب شده تا کی روش خودش را «گروگان» بداند، با توصیه هایی تازه سکوت می کند تا رییس، خبر ماندنی شدنش را بدهد. دردسر جدید، افشای بندهای قرارداد کی روش است.

 

 

 

آرسن لوپن در برج های سعادت آباد

 افشای قرارداد نشان می دهد که دستیار سابق فرگی در یونایتد، درسش را خوب یاد گرفته و آموخته که چگونه از تهدیدها، فرصت بسازد. می گوید امکانات رئال و منچستر را نمی خواهد و فقط طالب «کمک» از سوی «همه» است.اما حرف های سرد وزیر ورزش، نشان از یکدله نشدن دل گودرزی با فدراسیون دارد. کار به جایی می رسد که دادگان از وزیر می خواهد برود و قسم جلاله می خورد که وزارت، کی روش را نمی خواهد. حالا حتی سایه لیست کابوس وار جانشینان کارلو آنچلوتی، از تهران هم به روی نیمکت مادریدی ها افتاده تا «مشتری دار» بودن کی روش دوباره مشخص شود. برگ برنده بعدی اما به شدت تاثیرگذار تر است؛ بازی دادن به شش بازیکن تازه وارد در بازی تدارکاتی در خانه ازبکستان. کسب یک برد انتقامی، نوید آغاز دوره ای جدید در تیم ملی را می دهد: «دوران انتقال».

 

فرار به جلو

 حالا ابتکار عمل در دستان کی روش «باهوش» است که بلافاصله پس از برد ازبکستان می گوید: «از من و تیمم حمایت نمی شود. پول به ما نمی دهند. رقبای مان سال ها و فرسنگ ها از ما جلوترند.» حتی تساوی در خانه ترکمن های ضعیف هم موجب عقب نشینی سرمربی نمی شود: «حسودها با تزریق زهر و ویروس و به تیم من، نمک می خورند و نمکدان می شکنند اما من جلوی آنها می ایستم.»

 

باز کفری شده. رگ های متورم گردن وس رخی صورتش این را می گوید. کمی گیر افتاده و فرصتی می خواهد تا تجدید قوا کند و فرصت از راه می رسد، حتی اگر مرگ همسر سابقش باشد! کی روش با استفاده از بند بحث برانگیز قراردادش به خانه برمی گردد و چند روز بعد اعلام می شود به همراه پائولو بنتو نامزد سرمربیگری تیم ملی مکزیک است. دو ماه می گذرد ولی کی روش به تهران نمی آید.

 

دزدان دریایی در فدراسیون دو تکه!

 حالا حتی نمایندگان مجلس هم به پرونده مرخصی های سرمربی تیم ملی ورود کرده اند. بازی با گوام و هند در پیش است و کی روش تازه از سفر برگشته، حرف های تازه و البته «سرد»ی دارد: «عده ای مثل راهزن به تیم من حمله می کنند! فدراسیون را دو تکه کرده اند؛ فدراسیون المپیکی که نمی خواهد تیم ملی موفق شود و همه چیز را برای تیم امید می خواهد و فدراسیون تیم ملی. عده ای به تیم من سم می دهند. ماموریت ما، ماموریت غیرممکن است و این یعنی شاید به جام جهانی صعود نکنیم!»

 

جبهه جدیدی پیش روی کی روش باز شده؛ حبیب کاشانی با اختیاراتی عجیب از راه رسیده و تیم امید را با بودجه ای که از خارج فدراسیون تزریق می شود، «چارتر» کرده است. او هم اتفاقا می گوید عده ای نمی خواهند تیمش به المپیک برود و بی پرده اعتراف می کند: «ما هیچ تعاملی با تیم ملی نداریم.» و در همین گیر و دار، زخمی کهنه سر باز می کند؛ مسئولان کمیته اخلاق فدراسیون که به بهانه ماجرای قرارداد اسپانسر لباس های تیم ملی با کی روش و بی قانونی به وقوع پیوسته استعفا داده اند، پای 100 هزار دلاری را به میان می کشند که نظر کی روش را نسبت به محصولات آل اشپورت از این رو به آن رو کرده، چرک کف دست چه ها که نمی کند!

 

دوئل بیانیه ها

 بازی با عمان در پیش است که کی روش دست به کار می شود و علیه «آنها» بیانیه می دهد: «آنها به طور برنامه ریزی شده علیه من کار می کنند. اگر مسئولان سابق کمیته اخلاق عذرخواهی نکنند، پس از بازی با عمان همه چیز را افشا می کنم.»

 

باز کفاشیان وارد می شود و کی روش را به بی خیال شدن تشویق می کند. ایران و عمان در مسقط مساوی می کنند. شانس با کی روش یار است که مغلوب نمی شود ولی سرمربی دست بردار نیست. می گوید می داند که چه کسی برایش پرونده سازی کرده و به جای تشریح مسائل فنی، این بار به زمین چمن کمپ تیم ملی گیر می دهد. تساوی با ژاپن در تهران را بهانه می کند تا بگوید ژاپنی ها 24 سال از ایران شما جلوتر هستند و باز هم بیانیه ای دیگر: «چون آنها عذرخواهی نکردند، وکیل گرفتم و به طور قانونی برخورد خواهم کرد. دبیر سابق کمیته اخلاق ترسو است. اسدی بود که پرونده ام را به او داد و ...» و از سوی اسدی دعوت به مناظره می شود!

 

کی روش می گوید، اسدی پاسخ می دهد و برعکس. این قصه تلخ مدام تکرار می شود. دو طرف به هم توهین می کنند. خودشان را برتر می دانند و دیگری را حقیر! کی روش می گوید که فلسفه اش، فلسفه ای برنده، مدرن، استراتژیک، رو به جلو و همراه با رقابت افتخارآمیز است و روش اسدی، جانبدارانه، تفرقه انگیز، ایستا و بهانه تراشانه. معتقد است از وقتی وزارت ورزش، اسدی را به فدراسیون تحمیل کرده، تجهیزات، کمپ، اردو، پول، زمین و زمان «صفر» شده و بی پولی بیداد کرده است و از اسدی می خواهد تا ناپدید شود و با این کار به فوتبال خدمت کند!

 

 

جانا سخن از زبان کفاشیان می گویی؟

 و این از عجایب روزگار است که سرمربی تیم ملی، وزارت ورزش و مدیران فدراسیون را به باد انتقاد می گیرد و پندهای مدیریتی می دهد. بی شک تمرکز کی روش از مسائل فنی به حاشیه ها متمایل تر شده و مثل آنهایی که در جدال کلامی دنبال رو کم کنی هستند، می خواهد اسدی و روسای او را ضایع کند و این بزرگترین گاف آقای مربی است.

 

کفاشیان وارد ماجرا می شود و از دستور کتبی سکوت به کی روش سخن می گوید. اسدی هم می گوید به خاطر منافع ملی پاسخی نخواهد داد، گرچه استراتژی تهاجمی اش برای تاختن به تاج و تخت مرد پرتغالی آماده است و شوربختانه، این بار مسخره کردن دبیر کل فدراسیون هم به گاف های کی روش اضافه می شود: «من این آقا – اسدی – را نمی شناسم. اگر بازیکن تیم ملی تان بوده، به خاطر استعفای آن 14 بازیکن بزرگی بوده که از تیم دهداری کنار کشیده بودند. او درباره فرگوسن حرف زده و من نمی توانم جلوی خنده هایم را بگیرم...»

 

و با نمایشی نامحترمانه برابر دوربین ها، دهانش را می گیرد و می خندد! و این دون شأن کسی است که دستمزدش، سیزدهمین دستمزد تاریخ جام های جهانی است.

 

سرطان بهانه است یا واقعیت؟

 شهر شلوغ شده و حالا دیگر همه درباره تیم ملی حرف می زنند؛ وکلای مجلس، مدیران وزارت، مربیان لیگ برتر و ... اسدی این بار به کفاشیان می تازد که خودش از سازمان تربیت بدنی وقت به فدراسیون تحمیل و «تزریق» شده است.

 

کی روش برای بار چندم علیه سید مهدی رحمتی حرف می زند و با بردن چهار دروازه بانش به کنفرانس خبری پیش از بازی با ترکمنستان خط و نشان می کشد. تیم ملی که بر ترکمن ها پیروز شده به گوام می رود، اما شب قبل از بازی، خبر استعفای کی روش - پس از بازی فردا – روی آنتن 90 می رود. مدیر تیم ملی تکذیب می کند اما سردبیر ایران ورزشی، مدیر رسانه ای تیم ملی را شاهد می آورد و از موجود بودن فایل صدایی سخن می گوید که این خبر را داده است. پس از بردن گوام، کی روش زبان باز می کند و از ناامید شدنش می گوید. شایعه ها قوت گرفته اند. باز مرخصی های طولانی در راه است. حرف از سرطان لعنتی است که بعدا به بیماری حاد گوارشی تقلیل می یابد و البته با موافقت فدراسیون با مرخصی استعلاجی یکماهه، ذهن ها را به خودش مشغول می کند.

 

 

عباس آقا در قطر

 تیم امید در قطر «ناامید» می شود. کی روش هم آنجاست، اما می گوید برای دیدن امیدها به آنها نرفته! از اینکه چرا کاشانی برای المپیکی ها پول دارد و پولی به تیم ملی نمی رسد شاکی است. کنایه می زند که «خاکپور چاه نفت پیدا کرده و کی روش بی پول است.» و تمام این بدبختی ها زیر سر این «نفت» لعنتی است!

 

لشکر شکست خورده ناامید برمی گردد و مایلی کهن به جای پاسخ درباره چرایی حذف، جمله تاریخی اش را تکرار می کند: «اگر تیم ملی را در جام جهانی دست عباس آقا هم می دادند، بین چهار تیم، چهارم می شد.»

 

روزهای مجمع و انتخابات نزدیک می شود که یک سایت قطری خبر از استعفای قطعی کی روش در فروردین 95 می دهد. می گویند او به نیمکت لرزان فان خال در یونایتد چشم دارد و البته پیشنهادی از الاهلی مصر در جیب. بی شک مشخص است که دارد شرایط را سبک و سنگین می کند تا ببیند کفاشیان ماندنی است یا نه. که اگر رییس بعدی وزارتی باشد و خندان نباشد، طلاق توافقی محتمل ترین گزینه است!

 

طبقه سومی ها مرا نمی خواهند

 کی روش در تهران است. به دیدنبازی پرسپولیس می رود و گردو خاک می کند: «فردا استعفایم را به رییس می دهم و 11 اردیبهشت می روم. این کار را برای کفاشیان می کنم تا دستش باز باشد. اگر اخراجم کند، مردم و بازیکنان من غم می خورند و اگر نگهم دارد، ساکنان طبقه سوم فدراسیون، اسدی، رییس اسدی و آدم هایش، کفاشیان را خواهند زد.» فرافکنی به شیوه کی روش، سوق دادن افکار عمومی به بی پولی و بی یاوری تیم ملی است. تعارف است که بین رییس و سرمربی تکه و پاره می شود و کسی نیست که نداند، بعد از 11 اردیبهشتی که کی روش می گوید، شاید دیگر نشانی از رییس خندان در ساختمان شلوغ خیابان دوم سئول جنوبی نباشد.

 

او از همین حالا به روزی می اندیشد که اگر طیف همسو با وزارت به ریاست برسد، درازش خواهند کرد تا دار مکافات برایش برپا کنند. این بازی که کی روش شروع کرده، بازی دو سر برد است. نه برای تیم ملی که برای شخص خودش که اگر رییس فعلی اش ماندگار شود، او را با سلام و صلوات حفظ خواهد کرد و اگر ساکنان طبقه سوم قدرت را به چنگ بیاورند، روز اول صدارت شان با امضای برگه استعفای آقای پرتغالی، اوضاع برای کی روش شیرین خواهد شد تا او یک مغلوب سربلند باشد!

 

اخبار ورزشی - روزنامه گل